پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مثلث کتاب ،جهت و خلاقیت


مثلث  کتاب ،جهت و خلاقیت
در اقصی نقاط جهان و یا به بیانی دیگر در روی کره ی خاکی هر کشوری ادبیات خاص خود را دارد ، یعنی با زبان خاص خود تکلم می کند . مضاف بر اینکه لهجه و گویش نیز از شاخه های مهم و سازنده ی فرهنگ و ادبیات و به اصطلاح زبان رسمی آن کشور محسوب می شوند . ان سوی مبخث نیز کاربرد زبان بعنوان مهمترین و اساسی ترین موضوع در شکل گیری ارتباطات اجتماعی شناحته شده است . یعنی همیشه ادبیات در زندگی و معیشت هر فردی در هر مقام و منزلتی مهم و قابل توجه نشان داده و منبعد نیز نشان خواهد داد. بنابرین این که می گوییم ادبیات ویا همان زبا ادبی شاید گفت اولین خشت ساختمان فرهنگی یک جامعه منوط به همین ادبیات یا زبان ادبی باشد. مهم تر اینکه همانطور که ذکر ان رفت هر کشوری زبان خاص خود را دارد و البته از زیر شاخه های متعددی نیز تشکیل شده ، یعنی ما با یک فرهنگ چند گونه محور نیز در یک کشور برخورد می کنیم . افزون بر اینکه این تفاوت فرهنگ زبان را نیزمی توان در یک شهر از ان کشور ویا حتی در یک روستا و ده در ان کشور نیز مشاهده نمود .
لذا جاذبه های فرهنگ زبان از عمده ترین مواردی است که همیشه مورد توجه و تفحص زبان شناسان قرار گرفته است . اما انچه که به این مهم زیبایی خاصی را می بخشد ساختار و محتوای زبان و گویش و یا لهجه است که نتنها در یک کشور که در یک شهر و حتی در روستای یک شهر نیز متفاوت به نظر می اید . متفاوت بدین سان که اگر چه هر مکانی زبان خاص خود را دارد ، ولی این زبان از نظر ساختار و یا فرم با دیگر زبان ها متفاوت می باشد .
مثلا" زبان مردم عربستان و یا دیگر کشور های عربی که به زبان عربی تکلم می کنند با زبان مردم انگلستان و یا فرانسه و یا زبان مردم ترکیه و یا مردم آلمان از نظر فرم کاملا" در تفاوت می باشد . ولی انچه که این مهم را متشابه و همسان می سازد ، شاید گفت محتوا و مفاهیم بارز این زبان هاست . مثلا" واژه ی تشکر به این معناست که به خاطر انجام کار خوبی می باشد که برای جامعه و یا فرد ویا اینکه به خاطر منفعت اجتماع صورت می پذیرد و بالطبع بخاطر این شایستگی نیز باید از فرد و یا ان جمع که این کار را انجام داده اند تشکر نمود . اما محتوا و درون مایه ی این واژ ه غیر ازاین معنی چیز دیگری را نمی رساند . بنابراین مفاهیمی چون دانکه ، مرسی ، شکرا" ، تنکیو ، چخ ممنون ، ممنون ، و یا دیگر مفاهیمی که ارائه می گردد ، دقیقا" همان فرم و یا ساحتار ادبیات می باشد که تغییر می کند و نه محتوا و مفاهیم بنیادی ادبیات . به عنوان مثال کلمه ی منطق را به زبانهای مختلف ترجمه می کنند ولی مفهوم و ریشه مفهومی ان همان منطق است . با این تعابیر می توان گفت که برای گسترش و بقای فرهنگ هر کشور نیاز مبرم به ترقی و تعالی زبان ان کشور احساس می گردد . به بیانی اگر فرهنگ یک کشور خوب ساخته شود و به این ساخته نیز خوب بپردازیم ، تردیدی نیست که انچه حاصل حاصل می اید ، پویایی و با لندگی فرهنگی است . لذا مقاله ی فرارو همچنانکه از موضوع آن پیداست ; بنام کتاب ، جهت و خلاقیت می باشد که این سه عامل در شکل گیری فرهنگ و ادبیات هر جامعه ای بسیار
سازنده به شمار می ایند .کتاب مهمترین رسانه ای است که زبان و فرهنگ جامعه را شکل می دهد و همین کتاب باعث می شود تا که افراد باپشتوانه ای بنام ادبیات در ترقی و تعالی اهداف و امال خود در زندگی بکوشند .
کتاب یعنی همان نویسنده و البته نویسنده نیز یعنی همان کتاب . بدین سان که انکه کتاب را مینویسد همان اندیشه ی بلند و اموزنده ی نویسنده می باشد و البته انکه بعنوان اثاری ماندگار و جاوید و به بیانی ساده ، اما مهم ، بچه ی نویسنده می باشد ، طبعا" همان کتاب اوست . اگر چه افات جامعه ایران همان عدم مطالعه ی کاربردی است و تحقیقات و امار موجود نیز بر این مهم مهر تایید و تصدیق می زند . و البته انچه که به نظر می اید هم مطالعه ی تسکینبی است . لذا در جهت برون رفت از این افت فراگیر مهمترین کار جهت دادن به افراد مبنی بر روی اوردن به دایره ی مطالعه است . بدن گونه که ما باید فرهنگ کتاب و کتابخانی را در جامعه نهادینه و گسترش دهیم . و بهترین راهکار این مهم نیز همان توجه به نویسنده و کتاب نویسنده می باشد . مثلث متسا وی الاضلاع کتاب ، جهت و خلاقیت مهمترین مثلثی است که می تواند به سهولت جامعه ایران را از رکود فرهنگی و ابستن ادبی واجتماعی نجات دهد و این جامعه را از لحاظ فرهنگی ادبی و ادب فرهنگی پویا سازد. وقتی می گوییم کتاب ، جهت و خلاقیت بدین معناست که این سه مورد بسیار مهم و مکمل همدیگرند و البته بدون یکی از انها این مثلث شکل نخواهد گرفت . کتاب اگر چه دوست دیرینه ی انسان به شمار می اید ، ولی ازاین منظر تنها می تواند به خواننده جهت لازم را برای رسیدن به جاده ی خلاقیت نشان دهد . یعنی اگر ما در حوزه های اموزشی و دانشگاه ها از کتاب بعنوان یک معلم استفاده ننماییم شاید گفت بهتر باشد . چه این که دانشگاه ها و حوزه های اموزشی با دایره ی تقلید کمتر عجین شده و به دایره ی تخقیق نزدیکتر . نزدیکتر بدین معنا که دانشجو اگر به کتاب بعنوان رسانه ای که به او جهت لازم را می دهد ، نگاه داشته باشد ، بهتر از ان است که ان را یک معلم خطاب نماید . چرا که بقول استادفروزانفر : "گیرام که شدی سعدی باز یک وجود تکراری هستی " اری استنباط از مقوله ی کتاب به عنوان یک جهت دهنده مبنی بر کسب قله ی خلاقیت بهتر از انست که از او به عنوان یک هدایت کننده مطلق یاد شود . چو نکه خواننده و یا یک دانشجو با ان دایره ی خود باوری و خود ساختگی خویش فاصله می گیرد و طبعا" همان صحبت نغز استاد فروزانفر به میا ن می آید . لذا وقتی مقوله ی کتاب را بعنوان یک الگو ولی جهت دهنده خطاب نماییم بطوری که از کتاب چنین برداشت شود که پیامد ان می خواهد که دوایر اگاهی را به روی ما باز نماید ، شاید گفت که این نگاه هم معقول بوده و هم اینکه منطقی . حال وقتی به این نتیجه رسیدیم که کتاب جهت و یا جهت های لازم را به ما داده است ، انوقت وارد مقوله ی جهت می شویم . جهت مهمترین عاملی است که به ما کمک می کند تا که وارد جاده ی اگاهی و شناخت شویم و البته در انجاست که باید فرد در جاده ی اگاهی و شاخت خلاقیت های خود را به منصه ی ظهور برساند . مثلا" وقتی یک کتاب شعر جهت لازم را به فرد مبنی بر شاعرشدن می دهد ، این مهم به منزله ی این نیست که فرد جهت گیرنده دیگر به اهداف خو در شعر رسیده است .
بلکه این مهم به منزله ی این است که این فرد باید در این راه خود را پیدا کند و بر اساس همان فاکتور های خویش ، خلاقیت سازی کند . خلاقیت و یا به بیانی همان به وجود اوردن و یا خلق کردن مهمترین مرحله ای است که انسان می بایست ان را بدست اورد و در انجاست که در واقع به خود باوری خویش دست یافته است .
لذا این که می گو ییم کتاب ، جهت و خلاقیت مثلث متساوی الاضلاع فرهنگ و ادبیات ماست بدین معناست که با وجود و استفاده ی بهینه از انهاست که فرهنگ ادبی یک جامعه ساخته می شود . مهم تر اینکه شاید برخی تصورشان بر این باشد که بدون یکی ازاین موارد هم می توان به اهداف و ارزو های خود رسید که با ید گفت در هیچ شرایطی و یا برهه ی زمانی ای میسور نیست . چه این که کتاب بعنوان بستر فرهنگ و ادب یک جامعه به شمار می اید . یعنی فرد باید حتما" از یک بستر ی شروع نماید و بعد مقوله ی جهت می باشد که ان هم خیلی مهم است . چرا که جهت بعنوان چراغ هدایت گری است که فرد را در جاده ی خلاقیت کمک می نماید و دیگر خلاقیت می باشد که با کمک کتاب و جهت به وجود می آید ، کما اینکه کتاب نیز علاوه بر اینکه بستر فرهنگی یک جامعه به شمار می رود ، نتیجه ی همان فرهنگ خلاقیت نیز به شمار می اید و این نکته نیز بسیار مهم و اساسی است .
نویسنده عابدین پاپی