یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
أینده جرم شناسی و جرم شناسی آینده
با توجه به وابستگی متقابل حقوق جزا و جرمشناسی و اینكه جرمشناسی، دانش جرم بوده و واكنش اجتماعی بخش مهمی از جرمشناسی را تشكیل میدهد و همچنین با عنایتبه نقصها، معایب، ضعفها و كمبودهای جرمشناسی سنتی و اصیل در تبیین پدیده مجرمانه و انتقادات شدید جرمشناسان رادیكال (بنیادی، انتقادی، جدید) از جرمشناسی سنتی، میتوان گفت كه شكل گیری، محتوا و جهت گیریهای جرم شناسی آینده نه تنها شدیدا تحت تاثیر تحولات آتی جرم، حقوق جزا و واكنش اجتماعی (نگرش جامعه نسبتبه جرم و انحراف، فلسفه كیفری جامعه، شیوههای رسمی و غیر رسمی كنترل اجتماعی و ضمانت اجراهای كیفری) خواهد بود; بلكه دارای جهت گیری سیاسی، ارزشی و دستوری، جامع گرایانه بوده و به مطالعات تاریخی، مطالعات تطبیقی و همچنین جامعه شناسی حقوق بیشتر توجه خواهد داشت.
بدون تردید، تا جامعه هست، جرم هست و تا جرم وجود دارد، انسان نیازمند دانش جرم (جرمشناسی) خواهد بود. بینیازی آكادمیك از جرم شناسی زمانی ممكن است كه ما بتوانیم جامعه فارغ از جرم داشته باشیم. هر چه قدر تعداد جرایم زیادتر بوده و اشكال و الگوهای جرم بیشتر تغییر یابند، این نیاز جهتیافتن علل و عوامل، زمینهها، جاذبهها و ابزار مؤثر برای پیشگیری جرم و همچنین اصلاح و درمان بزهكاران بیشتر خواهد بود. درست است كه تاریخ پیدایش جرم به تاریخ خلقت انسان برمیگردد، اما تاریخ جرم شناسی تاریخ جدیدی است و از سابقه آكادمیك آن سدهای بیش نمیگذرد و شاید به همین دلیل است كه جرمشناسان سنتی و اصیل از یك طرف و جرمشناسان جدید و بنیادگرا و انتقادی از سوی دیگر، تا كنون نتوانستهاند تجزیه و تحلیل كامل و شایستهای را از پدیده مجرمانه ارایه دهند.
تبیین كامل پدیده مجرمانه از یك سو مستلزم این است كه رفتار انسان به طور كلی و از جنبههای مختلف تاریخی، جامعه شناختی، مردم شناختی، زیستشناختی و روان شناختی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و از طرف دیگر لازمهاش گسترش مطالعات تطبیقی و ارج نهادن به آنهاست. پایین بودن سطح تحقیقات راجع به دانش جرمشناسی مخصوصا از لحاظ كمی و بویژه در كشور ما، نیاز به انجام مطالعات تطبیقی و ارائه تئوریهای كاملا رضایتبخش و متقاعد كننده در تبیین رفتار انسان به طور كلی و مخصوصا پدیده مجرمانه را دوچندان مینماید. مقاله حاضر با توجه به ضرورت فوق تدوین گردیده است.این مقاله ترجمه آخرین بخش از كتاب « Criminology: past,present and future »تحت عنوان « The future of criminology and criminology of the future » است كه توسط جرمشناس معروف كانادایی به نام «عزت. ا. فتاح »نوشته شده و برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ در ایالات متحده آمریكا توسط شركت انتشارات مارتین . S.T.Martinspressinc و در بریتانیای كبیر توسط شركت انتشارات مك میلان Macmillan. press. LTD چاپ گردیده است. ترجمه مشتمل بر دو فصل است.
در فصل اول كه مربوط به آینده جرمشناسی است، تحولات آتی جرم، حقوق جزا، واكنش اجتماعی و مجازات مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل دوم نیز كه در خصوص جرمشناسی آینده است. ضمن اشاره به نقصها و كاستیهای موجود در جرم شناسی معاصر و ایرادات متقابل جرمشناسان سنتی و رادیكال، از جهتگیریهای مختلف جرم شناسی در آینده سخن به میان آمده است. آینده جرم شناسی و جرم شناسی آینده فصل اول: آینده جرم شناسی جرم شناسی كه فارغ از فردگرایی علمی خود بوده و دارای بینش عملی و تجربی باشد، آینده بالقوهای دارد كه سرشار از پویایی و تحرك و به دور از بدبینی است. مجرمین آینده، احتمالا بسیاری از انگیزههای (بزهكاران) امروزی را نظیر شیادی، حرص و طمع، شهوت، انتقام و ... خواهند داشت. اما شیوههای ارتكاب جرایم آنان اساسا متفاوت خواهد بود. با تكنولوژی كه امروزه در حال توسعه است، مجرم خواهد توانست، خانه شما را با استفاده از خطوط كامپیوتر، تلفن و توپیهای دوطرفه ویدئو مورد تجاوز قرار دهد. او (مرد یا زن) میتواند از طریق مزاحمتهای روانی و تكنیكهای دستكاری ذهنی، شما را مورد حمله قرار داده و برای خارج شدن از مغز شما درخواست پول نماید.
تكنولوژی جدید همه این امور را ممكن و حتی محتمل خواهد ساخت. جرم شناس فنلاندی به نام «پاتریك تورناد »احتمالا راست گفته است كه: «در جرم شناسی هرگز جایزه نوبلی نخواهد بود.»; [زیرا] در فیزیك، ستارهشناسی، بیولوژی، و شیمی موقعیت و فرصتبرای كشفیات تكان دهنده، خارق العاده و گسترده همیشه فراهم بوده و خواهد بود. [اما] علوم اجتماعی با توجه به ماهیتخود آنها، برای كشفیات بدیع و مهم مناسب نیستند; البته این بیان به معنای بدنام كردن رشتههایی كه این و یا آن جنبه از جامعه را مطالعه میكنند، نیست; صرفا [به منظور] یادآوری تفاوتهای اساسی است كه بین علوم طبیعی و علوم اجتماعی وجود دارد. اصول همزمانی جبر گالیله، قانون جاذبه نیوتون و تئوری نسبیت انشتین شاید برای همیشه زنده و پابرجا خواهد ماند. در حالی كه تئوریهای علوم اجتماعی ناپایدار، قابل تغییر، قابل جایگزینی و اغلب غیر قابل تجربه هستند. دانش جرم شناسی با توجه به موضوع خاص خود، بیشتر از علوم اجتماعی دیگر در معرض محدودیتهای شدید و جدی است; آگاهی از این محدودیتها نباید باعثبدبینی بلكه موجب واقعنگری باید باشد.
این آگاهی نباید سبب تسلیم، بلكه باید موجب مقاومت در مقابل این محدودیتها گردد. همچنانكه آقای تورناد خاطرنشان میسازد: «خصوصیت دایمی همه تحقیقات جرم شناختی این است كه موضوع آنها، جرم، نمود عملكرد متقابل فشارهای اجتماعی است و این امر مانع از پیشرفتها و خلاقیتهای علمی در دانش جرم شناسی یا در فن اعمال این دانش میگردد. حتی ممكن است ماشینهای خودكار و خود بخود تنظیم شونده تشخیص پیشرفتهای واقعی در فهم جرم یا در هنر برخورد با جرم را مشكل سازد.» آری، ممكن است در دانش جرم شناسی هرگز جایزه نوبلی نباشد. با این حال در عصر ناامنی كه ما در آن زندگی میكنیم، مقام و موقعیتهای جرم شناسان، مصون و محفوظ است. [ جرم شناسان از مقام و موقعیت والایی برخوردار هستند.] مسلما میتوان گفت تا مادامی كه جرم است، نیاز به دانش جرم نیز باقی خواهد بود. آزادی [بینیازی] آكادمیك از جرمشناسی تنها زمانی ممكن است كه ما بتوانیم جامعهای بدون جرم داشته باشیم.
هر چهقدر جرم بیشتر باشد و اشكال و الگوهای آن بیشتر تغییر یابند، نیاز به تحقیق پیرامون جرم نیز، اگر نه برای یافتن علل مشكل آن، حداقل برای درك نمودها، زمینهها و جذبهها و یافتن ابزارهای مؤثر پیشگیری یا كاهش آن، شدیدتر خواهد بود. پیشبینی آینده، به بهترین وجه، مخصوصا در علوم اجتماعی كار مشكل و پرخطری است. با وجود این، مطالعات اجتماعی تازمانی كه در برگیرنده جزء مهم تاریخی آن نبوده و نوعی بازتاب از جامعه آینده نباشد، كامل نخواهد بود. طرح تحقیقاتی و آموزشی مطلوب در علوم اجتماعی، طرحی است كه موقعیت گذشته، حال و آینده ما را بررسی و تجزیه و تحلیل نماید. جرمشناسانی مثل من كه فاقد جام بلورین هستند، تنها چارهای كه دارند این است كه تلاش كنند تا آینده جرمشناسی را بر اساس مطالعات دقیق پیرامون تاریخ، تحول و وضعیت كنونی آن، به طور واقع بینانه ارزیابی نمایند. چنین مطالعه و تجزیه و تحلیلی منجر به این نتیجه میشود كه آینده جرمشناسی، آینده درخشانی است. علیرغم فقدان یك چارچوب فكری واحد و كثرت الگوها، علیرغم فقدان ظاهری موفقیت در زمینههای مربوط به علتشناسی جرم و پیشگیری از آن و با وجود شكستها و بدبینیهای معاصر، دلایل فراوانی جهتخوشبینی نسبتبه آینده وجود دارد.
یقینا من با ادعای «یونگ»، «تایلور» و «والتون» كه میگویند: تجزیه و تحلیل رادیكال مطمئنا موجب حاشیهای و كم اهمیتشدن جرم شناسی است، مخالفم. كاملا برعكس، هیچ تردیدی ندارم كه جرم شناسی در آینده در میان علوم اجتماعی جایگاه والا و برجستهای خواهد داشت. گرچه قابل انكار هم نیست كه جرم شناسی آینده از جرمشناسی امروز، بدانگونه كه ما آن را میشناسیم، متفاوت خواهد بود. جرمشناسی، امروزه به جای اینكه در یك وضعیتبحرانی باشد، مرحله خاصی از پیشرفت را طی كرده و در حال رشد و بلوغ خود میباشد. جرم شناسی یك رشته پویا و پرتحركی است. این رشته ثبات و پایداری علوم طبیعی را نداشته و در طی دورههای كوتاه مدت زمانی، تحولات شگرف و پرهیجانی را تجربه میكند. تفاوتهای بارز جرمشناسی دهه ۱۹۹۰ با جرم شناسی دهه ۱۹۲۰ یا ۱۹۵۰ باید ما را از خطرات ناشی از پیش بینیهای بلند مدت آگاه سازد. و چون بودجههای تحقیقات جرم شناختی را عمدتا دولتها تامین میكنند، تحولات جرم شناسی در جو سیاسی و نوسانات در خلق و خوی عمومی، صورت میگیرد.این عامل بیانگر سبكهایی است كه گهگاه در تحقیقات جرم شناسی ظاهر میشود و عمدتا نتیجه اولویتهای تحقیقاتی است كه بوسیله مؤسسات تحقیقاتی و سرمایهگذاری تعیین میشود. تحقیقاتی كه در دهههای آتی انجام میشود، شكل و قالب جرمشناسی آینده را مشخص خواهد كرد. اولویتهای تحقیقاتی آتی است كه تا حدود زیادی پیشرفتهای حاصله و شاخههایی از جرم شناسی را كه این پیشرفتها در آنها به وقوع میپیوندد، را تعیین خواهد نمود.این اولویتها شدیدا تحت تاثیر منافع سیاستمداران و سیاستگذاران خواهد بود.
دلایل كافی وجود دارد كه سالهای آینده شاهد بر كاهش مداوم و سریع بودجههایی خواهد بود كه توسط دولتها برای تحقیقات مستقل اختصاص داده میشود. در نتیجه سیاستگذاران، حق اظهار نظر دایمی و تاثیر روزافزون بر حوزههای تحقیقاتی و جهتیابی تحقیقات خواهند داشت. این امر، به ناچار، به كاهش تحقیقات اساسی و نظری در جرمشناسی و افزایش مطالعات كاربردی دقیقا متمركز شده، منجر خواهد شد. سیاستمداران و سیاستگذاران تحقیقی را كه دارای كاربردهای عملی قطعی و ترجیحا آنی هستند، مسلما ترجیح خواهند داد; تحقیقی كه بلافاصله كارساز بوده و نتایج آن میتواند، سریعا به سیاستیا كارهای سیاسی برگردانده شود یا میتواند یك پشتوانه تجربی و عملی را برای اتخاذ تصمیمات سیاسی فراهم آورد. [در نتیجه]، احتمالا تحقیقات مربوط به عدالت جنایی در سالهای متمادی آینده، بیش از پیش عملی، غیر نظری و دارای جهتگیری سیاسی خواهد بود.● بخش اول:
تحولات جرم در آینده از آنجا كه جرمشناسی قطعا دانش جرم است، جرمشناسی آینده بشدت تحت تاثیر تحولات آتی در ماهیت و اشكال جرم خواهد بود. ساختار مجرمیت، ابعاد و گرایشهای آن، در دهههای آینده بر جهتگیری جرمشناسی شدیدا تاثیر خواهد داشت.
جرم یك پدیده پویا و متحولی است، گر چه برخی از جرایم سنتی ممكن استبرای قرنها ادامه داشته باشند، [لكن] بسیاری از جرایم امروزی نهایتا ناپدید گردیده و با اشكال نوظهوری از جرم جایگزین خواهد شد. من شخصا معتقدم كه مهمترین عامل واحدی كه در تغییرات بنیادین ماهیت جرم، در قرن بیستم، نقش داشته، اتومبیل بوده است. اما جای تعجب است كه مطالعات جرمشناختی كه نقش ماشین را در دگرگون ساختن بسیاری از انواع جرایم و ایجاد اشكال جدیدی از جرایم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد، بسیار اندك بوده است. به احتمال زیاد قرن بیست و یكم به مراتب شاهد دگرگونیهای اساسیتر در مجرمیتخواهد بود. این بار تكنولوژی منشا تغییر و تحول، تكنولوژی كامپیوتر خواهد بود. كامپیوتر ویژگی حیاتی و بسیار مهم زندگی در قرن بیست و یكم به شمار خواهد رفت، همچنانكه اتومبیل در نیمه دوم این قرن [قرن بیستم] چنین نقشی داشته است. كامپیوتر تمامی سطوح و جنبههای زندگی را در اكثر نقاط دنیا شدیدا تغییر داده و قطعا تحولات عمیقی در ماهیت و انواع جرم به وجود خواهد آورد. در حال حاضر، بدون تردید، رشتهای از جرمشناسی بیشترین نوید را داراست كه تغییرات نامحدود جرایم كامپیوتری را در حال و آینده مثل آثار آینده تكنولوژی كامپیوتر بر بسیاری از جرایم مالی را مورد بررسی قرار دهد. به دلیل تكنولوژی كامپیوتر، جرایم قرن بیست و یكم از جرایم امروزی خیلی متفاوت خواهد بود، و نسلهای آتی بزهكاران ممكن استشباهات بسیار اندكی نسبتبه نسلهای مجرم در گذشته و حال داشته باشند. بسیاری از آنان احتمالا تیزهوش، مرفه و باتجربه و آموزش دیده خواهند بود. گرچه تفاوتهای سنی ممكن است مطلقا از بین نرود [اما] تفاوتهای جنسی و نژادی احتمالا از بین خواهد رفت. عدم تطبیق با بزهكاران در جامعه امروزی و دوگانگی مرسومی كه مردم را به دو گروه متمایز - ما مطیعان قانون و آنان، قانون شكنان - تقسیم میكند، ممكن است تغییر یابد. چنانچه این امر انجام شود، احتمالا موجب ایجاد یك دگرگونی مثبت در نگرشها نسبتبه مجرمان خواهد شد، مجرمانی كه دیگر نه در مقابل ما، بلكه در میان ما و از زمره ما تلقی خواهند شد. اینكه آیا همه اینها اتفاق خواهد افتاد یا نه، باید منتظر ماند; اما چیزی كه تقریبا مسلم است اینكه، بیشتر تئوریهای جرم شناسی معاصر متروك و منسوخ خواهد شد.
ماهیت متغیر جرم و بافت در حال دگرگون شدن جمعیتبزهكاران »را با «آسیب شناسی »یكی دانسته و نقطه آغاز بحث آنها را، تفاوتهای بنیادین فرضی میان مجرمان و دیگر شهروندان میداند، وارد خواهد ساخت. اشكال جدید جرم و ویژگیهای نسلهای آتی بزهكاران، كمبودها و نقصهای بیشتر تئوریهای معاصر را، مخصوصا تئوریهای از نوع زیستشناختی و روان شناختی را، آشكار خواهد ساخت. سقوط این تئوریها با افزایش احتمالی خشونتهای سیاسی و كاهش خشونتهای مالی تسریع خواهد شد. چنین تحولاتی نیاز به تئوریهای جدید جرمشناسی را با ابعاد سیاسی به طور جدی مورد تاكید قرار خواهد داد. ممكن است این تئوریها، با وجود شكست نظریههای موجود به نتیجه برسد.
● بخش دوم:
تحولات حقوق جزا در آینده وابستگی متقابلی كه بین جرمشناسی و حقوق جزا وجود دارد، به این معناست كه جرمشناسی آینده شدیدا تحت تاثیر تغییرات مجموعه قوانین جزایی آینده خواهد بود. گر چه مطمئنا مجموعههای قوانین جزایی آینده ماهیتا از مجموعههای قوانین جزایی معاصر متفاوت خواهد بود، اما گفتن اینكه فلسفه اساسی آنها چه خواهد بود، مشكل است. «نوروال موریس »معتقد است كه حقوق جزای آینده عمدتا اداری بوده و مجازات را برای نقض مكرر و دایمی مقررات قانونی حفظ خواهد كرد. فلسفه و جهتگیری مجموعههای قوانین جزایی آینده هرچه كه باشد، تقریبا میتوان پیشبینی نمود كه آنها مثل مجموعههای قوانین جزایی امروز تحتالشعاع وسواس فكری ناشی از حق مالكیت نخواهد بود. حقی كه «بكاریا »از آن به عنوان «حق مزخرف و احتمالا غیر ضروری» نام برد. [برای مثال] جامعه آمریكای شمالی در قرن بیستم ثروت كلانی بدست آورد و احتمالا این روند در قرن آتی نیز ادامه داشته باشد; بنابراین حتیالامكان دلایلی بر این باور وجود دارد كه جامعه آمریكای شمالی در قرن بیست و یكم به مراتب با كامیابی بیشتر، با وفور اشیا و خدمات، مشخص خواهد شد. در یك جامعه فوقالعاده مرفه و ثروتمند قطعا حق مالكیتخصوصی اهمیت اصلی امروزی خود را از دستخواهد داد. اهمیت نسبی جرایم مالی، كه حدودا ۷۰ درصد كل جرایم را تشكیل میدهد، بدون تردید كاهش خواهد یافت و چیزهای دیگری كه امروزه ارزان تلقی میشوند; مثل آزادی و آسایش افراد، حساستر و آسیب پذیرتر خواهد بود.
از این پس، چیزهای خیلی با ارزشتر از اشیای مادی به مراتب فراوان خواهد بود. وظیفه عمده حقوق جزا حمایت از این چیزهای با ارزش و آسیب پذیر خواهد بود. [زیرا] همان پیشرفتهای تكنولوژیكی، هر چه قدر حمایت از داراییهای مادی انسان را آسانتر نماید، علیه آزادیها و حقوق بشر تهدیدات بیشتر و بیشتر مطرح خواهد ساخت; البته این به آن معنا نیست كه جرایم مالی از بین خواهد رفت; بلكه به این معناست كه جرم مالی الگوی غالب جرایم، بدانگونه كه امروز هست، نخواهد بود. جوامعی كه جرایم مالی در آنها عمده و قابل توجه نیستند، دو دستهاند:
▪ جوامعی كه ثروت و دارایی آنها بسیار كم است.
▪ جوامعی كه ثروت و داراییشان بسیار زیاد است. سیستم سرمایهداری فینفسه، یك سیستم نابرابر و غیر عادلانه است و بعید است كه ثروت روزافزون بیعدالتی در مكنت و قدرت را از بین برده یا حتی كاهش دهد. [افزایش] ثروت صرفا به این معناست كه فقرا و تهیدستان آینده خیلی فراتر از سطح زندگی بخور و نمیر، زندگی خواهند كرد. و اكثریت غالب مردم نیاز مادی نخواهند داشت; اما از آنجا كه بینیازی مادی به معنای آزادی از انگیزههای مادی نیست (و تجربه جوامع سوسیالیستی دلیل تجربی محكمی بر تایید این امر است) ارتكاب جرایم مالی با اشكال جدید اما با حجم كمتری ادامه خواهد داشت. تقریبا به طور قطع [میتوان گفت كه] از بسیاری از اشكال متداول جرایم مالی كیفر زدایی و از شكلهای دیگر حتی ممكن است جرمزدایی شود و بسیاری هم از حوزه حقوق جزا به قلمرو حقوق مدنی و اداری منتقل خواهد شد. قرن بیست و یكم احتمالا شاهد گسترش عظیم قوانین فوق الذكر به زیان حقوق جزا بوده و به احتمال زیاد از حقوق جزا به عنوان وسیلهای جهتحل و فصل اختلافات كمتر و كمتر استفاده خواهد شد.
تحولات آتی مربوط به اشكال كنترل اجتماعی، پایان حبس، بدانگونه كه ما امروزه آن را میشناسیم، ایجاد ضمانت اجراهای جدید بر مبنای مفاهیم استرداد و جبران خسارت ،تمایز و تفكیك بین قانون جزا و قانون مسئولیت مدنی را خیلی كم اهمیتتر از آنچه كه در حال حاضر میباشد، خواهد ساخت و مرزهای بین حقوق جزا و حقوق مدنی در آینده به مراتب تیرهتر از امروز خواهد بود. تغییرات آینده در قوانین جزایی، احتمالا جرمشناسان رادیكال را از یكی از استدلالات بسیار متداول آنان محروم خواهد ساخت; آنان دیگر قادر نخواهند بود ادعا كنند كه قانون جزا وسیلهای است كه هدف آن حمایت از منافع قدرتمندان و تضمین استضعاف و تحتسیطره دائمی بودن طبقه كارگر میباشد. شاید این امر در مورد مجموعههای قوانین جزایی امروزی، كه منشا آنها به عصر اختلافات طبقاتی خیلی بارزتر برمیگردد، درستباشد، كه بازتاب ارزشهای اخلاقی خواص و نخبگان بوده و از منافع طبقات بالای جامعه حمایت مینمایند; اما قوانین جزایی آتی احتمالا [با قوانین جزایی كنونی] تفاوت خواهد داشت.
ارزشهای مورد حمایت این قوانین، نه ارزشهای مربوط به طبقه خاصی از اجتماع، بلكه ارزشها و قواعد عالیتری بوده و دارای ماهیت جهانی خواهد بود. در جامعهای كه دچار وسواس فكری ناشی از جستجوی دایمی ثروت و اشیای مادی میباشد، حمایت از اموال یكی از مهمترین وظایف قانون جزاست; اما تهدید عمده جامعه آینده، آنگونه كه امروزه هست، تجاوز به حقوق مالكیت و اموال نخواهد بود. این تهدید در مقایسه با تهدیدات ناشی از تكنولوژیهای هستهای و سایر تكنولوژیها اهمیتخود را از ستخواهد داد. وحشت مردم در آینده از این نخواهد بود كه اموال آنها به سرقت رفته یا از منازل آنان هتك حرمتخواهد شد. [چون] سیستمهای امنیتی بسیار پیشرفته و برنامههای كاملا همگانی بیمه از آنها حمایتخواهد كرد. ترس عمده آنان از حوادث ناگوار و مهم محیطی،تروریسمهای هستهای یا بیولوژیكی و تكنولوژیهای ژنتیكی، كه میتواند نژاد انسانی را بكلی نابود كند، خواهد بود. [البته] ترسهای دیگر و كم اهمیتتر از ترسهایی كه به وسیله پیشرفتهای تكنولوژی ژنتیكی، مهندسی ژنتیكی و دستكاری در جنین آدمی ایجاد میشوند، وجود خواهد داشت. بخش عمده قوانین جزایی در آینده، باید به قلمروهایی كه ،تلقیح مصنوعی ،باروریهای لولههای آزمایشی و بانكهای ژن و اسپرم ،اجاره رحم و بسیاری دیگر از مسائل مربوط به دستكاری در تولید مثل آدمی اختصاص یابد. براحتی میتوان تصور نمود كه تبیین اشكال جدید مجرمیتبا استفاده از تئوریهای قدیمی و متروك جرمشناسی، كه در طول قرن بیستم، توسعه یافته، چگونه مشكل خواهد بود. آنچه كه ذكر آن در اینجا حایز اهمیت است، این است كه منافع مادی كه در حال حاضر، قوانین جزایی بر آنها متمركز است، جای خود را به ارزشهای اخلاقی برتر خواهد داد. منافع بشر به طور كلی، نه منافع طبقه خاص، اصول راهنمایی را برای حقوق جزای آینده فراهم خواهد آورد. بنابراین انتظار میرود كه جرم شناسی آینده، همچنانكه آقای «والانژ »پیش بینی نموده، با ارزشها بیشتر در ارتباط باشد و از این رو بتدریج از گستره هدف تجربی و علمی به سوی اهداف ارزشی و فلسفی تغییر یابد.
● بخش سوم:
تحولات آتی در واكنش اجتماعی نسبتبه جرم از آنجا كه مطالعه واكنش اجتماعی در قبال جرم و انحراف بخش مهمی از جرم شناسی را تشكیل میدهد، انتظار اینكه تحولات در این واكنش اجتماعی تاثیر بسزایی بر جرمشناسی آینده خواهد داشت، منطقی به نظر میرسد. واكنش اجتماعی در قبال جرم یك اصطلاح كلی است كه در برگیرنده اجزای متعددی نظیر نگرش جامعه نسبتبه جرم و انحراف ،فلسفه كیفری جامعه ،اشكال رسمی و غیر رسمی كنترل اجتماعی ،ضمانت اجراهای كیفری علیه قانون شكنان و غیره میباشد. روشهای برخورد با انحراف بستگی به برداشت انسان از انحراف و علتهای آن دارد. [و] تفسیر انحراف هم تابع اصول و معیارهای فكری یك جامعه در زمان خاصی میباشد. تاریخ نگرشهای اجتماعی سه مرحله متمایزی را نشان میدهد:
▪ مرحله مرموز جلوه دادن انحراف ،
▪ مرحله جرم انگاری ،
▪ مرحله طبی انگاری انحراف .مرموز انگاشتن انحراف، به عصری مربوط میشود كه تفسیرها و برداشتهای غیبی و دیو شناختی غالب بود.[در این دوران] انحراف با توجه به نوعی نیروی غیبی و جن توجیه میشد. در جوامع ابتدایی و روح گرای ما قبل تاریخ، عقیده بر این بود كه انحراف اثر ارواح خبیثه یا نیروهای شیطانی است. در عصر خداشناسی شیطان و اهریمن را مسئول انحراف تلقی نمودند. هدف مجازات، همچنانكه آقای پفل خاطر نشان میسازد، «پاكسازی بدن گناهكار از آثار شیطان و بدینوسیله اعاده رابطه مناسب هیات جامعه به عنوان یك كل، با خدا بود ». عصر روشنگری باعث ایجاد یك تحول عمده در اصول كلی فكری و در نتیجه در نگرشها نسبتبه انحراف گردید. نگرش به انسان به عنوان موجودی معقول، منطقی، لذت گرا و دارای اراده آزاد، به این معنا بود كه با ترس ناشی از مجازات انسانها را میتوان از انحراف بازداشت. نتیجه منطقی چنین تفكری، یعنی جرمانگاری انحراف، وادارنمودن بزهكاران بالقوه، از طریق تهدید ناشی از ضمانت اجراهای كیفری به سازگاری و تبعیت از قوانین بود. اثبات گرایی و پیشرفتهای علم پزشكی و روانپزشكی موجب ایجاد تحول دیگری در تعبیر انحراف و نگرشها نسبتبه آن گردید. انحراف دیگر نه به عنوان یك پدیده قانونی بلكه به عنوان بیماری محسوب گردید و رفتارهای انحرافی دارای معانی طبی و پزشكی گردید. همچنین نگرش به انحراف به عنوان یك پدیده آسیب شناختی به معنای چرخش از مجازات به طرف درمان بود، یعنی ورود مفهوم درمان به قلمرو سیاست جنایی و خروج مجازات از آن بود .
طبی طلقی نمودن انحراف و پیدایش درمان را به سهولت میتوان از سخن زیر كه از آقای «جورج ایوس »نقل شده، ملاحظه كرد: «در آینده، وقتی كه دادگاهها زندانی را محكوم میكنند، او (زندانی) به منظور تحمل یك مجازات غیر عادلانه و احمقانه، به تنهایی فراموش نمیشود. [در سلولهای انفرادی حبس نخواهد شد.] او بیشتر از هر بیمار دیگر، در حقیقت، مجازات نمیگردد. با وجود این، ممكن است مجبور باشد تا یك دوره درمانی را كه بنا به اقتضای طبعش ممكن است متفاوت باشد، سپری كند. اعمال این دوره درمانی هم ممكن استبرای او رنج آور باشد یا نباشد.» مرحله بعد [در نگرش به انحراف] چه خواهد بود؟ من معتقدم ما بتدریجبه عصری نزدیك میشویم كه مشخصه آن رواانگاری و مدارا با انحراف خواهد بود. جوامع همگن و تك فرهنگی، تا حدودی مربوط به گذشته هستند. [امروزه] صنعتی شدن [جوامع]، شهر نشینی و وسایل جدید نقل و انتقال، وسایل ارتباط جمعی منجر به شكسته شدن مرزهای ، نه جغرافیایی، بلكه فرهنگی گردیده است. آنها باعث گسترش بیسابقه موجهای مهاجرت و جا به جایی بینظیر جمعیت و عدم تجانس و همگونی شدهاند. روند در حال كاهش نرخ تولد در جوامع صنعتی غرب، در دهههای آتی، علیرغم استفاده از آدمكهای مصنوعی، وارد كردن شمار زیادی از كارگران خارجی را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت. بدین ترتیب جامعه آینده از نظر اخلاقی و فرهنگی به مراتب نامتجانستر از امروز خواهد بود. خصوصیت عمده این جامعه در آینده تنوع فوقالعاده فرهنگی و انسانی، كثرت ادیان، آداب و رسوم، سنتها و اخلاقیات خواهد بود. در یك چنین جامعهای، انحراف خیلی آشكار و قابل توجه نبوده و مستلزم واكنش جدی و دستورات شدید برای انطباق نخواهد بود. تنوع [فرهنگها، اخلاق، ادیان، آداب و رسوم و ...] سطوح تحمل انحراف را افزایش خواهد داد. علاوه بر این یكی از حقوق اساسی كه مطرح گردیده و سرانجام از طرف جامعه آینده به رسمیتشناخته میشود، حق اختلاف و متفاوت بودن خواهد بود. و در نهایت رؤیای تایلور، والتون و یونگ در مورد «جامعهای كه در آن واقعیتهای مربوط به تنوع انسانی اعم از شخصی، ارگانیك یا اجتماعی نباید موضوع جرم قرار گیرد» احتمالا تحقق خواهد یافت.
تحمل انحراف باعث جرمزدایی و كیفرزدایی وسیع از بسیاری از رفتارهایی كه هنوز هم موضوع قوانین كهنه و قدیمی هستند، خواهد شد. با وجود این، این امر تحولی است كه به زمان طولانی نیاز دارد. در آینده نزدیك طرز برخوردها نسبتبه جرم و انحراف به عنوان تابعی از سیاست و وضعیت اقتصادی بین خشن و ملایم بودن و بین كیفری و قابل گذشتبودن، در نوسان خواهد بود. ما میدانیم كه ناامنی اقتصادی و بحرانهای اقتصادی چه آثار منفی بر دیدگاههای عمومی نسبتبه مجرمان و مجازاتها خواهد داشت. همچنین نگرشها تحت تاثیر رسانههای گروهی و جنبشهای متعدد اجتماعی نظیر «پاپیولیسم»و «فمینیسم »خواهد بود. سخن گفتن در مورد اینكه آیا پاپیولیسم نیروی سیاسی عمدهای در قرن بیست و یكم خواهد بود، مشكل است. هیچ سوابقی كه با استفاده از آنها بتوانیم بر نقش توده مردم عوام در جامعه بسیار تكنولوژیك و فوق صنعتی آگاه شویم، وجود ندارد. از طرف دیگر، فمینیسم هم دارای مقبولیت عام بوده و تداوم پیدا مییابد. در یك دوره نسبتا كوتاه زمانی، فمینیستها در ایجاد تحولات مهم در نگرشهای اجتماعی نسبتبه جرایم جنسی، بویژه، زنای به عنف، شونتخانوادگی، تبعیض علیه زمان و غیره موفق بودهاند. تحول در نگرشها زمینه را برای تغییرات در قوانین جزایی و رویههای عدالت جنایی در بسیاری از حوزهها فراهم كرد. جنبشهای عوام گرایانه به بازسازی، تقویتیا تحول نگرشهای قطعی، كمك كردهاند.
جنبش بزهدیده شناسی نیز در جلب توجه به گرفتاری قربانیان جرایم و ایجاد تحول در قانون و سیستم قضایی موفق بوده است. این جنبش در ایجاد و ارایه خدمات به قربانیان جرایم تعیین كننده و بسیار مؤثر بوده است. یك گروه [از قربانیان] MADD ( مادران در مقابل رانندگان مست) را میتوان از طریق ایجاد تغییرات قانونی، قضایی و بینشی نسبتبه رفتار خاصی از رانندگی توام با نقص فنی تامین اعتبار نمود. سایر گروهها، از سوی دیگر، نه عامل تحول بلكه باعث توقف، انسداد یا تاخیر در تحول بودهاند. جنبش تكثیر نسل با هر گونه تلاشی در راستای مدرنیزه كردن قوانین مربوط به توقف بارداری مخالفت كرده است. دلالان اسلحه ،در ایالات متحده آمریكا مقاومت كرده و با موفقیت از بسیاری از تلاشها در راستای كنترل مؤثر اسلحه، ممانعت كردهاند. بنیادگرایان دینی جهتباطل كردن گرایشات لیبرالیستی دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، گاها با موفقیت و یا بدون موفقیت، سخت تلاش كردهاند و به سانسور نمودن اخبار و گزارشها روی آوردهاند. تئوریهای بنیادینی كه پدیده قدرت یكی از عناصر اصلی آنهاست، جهت در نظر گرفتن تغییر در موازنه قدرت از نخبگان به توده مردم، نیاز به بازنگری خواهند داشت، مفهوم نفع اقتصادی نیز، نیازمند بررسی مجدد خواهد بود. [برای مثال] منافع اقتصادی انجمن ملی ریفل چشمگیرتر از آن است كه نادیده گرفته شود; با وجود این، اینكه منافع اقتصادی بتنهایی، نیروی محرك گروههایی نظیر گروههای قربانیان، گروههای طرفدار تكثیر نسل و انجمنهای حمایت از آزادی زنان باشد، محل تردید است.
● بخش چهارم:
تحولات آتی در مجازات مجرمان تحول مجازات یك موضوع دردناك و در عین حال جالب است; به این دلیل كه این سیر تحول نه تنها قساوت و بیرحمی انسان را نسبتبه انسان دیگر به اثبات میرساند، بلكه مؤید این ادعای دوركیم نیز است كه میگوید: تاریخ مجازات، تاریخ لغو همیشگی است. این تحول به ما این اطمینان خاطر را میدهد كه مجازات صرفا گذشته دارد نه آینده. تاریخ به ما میآموزد كه هیچ مجازاتی دایمی، خالی از نقص و حتمی نیست. به نظر میرسد همه مجازاتها بعد از تامین اهداف فرضی خود از بین رفتهاند و جامعه، آن موقع قایم مقامهای مناسبتری را برای آنها یافته است. به استثنای مجازات اعدام، مجازاتهای قدیمی در جوامع مدرن و متمدن از بین رفتهاند; به زنجیر كشیدن بزهكاران ،پرت كردن آنان به آب و غلط دادنشان بوسیله صندلیهای چوبین ،تیرهای شلاق زنی ،دهان دوختنها ،داغ كردنها ،قاپوقها ،پوشاندن لباسهای سرخ رنگ منقش به حروف A بر زناكاران تنها در كتابهای تاریخی، رمانها و موزههای هولناك یافت میشود. مجازات اعدام به دلایلی از تحولات اجتماعی دور مانده و هنوز هم در مجموعههای قوانین جزای بسیاری از كشورها به عنوان یك مجازات قدیمی، یادگاری از گذشته و اثری از دوران باستان باقی مانده است. علی رغم مقاومت مجازات اعدام، تحولات اجتماعی و كیفری نشانگر محدود بودن عمر آن است. لغو كامل مجازات اعدام زمانی فرا میرسد كه حرمت و ارزش حیات انسانی به مرحلهای برسد كه استفاده از مجازات اعدام به عنوان یك نوع ضمانت اجرای كیفری، امری بر خلاف انسانیت و اخلاق تلقی شود. حرمت روزافزون بدن انسان در قرون هیجدهم و نوزدهم بود كه موجب برداشته شدن مجازاتهای بدنی [نظیر] نقص عضو و قطع اعضای بدن از زرادخانه ضمانت اجراهای كیفری گردید.
لغو مجازاتهای حبس احتمالا به زمان بیشتری از مجازات اعدام نیاز خواهد داشت. با وجود این، قطعا از بین خواهد رفت. عوامل متعددی، كه كم اهمیتترین آنها هزینههای مدام در حال افزایش میباشد، در خاتمه دادن به عمر مجازات حبس سهیم خواهند بود. تحقیقات مستمر در مورد كارآیی زندانها، به عنوان یك وسیله بازدارنده، احتمالا دلیل تجربی محكمی را كه نشانگر عدم موفقیت زندانها در ایفای نقش عمدهشان است، فراهم خواهد ساخت. در آینده ارزش حریت و آزادی انسان آنقدر مهم خواهد بود كه جامعه مجازات مردم را از طریق محروم كردن آنان از یكی از حقوق اساسی و غیر قابل جایگزینشان، (حبس) بسیار ناپسند و مكروه خواهد یافت. با توجه به آنچه كه گفته شد، در جامعه آینده، تقریبا نیازمند مجازات حبس نخواهیم بود. همچنانكه آقای «نیلس كریستای »تا حدودی سه دهه پیشین را [چنین] پیش بینی نمود: «در عصر الكترونیك اعمال كنترل موثر بر مجرمان كیفری در خارج از زندانها ممكن خواهد بود. قائم مقامهای ارزانتر، سادهتر، و به عقیده بسیاری، انسانیتر برای حصارهای زندان بوسیله فرستندههای رادیویی كه به مجرمان متصل است و از طریق موضعیابهای رادیویی و گزارشهای تلفنی مجرمان به دستگاههای كنترل كننده كه توام با امكانات تجزیه و تحلیل صدا هستند و غیره و غیره، فراهم خواهد شد. وادار كردن مجرمان به اقامت در یك منطقه جغرافیایی معین به گونهای مؤثر و مفید انجام خواهد شد كه نیازی به اقامت در زندان نخواهد بود.» آنچه كه شبیه سناریوی «ارول »به نظر میرسد اكنون با ماست. بسیاری از این جانشینهای الكترونیكی حبس اكنون در ایالات متحده و كانادا مورد استفاده قرار میگیرد و در كشورهای اروپایی نظیر هلند شناخته میشود. این پیشرفت نشانگر طلوع یك عصر جدید در تاریخ تحول كنترل اجتماعی است; عصری كه كنترل تكنولوژیكی انسان و رفتارهای وی یك رویه متعارف و شایع خواهد بود.
در جامع بسیار تكنولوژیك آینده جاذبههای استفاده از این شیوههای كنترل غالب بوده و هزینههای آن در مقایسه با هزینههای زندان بسیار كم خواهد بود. خطرات اجتماعی احتمالا كاهش یافته و ایرادات اخلاقی مقهور و مغلوب خواهد بود. در قرن هیجدهم محروم كردن مردم از آزادی [حبس] انسانیتر از مجازاتهای بدنی توجیه میشد و كنترل تكنولوژیكی انسانها در قرن بیست و یكم انسانیتر از حبس تلقی خواهد شد. تجسم دستگاه كنترل دولتی در آینده تا حدودی هولناك است. بدون تردید اشكال جدیدی از تروریسم، هم تروریسم سیاسی و هم شورشی به وجود خواهد آمد. تروریسم دومی را تداوم بیعدالتیهای اجتماعی و سیاسی كه خشونت را پرورانده است، به راه خواهد انداخت. تروریسم شورشی به دلیل تهدیدی كه نسبتبه حاكمیت دولت و مشروعیت قدرت ایجاد مینماید، برای همیشه واكنش شدید و جدی دولتها را فراهم میكند. حوادث اخیر در این زمینه بسیار آموزنده است. خطر قربانیشدن یك شهروند آمریكایی، یا كانادایی یا بریتانیایی به وسیله اعمال یك تروریست، وقتی به طور عینی و در مقایسه با سایر خطرات زندگی مدرن یا ... سنجیده میشود، بسیار ناچیز و كم اهمیت است. با وجود این، به دلیل گزارشهای جوسازی شده رسانههای گروهی، این خطر، خطر بزرگ و چشمگیر نشان داده میشود.سیاستمداران، به نوبه خود، از این ترس برای ایجاد یك فضای پر تشنجبه منظور توجیه نمودن تمامی انواع اقدامات توقفی، سركوبی و ظالمانه كه تحت لوای مبارزه با تروریسم انجام میشود، استفاده میكنند. نتیجه آخر توسعه كلان تجهیزات كنترل دولتی است. تهدیدات جدی كه این توسعه به حقوق و آزادیهای بشر، ایجاد مینمایند واضحتر از آن است كه نیاز به توضیح داشته باشد. یكی از خطرات، گسترش اقدامات ضد شورشی از جرایم سیاسی به جرایم عمومی، از خشونتهای سیاسی به خشونتهای معمولی، از گروههای مخالف حكومتبه جرایم سازمان یافته و از فعالیتهای سیاسی به قاچاقچیان مواد مخدر میباشد. یك سناریوی هولناك برای آینده، سناریویی است كه نشانگر «جامعهای آنچنان مرتبط با امنیت فیزیكی است كه در معرض تهدید جدی ناشی از تضعیف تدریجی دموكراسی اجتماعی كه خواهان حمایت از آن بوده، میباشد.»بر اساس این سناریو دموكراسیهای غربی به آرامی و بتدریج، در نتیجه برداشتهشدن تدریجی محدودیتهای قانونی دولت در اعمال قدرت به «حكومتهای پلیسی بزرگ هم مسلك»تغییر شكل خواهند داد. محدودیتهایی كه حكومت پلیسی را از حكومت قانونی متمایز میگرداند . بر اساس نظر «كبلر» مشخصه چنین حكومتهای پلیسی بزرگ هم مسلك، این خواهد بود كه برخوردهای پلیس به تمامی قلمروهای زندگی اجتماعی تسری یافته و نگرشی كه تحتالشعاع مفاهیم «امنیت» و «نظم» است، عمومیتخواهد یافت. كبلر از یك چنین حكومت پلیسی تصویر زیر را، ترسیم مینماید: «مفاهیمی كه از تئوری و متدهای پلیس سرچشمه میگیرد، در جهتدهی یا قلع و قمع درگیریهای سیاسی به كار گماشته میشود. این مفاهیم شامل «نظم »، « دستورات »، « امنیت »، « اطاعت »و «پیشگیری »میباشد.
استراتژیهای پلیس با مدیریتهای متعارض و مختلف جهت دفاع از «بهنجاری »در مقابل هر نوع رفتار سیاسی انحرافی مورد استفاده قرار میگیرد. نهادهای پلیسی منحصرا در تعقیب منطق مبارزه علیه دشمن، تعریف میكنند كه «نظم» چیست و چه كسی آن را «میشكند»؟ پیشرفتهای بزرگ در كامپیوتر و تكنولوژی نظارت به ظهور حكومت پلیسی بزرگ هم مسلك كمك كرده، و تكنیكهای كنترل سیاسی را كه سابقا غیر قابل تصور بودند، عرضه خواهد كرد. كل این مساله حتی به وسیله جرمشناسان بنیادگرا مورد بررسی قرار نگرفته است. نیاز به نوشتن مقالهای در خصوص جایگاه و نقش كامپیوترها در تكنولوژی سركوبی هنوز باقی است. چشم انداز دموكراسیهای غربی كه به حكومتهای پلیسی بزرگ هم مسلك تغییر شكل مییابند، برای جرمشناسان رادیكال و لیبرال زیاد امیدوار كننده نیست. آینده علوم اجتماعی در یك چنین سناریوی تاریك، تیره و تار خواهد بود. اعتراض سیاسی بسختی مجازات گردیده و با مخالفتهای سیاسی شدیدا برخورد خواهد شد و بنیادگرایی در آكادمیها غیر قابل تحمل خواهد بود. علوم اجتماعی نیازمند یك فضای مطلوب معنوی است كه آزادی بیان و عقیده را مجاز بداند.
● جرمشناسی آینده چیزی به عنوان علوم اجتماعی لایتغیر و خشك و انعطافناپذیر وجود ندارد.
[بنابراین] سخن گفتن از جهتیابی مشخص هر رشته از علوم اجتماعی در آینده غیر ممكن است; چون همیشه چشماندازهای مختلفی وجود دارد. طبیعتا انسان میتواند بر جهتیابی عمده و غالب هر رشته تامل نماید; برای مثال در مورد آنچه كه ۵۰ تا ۱۰۰ سال بعد به عنوان جرمشناسی اصیل و عمده مشخص خواهد شد، تفكر نماید. تحولات فوقالذكر در مورد جرم، قوانین جزایی، نگرشهای اجتماعی نسبتبه جرم و انحراف، شیوههای كنترل اجتماعی به این معناست كه جرمشناسی آینده از جرمشناسی معاصر بسیار متفاوت خواهد بود.
بسیار اندكی از فرضیهها و انگارههای جاری جرمشناسی سنتی یا جرمشناسی رادیكال، احتمالا، تایید و تصدیق خواهد شد. [بلكه] ممكن است نادرستی اكثر آنها ثابت گردد. نه جرم شناسی اثبات گرا با تاكیدش بر آسیب شناسی فردی و ناهنجاریها و بیقاعدگیهای بزهكاران، و نه جرمشناسی رادیكال با تكیهاش بر اختلافات طبقاتی و ظلم و اجحاف طبقات بالای جامعه بر طبقات زحمتكش، قادر خواهد بود، حداقل با همین شكل فعلی و بدون اصلاحات عمدهشان، در خصوص اشكال عمده جرم در جامعه مكانیكی، كامپیوتری و روباتی آینده، توجیهات متقاعد كننده ارایه دهد. انتقادات جاری كه بر دو الگوی متفاوت عمده در جرمشناسی وارد شده یا میشوند بهترین راهنماهایی هستند كه ما را به پیشرفت آتی جرم شناسی رهنمون میسازند. از آنجا كه جرمشناسی به داخل قرن بیست و یكم حركت میكند. انتظار اینكه جرمشناسی در نتیجه و یا در پرتو این انتقادات، انگارهها و فرضیههای خود را اصلاح نموده و پارادیگهای بنیادین و دیدگاههای نظری خود را دوباره بررسی نموده و تئوریهای خود را دوباره تنظیم نماید، منطقی به نظر میرسد.
▪ بخش اول:
كمبودها و نقصهای كنونی - شاخصهایی برای جهت گیریهای آینده در جرمشناسی معاصر سه دیدگاه تقریبا متفاوت را میتوان تشخیص داد:
۱) جرمشناسی محافظه كار كه دارای جهتگیری اصلاحی بوده و جرم شناسی اداری نیز گفته میشود; دو فرضیه اساسی این جرم شناسی عبارتند از:
ـ شناسایی انحراف با آسیبشناسی،
ـ اعتقاد به اینكه قانونشكنان از شهروندان مطیع قانون اساسا متفاوت هستند. جرمشناسی محافظه كار طرفدار ثبات بوده، حفظ ایدئولوژی رسمی را پذیرفته و به آن كمك میكند. نه تنها مشروعیت نظم قانونی را میپذیرد، بلكه مشروعیت آن را به عنوان یك فرض، مسلم و بدیهی دانسته و آن را ذاتی و مطلق میبیند.
۲) جامعه شناسی لیبرال انحراف، كه شدیدا بر نگرش برچسب زنی و «تعامل گرایی »تكیه دارد. این دیدگاه از ثبات و استقرار انتقاد كرده و از تحولات در قانون و سیستم عدالت جنایی به منظور كاهش تعصبات و بیعدالتیهای نهفته در ذات این سیستم طرفداری میكند. مشروعیت نظم قانونی را زیر سؤال برده و آن را نسبی دانسته و معتقد است كه یك بحران مشروعیت وجود دارد. قانون فینفسه خوب تلقی میشود. بسیاری از قوانین موجود بد بوده و نیاز به اصلاح دارند.
۳) جرم شناسی رادیكال، ماركسیست كه نه اصلاح گرا است و نه اصلاح طلب، بلكه انتقادی، ضد ثبات بوده و هدفش تغییر نظامهای اجتماعی و اقتصادی است. این جرم شناسی این ایدئولوژی «غلط» را كه نظام سرمایهداری به نفع كارگران است، افشا كرده و از حالت افسانه بودن بیرون آورد. [از نظر این شاخه از جرم شناسی] نظام قانونی موجود نامشروع تلقی گردیده و عدم مشروعیت آن به این دلیل كه دولت و طبقه حاكم از حقوق جزا برای تضمین بقای نظام كاپیتالیستی استفاده میكنند، ذاتی و مطلق در نظر گرفته میشود. همچنان كه از این تقسیمبندی اولیه میتوان ملاحظه كرد، سه دیدگاه قابل شناسایی وجود دارد. معذلك در ادبیات جرم شناسی معاصر تقسیم بندی جرمشناسی از دو جهت كاملا معروف است.
ـ جرم شناسی سنتی یا جرمشناسی اصیل;
ـ جرمشناسی انتقادی. جرم شناسی سنتی دارای عناوین متعدد جرم شناسی مرسوم، اداری، اصلاح گرا، اصلاح طلب، اثبات گرا، بالینی، كاربردی، عمل گرا و غیره میباشد و جرم شناسی انتقادی هم دارای عناوین ماركسیستی، سوسیالیستی، ماتریالیستی، جدید، ضد اصلاحی [رادیكال] و غیره میباشد. عناوین «انتقادی »و «رادیكال »اغلب به جای یكدیگر به كار میروند، كه این امر گمراه كننده است. درست است كه كسی نمیتواند بدون انتقادی بودن، رادیكال باشد، اما میتواند انتقادی باشد بدون اینكه این امر با رادیكال بودن او ملازمهای داشته باشد. گرایش به دو قطبی كردن جرم شناسی جای تاسف است. چون این گرایش تعدد دیدگاهها را هم در داخل جرم شناسی سنتی و هم جرم شناسی رادیكال نادیده گرفته و تمایل به این دارد كه جرم شناسان را با دیدگاههای ماهیتا متفاوت و حتی با ایدئولوژیهای متفاوت در یك قطب جا دهد. از زمان ظهور جرم شناسی جدید ،جرمشناسان رادیكال در حملات خود نسبتبه جرم شناسی سنتی و مرسوم و انتقاداتشان از آن، كاملا صریح بوده و شدت عمل به خرج دادهاند.
آنان جرمشناسی سنتی را به دلیل غیر تصوری بودن ، غیر تاریخی بودن، غیر سیاسی بودن و حتی به دلیل غیر سیاسی كردن مسایل جرمشناسی، مورد انتقاد قرار داده و آن را و التقاط گرایی روشنفكر مآبانه و پشتیبانی از اصلاحات جزیی و یك وهلهای متهم كردهاند. آنان از نگرش محدود جرم شناسی سنتی نسبتبه مساله جرم اظهار تاسف كرده و آن را محكوم دانستهاند. و همچنین كوتاهی جرم شناسی سنتی را از بررسی علل و عوامل وسیعتر (یا در حقیقت علل مستقیم) جرم و انحراف، محكوم كرده و ادعا میكنند كه این علل و عوامل نامحدود را تنها بر حسب تغییر سریع احتمالات سیاسی - اقتصادی جامعه صنعتی پیشرفته میتوان فهمید. (تایلر، والتون و یونگ ۱۹۷۳). آنان همچنین جرمشناسی سنتی و مرسوم را به دلیل امتناع از بررسی جامعه به عنوان یك كل و در حقیقتبه دلیل جدا در نظر گرفتن مردم از جامعه، محكوم كردهاند. جرم شناسان محافظه كار به جهت نادیده گرفتن ساختار قدرت، و بیتوجهی یا كم توجهی به جامعهشناسی حقوق، و به دلیل كوتاهی در توجه به «مسایل اساسی تحریك كننده» كه تداوم جرم و انحراف و مخالفت، آنها را مطرح مینماید، مورد انتقاد قرار گرفتند. منتقدان دیگر به حملات و انتقادات جرمشناسان رادیكال پاتك زدند. «وارد كنندگان ضربات سنگین »نظیر كلوكار و مانكوف ،نظریه پرداز مخالف، جرم شناسان رادیكال را به دلیل «دانش بیروحشان، نقصها و كمبودهای تجربی نامطلوبشان، به دلیل امپریالیسم سیاسی - اخلاقی خشنشان (كلوكار) و به دلیل ضعف روشنفكری آنان كه دست كمی از ضد روشنفكری ندارد (مانكوف) مورد انتقاد قرار دادند.
«وارد كنندگان ضربات سبك »جرم شناسی رادیكال را به دلیل «جهالت تاریخی، كم تجربگی، مبنای احساساتی داشتن آن، تعصب آن نسبتبه روشنفكری، ورشكستگی علمی و آكادمیكاش» مورد انتقاد قرار دادند. سایر منتقدان، «فراعمل گرایی »، « ابرازگرایی»و «نگرش رومانیك نسبتبه قانون شكنی»جرم شناسی رادیكال را ذكر كرده و به كوتاهی جرم شناسان رادیكال از توجه به جرم در كشورهای سوسیالیست، عملكردها و تعهدات شدید سیاسی آنان، اجتناب آنان از تحقیقات تجربی، شیفتگیشان به ایدئولوژی ماركسیست و اعتقاد مطلق نسبتبه «خوبی» جامعه سوسیالیست و جنبه سیاسی افراطی دادنشان به جرم، اشاره كردند.... پیشبینیها درباره آینده جرم شناسی رادیكال فراوان است. این پیش بینیها از پیشگوییهای وخیم و تیره و تار «كارل كلوكارس »گرفته تا پیش بینیهای معقول و واقع گرایانه «دان گیبونز »متغیر است. كلوكارس پیش بینی میكند كه مشهورترین و پرآوازهترین نوع جرم شناسی رادیكال، یعنی جرم شناسی رادیكالی كه ملهم از تئوری ماركس میباشد، از شدت وحدت بررسیهای محققانه و دقیق، جان سالم بدر نخواهد برد. او معتقد است كه ورشكستگی كامل آن بزودی اعلام خواهد شد و تصدیق میكند كه ما شاهد آخرین مرحله جرمشناسی ماركسیست میباشیم. علی رغم اضمحلال سوسیالیسم در اروپا، این نظریه افراطی غیر قابل توجیه به نظر میرسد. مخصوصا وقتی كه انسان تحقیق «پل فری »، از جرم شناسان آكادمیك را به خاطر میآورد، كه در آن حدود ۵۷ نفر از پاسخ دهندگان اعلام كردند كه «جرم شناسی جدید» جانشین عملی جرم شناسی سنتی است.
ترجمه و توضیح: اسمعیل رحیمینژاد
عزت. ا. فتاح
عزت. ا. فتاح
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حقوقدانان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست