یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا


معرفی کتاب «زن در اندیشه اسلامی»


معرفی کتاب «زن در اندیشه اسلامی»
به راستی، زن چگونه موجودی است؟ برخی آن را موجودی کهتر از مرد می‏دانند و برخی به بهانه حضور اجتماعی زن و دفاع از حقوق وی، او را به بی‏هویّتی می‏خوانند. روشن است که نظر اسلام هیچ یک از این دو نیست. اما برخی با ردّ این هر دو نظر، کوشیده‏اند تا از لابه‏لای متون اسلامی چهره‏ای دگرگونه از زن ترسیم کنند. کتاب «زن در اندیشه اسلامی» در پی چنین هدفی به نگارش درآمده است. نگاهی خلاصه‏وار به این کتاب خالی از لطف نیست.
درباره زن کتاب‏های متعددی نوشته شده‏اند، هر کدام با رویکردی خاص. حجة‏الاسلام مهدی مهریزی در این‏باره، کتاب زن در اندیشه اسلامی را نگاشته است.(۲)
این کتاب از یک مقدّمه و شش بخش تشکیل شده است. نویسنده در مقدّمه کتاب چنین می‏نگارد: «زن مسلمان امروزه میان دو جاهلیت قرار گرفته: یکی جاهلیت قرن بیستم میلادی که تصویری ابتذال‏گونه از زن ارائه می‏دهد، و دیگری جاهلیت کهن که زن را موجودی کهتر در برابر مرد می‏انگارد. جاهلیت جدید به بهانه حضور اجتماعی زن و دفاع از حقوق وی، او را به بی‏هویّتی فرامی‏خواند و جاهلیت دیگر به بهانه عصمت و عفاف، زن را از بسیاری کمالات و ساحت‏های انسانی دور نگه می‏دارد ....
تصویری که اسلام بر پایه متون اصیل از زن نشان می‏دهد این است که زن انسان است، اما مرد نیست. ساحت‏های زندگی نیز به دو بخش انسانی و جنسیتی تقسیم می‏شود. ساحت انسانی زن و مرد نمی‏شناسد و جنسیت نمی‏پذیرد؛ در این وادی، هر دو فعّالند و کمالجو. اما در ساحت جنسیتی، زن باید زن باشد و کار زنانه کند و به لوازم و آثارش پایبند گردد.
شناخت و تفکیک این دو میدان و به دست آوردن احکام و قوانین حاکم بر هر یک بر پایه متون مسلّم دینی ـ یعنی قرآن و سنّت ـ و نیز دستاورهای مسلّم تجربه و تفکر در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است.
بخش نخست، که اساسی‏ترین بخش کتاب است، به تبیین «شخصیت زن» اختصاص دارد. به نظر مؤلّف، بسیاری از داوری‏های نادرست ریشه در تلقّی نادرست از زن دارند و اگر سرچشمه تطهیر گردد، بسیاری از باورها و دیدگاه‏ها نسبت به زن اصلاح خواهند شد. از این‏رو، بخش اول کتاب نقش کلیدی نسبت به دیگر بخش‏ها دارد. پس از آن، حضور زن در سه عرصه کلان زندگی فردی، خانواده و جامعه با عنوان «کمالات انسانی»، «زن و خانواده» و «مشارکت زنان در حیات اجتماعی» ضمن بخش‏های دو تا چهار مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرند. مسئله «حجاب و عفاف» پنجمین بخش این کتاب را تشکیل می‏دهد. نویسنده طرح این موضوع را به دلیل آنکه برخی آن را مغایر با حضور اجتماعی زن می‏انگارند و برخی دیگر آن را با کمال فردی زن و استحکام خانواده پیوند می‏دهند، ضروری دانسته، تحلیل ابعاد حجاب و عفاف در زندگی زنان و پاسخ‏گویی به برخی پرسش‏ها را هدف این مبحث ذکر می‏کند. پایان‏بخش کتاب «گزینه کتاب‏شناسی توصیفی مجموعه‏ها» است که معرفی اجمالی چند مجموعه مربوط به مسائل زنان را دربر دارد.
توجه به این نکته لازم است که آنچه نظر خواننده را در مطالعه کتاب به خود جلب می‏کند نظم و ترتیب بین فصول، انسجام و سیر منطقی بین مطالب هر فصل است، به گونه‏ای که استدلال به آیات قرآن و روایات معصومان علیهم‏السلام و استشهاد به سخنان علما و اندیشمندان در طرح مباحث و اثبات آن‏ها، نقش اساسی بر عهده دارد.
تتبّع بسیار و بیان مطالب با جملات گویا و زیبا، و روانی و شیوایی قلم از ویژگی‏های دیگر این کتاب است که نشاط و تحسین خواننده را برمی‏انگیزد.
در این نوشتار، چکیده‏ای از محتویات این کتاب ارزشمند را از نظر خوانندگان می‏گذرانیم:
● شخصیت زن
مسئله «شخصیت زن» کلید زن‏شناسی در هر مکتب و آیین است. هر جریان فکری بر اساس تصویری که از شخصیت زن ارائه می‏کند، می‏تواند در دیگر مسائل زنان نظر دهد و اظهار رأی کند. به تعبیر دیگر، مباحثی همچون حقوق زن، مشارکت اجتماعی، کمالات معنوی، حجاب و زینت، همه به موضوع «شخصیت زن» گره خورده‏اند.
از دیدگاه اندیشه اسلامی، زن انسانی است که همه مواهب رشد را داراست، نقص و خللی در جوهر وجودش نیست، ابزار تکامل و رشد را به اندازه مردان واجد است، و در حیات و آفرینش، موجودی مستقل است و طفیل دیگری نیست؛ زیرا خداوند انسان را آفرید و برای بقا، او را به دو صنف زن و مرد تقسیم کرد. تصنیف موجودات به مذکر و مؤنث قانونی عام در جهان مادی است. این برداشت دینی در باب زن را از چند طریق می‏توان مستند ساخت:
۱) قرآن کریم
برای دست‏یابی به رأی قرآن در زمینه شخصیت زن، شش پرسش را بر آن عرضه می‏داریم و پاسخ‏های این کتاب الهی تصویر شخصیت زن خواهند بود:
▪ آفرینش زن و مرد در قرآن چگونه توصیف شده است؟
ـ نخست خداوند به فرشتگان خبر می‏دهد که می‏خواهد در زمین خلیفه و جانشین بگمارد: «و اِذ قالَ ربُّکَ لِلملائِکةِ اِنّی جاعلٌ فِی‏الارضِ خلیفةً»(۳) و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفه‏ای می‏آفرینم. سپس به آن‏ها می‏فرماید: بشری از گل خشک و لجن بویناک می‏آفرینم و وقتی آفرینش او را به پایان بردم و از روح خود در او دمیدم، در برابر او به سجده بیفتید.(۴)
آن‏گاه خدا به آدم اسماء (نام‏ها) را می‏آموزد و با او پیمان می‏بندد.(۵) پیمان خداوند دوری از بندگی شیطان بود.(۶) سپس آدم و همسرش در بهشت سکونت می‏یابند.(۷) از آن پس، ماجرای وسوسه شیطان آغاز می‏شود، تا آنکه بالاخره آن‏ها را فریب می‏دهد. آن‏ها نافرمانی می‏کنند و از بهشت رانده می‏شوند.(۸) در این مرحله، آدم و همسرش عذر تقصیر به آستان الهی می‏برند و طلب مغفرت می‏نمایند.(۹) آدم کلماتی را دریافت می‏کند و خداوند توبه او را می‏پذیرد.(۱۰)
تأمّل و درنگ در این آیات الهی، ما را بدین مطلب رهنمون می‏شود که در آفرینش زن و مرد، هیچ تفاوت و تمایزی در قرآن دیده نمی‏شود و چنین نیست که قوّت‏ها از آن مرد باشند و ضعف‏ها و نقص‏ها به زن نسبت داده شوند؛ زیرا در این آیات، یا سخن از بشر و انسان است و یا آدم به عنوان نمونه و نماینده نوع انسانی. از این‏رو، زن و مرد در خلافت و جانشینی، دمیدن روح، سجده فرشتگان، تعلیم اسماء، وسوسه شیطان، نافرمانی، عهد و پیمان، اجتهاد و برگزیدگی، دریافت کلمات، توبه، و ماده آفرینش برابرند.
▪ قرآن، استعداد و دارایی زن و مرد را چگونه معرفی کرده است؟
ـ در آیات متعددی از قرآن، سخن از استعدادها و امکانات تکوینی و تشریعی آدمیان به بیان آمده و همه جا از انسان، «ناس» و واژه‏های عام سخن گفته شده است. هیچ‏گونه استثنایی در حق زنان یا تفضیلی برای مردان در بین نیست. در زمینه استعداد روح الهی،(۱۱) تسویه و تعدیل در خلقت،(۱۲) ابزار ادراکی،(۱۳) فطرت الهی،(۱۴) وجدان اخلاقی(۱۵) و حمل امانت(۱۶) سخن به میان آمده و هیچ‏کدام را به مردان اختصاص نداده، بلکه همه استعدادها و امکانات طبیعی از قبیل آسمان و زمین(۱۷) و باران(۱۸) و روییدنی‏ها و تعلیم(۱۹) را از آن انسان دانسته است.
▪ هدف از آفرینش زن و مرد چیست؟
ـ در قرآن، هدف آفرینش عبودیت و بندگی ذکر شده و فرقی میان زن و مرد نیست: «و مَا خَلقتُ الجِنَّ و الانسَ اِلاّ لِیَعْبدونِ.»(۲۰) و جن و انس را نیافریدم، جز برای آن که مرا بپرستند.
▪ برخورداری زن و مرد از ارزش‏ها چگونه است؟
ـ در کتاب الهی ارزش‏هایی چند ذکر شده‏اند که مقیاس سنجش معنوی انسان هستند. در این ارزش‏ها نیز صنف‏گرایی دیده نمی‏شود این ارزش‏ها عبارتند از: ایمان و عمل صالح،(۲۱) علم،(۲۲) تقوا،(۲۳) سبقت در ایمان،(۲۴) جهاد(۲۵) و هجرت.(۲۶)
▪ راه سعادت و خوش‏بختی زن و مرد چیست؟
ـ قرآن راهی یگانه برای سعادت انسان معرفی کرده و تمامی فرزندان آدم را به آن دعوت کرده است: «اَلَمْ اَعهد الیکُم یَا بَنی آدمَ اَنْ لاتَعبُدوا الشیطانَ اِنّه لَکُم عدوٌّ مبینٌ وَ اَنِ اعبُدونی هَذا صِراطٌ مستقیمٌ»؛(۲۷) ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که بندگی شیطان نکنید؟ زیرا او دشمن آشکار شماست، و مرا بندگی کنید، این است راه راست.
▪ دشمن زن و مرد در سیر تکامل چیست؟
ـ قرآن شیطان را دشمن انسان می‏داند؛ دشمن مردان یا زنان: «اِنَّ الشیطانَ لِلانسانِ عَدوٌّ مبینٌ»؛(۲۸) همانا شیطان برای انسان دشمنی آشکار است.
خلاصه سخن این است که قرآن کریم تفاوتی در شخصیت زن و مرد قایل نیست، بلکه آن دو را در جوهره انسانی یکسان دیده و زمینه رشد و ترقّی را برای هر دو فراهم ساخته است.
۲) سنّت
در لابه‏لای احادیث، سخنانی گهربار نقل شده که نشان‏دهنده تلقّی پیشوایان دین از شخصیت زن است. در اینجا، به چند مورد اشاره می‏شود:
▪ زنان همتایان مردان: از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که فرمود: «اِنّما النّساءُ شَقائِقُ الرجال»؛(۲۹) زنان همتایان مردانند.
▪ بهشت زیر پای زنان: پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اِنَّ الجَنّةَ تَحْتَ رِجْلِها»؛(۳۰) بهشت زیر پای مادران است.
▪ تکریم زنان: پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در گرامیداشت زنان فرمود: «خیارُکُم خِیارُکُمْ لِنِسائهِمْ»؛(۳۱) بهترین شما کسی است که با زنان، بهترین باشد.
پیشوایان دینی در آخرین وصایای خود، به حقوق و شخصیت زنان سفارش کرده‏اند. برای نمونه، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در خطبه حجة الوداع فرمود: «ای مردم، زنان بر شما حقوقی دارند؛ چنان که شما را بر آنان حقوقی است. خدا را نسبت به زنان در نظر دارید و نسبت به آن‏ها به خیر و نیکی سفارش کنید.»(۳۲)
۳) باور پنهان
حال این پرسش مطرح است که آیا زن در ذات و جوهرش، تفاوتی با مرد دارد، یا تفاوتی در جوهر و ذات او نیست و تفاوت‏ها در بُعد کمالات انسانی بر اثر شرایط بیرونی هستند؟
اگر صورت اول درست باشد، وجود زنان بافضیلت و برتر از بسیاری مردان نوعی استحاله در ذات به همراه دارد، که این قابل پذیرش نیست، و اگر صورت دوم پذیرفته شود، یعنی نقص زنان را امری عارضی بدانیم که شرایط اجتماعی بر آنان تحمیل کرده، باز جای این پرسش هست که آیا این شرایط تحمیلی مورد رضایت دین و پیشوایان دینی است؟ یا اینکه آنان خواهان براندازی آن و درصدد از بین بردن شرایط نادرست بوده‏اند؟
اگر فرض اول قبول شود، وجود زنان بافضیلت و برجسته نقض غرض و هدف دین خواهد بود. در نتیجه، صورت صحیح آن است که بگوییم: زنان و مردان در جوهره انسانیت و خمیرمایه رشد و کمال، تفاوتی ندارند و برخی تفاوت‏ها را شرایط غیرانسانی به وجود آورده‏اند که دین هم به آن‏ها راضی نیست. شاهد آن وجود زنان برجسته در تاریخ اسلام و توصیه‏های اکید بر رشد و کمال است.
خلاصه سخن این است که بر اساس تصویری که قرآن، سنّت و باور پنهان مسلمانان از شخصیت زن به دست می‏دهد، تفاوت اساسی در نهاد این دو صنف وجود ندارد. توان رشد و کمال‏جویی برای هر دو یکسان است و هر دو می‏توانند به مقامات بلند معنوی و انسانی راه یابند و هیچ کدام طفیلی دیگری نیست. برای تکمیل این نظریه، به دو بحث مهم اشاره می‏شود:
▪ دایره تفاوت زن و مرد: اولاً، میان زن و مرد تفاوت هست. کسی نیست که مدعی برابری کامل زن و مرد در همه عرصه‏های حیات باشد. ثانیا، از تفاوت‏های گفته شده آنچه قابل اذعان و اتفاق نظر است، مسائلی است که به بقای نوع آدمی برمی‏گردد؛ یعنی تفاوت‏هایی که به چگونگی تکثیر نسل انسان مربوطند. ثالثا، بجز آنچه گفته شد، دیگر تفاوت‏ها با دلیل قطعی دینی یا علمی ثابت نشده‏اند. رابعا، برخی از تفاوت‏ها، که امروزه بر زبان‏ها جاری‏اند، از کجا معلوم که به شرایط اجتماعی برنگردند و عارضه‏ای زوال‏پذیر نباشند؟ زنی که در جامعه بسته خانه‏نشین شده باشد، بسیاری از مسائل اجتماعی را درک نمی‏کند و عقل اجتماعی‏اش شکل نمی‏گیرد، ولی اگر همان زن از شرایط مساعدی برخوردار گردد، متهم به نقص عقل نخواهد شد.
با توجه به نکات یاد شده، در نزاع تفاوت‏های زن و مرد، به آن مقدار می‏توان ترتیب اثر داد که به صورت قطعی محرز باشد و نیز معلوم گردد که نشأت گرفته از عوامل اجتماعی نیست، بلکه ریشه در نهاد زن و مرد دارد. در غیر این صورت، هویّت واحد زن و مرد و استقلال وجودی آن‏ها ما را بر آن می‏دارد که عرصه‏های زندگی را برای هر دو یکسان منظور کنیم.
▪ نقصان وجوی زنان: در برخی از تعابیر دینی، از زنان با عنوان «ناقص‏العقل» یا «ناقص‏الایمان» یاد شده است، اما اثبات می‏شود که:
ـ برخی از این احادیث به درستی معنا نشده‏اند و با تأمّل و دقت معنایی روشن خواهند داشت. اگر در حدیث آمده است زنان نقصان عقل دارند، این خبر از یک امر تکوینی و ذاتی در زنان نیست، بلکه به عقل اکتسابی و تجربی نظر دارد و در آن، شرایط اجتماعی و تربیتی دخیل است. این بدان ماند که گفته شود: روستاییان دارای فرهنگ پایین‏تری هستند. معنای این گفته ـ به فرض درستی ـ جهل ذاتی روستاییان نیست، بلکه با فراهم آمدن شرایط، آنان نیز بسان شهرنشینان، بلکه بالاتر، اهل دانش و فرهنگ خواهند شد.
به همین سان، معنای حدیث نقصان ایمان نیز روشن می‏شود؛ زیرا مراد از ایمان حالت قلبی و اعتقادی نیست، بلکه منظور تکلیف و دستور است که در بیشتر روایات، با واژه «دین» از آن تعبیر می‏شود؛ یعنی زنان تکلیف کمتری نسبت به مردان دارند و این در شرایط قاعدگی است که خداوند برخی از تکالیف عبادی را از آنان نخواسته است. اگر مراد از این نقصان، نقص باطنی بود، چرا فقیهان گفته‏اند: مستحب است زن در اوقات نماز بر سجاده عبادت بنشیند و ذکر بگوید.(۳۳)
ـ برخی از این احادیث قابل انتساب به پیشوایان دینی نیستند، بلکه با تأثیرپذیری از فرهنگ‏های غیردینی و انگیزه‏های گوناگون جعل شده‏اند. روایتی را ابوهریره از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل کرده است که فرمود: «شومی در سه چیز است: وسیله نقلیه، زن و خانه.» عایشه می‏گوید: «پیامبر این گفته را به عنوان سخن اهل جاهلیت نقل کرده و راوی، ابتدای سخن پیامبر را نقل نکرده است.»(۳۴)
ـ برخی از احادیث و روایات ناظر به شرایط ویژه بوده‏اند و نمی‏توان مفاد آن‏ها را تعمیم داد؛ مثل آنچه در منع فراگیری از نوشتن زنان در لابه‏لای احادیث آمده است.(۳۵) امروزه نمی‏توان دین‏شناسی را یافت که عقیده داشته باشد زن نباید خواندن و نوشتن بیاموزد.
● کمالات انسانی
پس از آنکه در بخش نخست، هویّت برابر زن و مرد مورد بحث قرار گرفت و به نتیجه روشن دست یافتیم، در این بخش، به اولین ساحت این هویّت مشترک، یعنی کمالات انسانی، می‏پردازیم.
تکامل انسانی زنان در دو عرصه «دانش» و «سلوک معنوی» قابل بررسی و مطالعه است. این بحث را، هم می‏توان بر اساس متون و منابع دینی ـ یعنی قرآن و سنت ـ و هم بر پایه شواهد تاریخی و خارجی اثبات نمود.
▪ سلوک معنوی
قرآن کریم از مریم و همسر فرعون به عنوان دو مثل و الگو برای همه مؤمنان یاد کرده است.(۳۶) این دو زن در ایمان و قرب خداوند، به مراتبی بلند دست یافتند. همچنین رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در وصف دختر خویش فرمود: «اِنَّ ابنَتی فاطمةَ لَفی الخَیلِ السَّوابق»؛(۳۷) دخترم فاطمه در کاروان پیشتازان است. حضرت زینب علیهاالسلام ،(۳۸) حمیده همسر امام صادق علیه‏السلام (۳۹) و برخی دیگر از دیگر زنانی هستند که از مقامات والای معنوی برخوردار بوده‏اند.
استاد جوادی آملی در این زمینه می‏فرماید: «قرآن کریم سعی کرده، هم از راه موعظه، که ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با قلب و دل دارد، با انسان سخن بگوید و هم سعی کرده از راه حکمت، که ارتباط غیرمستقیم با دل دارد، با انسان سخن بگوید، و اگر کانال عقل و فکر به دالان ورودی دل و ذکر نرسد، سودی ندارد. و زن‏ها در بخش دل و قلب و گرایش و جذبه، موفق‏تر از مردانند. لذا، مناجات در زن‏ها ببیش از مردها و یا لااقل همتای مرد اثر می‏کند و موعظه در زن بیش از مرد و یا همسان مرد اثر می‏کند.»(۴۰)
حقیقت مطلب آن است که در سلوک معنوی، نقصی در زنان نیست و با همه کم‏توجهی به ثبت تاریخ زنان بلندمرتبه در سلوک معنوی، باز همه حقیقت پوشانده نمانده است.
▪ دانش‏طلبی
در شریعت اسلامی، کسب آگاهی و معرفت، که یکی از ارزشمندترین ویژگی‏های انسانی است، از صنفی دریغ نشده، بلکه انسانیت با تمامی اصنافش به دانش‏طلبی دعوت شده است. خداوند در ستایش دانش‏آموزان می‏فرماید: «یَرفعِ اللّهُ الّذین آمَنوا مِنکُم و الّذین اُوتوا العلمَ دَرجاتٌ»؛(۴۱) خداوند رتبه کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند، بر حسب درجات بلند گرداند.
در کلام پیشوایان نیز سخنانی در خصوص دانش‏جویی زنان آمده است؛ مانند: قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «نِعْمَ النساءُ نِساءُ الانصارِ لَمْ یمنعْهُنَّ الحیاءُ اَنْ یَتَفَقَّهْنَ فِی الدینِ»؛(۴۲) زنان انصار خوب زنانی هستند، حیا و شرم مانع فقه‏آموزی آنان نیست. نقل‏های تاریخی فراوانی نیز در خصوص پرسش زنان از پیامبر، پرسش زنان از صحابه، پرسش صحابه از زنان، و پرسش زنان از زنان وجود دارند که همه اثبات می‏کنند محدودیتی در دانش‏اندوزی زنان وجود ندارد.
البته این نکته جای انکار نیست که در برخی جوامع اسلامی، محدودیت‏هایی در علم‏آموزی زن وجود داشته است، ولی این را نباید به فرهنگ اسلامی منسوب کرد. همچنین نباید قصور و کوتاهی زنان در امر دانش‏اندوزی را به حساب دین و شریعت گذارد.● زن و خانواده
دومین ساحت از حیات انسانی زن و مرد، عرصه زندگی خانوادگی است. در این بخش، این هدف دنبال می‏شود که هویّت مشترک زن با مرد در عرصه خانواده نشان داده شود؛ چرا که نمی‏توان معتقد به نقش برابر زن و مرد شد، مگر آنکه بتوان آن را در همه ساحت‏های حیات به اثبات رساند. برای دست‏یابی به این منظور، دو مطلب را باید بررسی کرد:
۱) تلقّی اسلام از ازدواج
ازدواج در شریعت اسلامی اهدافی چند را دنبال می‏کند که تمامی آن‏ها منظور قانون‏گذار دینی بوده‏اند:
▪ بقای نسل انسانی: قرآن کریم در آیه‏ای، از ازدواج به عنوان کشت و برداشت یاد کرده است: «نساؤُکُم حرثٌ لکم فأتوُا حَرثکُم اَنّی شِئتم»؛(۴۳) زنان شما کشتزار شمایند. پس از هر جا [و هرگونه] که خواهید به کشتزار خود [در] آیید.
تعبیر «حرث» نشان‏دهنده جانبی از علاقه زوجیت است؛ یعنی تولید مثل و تکثیر نسل. احادیثی نیز این مضمون را تأیید می‏کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «تَناکَحوُا تکثُروا فَاِنّیِ اُباهی بکُمُ الاُمَمَ»؛(۴۴) ازدواج کنید تا زیاد شوید، من به واسطه شما بر امّت‏های دیگر مباهات می‏کنم.
▪ سکونت و آرامش: در آیات ۸۹ سوره اعراف و ۳۱ سوره روم بر این هدف دلالت شده است که سکونت زوجین را فلسفه آفرینش زن و مرد می‏داند.
▪ ارضای غریزه جنسی: این غریزه باید در محیط خانه ارضا گردد و ازدواج بستر سالم آن است و شارع اسلام بدان به خوبی توجه کرده که روایات فراوانی دالّ بر این مدعایند.
▪ مشارکت در حیات معنوی: در روایت‏های بسیار، این سخن نقل شده است که با ازدواج، نیمی از دین آدمی در حرز قرار می‏گیرد و مصونیت می‏یابد، باید تلاش کرد برای مصونیت و حراست نیم دیگر.(۴۵)
▪ مشارکت در حیات مادی: بر این نکته نیز در منابع دینی تأکید شده است. امام صادق علیه‏السلام فرمود: سعادت مؤمن در چند چیز است: خانه‏ای بزرگ که او را بپوشاند، و همسری نیکو که بر امور دنیا و آخرت او را کمک کند، و مرکب راهوار.(۴۶)
▪ تربیت نسل: حدیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که فرمود: «ازدواج کنید تا زمین با نسل شما ـ که اهل توحیدند ـ سنگین شود»،(۴۷) اشاره به همین نقش دارد. همچنین است بسیاری از روایات دیگر.
خلاصه سخن اینکه تلقّی اسلام از ازدواج، تحقق اغراض شش‏گانه است و هیچ‏یک جای دیگری را نمی‏گیرد و تمامی این هدف‏ها برای زن و مرد منظورند.
● جایگاه زن در خانواده
پس از آنکه به اجمال، تلقّی دین از ازدواج و خانواده روشن گشت، حال باید ملاحظه کرد که زن در این مجموعه چه جایگاهی دارد. نصوص دینی، به ویژه قرآن کریم، برای زن و مرد نقشی برابر، و زن را از جهاتی برتر می‏بیند. این برابری یا برتری، هم در بُعد همسری زن به چشم می‏خورد و هم در بُعد مادری. زن به عنوان همسر، هویّتی مستقل در برابر مرد دارد، و به عنوان مادر نیز رکنی از خانواده است بسان پدر، بلکه می‏توان گفت: زن به عنوان مادر، جایگاهی والاتر از پدر دارد. خداوند متعال به سپاسگزاری از والدین توصیه کرده است، آنجا که می‏فرماید: «وَ وَصَّینا الانسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلتْه اُمّهُ وَهْنا عَلی وَهْنٍ وَفِصالُهُ فی عامَینٍ اَنِ اشْکُرْ لی و لِوالدیکَ اِلَیَّ المَصیرُ»؛(۴۸) و انسان را درباره پدر و مادر سفارش کردیم. مادرش به او باردار شد؛ سستی بر روی سستی، و از شیر بازگرفتنش در دو سال است. [آری، به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است.
در احادیث، جایگاه مادران بس والا و ارزشمند توصیف گردیده و نیکی به مادران یکی از نشانه‏های انسان‏های باخرد شمرده شده است.(۴۹)
● مشارکت زنان در حیات اجتماعی
عرصه حیات اجتماعی سومین ساحت تکاپو و تلاش آدمی برای نیل به کمال است. می‏توان گفت: حیات اجتماعی سه زمینه دارد:
۱) اشتغال و فعالیت‏های اقتصادی
۲) فعالیت‏های اجتماعی همچون تعلیم و تربیت، ورزش و هنر
۳) مشارکت سیاسی.
حال با این پرسش مواجهیم که آیا این عرصه با تمام گستره‏اش در انحصار مردان است؟ یا هیچ‏گونه محدودیتی در میان نیست و این عرصه جنسیت برنمی‏تابد؟ و یا اینکه با پذیرش مشارکت، نباید تفاوت زنان و مردان را نادیده انگاشت؟ مراجعه به قرآن کریم و سیره پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و پیشوایان معصوم علیهم‏السلام راهی معقول و روشن معرفی می‏کند:
● جواز مشارکت اجتماعی
۱) قرآن کریم در آیه ۱۲ سوره ممتحنه به بیعت زنان، که بارزترین مظهر عمل سیاسی در جامعه می‏باشد، اشاره می‏کند. تاریخ صدر اسلام نیز نشان‏دهنده تحقق این عمل سیاسی از سوی زنان است. در بیعت عقبه ثانیه، که گروهی از مردمان مدینه پس از انجام اعمال حج با رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت کردند، دو زن به نام ام عمّاره و اسماء نیز حضور داشتند.
۲) قرآن کریم در آیات متعددی(۵۰) از مهاجرت زنان مسلمان، که یکی دیگر از حرکت‏های اجتماعی و سیاسی می‏باشد، سخن گفته است.
۳) سومین فعالیت اجتماعی، که قرآن نسبت به زنان بازگو کرده، «امر به معروف و نهی از منکر» است. آیه ۷۱ سوره توبه بر این فریضه دلالت می‏کند.
۴) کسب و تلاش اقتصادی زنان نیز مورد تأیید قرآن می‏باشد.(۵۱)
۵) قرآن کریم از دختران حضرت شعیب علیه‏السلام در حال انجام فعالیت اقتصادی و اجتماعی یاد می‏کند.(۵۲)
۶) داستان ملکه سبا و پادشاهی او در قرآن کریم به خوبی یاد شده و مورد نقد و ذم قرار نگرفته است.(۵۳)
۷) در مباهله، که یک رفتار مذهبی ـ اجتماعی است و قرآن کریم آن را بازگو نموده، مشارکت زنان و مردان به خوبی دیده می‏شود.(۵۴)
۸) قرآن کریم تلاش‏های خواهر حضرت موسی علیه‏السلام را برای رهایی وی بازگفته است.(۵۵)
۹) مشارکت زنان در جهاد در تاریخ صدر اسلام و پس از آن بر کسی پوشیده نیست و روایاتی دال بر این مطلب موجودند.(۵۶)
۱۰) اشتغال زنان در عصر پیامبر به شکلی گسترده به چشم می‏خورد. در تمامی شغل‏های رایج آن زمان، زنان حضور داشتند. زینب عطّاره، شغلش فروش لوازم آرایش به زنان بود.(۵۷) همین شغل را ملیکه دختر اقرع ثقفیة(۵۸) و اسماء دختر مخربة(۵۹) نیز داشتند. زینب دختر جَحش به صنایع دستی مشغول بود.(۶۰) پیرزنی در عهد خلیفه دوم، شیرفروشی می‏کرد.(۶۱) زنان بسیاری به شبانی و چوپانی مشغول بودند؛ همچون سلامة و ام هانی.(۶۲) زنی به نام زینب پزشک قبیله «بنی‏اود» بود(۶۳) و زنانی همچون قیله مادر «بنی‏نمار» به تجارت اشتغال داشتند.(۶۴) خوّات دختر جبیر نیز روغن می‏فروخت.(۶۵)
● انگیزه‏های مشارکت
۱) رشد شخصیت زنان: یکی از انگیزه‏های دعوت به حیات اجتماعی زنان، بالارفتن شخصیت علمی، معنوی و اجتماعی آنان است که بدون آن دست یافتنی نیست.
۲) زندگی آسان: زندگی بانشاط و پاک نیازمند آسانی و راحتی است. در آیات متعددی خداوند در بیان علت تشریع حکمی از احکام، «یسر» و آسانی را گوشزد می‏کند: «یُریدُ اللّهُ بِکُم الیُسرَ ولایُریدُ بکُم العُسرَ»؛(۶۶) خداوند برای شما آسانی می‏خواهد و برای شما دشواری نمی‏خواهد.
بر این اساس، منع زنان از مشارکت اجتماعی خلاف اصل «سهولت» است. اگر زنان موظّف باشند مسائل خود را از طریق مردان محرم بپرسند و تکالیف خود را با واسطه به انجام رسانند، زندگی و حیات خالی از حرج و صعوبت نخواهد بود.
● آداب مشارکت اجتماعی زنان
تجویز و ترغیب به حضور و مشارکت اجتماعی زنان همراه با رعایت آداب اسلامیِ آن است که بدان‏ها اشاره می‏کنیم:
▪ آداب مشترک که عبارتند از: غضّ بصر (خودداری از نگاه فتنه‏انگیز)، پرهیز از دست دادن و مصافحه زنان با مردان، جلوگیری از ازدحام زنان و مردان، اجتناب از خلوت، پرهیز از محادثه (گفت‏وگویی که هزل و لعب به همراه دارد) که این آداب همگی در آیات قرآن مورد تأکید قرار گرفته‏اند.
▪ آداب ویژه زنان که عبارتند از: پوشش مناسب، خودداری از استعمال بوی خوش، خودداری از به ناز سخن گفتن، وقار در رفت و آمد که به همه این‏ها در آیات نورانی قرآن کریم اشاره شده است.
● حجاب و عفاف
در این بخش، به اختصار چند موضوع از مباحث مربوط به حجاب را مورد بحث قرار می‏دهیم:
▪ عفاف؛ فلسفه پوشش
عفّت و حیا به عنوان یک خصلت انسانی همیشه و در همه دوره‏های حیات بشر مطرح بوده است. پوشش زن و مرد در میان انسان‏های غارنشین نیز معنا داشته و تاریخ بشریت قبل از میلاد نیز حکایت از وجود پوشاک به علت حیا و آزرم در میان انسان‏ها دارد. در ادیان آسمانی نیز توصیه به عفاف و آزرم فراوان به چشم می‏خورد. از کتاب مقدّس برمی‏آید که در عهد حضرت سلیمان علیه‏السلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند به صورت می‏انداختند.(۶۷) همین سنّت در زمان حضرت ابراهیم علیه‏السلام نیز رایج بود، نامزد حضرت اسحاق علیه‏السلام ، رِفْقَه، ابتدا که اسحاق را دید، برقع به صورت انداخت.(۶۸) زنان ایرانی در دوره‏های گوناگون، از مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان دارای پوشش بوده‏اند.(۶۹) خلاصه اینکه نقل‏ها و گزارش‏های تاریخی این نظر را تأیید می‏کنند که حیا و آزرم یکی از فلسفه‏های پوشش می‏باشد و تمام انگیزه انسان از پوشش، حفاظت از سرما و گرما و یا زیور و خودنمایی نبوده است، گرچه نمی‏توان این انگیزه‏ها را در کیفیت و نوع پوشش نفی کرد. در فرهنگ اسلامی نیز پوشش و متعلّقات آن در راستای حفظ و رشد این خصلت فطری قرار دارد. قرآن کریم در آیات متعددی، عفّت و حیای حضرت آدم و حوّا(۷۰) یوسف،(۷۱) دختران شعیب،(۷۲) موسی(۷۳) و مریم علیهم‏السلام (۷۴) را بازگو نموده و یکی از اوصاف مؤمنان را نگه‏داری شرمگاه می‏داند.(۷۵)
در احادیث نیز مانند قرآن از عفاف و حیا به عنوان فلسفه پوشش یاد شده است. خلاصه سخن آنکه عفت و حیا خصلتی انسانی است و مورد پذیرش تمامی انسان‏ها بوده؛ انسان‏های بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه کرده‏اند و شریعت اسلامی نیز بر آن تأکید داشته و آن را مبنای احکامی از قبیل پوشش، کنترل نگاه و رعایت حریم میان زن و مرد قرار داده است. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که اگر حیا و عفّت فلسفه اصلی پوشش است، نتایج دیگری را جز کمال نفسانی نیز به همراه دارد که یکی از آن‏ها حفظ سلامت جامعه انسانی است؛ بدان معنا که زن و مرد در معاشرت‏های اجتماعی به عنوان دو انسان، که خواسته‏های انسانی از یکدیگر دارند، ارتباط برقرار می‏کنند و دنبال ارضای غریزه جنسی نخواهند بود. فایده دیگری که بر پوشش مترتّب می‏شود، حفظ اصالت خانواده است؛ چرا که زن و مرد در خانواده با ارضای مشروع غرایز جنسی، بقای نسل آدمی و سلامت آن را، که از اهداف اصلی و نخستین خانواده است، تضمین خواهند کرد. رعایت عفاف و پای‏بندی زن و مرد به حیا و آزرم و انحصار ارضای غرایز به محیط قانونی، بر پایداری و سلامت خانواده اثر فراوان می‏گذارد.
▪ شرایط عمومی پوشش
در اسلام برای پوشش، حدود و شرایط عمومی بیان گشته و به شکل و نوع خاصی تأکید شده است. اگر لباس آن شرایط عمومی را داشت، منعی بر آن نیست و این به اختلاف اوضاع و احوال متفاوت خواهد بود. حدود و شرایطی که در لباس باید منظور گردند، عبارتند از:
ـ تمام بدن بجز صورت و دو دست تا مچ پوشانده شود؛
ـ پرهیز از لباس شهرت؛
ـ لباس زن در مجموع، مخالف لباس مرد باشد؛
ـ پرهیز از لباس بدن نما.
▪ زینت
شریعت اسلامی، همان‏گونه که پوشش زن را بیش از مردان دانسته، در مسئله زینت نیز فطرت و خواسته‏های فطری زن را در نظر داشته و اندازه‏ای از زینت را برای زنان مجاز دانسته، بلکه بدان ترغیب نموده است.
قرآن کریم زینت را به «ظاهر» و «باطن» تقسیم می‏کند و از آشکار کردن زینت باطن در بیرون از منزل منع کرده است، اما زینت ظاهر را برای زن تجویز می‏کند: «ولایُبدینَ زینتهُنَّ الاّ ما ظَهَر مِنْها.» (نور: ۳۱)
▪ اختلاط
مسئله اختلاط زن و مرد محور بحث‏های فراوان است و گاه نویسندگانی این واژه را برابر «تبرّج»، که به معنای بی‏بندوباری جنسی است، به کار می‏برند. به نظر می‏رسد اگر مراد از اختلاط همان بی‏بندوباری باشد، که قرآن کریم از آن به عنوان «تبرّج» یاد کرده، مذموم و ناپسند است و شریعت اسلامی آن را تحریم نموده، و اما اگر مراد از اختلاط صرف حضور زن در بیرون از منزل باشد، دلیلی بر ممنوعیت آن نیست.
حاصل سخن آنکه صرف ارتباط زن و مرد با رعایت ضوابط و آداب، منع شرعی ندارد، بلکه مشارکت اجتماعی زنان بدون این ارتباط ممکن نیست. اما این ارتباط باید در مهار شرایط باشد و نیز برای کار و عمل. اما آنجا که زن و مرد بدون رعایت ضوابط و نه برای کار و عمل در جامعه حاضر گردند، این همان اختلاط ناپسند و مذموم است.
تهیه و تنظیم: مریم کریمی تبار(۱)
۱. کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
۲. مشخصات کتاب‏شناختی این اثر بدین قرار است: مهدی مهریزی، زن در اندیشه اسلامی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱، ۱۹۶ ص.
۳. بقره: ۳۰.
۴. حجر: ۲۸ـ۲۹.
۵. بقره: ۳۱.
۶. یس: ۶۰.
۷. بقره: ۳۴.
۸. بقره: ۳۵ـ۳۶.
۹. اعراف: ۲۳.
۱۰. بقره: ۳۷.
۱۱. حجر: ۲۸ـ۳۱ / سجده: ۹.
۱۲. تین: ۴ / انفطار: ۶ـ۷.
۱۳. مؤمنون: ۷۸.
۱۴. روم: ۳۰.
۱۵. شمس: ۷ـ۸.
۱۶. احزاب: ۷۲.
۱۷. جاثیه: ۱۳.
۱۸. بقره: ۲۲.
۱۹. الرحمن: ۱ـ۴.
۲۰. ذاریات: ۵۶.
۲۱. نحل: ۹۷.
۲۲. مجادله: ۱۱.
۲۳. حجرات: ۱۳.
۲۴. واقعه: ۱۰ـ۱۱.
۲۵. نساء: ۹۵.
۲۶. آل عمران: ۱۹۵.
۲۷. یس: ۶۰ـ۶۱.
۲۸. یوسف: ۵.
۲۹. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۲۵۶ / علاء الدین علی المتقی الهندی، کنزالعمّال، ج ۱۶، ص ۴۸۲، ش ۴۵۵۵۹.
۳۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۲۷۴.
۳۱. ابن ماجه قزوینی، سنن المصطفی، ج ۱، ص ۶۳۶.
۳۲. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص ۳۳.
۳۳. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۲۴، م ۱۱.
۳۴. سعید الافغانی، الاسلام و المرأة، ص ۲۸ـ۲۹ و ۵۱ـ۵۲.
۳۵. ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۵۵ و ص ۲۶۱ / علاءالدین علی التقی الهندی، پیشین، ج ۱۶، ص ۳۷۹.
۳۶. تحریم: ۱۱ـ۱۲ / آل عمران: ۴۲ و ۴۵.
۳۷. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج ۲، ص ۲۱۷.
۳۸. امام حسین علیه‏السلام : «یا اختاهُ لاتنسینی فی نافلة اللیل»؛ خواهرم مرا در نماز شب از یاد مبر. (محمد حسون، اعلام النساء المؤمنات، ص ۳۸۱.)
۳۹. محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۷۷.
۴۰. عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال، ص ۱۹۳.
۴۱. مجادله: ۱۱.
۴۲. خالد عبدالرحمن العک، المرأة فی القرآن و السنه، ص ۳۹.
۴۳. بقره: ۲۲۳.
۴۴. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۷، ص ۲۵۹.
۴۵. شیخ کلینی، اصول کافی، ج ۵، ص ۳۲۹.
۴۶. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۴.
۴۷. احمد مصطفی المراغی، تفسیر مراغی، ج ۲۸، ص ۱۶۲.
۴۸. لقمان: ۱۴.
۴۹. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۶۹، ص ۳۰۵، ح ۲۷.
۵۰. نساء: ۹۷ـ۹۸ / احزاب: ۵۰ / ممتحنه: ۱۰.
۵۱. نساء: ۳۲.
۵۲. قصص: ۲۳ـ۲۶.
۵۳. نمل: ۲۳ و ۲۹ و ۳۲ و ۴۴.
۵۴. آل عمران: ۶۱.
۵۵. طه: ۴۰.
۵۶. ر. ک: بخاری، صحیح البخاری، ج ۶، ص ۴۱۸ و ج ۳، ص ۱۲۲ و ...
۵۷. شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۷۶.
۵۸. ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ۵، ص ۵۴۸.
۵۹. همان، ص ۴۵۲.
۶۰. همان، ص ۵۶۵ / ابوسعید منصور الحسن، نثرالدر، ج ۱، ص ۱۵۷.
۶۱. ابن عساکر، تاریخ دمشق (تراجم النساء)، ص ۵۳۷.
۶۲. ابن اثیر، پیشین، ج ۵، ص ۴۷۷.
۶۳. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص ۶۲۰.
۶۴. ابن اثیر، پیشین، ج ۵، ص ۵۳۵.
۶۵. ابوسعید منصور الحسن، نثرالدر، ج ۲، ص ۱۳۲.
۶۶. بقره: ۱۵۸.
۶۷. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر «نشید الاناشید»، باب ۵، ص ۱۰۰۳.
۶۸. همان، سفر تکوین، باب ۲۴.
۶۹. بنفشه حجازی، زن به ظن تاریخ؛ جایگاه زن در ایران باستان، ص ۷۱ و ۱۱۵ و ۱۴۱ و ۱۹۸.
۷۰. اعراف: ۲۲.
۷۱. یوسف: ۳۳.
۷۲. قصص: ۲۳.
۷۳. محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۸.
۷۴. انبیاء: ۹۱.
۷۵. مؤمنون: ۵.
منبع : بانوان شیعه