سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
کولی تنهای سینمای بالکان
● معرفی و نقد فیلمهای كوتاه امیر كاستاریكا
وقتی صحبت از سینماگر نامداری همچون امیر كاستاریكا به میان میآید، همه یاد فیلمهای بلند او میافتیم. دوران كولیها، وقتی پدر به ماموریت رفته بود، زیرزمین، گربه سیاه، گربه سفید و البته فیلم جذاب و دیدنی رویای آریزونا.
این فیلمها اغلب با استقبال جشنوارهها و مردم مواجه شدند و حتی كاستاریكا، دوبار جایزه كن را از آن خود كرد. با این همه شناخت ما از این سینماگر نمیتواند كامل باشد مگر آنكه مروری هم بر آثار كوتاه او داشته باشیم. آثاری كه از نظر كمیت، شمار اندكی دارند اما از لحاظ كیفی بسیار حایز اهمیتاند. تقریباً تك تك آثار كوتاه این سینماگر نیز، همچون آثار بلندش مورد استقبال منتقدین قرار گرفتهاند.
۱. گرونیكا ۱۹۷۸
این فیلم بیست و پنج دقیقهیی به زبان چكی تهیه شده است. امیر كاستاریكا پس از ساختن دو فیلم كوتاه دانشجویی با عنوانهای بخشی از واقعیت و پاییز موفق شد بورسیه دولتی بگیرد و برای ادامه تحصیل در رشته سینما از زادگاهش در نزدیكی سارایوو به پراگ نقل مكان كند. او در دانشگاهی كه بزرگانی همچون میلوش فورمن و گوران پاسكالویچ در آن آموزش دیده بودند مشغول تحصیل شد و فیلم گرونیكا اولین تجربه جدی او در پراگ است.
این فیلم براساس رمانی از آنتونیو ایزاكویچ ساخته شد و قصه پسربچهیی را تعریف میكند كه در خانوادهیی یهودی به دنیا آمده است و در دوران جنگ جهانی دوم ترس از نازیها را به شكلی غریب حس میكند. پدرش در سال ۱۹۳۷ او را به پاریس میبرد و پسرك برای اولین بار با آثار پابلوپیكاسو آشنا میشود. چند سال بعد هنگامیكه نازیها شروع به دستگیری یهودیان میكنند پدرش برای آنكه پسرك نترسد توضیح میدهد كه آلمانها فقط مایلند بدانند كه چرا یهودیها دماغ دراز دارند و از این رو آنها را دستگیر میكنند و مورد آزمایش قرار میدهند. پسرك تمام عكسهای خانواده را از آلبوم در میآورد و دماغهایشان را قیچی میكند و كلاژی شبیه تابلوی گرونیكای پیكاسو میسازد.
این اولین فیلم امیر كاستاریكا است كه به صورت ۳۵ میلیمتری تهیه شده. بنا به موضوع انتخابی كه بیشتر به درد یك فیلم بلند میخورد كاری پیچیده و بغرنج از آب در آمد، اما در نهایت كاستاریكای جوان موفق شد به كمك دید تصویری استثنایی خود با بهرهگیری از كادربندیهای غیرمتعارف و تصاویر جذاب و گویا راوی قدرتمندی باشد كه در انتقال احساس خود بسیار موفق است. بسیاری از منتقدان معتقدند كه فیلمساز در این اثر نشان داده است كه تمامی دروس پیشین سینما را از حفظ است و تكنیكش آمیزهیی از تمام آن چیزی است كه بزرگان این رشته در كارهای خود به كار گرفتهاند. از جمله تراولینگ عمودی، فیلمبرداری از انعكاس تصویر شخصیتها در آینه، آب و پنجره، نورپردازی و همینطور محتوای قدرتمند كه پس از تركیب با تكنیكهای فوق، اثری دوچندان دارد. این فیلم كوتاه پنجرهیی است كه از آن میتوانیم دورنمای دنیای وسیع كاستاریكا را ببینیم.
۲. پرندهها میآیند ۱۹۷۸
شاید نتوان این فیلم را یك فیلم كوتاه دانست. پرندهها میآیند اثری هفتاد و سه دقیقهیی است كه از این لحاظ زمانی برابر با بسیاری از آثار بلند سینما دارد، اما در هرحال این اثر را جزو آثار كوتاه كاستاریكا به حساب میآورند. فیلم پرندهها میآیند به زبان صربستانی تهیه شده است.
یولانا، زن عجیبی است كه كاراكتری غیرمعمولی دارد. او در مكانی دور از شهر، تنها زندگی میكند. دو پسر دارد به نامهای مارتین و جاكوب.
مارتین با دختری به نام كیت ازدواج كرده و پنج سال است كه با او زندگی میكند ولی هنوز نتوانستهاند بچهدار شوند. جاكوب برادر دوم احساس غریبی نسبت به كیت همسر مارتین دارد: او مدام صدای دعواهای دو نفره آنها را بخاطر بچهدار نشدن میشنود و عمیقاً از مارتین متنفر است. بالاخره یك روز جاكوب تحملش را از دست میدهد و خانه را ترك میكند. صبح روز بعد جسد كیت كنار رودخانه پیدا میشود.
دو شخصیت جانبی وارد این قصه میشوند كه یكی پدر مارتین و جاكوب است كه آمده تا در زادگاهش بمیرد و دیگری زنی است كه مارتین پس از مرگ كیت با او ازدواج میكند اما...
نویسنده این اثر ایوكا ماتیچ قصد داشت خودش فیلم را بسازد اما پیش از شروع كار و در سن ۲۸ سالگی درگذشت. امیر كاستاریكا مشغول به كار شد و توانست از موضوعی كه در زمان خودش تابو محسوب میشد اثری عمیق و دلنشین بسازد. خودش در این باره میگوید: این سختترین كاری بود كه باید میكردم.
انرژیهای خانوادگی و روابط اعضای یك فامیل از منطقی پیروی میكنند كه نمیتوان زیاد در آن دست برد. این فیلم هرگز به صورت جهانی پخش نشده و بسیاری از شبكههای تلویزیونی موضوع آن را مناسب مخاطبین خود ندیدند. اما نقدهای فراوانی توسط منتقدین بر این اثر نوشته شده است. خود امیر كاستاریكا در برهههای زمانی مختلف توضیحات كوتاه و بلندی در این باره داده است از جمله: این فیلم اثری است كه با میتولوژی یونانی ارتباط دارد. اسطوره ادیپ، الیس و سیزیف براحتی در این فیلم مشاهده میشوند.
در این فیلم حتی شاهد نوعی از رئالیسم جادویی هستید و مادرسالاری به شكلی امروزی تصویر شده است. تراولینگ دوربین در این اثر مشابه كاری است كه در فیلم زمان جیپسیها كرده ام و این حركتهای دوربین در القای همان دنیای رئالیسم جادویی بسیار موثر بودهاند.
هنگامی كه یولانا در سكانسی از فیلم برای پسرش مارتین توضیح میدهد كه پیرمردی كه تركشان كرد پدر مارتین بود، تاثیرات سینمای هیچكاك آشكار میشود. سرگیجه هیچكاك و سكانسهایی از آن را مورد استفاده قرار دادم و تراولینگ برخی از نماها را عینا تكرار كردم.
در دل این فیلم فیلمهای كوتاه دیگری جا گرفتهاند كه حتی برخی از شبكههای تلویزیونی موفق شدند آنها را بیرون بكشند. از جمله سكانسهای اسكی روی یخ كه بارها از شبكههای صربستان پخش شد. علاقه من به حیوانات از همین فیلم آغاز شد. و نقش آنها در آثار دیگرم پررنگ و پررنگتر شد.
۳. تایتانیك ۱۹۷۹ (بوفه تایتانیك)
این فیلم ۶۰ دقیقهیی برخلاف عنوانش هیچ ارتباطی با كشتی تایتانیك ندارد. این اثر بر اساس رمانی كوتاه از نویسنده سرشناس یوگسلاویایی ایوآندریچ كه موفق به كسب جایزه نوبل ادبیات شد، ساخته شده است. قصه در سارایوو زادگاه كاستاریكا اتفاق میافتد. اگرچه نام فیلم به بوفه تایتانیك ترجمه شده است. اما عنوان صحیحتر «بار تایتانیك» است. ماجرای فیلم در جریان جنگ جهانی دوم رخ می دهد.
منتوپوپو صاحب بار تایتانیك از شنیدن شروع جنگ شوكه شده و زندگیاش از مسیر عادی خارج میشود.امیر كاستاریكا در این اثر موفق شد روابط میان مسیحیها، مسلمانان و یهودیهای مقیم سارایوو را بخوبی به تصویر بكشد و با توجه به جو عجیب حاكم بر این منطقه و اختلافات میان مردم به واسطه تاریخ و مذهب، بزودی این اثر نیز مانند فیلم قبلیاش بخاطر شكستن تابوها مورد بیمهری قرار گرفت.
تفاوت قصه ایوآندریچ با فیلم كاستاریكا در این است كه نویسنده این اثر را در هنگام وقوع جنگ جهانی دوم نوشت و كاستاریكا با توجه به تغییرات پس از جنگ و با فاصلهیی تقریبا چهل ساله فیلم را ساخت. ضمن آنكه از گنجاندن بسیاری از آنچه مشخصههای سینمای او محسوب میشوند، در این اثر پرهیز نكرد. ما باز هم در تایتانیك فیلمسازی را میبینیم كه در دل فیلمش فیلمهای كوچك و بزرگ دیگری را جا داده است و از تكنیكهای مورد علاقهاش در حركت دادن دوربین ابایی نداشته.
۴. هفت روز درون زندگی پرندهها
مستند داستانی سیدقیقهیی كه به سفارش یك شبكه فرانسوی تهیه شده است. این فیلم قصه اسلوبودان برناسلویچ را تعریف میكند كه خانهیی در نزدیكی شهر بلگراد دارد اما بخاطر تغییرات سیاسی كشورش یك روز متوجه میشود كه حق زندگی در آن خانه را ندارد و اگر واردش شود عملی غیرقانونی انجام داده است. طبق این قانون او نمیتواند از در خانه وارد شود. ولی ذكر نشده كه پنجرههای مشرف به خانه همسایهها و ورود از طریق آسمان و عبور از دودكش هم غیرقانونی است. اسلو بودان میتواند از راههای ذكر شده وارد خانهاش شود و زندگیاش را ادامه دهد.
اسلو بودان در سكانسی از فیلم میگوید: قصه من داستان غمانگیزی است. من آموختهام كه پرواز كنم. ولی برایم بسیار دشوار است كه رفتار احمقانه را نیز بیاموزم. میترسم كه در نهایت به آن احمقی تبدیل شوم كه میخواهند.
امیر كاستاریكا در این مستند داستانی، دلمشغولیهای همیشگیاش را جای داده است. او كه پرواز كردن و سودای پرنده بودن را در تمام آثارش دارد، در این فیلم كوتاه نیزموفق میشود در نماهای مختلفی، صحنههای پرواز انسان را به نمایش در آورد. شاید بهترین فیلم كاستاریكا برای درك احساس عمیق او به پرواز فیلم رویای آریزونا باشد.
۵. كولی آبی ۲۰۰۵
این كوتاهترین فیلم كاستاریكا، فیلمی است كه به سفارش یونیسف ساخته شده. طی این پروژه مهدی شریف، اسپایك لی، كانیالند جردن، رایدلی اسكات، استفانو وینیروسو و جان وو نیز فیلمهای كوتاهی ساختهاند. این مجموعه در یك دیویدی با عنوان «همه كودكان نامریی» در سال ۲۰۰۶ به بازار آمد.
فیلم ده دقیقهیی كاستاریكا درباره كولی خوانندهیی است كه چشمانی آبی دارد. پدرش مایل است كه او دزدی كند اما پسرك شیفته موسیقی است.
۶. مارادونا ۲۰۰۶
این مستند را نمیتوان در مجموعه فیلمهای كوتاه كاستاریكا قرارداد، اما جای دادن آن میان فیلمهای بلند او نیز امكان ناپذیر است. مستند مارادونا زندگی دیگو آرماندو مارادونا سرشناسترین فوتبالیست تاریخ این ورزش را زیر ذرهبین برده است و به جز پرداختن به جنبههای فوتبالی این شخصیت تاریخی، زندگی او را از زوایای دیگری همچون اعتیاد نیز بررسی میكند.
دیگو مارادونا در این فیلم خودش نیز نقشهایی را به عهده گرفته است. سابقه آشنایی او با امیر كاستاریكا به اوایل سال ۲۰۰۵ باز میگردد. كاستاریكا به عنوان فیلمسازی نابغه به مارادونا معرفی شد و مارادونا همان سال با او به فستیوال كن رفت. كاستاریكا در سال ۲۰۰۵ رییس هیات داوری این فستیوال بود.
امیركاستاریكا در مورد این مستند چنین میگوید: این اولین فیلمی است كه زندگی مارادونا را از تمام زوایا مورد بررسی قرار میدهد.
ساختن این فیلم بسیار دشوار است. در زمین فوتبال همه چیز طبق منطقی ریاضیوار پیش میرود اما زندگی واقعی چهرههای پنهان فراوانی دارد.
پایان فیلم زندگی امروز مارادونا را نشان میدهد. او در سلامت كامل بسر میبرد و دیگر تعلقی به مواد مخدر ندارد.
مارادونای واقعی را هنگام ساخت فیلم كشف كردم. پدری كه خانوادهاش را بیش از هرچیز دیگر دوست دارد. مردی كه از امریكا متنفر است و در نهایت بهترین معلم فوتبال جهان، این سه موضوع مردی را میسازد كه در نیمهنهایی جامجهانی ۱۹۸۶ مكزیك آن گل جادویی را با دست به انگلستان زد.
طبق آخرین خبرها گویا بنیتو دل توره هنرپیشه سرشناس، نقش كوتاهی در این فیلم ایفا میكند. ضمن آنكه تحت تاثیر مارادونا، در چهار نوامبر سال ۲۰۰۵ امیر كاستاریكا به خیل مخالفان جرج بوش پیوست و در تظاهراتی علیه او شركت كرد.
فرهاد یكتا
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست