شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا
پیش به سوی شهودگرایی
![پیش به سوی شهودگرایی](/mag/i/2/9tt1o.jpg)
از طرف دیگر آنهایی نیز که قدرتمحور هستند، بیگانه با افعال اخلاقی نیستند و نمیتوانند باشند. اما ممکن است ناخواسته زمینهساز نوعی اباحهگرایی شوند که این اباحهگرایی زمینهساز رشد یکسری رذایل اخلاقی شود. قدرتمحوران هم البته هم به هرحال پای اخلاق را به میان میکشند. اگرچه باید توجه داشت که در عرصه اخلاق هم با اخلاق مثبت مواجهیم و هم اخلاق منفی. اما اکنون سوال اساسیتر این است که در سنجش سیاستورزی افراد آیا میشود پای نیت آنها را هم به میان کشید؟ و مهمتر اینکه آیا میشود نیات به گمان خود خیر را به عنوان تنها داشته سیاستورزی ارائه داد و اعلام کرد؟ آیا میتوان نیت افراد را مورد داوری قرار داد؟ اصولا چه کسی میتواند داوری کند که فعل سیاسی من ناشی از نیت خیرخواهانه من است و یا ناشی از نیت غیرخیرخواهانه من؟ اگر نیت خوانی در سیاست باب شود و بیان نیت دلیل عرضه خود به مردم باشد، وجوه علمی و ساختاری سیاستورزی رنگ میبازد و شهودگرایی و خودبزرگبینی و قضاوتهای خداگونه کردن سکه رایج میشود، که البته وقتی چنین اتفاقی افتاد، هرکس به یک اندازه میتواند مدعی شود که داوری اخلاقی میکند و نیت خیر دارد و عملکردش مبتنی بر اخلاق و نیت خیرخواهانهاش بوده است. اصولا داوریهای اخلاقی درچنین حالتی شمشیر دولبهای است که قبل از اینکه دست طرف مخالف را به خون آغشته کند، دست داور را به خون آغشته کرده است. یعنی اگر من در مقام یک داور اخلاقی به شما انگ نیت غیرخیرخواهانه بزنم و این انگ با واقع امر همخوان نباشد،متناسب با ملاکهای اخلاقی من در معرض تهمت قرار گرفتهام. پس این شمشیر قبل از اینکه به طرف مقابل اصابت کرده باشد دست مرا بریده و دچار یک فعل غیراخلاقی کرده است.
اما میتوان اخلاق را تعریف کرد و برای آن شاخصهایی به دست داد و به وسیله آن و به شکلی عینی سیاستورزیها را مورد داوری قرار داد به شرط اینکه این ملاکها ذهنی و قابل انتقال به دیگری و قابل سنجش باشند. بنابراین نگاهی که از در نیتخوانی برنمیآید و گفتهها و کردهها را ملاک داوری قرار میدهد، با شهودگرایی در عرصه سیاستورزی منافات دارد. اما این نکته هم مهم است که باتوجه به نوع نگاه اخلاقی و دینی ما به سیاست منکر نیت افراد نمیتوانیم باشیم و معتقدیم که نیت افراد بخشی از افعال و اهداف اخلاقی سیاستورزی را تشکیل میدهد. اما باید برای آن شاخصهای تعریف شده و روشنی در اختیار داشت.
از زاویه دیگر، نیت و انگیزه افراد را باید از انگیخته آنان جدا کرد.با یک مثال بحث را باز میکنم. درباره مقوله پراهمیتی به نام نقد که ارتباط مستقیمی با سیاستورزی دارد باید توضیح داد که به هیچ وجه نیت فرد منتقد، نقشی در موضوعیت نقد و مولفهها و مبانی و محتوای آن نقد ندارد. یک نقد خوب باید مستدل و معقول و مستند و روشمند باشد. اما نیت خیرخواهانه و یا ارائه راهحل هیچ ربطی به موضوع نقد ندارد اما همین عوامل به جاافتادگی اجتماعی آن کمک میکند. مخصوصا ارائه راهحل در کنار نقد و اگر به لحاظ روابط انسانی و اجتماعی دلسوزی و نیات خیرخواهانه قابل انتقال به دیگری باشد به لحاظ اجتماعی بر نقد شونده تاثیر مثبت خواهد گذاشت. اما هیچکدام از این دو ملاک یعنی نیت خیرخواهانه و ارائه راهحل الزاما ربطی به مولفهها و مضمون نقد ندارد. پس باید انگیزه و انگیخته را از هم تفکیک کرد. این بحث ترجمانی از گفته دقیق حضرت علی(ع) است که فرمودند:« انظر الی ما قال و لا تنظر الا من قال». یعنی به آنچه گفته میشود نگاه کن و نه آنچه دیگران میگویند. این "آنچه" میتواند ناظر به نیتهای غیرخیرخواهانه هم باشد. ممکن است فردی از روی نیت غیراخلاقی حرف صحیحی هم بزند. اگر این رشد در جامعه ما و سیاستورزان ما ایجاد شود که میان نیت و عمل تفکیک قایل شوند، آنگاه هم نقاد ما بین فرد و فکر و الگوی او تفاوت میگذارد و هم نقد شونده ما این توان را به دست میآورد که میان نیت افراد و گفتههای افراد تمییز قایل شود و به استقبال گفتهها و عملکردها برود و به اصلاح مواضع و رفتار خود بپردازد. بنابراین ممکن است که در جهانبینی دینی ما نیت اخلاقی جایگاه داشته باشد که البته اینچنین است اما نمیشود در مقام داوری نیتخوانی کرد و به دیگران به جای حرف و برنامه، نیت ارائه داد. این نیتخوانی مساوی است با خود بزرگ بینی و برداشتی خداگونه از خویش داشتن.
منظر دیگر این بحث اما طرح این مساله است که عرصه سیاست، عرصه حکومت کردن افکار و برنامهها و عملکردها است و نه افراد. اما باید گفت که در عرصه حکومت چه کسی حکومت کردن و چه چیز حکومت کردن با یکدیگر کاملا مرتبط هستند. مخصوصا در نظامهای دینی که وجهی از مشروعیت آنها ناظر به حقانیت افراد حاکم است. بالطبع این حقانیت ناظر به همان «چه چیز» حکومت کردن است. منتها ویژگیهای حکومت و قوانین حکومت بیارتباط با شخص حاکم نیست. به عنوان مثال ما میگوییم که وجه حقانی مشروعیت ما را ولایت فقیه رقم میزند. ولایت فقیه یک شخص است، واجد یکسری ویژگیهای خاص. اما این شخص باید مجری احکام اسلام و قواعد مرتبط با احکام اسلامی باشد. بنابراین شخص حکومت نمیکند بلکه دین است که حکومت میکند. این حکومت دینی از طریق شخصی با ویژگیهای خاص صورت میگیرد. پس میتوان تمایز ظریفی میان شخص حاکم و محتوای حکومت قائل شد و درنهایت هم به این نکته رسید که یک حقیقت حکومت میکند نه یک شخص با هر نیتی که میتواند داشته باشد.
عماد افروغ
منبع : شهروند امروز
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران نماز جمعه دولت چهاردهم دولت پزشکیان محمدجواد ظریف انتخابات ریاست جمهوری انتخابات رئیس جمهور ظریف مجلس شورای اسلامی
تهران گرمای هوا هواشناسی سازمان هواشناسی اربعین زلزله عزاداری پلیس وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران پشه آئدس
مایکروسافت برق خودرو واردات خودرو قیمت خودرو دولت سیزدهم حقوق بازنشستگان قیمت طلا بازنشستگان قیمت دلار بازار خودرو دلار
سینما کربلا امام حسین اوشین تلویزیون سینمای ایران خسرو شکیبایی امام حسین (ع) فیلم بازیگر
دانشگاه تهران پرنده فضا
یمن اسرائیل رژیم صهیونیستی تل آویو دونالد ترامپ فلسطین آمریکا جو بایدن غزه ترامپ روسیه جنگ غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال نقل و انتقالات لیگ برتر نقل و انتقالات تراکتور علی علیپور باشگاه پرسپولیس لیگ برتر لیگ برتر ایران سپاهان علیرضا بیرانوند
اختلال جهانی مرکز ملی فضای مجازی ویندوز ناسا کامپیوتر اینترنت سامسونگ عیسی زارع پور موبایل سرعت اینترنت فناوری
رژیم غذایی گرمازدگی چاقی سرطان کاهش وزن افسردگی گیاهان دارویی