شنبه, ۲۱ مهر, ۱۴۰۳ / 12 October, 2024
مجله ویستا

بلبل زردآلو خورده بهتر از این نمی خواند


بلبل زردآلو خورده بهتر از این نمی خواند
یکی بود یکی نبود. سه نفر دزد با هم دوست بودند . آنها روزی به باغ زردآلویی رفتند تا میوه های باغ را بدزدند . دزد اول بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه ها شد. دو نفر دیگر زیر درخت مشغول جمع کردن میوه ها شدند.
دزد اول گفت : اگر باغبان از راه برسد چه بگوییم ؟
دزد دوم گفت :کاری ندارد من می پرم توی جوی آب و کواک کواک می کنم و می گویم من مرغابی هستم .
دزد سوم گفت : من هم زیر شکم الاغش می روم و می گویم که کره الاغ هستم. دزد اول هم گفت: من هم بالای درختم و به او می گویم که بلبل هستم .بعد از مدتی باغبان از راه رسید. هر سه نفر را دید .باغبان چون یک نفر بود دعوایی راه نیانداخت .
پرسید اینجا چه می کنید؟ یکی گفت من مرغابی ام ، دیگری گفت من کره الاغ هستم و دزد بالای درخت گفت من هم بلبلم . باغبان که عصبانی شده بود گفت : اگر بلبلی یک دهان بخوان ببینم . دزد چه چهی زد باغبان با چوب دستی اش محکم به پای دزد زد و گفت : تو چطور بلبلی هستی که به این بدی می خوانی ؟ دزد پانزده ضربه ی چوب خورد و پا به فرار گذاشت و هنگام فرار گفت : بلبلی که زرد آلو خورده باشد از این بهتر نمی خواند .
دزدهای دیگر هم دنبال او دویدند . از آن پس به کسی که کارش را درست و حسابی انجام نداده باشد می گوید: بلبل زردآلو خورده از این بهتر نمی خواند ...
منبع : نونهال