سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
نگاهی به تاریخچه تحولات حوزههای علمیه
آن زمان محرم که میشد، سه دستهی عزاداری مشهور در تهران راه میافتاد که همهشان هم نهایتاً به شمسالعماره میآمدند؛ دستهی ترکها، دستهی عربها و دستهی قزاقها. رضاخان گِل به سر خودش میمالید و قزاقها را رهبری میکرد! یکبار که او دستهی قزاقها را به منزل آقاسیدکمالالدین بهبهانی- از علمای بزرگ تهران و برادر مرحوم آقاسیدعبدالله بهبهانی از علمای مبارز مشروطه- آورده بود، گفت: «آقا اینها همه یاران شما و سربازان امام زمان هستند! آمدهاند اینجا سر بسپارند. آمدهاند شما دعاشان کنی و از خدا برایشان توفیق بخواهی که به اسلام و به مملکت خدمت کنند!»
همین رضاخان پس از به قدرت رسیدن، شمشیر را در برابر هویت و نمادهای دینی از رو بست؛ روضهخوانی را ممنوع کرد؛ چادر از سر زنان کشید؛ برای روحانیان پوشیدن لباس مخصوص را قدغن کرد و... در این اوضاع و احوال علمای قم برای مبارزه با اسلامزدایی او و احیای میراث ماندگار شیعه به فکر تقویت حوزه افتادند.
حوزههای علمیهی شیعه از گذشتههای دور در میان مسلمانان حضور داشته و نقش بهسزایی در توسعهی معارف دینی و آموزههای اسلامی ایفا کردهاند. نهاد روحانیت همواره در تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حضور داشته و به چشم آمده، اما تحولات درونی حوزه در اعصار مختلف، معمولاً در بررسی نقش روحانیت دیده نشده یا مغفول مانده است. برای مرور پیشینهی تشکیل حوزههای علمیهی اسلامی باید به سالهای آغاز دعوت پیامبر اسلام در مکه بازگردیم و به دورانی که پیامبر خدا(ص) حلقههای دروس الهی را در خانهی حضرت خدیجه(س) و در شعب ابیطالب و در بازار عکاظ و در خانهی ارقم بن ابیالارقم مخزومی تشکیل میداد تا تعالیم اسلامی را برای تازه مسلمانها بیان کند و دین اسلام را گسترش دهد. این محافل به نوعی نخستین حوزههای علمیهی جهان اسلام به شمار میرفت. با هجرت پیامبر اسلام به مدینه، گویی حوزهی علمیهی مکه هم برای همیشه از رونق افتاد؛ به گونهای که پس از گذشت ۱۴ قرن، هنوز این شهر نتوانسته است که دوباره صدای درس و بحث طلاب مدارس علمی اسلامی را بشنود.
با ورود پیامبر به مدینةالنبی، این شهر مرکز گسترش اسلام شد. تشکیلات مدارس علمیه در این شهر گسترده تر از مکه بود و دوام آن هم بیشتر. نشر معارف اسلامی در مدینه با محوریت علی(ع) و پس از ایشان دیگر ائمهی معصومین(ع) شکل عملی به خود گرفت و دوران زندگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) یکی از پربارترین دوران حیات این حوزه به شمار میرود. شاید شرایط ویژهی زمانی آن دوره که مصادف با پایان عمر حکومت امویان و روی کار آمدن عباسیان بود، زمینهی مساعدی را برای ثمردهی فعالیتهای ائمه فراهم آورده بود.
علاوه بر مدینه که از دیرباز و با حضور ائمهی معصومین(ع)، شیعیان را در خود جای داده و مدارس علمیهی پر رونقی را به خود دیده بود، منطقهی «احساء» در ساحل غربی خلیج فارس هم یکی از مناطق حضور شیعیان و تشکیل مدارس علمیه برای گسترش معارف اسلام و فقه تشیع بوده و علمای بهنامی را در گذشته و حتی در دوران معاصر تربیت کرده است.
احتمالاً «جبلعامل» را باید نخستین پایگاه شیعیان در خارج از مرزهای شبه جزیرهی عربستان و سرزمین عراق به شمار آورد؛ جایی که معارف اهل بیت در آن به همت افرادی چون سلمان فارسی و عمار یاسر و ابوذر غفاری رشد و نمو یافت. در جبلعامل هم تشیع رشد کرد و هم حوزهی علمیه گسترش پیدا کرد و محملی شد برای تربیت دانشمندان شایسته و فقیهان طراز اول شیعه. شهید اول، شهید ثانی، محقق کرکی، شیخ بهایی و بسیاری از رهبران شیعهی لبنان از تربیتیافتگان این حوزهی علمیهاند که همچنان نیز پا برجاست. با ظهور دولت صفویان در ایران به عنوان اولین دولت مقتدر شیعه، بسیاری از علمای جبلعامل و علمای دیگر مراکز تشیع به ایران مهاجرت کردند.
● هجرت و تحول
از دیگر مناطقی که در جهان اسلام به عنوان یکی از پایگاههای اصلی گسترش اسلام علوی به شمار میرفت، حوزهی علمیهی نجف بود. نجف تا قبل از شهادت امیر المؤمنین(ع) سرزمین معروفی نبود و حتی تا قبل از هجرت شیخ طوسی در قرن پنجم هجری، در دید بسیاری از تاریخنگاران به عنوان سرزمینی شناخته میشد که برخی از علویان و شیعیان خاص امیر مؤمنان(ع) را در خود جای داده بود. با هجرت شیخ طوسی به نجف، دانشجویان علوم اسلامی این شهر را به مرکز شیعه و دانشگاه بزرگ شیعه امامیه تبدیل کردند و پس از آن هزاران دانشجو و متفکر شیعه در این حوزه پرورش یافتند. با این حال نباید تصور کرد که پیش از شیخ طوسی دانشمندان شیعی در نجف نبودهاند. پیش از او نیز رجال علمی در این شهر سکونت داشتهاند، اما نجف از زمانی به عنوان مرکز فقه شیعی و علوم آلالبیت(ع) درآمد که شیخ طوسی به آن شهر هجرت کرد و با دانشمندان حاضر در مکتب درس خویش حوزهی علمیهی استواری را بنا نهاد. البته پس از حدود یک قرن، حوزهی علمیهی کربلا نیز با حضور دانشمندان و فقهای بزرگ نقاط مختلف جهان اسلام و از جمله جبلعامل، تحرک و پویایی بیشتری یافت و تا حدودی جایگزین حوزهی علمیهی نجف شد تا این که دوباره در قرن نهم هجری، حوزهی نجف توانست موقعیت پیشین خود را بازیابد و به عنوان مرکز نشر علوم تشیع، نقشی اساسی در گسترش معارف اهل بیت و فقه علوی ایفا کند.
در این سالها تعدادی از شاگردان شهید اول که در دوران افول حوزهی نجف به کربلا آمدهبودند، راه او را ادامه دادند و با نگارش شروحی بر آثار استادشان، دامنهی فقه استدلالی را وسعت بخشیدند و با تألیف کتبی در فقهالقرآن، مبانی قرآنی فقه شیعه را نشر دادند. در این دوران همچنین در حوزهی نجف آثاری با موضوع منزلت تفکر شیعی و بینش شیعیان در اصول اعتقادات و فروع احکام نگاشته شد.
از اوایل قرن یازدهم نفوذ اخباریان در نجف به تدریج افزایش یافت. عدهای علت این امر را مهاجرت علمای اصولی به حوزهی کربلا میدانند. در این عصر رکود علمی در مباحث اصولی مشهود است تا هنگامی که «وحید بهبهانی» از ایران به کربلا و سپس به نجف رفت و پایههای منطق اجتهاد را تقویت کرد.
دورهی بعدی فعالیت حوزهی نجف از قرن دوازدهم است تا قرن پانزدهم هجری که از پرتکاپوترین دورههای حوزهی نجف به شمار میرود. در این دوره «سید محمدمهدی بحرالعلوم» (۱۱۵۵/۱۱۵۴ - ۱۲۱۲) که از شاگردان وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی بود، زعامت شیعیان و مدیریت حوزهی علمیهی نجف را بر عهده گرفت. این در حالی بود که هنوز سنش از سی سال تجاوز نکرده بود. بحرالعلوم از دانشمندان فرزانهی شیعه و صاحب مقامات معنوی و سیر و سلوک و مورد احترام علمای شیعه بوده و هست و از او به عنوان «تالی تِلو معصوم» یاد میکنند. کرامات زیادی از ایشان نقل کردهاند. میگویند شیخ جعفر کاشفالغطا، دانشمند روحانی معاصر وی، با تحتالحنک عمامهاش، غبار نعلین سید بحرالعلوم را پاک میکرد.
حوزهی علمیهی نجف که سالهای متمادی مأوی و مأمن علمای بزرگ شیعه بود، تحولات فقهی متفاوتی را در طول سالها و بهویژه از قرن دوازدهم به بعد پشت سر گذاشته است. یکی از مهمترین کسانی که مبانی فقهی را در حوزهی علمیهی نجف دگرگون ساخت، شیخ مرتضی انصاری است که با نگرشی جدید به مبانی اجتهاد، تحولی شگرف را در علم اصول به وجود آورد. در مکتب اصولی وی شاگردان مبرزی چون میرزای شیرازی، میرزای رشتی و آیتالله کوهکمری رشد یافتند و راه او را ادامه دادند تا آنکه متفکر و مجدّد دیگری به نام آخوند خراسانی پا به عرصه نهاد و مکتب اصولی شیخ را ترتیبی نوین بخشید و امهات مباحث اصولی را در کتاب «کفایة» فراهم آورد. پس از این بود که آیتالله شیخ محمدحسین اصفهانی، آیتالله آقاضیاءالدین عراقی و دیگر شاگردان آخوند خراسانی با تدوین کتب و تدریس اصول فقه با اسلوب جدید، تحولی را که از عصر شیخ به وجود آمده بود، تداوم بخشیدند. علامهی نائینی نیز با ژرفنگری خویش بر عمق و محتوای مباحث اصولی افزود و جایگاه علم اصول را در فقه جعفری برازندهتر از همیشه نمایاند.
دیگر وقت آن بود که علم فقه ترتیبی منسجم به خود بگیرد و فروع احکام از امهات مباحث استخراج گردد و با روشی نوین تدوین یابد. آیتالله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (۱۲۴۷ - ۱۳۳۸ ق.) با تألیف «عروة الوثقی» و آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۷۷ - ۱۳۶۵ ق.) با نگارش «وسیلة النجاة» مسائل شرعی را با جامعیتی فراگیر تدوین کردند و به دنبال حرکت علمای اصول، در فقه شیعی نیز تحولی فراگیر به وجود آوردند.
آیتالله سیدمحمد کاظم طباطبایی یزدی که از حوزههای علمیهی اصفهان و نجف بهره برده بود، اندوختههای خویش را با تالیف و تدریس در اختیار مشتاقان علوم اهل بیت نهاد و با نگارش کتابهای مختلف، وحدت هدف در اصول معارف و فروع احکام را به اثبات رساند و جامعیت خویش را در این علوم نشان داد. «العروة الوثقی» با ۳۲۶۰ مسألهی فقهی، کتاب مرجع شد و مراجع بزرگ را بر آن داشت تا از اسلوب آن پیروی کنند و فروع فقهی آن را در حوزههای درس خارجشان به بحث و بررسی بگذارند؛ چنانکه تا کنون دهها حاشیه و شرح بر این کتاب نگاشته شده است.
«وسیلة النجاة» سید ابوالحسن موسوی اصفهانی نیز از دیگر نگاشتههای فقه استدلالی شیعه است که به موجب فراگیر بودن مسائلش، مورد توجه فقهای فرزانهای چون امام خمینی واقع شد و برخی کتابهای استدلالی فقه شیعه بر مبنای آن تآلیف گشت. آیتالله اصفهانی پس از درگذشت آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی در سال ۱۳۳۸ به عنوان مرجع تقلید معرفی شد. همزمان با ایشان، علامهی نایینی نیز مرجع تقلید شیعیان بود تا این که به سال ۱۳۵۵ علامهی نایینی در نجف و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری در قم از دنیا رفتند و مرجعیت عامهی شیعه به آیتالله اصفهانی منحصر شد.
● حکمت نجف!
ایران از عصر ابن سینا تا خواجه نصیرالدین طوسی مرکز ثقل فلسفهی اسلامی بود. به گونهای که شاید بتوان گفت که هر طالب علوم عقلی میبایست در حوزههای فلسفی ایران به تحصیل میپرداخت. ایران همواره کانون علوم عقلی بود، اما زمانی که خواجه به عراق هجرت کرد، این مرکزیت نیز به نجف منتقل شد. با درگذشت خواجه نصیرالدین طوسی، دیگر در حوزههای علمیهی عراق شخصیت برجستهی فلسفی دیده نشد تا این که آخوند ملاحسینقلی همدانی که از حوزهی درسی حاجملاهادی سبزواری بهره برده بود، به عتبات مهاجرت نمود و در حوزهی کربلا و نجف به تحصیل و تکمیل علوم عقلی پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت نمود.
پس از پیدایی مکتب صدرالمتألهین، فلسفه با عرفان و کلام اسلامی درآمیخت و روش جدیدی در علوم نقلی و فلسفی به وجود آمد. ملاحسینقلی همدانی نیز که از پیروان این مکتب بود، شاگردانش را با فلسفهس صدرایی و سیر و سلوک معنوی آشنا نمود. از دیگر اساتید فلسفهی نجف اشرف در این دوره «شیخ علیمحمد نجفآبادی» بود که از اساتید شرح منظومهی آیتالله غروی و «شیخ محمدحسین کاشفالغطاء» محسوب میشد. همچنین مهاجرت «آقاسیدحسین بادکوبهای» به نجف را یکی دیگر از علل نشر فلسفه در این حوزه میدانند. وی که حکمت را از میرزاابوالحسن جلوه و حکیم اشکوری و حکیم کرمانشاهی آموخته بود، فلسفه را در نجف اشرف گسترش داد و شاگردانی چون علامه سیدمحمدحسین طباطبایی را تربیت کرد. «شیخ مرتضی طالقانی» نیز از دیگر حکمای الهی نجف و معاصر «آقاسیدحسین بادکوبهای» بود که شاگردی چون استاد علامه محمدتقی جعفری را به جهان علم تقدیم داشت. اکنون حوزهی علمیهی نجف حدود ۳۹ مدرسهی علمیه دارد که بیشتر آنها به نام علما و فقهای مشهور شیعه نامگزاری شدهاند.
● مشهد رویارویی دو مکتب
حوزههای علمیه در ایران هم سابقهای دیرینه دارند. یکی از قدیمیترین حوزههای علمیه در ایران در شهر مشهد شکل گرفته و رشد نموده است. در زمان حکومت مأمون عباسی حضور امام هشتم شیعیان در خراسان باعث شد تا در شهرهای مختلف، مدارسی برای گسترش معارف اهل بیت و فقه شیعی برپا شود. پس از شهادت حضرت امام رضا(ع)، پیکر پاک ایشان را در قریهای از قراء طوس به نام «سناباد» به خاک سپردند. شیعان این نقطه را مرکز علمی فرهنگی خویش قرار دادند و با ایجاد حلقات درس در کنار تربت آن امام بر رونق علمی و اجتماعی منطقه افزودند. پس از آن و تا قرن دهم به دلیل حکومت دولتهای سنی در منطقه یا حملهی مغولها، زمینهی مناسبی برای رشد و گسترش تشیع و توسعهی مدارس علمیه در خراسان فراهم نشد، اما در قرن یازدهم وضع این حوزه بسیار متفاوت شد و علما و مدرسانی معروف در آن به تدریس مشغول شدند. مدارس متعددی نیز بنا شد و طلاب و محصلان دینی از هر سو گرد آمدند.
قرن یازدهم را میتوان مبدأ اهمیت و عظمت حوزهی علمیهی مشهد دانست. در نیمهی دوم این قرن، حوزهی مشهد از لحاظ کثرت علما و مدرسان در ردیف حوزههای مهم شیعه قرار گرفت و طلاب از شهرهای دیگر به آن روآوردند. حتی در اواخر این قرن مدرسان بزرگ و معروفی همچون «مولانا محمدباقر» معروف به «محقق سبزواری» که مؤلف دو کتاب ذخیره و کفایه در فقه بود و در اصفهان مقام ریاست علمی داشت و به شیخالاسلام ملقب بود، به مشهد هجرت کرد و مدرسهی قدیمی «سمیعیه» را تجدید بنا نمود و خود در آن به تدریس و تربیت شاگردان مشغول شد. این مدرسه از آن پس به نام او «باقریه» نامیده شد و تاکنون نیز به همین نام باقی است.
حوزهی علمیهی مشهد پس از یک قرن فعالیت پربار، در دو قرن ۱۲ و ۱۳ هجری رونق خود را از دست داد و دانشپژوهان پس از طی علوم مقدماتی و سطح به حوزههای علمیهی اصفهان و نجف میرفتند و تحصیلشان را ادامه میدادند. اما این حوزه دوباره در دو قرن چهاردهم و پانزدهم قمری رونق سابق را بازیافت. حوزهی علمیهی مشهد در این دوران در علوم عقلی و ادبی پیشرو تمامی حوزههای علمیه شیعه بود؛ هر چند که هنوز فقه و اصول در حوزهی نجف رونق بیشتری داشت و طلاب برای آموزش سطوح عالی و اخذ اجتهاد راهی نجف اشرف میشدند.
به نظر میرسد که تأسیس حوزهی علمیهی قم در سال ۱۳۴۰ قمری، رونق حوزهی علمیهی مشهد را تحتالشعاع قرار داد. آیتالله خامنهای در کتاب «گزارشی از سابقهی تاریخی و اوضاع کنونی حوزهی علمیهی مشهد» اشاره میکنند که در قرن چهاردهم حوزهی علمیهی مشهد خالی از درس خارج فقه و اصول بود و دانشمندان مبرزی بسان سیدعلی سیستانی (متوفی ۱۳۴۰ ق) و سیدعباس شاهرودی (متوفی ۱۳۴۱ ق) و حاجی فاضل -ملامحمدعلی- به تدریس دروس سطح قناعت میورزیدند تا این که دو مدرس بزرگ -حضرت آیتالله حاجآقا حسین قمی و حضرت آیتالله حاجمیزامحمد کفایی خراسانی معروف به آقازاده- که از حوزهی علمیهی نجف اشرف فارغالتحصیل شده بودند و به مقام اجتهاد رسیده بودند، در حوزهی مشهد به تدریس خارج فقه و اصول همت گماردند.
این دوره مقارن با نهضت اسلامی تنباکو بود و انقلاب مشروطه و قیام گوهرشاد و سپس انقلاب اسلامی. نام گوهرشاد از حوزهی علمیهی مشهد برخاست و رهبری این قیام اسلامی را مراجع تقلید مشهد بر عهده داشتند. تبعید فقهایی چون حاجآقا حسین قمی و حاجمیرزامحمد کفایی خراسانی، حوزهی علمیهی مشهد را از دانشمندان درجه اول خالی کرد و بار دیگر دوران فترت و رکود علمی به این حوزه روی آورد. برخی از پژوهشگران در ریشهیابی علل این رکود علمی از مخالفتهای «میرزامهدی اصفهانی» با فلسفه و عرفان اسلامی یاد میکنند. حوزهی علمیهی مشهد پیش از آن که به عنوان حوزهای فقهی و اصولی شناخته شود، حوزهای فلسفی بود که با بنیانگذاری مکتب تفکیک، از این فضیلت نیز بیبهره شد. در مقابل نیز طرفداران میرزای اصفهانی، حضور او و تدریسش را منشأ ایجاد حرکتی نوین در کلام شیعه و بازگشت به اصالتها در اندیشهی اسلامی میدانند. در سال ۱۳۷۳ قمری آیتالله سیدمحمدهادی میلانی که به منظور زیارت به مشهدالرضا(ع) آمده بود، خواهش علمای حوزه مشهد را پذیرفت و با تدریس خویش به حوزهی مشهد رونقی دوباره بخشید. او از شاگردان میرزای نائینی، حاج آقا حسین قمی و شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی) بود و توانست با حضور خویش، حوزهی مشهد را به شکوفایی دوباره و قرارگرفتن در سطح دیگر حوزههای علمیه شیعه برساند.
علاوه بر مشهد مقدس در شهرهای دیگر ایران و از جمله تبریز و تهران و ری و شیراز و اصفهان هم در دورههای مختلف حوزههای علمیهای برپا بوده است که بسیاری از علمای بهنام، حرکت علمی و تحصیل خود را از آنها آغاز کرده و از تربیتیافتگان این حوزهها به شمار میآیند.
● دولت شیعه
روی کار آمدن صفویه در ایران باعث فراگیری مذهب تشیع شد و مدارس علمیهی شهرهای مختلف نیز در این دوران گسترش یافت. در این بین، حوزهی علمیهی اصفهان که تا پیش از این رونق چندانی نداشت، با گرایش شاهاسماعیل به تشیع و دعوت فقهای شیعه از نقاط مختلف جهان اسلام و بهویژه لبنان و جبلعامل به ایران، رونق یافت. صفویه دولتی برخاسته از «تصوف» بود که صورت روحانی آن تبدیل به سیستمی سیاسی روحانی شده و پیروزی آنان را فراهم ساخته بود و «قطب» آنان با «امام» شیعیان مفهوم واحدی را در امور سیاسی به نظر میآورد، اما محدوهی امام هر قطبی را نمیگرفت و ولایت نمیتوانست به هر مرشدی تعلق گیرد. از این رو در دولت صفوی سه قدرت نمایان شد؛ تصوف، سلطنت و فقهای امامیه به عنوان نایب امام عصر(عج).
دولت صفوی برای ادارهی جامعه به فقیهی نیاز داشت تا هماهنگ با او در حیطهی امور دینی به کار بپردازد و مشروعیت رژیم را فراهم سازد. بدین جهت عنوانی به نام «صدر» برگزید و به همین دلیل با دعوت شاهاسماعیل و فرزندش شاهطهماسب بسیاری از فقهای لبنان به ایران مهاجرت کردند. با هجرت محقق کرکی و حضور وی در ایران، چون مرتبهی علمی او بیشتر از «صدر» بود، عنوان «شیخالاسلام» را به وی دادند. صدر با کارهای اداری درآمیخته بود، ولی شیخالاسلام بیشتر جنبهی مذهبی و مقام افتاء داشت. همچنین از دیگر عناوینی که در دورهی صفوی رایج بود عناوین «مجتهد»، «پیشنماز»، «مدرس»، «قاضی» و «مفتی» است که هر یک موقعیت دینی و اجتماعی خاصی داشتهاند. در این دوره مباحث عقلی و فلسفی هم در حوزهی علمیهی اصفهان گسترش یافت. درخشش حوزهی فلسفی اصفهان به عصر میرداماد، شیخ بهایی و صدرالمتالهین شیرازی میرسد که در زمان حکومت صفویان حوزهی اصفهان را اداره مینمودند. اصفهان از قرن یازدهم تا سیزدهم دُرّ گرانبهای فلسفه و علوم عقلی را در خود جای دادهبود تا این که در قرن سیزدهم با عزیمت «ملاعبدالله زنوزی» معروف به آقاحکیم به تهران، مرکزیت علوم عقلی هم به این شهر انتقال یافت.
● اشعریها و قم
اما اکنون بدون شک، مهمترین حوزهی علمیه در میان حوزههای علمیهی ایران و حتی جهان اسلام، در شهر مقدس قم برپاست. قم در سال ?? هـ .ق به دست مسلمانان فتح شد و طبق نظر بعضی از نویسندگان، آغاز تشیع در میان مردم قم، به ورود «اشعریها» به این شهر در سال ?? قمری برمیگردد. برخی معتقدند قم با ورود «اشعریها» دگرگون شد و مرکز علما و فقها گردید. ورود امام رضا(ع) در سال ??? هجری به قم و استقبال مردم این شهر از ایشان، بیانگر وجود زمینههای مناسب برای اشاعهی فرهنگ تشیع و فقه آل محمد(ص) در این شهر است. یک سال پس از ورود امام رضا(ع) خواهر ایشان فاطمهی معصومه(س) که از مدینه به خراسان میرفت، در شهر قم درگذشت و به خاک سپرده شد. پس از این بود که تشیع و حوزههای علمیه در قم به برکت وجود مرقد آن بانوی بزگوار که با وجود سن کم خود از عالمان و فقیهان بیمانند عصر خود بود، روزبهروز گسترش یافت و در قرون ۵ و ۶ مدارسی پررونق و کتابخانههایی بزرگ در این شهر پدید آمد.
حوزهی علمیهی قم در دوران صفویه نیز مورد توجه همگان و مخصوصاً دولتمداران شیعی قرار گرفت؛ مدارس قدیمی آباد گردید و مدارس دیگری از نو بنا شد. همچنین علمای بزرگی چون ملاصدرا و ملامحسن فیض و علامه لاهیجی و شیخ بهائی در آنجا مشغول تحصیل و تدریس شدند. قم در آن عصر، دارای حوزهای فعال بود و مدارس و طلاب بسیار داشت و علوم مختلف اسلامی در آن تحصیل و تدریس میشد. مدرسهی فیضیه نیز یکی از آثار دورهی صفویه است.
● آیتالله مؤسس
در دوران قاجار هم علمای بزرگی در حوزهی قم به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند. در این سالها حوزهی قم وارد مرحلهی تازهای از حیات خود شد، اما بهتدریج تشکل و انسجام خود را از دست داد. در سالهای پایانی حکومت قاجار در اراک که چندان هم از قم دور نبود، آیتالله شیخ عبدالکریم حائری حوزهی علمیهای را بنیان نهاد و به تدریس علوم دینی پرداخت، اما به درخواست علمای قم، به قم بیاید. حضور شیخ عبدالکریم در قم چنان تأثیراتی برجای گذاشت که او را «مؤسس حوزهی علمیه قم» نامیدند.
در دههی سی (۱۳۳۰ ق) که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) حوزهی علمیهی اراک را تأسیس کرد و در آنجا به تدریس اشتغال داشت، در قم نیز علمایی عهدهدار تدریس و تربیت بودند که از جملهی آنان میتوان مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی (متوفی ۱۳۵۳ ق) را نام برد. ایشان که در مسجد امام اقامهی جماعت میکردند، صبحها به طلبهها درس میدادند و شبها به بازاریها و اینگونه چراغ علم و فضیلت را در قم افروخته نگاه میداشتند.
پس از این که رضاخان پهلوی روحیهی اسلامستیزی را به نمایش گذاشت، علمای دینی قم به فکر افتادند که حوزه را تقویت کنند و در کنار پایتخت، مرکزی قوی برای تبیین و تبلیغ اسلام دائر نمایند. مرحوم حاج شیخ مهدی حکمیزاده (پایین شهری) طی دعوتی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و برخی از علمای تهران و قم را در منزل خود میهمان کرد و در این جلسه از ایشان خواست که حوزهی اراک را به قم انتقال دهد و زعامت حوزهی قم را بپذیرد. اگرچه استخاره شد و این آیه آمد که «و آتونی بأهلکم أجمعین (یوسف ۹۳)» لیکن تأکید همگان و بهویژه اصرار متواضعانهی مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی که خود در کنار آیتاللّه حاج محمد ارباب و آیتاللّه شیخ محمدتقی بافقی یزدی به تازگی از نجف اشرف به قم مهاجرت کرده بود، در تصمیم حاج شیخ عبدالکریم بسیار مؤثر افتاد و ایشان در سال ۱۳۴۰ قمری به قم عزیمت نمود و حوزهی علمیهی این شهر را مجدداً زنده کرد.
با اقامت آیتالله حائری در قم از سال ۱۳۴۰ قمری مطابق با ۱۳۰۱ شمسی، بنیان حوزهی علمیهی قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که آیتالله مؤسس برداشت، این حوزه به تدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزههای علمیهی جهان تشیع درآمد.
نزدیکی حوزهی علمیهی قم به پایتخت باعث شد که رهبر شیعیان و مرجع تقلید آنان بر اصول سیاستگذاری دولتها نظارت داشته باشد و اگر اصلی با موازین اسلامی موافق نباشد، به مخالفت پردازد. این پایهگذاری نهضت علمی در قم به متابعت از تشکیل حوزه در شهر سامرا بود که در نزدیکی بغداد (مرکز عراق) جای گرفته بود.
نخستین سال تأسیس حوزهی قم مقارن شد با تبعید برخی از مراجع عظام و نوابغ قرن چهاردهم هجری از عتبات به ایران. آیتاللّه سید ابوالحسن اصفهانی، آیتاللّه میرزاحسین نائینی، آیتاللّه سیدعلی شهرستانی، آیتاللّه سید عبدالحسین حجت کربلایی، آیتاللّه شیخ محمدحسین اصفهانی غروی و آیتاللّه شیخمهدی خالصی از جملهی این علما بودند.
تعمیر مدارس دینی و تغییر روش آموزشی نیز تحولی عظیم در حوزهی علمیهی قم ایجاد کرد. آیتالله حائری در این راه همت و تجربهی تدریس سی سالهاش را به کار بست. به گونهای که با این روش برنامههای درسی حوزهی نجف اشرف با همهی ابعاد و وسعتش در حوزهی قم رایج شد و دوران نابهسامان حوزهی علمیه قم پس از میرزای قمی پایان یافت. پس از توجه دادن محصلان علوم علوی به ژرفنگری در درس و بحث علمی، شاید اساسیترین ابتکار آیتالله، گزینش «هیئت ممتحنه» بود برای گرفتن آزمون از دروس حوزوی.
● عصر بروجردی
شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۳۵۵ قمری دار فانی را وداع گفت و پس از وی رسالت خطیر ادارهی حوزهی قم را مراجع سهگانه عهدهدار شدند؛ حاج سیدمحمدتقی خوانساری، حاج سیدصدرالدین صدر و مرحوم حجت. در این دوران دستهایی در کار بود تا در حوزه و بین مراجع آن اختلاف ایجاد کند و این امر نگرانی شدید علما را برانگیخته بود تا اینکه بیماری آیتالله العظمی آقای بروجردی سبب شد که ایشان پس معالجه در بیمارستان فیروزآبادی تهران، مدتی در قم استقرار یابند. علمای تهران و قم با شناخت قبلی از ایشان عیادت کردند و در همین اثنا به فکر افتادند که از آن مرحوم بیشتر استفاده ببرند. تا آنجا که از ایشان درخواست کردند که دیگر به بروجرد نرود و در قم بمانند. با وجود اصرار فراوان، آیتالله بروجردی اقامت دائم را در قم نپذیرفتند و فقط حاضر شدند ایام نقاهت پس از بیماری را در قم بگذرانند، اما پس از مدتی که عظمت علمی ایشان بر همگان محرز شد و نماز جماعت در حرم و مجلس درس ایشان زبانزد عام و خاص گشت، دیگر مسئلهی موقت ماندن ایشان در قم به فراموشی سپرده شد و ایشان در حالی که سه چهار سال از سلطنت محمدرضا پهلوی گذشته بود، در قم ماندند و مرجعیت واحد شیعه را به دست گرفتند. البته پیش از این تاریخ هم ایشان از سوی حاج شیخ(ره) به قم دعوت شده بودند، لیکن کنارهگیری از مناصب اجتماعی را ترجیح داده بود، دعوت آیتاللّه حائری را اجابت نکردند.
آیتاللّه بروجردی که علاوه بر علومی چون فقه و اصول و رجال و حدیث، در فلسفه و کلام و هیئت هم یدی طولا داشت و پیش از ورود به حوزهی علمیهی قم به تدریس فلسفه نیز پرداخته بود، با ورود به قم تدریس فقه و اصول را آغاز نمود. درس اصول ایشان تنها شش سال دوام یافت، اما درس فقه آیتالله تا آخرین روزهای حیات ایشان ادامه یافت.
قدرت طلبی روزافزون شاه جوان ایران، لایحهی اصلاحات ارضی، نهضت ملی شدن نفت، مبارزات آیتالله کاشانی و دکتر مصدق، واقعهی ۳۰ تیر و ۲۸ مرداد و شهادت مظلومانهی روحانی مبارز سیدمجتبی نواب صفوی و یارانش از جمله حوادث روزگار مرجعیت و زعامت آیتالله العظمی بروجردی بود که معمولاً تقابل حکومت و مرجعیت و روحانیان را به دنبال داشت.
پس از آیتالله بروجردی، رهبری حوزهی علمیهی قم را آیتالله العظمی موسوی خمینی به دست گرفت. امام خمینی ضمن تدریس و تعلیم دانشجویان علوم دینی، مبارزات سیاسی خود را علیه رژیم پهلوی آغاز نمود و تا آنجا پیش رفت که توسط پهلوی به خارج از ایران تبعید شد. علاوه بر امام خمینی، آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی از دانشمندان فرزانهای بود که بنا به درخواست آیتالله مؤسس به قم آمده و به تربیت دانشجویان دینی پرداخت. همزمان با ایشان، آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیتالله شیخ محمدعلی اراکی از اساتید بزرگ حوزهی علمیهی قم بودند که در دهههای اخیر، زعامت و مرجعیت مردم و حوزه قم را به عهده گرفتهاند.
نویسنده:هادی سجادیپور
در تدوین این نوشتار از مطالب موجود در منابع زیر استفاده شده:
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: http://www.hawzah.net
پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی: http://irdc.ir
باشگاه اندیشه: http://www.bashgah.net
در تدوین این نوشتار از مطالب موجود در منابع زیر استفاده شده:
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: http://www.hawzah.net
پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی: http://irdc.ir
باشگاه اندیشه: http://www.bashgah.net
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست