سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
امروز را دریابیم
اکثر ما با چهره خندان او در تلویزیون آشنا هستیم. برنامههایش اکثرا با لبخندهایش، شیرینی و گرمی خاصی پیدا میکند. در سال ۱۳۴۸ در نظامآباد تهران به دنیا آمده، در هنرستان هنرهای تجسمی دیپلم نقاشی گرفته و از دانشگاه آزاد اسلامی در همین رشته فارغالتحصیل شده. در عصر یک روز زیبای بهاری سری به گالری نقاشیاش زدیم، مانند تصاویری که در تلویزیون از او دیده بودیم؛ با لبخند پذیرای ما شد. از کارهایش برایمان صحبت کرد و کمی از شغلش گفت. آخرین برنامهای که از وی پخش شد برنامه سفربخیر بود که با همکاری پلیس در ایام عید پخش شد. به هر حال ساعاتی را در کنار «حسین رفیعی» با شادی سپری کردیم و گفتگوی دوستانهای با او انجام دادیم که خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنیم. پس با ما باشید:
▪ حسین رفیعی را برای خوانندگان ما بیشتر معرفی کنید؟
ـ رفیعی: در دیماه سال ۱۳۴۸ در محله نظامآباد تهران به دنیا آمدم. دیپلم نقاشی را در هنرستان هنرهای تجسمی دریافت کردم و کارشناسی یا همان لیسانس این رشته را از دانشگاه آزاد اسلامی گرفتم. دوست داشتم به ادامه تحصیل در رشته مجسمهسازی در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری بپردازم. چون به این کار بسیار علاقه دارم و در دوران تحصیل در دانشگاه هم کارهای مجسمهسازی انجام میدادم ولی به خاطر کارهای تلویزیونی و مشکلات زندگی دیگر فرصت این را نداشتم تا در دانشگاه به ادامه تحصیل بپردازم البته باید بگویم که از سال ۱۳۵۵ کار منبتکاری روی چوب هم انجام میدادم.
▪ چه سالی ازدواج کردید؟
ـ رفیعی: در سال ۱۳۷۶ ازدواج کردم.
▪ و حاصل این ازدواج.
رفیعی: یک پسر هفت ساله و یک دختر سه ماهه.
▪ از چه زمانی وارد صدا و سیما شدید؟
ـ رفیعی: از اسفند سال ۱۳۷۲ بعد از این که در ساعت خوش مشهور شدم با آقای کاروان برنامه ۳۹ را شروع کردیم. سپس با یکی از دوستانم قرار گذاشتیم که برای تست بازیگری برویم. البته من برای انجام این تست هیچ آمادگی قبلی نداشتم و این پیشنهاد دوستم به صورت کاملا اتفاقی بود. پس از دادن تست بازیگری، آنها با من تماس گرفتند و خبر دادند که مرا برای همکاری پذیرفتهاند. در آن زمان من کارهای دکور هم انجام میدادم بنابراین هشت ماه به عنوان طراح دکور فعالیت کردم.
▪ کمی از سابقه بازیگری خودتان برایمان صحبت کنید؟
ـ رفیعی: تقریبا از همان اواخر سال ۷۲ که با همان کار طراحی دکور شروع شد. در سال ۷۳ هم به من پیشنهاد کار در گروه کودک و نوجوان به نام «نوید بابا» پیشنهاد شد و پس از آن به صورت متوالی کارهایم در صدا و سیما ادامه یافت. در سال ۷۴ آقای رسول ملاقلیپور از من خواست تا در پروژه «سفر به چزابه» با او همکاری کنم. پس از آن در فیلمهای سینمایی دیگر و همچنین برنامههای طنز نوروزی فعالیت داشتم. در سال ۷۷ وارد برنامه نیمرخ شدم و بازیگری و مجریگری آن را عهدهدار بودم. سپس وارد شبکه ۵ سیما شدم و مجریگری مسابقه تلفنی را انجام دادم. کارهای بسیاری از جمله نقاشی، موسیقی، گرافیک، مینیاتور و مجسمهسازی را انجام میدهم و همچنین در سینما و رادیو و در مجریگری ورزشی، مذهبی، کودک و... فعالیت داشتهام اما با همه این سوابق هنوز خودم را هنرجو میبینم.
▪ شما هم مجری برنامههای بزرگسال بودهاید و هم مجری برنامههای کودک، به نظر شما کدام یک راحتتر است؟
ـ رفیعی: من کار برای کودکان را بیشتر دوست دارم، چون بیشتر زمینههای کاری من در این حوزه بوده است و علاقه من هم بیشتر در این حوزه میباشد. به اعتقاد من آدمها تا زمانی که بچه هستند باید بچگی کنند و زمانی که بزرگ میشوند، دیگر وقتی برای بچگی کردن نمیماند. شاید من از همین مسئله به عنوان بهانهای برای بچگی کردن استفاده کرده باشم.
▪ چرا شما زمانی که به همراه یکی دیگر از مجریان تلویزیون برنامه اجرا میکنید، کارخود را بسیار پرانرژی و پرهیجانتر از افراد دیگر انجام میدهید؟
ـ رفیعی: به هر حال این هم یک انتخاب است و این انتخاب را تهیهکننده انجام میدهد. گفتن مطالب و نکات جدیتر و ادبیتر را به عهده فرد آرامتر میگذارند و مطالب طنز و شادتر را هم به مجری دیگر، که به من معمولا مسئولیت بیان مطالب طنز بیشتر داده میشود. این تقسیمبندی هم، براساس توانمندیها انجام میگیرد. البته لازم به ذکر است که این گونه اجرا نشان از زیبایی کار دارد که دو قطب متفاوت در کنار هم باشند و همدیگر را جذب کنند.
▪ در رادیو هم سابقهای دارید؟
ـ رفیعی: من یک سال در رادیو جوان کار کردم و در رادیو تهران هم قبل از ماه مبارک رمضان در سال ۸۶ ویژه برنامههایی داشتیم.
▪ در خانوادهتان کسی هست که در کار تلویزیون باشد؟
ـ رفیعی: خیر، هیچ کس، سه خواهر و یک برادر دارم که هر کدام دارای رشتههای تحصیلی متفاوتی هستند و فقط من هستم که در صدا و سیما مشغول فعالیت میباشم. من یک پدربزرگی داشتم که قبل از به دنیا آمدن من فوت کرده بود. جالب این که او نیز هماسم من بود و در صحبتهای خانوادگی شنیدهام که همه از همنشینی و مصاحبت با او لذت میبردند و ظاهرا انسان خوشبیانی بوده است.
▪ چه کارهای دیگری برای کسب درآمد انجام میدهید؟
ـ رفیعی: هر کاری که احساس کنم، لقمه حلال داشته باشد. به نظر من چون یک مرد، محور زندگی خانوادگی است و خانواده او که از همسر و فرزندانش تشکیل میشود، تحت سرپرستی او میباشند بنابراین آن مرد باید هر کاری که از دستش بر میآید برای این خانواده تحت سرپرستیاش انجام دهد تا آنان هیچگونه کمبودی را احساس نکنند به شرط آن که این کارها حلال باشد. به نظر من بزرگترین چیزی که یک پدر خانواده در قبال فرزندان و همسرش باید رعایت کند کسب لقمه حلالی است که در سفره میگذارد. اما کارهایی که من انجام میدهم تدریس نقاشی، کار بر روی چوب، بازیگری، مجریگری و... به عنوان مثال همین صندلی راحتی که شما ملاحظه میکنید (به صندلی راحتی که روی آن نشسته، اشاره میکند) را یکی از دوستان برای تعمیر نزد من آورد که همین میتواند یکی از منابع درآمد من باشد.
▪ آیا نظرات شما درباره لقمه حلال، در مورد کار مجریگریتان برای برنامههایی که با کودکان سر و کار دارد نیز صدق میکند؟
ـ رفیعی: قطعا، الان پیشنهادی برای یکی از برنامههای کودک به من شد، که باید در این مورد فکر کنم. چون علم و تجربه، نه در ایران بلکه در جهان ثابت کرده برنامههایی که برای کودکان تهیه میشود باید جنبه آموزشی داشته باشد و بدآموزیهای آن از بین برود. در این موارد هم نباید بحث مادی و پولی برنامهها را به هر چیزی ترجیح داد.
▪ از مجله خانوادهسبز کمی برایمان بگویید؟
ـ رفیعی: این مجله گاهی از طریق دوستان به من میرسد و آن را میخوانم. در فضای مطبوعاتی کشور یا مطالبی نوشته میشود که کاملا واقعی است و یا اصلا واقعیت ندارد یعنی از این دو حالت بیشتر نیست. به طور کلی تعادلی در مطبوعات فعلی وجود ندارد و متاسفانه در بسیاری از مطبوعات جنبههای مادی و درآمدزایی آن مدنظر قرار میگیرد حتی شنیدهایم که بسیاری از افراد مجوز نشریهای میگیرند و هیچ فعالیتی انجام نمیدهند فقط برای برخورداری از مزایای این مجوز، آن را دریافت میکنند؛ چیزی که خوشبختانه مجله خانوادهسبز از آن بسیار دور است.
▪ حسین رفیعی چقدر مطالعه دارد؟
ـ رفیعی: یک مجری و یک بازیگر نمیتواند مطالعه نداشته باشد. به جرات میتوانم بگویم که حدود ۹۹ درصد اطلاعات عمومی آدمها و خصوصا من از مطالعه نشریات به دست میآید. اطلاعات من باید به اندازهای باشد تا بتوانم برنامههایی که به من محول میشود را اجرا کنم. من خیلی به دنبال مطالب روز هستم و از طریق مجلات و روزنامهها اکثر مطالب جدید را دنبال میکنم و به طور کلی به دنبال چیزهایی میگردم که به پیشرفت کارهایم کمک کند.
▪ چه تصمیمی برای آینده دارید؟
ـ رفیعی: به نظر من دیروز مانند یک چک برگشتی، امروز مثل پول نقد و فردا چکی است که هنوز موعدش نرسیده، پس باید امروز را دریابیم. امروز برایم بسیار بااهممیت است، فردا هم همین طور اما نه به اندازه امروز. باید در لحظه زندگی کرد چون شنیدهایم که میگویند کسانی که در لحظه زندگی میکنند و امروز را میبینند با پر و بال پرواز میکنند ولی کسانی که امروز به خاطر فردا زندگی میکنند و فقط آینده را میخواهند برای رفتن انگار دو تا سنگ به پاهایشان بسته شده و سنگین میشوند. چه کسی از فردا خبر دارد پس باید لحظه را دید و در حال زندگی کرد.
محسن باقری
منبع : مجله خانواده سبز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست