سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
نماینده ایران در جشنواره کن
«ترانه تنهایی تهران» سومین فیلم بلند سامان سالور و تنها نماینده ایران در یکی از بخشهای اصلی جشنواره کن، روایت زندگی دو پسرخاله است، بهروز که سابقا در جنگ بیسیمچی بوده و حمید نیز تحصیل کرده علوم مخابرات و بیکار است و امروز هر دو به خاطر بی پولی و بیکاری و از سر ناچاری در تهران به نصب ماهواره مشغول هستند.
فیلم روایتی کمیک و سیاه از زندگی دو نفر است که تمام انرژیاشان در روز به تلاش برای زنده ماندن میگذرد. آدمهای بی پشتوانه و تنهایی که به علت فشار مالی حاضرند به هر کار کم دردسری دست بزنند. سالور قصد داشته این سیاهی را در قالب کمدیای ارائه کند که در عین خندهدار بودن تاثیر گذار نیز باشد، اما عدم توانایی او در ایجاد موقعیتهای کمیک جذاب و منطبق با داستان باعث شده که فیلم به شدت مملو از اتفاقات کلیشهای و قابل پیش بینی و ایدههای دستمالی شده باشد.
کلیشههایی مثل تقابل دو همراه از تیپ چیچو و فرانکو که یکی قد بلند و دیگری قد کوتاه است، هر دو در عین داشتن ظاهری فاقد جذابیت و حتی غیر عادی از روابط عاشقانه مورد علاقهاشان حرف میزنند و اغلب عاشق مشتریهای خود شده و گاه در این توهمات به رقیب یکدیگر نیز تبدیل میشوند، آن یکی که کوتاهتر است فنیتر و آن یکی که بلندتر است پرزورتر و در عین حال ابلهتر است و بیشتر اشتباهات نیز از جانب او رقم میخورد، و ایدههای تکراری از این قبیل.
اما سالور در ایجاد همین موقعیتهای کلیشهای نیز به حدی آماتور رفتار میکند که گاه کیفیت شوخیهای فیلم تا حد یک آیتم طنز تلویزیونی پایین میآید و بعضی اوقات حتی از منطقی که بر روایت فیلم و واقع نمایی آن حاکم است نیز دور میشود. مثلا این ایده که آن دو صرفا برای فهمیدن این که ساعت چند است مدت زیادی پیادهروی میکنند تا به یکی از ساعتهای بزرگی که در معابر عمومی نصب شده برسند چندان باورپذیر نیست و به جای کمیک بودن بیشتر احمقانه است. یا فصل ملاقات با دختری که در یکی از آپارتمانهای بالای شهر به تنهایی زندگی میکند مملو از این اتفاقات کلیشهای، غیر منطقی و بی مزه است.
ابتدا لهجه حمید (که تا آن لحظه سبزواری است) ناگهان موقع حرف زدن تلفنی با دختر از بین میرود و به تهرانی تبدیل میشود، سپس آدرس منزل دختر را میشنویم که پر از کلمه «ناز» است (خیابان مهناز، بین ناز سوم و ناز پنجم و ...)، بعد از آن گیر دادن ناگهانی بهروز به ماندن هر چه بیشتر در خانه دختر در حالی که چشم از دختر برنمیدارد و تقلای حمید برای بیرون بردن او از خانه، و بعد تلاش بهروز برای ایجاد فضایی عاشقانه و برخورد گرم دختر با او به شکلی غیر عادی و در ادامه سرخوردگی ظاهری بهروز از اتفاقی که نشان داده نمیشود.
جدای از این یکدست نبودن شوخیها، حتی بازیهای مختلفی که با موجی بودن بهروز میشود، مثلا نگاه و کلام دیوانه نمایانه او در رفتار با دختر، یا اینکه چند بار با شنیدن کلمه «بیسیمچی» یا «شناسایی» دستش را کنار گوشش میبرد و به سبک بیسیمچیهای جبهه شروع به گفتن «عمار عمار یاسر» میکند و این حمید است که او را آرام میکند، با جملات پایانی بهروز مبنی بر اینکه او هرگز جبهه نبوده و فقط دوست داشته به جبهه برود دچار تناقض میشود. یعنی اگر بهروز واقعا جبهه نبوده دروغ گفتن او اشکالی ایجاد نمیکند و بخشی از شخصیت اوست، اما در این صورت وجود صحنههایی که او در آنها رفتارهای یک موجی را از خود نشان میدهد منطقی نیست.
عمده زمان فیلم به شبگردیها و پیادهرویهای دو شخصیت و نزاعهای کلامی آنها با هم و صحبت راجع به غم و غصههایشان میگذرد و ضعف در دیالوگنویسی و نبود فیلمنامه اولیه و شکل گرفتن هر چیزی سر صحنه، با در نظر گرفتن این مسئله که سالور در این فیلم نیز به مانند فیلم قبلیاش از چند نابازیگر استفاده کرده است، باعث شده تا عملا فیلم بدون داستان ِقابل روایتی برای یک فیلم سینمایی و صرفا مبتنی بر ایده اولیه پیش برود و شاید یکی از دلایل پایین بودن زمان فیلم نیز همین امر باشد. حتی به لحاظ بصری، سالور این بار نیز به مانند فیلم قبلیاش و مشخص نیست به چه دلیل صرفا سعی کرده از نماهای عجیب و غیر عادی مثل کادرهای کج یا نماهایی از زیر پای بازیگران استفاده کند و حتی استفاده چندباره او از مینی کرین به مانند فیلم قبلی است. یعنی در حالی که کرین در یک خط عمودی از بالاترین حد تا هم سطح شدن با بازیگران ارتفاع کم میکند (یا برعکس)، هم زمان یک نفر از انتهای کادر به سمت دوربین میآید یا از جلوی دوربین به سمت عمق کادر دور میشود. البته این امر به معنای داشتن خط سیری مولفگونه از سوی سالور نیست، بلکه نشان دهنده طرز فکری مبتنی بر فیلمسازی دیمی است که در آن حتی با تفاوت صد و هشتاد درجهای بین کوهپایه پوشیده از برف «چند کیلو خرما برای مراسم تدوین» و فضای شهری این فیلم، هیچ تغییری در روایت تصویری اثر رخ نمیدهد.
در نهایت، «ترانه تنهایی تهران» چیزی بیشتر از یک تله فیلم تلویزیونی نیست که اندکی خوش ساختتر است و به واقع مشخص نیست که هیئت انتخاب جشنواره کن چه نکته مثبتی در این فیلم دیدهاند که آن را برای شرکت در آن جشنواره انتخاب کردهاند.
داوود زادمهر
منبع : لوح
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست