جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نقض حقوق اسلامی زن در اندیشه فمینیسم


نقض حقوق اسلامی زن در اندیشه فمینیسم
● مقدمه
بی تردید محموری ترین عضوخانواده در اسلام به ویژه در امر تعلیم وتربیت وپرورش كودكان مادر می باشد اما نه تنها در عصر حجر ودوره توحش به عنوان انسان شناخته نمی شد بلكه امروز نیز با اندیشه‏های مادیگرایانه فمینیستی در پارادایم لیبرال، ماركسیستی وسوسیالیستی ورادیكال ومدرن از اغلب واهم حقوق انسانی محروم نگاه داشته میشود كه خود ستمی بزرگ بر این طبقه است كه در هیچ یك از دوره‏های تاریخی بر زن روا داشته نشده. فمنیست‏ها بر خلاف فطرت وطبیعت بشری در صدد برقراری تشابه وتساوی كامل حقوق زن ومرد بوده وهستند وبدون توجه به اختلافات فطری وتوانائیها واحساسات وعواطف مرد وزن با ترویج اندیشه حذف حجاب وآزادی سقط جنین، عدم ضابطه مند شدن روابط جنسی ونادیده انگاشتن احكام مربوط به حیات نهاد خانواده وارزشهای دینی در پهنه آن وحل مسائل حقوقی وسیاسی واجتماعی مربوط به زنان را خارج از قلمرو دین وبها دادن به سكولاریسم كه همانا دنیا زدگی، مذهبی ودین زدائی از اخلاق وعلم ونفی حكومت بر اساس دكترین دینی است نهاد خانواده ووظایف مربوط به آن را به باد تمسخر گرفتند و به چالش كشیدند.
فمینیسم محصول رنسانس در غرب است ونشانه‏ی بحران وستیز با واقعیات طبیعی وداده های علمی دارد. حتی بندهای كنوانسیون رفع تبعیض كه هرگونه قیدی در روابط بین زن ومرد، با عنوان تبعیض علیه زنان محكوم كرده است با ۵۰ اصل مسلم اسلامی در تعارض است. زیرا كنوانسیون مزبور، سقط جنین وازدواج با همجنس را آزاد ومشروع ومقبول میداند وحتی در كشورهای اسرائیل، آمریكا، نروژ، سوئد، هلند و... جنبه قانونی ورسمی به آن داده اند.
گذشته از مباحث فلسفی وكلامی بدون شك اسلام مشحون از مسائل مدنی، اجتماعی وحكومتی وسیاسی است. وبا شناخت كامل از تمام ابعاد جسمی وروحی، نیازها وغرایز واستعدادهای بشری با بهره گیری از عقل كه تلازم با شرع است بطور جامع راههای دستیابی به سعادت را ترسیم نموده است. اسلام مكانیزم پیوند دنیا وآخرت است. اسلام با سكولاریسم در یك جا جمع نمیگردد. جدائی تمام مسائل اجتماعی از معنویت ودین وخدا محوری وگرایش، مادیت وشوونیسم جز بی اعتبار ساختن حقوق انسان نیست.
فمینیسم در آغاز شكل گیری، ماهیتی اومانیستی داشته است. اگوسنت كنت (۱۸۵۷)، جان استوارت میل (۱۸۶۹) وهمسرش تایلور، سارا گریمكه وفرانسیس در قرن نوزدهم از معروفترین طرفداران نظریه تعمیم حقوق فردی اومانیستی به زنان ونخستین رهبران فمینیسم لیبرالی بودند. آنان معتقدند كه هر فردی هر نوع زندگی را كه بخواهد میتواند برای خود برگزیند وگزینش او باید از سوی دیگران پذیرفته شود. این گروه، جنسیت فرد را صد در صد بی ربط با حقوق اومیدانند ومعتقدند كه سرشت زنانه ومردانه، كاملاً یكسان است وتنها (انسان) وجود دارد، نه جنسیت ولذا مخالف پذیرش نقش های متفاوت واز پیش تعیین شده برای مذكر ومؤنث در خانواده هستند وبر این باورند كه در رابطه زناشویی، شادكامی ولذت خود محورانه زن وشوهر اصل است نه تشكیل خانواده وتربیت فرزندان.
بنا بر این اگرچه واژه اومانیسم معانی گوناگونی یافته، ولی مفهوم لغوی آن چیزی است كه (شلر) آلمانی مطرج میكند:
((خواست انسان، معیار ومقیاس همه چیز است)). از این منظر، در جهان بینی، هنر، ایدئولوژی، اخلاق، حقوق و... باید انسان مدار ومحور هرگونه تلاش قرار گیرد وخالق همه ارزشها وملاك تشخیص خیر وشر باشد.
در واقع (انسان) جای (خدا) می نشیند وقادر است بدون مد نظر قرار دادن دین وارتباط، با ماوراء طبیعت مشكلات زندگی ودنیای خود را حل وفصل كند.
نتیجه اومانیسم، مادی قلمداد كردن انسان، نفی حاكمیت خداوند و زمینی كردن دین وبی اعتبار كردن آن است. آنچه اصالت دارد، خواسته ها ولذایذ انسان است واگر دینی هم معتبر باشد، باید در جهت تأمین هواهای نفسانی افراد وهماهنگ با خواسته های وی باشد. مبنای فلسفی اومانیزم متأخر، پوزیتویسم میباشد اگوست كنت بنیان گذار مكتب پوزیتویسم (در اوایل قرن نوزدهم) با اعتراف به ضرورت دین برای بشر، معبود آن را ››انسانیت‹‹، قرار داد وخودش عهده دار رسالت این آیین شد ومراسمی برای پرستش فردی وگروهی، تعیین كرد آئین انسان پرستی كه نمونه كامل اومانیسم بود، در فرانسه، انگلستان، وسوئد وآمریكای شمالی وجنوبی پیروانی پیدا كرد كه رسماً به آن گرویدند و معابدی برایی پرستش انسان بنا نهادند.
امانیسم از مبانی نظری سكولاریسم است ودچار همان اشكالات سكولاریسم نیز هست. ورابطه مخلوقیت وبندگی آدمیان با خداوند را آگاهانه نفی میكند در حالی كه مبنای هرحق وحقوقی توجه به خداوند ورابطه انسان با اوست. انسان موضوع امانیسم، جز حیوان ناطق وموجود مادی صرف، چیزی نیست وانسانیت مورد نظر آنان نیز همین غرایز وتمنیات نفسانی است، در حالی كه انسان موجودی مادی ومعنوی است وبعد مادی اوظرف ووسیله ای است برای تكامل روحی ومعنوی او، یعنی همان جهتی كه روح الهی در اودمیده شده وانسانیت انسان اعم از زن ومرد نیز در قرب الی ا... ووصول به مقام خلیفهٔ الهی نهفته است واشتراك تكوینی وتشریعی زن ومرد در قرآن در مورد تساوی در راه تكامل انسانی وقرب به خدا وعبودیت آمده است.
آری هرچیز برای انسان خلق شده است، اما همین انسان اولاً، مخلوق خدا است نه شریك ودر عرض خدا، بر خلاف آنچه (كانت) میگفت كه (هر انسانی باید به عنوان غایتی فی نفسه مطلق در نظر گرفته شود ونه آنكه صرفاً وسیله‏ای برای تحقق بعضی مقاصد اصل حرمت گذاری مطلق به انسان بدون هیچ قید و شرطی به مثابه غایتی فی النفسه كه غالباً یكی از اصول اساسی فرد پرستی قملداد میشود. وخود مبتنی بر امانیسم است كه با اسلام سازگاری ندارد گرچه گرایشهای فمینیستی، صحبت از برابری بین زن ومرد ومحور قراردادن (انسانیت) مینماید. اما عملاً سمت وسوگیری یكجانبه دفاع از زن وزن مداری در آن چشم گیراست. بسیاری از رادیكال فمینیست‏ها ، صفات ارزشمند را صفات ویژه زنان میدانند از اینرو از دید ایشان آرمان انسانی، آرمان زن است. انسانِ آرمانی، زنی است كه میتواند تمام نیروهای انسانی خود را تكامل بخشد. یكی از شعارهای رادیكال فمینیسم، در این مفهوم خلاصه گردیده كه ( آینده،از آن مؤنث است) فمینیسم رادیكال با تلاش برای از بین بردن ساختار هرگونه تمایزات وتفاوتهای جنس گونگی (Gender) قصد دارد تفاوت دوجنس را نه تنها در عرصه های قانون واشتغال، بلكه در روابط شخصی، در خانه وحتی در تصورات درونی مورد تعرض قرار دهد. این نظریه با تشخیص جنس گونگی به عنوان مسأله اصلی، هدف خود را محوآن وتثبیت وضعیت (Androgyny) ونفی انتساب هرگونه خصوصیت، رفتار ویا نقشی را كه بر پایه جنسیت استوار باشد اعلام میكند وهیچ توضیحی برای تفاوتهای طبیعی زن ومرد ندارد.
لیبرالیسم برگرفته از واژه (liberty)، به مفهوم آزادی در انتخاب بیقید وشرط وهرگونه زندگی وبه عبارت دیگر، آزادی انسان در خواسته ها وتمنیاتش وتلاش در راه رسیدن به آن است. همچنین تملك مطلق انسان بر خویشتن، از اندیشه فردگرای ملكی لیبرالی ناشی شده است كه به موجب آن زندگی (مرد) به خود اوتعالق دارد. این زندگی، دارایی خود اوست وبه خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد ومیتواند با آن هرطور كه مایل است رفتار كند. (هابز) آزادی را حق طبیعی انسان به نحوی كه هیچ كس حق محدود كردن آن را ندارد، میپنداشت. تجربه گرائی، بخشی از لیبرالیسم و جزء اصول این تصور است.
بادرك تأثیرات لیبرالیسم در گرایشهای فمینیستی شاهد ویژگیهای آزادی خواهی افراطی وبدون قید وشرط، خود محوری در مدیریت اجتماعی وحذف حاكمیت خدا وقانون الهی وبدون هیچ الزامی به رهنمودهای انبیاء، مطلق اندیشی در تساهل وتسامح اباحی گری ومدارا مبتنی بر پلورالیسم عقیدتی ودر نهایت حاكمیت انیان وعدم تعقیب آن بدون مرجع عقل وتصمیم گیری بر مبنای شهوات، خواهشهای فردی، تمنیات ونیازهایی هستند كه به فرد جان میبخشند وانگیزه لازم برای حركت در سمت وسوی معینی را فراهم میآورند، عقل، فقط خدمتكار وبرده شهوات وخواهش ووسیله محاسبه برای ارضای تمایلات، قلمداد میگردد.
حال آنكه در اسلام، زندگی فردی واجتماعی دوچهره گوناگون از حقیقت زندگی انسان بوده، هدف حقوق كه تأمین سعادت اجتماعی است، بدون در نظر گرفتن كمال انسانی وسعادت افراد قابل وصول نخواهد بود، اما در عین حال، در ظرف تعارض بین منافع وخواسته های فرد با اصل نظام وسعادت توده مردم، مصلحت عمومی مقدم بوده، منافع فردی در حد ضرورت محدود می گردد.
ونیز اسلام بر خلاف فمینیسم هرگز امتیاز وترجیح حقوقی وارزشی برای مردان وزنان قائل نیست وبا تساوی حقوق زن ومرد مخالفت ندارد، با تشابه ویكنواختی حقوق آنها مخالف است ودیگر اینكه هرچند زنان از نظر استعدادها وویژگی های نظری شان با مردان متفاوت هستند، اما این تفاوت طبیعی اهمیتی ندارد تا بتوان آن را مبنای تفاوت اجتماعی مرد وزن قرار داد. وبرهمین اساس، فمنیست‏های لیبرال بر فعالیتهای خصوصی واجر ومزد زنان در حریم خانواده، ارزشی قائل نیستند ومعتقدند كه مردان از بیشترین پاداشهای زندگی كه همان پول وقدرت ومنزلت اجتماعی است سود میبرند ومانع راه یابی زنان در عرصه عمومی كه منبع بزرگترین پاداشهای اجتماعی است میشوند. علیرغم اظهارات هواداران فمینیست در اسلام برخورداری مادران از حقوق خانوادگی نظیر پدران میباشد، بلكه حق مادر با توجه به زحمات وتكالیف ومسئولیت هایش احیاناً بیشتر است.
یكی از مهمترین برنامه های فمینیست‏ها دگرگونی در ساختار خانواده، وسوق دادن زنان به مشاغل عمومی وتضعیف نقش ویژه مادران در نهاد خانواده میباشد. چنانچه "دسیمون دوبوار" نماینده آنان میگویدآنچه زن را در قید بندگی نگه میدارد. دونهاد عمده (ازدواج ومادری) است وی نظام خانواده را به عنوان ركنی برای حیات اجتماعی وپرورش انسانهای سالم، به شدت مورد حمله قرار داده وازدواج رانوعی فحشای عمومی وعامل بدبختی زنان معرفی میكند ومخالف با تولید مثل به شكل رایج بوده و روابط جنسی را به عنوان مسائل اساسی جنبش فمینیسم تلقی میكند فمینیسم‏های رادیكال تبلیغ میكنند كه ازدواج، زن را به موجودی (خانه دار وفرزند زا) ومرد را به (نان آور وپدر) و(من اصلی) تبدیل میكند وبه این دلیل كه مردان حتی در نزدیكترین نوع روابط، زمان را زیر سلطه خود در میأورند، زنان باید جدا از مردان زندگی كنند وبه همین جهت (زوج آزاد وآسانترین راه برای رهایی از بردگی ازدواج است. نظریه زوج آزاد، نوعی همزیستی مشترك میان زن ومرد است كه بر مبنای آن؛ هیچ مسؤولیت حقوقی بر عهده طرفین نمیآید، بلكه فقط پاسخی به نیازهای جنسی، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفی آن است.
در یك دیدگاه افراطی تر، این نظریه تا همجنس گرائی پیش میرود. اسلام ضمن رد انحصار كار كرد زنان كه آن گونه تعبیر كرده اند به نقش مادر وكار در خانه وضرورت حضور آنان در عرصه های مختلف هیچ مخالفتی ندارد. وحتی با رعایت موازین شرعی واخلاقی وتناسب مطلوب گاهی حضور ایشان را واجب میداند.. واولین ومهمترین شخص كه در تعلیم وتربیت وپرورش وساختار فكری شخصتی كودكان نقش اساسی خانواده را بر عهده دارد مادر میباشد. بررسیهای روان شناختی نشان میدهد كه ریشه بی بند وباری وگسترش روز افزون آمار فساد وفحشاء در كشورهایی است كه به آزادی بی حد وحصر روابط جنسی زن ومرد وحتی بین دوهمجنس را بها داده وبدین وسیله نهاد خانواده را كه مقدس ترین نهاد جامعه انسانی است تضعیف نموده اند. اینكه بارها از رسانه‏های خبری شنیده ویا گفته اند در ایالات متحده تقریبا در هر دودقیقه یك تجاوز رخ میدهد.
واحتمال همیشگی تجاوز، زندگی تمام زنان را تحت تأثیر قرار میدهد ویا یك سوم كودكان انگلیسی نامشروعند، حاصل همین اندیشه است آوارگی و بهره كشی میلیونها كودك در روسیه، ایتالیا و... ریشه در فهم غلطی است كه فمینیست‏ها از زن دارند. در حالی كه در جوامع اسلامی سهم چنین جرائمی، اندك است. چرا كه اسلام خانواده را هسته اولیه واصلی جامعه میداند وازدواج را امری مقدس می شمارد. ارتباطات جنسی وبی بند و باری را ممنوع ساخته وحفظ حجاب وعدم سقط جنین را واجب میداند. و این اصل است كه آرامش و امنیت روحی وروانی زن در جامعه را تضمین می نماید.
حسین گلیار
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید