سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
زمینهسازی ظهور حضرت ولی عصر علیهالسلام
ظهور بزرگ منجی بشریت، امری مسلّم است و بیهیچ تردیدی واقع خواهد شد. آنچه مورد اختلاف است، وقت ظهور است و این كه آیا ظهور، تعجیلپذیر است یا خیر؟ و آیا ما وظیفهای برای زمینهسازی آن داریم؟ در این زمینه دیدگاههای مختلفی، وجود دارد. نویسنده مقاله، چنین میاندیشد كه وظایفی بر عهده ماست كه انجام آنها، موجب تعجیل در ظهور مصلح عالم میشود.
وی علاوه بر ذكر دلایل، قرآنی و روایی جهت اثبات نظر خویش، عوامل آمادگی و زمینهسازی را بر چهار نوع، تقسیم میكند:
۱) آمادگی فكری و فرهنگی؛
۲) آمادگی اجتماعی؛
۳) آمادگیهای تكنولوژیكی
۴) آمادگیهای فردی.
دلالت برخی از آیات قرآنی، بر زمینه سازی ظهور، بحث پایانی مقاله است.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اللهم انّا نشكو الیك فقد نبیّنا و غیبهٔ ولیّنا، و شدّهٔ الزمان علینا، و وقوع الفتن بنا، و تظاهر الاعداء و كثرهٔ عدوّنا و قلّهٔ عددنا.(۱)
خرم آن روز كه آن دلبر جانان آید
درد هجران رود و چاره و درمان آید
● مقدمه
بیشك در روزگاری كه دنیا از ظلم، جور و بیعدالتی پر و همچون كشتی در دریای پرتلاطم، دچار امواج سهمگین شده است، و هر لحظه به خطر نابودی نزدیكتر میشود، و در معرض غرق شدن قرار دارد، جامعه بشری منتظر است تا به دست منجی و مصلحی توانا به ساحل نجات برسد، و گرنه هستی و آفرینش انسان به مقصد نهایی و كمال خویش نخواهد رسید.
این اراده الهی است كه روزی آن منجی حقیقی خواهد آمد، چرا كه خداوند، خود فرمود:
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین»(۲)
ما میخواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
روزی كه صالحان، وارث زمین خواهند شد و آن را از چنگال طالحان و جباران رها خواهند ساخت. كه فرمود:
«و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(۳)
در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حكومت) زمین خواهند شد.
این مصلح واقعی و وارث حقیقی كسی نیست، جز مهدی موعود علیهالسلام كه به عنوان «بقیهٔ اللّه»، در پس پرده غیبت به سر میبرد، تا روزی كه مشیت خداوندی اقتضا كند، آن حضرت ظهور و زمین را سراسر پر از عدل و داد كند.
● وظایف ما برای فرج حضرت
اصل ظهور آن منجی، قطعی است و بی شك صورت خواهد گرفت، اما سخن در این است كه چه باید كرد تا این حركت سرعت گرفته و ظهور تعجیل پذیرد؟ بهتر است پرسشهای اساسی را این گونه مطرح كنیم كه:
▪ آیا به طور كلی راهی برای تعجیل وجود دارد؟
▪ آیا ممكن است با زمینه سازی مناسب، به ظهور حضرت حجهٔ علیهالسلام شتاب بخشید؟
▪ آیا قرآن در این باره طرح و سخنی دارد؟
برای پاسخگویی به این پرسشها، این نوشتار را در دو بخش:
۱) دیدگاهها
۲) نگاه قرآن
مورد بررسی قرار میدهیم.
الف) بخش نخست: دیدگاهها
در برابر پرسشهای بالا، با توجه به دیدگاههای مختلف پاسخهای چندی وجود دارد كه در زیر مورد بررسی قرار میگیرد
۱) دیدگاه نخست
ظهور حضرت حجت، مانند وقوع قیامت به اراده خداوند است و انسانها خواه دوست آن حضرت باشند یا دشمن، هیچ نقشی در آن ندارند؛ باید نظارهگر بود تا اراده الهی بدان تعلق بگیرد و ظهور محقق گردد.
۲) دیدگاه دوم
با توجه به حدیث «امتلاء الارض» باید در اشاعه ظلم و گسترش جور گام برداشت تا پیمانه پر شده زمینه ظهور فراهم گردد.
۳) دیدگاه سوم
انگیزه ظهور را باید در عوامل غیبت جست و جو كرد. باید علل غیبت را مورد توجه قرار داد و موانع را برطرف كرد تا زمینه ظهور مهیا شود.
۴) دیدگاه چهارم
باید به وظایفی كه در زمان غیبت بر دوش ما گذاشته شده و از ما خواسته شده، عمل كنیم تا در ظهور و قیام حضرت حجت علیهالسلام شتاب لازم پدید آید.
▪ بررسی دیدگاه نخست
دلیل طرفداران نظریه نخست، پارهای از روایات است؛ از جمله روایت مفضل از امام صادق علیهالسلام كه میفرماید «... لانّه هو الساعهٔ التی قال اللّه تعالی: یسئلونك عن الساعهٔ ایان مرساها، قل: انما علمها عند ربّی لا یجلیها لو قتها الاّ هو»(۴)(۵)
زیرا آن (ظهور مهدی علیهالسلام ) همان ساعت (و قیامتی) است كه خداوند مثال (درباره آن فرموده است: یسئلونك عن الساعهٔ ایان مرساها... درباره قیامت از تو سئوال میكنند، كی فرا میرسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است. و هیچ كس جز او (نمیتواند) وقت آن را آشكار سازد.)
برخی از روایات حتی بحث از مهدی( علیهالسلام ) را نیز ممنوع كرده و آن را ضلالت دانستهاند؛ چنان كه در ذیل آیه: «و ما یدریك لعلّ السّاعهٔ تكون قریبا»(۶)
و چه میدانی شاید قیامت نزدیك باشد.
میفرماید:
یستعجل بها الذین لایؤمنون بها و الذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ الاّ الّذین یمارون فی الساعهٔ لفی ظلال بعید.(۷)
كسانی كه به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب میكنند، ولی آنها كه ایمان آوردهاند پیوسته از آن هراسانند و میدانند آن حق است. آگاه باشید كسانی كه در قیامت تردید میكنند در گمراهی عمیقی هستند.
راوی میگوید: پرسیدم معنای یمارون چیست؟ حضرت فرمود:
یقولون متی ولد؟ و من رأی؟ و این یكون؟ و متی یظهر، و كل ذلك استعجالاً لامر اللّه و شكا فی قضائه و دخولاً فی قدرته.(۸)
میگویند: چه زمانی متولد شده است؟ و چه كسی او را دیده است؟ و كی ظاهر میشود؟ همه اینها شتاب كردن در كار خدا و شك در حكم و دخالت در قدرت او است.
در این دو روایت ضمن آن كه ظهور حضرت حجت، را تأویل آیات قیامت دانسته و عجله در وقوع آن را ناشی از عدم ایمان تلقی كرده است، بحث و پرسش درباره آن حضرت از جمله زمان ظهور را مراء، و محاجّه، شك در قضا و دخالت در قدرت خدا میداند.
در روایت دیگری تصریح دارد به این كه، امر ظهور قابل تعجیل نیست؛ چنان كه در روایتی از امام صادق علیهالسلام چنین میخوانیم:
«ان اللّه لا یستعجل لعجلهٔ العباد، ان لهذا الامر غایهٔ ینتهی الیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعهٔ و لا یستأخرو»
خداوند به خاطر شتاب بندگان عجله نمیكند. همانا برای این كار (ظهور مهدی(عج)) زمانی است كه به آن منتهی میشود. پس اگر (بندگان) آن (زمان) را طلب كنند، لحظهای مقدم یا مؤخر نمیگردد.
بنابر این دیدگاه، انسان جز انتظار تكوینی هیچ نقشی ندارد. همانند كسی كه مسافری دارد و نمیداند كجاست، باید به حكم تكوین چشم به راه باشد تا وصل محقق شود؛ زیرا مطابق اراده و مشیت مطلق الهی، انسان در این زمینه مسلوب الاختیار است، و كاری از وی ساخته نیست. نه قادر است اراده خدا را تغییر دهد و نه میتواند در برابر خواست خدا ارادهای داشته باشد. تشبیه وجه انتفاع از حضرت در زمان غیبت به خورشید در پس ابرها، میتواند مؤید این بینش باشد؛ چرا كه بشر نمیتواند به سادگی ابرها را كنار زده و خورشید را نمایان سازد.
بدیهی است این دیدگاه، با همه وجهه توحیدی و معرفتی كه دارد، توجیه عقلانی ندارد، و دست كم با اراده، اختیار، تشریع، تكلیف و اذن در دعا منافات دارد.
از سوی دیگر، مذمت استعجال و پرسش از حال آن حضرت، به كسانی اشاره دارد كه در وجود حضرت تردید داشتند و با پرسشهای پیدرپی در صدد ایجاد شبهه در اصل وجود مهدی علیهالسلام بودند و چه كسی میتواند بپذیرد كه روایات متعددی كه در معرفی آن حضرت وارد شده، مراء و محاجه باشد؟
▪ دیدگاه دوم
روایت امتلاء كه میفرماید:
«المهدی من ولدی تكون له غیبهٔ اذا ظهر یملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت جورا و ظلما»(۹)
مهدی (عج) از فرزندان من است برای او غیبتی است، هنگامی كه ظاهر شود زمین پر از قسط و عدل میشود؛ همان طور كه پر از جور و ظلم شده است.
این روایت متواتر بین شیعه و سنی است و شكی در آن راه ندارد، اما نمیتواند توجیه كننده اشاعه ظلم، جور، فحشا، منكرات و گناهكاری باشد؛ چرا كه این موضوع با روح قرآن كاملاً در تضاد است. و نه تنها با تشكیل حكومت اسلامی و اجرای حدود و احكام مخالف است، بلكه با آیات امر به معروف و نهی از منكر، تواصی، ارشاد و تبلیغ نیز ناسازگار میباشد. چرا كه خواست خداوند و قرآن دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منكر است؛ چنان كه میفرماید:
«و لتكن منكم امهٔ یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر»(۱۰)
باید از میان شما، جمعی به نیكی، و امر به معروف و نهی از منكر دعوت كنند.
و پر كردن جامعه از ظلم و جور و گناه و فحشاء خواست شیطان و منافقان است، و این سخن قرآن است كه میفرماید:
«و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنكر»(۱۱)
هر كس پیرو گامهای شیطان شود، (گمراهش میسازد زیرا) او به فحشا و منكر فرمان میدهد.
و نیز میفرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف.»(۱۲)
مردان منافق و زنان منافق، همه از یك گروهند. آنها امر به منكر، و نهی از معروف میكنند.
بنابر این دیدگاه، باید بخش عظیمی از آیات قرآن و پیام آن را از كار انداخت و در مسیر مخالف آن عمل كرد تا پیمانه پر شود. در سایه شوم این نظریه همه انقلابهای آزادی بخش، جنگها و حتی قیام ائمه علیهمالسلام محكوم و با بحران مشروعیت دچار میشود؛ برای این كه به جای پر كردن پیمانه ظلم، امتلای آن را به تأخیر میاندازد.
تنها نكتهای كه در این باره میتوان گفت: این است كه حدیث امتلاء به ظهور علایم و نشانهها از جمله گسترش بیعدالتی، گناه و منكرات در آخر الزمان اشاره دارد و این هرگز به معنای جواز ارتكاب گناه نمیباشد.
▪ دیدگاه سوم
این كه باید علت یا علل غیبت را بر طرف كرد تا زمینه ظهور فراهم آید، ابتدا باید دید علت یا علل غیبت چیست و پس از آن گفت چه باید كرد؟
دربرخی از روایات، تعابیر زیر خود نمایی میكند:
الف) عاری بودن از بیعت
چنانكه در روایت رضوی( علیهالسلام ) میخوانیم كه «لئلا یكون فی عنقه لاحد بیعهٔ اذا قام بالسیف».(۱۳)
بدیهی است این مسأله نمیتواند علت اصلی غیبت باشد، بلكه علت عدم حضور آن حضرت است. به دیگر سخن، فرق است بین عدم حضور، و عدم ظهور و آن چه مورد بحث است، ظهور و قیام آن حضرت است كه این غیبت خود زمینه تحقق آن ظهور است.
ب) خوف و ترس
در روایت زراره از امام صادق( علیهالسلام ) میخوانیم كه فرمود:
«ان للغلام غیبهٔ قبل قیامه، قلت و لم؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح»(۱۴)
برای آن پسر مهدی(عج) قبل از قیامش غیبتی است. گفتم: چرا؟ فرمود: (زیرا) از ذبح شدن خود میترسد.
و در روایت دیگری میفرماید:
«ان للقائم غیبهٔ قبل ظهوره، قلت [زراره] لم؟ قال یخاف القتل»(۱۵)
برای قائم(عج) قبل از قیامش غیبتی است. گفتم: چرا؟ فرمود: از كشته شدن میترسد.
این عامل نیز همانند عامل قبل، در حقیقت باعث حفظ جان آن حضرت برای تحقق قیام و ظهور است؛ نه عامل اصلی غیبت، و نمیتوان با تأمین جان وی، زمینه ظهور و قیام را فراهم آورد.
ج) آزمایش الهی
اخبار متعددی دلالت دارد كه از علل و عوامل غیبت، آزمایش الهی است؛ در روایتی، امام باقر علیهالسلام در پاسخ به جابر جعفی میفرماید:
«هیهات، هیهات، لا یكون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا، حتی یذهب الكدر و یبقی الصفو».
هیهات! هیهات! فرج ما واقع نمیگردد تا این كه غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید تا ناصافی و آلودگی برود و صاف و خالص باقی بماند.
و در روایت دیگری از امام ابوالحسن علیهالسلام میخوانیم كه فرمود:
«اما و اللّه لا یكون الذی تمدون الیه اعینكم حتی تمیزوا و تمحصوا، و حتی لا یبقی منكم الا الاندر. ثم تلا: ام حسبتم ان تتركوا و لما یعلم اللّه الذین جاهدوا منكم و یعلم الصابرین».(۱۶)
آگاه باشید، به خدا قسم محقق نمیشود آن كه چشمانتان را به او دوختهاید تا این كه جدا و پاك شوید و تا این كه مقدار بسیار كمی از شما باقی بماند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ام حسبتم ان تتركوا...».
هر چند عامل امتحان میتواند، از علل غیبت، یا به تعبیر دیگر حكمت آن، به شمار آید، اما این امر به دست مردم نیست تا مسیر آن را عوض كنند؛ آن هم آزمونی كه ضرورتا میبایست وسیله جدا كردن سره از ناسره، و كدر از مصفا باشد. غربال كردنی كه با آن، تعدادی اندك از صف اكثریت ناباب جدا شوند.د) بیوفایی مردم
در برخی از توقیعات شریفه به این مسأله اشاره شده است كه، بیوفایی مردم و گناهان آنان زمینهساز غیبت حضرت حجت شده است. چنان كه میفرماید:
«و لو ان اشیاعنا وفقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا، علی حق المعرفهٔ و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم».(۱۷)
اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلی در وفای به عهدی كه بر ایشان است عنایت میفرمود: مباركی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمیافتاد و در سعادت مشاهده ما با معرفتی شایسته و درست شتاب میشد. و چیزی ما را از ایشان محبوس نكرده است مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندی است كه از آنها به ما میرسد.
مضمون این توقیع این است كه بیوفایی شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آن حضرت موجب طولانیتر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است. این توقیع در حقیقت بیانگر چند نكته اساسی است:
۱) دوری از حضرت ثمره كارهای ناپسند دوستان و شیعیان است؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه».
۲) طولانی شدن غیبت نتیجه عدم همدلی شیعیان است؛
«و لو ان اشیاعنا و فقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا»
اگر خداوند به شیعیان (و پیروان) ما توفیق همدلی در وفای به عهد میداد، مباركی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمیافتاد.
۳) همدلی شیعیان در وفای به عهد [آن حضرت] میتواند عاملی برای تعجیل در ظهور باشد؛ «لتعجلت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا». در سعادت دیدار ما شتاب میشد.
هـ) علل ناشناخته
بعضی از روایاتها بیانگر این نكتهاند كه امامان معصوم از علت اصلی غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ لذا سربسته و به طور اجمال حكمتهایی از آن را بیان كردهاند؛ دلیل این ادّعا روایت عبداللّه بن فضل هاشمی از امام صادق( علیهالسلام ) است كه به وی فرمود:
«ان لصاحب الامر غیبهٔ لا بد منها، یرتاب فیها كل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداك؟ قال لامر لم یؤذن لنا فی كشفه لكم، قلت: فما وجه الحكمهٔ فی غیبهٔ؟ فقال: وجه الحكمهٔ فی غیبهٔ وجه الحكمهٔ غیبات من تقدمه من حجج اللّه تعالی ذكره، ان وجه الحكمهٔ فی ذلك لا ینكشف الا بعد ظهوره، كما لا ینكشف وجه الحكمهٔ لمّا أتاه الخضر( علیهالسلام ) من خرق السفینهٔ، و قتل الغلام و اقامهٔ الجدار، لموسی( علیهالسلام ) الا وقت افتراقها».(۱۸)
برای صاحب امر غیبتی است كه چارهای از آن نیست. هر مبطلی در آن شك میكند. به او گفتم: فدایتان شوم، (غیبت) برای چیست؟ فرمود: برای امری كه اجازه كشف آن برای شما را نداریم. گفتم: حكمت غیبت او چیست؟ فرمود: حكمت غیبت او همان حكمت غیبت حجتهای خداوند قبل از او است. حكمت آن كشف نمیشود مگر بعد از ظهور او. همان طور كه حكمت سوراخ كردن كشتی و كشتن پسر و برپایی دیوار توسط حضرت خضر( علیهالسلام ) برای حضرت موسی( علیهالسلام ) كشف نشد مگر هنگام جدایی آنها.
بر اساس این روایت، و به خصوص تشبیه غیبت آن حضرت با خضر و كارهایش در مصاحبت حضرت موسی( علیهالسلام ) صورت گرفته است، غیبت حضرت حجت( علیهالسلام ) به عنوان یك واقعیت دارای تأویل معرفی گردیده است كه پس از ظهور، توسط خود آن حضرت روشن خواهد شد.
از آن چه گذشت، به خوبی روشن شد، كه علل شناخته شده و علل ناشناخته یاد شده، هیچ كدام قابل تغییر نیست تا بتوان به وسیله آن، زمینه ظهور را ایجاد و یا دگرگون نمود.
آری تنها بیتوجهی و بیوفایی شیعیان، قابل تغییر است كه آن را هم میتوان در قالب وظیفه دعا و انتظار فرج كه ـ پس از این در دیدگاه چهارم بدان خواهیم پرداخت ـ درمان و در ایجاد زمینه ظهور گامی برداشت.
▪ دیدگاه چهارم
احادیث و اخبار رسیده از ان حكایت دارد كه همان گونه كه مردم در عصر حضور دیگر ائمه نسبت به امام حاضر وظایفی بر عهده داشته و ادا میكردند، در عصر غیبت نیز، افزون بر تكالیف عمومی، در خصوص مسأله غیبت وظایفی بر دوش دارند و باید ضمن وصول به اجرا و ثواب گامهایی نیز در زمینه ظهور بردارند.
● وظایف عصر غیبت
با توجه به مجموع روایات، وظایف زیر استنباط میشود:
الف) صبر
در روایتی امام رضا علیهالسلام میفرماید:
ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالی «فارتقبوا انی معكم رقیب».(۱۹) و قوله عزوجل: «فانتظروا انی معكم من المنتظرین،(۲۰) فعلیكم بالصبر، فانه انما یجییء الفرج علی الیأس و قد كان الذین من قبلكم اصبر منكم».(۲۱)
چه قدر نیكو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدی این سخن خداوند را كه: فارتقبوا اِنّی معكم رقیب. و این سخن او كه: فانتظروا اِنّی معكم من المنتظرین. «منتظر باشید من هم با شما در انتظارم». همانا فرج پس از ناامیدی میآید و كسانی كه قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند.
تعبیر «علیكم بالصبر» صراحت دارد، در این كه وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است.
ب) انتظار
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبی معلوم میشود، ولی درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأكید بسیار بر این امر پای فشردهاند؛ در روایتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم كه فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج».(۲۲) برترین اعمال امت من انتظار فرج است. علی علیهالسلام در پاسخ كسی كه از وی پرسید: «ای الاعمال احب الی اللّه عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج».(۲۳) كدام عمل نزد خداوند محبوبتر است. فرمود: انتظار فرج. در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«اقرب ما یكون العبد الی اللّه عزوجل و ارضی ما یكون عنه اذا افتقدوا حجهٔ اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمكانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».(۲۴)
نزدیكترین حالت بنده به خداوند و راضیترین چیز نزد او این است كه هرگاه حجت خدا از آنها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آنها پوشیده شود و مكانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند.
پر واضح است كه انتظار بر دو قسم است:
۱) انتظار تكوینی
۲) انتظار تشریعی
در انتظار تكوینی، منتظر بودن بیشتر به شكل منفی و همراه با سستی صورت میگیرد، اما انتظار تشریعی، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، كلام امام سجّاد( علیهالسلام ) است كه میفرماید:
«المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان، لان اللّه تعالی ذكره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفهٔ ما صارت به الغیبهٔ عند هم بمنزلهٔ المشاهدهٔ، و جعلهم فی ذلك الزمان بمنزلهٔ المجاهدین بین یدی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بالسیف، اولئك المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاهٔ الی دین اللّه سرا و جهرا».(۲۵)
منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آنها عقل و فهم و شناختی عطا فرموده است كه غیبت در نزد آنان به منزله مشاهده گردیده است. و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدان با شمشیر در پیش روی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قرار داده است. آنان حقیقتا خالصند و شیعیان راستین و دعوت كنندگان به دین خدا در پنهان و آشكارند.
منتظر واقعی در بعد علمی، آن چنان معرفتی دارد كه غیبت برای او همانند مشاهده است؛ یعنی در شناخت امام زمان خود، شك و تردید ندارد و در بعد عملی آشكارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفی دست بر دست میگذارد و به بهانه این كه كاری از ما ساخته نیست و كاری برای زمینه سازی ظهور نمیكند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود میافزاید، خود را آماده ظهور مینماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر كند.
چكیده سخن آن كه در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.
ج) دعا
در برخی روایات عمدهترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانستهاند؛ از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب كه به وسیله محمد بن عثمان دریافت شده است، فرمود: «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم».(۲۶)
این دعا شرایطی دارد، كه پس از این بدان خواهیم پرداخت.
د) انقطاع
در روایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم كه فرمود: «ان هذا الامر لایأتیكم الا بعد ایاس... همانا این امر (ظهور مهدی (عج) نمیآید شما را مگر پس از ناامیدی».(۲۷) و در روایت دیگری از امام رضا علیهالسلام میفرماید «فانه انما یجییء الفرج علی الیأس و قد كان الذین من قبلكم اصبر منكم».(۲۸) همانا فرج پس از ناامیدی میآید و كسانی كه پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند.
این بدان معنا است كه تا بشریت چشم امید به قدرتهای غیرالهی داشته باشد، عطش عدالت مهدوی در او وجود ندارد و آن گونه كه بایسته و شایسته است، مهدیجو و مهدیخواه نخواهد بود.
با توجه به آن چه گذشت، میتوان گفت: دیدگاه چهارم بیش از بقیه نظریهها قابل پذیرش است؛ لذا آن را در بخش دوم مورد بررسی بیشتر قرار میدهیم.
▪ بخش دوم: عوامل زمینهساز ظهور
در این بخش از نوشتار، دوباره پرسش را این گونه مطرح میكنیم كه آیا در خصوص زمینهسازی برای ظهور، دلیلی وجود دارد؟
در پاسخ میتوان گفت: برخی از روایات به طور كلی بر این مطلب دلالت دارند؛ از جمله روایتی كه طبرانی و ابن ماجه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل میكنند كه فرمود: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه».(۲۹) مردمی از مشرق خروج میكنند و زمینه حكومت مهدی (عج) را آماده میسازند. و در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام میخوانیم كه درباره طولانی شدن عذاب بنیاسرائیل میفرماید:
«فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بكوا الی اللّه اربعین صباحا فاوحی اللّه الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأهٔ سنهٔ، قال [الراوی[ فقال ابوعبداللّه هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه».(۳۰)
زمانی كه عذاب بنیاسرائیل طول كشید، آنان ضجه زدند و چهل روز به درگاه خدا گریستند. پس خداوند به موسی علیهالسلام و هارون علیهالسلام وحی كرد كه آنان را از فرعون خلاصی میبخشد. پس یكصد و هفتاد سال گرفتاری از آنان برطرف شد. راوی میگوید: سپس امام صادق علیهالسلام فرمود: هم چنین شما اگر چنین كنید، فرج ما را میرساند و اگر مانند آنان نباشید، امر (فرج) به انتهای زمان معین خود میرسد.
این روایت به صراحت بیان میكند كه اگر درست اقدام شود، میتوان طول غیبت را كاهش داد.
از نظر عقلایی نیز میتوان گفت: تشكیل حكومت جهانی با آن عظمت و شكوه، به صورت دفعی هر چند محال نیست، اما دلیل عقلی یا نقلی معتبر بر چنین وقوعی نداریم. هر چند ممكن است خود ظهور به دلیل عدم توقیت، به طور «بغتهٔ» و ناگهانی صورت گیرد، اما قطعا نمیتوان گفت بدون هیچ زمینهای انجام میشود.
● نظر دانشمندان
شهید مطهری مینویسد: بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند، احتمال دادهاند كه دولت حقّی كه تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.(۳۱)
این سخن بیانگر آن است كه علمای شیعه به حكومت زمینهساز عقیده داشتهاند و این یك امر طبیعی است، چرا كه وقتی انسان منتظر مهمان عزیزی باشدآ سعی میكند فضا و مكان و استقبال كنندگان را در حد امكان، با مقام فرد منتظر كاملاً همانند كند. چگونه ممكن است فرد منتظر، در انتظار كسی باشد كه به دلیل اجرای عدالت، پیاده كردن احكام الهی و جلوگیری از فحشا محكوم دادگاه او و طعمه شمشیر وی باشد؟
آیت اللّه مكارم شیرازی نیز، درباره آمادگیهای لازم برای حكومت جهانی مینویسد: برای این كه دنیا چنان حكومتی را پذیرا باشد، چند نوع آمادگی لازم است:
۱) آمادگی فكری و فرهنگی:
یعنی سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند مثلاً مسأله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیایی» مسأله قابل توجهی در زندگی بشر نیست و تقاوت رنگها و زبانها و سرزمینها نمیتواند بشر را از هم جدا سازد...
۲) آمادگی اجتماعی:
مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخی این زندگی مادی و یك بعدی را احساس كنند و حتی از این كه ادامه این راه یك بعدی ممكن است در آینده مشكلات كنونی را حل كند، مأیوس گردند.
۳) آمادگیهای تكنولوژی و ارتباطی:
بر خلاف آن چه بعضی میپندارند كه رسیدن به مرحله تكامل اجتماعی و رسیدن به جهانی آكنده از صلح و عدالت، تنها با نابودی تكنولوژی جدید امكانپذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یك حكومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلكه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد... سپس میافزاید معجزه، استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت، برای اثبات حقانیت یك آیین آسمانی؛ نه برای اداره همیشگی نظام جامعه.(۳۲)
۴) آمادگیهای فردی:
حكومت جهانی قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانی است تا بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را به دوش بكشد.
این در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فكری برای پیاده كردن آن برنامه عظیم نیاز دارد... .
منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی نمیتواند نقش تماشاچی را داشته باشد...(۳۳)
مؤید این سخن، ادعیه عهد است كه در آن گفته میشود:
«اللهم انی اجدد فی صبیحهٔ یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا و بیعهٔ له فی عنقی، لا احول عنها، و لا ازول ابدا».(۳۴)
خدایا در صبح امروز تا زمانی كه زندهام، عهد، عقد و بیعت او را بر گردن خود تجدید مینمایم. هرگز از آن برنمیگردم و آن را از بین نمیبرم.اگر از یك سو آمادگی، شرط حضور و ظهور باشد و از سوی دیگر، این آمادگی به دست خود انسان صورت گیرد، طبیعی است كه انسان میتواند در تعجیل ظهور نقش داشته باشد.
ب) نگاه قرآن
در این جا آیاتی از قرآن كریم را كه به نوعی میتواند بر مسأله زمینهسازی ظهور مصلح موعود دلالت كند، یادآور میشویم. باید توجه داشت، آیاتی كه بر این امر دلالت دارد، بر دو گونه است:
۱) آیات عموم
منظور از آیات عموم آیاتی است كه به طور كلی و عمومی بر زمینهسازی ظهور مهدی (عج) دلالت میكند. مثل آیات دعا؛ از جمله آیه
«ادعونی استجب لكم»(۳۵) مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم. و آیه «و اذا سألك عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوهٔ الداع اذ دعان».(۳۶)
و هنگامی كه بندگان من از تو درباره من سئوال كنند، (بگو:) من نزدیكم، دعای دعا كننده را به هنگامی كه مرا میخواند پاسخ میگویم.
با توجه به این كه از یك سو خداوند سبحان اجابت دعا را تضمین كرد و از سوی دیگر پیشوایان دین علیهمالسلام به دعای تعجیل سفارش كردهاند، شكی نیست كه دعا از مهمترین عوامل زمینهساز، برای ظهور است.
▪ ادعیهی تعجیل
چنان كه پیش از این نیز گفته شد: به ما سفارش شده است كه برای تعجیل در فرج حضرت حجت، زیاد دعا كنیم؛ «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم» برای تعجیل فرج زیاد دعا كنید كه فرج شما در آن است.
نكته جالب توجه در این روایت، این است كه فرج امام زمان (عج) فرج ما دانسته شده است و دعا برای فرج آن حضرت در واقع دعا برای فرج و رفع گرفتاری خود ما است. به تعبیر دیگر مشارالیه ذلك، الفرج است یعنی فرج حضرت، فرج شما هم هست. برگشت اسم اشاره به قریب نیز موافق این انتخاب است. گرچه بازگشت به آثار دعا نیز چندان بی وجه نیست یعنی فرج شما در گرو آثار دعا بر فرج است.
در بسیاری از آثار رسیده از ائمه معصومین علیهمالسلام دعای تعجیل فرج آمده كه خود بیانگر آمادهسازی برای ظهور منجی است چرا كه دعا افزون بر این كه یاری و كمك خواستن از خداوند قادر و توانا است، موجب آمادگی فكری و قلبی شده نوعی توجه به وظایف و عهد و پیمان را به دنبال دارد. از جمله:
در دعای عهد:
«فاظهر اللهم ولیك... حتی لایظفر بشییء من الباطل الا مزقه و یحق الحق و یحققه،...»(۳۷)
خدایا ولی خودت را ظاهر گردان... تا اینكه باطلی را نیابد مگر آن كه آن را نابود سازد و حق را ثابت و محقق گرداند.
و در صلوات بر آن حضرت چنین آمده است كه
«اللهم صل علیه و قرب بعده و انجز وعده و اوف عهده واكشف عن بأسه حجاب الغیبهٔ...»
خدایا درود بر او فرست. و دوریاش را نزدیك گردان و وعدهاش را حتمی ساز و عهدش را وفا كن و از گرفتاریش حجاب غیبت را بر طرف فرما.
و در دعای معروف «اللهم عرفنی نفسك»، بعد از بیان شكوائیه به خاطر فقدان نبی و ولی، مشكلات دوران، فزونی دشمن و كمی دوستان، چنین آمده است:
«اللهم فافرج ذلك بفتح منك تعجله»
خدایا فرج آن را با گشایشی شتابان برسان.
و نیز آمده است كه:
«اللهم انا نسألك ان تأذن لولیك فی اظهار عدلك فی عبادك...»(۳۸)
خدایا، از تو درخواست میكنیم كه به ولیّ خودت اذن دهی تا عدلت را در میان بندگانت آشكار سازد.
نكته دیگری كه در این جا مطرح است این كه، دعا برای تعجیل در فرج و ظهور، باید با كیفیت ویژه باشد. به دیگر سخن، باید همراه با ندبه، استغاثه(۳۹) و صدا زدن باشد. مؤید این سخن زیارت حضرت حجت بن الحسن علیهالسلام است كه نام دعای ندبه به خود گرفته است كه فرازی از آن دعای شریف عبارت است از:
«این بقیهٔ الله التی لاتخلوا من العترهٔ الطاهرهٔ، این المعد لقطع دابر الظلمهٔ، این المنتظر لاقامهٔ الامت و العوج، این المرتجی لازالهٔ الجور والعدوان، این المدخر لتجدید الفرائض و السنن، این المتخیر لاعادهٔ الملهٔ و الشریعهٔ، این المؤمل لاحیاء الكتاب و حدوده، این محیی معالم الدین و اهله، این قاصم شوكهٔ المعتدین، این هادم ابنیهٔ الشرك و النفاق، این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان، این حاصد فروع الغی و الشقاق، این طامس آثار الزیغ و الاهواء، این قاطع حبائل الكذب و الافتراء، این مبید العتاهٔ و المردهٔ، این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد، این معز الاولیاء و مذل الاعداء...»(۴۰)
كجاست بقیهٔ اللهای كه از عترت هدایتگر خالی نیست؟ كجاست آماده بریدن دنباله ستمگران؟ كجاست انتظار كشیده شده برای راست كردن كژیها و نادرستیها؟ كجاست امید بسته شده برای از بین بردن جور و دشمنی؟ كجاست ذخیره شده برای تجدید واجبات و سنتها؟ كجاست اختیار شده برای برگردانیدن آیین و شریعت؟ كجاست آرزو شده برای زنده كردن كتاب و حدود آن؟ كجاست زنده كننده آثار دین و اهل آن؟ كجاست در هم شكننده شوكت تجاوزكاران؟ كجاست ویران كننده بناهای شرك و نفاق؟ كجاست نابود كننده اهل فسق و گناه و طغیان؟ كجاست درو كننده شاخههای گمراهی و اختلاف؟ كجاست محو كننده آثار كجی و هواپرستی؟ كجاست برنده ریسمانهای دروغ و افترا؟ كجاست نابود كننده سركشان و متمردان؟ كجاست ریشه كن كننده اهل دشمنی و گمراهی و الحاد؟ كجاست عزتبخش دوستان و خواركننده دشمنان....
در این زیارت بر خلاف دیگر زیارتها، سخن از كارهای انجام شده نیست، بلكه این دعا به آرمانها و اهداف آینده نظر دارد كه ضمن صدا زدن برای آمدن آن حضرت، اهداف ظهور و قیام نیز روشن میكند. در این زیارت به نحوی راز و نیاز میكند كه گویا گمشدهای دارد و در پی او ناله و ندبه میكند و دعوتش میكند كه هر كجا هستی، بیا.
نكته بسیار مهمی كه در این جا وجود دارد، این است كه این ناله و ندبه به صورت فردی چندان كارساز نیست، بلكه میبایست همگانی باشد كه ما از آن به استغاثه عمومی تعبیر میكنیم و در ذیل آیه نصر بدان خواهیم پرداخت.
۲) آیات خصوص
منظور از آیات خصوص، آیاتی است كه با مسأله زمینهسازی ظهور مهدی (عج) قابل انطباق است. كه عبارتند از:
الف) آیه تناوش، كه میفرماید:
«و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مكان بعید».(۴۱)
و میگویند: «به حق ایمان آوردیم.» ولی چگونه میتوانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا كنند.
این آیه دسترسی به ایمان [از جمله مهدی] از مكان دوردست را ناممكن میداند.
طبرسی در مجمع البیان پس از تفسیر آیه مینویسد: این مربوط به جنگ بیداء [خروج سفیانی در آستانه قیام مهدی علیهالسلام ] و خسف آن است؛ بدین بیان كه، سپاه سفیانی به هنگام رویایی با سپاه مهدی علیهالسلام میگویند: «آمنا به»، اما خداوند میفرماید: «انی لهم التناوش من مكان بعید». چگونه ممكن است این ایمانی كه زمان آن منقضی شده است، به حال آنان نفعی داشته باشد.(۴۲)
راز این قضیه آن است كه آنان این ایمان را به هنگام گرفتار آمدن در چنگال مجازات بیان كردند و آن را خلاصی خود قرار دادند و ایمان اضطراری كه از روی خوف و وحشت باشد، ارزشی نخواهد داشت.
در مجموع میتوان از این آیه استفاده كرد كه اگر ایمان به مهدی علیهالسلام واقعی [از جای نزدیك و قرب ولایی [باشد، میتواند عاملی برای دسترسی به آن حضرت باشد. اما چنان چه ایمانی باشد، ظاهری و [از مكان بعید، و دور از محبت و ولایت] اثری نخواهد بخشید.
ب) آیه تغییر، كه میفرماید:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(۴۳)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد مگر آن كه آن چه را در خودشان است تغییر دهند.
علامه طباطبایی مینویسد: بین نعمتهای الهی كه به انسان داده شده است و بین حالات نفسانی انسان تلازم برقرار است. اگر انسان بر مبنای فطرت گام برداشت و ایمان و عمل صالح را كسب نمود، نعمت دنیا و آخرت در پی خواهد داشت، اما اگر خودشان احوال خود را تغییر دهند، خدای سبحان نیز نعمتها را دگرگون میسازد.
ممكن است از آیه استفاده عموم نمود و گفت: بین حالات نفسانی انسان و بین اوضاع خارجی نیز تلازم وجود دارد؛ خواه نسبت به امور خیر باشد یا شر. بدین معنا كه اگر جامعهای بر ایمان و اطاعت و شكر نعمت بودند، نعمتهای ظاهری و باطنی به آنها روی میآورد و تا زمانی كه حال خود را تغییر ندادهاند باقی است، ولی زمانی كه وضع خود را دگرگون ساخته و فكر و فسق را برگزیدند، نعمت از آنان بازپس گرفته میشود.(۴۴)
حضور حضرت مهدی و برخورداری از نعمت حكومتش به عنوان یك نعمت ظاهری و معنوی، در گرو حركت و دگرگونی جامعه انسانی عموما و جامعه اسلامی خصوصا میباشد. دست كم شروع حركت اصلاحی در جامعه، میتواند، نویدی بر اسباغ نعمت الهی ظهور و حضور باشد.
ج) آیه ایمان و تقوا: چنان كه میفرماید:
«و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الارض».(۴۵)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میكردند، بركات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم.
این آیه بیانگر این است كه اگر افراد جامعه، خود را از رذایل اخلاقی، فكری و عملی پاك سازند و با ایمان آوردن به مبدأ، معاد، و دیگر امور، تقوای الهی پیشه كنند، همه درهای رحمت و بركت خداوند به روی آنان گشوده خواهد شد. شكی نیست كه ظهور حضرت نیز یكی از مصادیق بركت است.
البته این مسئله مستلزم ایمان جمعی و نوعیِ جامعه است و رسیدن به این درجه از ایمان هر چند در جوامع بزرگ و آلوده به كفر تا حدود زیادی محال مینماید، اما در جوامع ایمانی و برای كسانی كه ادعای محبت و ولایت دارند، كاری ممكن و لازم است.
د) آیه یأس: میفرماید:
«حتی اذا استیأس الرسل و ظنوا انهم قد كذبوا جائهم نصرنا».(۴۶)
تا آن گاه كه رسولان مأیوس شدند و (مردم) گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است، در این هنگام، یاری ما به سراغ آنان آمد.
در روایات نیز به مسأله یأس اشارت شده است:
«ان هذا الامر لا یأتیكم الا بعد ایاس...».(۴۷)
این امر (ظهور) نمیآید شما را مگر پس از ناامیدی.
با این تفاوت كه مفاد آیه، بیانگر یأس انبیا از گرویدن مردم، به دلیل تكذیب آنان است و مضمون روایت ناامیدی مردم از سامانپذیری امور حكایت دارد، ولی هر دو سوی قضیه، به یك امر بازمیگردد و آن هم مهیا شدن نصرت الهی برای مؤمنان و نابودی دشمنان است. اگر در داستان انبیای غضب و عذاب الهی برای یاری مؤمنان است، ارمغان ظهور مهدی علیهالسلام ، نیز پیروزی مؤمنان بر جباران و ستمكاران و عاصیان است.
و) آیه نصر: میفرماید:
«ام حسبتم ان تدخلوا الجنّهٔ و لما یأتِكم مثل الذین خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا متی نصر اللّه الا ان نصر اللّه قریب».(۴۸)
آیا گمان كردید داخل بهشت میشوید، بیآن كه حوادثی هم چون حوادث گذشتگان به شما برسد؟ همانها كه گرفتاریها و ناراحتیها به آنان رسید و آنچنان ناراحت شدند كه پیامبر و افرادی كه با او ایمان آورده بودند، گفتند: پس یاری خدا كی خواهد آمد؟ آگاه باشید یاری خدا نزدیك است.
این آیه ضمن این كه میفهماند، بهشت و از جمله بهشت حكومت مهدوی را به راحتی نمیدهند، بلكه آمیخته با مشكلات و نارساییهای بیرونی چون فقر و ناامنی و كمبودهای درونی چون بیماری و امثال اینها است، بیانگر این حقیقت است كه دستیابی به رفاه، آسایش، امنیت و پیروزی، در گرو خواست عمومی است. تا بدانجا كه پیامبر یك امّت نیز میباید در پس یك سلسله حوادث آزار دهنده و به قول قرآن زلزلهای دهشتزا و اضطراب آفرین، به همراه امتش دست به تضرع و دعا بردارد و از خدا تقاضای نصر نماید.
این یك استغاثه عمومی است كه در موارد بسیار سخت لازم میباشد و همان گونه كه پیش از این نیز یادآور شدیم، امام صادق علیهالسلام پس از نقل انتظار بنیاسرائیل از موسی علیهالسلام فرمود:
«هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه».
همچنین شما اگر چنین كنید، خداوند فرج ما را میرساند و اگر مانند آنان نباشید، امر (فرج) به زمان معین خود موكول میشود.(۴۹)
به دیگر سخن، این آیه بیانگر لزوم عطش و نیاز واقعی و احساس حقیقی نسبت به رسیدن نجاتدهنده و منجی است.
● نتیجهگیری
از آن چه گذشت، چنین استفاده میشود كه عمدهترین وظیفه هواخواهان برای زمینهسازی امر ظهور و تعجیل در فرج عبارت است از:
۱) دعا با شرائط ویژه؛ «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم»
۲) ایمان و تقوا؛ «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الارض»
۳) دوری از گناه؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه»
۴) تقرب؛ «و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مكان بعید»
۵) نومیدی؛ «ان هذا الامر لایأتیكم الا بعد ایاس»، و «فانه انما یجییء الفرج علی الیأس و قد كان الذین من قبلكم صباحا و مساءً».
۶) انتظار واقعی؛ «اذا افتقدوا حجهٔاللّه فلم یظهر لهم وحجب عنهم فلم یعلموا بمكانه فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».
۷) دعوت به دین خدا؛ «المنتظرون لظهوره... اولئك المخلصون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاهٔ الی دین اللّه سرا و جهرا»
۸) همدل شدن دوستان؛ «و لو ان اشیاعنا و فقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا»
۹) سازماندهی و آماده شدن
۱۰) تشكیل حكومت تمهیدی
محمد فاكر میبدی
۱. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۹.
۲. قصص / ۵.
۳. انبیاء / ۱۰۵.
۴. اعراف/ ۱۸۷.
۵. رك: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲.
۶. احزاب / ۶۳.
۷. شوری / ۱۸.
۸. رك: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲.
۹. رك: البرهان فی علامات آخرالزمان، ص ۷۸؛ منتخب الاثر، ص ۳۱۰؛ ینابیع المودهٔ، ج ۳، ص ۱۱۵.
۱۰. آل عمران / ۱۰۴.
۱۱. نور / ۲۱.
۱۲. توبه / ۶۷.
۱۳. رك: صافی گلپایگانی، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص ۳۳۴.
۱۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۷.
۱۵. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۸.
۱۶. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
۱۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، و الزام الناصب، ج ۲، ص ۴۶۷.
۱۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، و ج ۵۲ ص ۱۱۳.
۱۹. هود / ۹۳.
۲۰. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹؛ اعراف / ۷۱.
۲۱. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹.
۲۲. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲۳. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۵.
۲۵. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، و یوم الاخلاص، ص ۲۰۳.
۲۶. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، و حایری یزدی (بارحینی)، الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۲۸.
۲۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
۲۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹ و ۱۱۰.
۲۹. رك: البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، ص ۱۴۷.
۳۰. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.
۳۱. ر.ك: مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص ۶۸.
۳۲. رك: مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی علیهالسلام ص ۸۰ تا ۸۳.
۳۳. رك: مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی علیهالسلام ، ص ۱۰۰.
۳۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶.
۳۵. غافر / ۶۰.
۳۶. بقره / ۱۸۶.
۳۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶.
۳۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۹.
۳۹. ندب و ندبه به معنای دعوت، و غوث اغاثه به معنای یاری خواستن است. رك: المصباح المنیر، ندب و غوث.
۴۰. رك: بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۰۷.
۴۱. سباء / ۵۲.
۴۲. رك: طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج ۴، ۳۹۸، تفسیر صافی، ج ۴، ۲۲۷.
۴۳. رعد / ۱۱.
۴۴. رك: طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۳ ـ ۳۱۴.
۴۵. اعراف / ۹۶.
۴۶. یوسف / ۱۱۰.
۴۷. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
۴۸. بقره / ۲۱۴.
۴۹. ر.ك، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.
۱. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۹.
۲. قصص / ۵.
۳. انبیاء / ۱۰۵.
۴. اعراف/ ۱۸۷.
۵. رك: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲.
۶. احزاب / ۶۳.
۷. شوری / ۱۸.
۸. رك: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲.
۹. رك: البرهان فی علامات آخرالزمان، ص ۷۸؛ منتخب الاثر، ص ۳۱۰؛ ینابیع المودهٔ، ج ۳، ص ۱۱۵.
۱۰. آل عمران / ۱۰۴.
۱۱. نور / ۲۱.
۱۲. توبه / ۶۷.
۱۳. رك: صافی گلپایگانی، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص ۳۳۴.
۱۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۷.
۱۵. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۸.
۱۶. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
۱۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، و الزام الناصب، ج ۲، ص ۴۶۷.
۱۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، و ج ۵۲ ص ۱۱۳.
۱۹. هود / ۹۳.
۲۰. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹؛ اعراف / ۷۱.
۲۱. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹.
۲۲. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲۳. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۵.
۲۵. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، و یوم الاخلاص، ص ۲۰۳.
۲۶. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، و حایری یزدی (بارحینی)، الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۲۸.
۲۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
۲۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹ و ۱۱۰.
۲۹. رك: البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، ص ۱۴۷.
۳۰. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.
۳۱. ر.ك: مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص ۶۸.
۳۲. رك: مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی علیهالسلام ص ۸۰ تا ۸۳.
۳۳. رك: مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی علیهالسلام ، ص ۱۰۰.
۳۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶.
۳۵. غافر / ۶۰.
۳۶. بقره / ۱۸۶.
۳۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶.
۳۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۹.
۳۹. ندب و ندبه به معنای دعوت، و غوث اغاثه به معنای یاری خواستن است. رك: المصباح المنیر، ندب و غوث.
۴۰. رك: بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۰۷.
۴۱. سباء / ۵۲.
۴۲. رك: طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج ۴، ۳۹۸، تفسیر صافی، ج ۴، ۲۲۷.
۴۳. رعد / ۱۱.
۴۴. رك: طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۳ ـ ۳۱۴.
۴۵. اعراف / ۹۶.
۴۶. یوسف / ۱۱۰.
۴۷. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
۴۸. بقره / ۲۱۴.
۴۹. ر.ك، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.
منبع : مجله انتظار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست