جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

جوان و اخلاق


جوان و اخلاق
● جوان و قرآن
فصل نخست بحث ما این است که هر کس، بویژه جوان در این دنیا پناهگاهی می‏خواهد که در بُن‏بست‏ها و گرفتاری‏ها بدان راه جوید، چرا که اگر کسی در این دنیا پناهگاه نداشته باشد زیر چرخ زندگی و مشکلات آن پایمال می‏شود. اگر می‏بینید که دنیای امروز غرب به تباهی کشیده شده است و با کمال صراحت اظهار پوچی می‏کند بدین دلیل است که در مشکل‏ها پناهگاه ندارد. و هنگامی که اراده، علم و قدرتش دیگر نمی‏تواند کار کند، به بُن بَست دچار می‏شود.
اسلام برای رهایی از این بُن بَست فکر کرده و بسیار تذکر داده است که یک انسان اگر مسلمان واقعی باشد هیچ گاه به بن‏بست نخواهد رسید. اگر کسی به چنین مشکلی دچار شد در همان بن‏بست اوّل فطرت خفته او بیدار می‏شود.
از نظر اسلام، قرآن و دانشمندان علمِ اخلاق نخستین پناهگاه برای انسان، قرآن است. قرآن می‏فرماید: من پناهگاهم. روایات نیز بر پناهگاه بودن قرآن تصریح دارند. قرآن به هنگام بن‏بست‏ها فریادرس است و با جلوه‏های شگفت‏آمیز، گره‏های کور را باز می‏کند.
بنابراین، جوان باید از قرآن قدرت بگیرد، همان سان که علم می‏گیرد. از قرآن تقویتِ اراده بگیرد، آن چنان که می‏تواند، دانش را فرا بگیرد. از قرآن نشاط بگیرد، چنانچه می‏تواند همه اینها را بگیرد. قرآن می‏فرماید: «قد جاءکم من الله نورٌ و کتابٌ مبین یهدی به الله من اتّبع رضوانه سُبُلَ السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراطٍ مستقیم»۱
نور برای شما آمده است؛ یعنی قرآن. پروردگار به واسطه این قرآن هر کس را که به قرآن متمسّک بشود، هدایت می‏کند. قرآن می‏فرماید هنگامی که خداوند از کسی راضی باشد، راه‏های سلامتی را به او نشان می‏دهد؛ یعنی در بُن‏بست‏ها، در گرفتاری‏ها اگر از قرآن مدد جوید، گره مشکلات را می‏گشاید و به فریاد انسان‏ها می‏رسد. علاوه بر این، قرآن انسان را از ظلمت‏ها به سمت نور مطلق می‏کشاند؛ از ظلمت غم و غصّه، هوی و هوس، نفس امّاره، صفات رذیله، دلهره، اضطراب خاطر و نگرانی و بالاخره از هر چیزی که موجب کدورت دل و ظلمت دل است. قرآن می‏فرماید من تو را به سمت نور مطلق رهنمون می‏سازم و این ظلمت را از نور می‏زدایم، امّا مهمتر از همه اینها می‏فرماید تو را به مطلوب و مقصود می‏رسانم. ای انسان، تو گمشده‏ای داری و آن خداست و من می‏توانم تو را به گمشده خود برسانم: «و یهدیهم الی صراطٍ مستقیم» آیات زیادی مانند این آیه در قرآن هست که این هدف را بیان می‏کنند.
از نظر سنّی و شیعه، پیامبر روایاتی دارد که می‏فرمود: «بر شما باد به قرآن.» ثقة الاسلام کلینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در کافی نقل می‏کند که پیغمبر اسلام فرمود: «اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن.» وقتی که گرفتار شدی و تاریکی‏ها به تو رو آوردند نظیر تاریکی در دلِ شب؛ یعنی در وقت گرفتاری، در وقت بن‏بست که دیگر نوری نداری، دیگر پناهی نداری، در آن وقت به قرآن پناه ببر و از قرآن کمک بگیر؛ «فانّه شافعٌ مُشفّع.»، این قرآن شفاعت می‏کند؛ یعنی کارساز است و شفاعت او پذیرفته می‏شود. این گونه نیست که فقط بگوید کمک کارم، یا فقط دعا کند و دعایش به جایی نرسد، نَه، به تو کمک می‏کند و کمک او مؤثّر است؛ گره‏های کور را باز می‏کند؛ گرفتاری را رفع می‏کند و تاریکی را به نور مبدّل می‏کند، امّا این را هم بدان که «ماحِلٌ مصدّق»۲ نفرین می‏کند و نفرین او هم پذیرفته می‏شود؛ یعنی آن ملتی که با قرآن انس ندارد، قرآن آنها را نفرین می‏کند و نفرین او هم پذیرفته می‏شود. پیغمبر می‏فرمود: «و من جعله امامه ساقه الی
الجنّة.» کسی که قرآن سرمشق او باشد و به قرآن تمسّک جوید، بهشتش از همان جا شروع می‏شود تا به بهشت موعود برسد. قرآن نه تنها تو را به بهشت موعود می‏رساند، بلکه دنیای تو را نیز بهشت مانند می‏کند. نشاط، سلامتی، خوشی، رفع گرفتاری بهشت‏های کوچکی هستند که تو را به بهشت موعود می‏رساند.
امّا در مقابل تهدید نیز کرده است، رسول خدا می‏فرماید: «و من جعله خلفه ساقه الی النار.» اگر کسی قرآن را به طاق نسیان بسپارد، جهنّمش از همان جا شروع می‏شود. قرآن نفرین می‏کند که گره در پی گره، گرفتاری در پی گرفتاری بی‏نشاطی در پی بی‏نشاطی، پوچی در پی پوچی برایش پیدا می‏شود و جهنمش از آن جا شروع می‏شود تا به جهنم موعود برسد.
حارث بن اعور می‏گوید: پس از مرگ پیامبر به مسجد رسول‏خدا(ص) وارد شدم، دیدم که مردم دسته دسته نشسته‏اند و به حرف دنیا مشغول‏اند. این حادثه برایم تازگی داشت چرا که در زمان پیغمبر مسجد یک مجمع علمی ـ تربیتی و جایگاه راز و نیاز با خدا بود. امّا اینک به جای آن دعا، قرآن، علم و تربیت جایگاه حرف‏های دنیایی شده است. از این رو خیلی ناراحت شدم. آمدم خدمت حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ با ناراحتی زیاد گفتم: به مسجد رسول خدا(ص) رفتم، دیدم مردم در مسجد نشسته‏اند و از دنیا حرف می‏زنند. حضرت ناراحت شده، فرمودند: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: «یا محمد سیکون فی امّتک فتنة؛ یا محمّد به زودی در امّت تو فتنه برپا می‏شود.»
قلت: «فما المخرج منها؛ راه نجات از این فتنه چیست؟»
اگر می‏بینید که دنیای امروز غرب به تباهی کشیده شده است و با کمال صراحت اظهار پوچی می‏کند بدین دلیل است که در مشکل‏ها پناهگاه ندارد.
فقال: کتاب الله فیه بیان ما قبلکم من خبر و خبر ما بعدکم و حکم بینکم و هو الفصل لیس بالهزل، مَن ولاّه من جبّار فعمل بغیره قصّمه الله؛۳ فرمود راه نجات، قرآن است که در آن خبر از گذشته و آینده و حکم زمان حال شما در آن وجود دارد و او فصل الخطاب است و سخن از سر شوخی نیست، آن ستمگری که ولایت قرآن را رها کند و به غیر آن عمل نماید، خداوند او را هلاک می‏کند.»
این جمله آیا نفرین است یا خبر است؟ هر کدام باشد بسیار تکان‏دهنده است. اگر خبر باشد، اثر وضعی فرموده پیامبر آن است که ملتی که با قرآن سر و کار نداشته باشد، این ملت، نگون بخت خواهد شد. اگر انشاء باشد معنایش این است که خدا کمر آن کس را بشکند که با قرآن سر و کار ندارد. نظیر این روایات زیاد است. مرحوم کلینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در کافی روایتی نقل می‏کند که می‏فرماید: «البیت الذی یقرأ فیه القرآن و یذکر الله عزّوجلّ فیه تکثر برکته و تحضره الملائکة و تهجره الشیاطین و یضیئ لاهل السماء کما تضیئ الکواکب لاهل الارض؛ در آن خانه که قرآن خوانده شود برکت زیاد می‏شود و در آن ملائکه رفت و آمد می‏کنند، از آن خانه شیاطین رَخْت برمی‏بندند و این خانه برای ملائکه درخشندگی دارد؛ نظیر درخشندگی ستارگان برای اهل زمین.»
«والبیت الذی لایقرأ فیه القرآن و لایذکر الله عزّوجلّ فیه تقل برکته و تهجره الملائکة و تحضره الشیاطین؛۴ خانه‏ای که در آن قرآن خوانده نشود و در آن خانه از خداوند یاد نشود، برکت ندارد. ملائکه نیز با این خانه سر و کار ندارند، بلکه شیاطین در این خانه رفت و آمد دارند.» و اگر ما برای * جوان باید از قرآن قدرت بگیرد، همان سان که علم می‏گیرد. از قرآن تقویتِ اراده بگیرد، آن چنان که می‏تواند، دانش را فرا بگیرد. از قرآن نشاط بگیرد، چنانچه می‏تواند همه اینها را بگیرد.
بحثمان چیزی نداشتیم جز روایت ثقلین، بَسْ بود این که همه مخصوصا جوان‏های عزیزم بدانند قرآن چه پشتوانه‏ای است.
روایت معروفی به نام روایت «ثقلین» هست که آن را سنّی و شیعه نقل کرده‏اند، حتی بزرگانی؛ نظیر صاحب عبقات و صاحب الغدیر با بیش از پانصد سند آن را نقل کرده‏اند. شاید روایتی بدین‏گونه با بیش از پانصد سند نداشته باشیم و پیغمبر اسلام این روایت را در مواقع خاص و استثنایی می‏خواندند؛ مثلاً به هنگام مرگ، همان وقت که پیغمبر اکرم از دنیا رفتند و یک وضع استثنایی هم پیش آمد، پیغمبر اکرم فرمودند مرا ببرید مسجد، حضرت نمی‏توانستند راه بروند، امیرالمؤمنین و عباس زیر بازویشان را گرفته بودند به گونه‏ای که پاهای مبارک حضرت روی زمین کشیده می‏شد، حضرت را تا محراب رساندند، پیغمبر اکرم نماز را نشسته خواندند و نمازگزاران ایستاده؛ چون پیامبر نتوانستند منبر بروند، بر پلّه اوّل نشستند و فرمودند: این نماز مختصّ به من بود. معنای این عبارت چیست؟ یعنی من برای یک وضع استثنایی به مسجد آمده‏ام نمی‏شود امامِ جماعت نشسته باشد و نمازگزاران ایستاده بدو اقتدا کنند، عکسش می‏شود، امّا امام جماعت نشسته و نمازگزاران ایستاده باشند، نمی‏شود. این عمل مختصّ به من بود. پس پیامبر احساسات خلایق را برانگیزاند و فرمودند: من چگونه پیغمبری برای شما بودم؟ گریه همه مردم بلند شد، گفتند: یا رسول الله، خیلی عالی بودی؛ جاهل بودیم، آگاه شدیم؛ وحشی بودیم، متمدّن شدیم؛ گمراه بودیم، هدایت شدیم. پیامبر در ادامه سخنانش فرمودند: حق‏الناس مشکل است، من نمی‏توانم روز قیامت جواب «حق‏الناس» را بدهم، اگر کسی چیزی، حقّی بر من دارد، بیاید الآن بگوید. عربی گفت، یا رسول الله، یک روز که بر شتر سوار بودید، با چوب‏دستی ناآگاهانه به سینه من زدید، اینک می‏خواهم قصاص کنم. فرمودند بیا و قصاص کن، با آن که حق قصاص نداشت، ولی حضرت برای آن که آزردگی او را بزداید فرستادند آن چوب دستی یا عصا را آوردند. گفت: یا رسول الله، بدن من برهنه بود، پیغمبر هم دکمه پیراهنش را باز کرد. مرد جلو آمد و سینه پیغمبر را بوسید و گفت می‏خواستم سینه شما را ببوسم. در این هنگام ذهن و دل مردم آماده شد. رسول خدا حدیث ثقلین را خواندند: «انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ما ان تمسّکتم بهما فلن تضلّوا ابدا.» فرمودند مردم من می‏روم و دو امانت به جای می‏گذارم، شرافت شما، عزّت شما به این پشتوانه‏هاست؛ یعنی در وقت گرفتاری‏ها، بی‏اراده‏گی‏ها، هجوم دشمن و به هنگام بیچارگی‏ها این دو پشتوانه را داشته باشید، این دو پشتوانه چیست؟ یکی قرآن و دیگری عترت، بعد هم فرمودند این دو، دوش به دوش یکدیگر تا روز قیامت به من می‏رسند. معنای این عبارت این است که همیشه و در هر زمان، قرآن و امام حاضر در کنار هم‏اند و این دو پشتوانه، لب حوض کوثر به پیغمبر می‏رسند. پیامبر ادامه داد اگر کسی به این دو پشتوانه تمسّک کند به ضلالت و گمراهی در هیچ امری دچار نمی‏شود. چه در امر دین، چه در امر زندگی، چه در تهذیب نفس و... این ضلالت فقط ضلالت در دین نیست.
تمسک به قرآن مراتبی دارد که جوانان باید از همه مراتبش استفاده کنند. من به عنوان یک روحانی و سرباز امام زمان به جوان‏ها می‏گویم که اگر به همه مراتب و بُعْدهای تمسّک به قرآن عمل کنید، یک زندگی صد در صد با نشاط دارید. این سخن را تجربه کن، اگر به تجربه دریافتی آنچه می‏گویم، ادامه بده اگر نه، رها کُن. این گفته، قول خداوندگار است، و هیچ تخلفی در آن راه ندارد. وعده پیغمبر است و تخلّف ناپذیر است. وعده ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ و وعده خود قرآن است که تخلّف ندارد.
● قرائت قرآن
مرتبه اوّل، خواندن قرآن است باید قرآن را تلاوت کرد، چه معنایش را بدانیم، چه ندانیم، چه تدبّر بکنیم، یا نکنیم. حتی عمل بکنیم یا نکنیم. نفسِ خواندن قرآن مقصود است.
خواندن قرآن در همه هنگام پسندیده است، حتی طبق بعضی روایات تلاوت قرآن در خانه‏ها باعث آمد و شد فرشتگان می‏شود، امّا تلاوتِ قرآن در یک مجمع علمی، بویژه در ماه مبارک رمضان از اهمیت خاصی برخوردار است.
آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که این آیات منحصر به فرد است؛ یعنی بعضی از آیه‏ها مثلش در قرآن نیست. مثلاً راجع به خودسازی، سوره «والشمس» همانندش در قرآن نیست. سوره والشمس به طور مستقیم به خود سازی و تهذیب نفس سفارش می‏کند. سوره‏ای که یازده مرتبه در آن قسم خورده شده باشد و برای مطلبی سه چهار بار تأکید شده باشد، در قرآن منحصر به سوره والشمس است؛ یا مثلاً دعا و راز و نیاز با خدا در سوره بقره: «و اذا سألک عبادی عنّی فانّی قریب.»۵ با هفده تأکید و با هفت هشت ضمیر متکلّم، آیه‏ای منحصر به فرد در قرآن است؛ یعنی یک آیه سر تا پا تلطّف و مهربانی، تأکید در تأکید برای دعا و راز و نیاز با خدا از جمله آیاتی که منحصر به فرد است و نظیرش را در قرآن نداریم، راجع به خواندن قرآن است. در سوره مزمّل می‏فرماید: «فاقرؤا ما تیسّر من القرآن علم ان سیکون منکم مرضی و آخرون یضربون فی الارض یبتغون من فضل الله و آخرون یقاتلون فی سبیل الله فاقرؤا ما تیسّر منه.»۶ می‏فرماید تا می‏توانی قرآن بخوان، نشسته، در بین راه، به هنگام خواب. همان‏گونه که سفارش شده، به هنگام خروج از خانه یازده مرتبه «قل هو الله» بخوان، هنگام خواب سه مرتبه «قل هوالله» بخوان، «آیة‏الکرسی» بخوان و از این دستورها فراوان داده شده است. این دستورهایی که در روایات آمده است از همین جا گرفته شده: «فاقرؤء ما تیسّر من القرآن؛ تا می‏توانی قرآن بخوان.» حالا از روی قرآن یا از حفظ، نشسته یا خوابیده، در راه یا مؤدّب در مقابل قرآن نشستن.» آن گاه چند تأکید را پشت سر هم ذکر می‏کند می‏فرماید خدا می‏داند که تو گاهی مریض هستی، اما در همان حال مرض هم به اندازه توانایی قرآن بخوان. تا زبان می‏چرخد، قرآن بخوان تا هنگامی که حیات داری. لذا مستحب هم هست سوره «یس» را برای محتضر بخوانند او هم بخواند تا جان دهد. بسیاری از بزرگان در وسط سوره یس در آن جمله «سلامٌ قولاً من ربٍّ رحیم»۷ از دنیا رفته‏اند. آن گاه می‏فرماید گاهی خیلی کار داری؛ مثلاً امتحان کنکور داری، موقع امتحان‏هاست گرفتاری داری، چک برگشتی داری و گرفتاریت خیلی زیاد است، می‏گوید همان وقت هم تمسّک به قرآن را فراموش نکن، تا می‏شود قرآن بخوان و اگر می‏خواهی در امتحان‏هایت موفق شوی، قرآن بخوان. می‏دانم گاهی در خطّ مقدّم جبهه هستی، همان وقتی که در معرض جنگ قرار داری، همان وقتی که تیر مثل باران می‏بارد: «فاقرؤا ما تیسّر منه.» تا می‏توانی قرآن بخوان. ننگ است برای شیعه‏ای که ائمّه طاهرین‏اش در مثل ماه مبارک رمضان چندین ختم قرآن انجام می‏دادند، او یک ختم قرآن نخواند، بلکه در هر ماه یک ختم قرآن نخواند. اگر کسی در خواندن قرآن روان باشد، یک جزء قرآن را با نیم ساعت می‏شود خواند؛ ربع ساعت صبح، ربع ساعت شب، در یک ماه می‏شود یک ختم قرآن. بعضی‏ها حاضرند چندین ساعت پای این فیلم‏های نکبت‏بار بنشینند، امّا نوبت به قرآن که می‏رسد خسته است، کار دارد. حاضر است چندین ساعت در جلسات بیهوده‏ای که موجب قساوت قلب و فشار قبر است بنشیند، اما وقت خواندن قرآن خسته است، کار دارد. جوان‏ها مواظب باشید مشمول نفرین قرآن نشوید، اگر قرآن به شما نفرین بکند، معلوم است که مستجاب است «و ماحلٌ مصدّق.» و امیدوارم ان شاءالله برسد به یک جایی که جوان‏های ما همه و همه حافظ قرآن باشند. ایرانی‏ها از نظر استعداد از حجازی‏ها خیلی بالاترند، اما در زمان پیغمبر اکرم بیش از ۹۰ درصد آنها حافظ قرآن بودند، در حالی که سواد مکتب خانه‏ای هم نداشتند. زنان و مردان سواد نداشتند، اما حافظ قرآن بودند. یک وَلَعی داشتند وقتی سوره‏ای یا آیه‏ای می‏آمد، بر گرد پیامبر حلقه می‏زدند تا سوره را حفظ کنند. من بعضی از جوانان را دیده‏ام که انسان را شگفت زده می‏کنند و البته این لطف قرآن و عنایت امام زمان است، به اندازه‏ای عالی آیه را می‏داند؛ در چه سوره‏ای، آیه چندم، می‏تواند از اول به آخر بخواند، می‏تواند از آخر به اول بخواند * خواندن قرآن در همه هنگام پسندیده است، حتی طبق بعضی روایات تلاوت قرآن در خانه‏ها باعث آمد و شد فرشتگان می‏شود، امّا تلاوتِ قرآن در یک مجمع علمی، به ویژه در ماه مبارک رمضان از اهمیت خاصی برخوردار است.
همان طور که می‏تواند از وسط شروع کند. حالا این اندازه دقت شاید خیلی لازم نباشد، امّا حیف نیست که دختری لیسانس داشته باشد، امّا نتواند قرآن بخواند. قرآن به این دختر نفرین می‏کند. آقا دکتر است، امّا نمی‏تواند قرآن بخواند، آقا دبیر است، بَلَد نیست قرآن بخواند، آقا طلبه درس خارج خوان است، خوب نمی‏تواند قرآن بخواند، معلوم است که این مشمول نفرین قرآن می‏شود. بیایید تصمیم بگیریم که همه ما قرآن خوان شویم. حداقل صبحی، شبی یک مقدار قرآن بخوانیم. حال اگر هم نصف جزء نمی‏خوانیم یک حزب بخوانیم دو صفحه بخوانیم، یک سوره یس به هنگام صبح بخوانیم. هر کس سوره «یس» را صبحْ هنگام بخواند، خدا و قرآن از او تا شب محافظت می‏کنند، هر که سوره «واقعه» را شبْ هنگام بخواند، روزی او وسیع می‏شود. یک زندگی با نشاط پیدا می‏کند. خدا را به آن کسی که سر بریده‏اش هم قرآن خواند، سوگند می‏دهم که همه ما را عاشق قرآن کند.
۲ ) کافی، ج۲، ص۵۹۹.
۴ ) کافی، ج۲، ص۶۱۰.
۶ ) مزمّل (۷۳) آیه ۲۰.
۱ ) مائده (۵) آیه ۱۵.
۳ ) تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳.
۵ ) بقره (۲) آیه۱۸۶.
۷ ) یس (۳۶) آیه ۵۸.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید