چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
مدیریت هیجانات در زندگی
عصبانی شدن، آسان است و همه میتوانند عصبانی شوند؛ اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب، آسان نیست.۱
برای هر انسانی، در طول زندگی روزمره خود اتفاقاتی رخ میدهد؛ اخباری را میشنود؛ افكاری را از سر میگذراند و اعمالی انجام میدهد كه همگی میتوانند در او، احساسات یا هیجاناتی را به وجود بیاورند. این احساسات، درباره دنیای بیرون و حتی طرز فكر خودمان، اطلاعاتی را مهیا میسازد كه به نوبه خود، در شكل دادن به رفتارهای بعدی ما مؤثر است. وقتی ما خوشحال هستیم، یعنی احتمالاً اتفاقات خوبی را پشت سر گذاشتهایم و هنگامی كه غمگین هستیم، یعنی اتفاقات ناگواری پیش آمده است.
● هیجان چیست؟
همان طور كه در سخن ارسطو بیان شد، عصبانیت، یك هیجان و یا احساس است و فردی كه توانا در مدیریت هیجان باشد، میداند كه این عصبانیت را چه وقت، كجا، با چه كسی و چگونه ابراز كند تا به جای این كه برایش دردسر تولید كند، راهگشا باشد. هیجان نیز كلمهای است كه در فارسی بیشتر برای احساسات و حالات پرشور و پرانرژی از آن استفاده میكنیم؛ ولی در روانشناسی، برای تمام حالات احساسی و روانی مثبت و منفی و علائم جسمانی و روانی همراه آن به كار میرود. از نظر ویلیام جیمز، «هیجان، تغییرات جسمی و روانیای است كه مستقیماً به دنبال درك یك واقعیت تحریك كننده حاصل میشود». برخی هیجانات، عبارتند از: خشم، ترس، عشق، محبت، تنفر، امید، ناامیدی، نگرانی، احساس حقارت، غرور، غم و اندوه، شادی، رنج، شرم، پشیمانی و دلسوزی.
● هوش هیجانی چیست؟
وقتی صحبت از هوش به میان میآید، معمولاً به یاد نمرههای درسی دانشگاه میافتیم یا تستهای هوش آزمونهای استخدامی به ذهنمان میرسد؛ اما به تعبیری وسیعتر، میتوان گفت كه دو نوع هوش وجود دارد؛ هوش تحصیلی و هوش هیجانی. با دیدی محدود كه تا به حال وجود داشته، تنها به هوش تحصیلی توجه شده است و اصلاً تنها هوش تحصیلی به رسمیت شناخته شده است؛ هوشی كه شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف، نمرات درسی یا نتایج تستهای هوشی بوده است؛ آزمونهایی كه معمولاً در محیطهای بسته و انتزاعی برگزار میشوند و سایر متغیرهای اثرگذار، به حداقل میرسند. در واقع، متغیرهای محیطی كه میتوانند اثری سرنوشتساز در توفیق یا شكست یك كار داشته باشند، اثرشان تا حد خنثی پایین آورده میشود.
اكنون دانشمندان، متوجه نوع دیگری از هوش شدهاند كه هوش هیجانی نام دارد. هوش هیجانی، حداقل در زندگی اجتماعی، اهمیتی فراتر از هوش تحصیلی دارد؛ هوشی كه در طول تاریخ، مصلحان و نخبگان اجتماعی را از نخبگان علمی جدا میسازد. هوش هیجانی، بیانگر آن است كه در روابط اجتماعی و معاشرتهای روانی و عاطفی، در شرایط خاص، چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است؛ یعنی این كه فرد در شرایط مختلف، بتواند امید را در خود زنده نگه دارد؛ با دیگران همدلی نماید؛ احساسات دیگران را درك كند؛ برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای كوچك را نادیده انگارد؛ نگذارد قدرت تفكر و استدلال او مختل شود؛ در برابر مشكلات، پایداری نماید و در همه حال، انگیزه خود را حفظ كند. هوش هیجانی، نوعی استعداد عاطفی است كه كمك میكند تا از مهارتهای خود به بهترین نحو ممكن استفاده كنیم و خرد خویش را در مسیری درست به كار گیریم.
اگر هوش هیجانی را مجموعهای از اجزای مرتبط به هم تصور كنیم، اجزای این مجموعه عبارتند از:
۱) آگاهی از هیجانهای خود.
۲) بیان هیجانها.
۳) آگاهی از هیجانهای دیگران.
۴) مدیریت هیجانها.
▪ آگاهی از هیجانهای خود
مؤلفه اول هوش هیجانی به این نكته میپردازد كه تا چه اندازه از هیجانهای خود آگاه هستیم. توانایی نظارت بر هیجانها و آگاهی نسبت به آنها، كلید اساسی و اصلی را در این مؤلفه، تشكیل میدهد. ما همواره در زندگی خود، هیجانات و احساسات متفاوت و متنوعی را تجربه میكنیم؛ شاد، غمگین، خشمگین و مضطرب میشویم. مؤلفه اول هوش هیجانی، این نكته را مورد بررسی قرار میدهد كه تا چه اندازه به آن چه در درون ما میگذرد، واقف هستیم. در مرحله اول، ممكن است چنین به نظر برسد كه تمامی احساسات و هیجانات، آشكار و روشن هستند. تأمل در این موضوع، نشان خواهد داد كه در بسیاری از مواقع، از هیجانهای خود كاملاً آگاه نیستیم و غافلانه از كنار آنها گذشتهایم و تنها وقتی متوجه حضور آنها شدهایم كه كمی یا خیلی دیر بوده است.
فرض كنید هنگام رفتن به محل كار، با فردی درگیر میشوید؛ ساعتها پس از آن برخورد نیز احساس ناراحتی و بدخلقی، بر رفتار شما سایه میافكند و بیدلیل، به اطرافیان خود پرخاش میكنید. اگر به این ماجرا دقت كنید، متوجه میشوید كه این برخورد، تأثیر پیوسته و كاملاً ناخوشایندی در سایر برخوردها و رفتارهای شما داشته است؛ زیرا شما در این شرایط، نسبت به واكنشهای خود، ناآگاهانه رفتار كردهاید. بنابراین، در اولین مؤلفه هوش هیجانی، مهم آن است كه شما بتوانید از آن چه در درونتان میگذرد، آگاه باشید. توانایی فهم لحظه به لحظه هیجانها، نقش بارزی در ایجاد بصیرت و بینش، نسبت به ما و محیط پیرامون ما، ایفا میكند و فقدان این توانایی، ما را در سیطره هیجانها قرار میدهد.
▪ بیان هیجانها
هیجانها، تجربیاتی زودگذر، موقت و آنی هستند. مؤلفه دوم هوش هیجانی، به این سؤال مربوط میشود كه چگونه هیجانهای خود را بیان كنیم؟ آیا قادر به بیان هیجانهای خود هستیم یا خیر؟ برای روشن شدن مطلب، به این مثال توجه كنید: فرض كنید عدهای از دوستان خود را برای شركت در یك میهمانی دعوت كردهاید و قرار است آنها ساعت ۸ عصر به منزل شما بیایند. عدهای از آنها ساعت یك ربع به ده از راه میرسند؛ مسلماً با این نظر موافقید كه دیر آمدن این عده، میتواند منجر به بروز هیجانهایی منفی از قبیل خشم در شما شود. به عبارت دیگر، شما از دیر آمدن برخی دوستان خود، عصبانی میشوید. این هیجان ممكن است به سه حالت زیر بیان شود:
الف) هیجان خود را كاملاً مخفی نگه دارید و اصلاً آن را ابراز نكنید. در این حالت، ممكن است به دوستان خود چنین بگویید: «برویم سر میز شام؛ غذا سرد میشود». این رفتار را، رفتار انفعالی مینامند. در حالت انفعالی، هیجانها پنهان باقی میمانند و بیان نمیشوند.
ب) هیجان خود را به گونهای نامناسب و همراه با پرخاشگری و تهاجم بیان كنید. در این حالت، ممكن است به دوستان خود چنین بگویید: «این آخرین باری بود كه دعوتتان كردم». این رفتار را تهاجمی یا پرخاشگرانه مینامند. در این حالت، مخاطب، شماتت شده، مورد هجوم قرار میگیرد.
ج) هیجان را به گونهای مناسب و بدون حمله كردن به طرف مقابل بیان كنید. در این حالت، ممكن است به دوستان خود چنین بگویید: «ممنون میشدم اگر لطف میكردید و تلفنی به من اطلاع میدادید كه قرار است دیر بیایید». در این حالت، مخاطب شما مورد حمله قرار نمیگیرد؛ اما در عین حال، شما هیجان خود را به گونهای مناسب بیان میكنید. این رفتار را جرأتآمیز یا قاطعانه مینامند.
● مضرات ناشی از عدم بیان هیجانها
بیان نكردن هیجانها، میتواند باعث مشكلات هیجانی و یا در حالت شدید، باعث فلج هیجانی شود. حالتی كه هنگام بیان هیجانها به ما دست میدهد، مانند حالت فردی است كه برای طی یك مسیر طولانی، كولهبار سنگینی را كه بر دوش دارد، بر زمین میگذارد و چابك، فعال و پرانرژی، به راه ادامه میدهد. وقتی نمیتوانیم هیجانات خود را به شیوههای مناسب بیان كنیم، بر سنگینی این بار اضافه شده، مشقت و مرارت حاصل از آن، مانع رشد و پیشرفت میشود. هر چه قدر به میزان این بار اضافه شود، كارآیی و اثربخشی ما در ارتباط با خود و دیگران، كمتر و كمتر خواهد شد. مطالعات مختلف نشان میدهد كه بیان هیجانات به شكلی مناسب، با سلامت و شاد بودن فرد، ارتباط مستقیم دارد.▪ آگاهی از هیجانهای دیگران
مؤلفه سوم هوش هیجانی، به آگاهی از هیجانهای دیگران مربوط میشود. چگونه هیجانهای دیگران را درك میكنیم؟ برای درك هیجانهای دیگران، چه اصول و ملاكهایی وجود دارد؟ افرادی كه دارای هوش هیجانی هستند، نسبت به هیجانهای دیگران، فوق العاده حساس، دقیق و هشیارند؛ در حالی كه افراد فاقد هوش هیجانی، كاملاً به هیجانها و احساسات دیگران، بیتوجه هستند. فهم هیجانهای دیگران، عمدتاً از دو راه میسر است:
الف) توجه دقیق و آگاهانه به رفتارهای غیركلامی.
ب) افزایش و ارتقای مهارتهای گوش دادن.
رفتار غیركلامی، اغلب، بازگوكننده حالت هیجان فرد است. از این رو، باید با آن، با دقت و حساسیت برخورد كرد. پاسخ نامناسب، میتواند دشواریهای متعددی را به دنبال داشته باشد. رفتارهای غیركلامی، میتوانند در قالبهایی مانند حالت چهره، حالت نگاه، نوع قیافه گرفتن، طرز نشستن و ایستادن، تماس، نوع پوشش و... ظهور یابند.
رفتارهای غیركلامی و چارچوبهای فردی و اجتماعی آنها، نقش مهمی در درك هیجانهای طرف مقابل ایفا میكنند؛ به طور مثال، رفتار فردی كه در یك جلسه، به طور مداوم، به ساعت خود نگاه میكند، حامل این پیام است كه «عجله كن» یا «تمامش كن دیگه». اگر فردی در طول گفتوگو با طرف مقابل، همواره با انگشتر خود بازی میكند، این رفتار ممكن است حامل این پیام باشد كه او دچار اضطراب و تنش درونی است.
كلید دوم برای فهم هیجانهای دیگران، هنر گوش دادن و ارتقای آن در ارتباط با دیگران است كه در این زمینه، به طور مفصل، در شمارههای آینده بحث خواهیم كرد.
▪ مدیریت هیجانات
مدیریت هیجانات، چهارمین مؤلفه هوش هیجانی است. هنگام هجوم بیوقفه سیلاب هیجانها، چه واكنشی نشان میدهیم؟ آیا ما هیجانها را مدیریت میكنیم یا این هیجانها هستند كه ما را مدیریت میكنند؟ در برخورد با هیجانها، میتوان به سه صورت زیر عمل كرد:
۱) كاملاً منفعل باشیم و اجازه دهیم هیجانها به طور كامل بر ما چیره شوند.
۲) هیجانها را سركوب و به شدت از بروز آنها جلوگیری كنیم.
۳) هیجانها را مدیریت كنیم.
مدیریت هیجانها، به معنی مدیریت آگاهانه، هشیارانه و خلاقانه آنهاست. مدیریت هیجانها، مستلزم آگاهی از وجود، ظهور، حضور و نقشآفرینی آنهاست. به عبارت دیگر، بدون آگاهی از هیجانها، نمیتوان به مدیریت آنها پرداخت. مدیریت هیجانها، صرفاً شامل هیجانهای منفی، مانند خشم، غم و ناامیدی نیست؛ بلكه هیجانهای مثبت از قبیل شادی را نیز در بر میگیرد.
تكنیكهای مختلفی برای مدیریت هیجانها وجود دارد كه به آنها اشاره میكنیم.
● چگونه میتوان هیجانها را مدیریت كرد؟
وقتی در حال رانندگی هستیم و به علامت ایست یا توقف، نزدیك میشویم، چه میكنیم؟ چرا با دیدن علامت توقف، میایستیم و حركت نمیكنیم؟ پاسخ ظاهری آن است كه توقف ما به جهت جریمه نشدن و یا توجه به هنجارهای وضع شده اجتماعی است. با كمی دقت بیشتر، متوجه میشویم كه توقف ما از آن جهت صورت میگیرد كه بتوانیم به ارزیابی موقعیت بپردازیم و ببینیم آیا از طرف چپ یا راست، خودروی دیگری در حال حركت است یا خیر. این ارزیابی موقعیت، نظر كردن در موقعیت و تعلیق عمل در آن لحظه، از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.
هنگامی كه طوفان هیجانها به طرف ما هجوم میآورند و ما خود را در آستانه «استفراغ هیجانی» میبینیم، این نشانه، میتواند رهاییبخش باشد. به عبارت دیگر، هنگامی كه خشم، انزجار، تنفر یا شادی، تمام وجود ما را فرا میگیرد و میرود تا در تصمیمگیری ما نقش اساسی ایفا كند، میتوانیم برای لحظهای، علامت ایست یا توقف را در ذهن خود مجسم كنیم. این توقف، امكان نگاه كردن به خود، هیجان و عواقب هیجانی مورد نظر را به وجود میآورد. متأسفانه از آن جا كه اغلب اوقات در این حالت، توقف وجود ندارد، بلافاصله به سمت عمل میرویم و به اصطلاح، «عمل زده محض» میشویم.
هیجانها چنان بر ما غالب میشوند كه ما را به سوی عمل موافق یا مخالف یك موضوع، فرا میخوانند و هدایت میكنند.
اگر در چنین لحظهای، بین تصمیمگیری و احاطه هیجانی، وقفهای بیفتد و درنگی صورت گیرد و یا تأملی رخ دهد، امكان ملاحظه هیجانی تسهیل مییابد. به یاد آوردن علامت توقف، فاصلهای بین عمل آنی و هجوم هیجانها ایجاد میكند.
حال اگر این علامت ایست یا توقف و یا هر معنای دیگری را كه حاكی از این تأمل است، ملكه ذهن كنیم، یعنی بخش فعالی باشد كه امكان دسترسی به آن، مورد نسیان و فراموشی واقع نشود، این معنا میتواند نقش برجستهای را در مدیریت هیجانی ایفا كند. به عبارت دیگر، زمانی كه سیلاب هیجانها حمله خود را آغاز میكند و ما زیر رگبار هیجانها قرار میگیریم، به یادآوردن این علامت، میتواند مانع از عمل فوری و آنی شود. به یاد آوردن این علامت، یعنی نگاه كردن به عواقب هیجانی همراه با عمل آنی. در این حالت این سؤالات را از خود میپرسیم: «چه اتفاقی خواهد افتاد اگر خشم من، فعل مرا ایجاد كند»؟ «ثمرات این هیجان، چه خواهد بود»؟ «عواقب عمل مبتنی بر این هیجان، چه خواهد بود»؟ این بازنگری آگاهانه، ما را از گزنههای هیجانی و تأثیرات مسموم آن در عمل، آگاه میكند. به كارگیری اثربخش این فن، مستلزم انجام كارهای زیر است:
الف) علامت توقف یا علامتی شبیه به آن را كه معنای تأمل، درنگ و صبر دارد، در ذهن، تكرار و تمرین كنید.
ب) هنگام تجربه هیجانی (اعم از مثبت یا منفی)، این علامت را به یاد آورید.
ج) از خود بپرسید كه «اگر این هیجان در این لحظه مرا مدیریت كند، چه اتفاقی خواهد افتاد»؟
د) برای تصمیمگیری، فكر كنید و پیامدهای ناشی از عمل در لحظه هیجانی را پیش روی خود مجسم كنید.
● تمرین آرام سازی خود
مچ دست خود را كاملاً منقبض كنید و انقباض را به تمام انگشتان دست سرایت دهید و در عرض هفت ثانیه، این انقباض و گرفتگی را به بخشهای دیگر بدنتان منتقل كنید؛ به طوری كه همه اعضا و جوارح بدنتان، آشكارا، انقباض، تنش و فشردگی را تجربه كند. خوب این احساس را ارزیابی كنید؛ چگونه احساسی است؟
حال به همان شكل، انبساط را به همه بخشهای بدن بازگردانید؛ مچ دست را كاملاً منبسط كنید و باز شدن و شل شدن عضلانی را به همه بخشهای بدن منتقل كنید. اجازه دهید كه جریان انبساط و باز شدن عضلانی و آرامش همراه آن، به جزء جزء اعضای بدنتان خوب منتقل شود. این احساس را مرور كنید؛ چگونه احساسی است؟ اگر قرار باشد تمرین بالا را روزی دو بار و به مدت چند هفته انجام دهید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در لحظههایی كه هیجانها بر ما هجوم میآورند و مثلاً عصبانیت، اضطراب، سردرگمی، كلافه شدن و خستگی بر ما چیره میشوند، حالت ناشی از این هیجانها، حالتی منفی و نامطلوب است؛ یعنی شبیه به همان حالت تنش، گرفتگی و انقباض جسمی كه در بالا توضیح داده شد؛ اما ذهن ما، زمینه، آمادگی و توانایی انتقال این تنش را به آرامش و انبساط دارد. انجام تمرین آرامسازی، توانمندی مناسبی را برای ما ایجاد میكند تا بتوانیم آگاهانه، تنش و گرفتگی ذهنی و روحی را به آرامش و انبساط، تبدیل كنیم. این توانمندی، اثر مثبت دیگری را هم ایجاد میكند و آن این كه مانع گیر كردن هیجان یا ماندن در حالت گرفتگی و انقباض هیجانی میشود؛ گرفتگی و انقباضی كه معمولاً با ارائه پاسخهای نامناسب انفعالی یا تهاجمی همراه است. انبساط و رهایی از گیر هیجانی، ما را برای ارائه پاسخهای مناسب، آمادهتر میكند. تصمیمگیری در سایه تنش و گرفتگی هیجانی یا گیر افتادن هیجانی، آثاری را ایجاد خواهد كرد كه با آثار تصمیمگیری در پرتو مدیریت جسمانی، كاملاً متفاوت است.
سید مهدی موسوی
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه كنید:
سید محسن فاطمی، هوش هیجانی، انتشارات سارگل.
دانیل گلمن، هوش هیجانی، انتشارات رشد.
گیل لیندن فیلد، چگونه احساسات خود را مهار كنیم؟ انتشارات جوانه رشد.
۱) ارسطو.
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه كنید:
سید محسن فاطمی، هوش هیجانی، انتشارات سارگل.
دانیل گلمن، هوش هیجانی، انتشارات رشد.
گیل لیندن فیلد، چگونه احساسات خود را مهار كنیم؟ انتشارات جوانه رشد.
۱) ارسطو.
منبع : پرسمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست