پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

شاگرد زرنگ - APT PUPIL


شاگرد زرنگ - APT PUPIL
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا و فرانسه
محصول : جین همشر، دان مورفی و برایان سینگر
کارگردان : سینگر
فیلمنامه‌نویس : براندون بویس، بر مبنای رمانی نوشتهٔ استیون کینگ
فیلمبردار : نیوتن توماس سیگل
آهنگساز(موسیقی متن) : جان اوتمن
هنرپیشگان : ایان مکلن، براد رنفرو، بروس دیویسن، الیاس کوتئاس، جو مورتن، جان تریسکا و مایکل برن
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه


̎تاد بودن̎ (رنفرو)، پسربچه‌ای دبیرستانی، تصادفاً پی می‌برد که ̎کورت دوساندر̎ (مکلن)، یک جنایت‌کار نازی، در شهرک آنان در کالیفرنیا زندگی می‌کند. ̎بودن̎ که مجذوب جنایت‌های جنگی ̎دوساندر̎ شده، از فرماندهٔ سابق اردوگاه‌های مرگ قول می‌گیرد که به شرط آن‌که به قول خودش ̎همهٔ آن‌چه‌ را که در مدرسه از بچه‌ها پنهان می‌کنند̎ برایش تعریف کند، او را لو نخواهد داد. ̎دوساندر̎ اطاعت می‌کند ولی در گذشت زمان، رویاروئی آن دو بیش از پیش شرارت‌بارتر می‌گردد...
● در یکی از ناخوشایندترین فیلم‌های دههٔ ۱۹۹۰ هالیوود، مکلن یک نازی سابق و فرتوت است، جان به برده از تمام دستگیری‌ها و محاکمات پس از جنگ، که تنها روزگار می‌گذراند. سعی شده تا او هرچه کریه‌تر و نفرت‌انگیزتر جلوه کند و گریم و نور و باقی قضایا به خدمت در آمده‌اند. تو گوئی عاقبت جنایات شنیعش در وجود او نمود فیزیکی کاملی یافته‌اند. (صحنه‌ای که او را می‌کوشد یک گربه را بکشد، از آن جاهائی است که تماشای فیلم را قطع کنید، چون تصور روشنی از برداشت سازندگانش از شخصیت‌پردازی به‌دست می‌دهد). رنفرو پسر جوانی است که پیرمرد مریض احوال، فکر و ذکرش شده است و با غور هرچه بیشتر در خاطرات تاریک کشتارها، کم‌کم گرایش‌ بالقوه‌ای به خشونت در او ظاهر می‌شود (فیلم بیشتر مدت او را از محیط اطرافش ̎ایزوله̎ می‌کند تا این استحاله کم دردسرتر باشد̎. فیلم روی رابطهٔ این دو مانور می‌کند و با هشدار عاقل‌فریبی نسبت به انتقال مایه‌های ̎شر̎ به نسلی جدید، خاتمه می‌یابد. البته تماشاگر فرصت نمی‌یابد تا از چند و چون افسون نیرومند شر برای پسر جوان سر در بیاورد، چون فیلم سرگرم از جلمه روش‌‌های رنفرو برای تمکین واداشتن مکلن می‌شود. یک اپیزود باسمه‌ای و ناخواستهٔ مضحک هم وجود دارد که مکلن و رنفرو، مثلاً به نشانهٔ مضمون ̎مشارکت در گناه̎، حساب کوتئاس را که ̎بوی توالت می‌دهد̎ می‌رسند. (آیا این نشانهٔ محافظه‌کاری فیلم نیست که قربانی خشونت را این‌قدر آنتی‌پاتیک بر می‌گزیند؟) مشکل بزرگ‌تر، تکلیف آدم با جدیت مفروض سینگر است که در مظنون‌های همیشگی (۱۹۹۵) به فیلم‌نامهٔ صرفاً گول‌زنک کریستوفر مکواری متکی بود و این‌جا به مایه‌های رمانی از کینگ. پس از شهرت اپیدمیک مظنون‌های همیشگی، کم‌توجهی به شاگرد زرنگ را قاعدتاً باید یک شکست محاسباتی به شمار آورد.