جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
نقد لیبرالی با زبان هگلی
![نقد لیبرالی با زبان هگلی](/mag/i/2/aofl2.jpg)
این بدانمعنا نیست که فرانسویها طی این دوران، آزادیهای گسترده و دوران ثبات سیاسی نسبی نداشتند. همچنین بدانمعنا نیست که فرانسه، سنت لیبرال نظریاش را توسعه نداده است. در نیمه اول قرن، جنبش [لیبرالی] بسیار مهمی وجود داشت که شامل بنیامین کنستانت، دو استال، آلکسیس دوتوکویل و گیزوت میشد که امروزه نیز آثارشان خوانده میشود. آنچه لیبرالها را از مخالفان سلطنتطلب و رادیکالشان متمایز میساخت، این بود که آنها ابزار انقلاب را نقد میکردند، خصوصا دوره ترور را؛ اما زندگی در چنین جامعهای را اجتنابناپذیر میدانستند. دلیلیکه سبب میشود آنها امروز اینقدر تحسین شوند، این است که آنها با رخدادن انقلاب بهعنوان آستانه عصر مدرن، بر جریانات موجود فرانسه پیشی گرفتند. برای لیبرالهای قرن ۱۹، همانند اخلاف کنونیشان، انقلاب بهشکل تازهای از جامعه و حتی شاید نوعی از بشر حیات بخشیده بود که بیشتر از این نمیتوانست در طبقهبندیهای «رژیم کهن»(نامی که فرانسویها بر رژیم پیش از انقلاب نهادهاند) قرار بگیرد و نیازمند تقسیمات جدیدی بود. گیریم آنها برای توصیف این نوع جامعه، از مفاهیم «آزادی مدرن» (کنستانت) یا «دموکراسی» و «برابری فرصتها» (دوتوکویل) استفاده کرده باشند، بههرروی معتقد بودند که لیبرالیسم بهعنوان شکلی از حکومت، در قیاس با استبداد سلطنتی تعدیلشده یا سوسیالیسم، با محرکهای درونی خود بیشتر سازگار است. بههرحال در آن زمان، آثارشان اصولا بهصورت انتقاد و جدلی ظاهر میشد که به مسائل روز میپرداخت؛ به درغلتیدن انقلاب در ترور، ظهور استبداد ناپلئونی و امپراتوری، و وحشت از تحول اجتماعی در ۱۸۴۸. آنها از پی سپریشدن زمانهشان، نفوذ و اعتبار روشنفکری وسیعی نداشتند. اواسط قرن ۱۹، این مسئله از منظر روشنفکری اهمیت داشت. اگرچه سرانجام مکتب ناتوان لیبرالیسم راه را برای یک دکترین خاص فرانسوی به نام «جمهوریخواهی» باز کرد.
جمهوریخواهی در واژگان سیاسی فرانسوی، صراحت و دقتی بسیارکم و گستره استناد بسیار وسیعی دارد. حتی امروزه، پس از تضعیف مارکسیسم، کمتر سیاستمدار یا روشنفکری پیدا میشود که مارکسیسم را خواسته خود نداند. این اصطلاح، برمیگردد به لفظ انقلاب، که عمیقا با مراجع جمهوریخواهی کلاسیک (خصوصا جمهوریخواهی رومی) درهمآمیخته است. پس از دوره ترور، نزد کسانیکه از انقلاب حمایت کردند اما آرزو داشتند اقدامات افراطی و ظالمانهاش را محدود کنند، این شیوه باب شد که «جمهوری» را توصیف و معنا کنند، درعوض آنکه برای ایدههایی چون «دموکراسی» استدلال بیاورند که ممکن است منشا آن اقدامات افراطها قرار گیرد. در آثار تاریخدانی مثل ژول میکله یا در وقایع ۱۸۴۸، جمهوریخواهی بهمعنای بازپسگیری و بهحد کمالرساندن روح ۱۷۸۹ بود. اما با گذشت زمان، همچون آلترناتیوی برای رادیکالیسم سوسیالیسم و دموکراسی از یک سو، و روحانیت و محافظهکاری از سوی دیگر مطرح شد. اصول کانونی این دکترین در سراسر قرن ۱۹ با ممارست فراوان شکل گرفت؛ منش سکولار بدون مسامحه بهجای کلیسا؛ شهروندان فعال و تحصیلکرده در مدارس عمومی؛ یک دولت متمرکز اکثریتی؛ یک فرهنگ متجانس و همگن که از راه تحصیلات ملی و نیز یک جنگ فرسایشی تدریجی علیه نشانههای تنوع (مثل کمپینهای علیه زبانها و گویشهای محلی فرانسوی) بهدست میآمد. بهطور خلاصه، یک جمهوریخواهیای آمیخته از اصول سیاسی؛ برخی جهانروانه و برخی شوونیستی.
امروزه رابطه جمهوریخواهی با لیبرالیسم، منشا بسیاری اختلافات و مناقشات است؛ حتی در بین کسانی که بر لیبرالیسم حاکم در سیاست پساانقلابی فرانسوی دست گذاشتهاند. برخی اظهار کردهاند، این همان شکلی است که لیبرالیسم در فرانسه بهخود گرفته.
با پرانتز تاریخی جمهوری سوم (۱۹۴۰- ۱۸۷۵)، [فرانسه] یک قرن پس از انقلابها و انفعالات، پدیداری یک فرهنگ سیاسی لیبرال را بهخود دید. دیگران هم مشکل تطبیق تئوری و عمل جمهوری سوم را با تئوریهای کلاسیک لیبرالیسم متذکر شدهاند؛ حتی متفکران فرانسوی چون دوتوکویل و کنستانت. بخش اعظم تاریخ ابتدای جمهوری سوم، خواه بر سر سکولاریزاسیون مدارس، خواه مسئله مهمی چون دریفوس، تعارض بر سر اصول جمهوریخواهی است. تا زمانی این مسئله معتبر است که فرانسه، در دهههای پیش از جنگ جهانی اول، یک جمهوری شبهلیبرالی بنابر قانون اساسی و ثبات نسبی بنا نهاده، میتوان گفت فرانسه با نمایش استقلالاش از سنتهای اندیشه لیبرالی، به این امر نائل گشته است.
بههر حال نگاهی کوتاه به پیوستار روشنفکری جمهوریخواه نشان میدهد، پیشرفت اخیری که موجب فاصلهگرفتن آن از لیبرالیسم شده است، مدیون دگرگونیهای عمیق ایجادشده در سالهای ۱۹۱۷- ۱۹۱۴ است. بهنظر میرسید که تخریب و نابودی جنگ جهانی، تمام زحمات [برای] شکلگیری منش مدنی جمهوریخواه را نقش بر آب کند و بیشتر به القای پیشرویهای زیباییشناختی رادیکال و آوانگارد کمک کند. هنوز مسئله مهمتر برای روشنفکران سیاسی، انقلاب روسیه بود. برای چپ اروپایی بهطورکلی این واقعه چارهناپذیر مینمود؛ واقعهای که برای اولین بار استقرار «سوسیالیسم واقعا موجود» را نشان میداد. بههر حال در فرانسه این پیشرفت، طنین بسیار خاصی داشت. برای انقلاب روسیه، این تنها یک پیشروی بهسوی هدف سوسیالیسم و سوسیالیستها نبود؛ بلکه خود یک انقلاب بود، و از اینرو بهنظر میرسید که در حماسه ملی فرانسوی دخیل باشد. تا این زمان، تاریخ انقلاب کاملا امری فرانسوی بوده است که از ۱۷۸۹ تا ۱۸۴۸ و سپس تا کمون پاریس و سرانجام بهاوج رسیدناش (مطابق تاریخشناسی جمهوریخواهی)، در روند تاسیس جمهوری سوم، امتداد یافته بود. آن انقلاب به پایان رسید اما نزد آن دسته از روشنفکرانی که انقلاب برایشان روندی ابدی و در حال توسعه و زایایی مدام بود، جمهوری سوم یک خائن بهحساب میآمد. بنابراین انقلاب همراه با حزب کمونیست فرانسه (PCF) و اتحاد شوروی که هماکنون بهعنوان «انقلابیان افتخاری» خدمت میکنند، بینالمللی شد.
این بدانمعنا بود که در دوران بین دو جنگ جهانی، روشنفکران از لحاظ سیاسی به دو گرایش رادیکال تقسیم شدند؛ هریک به ارکان متفاوتی از جمهوریخواهی متوسل میشدند، اما هردو مخالف خوانش لیبرال بودند. در بال راست، تاثیر و نفوذ رو به افزایش ناسیونالیستهای مرتجعی از جمله موریس بارس و شارل موراس دیده میشد که پیش از جنگ جهانی، حرکتی ضد دریفوسی را آغاز کردند. در بال چپ، رویگردانی از سنتهای داخلی سوسیالیسم فرانسوی و حرکت به سمت فلسفه آلمانی برای درک عصر انقلاب. کانون این دیدگاه، پناهندهای روسی، آلکساندر کوژو، بود؛ کسی که تمامی نسل روشنفکران فرانسوی را از دل سخنرانی خود درباب پدیدارشناسی روح هگل شکل داد. هسته تدریس هگل، طبق نظر کوژو، روش دیالکتیک «کارگر- کارفرما»در تاریخ بود که او با یاری از نوشتههای اولیه مارکس (که دستنوشتههای۱۸۴۴اش تازه پیدا شده بود) و همچنین هایدگر (که در آن زمان بهکل برای فرانسویها ناآشنا بود) آن را درک کرده بود. با این بهاصطلاح گرایش آلمانی در اندیشه سیاسی، لیبرالیسم فرانسوی نیز در میان روشنفکران شکلی تازه بهخود گرفت. از آنجا که در قرن ۱۹، استفاده از یکی از دو گفتار کلیسا یا سوسیالیستهای رادیکال، رایج بود، اکنون فن انتقاد لیبرال در هیات واژگان هگل و مارکسی تبلور یافته بود. این واژگان تا چندی پیش همان گونه باقی ماند.
مارک لیلا
ترجمه: بهار خسور،
کیانا حسینی
ترجمه: بهار خسور،
کیانا حسینی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست