شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


معلمی در مکتب سعدی


معلمی در مکتب سعدی
دکتر اسلامی ندوشن نسبت به جهان و جامعه و پیرامون خود بینشی ژرف، متفاوت، و تحلیل گرانه دارد. برای چنین بینشی تجربه و سواد ابزار است و لازم، اما کافی نیست. جوهره و قریحه یی ذاتی و هنرمندانه می خواهد که نزد همه یافت نمی شود. تولید و تعالی فرهنگ و علم حاصل کوشش های این گونه انسان ها است، که آنچه بنا می کنند برخلاف آبادی بنا های مادی تمدن از گردش آفتاب و از باد و باران و روزگار گزند نمی یابد.
روزی از ایشان پرسیدم چگونه است که درباره بیت بیت اشعار حافظ، و سطرسطر حماسه های فردوسی این همه می نویسید و می نویسند، اما درباره سعدی، جز تطبیق و تصحیح، از آن گونه نقد و تفسیرها نمی بینیم. ایشان به درستی گفت که در پس هر نماد و اسطوره یی ابهامی یا حکمتی نهفته است، و هر عبارت عرفانی و رازگونه مستلزم موشکافی و تفسیر و تعبیری است، اما سخن موجز و معیار سعدی به عنوان ادیب و جامعه شناس، در مقام استادی که با صریح ترین و زیبا ترین زبان درس ادب و اخلاق و زندگی می دهد، نیازی به تفسیر ندارد، روشن تر و روان تر از آن چیست؟ و به راستی چنین است، و تفسیر کار سعدی، «آب در غربال» بیختن است.
در آن حال با خود فکر کردم که او خود نیز چنین است. او نیز معلمی است در مکتب همان استاد، و قلمش از جنس بیانش، و بیانش از جنس هستی اش، و به همان روانی، روشنی، درستی، و بی نیاز از هر تفسیر و تعبیری است.از هر سفر ساده یی گزارشی به ارمغان می آورد که خوانندگانش بیش از تماشاگران عادی همان گونه سفرها از آن بهره می گیرند، اما محور اصلی در اغلب این آثار عشقی آگاهانه، با شناختی ژرف از ادب و تاریخ ایران زمین است. بر هر نقیصه و ایراد آن دل می سوزاند که چرا چنین است، و هشدار می دهد که چگونه باید می بود و باید باشد. هر جا اثری و نمادی از فرهنگ ایران و ایرانی می بیند به وجد می آید و از زوال آن اندوهگین می شود. ایران در دیدگاه او فراتر از مفهوم صرفاً جغرافیای سیاسی امروزی آن است. او ایران فرهنگی را در نظر دارد که مرز نمی شناسد. این سخن یا تعریف کوتاه و فراموش نشدنی از اوست که؛ «گستره ایران فرهنگی تا آنجایی است که نوروز را پاس می دارند،» اما هیچ چیز او را به اندازه زوالی که با شتابی صنعتی و همراه با جابه جایی های جمعیتی و هویتی این فرهنگ را تهدید می کند رنج نمی دهد، که گویی فرصت فراگیری ادب متعارف را نیز که ریشه در تاریخی کهن دارد، حتی در روابط اجتماعی، در غوغای سیاست و دود و ترافیک و کژراهه های اقتصادی و اجتماعی از این نسل دریغ داشته است، و نگران آنانی است که «بر سر شاخ و بïن می بïرند.»
بحث تفصیلی پیرامون جنبه هایی از شخصیت چندوجهی دکتر اسلامی ندوشن، در ادبیات، تاریخ، فرهنگ، و شناخت عمیق و تحلیلی اجتماعی و جامعه شناختی در شأن کارشناسان این رشته ها است. و من در اینجا به اشاره یی مختصر درباره جنبه دیگری می پردازم که بر بسیاری از خوانندگان آثار دکتر اسلامی ندوشن پوشیده است و چند سال پیش نیز به مناسبت دیگری در جایی به آن اشاره کردم. نخستین آشنایی من با دکتر اسلامی ندوشن به چهل سال پیش، یعنی دقیقاً به سال ۱۳۴۶ بازمی گردد. افسر وظیفه بودم، و همزمان دوره فوق لیسانسی را می گذراندم. حضور در درس حقوق اساسی تطبیقی دکتر اسلامی ندوشن را که همان زمان در محافل شعر و ادب صاحب نام بود، غنیمت می دانستم. روزی خسته از کار روزانه در اندیشه های دیگری بودم که ناگهان بیانی از استاد توجهم را جلب کرد. با حیرتی درخور آن زمان به او نگریستم که اگر هر احساسی می داشت در پس ظاهری خونسرد و عادی پنهان کرده بود، اما فکرانگیز بود. بحثی از گفتار او درباره بررسی تطبیقی روش های انتخاباتی در آن زمان برایم تازگی داشت، که به رغم گذشت چهل سال گویی هنوز هم در جهان ما تازگی دارد.
انتخابات به تنهایی به معنی دموکراسی نیست، اما ابزار مهم اعمال آن است. پیشتر با جنبه های عمومی بودن، مستقیم بودن، و مخفی بودن انتخابات به مفهوم واقعی و قابل قبول در قالب دموکراتیک و مشروع، بر پایه اکثریت مطلق یا اکثریت نسبی در شمار بدیهیات آشنا بودم، اما نکته یی که برایم تازگی داشت، بحث انتخابات «تناسبی» بود که تا حدی آن اصل در نظر ما قاطع و مقدس اکثریت مطلق یا حتی نسبی را نقض می کرد. در آن کلاس، در چهل سال پیش، استاد اصول انتخابات تناسبی را به عنوان وسیله یی برای تضمین مشارکت و حضور انواع سلیقه های سیاسی جامعه «متناسب با تعدادشان» و به عنوان ابزاری در نفی دیکتاتوری اکثریت به ما آموخت؛ «دیکتاتوری اکثریت،» برای نخستین بار با این مفهوم آشنا می شدم که حتی اکثریت هم اخلاقاً برای خود چنین حقی قائل نیست که صرفاً به اعتبار وزن اکثریتی خود به طور مطلق اعمال سلیقه کند، و باید متناسب با تفکرات دیگر در جامعه تعادلی را در شیوه های خود اعمال کند.
چنین منطقی، موجب حضور و مشارکت هرچه بیشتر سلایق متفاوت در انتخابات می شد تا طرفداران هر فکر بتوانند وزن واقعی و در نتیجه اثرگذاری خود را در جامعه نشان دهند. انتخابات تناسبی به عنوان ساده ترین تعریف چنین است که مثلاً اگر در تهران ۵۵ درصد آرا به حزب «آ» و ۴۵ درصد به حزب «ب» تعلق گیرد، برخلاف شیوه اکثریتی که همه کرسی ها را به حزب «آ» می دهد و گروه «ب» را محروم می سازد، در شیوه تناسبی ۵۵ درصد کرسی ها به حزب «آ» و ۴۵ درصد به حزب «ب» تعلق می گیرد، یعنی هر حزب متناسب با مشارکت و حضور خود در قانونگذاری یا حاکمیت بر خود سهیم می شود....
فریدون مجلسیہ
مترجم و پژوهشگر
منبع : روزنامه اعتماد