سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
راز نه چندان آشکارا
چو رفتیم از جهان دیگر نماند/ ز ما نام و نشان الا به دفتر سخن از انتشار کتابی است درباره یک آهنگساز و نوازنده سنتور. اما این سادهترین نگاهی است که ش از سه مقدمه این کتاب که به قلم میلاد کیایی، عطاالله خانبلوکی و دکتر محمد سریر است،نمونهای از آثار این هنرمند گرانقدر در ذهن خواننده کتاب، متصور نمیشود تا مگر با یادآوری چنین آثاری، به شأن این گرانقدر پی ببرد.
هرچند خانبلوکی در مقدمه خود آورده است: «پگاه، ابر بیباران، سبزهزار، موسیقی روی تمهای محلی ایران، چرا، یاد، حباب، یتیم سهگاه، این شرح بینهایت، سارا،قطعاتی برای سنتور و ارکستر، کوههای سفید، طلوع، راز آشکارا، گریز، مهر و ماه، شور و شادی، نقش تازه، گل آفتاب، نام برخی از قطعات ساخته شده توسط اوست». او در بخش دیگری از یادداشت خود به صورتی ناقص میافزاید: «ضمنا او برای هجده فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی موسیقی متن ساخته است».
جالب اینجاست که به هیچیک از این فیلمها، نه در این مقدمه و نه در فصلهای کتاب کوچکترین اشارهای نشده است. ضمن اینکه به غیر از آهنگسازی برای ۴ فیلم سینمایی و ۱۶ سریال تلویزیونی از جمله خاله سارا، او در ارکستر موسیقی متن برخی از آهنگسازان دیگر چون اسفندیار منفردزاده و زندهیاد بابک بیات شرکت داشته است، که هر یک از این موارد به تنهایی میتوانستند از جذابترین قسمتهای کتاب باشند که متاسفانه چنین نشده است. علاوه بر اینها بیان دوستی با زندهیاد بابک بیات و نقل خاطرههای برگزاری کنسرتهای ابتدایی دوران نوجوانی و خاطرات دوران کوتاه خوانندگی بابک بیات و شباهت صدای او با روانبخش، نکات و سرفصلهایی است که در پرسش و پاسخ این کتاب مغفول مانده است.
همینجا به قالب این اثر میرسیم که مبتنی بر پرسش و پاسخ است. میلاد کیایی خود در دیباچه کتاب راز آشکارا آورده است: «از هنرمند محترم و پژوهشگر موسیقی آقای سیدعلیرضا میرعلینقی که با صرف وقتی به مدت حدود چهارماه باعث شدند تا گزیدهای از خاطرات سالهای دور نهفته در ذهنم آشکار شود، ممنونم».
شاید برای کسانی که با شخصیت متین و مبادی آداب میلاد کیایی فقط از طریق آثارش آشنا هستند چنین نوع گفتوگویی، عجیب باشد؛ گفتوگویی که نمونه آن فقط این روزها در مصاحبههای روزنامهها و مجلات زرد یافت میشود. عجیب است که نه استاد و نه پژوهشگر محترم که خود خبره این کار هستند، در بازخوانی آنچه تقریر و بیان و البته تحریر شده، چنین لحنی را از اثر مشترک خود نزدودهاند.
اما بر مصداق آن مثل که میگوید «مشت نمونه خروار است»، در این پرسش و پاسخ که از لابهلای کتاب و بدون وسواس و دقت انتخاب شدهاند، بیشتر عمیق شوید. بعضی جملات از قبیل؛ «میگویند ورزنده گرفتار شد»،«لابد حدس میزنید»، «در مصرف بعضی چیزها»، «مکتب سنتورنوازی او»و «یکی از دوستان سنتورنواز تحصیلکرده» بسیار آزاردهنده است و به جای اینکه شفافسازی کند باعث ایجاد ابهام میشودکه میگوید: چه چیزی را حدس میزنیم؟ مصرف چه چیزها (که البته به نگارنده حق میدهم) و اوج آن کدامیک از دوستان؟
اینگونه پرسش و پاسخ با آهنگساز و نوازنده چیرهدست سنتور، نه مبتنی بر اقامه تاریخ شفاهی است و نه در مقام گفتوگویی تکنیکی.
تلخی این میوه نارس، منظور کتاب راز آشکارا، زمانی در دهان میشکفد و چین بر پیشانی میاندازد که بدانیم این کتاب چندین بار در راهروهای وزارت ارشاد آمد و رفت داشته و حتی به قول جناب میلاد کیایی ۸۳ صفحه آن دچار ریزش از نوع ممیزی شده است.
صحیح است که نظارت و ممیزی میتواند در بافت و اسکلت یک مولود ادبی و پژوهشی، خلل غیرقابل انکاری را ایجاد کند؛ اما اینکه همه تقصیرها را بر گردن قیچی انداخت، به مثابه آن است که بپذیریم که پرسش و پاسخ این دو عزیز در حضور چشمان نامحرم و با دلهره انجام شده است. ولی واقعیت چنین نیست.
در نگارش این کتاب،ارجاع مطالب و خاطرات به موارد غیرمستند در سراسر این مجموعه مطالب، به صورتی ملموس دیده میشود.
به هر حال درباره این شتابزدگی و نثرخود میلاد کیایی در گفتوگویی، گفته است: «تاکید بر پرسش و پاسخ فکر میکنم بیشتر سودمند باشد. چون در گفتوگو، برخی از مطالب به ذهن انسان خطور میکند. [و شاید هم برعکس!] و به این دلیل با همکاری پژوهشگر موسیقی آقای سیدعلیرضا میرعلینقی، کار کتاب را که گاهی تا سحر به درازا میکشید، دنبال کردیم. سپس حاصل کار را به آقای صدری در نشر نامک و بدرقه جاویدان سپردیم. در واقع این دو انتشارات زیر پوشش نشر علمی هستند. این گفتهها یک بررسی اجمالی شد و برخی موارد را خودسانسوری کردم». وقتی موارد را میپرسم و جویا میشوم، ادامه میدهد که: «نحوه مرگ دردآور استاد تنبکنواز ایران، جناب امیرناصر افتتاح که تاکنون در جایی گفته نشده است. بیان آن خاطره شاید مصلحت نباشد و گوشههای دردآور و عبرتآموز زندگی هنرمندان گفته شده بود که یک سری توسط من حذف شد و بعد این کتاب در وزارت ارشاد، بعد از ۶ ماه اعلام شد که غیرمجاز است. سپس چند مورد [دیگر] حذف شد و دوباره مامور بررسی دیگری آن را غیرمجاز شناخت.
مدت طولانی گذشت و خودم به همراه هنرمند محترم دکتر عطاالله خانبلوکی، مصمم شدم و با پیگیری زیاد برای سومین بار و پس از گذشت ۳ سال از ۱۳۸۴، توانستیم این کتاب را به چاپ برسانیم. این کتاب در سال ۱۳۸۷ در نمایشگاه عرضه شد که به همراه حذف حدود ۸۰ صفحه به چاپ رسید».
هرچند جناب میلاد کیایی در جای دیگری از مصاحبه مذکور تصریح کرده است که: «متاسفانه این کتاب بدون ویراش چاپ شد». اما برخی از ایرادات کتاب، نه از ویرایش بلکه از باب پیدایش اثر است».
چه بسا برخی نکات از زندگی هنرمندان، در حصر موضوعات خصوصی است و نباید چاپار خاطره را در میدان سرسبز آن هی زد. از این نکته نیز میگذریم. اطاله کلام در مقام پرسش، بیش از هر چیز دیگر به نظر خوانندگان میآید. هرچند که مقام پژوهشگر و پرسشگر گرانقدر، حتی با در نظر گرفتن کتاب مذکور والاست، اما نوع طرح سوال از طرف ایشان به گونهای در ذهن خواننده چنین تصوری ایجاد میکند که خدای ناکرده او قصد داشته است که شاهد بازاری شود که آن هم خالی از لطف نبوده و به او باید دست مریزاد گفت. نکته دیگری که به صورتی آشکار با خواندن چند فصل از کتاب، دل و دیده را میآزارد تکرار ذکر نقیصه ۹ خرک بودن سنتور است که سرانجام به ۱۲ خرک میانجامد همچنانکه در چند جا موضوعاتی دیگر نیز اسیر تکرار شدهاند. مثلا اینکه آقای راسخ سنتورهایش را از چوب درهای قدیمی میسازد. به نظر این حقیر، این موارد خود حدیثی هستند مفصل که پرداختن به آنها چندین صفحه سپید را روسیاه میکند و چه مجالی بهتر از این کتاب بود که در بین همه مفرهای ایجاد شده، در این باب هم گوی سخنی رانده میشد. در بخشی از صفحات آغازین کتاب پرسشگر در مقام پرسش، از هدفمندی کتاب پرده برمیدارد که: «حالا میخواهم از افراد مهجور صحبت کنم. چون اصلا بنیان و قرار گفتوگویمان این است که از افراد مهجور شروع کنیم تا بعد برسیم به افراد مشهور. میخواهم از شما بپرسم درباره کسی که هیچ نامی از او در هیچ جای موسیقی ما نیست. شما از او خاطرات و یادهای منحصربه فرد دارید.
از مرحوم حبیبالله فخیم فارابی بگوئید. چه موقع با ایشان آشنا شدید و ایشان در موسیقی چه قابلیتهایی داشت؟
ولی متاسفانه خود این پرسشگر عزیز در میان جوابهای میلاد کیایی وقتی یادی از رضا مختاری (نوازنده ویولن و سازنده ساز) میشود، درباره او سخن و پرسشی را در میان نمیآورد.
به هر حال نباید منکر این اتفاق خوشیمن در تاریخنگاری موسیقی معاصر شد؛ مخصوصا صراحت لهجهای که در برخی برگهای کتاب، انسان را به تفکر وا میدارد. در جایی این هنرمند چنین آرزو میکند که: «وقتی استاد خالقی در استودیو، چوب رهبری را در دست میگرفت، آنقدر مدیریت خوب و مسلطی داشت که قابل توصیف نیست. امیدوارم روزی برسد که عظمت این مرد بزرگ را همه مردم بشناسند. حتی اگر میسر باشد در گوشهای از پولهای رایج مملکتمان، تصویر این هنرمند و امثال ایشان هم چاپ شود. همچنین امیدوارم تصویر دانشمندان، هنرمندان، روی سکه و تمبر و یا تندیسشان نیز در میادین شهر نصب و نام خیابانهای اصلی به نام این بزرگان شود».
ایضا در جایی دیگر میگوید: «[مرتضی] حنانه آدم خیلی قرصی بود. یکی از ویژگیهایش این بود که خیلی محکم برخورد میکرد. خب پشتوانه هم داشت. شهبانو فرح ایشان را حمایت میکرد! البته [به غیر از امر دوبله] حنانه تحصیلات عالیه آکادمیک موسیقی هم داشت».
البته میلاد کیایی در گیر و دار این پرسش و پاسخها، جریانی را روایت میکند که در بین هنرمندان موسیقی باعث حرف و حدیثهایی هم شد: « من لطفی را واقعا دوست دارم. او هنرمندی است اهل تعمق و اندیشه. شاید یک روزی این کتاب به دست او برسد و گفتههای مرا بخواند. تعجب میکنم. چون من مشابه این لباس را به تن پاکستانیها دیدم و همینطور [به تن] هندیها. شاید حالا در دوره زندیه یا در دوره صفویه یا قبلتر از آن، این لباس مرسوم بوده. به هر صورت نمیدانم لطفی این هیبت و ظاهر و آن سیاستزدگی را از چه کسی گرفت».
میلاد کیایی در صفحات پایانی کتاب در همین راستا جریانی را بازگو میکند که واقعا نوع بیان، شرح و تفصیل آن و صراحت لهجه او، در چند دهه اخیر بیسابقه بوده است. او میگوید: «خاطرهای از دوست بسیار عزیز و هنرمندی به نام لقمان ادهمی دارم... او میگفت: «فکر نکن که اگر پایت به کاباره باز شد کوچک شدی و تنزل کردی. نه، تو هم باید زندگی کنی و به پول احتیاج داری!» [من] تازه هم ازدواج کرده بودم و اوایل زندگیام بود. زندگیام تقریبا به سختی میگذشت... بالاخره لقمان ادهمی، این قدر اصرار کرد و گفت: هر برنامهای که بیایی با من بزنی برای تو هم هزار و دویست تومان میگیرم... این قدر ایشان برای من قشنگ تشریح کرد که چه بزرگانی و چه شخصیتهایی به کاباره میآیند مثلا آقای حبیبالله بدیعی و ناصر افتتاح و حتی پرویز یاحقی و مدتی کوتاه جلیل شهناز هم رفت...».
سپس کیایی شرح حاضر نشدن خود در کاباره را به پایان میرساند و در ادامه اتفاقی عجیب در سیر روایت داستان بدون مقدمه و بدون طرح پرسش رخ میدهد. میلاد کیایی درباره سفر ژاپن و همسفری با خانمی مسن، در حدود ۳ صفحه صحبت میکند. حذف این سه صفحه شاید به اصل ماجرای کتاب لطمهای نزند ولی اگر با این منظر به تولید این کتاب بنگریم که بخشی از خاطرات جهانبینی یک هنرمند چیرهدست موسیقی اصیل را دربر میگیرد، میتوان به دیده اغماض از این انحراف موضوعی چشمپوشید.
نکته شایان توجه در این کتاب عکسهای لابهلای صفحات پرسش و پاسخ و معدود عکسهایی است که در پایان کتاب آورده شده است. هرچند جای خیلی از عکسها نظیر عکسهای خوانندگان بانو، بابک بیات، گلپا و دیگران در این مجموعه خالی است.راز آشکارا، نام این کتاب است و نام قطعهای از میلاد کیایی که خود او در این باره میگوید: «انگیزه انتخاب این اسم بنا بر دو مورد است: نخست توجه به مصراعی از شعر حافظ که میگوید: دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا، که البته الهامبخش اصلی بود. نکته دیگر اینکه قطعهای ۵۰ دقیقهای به این نام ساختهام که گاهی در رادیو و تلویزیون پخش میشود، که چند بخشی از آن ساخته من است و دیگر بخشهای آن بازنوازی است. نکته دیگر این است که شما در لابهلای این کتاب رازهای نگفتهای را شاهد هستید که آشکار میشود نام برخی از هنرمندان تقریبا فراموش شده و خاطراتی از آنها قید میشود».
اما در این ذکر نام برخی از هنرمندان، شتابزدگی کتاب به گونهای است که در ماهنامه کتاب، نام فریدون فرخزاد آمده است اما در کتاب اثری از متنی درباره آن دیده نمیشود و در قسمتی از این اثر نامی از رضا صادقی برده میشود که شخصا با مطالعه کتاب بر این احساس بودم که منظور خواننده معروف است که استاد کیایی اینجانب را از اشتباه درآورد و او را یکی از شاگردان خود و هنرمندان چیرهدست مقیم کانادا معرفی کرد.
ای کاش این کتاب شرح مبسوطتری درباره لقمان ادهمی، مجتبی میرزاده، بهناز ذاکری، فتحالله دولتشاهی، فرهنگ جولایی، حبیبالله فخیمفارابی، استاد سلیمی آهنگساز آیریلیخ، ناصر مسعودی، کاسعلی اکبرپور، گلنوش خالقی، دختر حسین گلگلاب، کابوک و ظهوری، به دست میداد که امیدواریم در چاپهای مجدد این موضوعات مورد عنایت قرار گیرد.
اما این پرسش و پاسخ گهگاه چنان سیرمنطقی کلام میلاد کیایی را متلاشی کرده، که خواننده در مقام نقدی ناخودآگاه از بحر طویلهای میرعلینقی به ستوه میآید.
مثلا در صفحه ۳۷ کتاب آنجایی که درباره استاد ورزنده نوازنده ارزنده سنتور چندجملهای رد و بدل میشود، میلاد کیایی در مقام جواب میگوید که: «اینطور که میگویند ورزنده گرفتار «اور دوز» (مصرف بیش از حد مواد مخدر)، شد. دلیلش را هم لابد حدس میزنید. یک خرده بیاحتیاطی میکرد در مصرف بعضی از چیزها. روحش شاد. به هر حال امیدوارم که سبک و مکتب سنتورنوازی او تدوین، نتنویسی و قابل اشاعه و آموزش شود؛ وگرنه به فراموشی سپرده میشود».
اما پرسش پرسشگر ما به جای اینکه درباره سبک و مکتب سنتورنوازی ورزنده باشد و نظر یک نوازنده چیرهدست چون کیایی را درباره همکارش جویا شود و یا در نگاهی سطحیتر درباره دلیل مرگ ورزنده بیشتر موشکافی کند، این است که: « یکی از دوستان سنتورنواز تحصیلکرده [؟] میگوید: میشود قواعدی از روی آثار ضبط شده ورزنده درست کرد و نواخت و به آن شیوه نزدیک شد و تکنیکش را کاملا قابل تعریف و آموزش کرد. ولی میگوید سوای تکنیک، آن حال و هوا و تاثیرگذاری، مال خود ورزنده است. آن «حال» را اگر کسی داشت، که داشت، اگر نداشت نمیتواند تقلید کند و یک بخش عمده کار ورزنده «حال» اوست. میلاد کیایی نیز در مقام پرسش (؟!) یا پاسخ (؟!) میگوید: «بله! ببینید آقای میرعلینقی، هیچ آیه آسمانی نازل نشده که بگوئیم سنتور، فقط مقید به این فرم و این شکل است و جز این نیست. اصلا من معتقدم که همین سنتور ۹ خرک متداول هم، هشت خرک بیشتر احتیاج ندارد و با دلیل هم عرض میکنم. دلیلم هم با مبنای علمی است و بالاخره سنتور کلاسیک ایرانی، هشت خرک میشود. روزی روزگاری، من مرده شما زنده، خواهید دید. یک روز تصویب میشود که سنتور استاندارد ندارد هشت خرک بشود و بالاخره خرک نهم برداشته میشود».
هومن ظریف
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست