جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی وضرورت « هماهنگی » در پیام الهی


سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی وضرورت « هماهنگی » در پیام الهی
در فرازی از دعای شریفه شعبانیه می خوانیم :
« اللهم صل علی محمد وآل محمد; شجره النبوه وموضع الرساله و مختلف الملائکه و معدن العلم و اهل بیت الوحی اللهم صلی علی محمد وآل محمد; الفلک الجاریه فی اللجج الغامره ; یامن من رکبها و یغرق من ترکها المتقدم لهم مارق والمتاخر عنهم زاهق واللازم لهم حق »
دعا با « صلوات » شروع می شود که نماد هماهنگی است « هماهنگی » در عبادات و آموزه های دینی حرف اول را می زند. ملزم هستیم که با همدیگر با عالم خلقت و با خدای متعال هماهنگ باشیم . یکی می گفت ; « باید هر روز تمرین دموکراسی داشته باشیم » ! اما شخص متدین بیش از هر چیزی باید « تمرین هماهنگی » داشته باشد. نماز و حج و بسیاری از عبادات خصوصا بصورت جماعت در واقع تمرین مکرر و شبانه روزی برای نیل به امر مهم « هماهنگی » است . در نماز جماعت مهمتر از سرعت و مدت برپائی نماز اصل هماهنگی مامومین با « امام جماعت » می باشد که بسیار مهم است . در تشکیلات سازمانی « ضرورت هماهنگی » فراتر از اهمیت امکانات نرم افزاری و سخت افزاری و حتی عوامل انسانی کارآمد می باشد و « هنر مدیریت » چیزی جز هماهنگی نیست . هماهنگی را اگر از سازمانی بگیرید دیگر همه چیز آن بی معنی خواهد بود. صلوات نیز رمز خطیری برای هماهنگی معنوی است . منبعث از آیه « ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایهاالذین آمنوا صلو علیه وسلموا تسلیما » خدا و تمام فرشتگانش بر پیامبراعظم (ص ) صلوات می فرستند ای اهل ایمان شما هم به جمع صاحبان شعور پیوسته و بر او صلوات بفرستید. هماهنگی کنید تا جمعمان و جشنمان کامل تر شود. اما تفسیر بلند و برکات فراوانی که در « صلوات » نهفته هست بماند و همینقدر متوجه باشیم که محمد و آل محمد عبارتند از;
۱) شجره النبوه و « درخت نبوت » هستند شما بخوانید درخت و مجموعه بهم بافته خبر شبکه خبری خبرگزاری الهی !
۲) موضع الرساله و « جایگاه رسالت » هستند شما بخوانید محلی برای دریافت و ارائه نامه های الهی یعنی دبیرخانه الهی !
۳) مختلف الملائکه و « محل آمد و شد فرشتگان » می باشند جایگاه تلاقی آسمان و زمین زمینیانی که با آسمانیان ارتباط مستقیم دارند مراودین با کارکنان خالص و برگزیده الهی محل همایش و ملاقات گاه کارکنان الهی !
۴) معدن العلم و « کان دانش » شما جسمی دارید که حوائجی دارد و روحی که ; نیازمند به غذای معنوی است با علم چاق و فربه می شود و با علم تقویت می گردد علمی که معدنش این خاندان است و « مقوی روح » شماست آنهم با علم الهی
۵) اهل بیت الوحی و « کارکنان معتمد جریان وحی الهی » هستند و کارگزاران مبدا و مقصد وحی و اداره کنندگان خبرگزاری الهی و کارمندان دبیرخانه الهی و برگزارکنندگان همایش های الهی و تعلیم دهندگان علم الهی کارگزاران الهی .
صلوات خدای سبحان بر محمد و آل محمد باد. « صلوات » در بند بند این دعای شریف جاری و ساری است و در ادامه تصویر بهتری از محمد و آل محمد به ما می دهد; آنان را تشبیه می کند به کشتی روان اما چگونه کشتی و چگونه جریانی ! تصویر دریائی را به ما می دهد که بسیار متلاطم است . امواجی خروشان و غول پیکر و هر موجی که همچون کوهی بلند بالا می رود و وقتی که فرود می آید هیچکسی از سهمگینی آن در امان نیست و همگی را غرق خواهد ساخت و در گرداب هلاکت فرو خواهد کشید. در چنین دریایی مواج و خطرناک که هست و نیست شما را گرفتار خود ساخته است تنها یک کشتی بزرگ نجاتبخش شما خواهد بود. کشتی قابل اطمینانی که می تواند در برابر اینهمه امواج پیاپی سینه سپر ساخته و شما را از لابلای آنها بیرون کشیده و به ساحل نجات برساند. در امنیت و آرامش خواهد بود کسی که سوار این کشتی نجاتبخش گردد; « یامن من رکبها و یغرق من ترکها » و غرق می شود کسی که آنرا ترک نماید. زیرا « لجج غامره » با کسی شوخی ندارد! هرکسی را غرق می سازد. چه تصوری از آن دارید !...
نمی دانم تاکنون تجربه سفرهای دریایی داشته اید یا خیر ! ولیکن نگارنده شخصا این تجربه را مکررا داشته ام و زمانی که افسر روابط عمومی کشتیرانی بودم تقریبا در اکثر دریاها و اقیانوسهای شرق و غرب دنیا با انواع کشتی های بزرگ سفر کرده ام . تجارب و گفتنی هایی که از دریانوردی های مکرر خود داشته ام خود داستانی است . انواع خلیج ها دریاچه ها دریاها و اقیانوسهای بزرگ ! فرضا در سفری ۳۵ روزه بر روی اقیانوس ناآرام که نمی دانم چرا آنرا اقیانوس آرام نامیده اند ! و جالب آنکه « هفته » ما هنگام عبور از وسط اقیانوس یکبار مبدل به « هشته » و یکبار مبدل به « ششته » گردید! زمان جنگ بود با یک کشتی دهها هزار تنی رفتیم و از ونکور کانادا ۵۶ هزار تن گندم آوردیم . در تمام طول مسیرمان موج خوردیم کشتی به آن سنگینی و بزرگی در میان امواج اقیانوس همچون یک چوب کبریتی در استخری پرتلاطم بالا و پائین می شد! و کشتی های صدها هزار تنی همچون پر کاهی در رودخانه ای خوشان !
کاپیتان سیاه پوستی از اهالی آفریقا داشتیم که در هدایت کشتی اقیانوس پیمای ما بسیار حرفه ای عمل کرد و با استفاده از علائم ماهواره ای و تجاربش بگونه ای پیش راند که خونی از دماغ کسی نیامد و لیکن یک کشتی ایرانی دیگری هم جلوتر از ما در حرکت و کاپیتانش ایرانی بود اما متاسفانه به چنان گردابهایی افتادند که کشتی شان بدجوری مچاله شد و کسی از سرنشینانش سالم نمانده بود. یا دست و پایشان شکسته بود یا سر وصورتشان و هر چیز شکستنی دیگر که دمار از روزگارشان درآورده بود. زیرا لجج غامره بسیار بی رحم است و شوخی ندارد و آنجاست که آدم براستی به معنای واقعی شعر معروف « کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد و مرد کهن » واقف می شود. لجج غامره یعنی دریای بی رحم و ستیزه جو! لجج جمع لجه (جمع انباشته ) و غامره اشاره به امواج غول پیکری دارد که در میانه انبوهی از آب های فراوان و بیکران در تموج و تلاطم است و به تعبیری ; آبهایی که بدون هیچ مجال و فرصتی غرق کننده هستند. لجج غامره امواج بسیار بی رحمی است که اصلا شوخی ندارد. لجج غامره در یک کلام یعنی دریای بی رحم و ستیزه جو!
لابد می دانید که موجهای بزرگ دریا سه حالت کلی دارند; یا از کنار کشتی عبور می کنند و در این حالت کشتی دارای حرکت « رولینگ » است. یا از روبرو با کشتی برخورد می کنند که در این حالت کشتی دارای حرکت « پاندینگ » می شود که خیلی بدتر از رولینگ است . زیرا هنگامی که دماغه کشتی در آب دریا فرو می رود و پاشنه آن بالا می آید بعضا حتی پروانه کشتی کاملا از آب بیرون می زند. پروانه ای که هر پره آن به اندازه اطاق های ماست و موتورخانه ای که اندازه ساختمان های ماست ! در بازگشت سقوط گونه پاشنه کشتی بر سطح دریا و هنگام برخورد شدید و پیاپی پره های چرخان با سطح آب چنان ارتعاشی در داخل کشتی رخ می دهد که می توان آنرا به یک زلزله چند ریشتری تشبیه نمود! بعضی مواقع هم جریانات امواج دریا درهم و برهم هستند و ملوانها به آن « پیچینگ » می گویند! چون کشتی را بصورت نامنظم و غیرقابل پیش بینی به هر طرفی می پیچاند و لحظاتی پیش می آید که احساس می کنید دیگر کار کشتی تمام است و الان است که یکجار به قعر دریا فرو رود و تمام ! چنین حالتهایی بعضا ساعتها و بلکه روزها و روزها آنهم پی درپی و شبانه روز نفستان را می برند. موجهایی که همچون کوهستانهایی بلند و بی پایان شما را در محاصره کاملی به دام می اندازند! گاهی در قله یک موج بلند و لحظاتی دیگر در قعر دره های بسیار عمیقی که گوئی در ته اقیانوس افتاده اید و دیگر بالا نخواهید آمد و در چنین فراز ونشیبی با مفهوم واقعی « وحشت » کاملا آشنا می شوید و برای آنکه به معنای « لجج غامره » بهتر واقف شوید بد نیست با کشتی سفری در خلیج بیسکاوی (محل تلاقی آبهای گرم استوائی و سرد قطبی ) داشته باشید! دریایی طوفانی در شمال فرانسه و اسپانیا که قتلگاه کشتی هاست ! کافیست یک سفر به آن دریای متلاطم و گورستان کشتی های بزرگ داشته باشید تا شاید مفهومی از « لجج غامره » را بهتر دریابید! این تصاویری که سعی نمودم از لجج غامره و خطرات دریای بی رحم در ذهن شما ترسیم نمایم برای آن بود که عنایت دقیقی به وضعیت « لجج غامره سهمگین این دنیای دون » داشته باشیم که از هر سوی آن همه ما را در تمامی لحظات شبانه روز در خود فراگرفته است و تنها کشتی نجات این « معرکه مهلک » فقط آل محمد است و ناخدای مجرب و کارکشته این کشتی نیز فقط محمدمصطفی (ص ) که تمام فرشتگان خدا پیوسته بر او درود و سلام می فرستند و حتی خود خدای سبحان زبان به تحسین او گشوده است و از همه مومنین هم می خواهد که بر او صلوات بفرستند. آویختن به این کشتی و « حبل الهی » (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا) ضرورتی است اجتناب ناپذیر وحیاتی هرگونه غفلتی از سوار شدن و آویختن از این کشتی موجب فلاکت و هلاکت خواهد شد و جز بدبختی و تباهی سرانجامی نخواهد داشت . و یغرق من ترکها; کسی که سوار این کشتی نشد غرق گشت . غرق چه چیزی ! غرق دو دریای درهم تنیده « خونریزی » و « فساد » ! آیه « وازقال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدما ! » را بخاطر آورید; و زمانی که پروردگارت به فرشتگانش گفت ; همانا قراردهنده هستم در زمین خلیفه ای را آنان گفتند; آیا قرار می دهی در آن موجودی را که فساد نماید و خون بریزد ! آری « فساد و خونریزی » اینست لجج غامره این دنیا که هیچکسی از آنها در امان نیست مگر آنانکه به دامن محمد و آل محمد بیاویزند.
انسانها = زاهقین + لاحقین + مارقین
لابد شما هم در روزنامه ها خواندید که آمار پرونده های رسمی اختلافات مردم و نهادها از مرز ۸ میلیون گذشت ! هشت میلیون پرونده رسمی در کشور هفتاد میلیونی ! آمار درگیری های رسمیت یافته بیش از ۱۰ % آمار کل جمعیت ! این روند آیا چیزی جز رفتن به سوی بحران دارد ! صرف نظر از جنبه مثبت آن (مراجعه و تلاش مردم ما برای حل اختلافات از طریق قانون که البته امیدبخش است ) ابعاد منفی قضیه هم دهشت انگیز است . لازم نیست زحمت سفر به خلیج بیسکی را متحمل شوید! کافیست در همین تهران بزرگ دوری بزنید تا چشمه ای از آن لجج غامره فساد و خون را مشاهده نمائید!
یکی از علمای تهران اخیرا در جلسه ای گزارش بازدیدی از یک زندان داشت می گفت ; محوطه زندان چنان شلوغ بود که نمی شد راه رفت ! وی که از روحانیون سرشناس تهران (غیرتلویزیونی ) است می گفت ; عده ای از زندانیان مرا به اسم صدا می زدند و سلام می دادند! پرسیدم شما مرا از کجا می شناسید ! می گفتند; از فلان مسجد و فلان هیئت و فلان تکیه و فلان حسینیه ! یا للعجب ! مشکلات اخلاقی حتی گریبان بچه مذهبی ها را هم گرفته ! می گفت : نوجوانی را دیدم و پریشان شدم که این بچه برای چه زندانی کرده اید ! پرونده اش را آوردند دیدم اگر قرار باشد روزی برای آموزش انواع کلاهبرداری ها دانشگاهی تاسیس شود این پسر ۱۲ ساله استاد آن دانشگاه خواهد بود! زیرا سرقتی نبوده که آن پسرک مرتکب نشده باشد!ووو...
حال دستگاههای فرهنگی ما کجای کار هستند ! در این لجج غامره در این دنیای پرفساد و جنایتکار یقرق من ترکها و یامن من رکبها. و اما اصل مطلبمان ; « المتقدم لهم مارق والمتاخر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق » این دعای شعبانیه شباهت های زیادی به « زیارت جامعه کبیره » دارد. در آنجا هم « فالراغب عنکم مارق واللازم لکم لاحق والمقصر فی حقکم زاهق » آمده و دقیقا اشاره به همین سه دسته ای دارد که قصد آویختن به این « کشتی نجات » را دارند. مردمان دنیا در مواجهه با محمد و آل محمد ابتدائا دو دسته می شوند; عده ای پیروی می کنند که ایمنی خواهد یافت و عده ای هم از آنان روی برتافته و به هلاکت خواهند افتاد و لیکن قضیه به این سادگیها نیست ! زیرا کسانی هم که قصد بهره مندی از این کشتی بزرگ نجاتبخش را دارند طیف بلندی را تشکیل می دهند که حداقل دارای سه بخش اساسی است :
« مارق » کسی است که همچون تیر جهنده از کمان زیاده روی می کند و چون کاسه داغتر از آش می شود! « فاقد هماهنگی » است و پیش تر از امام می تازد! اگرچه به رکوع و سجود می رود اما بعلت عدم تبعیت صحیح نظم را بهم می ریزد. خود را دلسوز و متولی دین می داند و لیکن خیلی بیشتر از شخص امام و پیامبر و حکایت دایه مهربانتر از مادر! اینها نیز نجات نخواهند یافت . زیرا با افراط و زیاده روی های خود اصل تبعیت را مضمحل می سازند. ظاهرا در همه آئین ها و مکتبها هم چنین معضلی وجود دارد و در عالم مسیحیت نیز ضرب المثل « کاتولیک تر از پاپ » را دارند! مسلمانی شان از پیغمبراکرم (ص ) بالاتر است ! ولایت شان از علی (ع ) غلیظ تر است ! مهدویت شان از امام زمان (عج ) داغتر است ! اینها اهل نجات نیستند و هرگز به ساحل نجات و رستگاری نخواهند رسید.
« زاهق » کسی است که در تبعیت چنان کندی می ورزد که به قول مشهور همچون ماست بر زمین می ماسد! این یکی هم در واقع « فاقد هماهنگی » است و آنچنان وارفته و شل حرکت می کند که هرگز به امام نخواهد رسید. وی هم اگرچه به رکوع و سجده می رود اما بعلت عدم تبعیت صحیح نظم را بهم می زند. امام در رکعت سوم است و زاهق هنوز رکعت اولش را شروع نکرده است ! چنان با احتیاط و دلواپسی احمقانه گام برمی دارد که به مجسمه شباهت بیشتری دارد تا ماموم . برای اینها هم نجاتی قابل تصور نیست . آنچنان تفریط می ورزد که افعال کند و اسلومشنش اصل هماهنگی را مهمل می کند. در زیارت جامعه کبیره بجای « المتاخر » از کلمه « المقصر » استفاده شده است یعنی کوتاهی نمودن و تعلل ورزیدن . حق محمد و آل محمد بسیار والاتر از آنست که کسی بخواهد درباره اقامه آن سستی و صرافت بخرج دهد.
بنابراین چه متقدم بر محمد و آل محمد و چه متاخر از آنان هیچکدام « اهل نجات » نخواهند بود. یکی از این سوی بام می افتد و دیگری از آن سوی آن . اما کسی که با مراعات دقیق هماهنگی محمد و آل محمد را قدم به قدم تبعیت و مشایعت نمود و کاملا متلزم به امامت ایشان بود اهل نجات خواهد شد و به سرمنزل مقصود و ساحل امن نجات ملحق خواهد گشت ; واللازم لهم لاحق معنای شیعه غیر از این نیست شیعه یعنی مشایعت ملازمت ملحق بودن و هماهنگی داشتن .
نگاه کنید به واقعه غدیر که این مطلب در آن صحنه چقدر زیبا و حکیمانه شکل می گیرد! برای انتصاب و معرفی حضرت علی بن ابیطالب (ع ) به مقام امامت مطمئنا هزاران فرصت وجود داشته است اما جلوه بصری و عینی و میدانی آنرا بنگرید که چقدر هوشمندانه گزینش می شود! کاروان حج که در طیف طویلی در حرکت می باشد و عده ای جلوتر از امام تاخته اند و عده ای هم به کندی ره می پویند. موضوع امامت است و ضرورت هماهنگی پیامبر اعظم (ص ) فرمان ایست می دهند و صبر!
به آنها که پیش رفته اند دستور می رسد که بازگردید و به آنها که عقب افتاده اند دستور می رسد; شتاب کنید که امر خطیری پیش آمده است . المتقدم برمی گردد و المتاخر خود را می رساند تا عملا به اهمیت هماهنگی با امامت واقف گردند. زیرا اساسا فلسفه امامت ایجاد هماهنگی است . یعنی برنامه معرفی امام (مدیر هماهنگی جامعه ) هم در غدیر کاملا حساب شده است . زیرا تقدم و تاخر از بدترین و مهلک ترین عوامل مخرب وحدت و هماهنگی است . از پرغصه ترین قصه های امامت همین تقدم و تاخر مدعیان است . فلذا وقتی امامت موضوعیت پیدا می کند جایگاهی که برای معرفی آن لحاظ می شود آنست که در همان ابتدا مسئله تقدم و تاخر را به رخ مسلمین و مامومین بکشد. تندرفته ها و مارقین برگردند پس مانده ها و زاهقین شتاب نمایند و در این میان آنان که ملتزم رکاب محمد و آل محمد بودند قطعا رنج کمتری کشیدند. نماز جماعت ما تمرینی است برای هماهنگی با امام و ملازمت و مشایعت با او وگرنه نمادی خواهیم بود از مارق یا زاهق که هر دو هلاکت است .
نقش ولایت و امامت تحقق هماهنگی است و ما هم مکلفیم که ملتزم به تبعیت از او باشیم و امر « وحدت » را معظم بداریم . باید بدانیم که « اهمیت هماهنگی » بمراتب مهمتر از اولویت افراد است . محوریت این هماهنگی ولایت است و حواسمان باشد که فالراغب عنهم مارق والمقصر فی حقهم زاهق واللازم لهم لاحق . انشاالله .
یک دستگاه فرهنگی هم از چنین آفاتی هیچگاه در امان نیست و نخواهد بود. همیشه عده ای عجولند و عده ای خجول ! بدیهی است که عدم هماهنگی تمام برنامه ها را مختل می سازد. بزرگترین مشکلات جامعه ما هم همین افراط و تفریط ها و تقدم و تاخرهاست و قدرت جامعه و دین را مضمحل می سازند. عده ای امر دین داری را آنچنان سفت و سخت می گیرند که همه از آن ناامید و گریزان می شوند و عده ای هم شریعت مداری را آنچنان سهل و ساده می گیرند که معلوم نمی شود تفاوتش با « شرک » و حتی « کفر » و « نفاق » چیست !...
حم
دستگاههای فرهنگی ما در امواج بی رحم و سنگین تهاجم فرهنگی کجای کار هستند !
مشکل جامعه ما همین افراط و تفریط ها و تقدم و تاخرهاست
امواج سهمگین این دنیای دون از هر سو و در تمامی لحظات شبانه روز ما را دربرگرفته است و تنها کشتی نجات این معرکه مهلک فرهنگ « آل محمد » است .
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی