دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
نابودی سازنده
در یکی از خیابانهای رمولوس، از توابع دیترویت، خانهای خالی وجود دارد. حتی اگر علامت متروکه بودن بر در آن نصب نشده بود هر رهگذری از روزنامههایی که بر روی چمن حیاط پراکنده بودند، شرایط را حدس میزد. همسایهها میگویند صاحبخانه سال پیش کارش را از دست داد و خانه را ترک کرد.
اما خانه با چهار اتاق خواب و حیاطی بزرگ همچنان پابرجا است. همسایهها میگویند یک نفر باید آن را بخرد و تعمیر کند. یکی از همسایهها که کارگر بازنشسته اتومبیل سازی است گله میکند که تا وقتی این خانه خالی باشد، ارزش املاک اطراف را کاهش میدهد. او میگوید منازل اطراف منطقه تا ۱۲۰۰۰۰ دلار به فروش میرفته است؛ اما اکنون میتوان خانه را با ۲۵۰۰۰ دلار خرید.
خانه همان روز در یک حراجی به فروش گذاشته شد. قیمت پایه ۵۰۰ دلار بود که خیلی سریع افزایش یافت. شخص حراجکننده فریاد میزد که بازار به ارزانترین روزها رسیده است و بهترین زمان خرید است. همانطور که برای جمعیت صحبت میکرد از زیر چشم پیشنهادهای مختلف را تحت نظر داشت. خانه رمولوس یکی از دهها خانه ای بود که در سی مارس در هتلی نزدیک دیربورن به حراج گذاشته شد. این خانه به وسیله یک کارآفرین محلی که میخواست آن را به محلی برای بیماران روانی تبدیل کند ۳۲۰۰۰ دلار خریده شد.
چنین مزایدههایی اینروزها در آمریکا فراوان یافت میشود. آنها نشانهای از بیچارگی اقتصادند. اگر بانکها میدانستند که نمیتوانند خانههای رهنی را تصاحب کنند و بفروشند، اصلا وامی به صاحبانشان نمیدادند. برای صاحبان اولیه منازل هم مشاهده فروش خانههایشان به قیمتهای بسیار نازل خیلی دردناک است؛ اما این قیمتهای پایین برای کسانی که برای اولین بار میخواهند صاحبخانه شوند موقعیتی استثنایی ایجاد کرده است.
مزایده هتل دیربورن مملو از زوجهای جوانی بود که تا همین اواخر صاحبخانه شدن برایشان رویایی بیش نبود. گروه زیادی از ملاکانی بودند که به امید خرید ارزان خانهها و اجاره آنها جمع شده بودند. بسیاری از مردم خانههایشان را از دست دادهاند و یک جمعیت سیار نیاز به خانه اجارهای دارد.
بعضی افراد خوشبین معتقدند بازار مسکن در حال ترمیم است. آنها وقتی که میزان فروش خانه در فوریه از رقم پیشبینی شده بیشتر شد، جرات چنین ادعایی پیدا کردند. بدبینها هم یادآوری میکنند که هنوز از هر ۹ خانه یکی خالی است. بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ تولید خانه از میزان رشد تقاضای آن حداقل یکمیلیون بیشتر بود. برای از بین رفتن این مازاد به مقداری زمان نیاز است. بعضی تخمینها میگویند تا ۲۰۱۲ تقاضا از عرضه پیشی نخواهد گرفت. ورشکستگی زیاد شده است. در اولین سه ماهه امسال ۲۰۲۵۱ شرکت اعلام ورشکستگی کردند که به نسبت دوره مشابه سال قبل ۵۲درصد بیشتر بود. اگر ورشکستگی اشخاص را هم لحاظ کنیم، انتظار میرود امسال ۵/۱میلیون ورشکستگی داشته باشیم؛ یعنی دو برابر سال ۲۰۰۷.
وکلای ورشکستگی شدیدا مشغول به کارند. داگلاس برن استین از شرکت وکالت پلانکت میگوید که اگر هفت روز هفته را روزی ۱۴ ساعت بدون استراحت کار کند، باز هم نمیتواند پاسخگوی همه مراجعهکنندگان باشد. شرکتهایی که قسمتهای با ارزش کمپانیهای ورشکسته را تصاحب کردهاند نیز وضعیت خوبی دارند. شرکتهایی که تحت تاثیر بحران قرار گرفتهاند، معمولا برای اینکه نقدینگی لازم جهت تغییر ساختار و ادامه فعالیت خود را به دست آورند، داراییهای ارزشمند خود را میفروشند. اگر موفق نشوند، مجبورند همه چیزشان را بفروشند. همه چیز فروخته میشود، کالاهای داخل قفسهها، خود قفسهها، مغازهها، وبسایتها، حتی نامهای تجاری. شرکتهایی که به شکار شرکتهای در حال مرگ و مرده میپردازند چندان خوشنام نیستند. لاشخور خوانده شدن چندان خوشایند نیست؛ اما لاشخورها هم جایگاه خاص خود را دارند. هر چه قرض دهندگان راحتتر بتوانند راهی برای پس گرفتن پولشان پیدا کنند، بهتر میتوانند به سایر متقاضیان قرض دهند. یک پروسه ورشکستگی کارآ از ویژگیهای لازم هر نظام سرمایهداری است. ضعیفترها میمیرند و قویترها بر جسد آنها ضیافت برگزار میکنند.
در ژانویه یک شرکت خرده فروشی لوازم الکترونیک به نام سیرکیت سیتی با بستن بیش از ۵۰۰ مغازه و فروش کلیه موجودی انبار داراییهایش را نقد کرد. خریداران در فروش حراجی آن اجناس را با قیمت مناسب تصاحب کردند. بعضی از دیگر شرکتهای خرده فروشی هم به سایر داراییها چنگ انداختند. رقبای سابق آن نیز درحال نبرد برای تصاحب مشتریان این شرکت هستند. مدیر نزدیک ترین رقیب سیرکیت سیتی تخمین میزند که با تعطیل شدن مغازههای این کمپانی بازاری شش میلیارد دلاری آزاد شده است.
یک سیستم ورشکستگی ایده آل منابع را از مصارف با بهرهوری پایین به مصارف با بهرهوری بالا منتقل میکند. میشل وایت، یک کارشناس ورشکستگی در دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو میگوید: سیستم ورشکستگی آمریکا به اندازه انگلیس که سریعا شرکتها را مجبور به فروش اموالشان میکند، ظالمانه نیست؛ اما از فرانسه که از ترس افزایش بیکاری اجازه اعلام ورشکستگی به شرکتهای با بهروری پایین را نمیدهد، سختگیرانهتر است. او در مجموع معتقد است که سیستم ورشکستگی آمریکا بسیار با ارزش است.اما جک ویلیامز از موسسه ورشکستگی آمریکا اخطاری برای این سیستم دارد. شرکتها در حال حاضر نمیتوانند از ورشکستگی به عنوان سپری موقتی برای سازماندهی مجدد خود استفاده کنند؛ چرا که این سازمان دهی مجدد نیازمند مقداری استقراض است و در حال حاضر هیچکس حاضر به قرض دادن نیست. او میترسد که این واقعیت همه شرکتها را به سمت فروش داراییها سوق دهد.
در شرایط سخت شرکتهای آمریکایی به راحتی کارگران را اخراج میکنند. وقتی هم که شرایط مساعد است به راحتی نیروهای جدید میگیرند. یک بازار کار بی رحم و یک سیستم تامین اجتماعی ضعیف همواره به این معنی بوده است که نرخ بیکاری در آمریکا بسیار کمتر از اروپاست و دوره بیکاری آنها هم کوتاه تر است. در سال ۲۰۰۷ نرخ بیکاری در آمریکا ۷/۴درصد بود؛ در حالی که متوسط این نرخ در کشورهای اروپایی سازمان توسعه و همکاری اقتصادی ۹/۷درصد بود؛ در حالیکه متوسط طول دوره بیکاری در آمریکا ۴ ماه بود؛ در حالی که این میزان در کشورهای مذکور ۱۵ ماه بود.
در طول دورههای رکود اقتصادی سابق نرخ بیکاری در آمریکا با سرعت بسیار بیشتری افزایش مییافت؛ اما نرخ کاهش آن بعد از بهبود شرایط نیز همانقدر بالا بود. قطعا در حال حاضر در قسمت اول ماجرا قرار داریم. نرخ بیکاری ۹درصد است و سازمان پیشبینی میکند به ۳/۱۰درصد برسد. سوال این است که آیا بازار کار باز هم میتواند خود را به سرعت بازسازی کند؟ کسی نمیداند. بحران اخیر به شکل خاصی شدید است. بیش از دودرصد نیروی کار آمریکایی برای شش ماه یا بیشتر بیکار بوده اند.
● بخش سازنده ماجرا
بر خلاف وضعیت ناگوار، به دلایل زیادی میتوان باور داشت که کسب و کارهای آمریکایی پویایی بنیادین خود را حفظ میکنند. اولا میتوان به گفتههای اهالی کسب و کار گوش کرد. شاید امسال برای این دسته سال ناگواری بوده باشد، اما اکثر آنها معتقدند شرایط بهتر خواهد شد. آقای بیل گرین، رییس شرکت مشاورهای اکسنچر پیشبینی میکند که آمریکا بسیار زودتر از دیگر نقاط جهان از بحران خارج خواهد شد. او به شکل مستمر با مدیران عامل شرکتهای مطرح دنیا گفتوگو میکند و میگوید آنها متفقالقولند که سیر بهبود اقتصاد آمریکا در پایان امسال یا شروع سال آینده آغاز خواهد شد. آنها سه دلیل برای این موضوع دارند. اولا اینکه بحران در آمریکا زودتر شروع شده بود. دوما اینکه بستههای محرک دولت میتواند موثر باشد و سوما اینکه آنها معتقدند آمریکاییها ذاتا رقابت پذیرند و به هر نحو ممکن خود را به چرخه باز میگردانند.
ثانیا میتوان به سابقه احترام برانگیز تعامل آمریکا با بحران اشاره کرد. بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۵ حدود ۱۵درصد از مشاغل آمریکا به علت تعطیلی شرکتها یا کاهش نیروی کار از بین رفتند، اما نرخ ایجاد فرصتهای شغلی به علت توسعه شرکتهای موفق یا ایجاد شرکتهای جدید بسیار بیشتر بود. شرکتهای تازه تاسیس بیش از یک سوم فرصتهای شغلی جدید را در این دوره ایجاد کردند. بهرهوری شرکتهای تازه تاسیسی که ورشکسته شدند به طور متوسط ۳۲درصد از نمونههای موفق کمتر بود. این رقم میان شرکتهای بالغ ۲۷درصد بود، اما بهرهوری شرکتهای تازه تاسیسی که موفق به بقا شدند ۳درصد بیشتر از نمونههای بالغ بود. پنج سال بعد آنها ۵درصد از نمونههای بالغ بهرهورتر بودند.
بحران اعتباری باعث شده است که شرکتهای جدیدالتاسیس تامین اعتبار لازم خود را دشوارتر از قبل ببینند. مهم است بدانیم که تمام کارآفرینها کار خود را از گاراژ منزل و با پول خانوادهشان آغاز نمیکنند. یک تحقیق از ۴۱۶۳ شرکت که کار خود را در سال ۲۰۰۴ آغاز کردهاند نتیجه گیری میکند که ۸۰ تا ۹۰درصد سرمایه تاسیس این شرکتها از دو منبع مشخص میآیند. یکی از پس انداز کارآفرینها، دیگری از استقراض خارجی از یک بانک یا حساب اعتباری. بیشتر شرکتهای تازه تاسیس نیاز به سرمایه کلان ندارند. در نمونه مذکور این میزان ۷۸۰۰۰ دلار بود. بسیاری سرمایه بسیار کمتری میخواهند. مثلا شرکت سعودی داویس که در نظافت منازل فعالیت میکند سرمایه
اولیهاش ۸۰۰ دلار بود که بنیانگذار شرکت از نظافت منازل به دست آورده بود. او اکنون ۷ تا ۱۰ کارمند دارد و علاقهمند است فعالیتش را گسترش دهد، اما میگوید بانکها حاضر به وامدهی نیستند.
بر خلاف بحران، آمریکاییها سال گذشته ماهی ۵۳۰۰۰۰ کسب و کار ایجاد میکنند. شرکتهایی که در شرایط سخت اقتصادی تاسیس میشوند باید شرکتهای سرسختی باشند. اگر چه عموما در سالهای رونق اقتصادی شرکتهای بیشتری تاسیس میشوند تاریخ نشان میدهد که میزان بیشتری از شرکتهایی که در سالهای سخت اقتصادی ایجاد میشوند در آینده موفق خواهند شد. نتیجه گیری میشود که شرکتهایی که در دورههای دشوار اقتصادی تاسیس میشوند از نظر اقتصادی دارای اهمیت خواهند شد. به میکروسافت فکرکنید و اپل و کریپسی کریم دوناتز.
آقای ویلیام برنت، پرفسور مدرسه کسب و کار دانشگاه استنفورد میگوید در دوره رونق اقتصادی ایدههای سادهانگارانه هم فرصت بروز پیدا میکنند. اما در دورههای بحران تنها قویترین و باثباتترین کارآفرینها توان بروز دارند. او به این نتیجه رسیده است که شرکتهایی که بلافاصله بعد از موفقیت یک شرکت مشابه به تقلید او میپردازند، معمولا ناموفقند. اما آن دسته از کمپانیها که بعد از ورشکستگی یک شرکت مشابه پا به عرصه حیات میگذارند، موفقترند. مثلا گوگل بلافاصله پس از شکست بازار موتورهای جستوجو تاسیس شد.
آقای برنت میگوید: در طول یک بحران، علامتدهی بازار واضحتر است؛ چرا که بر خلاف دوران رونق که مردم با کمترین تاملی هزینه میکنند در این دوره به شدت در مورد انتخابهایشان حساسند، بنابراین تنها شرکتهایی با محصول یا خدمات واقعا برتر در این دوره دوام میآورند.
مترجم: یاسر ظهوریان
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست