چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
فیلسوف حاشیهنشین در حاشیه
کمتر سالی پیش آمده بود که عبدالکریم سروش نه بواسطه کتاب، مقاله و سخنرانی بلکه از رهگذر مصاحبه مطبوعاتی در تنگنا قرار گیرد و حرف او دستاویز نقد محافل شود. گفتوگوی مطبوعاتی امسال برای سروش خوشیمن نبود؛ چه یک بار نشستن پای سوالهای روزنامه هممیهن برای واکاوی جریانات انقلاب فرهنگی و نام بردن از افراد خاص و بار دیگر در مصاحبه با رادیو جهانی هلند به قصد ارائه تفسیر خود از وحی با واکنشهای غیر علمی و پرسروصدایی روبرو شد که وی و کلام وی را از متن به حاشیه کشاند.
با این اوصاف اگرچه سروش امسال را با کتاب <ادب قدرت ادب عدالت> آغازید و مشتاقان خویش را جانی تازه داد، ولی کتاب زیر سایه حواشی فوق از دیدها دور ماند تا نشان دهد هرگاه سروش و آثارش چنین به حاشیه بروند روشنفکری دینی نیز روی عافیت به خود نخواهد دید و ندید.
فیلسوف عارف در سال موسوم به مولانا برگهایی از تاریخ معاصر و سالهای نه چندان دور انقلاب را ورق زد و قصهها و آدمهایی را از صندوق قدیم بیرون کشید که ربع قرن بعد از تحولاتی نه چندان پیچیده و غیر قابل باور تازگی داشتند.
● نقش سروش در ماجرای انقلاب فرهنگی
سروش همان طور که قبلا گفته است امسال نیز در سالگرد انقلاب فرهنگی به صراحت گفت که ستاد انقلاب فرهنگی زمانی تاسیس شد که دانشگاهها بسته شدند و بنابراین وظیفه آن بازگشایی و بهسازی آنها بود.
با این حال انتقادات طرح شده در مطبوعات داخلی و محافل روشنفکری خارجی درباره عملکرد و نقش سروش در ستاد انقلاب فرهنگی، سخنانی است که به گفته حسین سلیمی، نقطه اشتراک میان سه گروه ظاهرا متفاوت و متناقض با هم است و در عین حال شاید از تنها مسائلی است که سبب شده تا چند گروه که بنیادهای اندیشه خود را با هم متضاد میدانند بر آن توافق کنند. این نقطه مشترک نقد عملکرد ستاد انقلاب فرهنگی است که دکتر سروش نیز یکی از اعضای برجسته آن بوده است. حال برخی که یا به دلیل مخالفت جوهری با هر نوع اندیشه دینی و یا به دلیل سنت گرایی مفرط به دنبال برانداختن بنیادهای روشنفکری دینی هستند، بر این ستاد و عضو برجسته آن یعنی دکتر سروش میتازند. بعضی به خصوص اپوزیسیون خارج از کشور به این بهانه که سروش و اندیشههایش را روی دیگر اندیشه دینی حاکم میدانند، بر او و ستاد انقلاب فرهنگی حمله ور میشوند و گروهی دیگر هم که در سه دهه تاریخ ساز گذشته نتوانستهاند جایی در جریان تاثیرگذار تفکر ایرانی بیابند، برای آن که نقش خود را در بازآفریدن روشنفکری برجسته سازند در پی آنند تا در مجادله با سروش جایی در این جریان سرنوشتساز برای خود بیابند. به قول دکتر سلیمی، جالب اینجاست که همه اینها با جریان محافظهکاری و راستگرایانی که جریان روشنفکری دینی را انحرافی از مسیر تفکر فقهی و دینی میدانند همنظر شدهاند و هر چند با نیات و اهداف و استدلالهای متفاوت، اما تفکر و شخصیت واحدی را هدف گرفته اند.
● یکبار انقلاب فرهنگی کافی بود
گفتوگوی سروش با روزنامه هممیهن ۲۰۰ خرداد) درباره حوادث سالهای اولیه انقلاب و اهداف انقلاب فرهنگی و نقشی که وی در آن ایفا میکرد یا نمیکرد بار دیگر پرسشها و اظهارنظرهای متعددی را بر انگیخت. بهانه این مصاحبه سالگرد انقلاب فرهنگی و همچنین زمزمههای انقلاب فرهنگی دوم در دولت نهم بود.
وی در این گفتوگو تاکید میکند که اگر قرار باشد انقلابی در دانشگاهها صورت بگیرد آن انقلابی آموزشی و از پایین به بالاست تا فارغالتحصیلان بهتری از دانشگاه بیرون آیند. اما انقلاب فرهنگی - به معنایی که امروز در جامعه ما درک میشود - یک بار در کشور رخ داد و همان یک بار کافی است. همانطور که انقلاب هم یک بار رخ داد و همان یک بار کافی است. به عقیده سروش، انقلاب چه از جنس فرهنگی و چه از جنس سیاسی، چیزی نیست که در یک نسل دو یا چند بار تکرار شود و آنچه هم که در سال ۱۳۵۸ در کشور رخ داد نه انقلاب بود و نه فرهنگی، بلکه نزاعی میان جناحهای مختلف در دانشگاه بود که هر کدام میخواستند دانشگاه را به نفع خود مصادره کنند و نهایتا هم جناحی که به قدرت و حکومت وابسته بود در این نزاع پیروز و دانشگاهها در نتیجه آن نزاع بسته شد.
● گویی انقلاب فرهنگی یک نفره بود
سروش بر این نکته تاکید میکند که شورای انقلاب فرهنگی هنگامی تشکیل شد که دانشگاهها بسته شده بود و در آن زمان ستادی به فرمان امام خمینی مرکب از هفت نفر تشکیل شد که دانشگاهها را بازگشایی کنند. بنابراین ستاد مکلف به بستن دانشگاهها نبود.
وی در اینجا به پارهای از مطالب و گفتههای خطاآلود اشاره میکند و میگوید: <ستاد متشکل از هفت نفر بود و من در اغلب بحثهایی که امروزه میشود میبینم مساله چنان مطرح میشود که گویی ستاد انقلاب فرهنگی یک نفر داشت و آن هم عبدالکریم سروش بود و یک وظیفه هم داشت و آن هم بیرون کردن دانشگاهیان بود. هر دو ادعا بسیار جفاکارانه و دروغ است.
این دروغ تاریخی باید افشا شود. در ستاد انقلاب فرهنگی جلالالدین فارسی، دکتر علی شریعتمداری، دکتر حسن حبیبی، دکتر محمدجواد باهنر، محمد مهدی ربانی املشی و شمس آلاحمد حضور داشتند.> او اعضای شورا را این چنین توصیف میکند: <ربانیاملشی مسوول روحانی تصفیه استادان بودند که مرحوم شدند (البته ایشان از سمت خودشان هم ناراضی بودند. حتی به ما گفتند، جامعه مدرسین هم به ایشان اعتراض کرده است چون حوزه بدنام میشود.
یعنی اینکه آقایان همان زمان هم این ملاحظات را داشتند. به دلیل صحبتهایی که با ایشان شده بود دیگر کراهت داشتند. اما کسانی ایشان را دوره کرده بودند. یکی از افرادی که ایشان را دوره کرده بود، دکتر م- گ بود که هماکنون عضو شورای انقلاب فرهنگی است) بعدا افراد تازهای آمدند، از جمله آقای احمد احمدیکه تا امروز هم در شورا حضور دارند - دکتر داوری، دکتر پورجوادی و.... همچنین مایلم یادآوری کنم که وزیر علوم هم آن زمان عضو شورای انقلاب فرهنگی بود. ابتدا دکتر عارفی و بعد به مدت طولانی آقای دکتر نجفی و ... . وقتی من آخرین بار از وزارت علوم پرسیدم، آنها در گزارشی محرمانه به من گزارش دادند که ۷۰۰ نفر از اساتید تصفیه شدهاند.
این گزارشها و آمارها مطلقا در اختیار ما نبود.> این صحبتها با واکنشهایی روبرو شد و سروش باز هم در نامهای دیگر و این بار به روزنامه اعتماد ملی ۱۹۹ تیر) با استناد به برخی نقل قولهای خود معترضان - از جمله زیباکلام و نجفی - اعلام کرد: <ستاد انقلاب فرهنگی نه کمیتهای برای پاکسازی داشت نه آیین نامهای برای آن نوشته بود و نه دستورالعملی در این خصوص به دانشگاهها داده بود (که هرگز زیر فرمان آن نبودند بلکه از دستگاه اجرایی یعنی وزارت آموزش عالی فرمان میبردند) حالا چه شده است که همه این پاکسازیها را به حساب ستاد انقلاب فرهنگی مینویسند و ستاد انقلاب فرهنگی را مساوی با عبدالکریم سروش میگیرند و وظیفهاش را هم مساوی با پاکسازی، علتش را باید یا در نادانی نورسیدگان دید یا در ناپارسایی سیاسی کاران...> به نظر میرسد هر سال با فرا رسیدن سالگرد انقلاب فرهنگی زوایایی تازه از ابهامهای تاریخ معاصر ما روشن میشود. در سال ۸۶ تصمیمگیریها و تنگنظریهای حاکم بر دانشگاهها بر حجم مباحث و اطلاعات تاریخی - شاید به انگیزه یافتن تشابهات با امروز و امکان وقوع انقلاب فرهنگی دوم - افزود و فیلسوف اصلاحگر را به رسم مطبوعاتیها وارد گود تائید و تکذیب کرد.
● بازگشت به مباحث فکری با همایش دین و مدرنیته
شهریور ۸۶ همایش <دین و مدرنیته> با قرائت مقالهعبدالکریم سروش توسط فرزندش آغاز شد. سروش در مقاله <آنچه روشنفکری دینی نیست> مهمترین خدمت دین را معطوف به اخلاق دانست، نه به سیاست نه به تجارت و نه به معرفت.
وی گفت: <روشنفکری دینی را به فرقهای مذهبی یا حزبی سیاسی فروکاستن جفاست، گرچه استعداد آن را دارد که در دو عرصه سیاست و دیانت دگرگونیهای عظیم بیافریند. روشنفکران دیندار روشنفکرند چون به عقل مستقل از وحی باور دارند و از آن تغذیه میکنند و چراغ خرد در دست برای یافتن حقیقت و سوختن ظلمت رواناند.> دکتر سروش در بخش دیگری از مقاله اش نوشته بود: <روشنفکران دیندار، دیندارند نه دینساز و تجربهاندوزی و دانشآموزیشان در مدرسه وحی نه از سر مصلحت که از روی ارادت و حقیقت است.
روشنفکری دینی به حکم آنکه معرفتاندیش و تجربتاندیش است، ایدئولوژی هم نیست یعنی ایدئولوژی گزینشگر و حرکت اندیش و اسلحهتراش. ایدئولوژیها که به جنبش و خیزش و مبارزه و گلاویز شدن با دشمن موجود، میاندیشند با حقیقت کممهرند و آوردگاهی تنگ دارند و با شکست دشمن، خود نیز میشکنند و فرو میافتند... آسیب و آفتی که روشنفکری دینی را تهدید میکند یکی جدی نگرفتن خویش و دیگری پوشیدن جامههای ناباندام است. این طریقه، نه ایدئولوژیک است نه فقهی، نه سنتی نه فرقه مذهبی و نه حزب سیاسی بلکه چراغ مصطفوی است با شرار معتزلی.>
● نقبی بر جدال اسلام و دموکراسی
دی امسال کنفرانس <مسلمان، کاتولیک و سکولار> با حضور عبدالکریم سروش و خوزه کازانوا - جامعه شناس دین - در دانشگاه جورج تاون واشنگتن برگزار شد که سروش در آن به بررسی علل ظهور سکولاریسم در اروپا، کشمکش بین علم و دین در مسیحیت و چالشهای اسلام و دموکراسی پرداخت. به اعتقاد وی، کشمکش میان علم و دین در اروپا - که در آن دین نهایتا شکست خورد و میدان را ظاهرا به علم واگذار کرد - به ظهور سکولاریسم در مغرب زمین انجامید و این شکست منجر به عقب نشینی دین از همه عرصهها از جمله سیاست شد.
به گفته سروش، اگر اکنون افول مسیحیت را با تمدن اسلامی مقایسه کنیم، میبینیم که کشمکش بین علم و دین هرگز حتی هنوز هم در دنیای اسلام واقع نشده است و این به دلیل ضعف علم بوده است نه لزوما قوت اسلام. در اسلام کشمکش با فلسفه بخصوص فلسفه وارداتی یونان باستان و انطباق با آن البته رخ داد اما علم به معنای جدید کلمه هرگز به رقابت با دین برنخاست. به علاوه انشقاق در اسلام ۱۲ قرن پیش رخ داد و تاثیر سکولارکنندهای نداشت. بنابراین ضربات سکولاریزه کننده علم و انشعاب دینی هرگز بر روی دنیای اسلام وارد نشد و تنها در عصر جدید بود که تاثیرات مدرنیته بر روی جهان اسلام از جمله در ایران احساس شد.
سروش در ادامه صحبتهای خود در این همایش گفت: <اگر سکولاریزاسیونی در دنیای اسلام رخ دهد، بدون شک با تجربه سکولاریسم در مسیحیت متفاوت خواهد بود. اگر در مسیحیت جدال دین با علم بود، در اسلام جدال دین با دموکراسی تعیین کننده خواهد بود. رابطه دموکراسی با اسلام اکنون نظیر رابطه علم با مسیحیت در قرون گذشته است. اکنون دغدغه بیشتر متفکرین اصلاح طلب اسلامی بررسی ارتباط دین و سیاست دموکراتیک است.>
● معانی و سطوح سکولاریسم
وی همچنین به معانی و سطوح مختلف سکولاریسم اشاره کرد و گفت: <معنای سکولاریسم یکی افول و کاهش قدرت مذهب و دیگری جدایی حکومت از کلیساست. معنای سوم از بین رفتن اقتدار روحانیت در امور روزمره زندگی و حذف نفوذ کلیسا از همه نهادهای اجتماعی نظیر اقتصاد، بازار و آموزش و پرورش است. به این معنای اخیر، دین اسلام همیشه سکولار بوده است. زیرا بر خلاف مسیحیت، در اسلام اموری نظیر ازدواج، روزه، حج، خرید و فروش و غیره بدون حضور روحانیت قابل انجام هستند و مشروعیت دارند. در اسلام بیشتر ابعاد دین سکولار بوده است.
در اسلام شما نیازی ندارید که تجدید سکولاریزاسیون کنید. تنها سیاست است که شاید نیازی به سکولاریزاسیون به معنای دوم داشته باشد.> وی در پاسخ به این سوال که <آیا عدم وجود یک ساختار سلسله مراتبی نظیر واتیکان در اسلام وضعیت را پیچیده تر میکند؟> گفت: <بسیاری از تحولات در دنیای اسلام از پایین به بالا هستند. به بیان دیگر این گونه نیست که روحانیون مفاهیمی را بپذیرند و سپس مردم را برای پذیرش آن تشویق کنند. بلکه بر عکس تحولات همیشه ابتدا در بین اقشار مختلف مردم از جمله در دانشگاه شکل و مورد بحث قرار میگیرد.
بعد مخالفتها و کشمکشهایی رخ میدهد و مسائلی نظیر ارتداد مطرح میشود اما نهایتا اگر این تحولات در مسیر صحیحی باشند روحانیون نیز به آن میپیوندند. برای نمونه به انقلاب مشروطیت ایران که ۱۰۲ سال پیش رخ داد نگاه کنید. این انقلاب به خاطر اینکه آیت اللههای عظام آن را تایید کردند رخ نداد. این انقلاب که نخستین جنبش سکولارکننده در دنیای اسلام است توسط مردم معمولی و افرادی که در غرب تحصیلکرده بودند شروع شد و مدتی بعد چند آیت الله العظمی هم به آن پیوستند، آن را تایید کردند و سعی کردند آن را اسلامیزه کنند.
● قصه وحی، سروش و تخریب روشنفکری دینی
نگاه سروش به منبع وحی و تفسیر زمینی از مواجهه پیامبر با کلام خدا یکی از آسیبپذیرترین و قابل انتقادترین گذرگاههای جریان روشنفکری پس از انقلاب را که همانا دور شدن از فضای مباحث قرآنی است به آزمون گذاشت.
عبدالکریم سروش قریب دو ماه مانده به پایان سال بار دیگر مورد توجه - و هجمه - برخی رسانهها و این بار صاحب نظران حوزه دین قرار گرفت. او در گفتوگویی با رادیو جهانی هلند مقوله وحی را نوعی <الهام> و از جنس تجربهای خواند که شاعران و عارفان نیز آن را دارا هستند. وی گفت: <در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعارهشعر میفهمیم. چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجهشعراست.
شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس میکند که منبعی خارجی به او الهام میکند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی یک استعداد و قریحه است.> وی بنا به روایات سنتی پیامبر را تنها وسیله دانست که پیامی را که از طریق جبرئیل بر او نازل شده بود، منتقل میکرد. سروش گفت: <به نظر من پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. استعارهشعر به توضیح این نکته کمک میکند.
پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث دربارهاینکه آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتا اینجا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست. این الهام از نفس پیامبر میآید و نفس هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. آنچه او از خدا دریافت میکند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمیتوان به همان شکل به مردم عرضه کرد چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است.
این وحی بیصورت است و وظیفهشخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند و به سبکی که خود به آن اشراف دارد منتقل میکند.> وی درباره جنبهانسانی و احتمال خطاپذیری قرآن نیز که محل مناقشات بسیاری واقع شد گفت: <از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد اما امروزه مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسائل صرفا دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست... آنچه قرآن دربارهوقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید لزوما نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش <فرود آمده است> و <به زبان زمان خویش> با آنها سخن گفته است. من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمیکنم که پیامبر <به زبان زمان خویش> سخن گفته باشد در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقتا به آنچه میگفته باور داشته است...>
● واکنش به آرای سروش
دیدگاههای سروش در مسیری هدفمند از سوی یکی از خبرگزاریهای کشور - توسط برخی محققان علوم دین به چالش کشیده شد که البته جز یکی دو بحث، مابقی کارکردی ژورنالیستی داشتند و از صبغه آکادمیک به دور بودند. علیرضا قائمی نیا در پاسخ به سروش و درباره نقطه نظرهای او گفت: <تجربه دینی یعنی اینکه پیامبر یک مواجههای با خداوند داشته است که از این تجربه گزارشی را ارائه کرده است. این گزارش بشری است و وحی که آن تجربه است شکل زبانی ندارد و پیامبر آن را تبدیل به زبان میکند. ادعاهای آقای سروش همین است. در صورتی که اشاعره و نه معتزله (که سروش به اشتباه معتزله را دارای مباحثی مشابه عقاید خود میداند) میگویند خداوند نمیتواند در قالب زبان بیاید و ارتباط زبانی برقرار کند به همین خاطر مضمون را به پیامبر میفرستد و پیامبر آن را به زبان تبدیل میکند و این صورت زبانی با مضمون تفاوتی ندارد و همان را القا میکند.> آیت الله جعفر سبحانی نیز در نامهای که از موضع پدرانه و مشفقانه منتشر کرد دیدگاه سروش را یک رشته تصورات و مفاهیم بدون ادله توصیف کرد و گفت: <اگر واقعا قرآن در حد یک اندیشه شعری هرچند در سطح بالاتر است، پس چرا تحدّی کرده ولو با آوردن یک سوره؟ کدام شاعر در طول عمر خود، تحّدی میکند و میگوید: احدی نمیتواند تا روز رستاخیز غزلی مانند غزلهای من بیاورد؟> وی تفسیر سروش را درباره قرآن مشابه همان تجربه شعری خواند و خطاب به سروش آورد: <نفس شما این اندیشه را پرورش داده و بر صحفه ذهن آورده و بر نوک قلم و سر زبان جاری ساخته است بیآنکه واقعیتی در پشت آن نهفته باشد.> اما سروش پس از مواجه شدن با انتقادات علما و صاحبنظران منتقد تنها نامه آیتالله سبحانی را پاسخ گفت. او نیز چون سبحانی نامه اش را با لحنی عطوفانه آغاز کرد و سپس با گشودن باب بحث، پارهای از سوءتفامها، سوء برداشتها و موضع گیریهای نابخردانه و غیر علمی را متذکر شد. وی با طرح موضوع <درون و برون پیامبر در پدیده وحی> گفت: <سخن من این است که برای درک پدیده ناآشنای وحی، میتوانیم از پدیده آشناتر شاعری (و بطور کلی خلاقیت هنری) مدد بجوئیم و آن را بهتر فهم کنیم.
این فقط در مقام تصور است. مگر غزالی نگفت برای درک پدیده وحی میتوانید از پدیده وسوسه شیطانی مدد بگیرید؟> وی سپس با اشاره به تصریحات خود درباب <الهی بودن نفس نبی> اضافه کرد: <آن محمد (ص) که فاعل و قابل وحی است بشری است موید و مطهر.
ولذا از کوزه همان برون ترواد که دروست و از شجره طیبه وجود او جز میوهای طیب برخواهد خاست... به فرض که وحی پیامبر صددرصد بشری و غیر الهی باشد، بازهم نمیتوان نتیجه گرفت که لاجرم از سر هواست. چه جای آنکه آن وحی صددرصد بشری و صددرصد الهی است، یعنی ماورای طبیعتی است که مقدر به اقدار طبیعت شده است و فراتاریخی است که تاریخمند شده است و امری متعالی است که نازل شده است و بحری است در کوزه و جیحونی است در خم...> او متافیزیک آیت الله سبحانی را متافیزیک بعد و فراق و متافیزیک خود را متافیزیک قرب و وصال خواند و تصریح کرد: <تصویری که از خدا و محمد در ذهن شماست گویا تصویر خطیب و بلندگو (یا ضبط صوت) است. خطیب میگوید و بلندگو آن را پس میدهد. یعنی پیامبر چون بلندگو طریقیت و ابزاریت محض دارد و این کجا و نزول قرآن بر قلب(ص) کجا. گویا شما میپندارید قرآن بر زبان محمد نازل شده است نه بر دل او.>"
جواد ماهزاده
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست