چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی به «شرح چهل حدیث‏» امام خمینی


نگاهی به «شرح چهل حدیث‏» امام خمینی
امام خمینی شرح چهل حدیث را به عنوان كتاب اخلاقی نگاشته است كه علاوه بر راهنمایی خواننده، خود نیز جزئی از فرآیند علاج بیماریهای اخلاقی باشد. به عبارت دیگر، كاركرد یك كتاب اخلاق در نظر ایشان با كاركردی كه معمولا برای این‏گونه كتابها در نظر می‏گیرند متفاوت است. اما پرسشی كه مطرح می‏شود این است كه چگونه یك كتاب می‏تواند بیش از اطلاع‏رسانی، ایفای نقش بكند.
۱. موضوع حفظ و شرح «چهل حدیث‏»، از روزگاران گذشته مورد اهتمام عالمان دینی بوده است. ریشه این مساله در روایتهایی است كه با مضمون واحد و به طرق مختلف، در كتابهای روایی اهل سنت و شیعه از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است. برحسب روایتی كه شیخ صدوق از طریق امام موسی كاظم(ع) از پیامبر(ص) نقل می‏كند، «هركس چهل حدیث درباره امور دینی مورد احتیاج امت من حفظ كرده، به آنها برساند، خداوند در روز قیامت وی را فقیهی عالم محشور می‏گرداند.» (۱)
عالمان بزرگی مانند شهید ثانی، به توصیه این روایت، به جمع و تنظیم احادیث پرداخته‏اند و آنها را با نام «اربعین‏» منتشر ساخته‏اند. در این میان، برخی از آنها مانند شیخ بهایی، علاوه بر جمع چهل حدیث، به شرح آنها هم پرداخته‏اند. (۲) امام خمینی هم با توجه به مضمون روایت فوق و با تاسی به اسلاف صالح خود، به گزینش چهل حدیث مربوط به امور دینی مردم و شرح آنها پرداخته است. از راه تامل در احادیث انتخابی هریك از این بزرگان می‏توان دریافت كه از دیدگاه آنها چه اموری دارای اولویت دینی است. با نگاهی اجمالی می‏توان دریافت كه بیشتر احادیث‏برگزیده امام خمینی درباره مسائل اخلاقی است; كه این امر نشانگر اولویت و اهمیت این مسائل از دیدگاه امام، در عرصه دینداری است. به بیان دیگر، از نظر ایشان، آنچه مورد نیاز دینی مردم است، اخلاق می‏باشد. بیش از سی حدیث از احادیث‏برگزیده امام، به صورت مستقیم و باقی احادیث هم به‏طور غیرمستقیم به مسائل اخلاقی مربوط می‏شود. (۳) در برخی از «اربعین‏»های عالمان بزرگ، احادیث فقهی جایگاه خاصی دارد و در برخی دیگر، احادیث فلسفی و كلامی. ولی كتاب شرح چهل حدیث امام خمینی یك كتاب اخلاق است.
۲. اشاره شد كه چهل حدیث امام خمینی یك كتاب اخلاق است; اما باید توجه كرد كه كاركرد یك كتاب اخلاق در نظر ایشان با كاركردی كه معمولا برای این‏گونه كتابها در نظر می‏گیرند متفاوت است.
آنچه معمولا از یك كتاب اخلاق انتظار می‏رود، عبارت است از ارائه راه رستگاری و كنكاش در شناسایی ریشه‏های انحراف اخلاقی; و خلاصه این‏كه یك نسخه علاج برای آدمی باشد. هرچند با كمال تاسف، امروزه این كاركرد طبیعی و حداقلی اخلاق هم نادیده گرفته شده است و كتابهای اخلاق از این‏كه نسخه علاج باشند، ناتوانند:
این كتب مذكوره [اخلاق ناصری، احیاء علوم‏الدین و...] نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرات بود می‏گفتم نسخه بودن بعضی از آنها نیز مشكوك است. (۴)
اگر امام با تردید درباره نسخه نبودن برخی از كتابهای اخلاق سخن می‏گوید، امروزه ما با قطع و یقین می‏توانیم درباره بسیاری از آنچه به نام اخلاق، ترجمه یا تالیف می‏شود، بگوییم كه آنها نسخه بیماریهای اخلاقی بشر نیستند و به جای پرداختن به مسائل اصلی اخلاق، به بیان تاریخ اخلاق و یا مسائل دیگر پرداخته‏اند.
اما جالب توجه است كه نقش كتاب اخلاق باید بیش از ارائه نسخه علاج باشد. از دیدگاه امام خمینی، اكتفا به ارائه نسخه كارساز نیست.
ریشه‏های اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یك نفر را به مقصد نزدیك نكند و یك قلب ظلمانی را نور ندهد و یك خلق فاسد را اصلاح ننماید. (۵)
پس كاركرد كتاب اخلاق چیست؟ پاسخی كه امام می‏دهد این است:
كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسی نرم، و غیرمهذب مهدب و ظلمانی نورانی شود، و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج‏باشد و كتاب، خود، دوای درد باشد نه نسخه دوانما. (۶)
امام خمینی شرح چهل حدیث را به عنوان كتاب اخلاقی نگاشته است كه علاوه بر راهنمایی خواننده، خود نیز جزئی از فرآیند علاج بیماریهای اخلاقی باشد. اما پرسشی كه مطرح می‏شود این است كه چگونه یك كتاب می‏تواند بیش از اطلاع‏رسانی، ایفای نقش بكند.
۳. امام خمینی معتقد است كه حلقه وصل نظرپردازی اخلاقی به عمل اخلاقی، موعظه است و نقش بسیار مهمی برای آن قائل است.
وعظ نقش بدیل‏ناپذیری در انگیزش اخلاقی دارد و در واقع، علاج بودن یك كتاب اخلاق مرهون واعظ بودن آن است:
كتاب اخلاق، موعظه كتبیه باید باشد و خود معالجه كند دردها و عیبها را، نه آن كه راه علاج نشان دهد. (۷)
بر این اساس است كه می‏بینیم زبان كتاب، زبان موعظه است. زیرا تا از راه وعظ، مطالب عقلی اخلاق به عمق ضمیر و جان آدمی سرایت نكند، فایده مطلوب از اخلاق حاصل نمی‏شود. مؤلف كتاب هرجا از بحث و بررسی علمی و فلسفی، فراغتی می‏یابد زبان وعظ می‏گشاید و آن یافته‏های عقلی را به تجربه‏های قلبی تبدیل می‏كند.
البته آشكار است كه موعظه صرفا یك شیوه بیانی نیست كه هركس بتواند با آموختن مهارتهای لازم آن را به كار گیرد، بلكه موعظه یك فرآیند است و مبادی ویژه‏ای دارد. بحث از این مبادی مجال ویژه‏ای می‏طلبد; اما بی‏تردید، یكی از آنها عمل خود گوینده به مقتضای گفتارش است.
در جهان امروز نوشته‏های فراوانی درباره اخلاق منتشر می‏شود و هزاران سخنرانی اخلاقی از طریق رسانه‏های صوتی و تصویری در اختیار مردم است; اما با كمال تاسف، شاهد انحطاط اخلاقی تعداد قابل توجهی از مردم هستیم. شاید یكی از علل این مساله فراموش كردن موعظه است و البته وجود موعظه منوط به وجود عالمان پرهیزكار و پیشروی است كه ضمن ارائه طریق، دست‏سالكان تازه‏كار را گرفته، به مقصد رسانند. و آنچه امروز كم است وجود چنین كسانی است، نه آنها كه بتوانند در عرصه اخلاق باریك‏اندیشی كنند و یا سخن‏سرایی كنند; هرچند آنها هم در جای خود مفید فایده‏اند. (۸)
۴. مطالب كتاب شرح چهل حدیث، ابتدا به صورت درس در محفل طلاب حوزه علمیه قم مطرح شد و سپس به وسیله خود امام به صورت كتاب درآمد.
قصد من در ابتدا آن بود كه مطالب كتاب را در یك مقاله تلخیص كنم; ولی به دلایلی از این كار منصرف شدم. زیرا اولا كتاب از حشو و زواید خالی است و چندان مجالی برای تلخیص باقی نمی‏گذاد; ثانیا مطالب كتاب بسیار متنوع است و تلخیص آن، به ناچار، تنوع مطلوب آن را از بین می‏برد; و ثالثا زبان كتاب موعظه‏ای است و تلخیص آن، ساختار زبانی كتاب را دچار آسیب می‏كند. بر این اساس، تنها به چند مطلب مهم آن اشاره‏ای كرده، تامل و تدبر در كتاب را به خوانندگان فهیم آن وامی‏گذاریم.
مطالعه اجمالی كتاب نشان می‏دهد كه طرحی در پس زمینه فكری گزینش و تدوین احادیث آن وجود داشته، كه احتمالا چنین است: اخلاق سیر و سلوك آدمی است‏به سوی خداوند. از این روی، احادیثی در معرفی انسان و ویژگیهای فطری او و نیز در شناساندن اوصاف الهی آمده است، تا مبدا و مقصد سلوك اخلاقی معلوم گردد. اما بیشتر احادیث مربوط به كیفیت‏سلوك اخلاقی و نیز شناسایی موانع حركت از خود به خداوند است. روایاتی در مورد تفكر، اخلاص، شكر، عبادت، یقین، توبه، صبر، توكل و ذكر خداوند آورده شده است تا عناصر و مراحل سیر و سلوك را معرفی كند و در برابر، روایاتی نیز در خصوص ریا، عجب، كبر، حسادت، حب دنیا، نفاق، هوای نفس، غیبت، عصبیت، شك و وسواس برای شناساندن موانعی كه فراروی سالك است، آورده شده است.
۵. انسان و سرشت او. نكته اصلی در انسان‏شناسی امام خمینی مساله فطرت است. توجه فراوان ایشان به موضوع فطرت، نشانگر تاثیر فكری استاد بزرگوارشان مرحوم شاه‏آبادی است. (۹)
انسان از منظر امام خمینی موجودی بی‏هویت نیست; اگرچه عناصر هویت او همگی به صورت استعداد است.
بدان كه نفوس انسانیه در بدو ظهور و تعلق آن به ابدان و هبوط آن به عالم ملك در جمیع علوم و معارف و ملكات حسنه و سیئه، بلكه در جمیع ادراكات و فعلیات، بالقوه است و كم‏كم رو به فعلیت گذارد به عنایت‏حق جل و علا. (۱۰)
بازشناسی این استعدادها و بالقوگیها، كه سرشت آدمی را می‏سازند، بسیار مهم است. زیرا آنها قوای محرك عمل اخلاقی‏اند و برای سیر و سلوك آدمی ضرورت دارند.
یكی از مهم‏ترین عناصر فطرت آدمی، عشق به كمال است:
یكی از فطرتهایی كه جمیع سلسله بنی‏الانسان مخمر بر آن هستند و یك نفر در تمام عایله بشر پیدا نشود كه برخلاف آن باشد، و هیچیك از عادات و اخلاق و مذاهب و مسالك و غیر آن آن را تغییر ندهد و در آن خلل وارد نیاورد، فطرت عشق به كمال است. (۱۱)
می‏توان گفت كه علاقه آدمی به جمال و زیبایی، علم و دانایی و...، همگی ریشه در عشق به كمال دارند و به بیان دقیق‏تر، كمال، حیثیت تقییدی هر نوع تعلق خاطری است. اما باید توجه داشت كه عشق اصیل آدمی به كمال مطلق است و جستجوی كمالهای محدود و حتی وصال به آنها، او را از بی قراری نمی‏رهاند:
چون توجه فطری و عشق ذاتی به كمال مطلق متعلق است، و سایر تعلقات عرضی و از قبیل خطا در تطبیق است، هرچه انسان از ملك و ملكوت دارا شود و هرچه كمالات نفسانی یا كنوز دنیایی یا سلطنت و ریاست پیدا كند، اشتیاقش روزافزون گردد و آتش عشقش افروخته گردد. (۱۲)
اگر محبوب شما این جمالهای ناقص و این كمالهای محدود بود، چرا به وصول به آنها آتش اشتیاق شما فرو ننشست و شعله شوق شما افزون گردید. (۱۳)
امام خمینی، به تبع استاد خود، می‏خواهد از راه این عشق سوزان به كمال مطلق، بر اصل وجود آن كمال مطلق (خداوند) و بر ظرف وصال آدمی به آن كمال مطلق (قیامت) شاهد و دلیل آورد، كه البته پرداختن به آن و داوری در درستی آن، مجال دیگری می‏طلبد. (۱۴)
اشاره شد كه آنچه آدمی را به سیر و سلوك دشوار اخلاقی وامی‏دارد، همین عشق به كمال است. اگر فطرت آدمی فقط همین عشق به كمال بود همگان به مقتضای آن، در صراط مستقیم به وصال كمال حقیقی نایل می‏شدند; ولی در نهاد آدمی تمایلات دیگری هم هست كه ای بسا زودتر از عشق به كمال، ظهور و بروز می‏یابند:
بدان كه نفس انسانی گرچه به یك معنی، كه اكنون ذكر آن از مقصود ما خارج است، مفطور بر توحید بلكه جمیع عقاید حقه است ولی از اول ولادت آن در این نشئه و قدم گذاشتن در این عالم، با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نما كند. (۱۵)
با توجه به این موضوع است كه در مقایسه، می‏توان گفت جنبه‏های حیوانی آدمی فعلیت دارند:
پس، انسان حیوانی بالفعل است در ابتدای ورود در این عالم و در تحت هیچ میزان جز شریعت‏حیوانات، كه اداره شهوت و غضب است، نیست. (۱۶)
از دیدگاه مؤلف كتاب، آنچه می‏تواند آدمی را از اسارت این تمایلات حیوانی رهایی بخشد، عنصر تربیت نفس است. فلسفه ارسال پیامبران از ناحیه خداوند و نیز تعبیه عقل در آدمی، همین تربیت نفوس انسانی است:
چون عنایت‏حق تعالی و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربی و مهذب به تقدیر كامل در او قرار داد كه آن دو به منزله دو بال است.... این دو یكی مربی باطنی، كه قوه عقل و تمییز است و دیگری مربی خارجی، كه انبیا و راهنمایان طرق سعادت و شقاوت می‏باشند. (۱۷)
چون تربیت نفس و یا به تعبیر امام خمینی، جهاد نفس در هریك از ساحتهای مختلف نفس، متفاوت است، ناچار باید به ساحتهای آن اشاره شود.
به بعضی مقامات نفس اشاره كرده و وجوه سعادت و شقاوت آن را اجمالا بیان نموده، كیفیت جهاد نفس را در آن مقام بیان می‏كنیم. (۱۸)
مقام اول نفس جنبه ملكی اوست كه همان ظاهر نفس است و مصدر فعالیتهای بدنی و جوارحی آدمی است و قوای آن عبارتند از حواس ظاهری. سیطره نفس در این مقام از طریق وهم است. تربیت‏یا جهاد نفس در این مقام، «عبارت است از غلبه كردن انسان بر قوای ظاهره خود، و آنها را در تحت فرمان خالق قرار دادن، و مملكت را از لوث وجود قوای شیطان و جنود آن خالی نمودن است‏». (۱۹)
به هر حال، عرصه تربیت نفس در مقام ملكی همین اعمال آدمی است و البته جهاد نفس در این مقام، كار دشواری است و بر مجاهدان آن وعده بهشت اعمال داده شده است:
غالبا وصف جهنم و بهشت كه در كتاب خدا و اخبار انبیا و اولیا شده، جهنم و بهشت اعمال است كه از برای جزای عملهای خوب و بد تهیه شده است. (۲۰)
مقام دیگر نفس، جنبه ملكوتی آن است كه باطن نفس است و عرصه فعالیت نفس در این مقام، خلقیات است و جهاد نفس در این مرحله به اخلاق (۲۱) مربوط می‏شود:
گاهی اشاره خفیه‏ای نیز به بهشت و جهنم اخلاق كه اهمیتش بیشتر است‏شده. (۲۲)
و بالاخره، مقام سوم نفس كه متاسفانه نام آن و نیز شرح آن ناگفته مانده و مؤلف محترم، مجال را برای طرح آن نامناسب دیده است;ما می‏خواستیم اشاره به مقام سوم نفس و كیفیت مجاهده آن بنماییم... لیكن مقام را مناسب ندیدیم. (۲۳)
ولی از اشاره‏ای كه در لابه‏لای جملات آمده می‏توان حدس زد كه مقام سوم مربوط به شهود و عرفان است:
و گاهی هم به بهشت لقاء و جهنم فراق، كه از همه مهمتر است، [اشاره خفیه‏ای] گردیده ولی همه در پرده و از برای اهلش. (۲۴)
انسان برای رهایی از تمایلات حیوانی و پرداختن به پرورش استعدادهای متعالی خود باید جهاد نفس را پیشه خود سازد تا عنصر اصلی فطرت او، یعنی عشق به كمال، مسیر درست فعلیت‏یافتن خود را بیابد:
هان ای عزیز، از خواب بیدار شو. از غفلت تنبه پیدا كن و دامن همت‏به كمر زن، و تا وقت است فرصت را غنیمت‏بشمار، و تا عمر باقی است... چاره‏ای كن. (۲۵)
اما چاره چیست؟ پاسخ امام این است كه اولین چاره، تفكر است.
۶. تفكر. تفكر نقطه شروع سیر و سلوك اخلاقی، و منشا و مصدر خیرات و بركات زیادی است:
بدان كه اول شرط مجاهده با نفس و حركت‏به جانب حق تعالی «تفكر» است. (۲۶)
بدان كه از برای تفكر فضیلت‏بسیار است و تفكر مفتاح ابواب معارف و كلید خزائن كمالات و علوم است، و مقدمه لازمه حتمیه سلوك انسانیت است. (۲۷)
البته روشن است كه مراد از تفكر، نوع عملی آن است; یعنی اندیشه‏ای كه ثمره آن عملی است. اصولا از دیدگاه امام خمینی، علوم دینی و اخلاق، عملی‏اند و اگر در مواردی این ویژگی عملی را از دست‏بدهند، هویت‏خود را از دست داده‏اند. معرفت دینی آن است كه قلب آدمی را مطمئن و مؤمن سازد و این اطمینان و ایمان از سنخ اعمال جوانحی است:
علم مطلقا طریق به عمل است‏حتی علم المعارف، منتها آنكه علم‏المعارف اعمالی است قلبی و جذباتی است‏باطنی كه نتیجه آن اعمال و جذبات، و صور باطنه آنها صورت جنت ذات و بهشت لقاست. (۲۸)
پس تفكری مورد نظر است كه ثمره عملی داشته باشد; اما چگونه می‏توان از یك اندیشه، نتیجه عملی گرفت؟ امام خمینی باز از راه معرفی عناصر فطرت آدمی، به این پرسش پاسخ می‏دهند. احترام به شخص بزرگ و عظیم در نهاد آدمی است و وجدان انسان به آن گواهی می‏دهد:
و نیز از اموری كه در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظیم است. (۲۹)
به علاوه، درك حضور كسی، خود مایه حرمت اوست:
و نیز، حاضر در كتاب فطرت لازم‏الاحترام است. می‏بینید كه اگر انسان از كسی خدای نكرده بدگویی كند در غیابش، اگر حاضر شد فطرتا سكوت می‏كند و از او احترام می‏نماید. (۳۰)
تفكر از آن رو اهمیت دارد كه فطریات مذكور را به سمت صحیح سوق می‏دهد; یعنی آدمی با درك عظمت‏خداوند و احساس حضور فراگیر او، برحسب فطرت سلیم خود، به زرگداشت‏خداوند می‏پردازد و با زبان نیایش و عبادت، حرمت او را پاس می‏دارد.
به بیان دیگر، ارزش اصلی تفكر در آن است كه زمینه خضوع و خشوع آدمی نسبت‏به خداوند را فراهم می‏كند. بی‏تردید، نقش مهمی كه در روایات اسلامی برای تفكر ذكر شده است و مثلا بالاترین عبادت را استغراق در تفكر در پیرامون خداوند و قدرت او دانسته‏اند، (۳۱) همگی به همین نقش مقدماتی آن برای خضوع و خشوع مربوط می‏شود. هرچند می‏توان گفت كه نفس تفكر و تامل ارزشمند است، اما بی‏تردید، در حوزه مسائل اساسی زندگی تفكری ارزش دارد كه مایه تحول مطلوب در شخصیت آدمی گردد وگرنه، نمی‏توان گفت كه ساعتی اندیشیدن از شصت‏سال پرستش كردن برتر است. (۳۲) از دیدگاه امام خمینی، علم هویت واقعی خود را در به بار نشاندن میوه عمل می‏یابد:
من نیز چندان عقیده به علم فقط ندارم و علمی را كه ایمان نیاورد حجاب اكبر می‏دانم، ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است. (۳۳)
پس هرگاه علمی به مشاهده نینجامد، بذری را می‏ماند كه به بار ننشسته است.
تفكر مطلوب عبارت است از ادراك عظمت‏خداوند تا فطرت حرمت‏به عظیم، آدمی را به خضوع و خشوع در برابر خداوند وادارد. به علاوه، تفكر موجب ادراك حضور خداوند در عالم می‏گردد و از رهگذر این ادراك، فطرت احترام به حاضر، آدمی را به عایت‏حرمت‏خداوند وامی‏دارد:
حفظ حضور و محضر از فطرتهایی است كه خلق بر آن مفطورند، و هرچه انسانی بیحیا باشد غیبت و حضورش با هم فرق دارد، خصوصا كه حضور منعم عظیم كامل باشد كه در فطرت حفظ حضور هریك مستقلا ثبت است. (۳۴)
آنچه در دیدگاه امام، علم واقعی و تفكر صحیح است، جمع‏آوری مفاهیم كلی در ذهن و تحلیل و تنسیق آنها نیست:
میزان در علم، حصول مفهومات كلیه و اصطلاحات علمیه نیست، بلكه میزان آن رفع حجب از چشم بصیرت نفس است و فتح باب معرفهٔ‏الله است، و علم حقیقی آن است كه چراغ هدایت ملكوت و صراط مستقیم تقرب حق و دار كرامت او باشد. (۳۵)
۷. نیت و ملكات روحی. نیت از مبادی عمل است و بر چگونگی وقوع فعل دلالت دارد. در برخی از مكاتب معروف اخلاقی معاصر، مانند سودگروی، بهایی به نیت نمی‏دهند. از نظر سودگروی، ارزش اخلاقی یك عمل تابع نتیجه آن است و مبدا صدور عمل از لحاظ اخلاقی بی‏اثر است. بر این اساس، آنچه ارزش اخلاقی دارد راستگویی است; خواه این عمل از روی فضیلت‏خواهی صورت گیرد و خواه از روی مصلحت‏اندیشی دنیایی و یا از ترس; در حالی كه ایمانوئل كانت، فیلسوف معروف اخلاق، بهای زیادی به نیت می‏دهد و چگونگی انگیزش آدمی به انجام عمل را تعیین‏كننده ارزش اخلاقی آن عمل می‏داند. اگرچه كانت در اصل بازشناسی اهمیت نیت در اخلاق، بر صواب است و بر مكاتبی مانند سودگروی برتری دارد، اما در بیان كیفیت نیت مطلوب برای عمل اخلاقی بر خطا رفته كه بیان آن از مجال این مقاله خارج است.
امام خمینی در موارد متعددی از كتاب مزبور، بر اهمیت نیت در تعیین صحت و سقم اخلاقی عمل تاكید نموده‏اند:
نیت صورت كامله عمل و فصل محصل او است، و صحت و فساد و كمال و نقص اعمال به آن است. چنانچه عمل واحد به واسطه نیت گاهی تعظیم و گاهی توهین است. (۳۶)
به هر حال، نیت چنانچه مؤلف می‏گوید، «عبارت است از اراده باعثه به عمل‏» (۳۷) به طوری كه مصدر انجام فعل همین نیت است.
اما جای این پرسش است كه خود نیت چگونه شكل می‏گیرد و از كجا سرچشمه می‏گیرد، مؤلف محترم كه در این خصوص، رساله مستقلی هم نگاشته است (۳۸) در این كتاب می‏گوید: «نیت تابع غایات اخیره است.» (۳۹) یعنی شكل‏گیری نیت از همان مطلوبهای نهایی آدمی است. این خواسته‏های اساسی و غایی اوست كه نیت وی را معین می‏كند. دلبستگیهای نهایی انسان، نیت او را رقم می‏زند و نیت‏به نوبه خود منشا انجام فعل متناسب با آن می‏گردد. ولی باز این پرسش مطرح می‏شود كه مطلوبهای نهایی آدمی چگونه سامان می‏گیرند؟ آیا به طور فطری و غیراكتسابی در نهاد آدمی قرار داده شده‏اند؟ مؤلف پاسخ می‏دهد:
این غایات، تابع ملكات نفسانیه است كه باطن ذات انسان و شاكله روح او شده است. (۴۰)
اما جالب آن كه خود ملكات اخلاقی و شاكله باطنی انسان مرهون اعمال اوست و كار نیك و صواب موجب تقویت ملكه فضیلت، و كار نادرست موجب شكل‏گیری ملكات زشت است. بر این اساس، مؤلف هشدار می‏دهد كه نباید گذاشت معاصی به حدی برسد كه در درون جان آدمی به صورت ملكه‏های زشت اخلاقی درآید:
خدا نكند عاقبت معاصی منتهی بشود به ملكات و اخلاق ظلمانی زشت. (۴۱)
پس آنچه مصدر عمل است، نیت است; كه خود، ریشه در مطلوبهای آدمی دارد و آن هم از سرزمین ملكات روحی انسان سرچشمه می‏گیرد. اما ملكات، محصول اعمال آدمی است. در نتیجه، نوعی تفاعل بین عمل اخلاقی و ملكات اخلاقی وجود دارد; به‏طوری كه یكی دیگری را تقویت می‏كند. یك گام در عرصه عمل اخلاقی به جلو نهادن، به معنای فراهم آوردن زمینه عملهای اخلاقی دیگر است. زیرا آن عمل به نوبه خود آب حیاتی است كه بر ریشه اعمال آتی انسان یعنی ملكات روحی ریخته می‏شود.
اینك باید دید كه كدام نیت و كدام ملكه روحی فضیلت است و سزاوار تحسین و شایسته تحصیل. امام خمینی در جملات گویایی پاسخ این پرسش را می‏دهند:
ملكات در صورتی فاضله است كه نفس اماره در آن تصرف نكند و در تشكیل آن قدم نفس دخیل نباشد بلكه شیخ استاد ما، دام ظله می‏فرمودند میزان در ریاضت‏باطل و ریاضت‏شرعی صحیح قدم نفس و قدم حق است. اگر سالك به قدم نفس حركت كرد... ریاضت‏باطل و سلوك آن منجر به سوء عاقبت می‏شود. (۴۲)
آری، رها شدن از خودخواهی ملاك رستگاری است. اما نكته اینجاست كه خودخواهی گاهی در لباس رستگاری درمی‏آید و راهزن سالك می‏شود. زهد و علم و تقوا كه عناصر رستگاری آدمی‏اند، گاهی پوششی برای خودخواهی او می‏گردند:
مشكلترین امور و سخت‏ترین چیزها دینداری است در لباس اهل علم و زهد و تقوی، و حفظ قلب نمودن است در این طریقه. (۴۳)
زیرا كه ممكن است علم و زهد و تقوا برای صاحبش شان و منزلتی فراهم آورد كه حفظ آن گاهی انسان را در ورطه‏های هلاكت فرواندازد.
پایان سخن را نصیحت آن پیر طریقت و سالك راه حقیقت قرار می‏دهیم كه ما را به عزم سفر و درك موقعیت مسافرتی خود فرا می‏خواند:
عمده به فكر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خوب بیدار شدن است. منزل اول انسانیت «یقظه‏» است. و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سكر طبیعت است، و فهمیدن این‏كه انسان مسافر است، و هر مسافر زاد و راحله می‏خواهد. زاد و راحله انسان خصال خود انسان است. مركوب این سفر... همت مردانه است. نور این طریق مظلم ایمان و خصال حمیده است. (۴۴)
مولف : محسن جوادی

پی‏نوشتها:
۱. این روایت را شیخ صدوق در خصال و نیز ثواب الاعمال نقل كرده است.
۲. مرحوم خاتون‏آبادی از معاصران شیخ بهایی این كتاب را به فارسی ترجمه كرده كه اخیرا به صورت مصحح چاپ شده است. ر.ك: شیخ بهایی، اربعین، ترجمه خاتون‏آبادی، انتشارات حكمت.
۳. معمولا احادیث اعتقادی به صورت مختصر شرح شده و در اواخر كتاب آمده است.
۴. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص‏۱۳.
۵. همان.
۶. همان.
۷. همان.
۸. «بدان كه مقصود این نیست كه علم اخلاق و منجیات و مهلكات نفس لازم نیست، بلكه مقصود آن است كه آن علم را صرفا باید مقدمه عمل دانست نه آنكه آن را مستقل دانسته صرف عمر در جمع‏آوری اصطلاحات كرد و از مقصد بازماند.» ر.ك: امام خمینی، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص‏۵۲۷.
۹. مؤلف محترم در شرح چهل حدیث‏به این موضوع تصریح دارند و می‏گویند:
«در این مقام [بحث فطرت] آنچه از محضر شریف شیخ عارف كامل، شاه‏آبادی دام ظله، كه متفرد است در این میدان، استفاده نمودم بیان می‏كنم.» ر.ك:امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص‏۱۸۱.
۱۰. همان، ص‏۲۳۷.
۱۱. همان، ص‏۱۸۲.
۱۲. همان، ص‏۱۲۷.
۱۳. همان، ص‏۱۸۴.
۱۴. مؤلف محترم می‏خواهد از راه فضیلت عشق به كمال مطلق براساس قاعده تضایف، به فعلیت معشوق یعنی كمال مطلق دلیل آورد. ر.ك: امام خمینی، همان، ص‏۱۸۷-۱۸۴.
۱۵. همان، ص‏۱۶۸.
۱۶. همان.
۱۷. همان، ص‏۲۳۷.
۱۸. همان، ص‏۵.
۱۹. همان، ص‏۶.
۲۰.همان، ص‏۱۳.
۲۱. امام خمینی اخلاق را در اینجا به معنای مضیق گرفته‏اند كه موضوع آن فقط خلقیات یا ملكات نفسانی است; در حالی كه معمولا اخلاق را به معنای عام می‏گیرند كه موضوع آن شامل اعمال آدمی هم می‏شود.
۲۲. شرح چهل حدیث، ص‏۱۳.
۲۳. همان، ص‏۲۷.
۲۴. همان، ص‏۱۳.
۲۵. همان، ص‏۲۴.
۲۶. همان، ص‏۶.
۲۷. همان، ص‏۱۹۱.
۲۸. همان، ص‏۴۱۳.
۲۹. همان، ص‏۱۱.
۳۰. همان.
۳۱. همان، ص‏۱۹۱.
۳۲. همان.
۳۳. همان، ص‏۴۵۷.
۳۴. همان، ص‏۴۸۲.
۳۵. همان، ص‏۳۷۳.
۳۶. همان، ص‏۳۳۱.
۳۷. همان.
۳۸. منظور، رساله طلب و اراده است كه امام خمینی در جوانی نگاشته‏اند.
۳۹. شرح چهل حدیث، ص‏۳۳۱.
۴۰. همان.
۴۱. همان، ص‏۲۱.
۴۲. همان، ص‏۴۵.
۴۳. همان، ص‏۳۷۸.
۴۴. همان، ص‏۹۸.
منبع : خبرگزاری آفتاب