یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پادشاهان مصر


پادشاهان مصر
● خوفو
خوفو (به یونانی خئوپس) یکی از پادشاهان پادشاهی کهن در مصر باستان بود. او از پیرامون ۲.۵۸۹ پ.م تا ۲.۵۶۶ پ.م پادشاهی کرد. خوفو دوّمین پادشاه دودمان چهارم بود. او بعنوان سازنده هرم بزرگ جیزه، تنها شگفتی از شگفتی های هفتگانه جهان باستان که هنوز پابرجا است، شناخته شده است.
● زندگی
خوفو فرزند پادشاه اسنِفِرو و شهبانو هتفرس بود. خوفو برخلاف پدرش اسنفرو و نیایش جوسر نتجریکت، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، در فرهنگ نژادی آتی مصر پادشاهی خشن و ستمگر بیاد آورده می شد. خوفو سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر به خاک سپرده شده اند. او چندین پسر داشت که یکی از آنها دجدفرع و جانشین او بود. خوفو همچنین سه دختر داشت که یکی از آنها در آینده ملکه هتفرس دوّم شد.
پنداشته می شود که خوفو در دهه ۲۰ از عمر خودش بر تخت نشست و پیرامون ۲۳ سال پادشاهی کرد. مانتو می گوید که وی ۶۵ سال پادشاهی کرده و هرودوت می گوید که درازای پادشاهی خوفو ۵۰ سال بوده است.
همچنین، به گواه سنگ نبشته ها، او چندین اردوکشی نظامی به سینا، نوبه و لیبی داشت.
خوفو بنای هرم بزرگ جیزه را آغاز نمود. هرچند که هرم بزرگ به نوعی نشانگر جوهره مصر باستان به شمار می‌آید، از دوران شاهی فرعون سازنده آن، خوفو، آگاهی چندانی در دست نیست. سده‌ها پس از فرمانروایی خوفو، هرودوت در باره او نوشته است: "خوفو سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او پرستشگاه را بست، پیشکش قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند. مصریان به زحمت می‌توانستند نام او را بر زبان بیاورند و این از شدت تنفرشان بود."
هرودوت این را از کاهنان مصری شنیده بود. کاهنان همچنین گفتند که خوفو مردم درّه نیل را به بیگاری کشید تا آن هرم را برایش بسازند. او مردم را به «حد اعلای بدبختی و فلاکت رساند ... یکصد هزار مرد به مدت سه ماه بی وقفه جان می کندند، پس از آن مرخص می شدند و جایشان را به گروه های تازه نفس می دادند. فشار و ستم به مردم ده سال به درازا کشید تا توانستند راهی برای حمل و نقل سنگ ها بسازند ... ساختن خود هرم هم بیست سال به درازا کشید.»
کاهنان به هرودوت گفتند که جانشین خوفو هم همچون خود او تبهکار و شریر بود. آنان همچنین یادآور شدند که «مصریان چنان از این پادشاهان نفرت دارند که مایل نیستند حتی نام آنها را به زبان آورند.»
اما مصرشناسان به این گفته های چندادن اطمینانی ندارند زیرا در کاوش ها و حفاری های خود به مدرکی دست نیافتند که نشان دهد خوفو هیولایی بی احساس و عاری از ترحم بوده باشد. برعکس تمام یافته های آنها، به ظاهر نشان می دهد که خوفو در زمان خود به عنوان یک «خدای خوب» مورد پرستش بوده و مردم به موجب فریضه ای پرستشی می کوشیدند تا آرامگاهی در خور مقام والای او بسازند.
نکته نغز دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی همتای تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خوفو به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک تندیس عاج ۱۰ سانتی متری است.
● پادشاهی
خداپادشاه خوفو از شهر ممفیس بر تمام مصر فرمان می راند. امروزه از آن پایتخت زیبا و پر جنب و جوش چیزی باقی نمانده است.
خوفو بیشتر امور حکومتی را از بارگاه پرستون و با ابهتش در «حریم سلطنتی» به شخصه اداره و رهبری می کرد، و البته از مشورت و یاری اشراف و صاحب مقامان و وزیر اعظمش نیز برخوردار بود. یک بار در سال نیز برای بازرسی قلمروش با «کرجی بزرگ سلطنتی» به سیر و سفر می پرداخت.
خوفو از ممفیس به سوی شمال و سپس جنوب بادبان می کشید و از دلتا تا مرزهای آن سوی نیل شاهانه سفر می کرد. او شبکه های آبیاری کشور را مورد بازدید قرار می داد، از پرستشگاه های موجود دیدن می کرد و به معمارانش دستور می داد که برای ساختن پرستشگاه های تازه طرح هایی آماده کنند، و چون کشور به بیست ایالت یا اندکی بیشتر تقسیم شده بود، خوفو به طور رسمی از ایالت ها بازید به انجام می رسانید.
خوفو پس از انجام سفر و بازدید از قلمرو خود، پیش از آنکه به پایتختش بازگردد، بازدید و سرکشی مهمتری هم انجام می داد؛ بدین معنا که در پایین رودخانه و در شانزده ک.م ممفیس، یک یا دو روز لنگر می انداخت تا پیشرفت ساختمان غول آسایی را که برای خود می ساخت - و امروز به هرم بزرگ جیزه - شناخته شده است - از نزدیک بررسی نماید.
چسبیده به هرم خوفو، ردیف به ردیف آرامگاه هایی قرار داشت که پلکانی بود و توسط اشراف، ندیمان و صاحب منصبان پادشاه بنا شده بود. آنان بدین امید در اطراف آرامگاه خدا-پادشاهشان گرد آمده بودند که در آن جهان نیز همچون این جهان به وی خدمت کنند.
نه چندان دور از اهرام پلکانی، هرم همسر خوفو قرار داشت. در نزدیکی آن و بر قطعه زمینی از صحرا، قطعه سنگ های تیره ای، تنگ هم چیده شده بود. قرار بود روزی خفرع (یا خفرن)، پسر و جانشین خوفو، در اینجا هرمی به بزرگی هرم پدرش برای خود بسازد.
● دستبرد به اهرام مصر
در زمان زندگی خوفو، دزدانی راه هرم شهبانو هتفرس، مادر خوفو را گشودند. شهبانو را از تابوت بیرون آورده، جواهرات گرانبهای او را ربودند و سپس، بدن او را به خاک سپردند؛ زیرا اگر بدن شهبانو از میان می رفت، روح او دیگر نمی توانست باقی بماند تا از متجاوزان به آرامگاهش انتقام بگیرد.
پس از ماجرای دزدی، نگهبانان وحشت زده آرامگاه، تابوت شهبانو را دوباره مهر و موم کردند و آنگاه موضوع راه یافتن دزدان به آرامگاه را به اطلاع خوفو رساندند. خوفو خشمگینانه دستور داد که تابوت مادرش و چیزهای درون هرم را به جیزه منتقل کنند. قرار شد تا وقتی که خوفو برای مادرش هرم تازه بسازد او را در آرامگاهی موقت قرار دهند.
به احتمال خوفو پیش از آنکه بتواند آرامگاه جدید و شایسته ای برای مادرش بسازد درگذشت. به هر حال با اطمینان می توان گفت که خوفو اصلا نمی دانست که بدن مادرش از بین رفته است. این بی حرمتی می توانست تمام اندام او دیگر مصریان را به لرزه درآورد، زیرا به باور آنها نابودی بدن شخص، امید به زندگی ابدی پس از درگذشت را به کلی از میان می برد.
بیگمان خوفو تصورش را هم نمی کرد که روزی، دژ مستحکم آرامگاه خودش نیز گشوده شود، و همه چیز آن به وسیله مردم خودش به غارت رود. اما نه چندان پس از درگذشت خوفو، در زمانی که مصر باستان به دوره ای از هرج و مرج و پریشانی گام نهاد - دوره ای که باستان شناسان به آن «دوره تاریکی» نان داده اند - این رخداد، رخ داد.
منابع:
ویکی پدیا انگلیسی، Khufu (pharaoh)
ویکی پدیا فارسی، خوفو
فرعون ها هم می میرند، الیزابت پین، ترجمه حسن پستا
http://gahshomar.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید