شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
سیدالشهدا امام حسین علیه السلام

البته بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) ، از کربلا با نام های دیگری یاد شده است: «مشهدالحسین»، «مدینه الحسین»، «موضع البلاء»، «محل الوفاء.»
کربلا در جنوب غربی رود فرات قرار دارد و فاصله اش تا بغداد ۱۰۵ کیلومتر است. در زمان یکی از خلفا، مسلمان ها عراق را فتح کردند و ابتدا «کربلا» را مرکز سپاه قرار دادند، اما به علت هوای بد و نامناسب آن، کوفه، اردوگاه سپاه شد.
بعد از آن که مسلمان ها، منطقه کربلا را خالی کردند در این زمین ها کسی زندگی نکرد و متروک بود. تا آن که در سال ۳۶ یا ۳۷ هجری، هنگامی که حضرت علی (علیه السلام) با لشکریانش به طرف صفین حرکت می کرد، یک شب در زمین کربلا توقف کرد. در آن شب حضرت علی (علیه السلام) به برخی از حوادث آینده اشاره فرمود و برای یاران آن حضرت روشن شد که این سرزمین در انتظار حادثه بسیار سختی است.
در اطراف کربلا، «قبیله بنی اسد» زندگی می کردند، اما خود کربلا جای زندگی کردن و ماندن نبود، تا آن که امام حسین (علیه السلام) با خاندان و اصحابش، در روز دوم ماه محرم وارد این سرزمین خشک و سوزان شدند.
وضعیت جغرافیایی کربلا، بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) تغییر کرد و کربلا به شهری تاریخی تبدیل شد. از آن به بعد، کربلا مورد توجه جهانیان - به خصوص شیعیان - قرار گرفت و کعبه آرزوها شد.
به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه،که درود خدا بر ایشان باد،در خانه وحی و ولایت،چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید،به خانه حضرت علی و فاطمه (ع) آمد و اسماء را فرمود تا کودکش را بیاورد.اسماء او را در پارچهای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد،آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش،امین وحی الهی،جبرئیل،فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا،این نوزاد را به نامپسر کوچک هارون«شبیر» که به عربی«حسین»خوانده میشود،نام بگذار. چون علی (ع) برای تو بسان هارون برای موسی بن عمران است جز آنکه تو خاتم پیغمبران هستیو به این ترتیب نام پر عظمت«حسین»از جانب پروردگار،برای دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش،فاطمه زهراء که سلام خداوند بر او باد،گوسفندی را برای فرزندش به عنوان عقیقه قربانی کرد و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد. سلمان فارسی میگوید:دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را میبوسید و میفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی،تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی،تو جتخدا و پسر حجتخدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان،قائم ایشان (امام زمان عج) میباشد.
انس بن مالک روایت میکند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدامیک از اهل بیتخود را بیشتر دوست میداری،فرمود:حسن و حسین را، بارها رسول گرامی حسن و حسین را به سینه میفشرد و آنان را میبویید و میبوسید.
ابو هریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف میکند که:
رسول اکرم (ص) را دیدم که حسن و حسین (ع) را بر شانههای خویش نشانده بود و به سوی ما میآمد،وقتی به ما رسید فرمود:هر کس این دو فرزندم را دوستبدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.
عالیترین،صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامی اسلام(ص) خواند که فرمود:حسین از من و مناز حسینم.
در زمان حکومت عمر،امام حسین (ع) وارد مسجد شد،خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص) مشاهده کرد که سخنمیگفت.بلا درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد:از منبر پدرم فرود آی...
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) ازدنیا رحلت فرمود،به گفته رسول خدا و امیر المومنین (ع) و وصیتحسن بن علی (ع) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین(ع) منتقل شد و از طرف خدا مامور رهبری جامعه گردید.
امام حسین (ع) میدید که معاویه با اتکاء به قدرت اسلام،بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده،سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است،و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج میبرد،ولی نمیتوانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پائین بکشد،چنانچه برادرش امام حسن (ع) نیز وضعی مشابه او داشت. امام حسین (ع) میدانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد،پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش میرسانند،ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر بر میخاست،پیش از اقدام به دسیسه کشته میشد،و از این کشته شدن هیچ نتیجهای گرفتهنمیشد.
بنابر این تا معاویه زنده بود چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت،جز آنکه گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد میگرفت و مردم را به آیندهای نزدیک امیدوار میساخت که اقدام موثری خواهد نمود.و در تمام طول مدتی که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید،بیعت میگرفت،حسین(ع) به شدت با او مخالفت کرد،و هرگز تن به بیعتیزید نداد و ولیعهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت. معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید،به او اصراری نکرد و امام (ع) همچنین بود و ماند تا معاویه در گذشت... و پس از آن واقعه بس عجیب عاشورا اتفاق افتاد.
راستی هرگز اندیشیدهاید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع) به وقوع نمیپیوست،و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص) میدانستند و آنگاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را میشنیدند چقدر از اسلام متنفر میشدند،زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد به راستی نیز تنفر آور است...
و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند،و شنیدیم و خواندیم که در شهرها،در بازارها،در مسجدها،در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید،هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند،و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیرهخواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز و شرابخوار است،هرگز لیاقتخلافت ندارد و این اریکهای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست،سخنانشان رسالتشهادت حسینی را تکمیل کرد،طوفانی در جانها بر انگیختند چنانکه نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت.
نگرشی ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پر نتیجه دستیافت. از همان اوان شهادتش تا کنون،دوستان و شیعیانش،و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج میگذارند،همه ساله سالروز به خون غلطیدنش را،سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی و عزاداری محترم میشمارند،و خلوص خویش را با گریه بر مصائب آن بزرگوار ابراز میدارند.پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما،هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند.غیر از اینکه خود به زیارت مرقدش میشتافتند و عزایش را بر پا میداشتند،در فضیلت عزا داری و محزون بودن برای آن بزرگوار،گفتارهای متعددی ایراد فرمودهاند.
ابو عماره گوید:روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد(ص) رسیدم،فرمود اشعاری در سوگواری حسین (ع) برای ما بخوان،وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست،من میخواندم و آن عزیز میگریست چندانکه صدای گریه از خانه برخاست.بعد از آنکه اشعار را تمامکردم،امام علیه السلام در فضیلت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع) مطالبی بیان فرمود. و نیز از آن جناب است که فرمود:گریستن و بیتابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته نیست مگر در مصیبتحسین بن علی (ع) که ثواب و جزایی گرانمایه دارد.
باقر العلوم،امام پنجم (ع) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین (ع) بروند،زیرا بر هر شخص با ایمانی که به امامت ما معترف است،زیارت قبر ابا عبد الله (ع) لازم میباشد.
امام صادق (ع) میفرماید: «ان زیاره الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال.» همانا زیارت حسین (ع) از هر عمل پسندیدهای ارزش و فضیلتش بیشتر است.
زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسهای بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح میدهد و گویی روح را،به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها پرواز میدهد.
هر چند عزاداری و گریه بر مصائب حسین بن علی (ع) ،ومشرف شدن به زیارت قبرش و باز نمایاندن تاریخ پر شکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا دارد،لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریهها و غم گساریدن اکتفا کرد،بلکه همه این تظاهرات، فلسفه دینداری-فداکاری-حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد مینماید،و هدف هم جز این نیست،و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد،و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم هدف مقدس حسینی به فراموشی میگراید. با نگاهی اجمالی به ۵۶ سال زندگی سراسر خدا خواهی و خدا جویی حسین (ع) ،در مییابیم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است.
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری داشت. گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز میگذشت و حتی در آخرین شب زندگی دست از نیاز و دعا بر نداشت،و خواندهایم که از دشمنان مهلتخواست تا بتواند با خدای خویش به خلوتبنشیند و فرمود:خدا میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم. حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
پسران غالب اسدی (بشر و بشیر) حکایت کردهاند که:در عصر روز عرفه،نهم ذیحجه الحرام، در بیابان عرفات همراه حسین (ع) بودیم.آن حضرت با کمال خشوع و بندگی از خیمه بیرون آمد و با جمع کثیری از اصحاب و فرزندان به دامنه چپ کوه ایستاد،صورت مبارک به جانب کعبه گرداند،دستها را چونان مستمند ضعیفی به سوی آسمان گشود،و این دعا را قرائت فرمود:
«حمد و سپاس خدایی را که چیزی نمیتواند قضا و خواستهی او را رد کند و از عطا و بخشش او جلوگیری نماید.
دست او در سخاوت و کرم باز است و هر چیزی را به حکمتخویش نیکو و متقن قرار داده است،تلاش پنهان کاران بر او مخفی نیست و آنچه به او سپرده شود تباه نمیگردد اوست پاداش و کیفر دهنده همه و اصلاح کننده حالات بندگان قناعت پیشه و رحم کننده ناتوانان و ضعیفان،فرود آورنده منافع و کتاب جامع-قرآن-نورانی و فروزان،و اوستشنونده دعاها و برطرف کننده گرفتاریها و بالا برنده درجه نیکوکاران و کوبنده ستمگران، خدایی به جز او نیست،همتا ندارد وچیزی مانندش نیست،و اوستشنوا و بینا و لطیف و آگاه،و بر هر چیزی قادر و توانا.
بارالها به سوی تو روی میآورم و به پروردگاری تو گواهی میدهم،اعتراف و اقرار دارم که تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست،پیش از آنکه چیزی باشم و نشانی از من باشد به نعمتبر من آغاز کردی و مرا از خاک آفریدی...
سپس مرا صحیح و سالم،برای هدایتی که از پیش مقدر فرموده بودی به دنیا آوردی و مرا در گهواره که کودکی خردسال بودم حفظ کردی و از غذاها،شیر گوارا روزیم دادی،دل پرستاران را نسبتبه من مهربان ساختی،و مادران دلسوز را به تربیت من وا داشتی،و مرا از آزارها و شرور پنهانی جن حفظ کردی و از فزونی و کاستی سالم نگاهداشتی،-پس تو بلند مرتبه ای ای رحیم ای رحمان-تا آنگاه که زبان به سخن گشودم،و تمام گردانیدی به من نعمتهای کامل خود را و همه ساله مرا پروراندی تا که خلقتم کامل شد و نیرویم اعتدال یافت، حجتخود را بر من تمام کردی که معرفت و شناختخود را به من الهام نمودی،و مرا به عجایب حکمتخود شگفت زده کردی و به آفرینشهای بی سابقهات که در آسمان و زمینتبوجود آوردی هوشیارم ساختی و برای سپاسگزاری و یادت آگاهم ساختی و اطاعت و پرستش خویش به من واجب کردی و آنچه پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن آنچه موجب خشنودیت میشود بر من سهل و آسان کردی و به یاری و لطفی که در همه این مراحل نسبتبه من داشتی بر من منت نهادی.بارالها راضی نشدی که برخی از نعمتها را به من ندهی،به جود عظیم و احسان دیرینهات انواع خوردنیها و آشامیدنیها و انواع پوششها و لباسها را روزیم گردانیدی. آنگاه که همه نعمتها را بر من تمام گردانیدی و همه بلاها را از من دور گردانیدی،نادانی من و نیز گستاخیم بر تو بازت نداشت که مرا به موجبات قرب راهنمایی کنی و به آنچه مرا در نزد تو جا میدهد موفق گردانی.
خدایا کدام یک از نعمتهایت را بر شمرم و یاد کنم یا به شکر کدامیک از عطایای تو بپردازم در حالیکه نعمتها و عطایای تو بیش از آن است که شمارندگان بتوانند آنها را بشمارند یا حسابداران بتوانند به آن علم پیدا کنند.اضافه شدتها و ناراحتیها و بلاهایی که از من دور داشتی افزونتر از سلامتی و عافیت و راحتیهایی است که برای من آشکار است.
خدایا من ترا به حقیقت ایمانم و...گواه میگیرم،و اگر به فرض در همه عصرها و دهرها زنده بمانم و در صدد بر آیم و بکوشم که شکر یکی از نعمتهایت را به جا آورم توانایی آن راندارم، مگر تو بر من منت نهی که خود موجب شکر جدید و ثنای تازهای خواهد گردید... بارالها مرا چنان کن که از تو آن چنان ترسم که گویی ترا میبینم و مرا به نعمت تقوی و پرهیزگاری سعادتمند گردان و به سبب ارتکاب معصیت و نافرمانی بدبختم نگردان. بارالها بی نیازی را در نفس و جانم،و یقین را در دلم،و اخلاص را در عملم،و روشنی را در دیدهام،و بصیرت و بینایی را در دینم،قرار ده و مرا به عضوها و جوارحم بهرهمند گردان... بارالها اگر بخواهم نعمتهای وجود و بخششهای گرانمایهات را بر شمارم نمیتوانم.
مولای من،تویی که کرم کردیتویی که نعمت دادیتویی که نیکی کردیتویی که به فضیلت رفتار کردیتویی که بخششت را به کمال رساندیتویی که روزی دادیتویی که توفیق عنایت فرمودیتویی که عطا کردیتویی که بی نیاز گرداندیتویی که مایه دادیتویی که پناه دادیتویی که مهمات مرا کفایت فرمودیتویی که هدایت کردیتویی که ما را از لغزشها و خطرها حفظ کردیتویی که پرده پوشی نمودیتویی که آمرزیدیتویی که عفو کردیتویی که یاری کردیتویی که نیرو بخشیدیتویی که نصرت نمودیتویی که شفا بخشیدیتویی که عافیت دادیتویی که گرامی داشتیتبارکت ربی و تعالیت فلک الحمد دائما و لک الشکر واصبا، بزرگی و والایی ای پروردگار من،حمد و ثنا تا به ابد ویژه و مخصوص توست و همیشه و هماره برای توست.
پس آفریدگارابه عصیانم معترفم مرا ببخش و از گناهانم در گذر. در آن روز حسین علیه السلام آنچنان دلها را با خواندن این دعا به سوی خدا کشید که انبوه خلایق صدایشان به گریه برخاست چنانکه خدای را همراه کلمات امامشان به اجابتخواندند و آمین گفتند.ابن اثیر در کتاب اسد الغابه مینویسد:
«کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوه و الحج و الصدقه و افعال الخیر جمیعها
حسین (ع) بسیار روزه میگرفت و نماز میگذارد و به حج میرفت و صدقه میداد و همه کارهای پسندیده را انجام میداد.شخصیتحسین بن علی (ع) آنچنان بلند و دور از دسترس و پر شکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع) ،پیاده به کعبه میرفتند،همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی باحترامشان از مرکب پیاده شده،همراه آنان راه پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین (ع) قائل بود بدان جهتبود که او با مردم زندگی میکرد-از مردم و معاشرتشان کناره نمیجست-با جان جامعه هماهنگ بود،چونان دیگرها از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه،او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمیبستند و حرم رسول الله (ص) را برای او خلوت نمیکردند... این روایتیک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست،بخوانیم:
روزی از محلی عبور میفرمود،عدهای از فقرا بر عباهای پهن شدهاشان نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند،امام حسین (ع) میگذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت، نشست و تناول فرمود و آنگاه بیان داشت: ان الله لا یحب المتکبرین. خداوند متکبران را دوست نمیدارد.
سپس فرمود:من دعوت شما را اجابت کردم،شما هم دعوت مرا اجابت کنید.آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند،حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود استبه ضیافتشان بیاورند، و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آمد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.
شعیب بن عبد الرحمن خزاعی میگوید: چون حسین بن علی (ع) به شهادت رسید،بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند،فرمود:این پینهها اثر کیسههای غذایی است که پدرم شبها به دوش میکشید و به خانه زنهای شوهر مرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.
شدت علاقه امام حسین (ع) را به دفاع از مظلوم و حمایتاز ستم دیدگان میتوان در داستان ارینب و همسرش عبد الله بن سلام دریافت،که اجمال و فشردهاش را در اینجا متذکر میشویم:
یزید به زمان ولایت عهدی،با اینکه همه نوع وسائل شهوترانی و کام جویی و کامروایی از قبیل پول،مقام،کنیزان رقاصه و...در اختیار داشت چشم ناپاک و هرزهاش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای اینکه در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبندهای نشان دهد،با حیلهگری و دروغ پردازی و فریبکاری،مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلودهی پسرش یزید بکشاند.حسین بن علی (ع) از قضیه با خبر شد در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشهی شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام،زن را به شوهرش عبد الله بن سلام باز گرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهیاش را نمایان و علاقه مندی خود را به حفظ نوامیس جامعه مسلمان ابراز داشت و این رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع) و دنائت و ستمگری بنی امیه،برای همیشه در تاریخ به یادگار ماند.
علائلی در کتاب«سمو المعنی»مینویسد:ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد میکنیم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خویش را جهانگیر ساختهاند یکی در شجاعت، دیگری در زهد،آن دیگر در سخاوت،و...اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است،گویا او جامع همه والاییها و فرازمندیهاست.
آری مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی است،مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (ع) است،چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد.
● آداب زیارت
تشرف به دیدار امام معصوم«ع»چه در حال حیات و چه پس از شهادت و هنگامزیارت قبور ائمه«ع»آدابی دارد که آن را از دیدارهای معمولی جدا میکند.رعایتطهارت،ادب،متانت، توجه،حضور قلب از جمله این آداب است.
زیارت قبر سید الشهدا«ع»آداب ویژهتری دارد، از قبیل:نماز خواندن،حاجتخواستن، بی آلایش وغمگین و غبار آلود،راه زیارت را پیمودن،پیاده رفتن،غسل زیارت کردن،تکبیر گفتن، وداع کردن. شهید ثانی در کتاب«دروس»،چهارده آداب برای زیارت میشمارد کهخلاصه آنها چنین است:
۱) اول:غسل،پیش از ورود به حرم،با طهارت بودن و با لباس تمیز و خشوع وارد شدن
۲) دوم:بر آستانه حرم ایستادن،دعا خواندن و اذن ورود طلبیدن
۳) سوم:کنار ضریح مطهر ایستادن و خود را به قبر نزدیک ساختن
۴) چهارم:رو به حرم و پشت به قبله ایستادن در حال زیارت،سپس صورت بر قبر نهادنسپس به بالای سر رفتن
۵) پنجم:زیارتهای وارده را خواندن و سلام گفتن
۶) ششم:پس از زیارت،دو رکعت نماز خواندن
۷) هفتم:پس از نماز،دعا کردن و حاجتخواستن
۸) هشتم:کنار ضریح مقداری قرآن خواندن و ثواب آن را هدیه به امام کردن
۹) نهم: در همه حال،حضور قلب داشتن و استغفار کردن از گناه
۱۰) دهم:به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام کردن
۱۱) یازدهم:پس از باز گشت به خانه،دوباره به حرم و زیارت رفتن و در آخرین زیارت،دعای وداع خواندن
۱۲) دوازدهم:پس از زیارت،بهتر از قبل از زیارت بودن
۱۳) سیزدهم: بعد از تمام شدن زیارت،زود از حرم بیرون آمدن تا شوق،افزونتر شود،وهنگام خروج،عقب عقب بیرون آمدن
۱۴) چهاردهم:صدقه دادن به نیازمندان آن شهر و آستانه،بویژه به تنگدستان از دودمانرسول خدا احسان کردن. رعایت این آداب،قرب روحی و معنوی میآورد و سازندگی زیارت را افزونمیسازد و فلسفه تشریع زیارت نیز،همین بهرهوری از معنویات مزارات اولیاء خداست.
● آداب وعظ و منبر
اهل منبر و وعظ،که در محافل دینی و مجالس حسینی برای مردم القای سخن و ایرادموعظه و ذکر مصیبت میکنند،چون با دل و دین مردم سر و کار دارند و شنوندگان، کلامشان را حجت میشمارند،باید خود به حرفهایشان معتقد و عامل باشند،تا هم سخنتاثیر کند و هم از وجهه دین و علمای دینی کاسته نشود.
بنا بر این بر فراز منبر رفتن و به موعظه خلایق یا نشر خلایق پرداختن،کار هر کسنیست و صلاحیتها و شرایطی میطلبد.علمای بزرگ که دلسوز دین بودهاند،همواره چهکتبی و چه شفاهی به اندرز و رهنمود در این زمینهها پرداختهاند.از جمله مرحوم میرزاحسین نوری در کتاب ارزنده خود(لولو و مرجان)به بیان آداب اهل منبر پرداخته و«اخلاص»را پله اول منبر و«صدق»را پله دوم آن دانسته و نکاتی را هم به عنوان«مهالکعظیمه روضه خوانان و اهل منبر»دانسته که بعضی از آنها از این قرار است:
۱) ریاکاری و به خاطر دنیا کار کردن
۲) روضه خوانی را وسیله کسب خویش ساختن
۳) آخرت خود را به دنیا،و به دنیای دیگران فروختن
۴) عمل نکردن روضه خوان به گفتههایی که خود نقل میکند
۵) دروغ بافتن در منبر و رعایت نکردن صدق احادیث و حکایات.
شاگرد وی مرحوم محدث قمی در منتهی الآمال،پس از بیانی مبسوط در زشتی دروغدر مجالس عزاداری و منبر و مرثیه و استفاده از غنا در نوحه خوانی و رعایت نکردن دقتدر نقلهای تاریخی،سخنانی دارد،تحت عنوان«نصح و تحذیر»و اهل منبر را بر حذرمیدارد از مبتلا شدن به:دروغ گفتن و افترا بستن بر خدا و ائمه و علماء،غنا خواندن،اطفال امارد را با الحان فسوق پیش از خود به خوانندگی واداشتن، بی اذن،بلکه با نهیصریح به خانه مردم در آمدن و بر منبر رفتن و آزردن حاضرین بر گریه نکردن به کلماتبلیغه،ترویج باطل در وقت دعا،مدح کسانی که مستحق مدح نیستند،مغرور کردنمجرمین و متجری نمودن فاسقین،خلط کردن حدیثی به حدیث دیگر به طور تدلیس،تفسیر آیات شریفه به آراء کاسده،نقل اخبار به معانی باطله،فتوا دادن با نداشتن اهلیتآن،متوسل شدن برای زینت دادن کلام و رونق گرفتن مجلس به سخنان کفره و حکایتمضحکه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منکره و تصحیح کردن اشعار دروغ مراثی رابعنوان زبان حال،ذکر آنچه منافی عصمت و طهارت اهل بیت نبوت است،طول دادنسخن به جهت اغراض کثیره فاسده و محروم نمودن حاضرین از اوقات فضیلت نماز وامثال این مفاسد که لا تعد و لا تحصی است...و پس از بحثی پیرامون اهل عمل نبودن بهگفتهها و توقعات بی مورد داشتن،این شعر حافظ را نقل میکند که:واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرستوبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند گوئیا باور نمیدارند روز داوریکاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم.
ابوذر صحرانورد
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست