جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
روزی بهتر از دیروز
سرتاسر ایالات متحد و در واقع سرتاسر جهان انتخاب انتخاب باراک اوباما را به عنوان رئیسجمهور آینده آمریکا نظاره و تقریباً همه آن را تحسین میکردند. اگرچه در طول رقابت انتخاباتی هرکس تلاش میکرد به نوعی اهمیت مساله نژادی را کوچک جلوه دهد، با اینهمه در روز چهارم نوامبر اینطور به نظر میرسید که دیگر کسی نمیتواند درباره این قضیه صحبت نکند. سه پرسش محوری درباره واقعهای که اکثر تحلیلگران آن را «رخدادی تاریخی» نامیدند، وجود دارد:
الف) این اتفاق چقدر اهمیت دارد؟
ب) چگونه و از چه طریقی میتوان این پیروزی را توضیح داد؟
ج) از این به بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بعدازظهر روز چهارم نوامبر جمعیت فراوانی در گرانت پارک شیکاگو گردهم آمدند تا به سخنان اوباما پس از پیروزی در انتخابات گوش بسپارند. همه کسانی که تلویزیون آمریکا را تماشا میکردند دیدند دوربین زوم کرد روی صورت اشکآلود جسی جکسون. اشکهایی که در اصل منعکسکننده دیدگاه متحد و یکپارچۀ همۀ آفریقایی- آمریکاییهایی است که به پیروزی اوباما در مقام لحظه یکیشدنِ کاملشان با فرآیند انتخابات آمریکا مینگرند. آنها بر این باور نیستند که نژادپرستی کاملاً از بین رفته، اما یک سد نمادین، اول از همه برای آفریقایی- آمریکاییها و پس از آن برای همه ما، از میان برداشته شده است.
شور و هیجان آنها کاملاً شبیه احساسات آفریقاییهای اهل آفریقای جنوبی در روز بیستوهفتم آوریل ۱۹۹۴ است؛ زمانیکه آنها به پای صندوقهای رای رفتند تا نلسون ماندلا را به عنوان رئیسجمهور کشورشان برگزینند. مهم نبود که ماندلا به عنوان رئیسجمهور نتوانست به همه وعدههای حزب متبوعاش جامه عمل بپوشاند. به همین سیاق، اهمیتی نخواهد داشت که اوباما میتواند به همه وعدههای انتخاباتیاش عمل کند یا نه، بلکه مهم این بود که در ایالات متحد، همچنان که در آفریقای جنوبی، طلیعه روز جدیدی ظاهر شده بود. حتی اگر این روز، روز ناقص و نامناسبی هم باشد، باز هم روزی بهتر از روزهای قبل است. آفریقایی- آمریکاییها، و همچنین ایبریاییها و به طور کلی جوانان، بدون هیچ امیدی به اوباما رای دادند ــ امیدی گنگ و مبهم اما حقیقی.
اوباما چگونه پیروز رقابت شد؟ او به همان روشی پیروز شد که هرکس دیگری در یک موقعیت سیاسی پیچیده و بزرگ به این مهم نائل میآید. او ائتلاف عظیمی از نیروهای مختلف سیاسی را، از منتهیالیه چپ تا افراد دستراستی گرد هم آورد و میتوان گفت، این پیروزی را بدون این حمایت گسترده و فراوان به دست نمیآورد. و البته، حالا که او بازی را برده، همه این گروههای متفاوت و گوناگون از او میخواهند مطابق خواست و میل ایشان حکومتداری کند، که البته امری محال است.
این گروههای مختلف چه کسانیاند و چرا از او حمایت کردند؟ چپها، حتی چپهای افراطی، به خاطر خشم شدید از زیانهایی که رژیم بوش به ایالات متحد و کل جهان وارد آورد، و نیز ترسی حقیقی از اینکه نکند مککین نه تنها بهتر از بوش نباشد بلکه بدتر هم باشد، به اوباما رای دادند. راستهای میانهرو، مستقلها و بسیاری جمهوریخواهان بیش از همه به این خاطر به اوباما رای دادند که از اینهمه سیطره و تسلط فزاینده و بیسابقۀ راست مسیحی در سیاست حزب جمهوریخواه بهتزده و متحیر شدند؛ احساسی که با انتخاب سارا پالین به عنوان معاون مککین مهر تائیدی بر آن زده شد. این افراد از آنجا که از زوج مککین/ پالین ترسیدند و نیز از آنجا که اوباما توانست قانعشان کند که یک پراگماتیست سفتوسخت و خردمند است، به او رای دادند.
و بین این دو گروه، گروه موسوم به «دموکراتهای ریگانی» بودند؛ یعنی به طور عمده کارگران صنعتی، اغلب کاتولیک، اکثرآً نژادپرست، کسانی که تمایل داشتند از ریشههای وابستگیشان به حزب دموکرات در انتخاباتهای اخیر ببُرند، چرا که معتقد بودند حزب بیش از اندازه به چپگرایی درغلطیده و با مواضع آن بر سر مسائل اجتماعی مخالفت میکردند. این رایدهندگان هم [در انتخابات اخیر] به سمت حزب دموکرات گرایش پیدا کردند، ولی نه به دلیل تغییر چشمانداز و افق کلیشان، بلکه از ترس. آنها به شدت از بحران اقتصادیای که آمریکا به دام آن افتاده واهمه داشتند و با این همه تنها امیدشان به یک «طرح نو»ی دیگر بود×. آنها علیرغم این واقعیت که اوباما یک آفریقایی- آمریکایی بود، به نفع دموکراتها رای دادند. ترس بر نژادپرستی غلبه کرد.
حالا، از این به بعد اوباما چه خواهد کرد؟ چه میتواند بکند؟ هنوز خیلی زود است که با یقین بگوییم. اما آنچه واضح به نظر میرسد ایناست که او به سرعت مزایا و نکات مثبت یک موقعیت بحرانی را از آنِ خود میکند، همچنان که رئیس جدید ستادش، رام ایمانوئل، چنین کرد. من شک دارم بتوانیم در ۱۰۰ روز مرسومِ اول [حکومت اوباما] شاهدِ مجموعهای از ابتکار عملهای دراماتیک باشیم. و البته ممکن هم هست برخی کارهای وی غیرمنتظره باشد.
با اینهمه دو موقعیت وجود دارد، دو موقعیت بزرگ که عمدتاً خارج از کنترل اوباما هستند: یکی ژئوپولیتیک تغییرشکلیافتۀ نظام جهانی و دیگری موقعیت اقتصادی اسفبار دنیا. بله، درست است، دنیا پیروزی اوباما را لذتبخش یافت، اما در عینحال نیازمند حزم و دوراندیشی. جالب است که دو مرکز اصلی قدرت حکمهایی را دربارۀ چشمانداز ژئوپولیتیکی صادر کردند که هر دو کاملاً رک و صریح بود. هم اتحادیه اروپا، در بیانیهای یکپارچه، و هم رئیسجمهور برزیل اظهار داشتند در انتظار تجدید همکاری با ایالات متحده هستند، اما اینبار نه به عنوان شریک درجه دو، بلکه در شرایطی برابر.
اوباما دیر یا زود، چنانکه قول داده، نیروهای آمریکایی را از عراق خارج خواهد کرد، حتی اگر هیچ دلیل دیگری برای این کار جز اصرار دولت عراق بر این مساله نداشته باشد. او تلاش خواهد کرد تا راهی برای یک خروج آرام و باوقار از افغانستان پیدا کند، که چندان هم ساده نخواهد بود. اما اینکه بتواند کار خاص و جالبتوجهی در مورد گرۀ کور اسرائیل/ فلسطین انجام دهد و یا اینکه مشتاقِ پاکستانی باثباتتر باشد، محل تردید است. و البته او کمتر از آنی فکر میکند درباره این مسائل میداند. آیا اوباما میتواند این حقیقت را بپذیرد که ایالات متحد دیگر رهبر جهان نیست، و صرفاً همراه و یاوری است در کنار دیگر مراکز قدرت جهان. و اگر قادر به پذیرفتن چنین واقعیتی است، آیا میتواند به گونهای به آمریکاییها بقبولاند که با این واقعیت جدید کنار بیایند؟
تا آنجا که بحث رکود اقتصادی در میان است، هیچ شکی نیست که این رکود باید تا آخر به مسیر خود ادامه دهد. اوباما همچون همه رهبران مهم دیگر در دنیا، ناخدای کشتی در دریایی طوفانی است، و بهطور نسبی میتواند کمی بیش از صرفِ حفاظت از غرقشدن کشتی انجام دهد.
جایی که اوباما آزادی عمل دارد داخل خودِ آمریکا است. سه کار از او توقع میرود که انجام دهد و میتواند هم، اگر و فقط اگر آمادۀ تهور و جسارت باشد. اولی ایجاد فرصت شغلی. این قضیه ممکن است در کوتاهمدت در عمل حکومت بهطور تاثیرگذاری صورت پذیرد. و میتواند به بهترین نحو ممکن از طریق سرمایهگذاری در بازسازیِ زیربنای تحقیرشدۀ ایالات متحد و تا حدی در جهت معکوس کردن روند انحطاط محیط زیست صورت پذیرد.
دومی استقرار و تثبیتِ لااقل یک ساختار متوسط درمانی در ایالات متحد است که در آن هر کسی، بدون استثناء، تحت پوشش درمانی قرار گیرد و همچنین در این ساختار تاکید قابل توجهی بر داروهای پیشگیرانه شود.
و سومین زمینه، عدم ارتکاب همه ضرر و زیانهایی است که دولت بوش، و همچنین دولتهای پیشین به آزادیهای مدنی پایهای در آمریکا رسانده است. این مساله نیازمند تجدید نظری کلی در وزارت دادگستری و سازوبرگ قانونی و فراقانونی آن است که در طول هشت سال گذشته، و البته طی مدتی طولانیتر، از سی سال گذشته بنا نهاده شده است.
اگر اوباما قاطعانه در این سه زمینه رفتار کند، آن وقت ما میتوانیم بگوییم پیروزی او یک انتخاب تاریخیِ واقعی بود؛ انتخابی که به واسطه آن تغییری رخ داد که چیزی بیش از تغییری نمادین بود. اما اگر او از پسِ این مهم بر نیاید و شکست بخورد، ناامیدی و یاسی جدی پیشرو خواهیم داشت.
بسیاری در تلاشاند تا توجه اوباما را به زمینههای دیگری منحرف و سرگرم کنند که در آنها او کار خاصی نمیتواند انجام دهد و حرف خاصی برای گفتن ندارد. چیزهای زیادی درباره آینده اعمال اوباما هست که بیم آدمی را بر میانگیزد و چیزهای بسیاری که به آدم امید میدهد.
× طرح نو (New Deal): برنامهها و سیاستهایی برای پیشبرد بهبود اقتصادی و اصلاحات اجتماعی که طی دهه ۱۹۳۰ از پی بحران اقتصادی بزرگ آمریکا (۱۹۲۹) توسط رئیسجمهور روزولت اجرا شد.
مترجم: رحمان بوذری منبع: Agence Global, ۱۵ November ۲۰۰۸
مترجم: رحمان بوذری منبع: Agence Global, ۱۵ November ۲۰۰۸
منبع : خبر آنلاین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست