جمعه, ۲۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 14 March, 2025
مجله ویستا
نقدی بر نظریه ذهنیت ارزشهای اخلاقی

فلسفه اخلاق شاخهایی از فلسفه است كه موضوعات بسیاری را شامل میگردد و به طور كلی به هر نوع سؤال درباره خوب و بد مربوط میشود. غالباً در فلسفه اخلاق سه موضوع را حوزه بحث میدانند: فرا اخلاق، نظریههای اخلاقی و اخلاق كاربردی. در فرا اخلاق فیلسوفان به دنبال معنای احكام اخلاقیاند و از جمله اینكه ارزشهای اخلاقی ذهنیاند یا عینی؟ آنچه در نظریههای اخلاقی مورد نظر است صورتبندی و ارزیابی اصولی اخلاقی است كه قانون رفتارها و نتایج ناشی از آنها میباشد. اخلاق كاربردی نیز به مسائل عملی مانند سقط جنین، كمك به قحطی زدگان و مانند آن میپردازد. مقاله حاضر ناظر به بحثی مربوط به فرا اخلاق میباشد. سعی میشود تا نظریه مكی فیلسوف قرن۲۰م (۱۹۸۱ ـ۱۹۱۷م) كه از ذهنیت ارزشهای اخلاقی دفاع میكند طرح گردد و سپس نقدهای احتمالی آن مطرح خواهد شد.
وجود ارزشها از جمله ارزشهای اخلاقی در زندگی انسان امری بدیهی است و انسان خواه ناخواه در زندگی با بایدها و نبایدها، ضرورتها و به عبارت دیگر امرها و نهیها و خوب و بد سر و كار دارد. یكی از سوالات عمده در خصوص خوب و بدهای اخلاقی در رابطه با منشأ و مبنای آنهاست. در رمان برادران كاراموزف اعمالی بدین شرح گزارش میشود: آنها روستاها را به آتش میكشند، میكشند و به زنان و كودكان تجاوز میكنند و زندانیان خود را از ناحیه گوش به دیوار میخكوب میكنند و آنها را تا صبح به حال خود رها میكنند... ما غالباً از رفتار ظالمانه حیوانی برخی انسانها سخن میگوییم اما در حقیقت این یك قضاوت ناعادلانه در حق حیوانات است چرا كه حیوانات هرگز دست به چنین اعمال نمیزنند.
رفتارهای تجاوزكارانهای كه در میان آدمیان رایج است هرگز میان حیوانات مشابه ندارد. یك گرگ تنها میدرد و پاره میكند و این همه كاری است كه یك گرگ میتواند انجام دهد ولی هرگز حتی نمیتواند تصور كند كه كسی را از ناحیه گوش به دیوار میخكوب كند. آدمیان همچنان از شكنجه كودكان لذت میبرند و فرزندان را در درون رحم مادران میكشند و نوزادان را مقابل چشمان مادرانشان به هوا پرتاب میكنند و سرنیزها را بر آنها در زمان سقوط كردن روی زمین فرو میكنند...(داستایوسكی (۱۱. F.Dostayevsky)، ص۲۸۳).
آنچه از این گزارش مورد نظر بود بیان دقیق سؤال مورد طرح در مقاله حاضر است: آیا هر نوع ارزیابی اعمال از نوع آنچه گزارش شده است ذهنیاند یا عینی؟ اینكه عینیت ارزشها و ذهنیت آنها به چه معناست در تلقی مكی مطرح خواهد شد اما به طور كلی ارزشی عینی خواهد بود كه حكم نسبت داده شده در آن، ویژگی و خصیصهای مربوط به خود فعل باشد و نه خصیصه و ویژگی ذهن حكم كننده. به همین صورت ارزشی ذهنی خواهد بود كه حكم نسبت داده شده در آن، ویژگی و خصیصهای مربوط به ذهن حكم كننده باشد.
به عبارت دیگر ارزشها ذهنی خواهند بود اگر ناشی از ذهنی بشری یا غیربشری باشد و مرتبط با امیال و خواستههای آن باشد و عینی خواهد بود اگر ناشی از یك ذهن نباشد و بر امیال و خواستههای آن مبتنی نباشد. در آثار فلسفه اخلاقی غالباً میان سه نوع ارزش تمایز میدهند: ارزشهای اقتصادی، مانند این حكم: " این خودرو خوب است" كه عمدتا خوب و بد در این قبیل ارزشها به معنای مفید بودن و به صرفه بودن است.
ارزشهای زیبا شناختی، كه موضوع حكم آنها آثار هنری است: "این تصویر خوب است" كه خوب به معنای زیبا، و بد به معنای زشت است و نوع سوم ارزشهای اخلاقی كه موضوع حكم در این قبیل احكام افعال اختیاری انسان است مانند: "كمك به هم نوع خوب است". اینكه خوبی و بدی در این قبیل احكام به چه معناست و ریشه در چه دارد موضوع بحث این مقاله از دیدگاه مكی میباشد دو دیدگاه در پاسخ به این سؤال وجود دارد: مبنای خوب و بدها ریشه در عواطف و خواسته ذهن بشری و یا غیر بشری دارد كه از آن به ذهنگرایی تعبیر میشود. و اندیشه مقابل آن عینیگرایی است كه براساس آن خوب و بدها در احكام اخلاقی بیانگر ویژگی واقعی فعل میباشد و این ویژگی مستقل از ذهن بشری و یا غیر بشری است.
به عنوان مثال ـ خارج از حوزه ارزشهای اخلاقی ـ وقتی گفته میشود كه این غذا بسیار خوشمزه است، حكمی است كه ریشه در عواطف، حالات و خواستههای حكم كننده دارد و به عبارت دیگر یك حكم ذهنی است ولی اگر گفته شود این غذا دو كیلوگرم وزن دارد حكمی است كه مستقل از عواطف و حالات حكم كننده است و به عبارت دیگر عینی است. در مورد مثال اول اگر حالات و عواطف فرد به هر نحوی تغییر بیابد، حكم او نیز احتمالا تغییر خواهد كرد. چه بسا فردی كه خبر تلخی به او رسیده، لذیذترین خوراكیها برای او خوشمزه نخواهد بود و نیز زمانی كه فرد احساس خستگی بكند یا بیمار باشد و ... حالات و عواطف خاصی دارد كه در شرایطی متفاوت از آن، حالات و عواطف متفاوتی خواهد داشت. در مورد مثال دوم اینكه این غذا دو كیلوگرم وزن دارد، ربطی به حالات و عواطف حكم كننده ندارد و هر خبری چه تلخ و چه خوش به فرد داده شود، همچنان آن غذا دو كیلوگرم است زیرا حكمی درباره خود آن عمل و پدیده است (استیس، ص۳۹۷).
● ذهنیت ارزشهای اخلاقی
به نظر مكی ارزشهای اخلاقی مستقل از خواستهها، حالات روحی و روانی و عواطف بشری وجود ندارد و خوب و بدهای اخلاقی ناظر به یك ویژگی و خصیصه موجود در افعال نمیباشد. نمونههایی از ارزشهای موجود در اخلاق مانند "شكنجه به قصد لذت بد است" و "قتل عمل بدی است" و یا "احترام متقابل خوب است" و ... ناظر به نوعی كیفیت و ویژگی موجود در عالم واقع نیست. آنطور كه در این مثال احكام نسبت داده شده حاكی از وجود خصیصهای در عالم واقع مستقل از انسان است: "كتاب x دویست و پنجاه صفحه دارد" و "این ساعت مچی رنگ طلایی دارد".
به نظر مكی تنها ارزشهای اخلاقی نیست كه ذهنیاند بلكه ارزشهای زیبا شناختی و موجود در قلمرو هنر نیز همگی ذهنیاند. در تلقی مكی اساساً هیچ ارزشی در عالم به نحو عینی وجود ندارد. از این رو آنچه به طور واقعی مورد ادعای وی است عبارت از این حكم انحصاری است: "هیچ گونه ارزش عینی وجود ندارد". در اینجا به بحث درباره ارزشهای اخلاقی محدود خواهیم بود. مكی اذعان میكند كه نظریه او نه به معنای شكاكیت اخلاقی است و نه مستلزم آن. زیرا شكاكیت اخلاقی در یك نگاه كلی به این معناست كه سخن گفتن از ارزشها به هر نحوی دور از خرد است. به نظر وی این تلقی غیر قابل دفاع است(مكی، ص ۵۶۱). مراد مكی از ذهنیت ارزشهای اخلاقی به نحو ایجابی چیست و چگونه در دفاع از آن استدلال ارائه میكند؟
از آنجا كه ممكن بود ادعای مكی منجر به سوء تفاهم و تفسیر نادرست شود وی سعی میكند ادعای خود را روشن نماید. به نظر وی یكی از شیوههای بیان اینكه ارزشهای عینی وجود ندارد تأكید بر عدم صدق و كذب پذیری احكام ارزشی است.
البته این تعبیر نیز خود میتواند منشاء سوء تفاهم و تفسیر غلط گردد. چرا كه احكام ارزشی زیادی وجود دارند كه واجد خصیصه صدق و كذبپذیری میباشند. ارزیابیها و سنجش آثار هنری، رفتارها و ... كه به واسطه معیارها و مبناهای مفروض به عمل میآید حاكی از عینیت ارزشها و صدق و كذبپذیری ارزشهاست. در آزمونی كه فردی نمره بالاتری اخذ میكند، میوهای كه از میوه دیگری بهتر محسوب میگردد و فردی كه قهرمان شنا میشود، نمونههایی از احكام ارزشیاند كه براساس مبناها و معیارهای از قبل پذیرفته شدهای صورت میگیرد. داوران و قضات این امور بر اساس معیارها و مبنای مفروض پیشین قادر به داوری و ارزیابی میباشند كه بالطبع خصیصه صدق و كذبپذیری دارند.
بنابراین وجود ارزشهای عینی به این معنا مورد انكار مكی نمیباشد. در هر صورت احكام مقایسهای و تطبیقی قابل صدق و كذباند و در چنین فضایی طرح این سوال كه آیا این میوه از میوه دیگر بهتر است یا نه، این فرد باهوشتر است یا نه و ... یك پرسش عینی و واقعی خواهد بود. ذهنیت ارزشها در تئوری مكی به معنی ذهنیت ارزشها در مقایسه با معیارها و مبناهای مفروض نیست. بلكه وی تأكید میكند كه اینگونه احكام عینی در اخلاق، زیباشناختی و حوزههای دیگر وجود دارد. علاوه بر این، مكی به وجود عینیت دیگری در قلمرو ارزشها اشاره میكند. به عنوان مثال تمایز موجود بین عدالت و ظلم یك تمایز عینی است.
تمایزی كه برای سایر امور عینی الگو و پارادایم محسوب میگردد به نحوی كه اگر فردی واجد شرایط قهرمانی شنا براساس مبنای مفروض و پیشین به قهرمانی نایل نگردد، یك امر ظالمانه و به دور از عدالت محسوب میگردد. بدین ترتیب پرسش از عینیت و ذهنیت ارزشها به سؤال دیگری تغییر چهره میدهد: آیا معیارها و مبناهای مفروض در ارزیابیها و احكام ارزش، عینیاند یا ذهنی؟ بنابراین وقتی یك ذهنگرا مدعی میشود كه احكام ارزش ذهنیاند، معنای ادعا او میتواند این باشد كه احكام و ارزشها دارای معیارها و مبناهای عینی و مستقل از گزینش و خواستههای بشری نمیباشند.
این معنا از ذهنگرایی بنا به تأیید مكی مستلزم اتخاذ معیارها و مبناها در ارزیابیها و سنجش به نحوه دلبخواه نیست و مبناها و معیارهای اتخاذ شده در سنجشها نیز بدون وجه و بیاساس نمیباشد. سیب بهتر در مقایسه با میوه دیگر با توجه به معیار خاص تعیین میگردد و این معیارها دلبخواه نیست ولی با وجود این عموماً آن معیار حاكی از خواستههای بشری است. زیرا معیارهای مفروض، نقش قانون و قاعدهایی را كه بر اهداف و خواستههای ما حاكم باشد ایفا نمیكند؛ بلكه معلول خواستههای مایند. از این رو پاسخ به اینكه معیارها مناسباند یا نه و به عبارت دیگر آیا معیارها عینیاند یا نه، در مقایسه با اهداف و امیال انسان میباشد.● بیان دیگر در وضوح ادعای مكی
مكی قبل از ارائه دلایل خود در دفاع از نظریه عدم وجود احكام ارزشی به نحو عینی، سعی میكند تا دقیقاً بیان كند كه مدعای او چیست. وی بعد از آنكه ادعای اولیه (ارزشهای عینی وجود ندارد) را به ادعای ثانویه (معیارها و مبناهای ارزشی كه مستقل از خواستهها و اهداف بشری باشد وجود ندارد) تبدیل میكند، همچنان سعی دارد تا با تبیین و تفسیر از سوء تفاهم و تفسیر نادرست جلوگیری نماید. برای این منظور این بار وی از مفاهیم نظام فلسفی كانت استفاده میكند (مكی، ص ۵۶۳).
كانت در بحث از ارزشهای اخلاقی میان دو نوع امر و بایدهای اخلاقی تمایز مینهد و بیان میكند كه ارزشها یا غاییاند (۲. cathegorical) و یا ابزاریاند (۳. hypothetical). به نظر كانت دستورات اخلاقی غالباً بدین صورت بیان میشود: اگر خواستار X میباشید Y را انجام بدهید (اگر خواستار X میباشید باید Y را انجام دهید.). حال دستورات اخلاقی ابزاری خواهد بود اگر آن امر مبتنی بر این واقعیت مفروض باشد كهY تنها وسیله ممكن برای نیل به X است. به عبارت دیگر آنچه در این قبیل دستور مفروض است وجود ارتباط میان Y و X در نیل به X میباشد. دلیل برای انجام دادن Y نیز در همین نكته وجود دارد كه Y در نیل به Xنقش ارتباطی را ایفا میكند. لذا در چنین احكامی ضرورت ناشی از خواسته و امیال است. اما دستورات اخلاقی غایی خواهد بود اگر ضرورت انجام Yصرفنظر از خواسته و امیال فرد باشد و رابطه علی میان Y و X با توجه به خواسته و میل فاعل عمل مورد توجه نباشد. بنابراین احكام غایی در واقع بیانی است از اینكه دلیل در انجام یك عمل به خواسته فاعل معطوف نمیباشد و عمل ضرورتاً انجام میپذیرد بدون توجه به اینكه آن عمل در رسیدن به خواستهای وسیله و ابزار محسوب گردد. به نظر كانت احكام اخلاقی غایی اند اما به نظر مكی ادعای او كه ارزشهای عینی وجود ندارد دقیقا به معنای انكار وجود احكام غایی میباشد. به عبارت دیگر در نظر كانت احكام اخلاقی نخست غاییاند و دوم عینی، ولی در نظر مكی احكام اخلاقی نه غاییاند و نه عینی بلكه احكام اخلاقی ابزاری ـ به معنای گفته شده یعنی وسیله در نیل به خواستهها ـ و ذهنیاند.
● ادعای عینیت ارزشهای اخلاقی
مكی بعد از بیان دقیق ادعای خود مبنی بر ذهنیت ارزشهای اخلاقی به نظریه عینیت ارزشهای اخلاقی میپردازد. در این خصوص وی به ارسطو، كانت و فیلسوفان وجودی اشاره میكند و حتی به نظر وی هیوم نیز عینیگرا محسوب میشود چرا كه به نظر مكی در هر حال هیوم به تمایز میان شرارت و فضیلت قائل است.
مكی اشاره میكند كه عینگرایان ممكن است در نقد وی متذكر شوند ارزیابی، سنجش و ترجیح دادنها و ... همه از امور و فعالیتهای بشری است و ربطی به ذهنیت ارزشهای اخلاقی ندارد؛ زیرا ارزشهای اخلاقی مقدم بر این قبیل فعالیتهای بشری بوده و منطقاً مستقل از آنها میباشند و البته كه در این قبیل فعالیتها بشری یعنی ارزیابیها، سنجشها و... میتوان به مشاركت و توافق وسیع و گسترده موجود میان جوامع و فرهنگها اشاره نمود و احكام ارزشی خاص به طور كلی یك امر دلبخواهی نمیباشد. این احكام در جوامع مختلف مشترك میباشند و در صورت اختلاف مورد نقد قرار خواهند گرفت و دلایلی علیه آن میتوان ارائه نمود.
پاسخ مكی به چنین نقدی همچنان توسل به این نكته است كه همه آنچه ذهنگرایان بدان معتقداند تأكید به نقش اهداف، امیال و غایات در مراحلی از استدلالهای ارائه شده به وسیله عینگرایان است. و این امر است كه به نظر مكی به سادگی نمیتوان نشان داد (مكی، ص۵۶۴). به ویژه كه اندیشه عینیت ارزشهای اخلاقی سنت حاكم بر فرهنگ فلسفی غرب بوده است. در این خصوص وی به نظریه فیلسوفان وجودی (۴. existentialists) اشاره میكند و از این فلسفه به عنوان نمونهای از گرایشات رایج و حاكم در غرب در خصوص عینی دانستن ارزشهای اخلاقی و سایر ارزشها یاد میكند. به نظر فیلسوفان وجودی آنطور كه مكی از این فلسفه تعبیر میكند، انكار عینیت ارزشهای اخلاقی مستلزم آن است كه انجام هر عمل مقبول باشد و دیگر مهم نخواهد بود كه فرد چه عملی را انجام خواهد داد و بدین روش ذهنگرایی در اندیشه فیلسوفان وجودی مستلزم از دست رفتن هدف و غایت برای حیات بشری است. پاسخ مكی انكار این مطلب است.
به نظر او ذهنگرایی مستلزم از بین رفتن هدف در زندگی نیست و نمیتواند دلیل مناسبی در فقدان گرایشات و علایق ذهنی مشترك موجود میان انسانها باشد و لذا ذهنگرایی دلیل مناسب برای انجام هر عملی نخواهد بود. البته وی یادآور میشود كه از دست دادن اندیشه عینگرایی ممكن است به طور موقت سبب از بین رفتن اعتقاد به وجود علایق و اهداف ذهنی مشترك گردد. این امر قرینهای است به اینكه عین گرایان غالباً سعی دارند به واسطه این تلقی اهداف و علایق خود را عینی و حاكی از تصفیه واقعی عالم بیرون نشان بدهند و سعی داشتند تا برای امیال و خواستههای خود مرجع توجیه در عالم بیرون كشف نمایند. بنابراین ادعای عینیت ارزشها چنان با علایق و خواستههای ذهنی این مدعیان پیوند خورده است كه شكست تلقی آنها ـ عینگرایی ـ احتمالا به معنای تحقیر علایق و خواستههای آنها محسوب میگردد. در هر حال، به نظر مكی، عینیت ارزشهای اخلاقی مفروض گرفته شد و خصیصهای است كه به مدت طولانی سنت فلسفی غرب بود و مكی به دنبال انكار آن میباشد.
● استدلال در دفاع از ذهنیت ارزشهای اخلاقی
معنای "ارزشهای عینی وجود ندارد" در نظریه مكی به طور دقیق بیان شد. وی در دفاع از ذهنگرایی به معنای مذكور دو دلیل عمده ارائه میكند: استدلال اول مبتنی بر نسبیت ارزشها و استدلال دوم مبتنی بر غرابت ارزشها میباشد.
استدلال مبتنی بر نسبیت ارزشها. یكی از مقدمات استدلال مبتنی بر نسبیت ارزشها تأكید بر اختلاف و تفاوت احكام اخلاقی جوامع در زمانهای متفاوت میباشد. چنین اختلاف و تفاوتی همچنین در مورد احكام اخلاقی میان گروهها و طبقات مختلف از یك جامعه بزرگ نیز مورد استناد استدلال مبتنی بر نسبیت ارزشها میباشد. استدلال مكی عبارت است از اینكه تفاوتها و اختلافات احكام اخلاقی موجود در جوامع مختلف به نظر میآید عینی بودن ارزشهای اخلاقی را یك تلقی غیر قابل دفاع میسازد. البته آنچه در این استدلال به عنوان گواهی علیه عینی بودن ارزشهای اخلاقی محسوب میگردد صرف وقوع عدم توافق میان جوامع اخلاقی نیست. چرا كه چنین اختلافی در زیستشناسی، تاریخ، كیهان شناسی و ... نیز وجود دارد و صرف وجود این قبیل اختلافات در حوزههای مذكور گواهی علیه وجود احكام عینی در آن حوزهها نیست.
زیرا اختلافات علمی ناشی از استنتاجات عقلانی و گونهای از فرضیههای تبیینیاند كه بر قرائن ناكافی مبتنی میباشد ولی اختلافات اخلاقی را نمیتوان بدین روش تأویل نمود. به نظر مكی اختلافات اخلاقی بازتابی از تأیید و جانبداری از روشهای متفاوت حیات است. در هر حال بر اساس این استدلال ارزشها ذهنیاند به این دلیل كه ارزشها در جوامع مختلف متفاوتاند، و اگر ارزشها عینی می بودند، نمیبایست شاهد اختلافات اخلاقی در جوامع میبودیم.
استدلال مبتنی بر غرابت ارزشها. به نظر مكی استدلال مبتنی بر غرابت ارزشها در نشان دادن حقانیت ذهنگرایی مهمتر و مطمئنتر است. مقدمه اساسی در استدلال مذكور تأكید بر استلزام میان عینی دانستن ارزشها و غرابت حقایق اخلاقی میباشد. این استدلال در واقع دو استدلال است و در مرحله اول این استدلال بیان میكند كه عینی بودن ارزشها مستلزم غرابت ما بعد الطبیعی حقایق اخلاقی خواهد بود. در مرحله دوم این استدلال بیان میكند كه عینی بودن ارزشهای اخلاقی مستلزم غرابت معرفتی حقایق اخلاقی میباشد.
در حالت اول بیان میشود كه اگر احكام اخلاقی حاكی از خصیصه و ویژگی مستقل از امیال و خواستههای انسانی در عالم واقع باشد مستلزم این است كه از نظر مابعدالطبیعی، در علمی كه در آن فیلسوفان به دنبال شناخت وجود و انواع آناند، شاهد موجوداتی با كیفیات یا روابطی باشیم كه بسیار شگفتانگیز است و كاملاً متفاوت از هر امر دیگری كه تاكنون با آن در عالم مواجه شدهایم. در حالت دوم كه به نحوی نتیجه مرحله اول میباشد اشاره میكند كه اگر به عینی بودن ارزشهای اخلاقی معتقد باشیم به نحوی كه احكام اخلاقی حاكی از خصیصه و ویژگی های مستقل از ذهن بشری یا غیر بشری در عالم باشد مستلزم پذیرش وجود موجودات با كیفیات یا روابط نامأنوسی خواهد بود كه راه و نحوه كسب شناخت درباره آنها به وسیله قوای ادراكی معمولی و شناخته شده مقدور نخواهد بود. این غرابت دومی است كه استدلال مبتنی بر غرابت روی آن تأكید میكند و بالطبع نحوه كسب شناخت از این موجودات یا كیفیات غریب و بیگانه باید به وسیله قوای خاصی مانند حس اخلاقی یا شهود كه كاملاً از دیگر قوای معمولی كسب شناخت متفاوت است صورت گیرد. این قبیل روشها به وسیله فیلسوفانی مانند مور و دیگر شهودگرایان بیان شده است. در هر حال تأكید اساسی این استدلال بر این مطلب است كه اگر احكام اخلاقی حاكی از خصایص و ویژگیهای عینی مستقل از امیال و خواستههای ذهنی بشری یا غیر بشری باشد در آن صورت این خصایص و ویژگی چگونه ضمیمهای خواهد بود؟ و انسان به چه روش و با كدامیك از قوای معرفتی قادر به شناخت آنها خواهد بود؟ به نظر مكی هر پاسخی كه ارائه گردد منجر به پذیرش غرابت مابعدالطبیعی و معرفتی خواهد بود. به عبارت دیگر منجر به پذیرش نوع عجیبی از موجودات، كیفیات و نوع عجیبی از قوه معرفتی در شناخت آنها خواهد بود.
● بررسی و نقد نظریه مكی
۱) استدلال نخست ـ استدلال مبتنی بر تفاوت رفتارها و احكام اخلاقی در جوامع مختلف پیوند بین دو امر است و آن اینكه تفاوت مستلزم ذهنیت است. این استدلال در واقع یك استدلال رفع تالی است:
اگر ارزشها عینی باشد در آن صورت در مورد آنها میان جوامع مختلف شاهد اختلاف و تفاوت نخواهیم بود.
ارزشهای اخلاقی جوامع مختلف متفاوت است.
نتیجه: ارزشهای اخلاقی عینی نیست.در نقد و بررسی این استدلال غالباً دو راه حل ارائه میگردد. راه حل نخست ناظر به مقدمه شرطی به كار رفته در استدلال مذكور است، و به عبارتی در این قبیل راه حلها مدافعان عینیت ارزشهای اخلاقی تلاش میكنند تا نشان بدهند كه اساساً میان اختلاف و ذهنیت و بالطبع میان وحدت یا اجماع و عینیت، ارتباط و لزوم منطقی وجود ندارد. راه حل دوم معطوف به مقدمه غیر شرطی استدلال مذكور میباشد و این ادعا را كه ارزشهای اخلاقی در جوامع مختلف متفاوت است مورد انكار قرار میدهد.
در راه حل اول، عینگرایان میتوانند با اغماض و تسامح مقدمه اول استدلال مذكور را مبنی بر اختلاف و تفاوت جوامع و گروههای مختلف در مورد ارزشها بپذیرد ولی وجود اختلاف و تفاوت احكام و رفتار اخلاقی جوامع را قرینه و گواه بر ذهنیت آنها نداند. ذهن در انجام چنین كاری و برقراری چنین ارتباطی ـ ارتباط میان ذهنیت و تفاوت ـ موجه نیست. چنین دفاعی مشابه امری است كه در حوزه ریاضیات ممكن است مطرح گردد. مشابه چنین سوالی در منطق و ریاضیات وجود دارد كه آیا روابط منطقی و ریاضی روابط ذهنی است یا عینی؟ اینكه به عنوان مثال گفته میشود ۲=۱+۱ آیا حاكی از وجود یك امر عینی در بیرون از دنیا ذهن ماست یا بیانگر خواسته و امیال و حالات روحی و روانی ریاضیدان و منتقدان است؟ اگر فرض كنیم جامعهای را كه در آن ۳=۱+۱، كه حاكی از اختلاف و تفاوت احكام و روابط ریاضی جامعه موجود میباشد، آیا این دلیل و قرینهای بر ذهنی بودن روابط ریاضی میباشد؟ و ۳=۱+۱ و ۲=۱+۱ هیچ كدام ناظر به واقعیت و رابطه عینی نمیباشد و بلكه صرفاً بازتابی از امیال و عواطف ذهن ریاضیدانان است؟ پاسخ در ریاضیات قطعاً منفی است. چنین پاسخی به نظر عین گرایان در قلمرو فلسفه اخلاق پاسخ موجهی مقابل استدلال مذكور است كه از تفاوت و اختلاف سعی در توجیه ذهنیت احكام اخلاقی دارند.
البته ۳=۱+۱ میتواند درست باشد و به عنوان یك حكم ریاضی عینی محسوب گردد به این شكل آنچه از ۱ در این گزاره مراد است برابر است با ۵/۱ عددی كه در نزد جامعه امروزی مراد میگردد و مراد از ۳ در گزاره مذكور همان باشد كه نزد ریاضیات فعلی از آن اراده میشود. در غیر این صورت قطعاً ریاضیدان حكم به نادرستی و بطلان ۳=۱+۱ میدهند. از دفاعیه مذكور در علم ریاضی كه منسوب به فرگه است عینگرا میتواند در نشان دادن نادرستی استدلال مذكور مدد گیرد. به همان صورت ذهنیت ذهنیت روابط ریاضی مستلزم پذیرش نتایج بیهوده میباشد، ذهنیت اخلاقی نیز چنین نتیجهای به دنبال خواهد داشت(كارلس، (۵. T.Charles) ص۱۹۴).
رونالد دوركین (۶. R.Dworkin) در پاسخ به استدلال مبتنی بر تفاوت احكام اخلاقی اشاره میكند كه وجود اختلافات و تفاوتهای اخلاقی ممكن است به عنوان دلیل و قرینهای در بازنگری احكام اخلاقی باشد اما بازنگری احكام اخلاقی در سایه مواجهه با احكام متفاوت یك امر است و تصدیق كردن به اینكه احكام اخلاقی به واسطه مواجهه با احكام متفاوت به نحو اثباتی صادق نیستند امر دیگری است. در هر حال به همان صورت كه عمومیت و شیوع یك نظر و رأی، قرینه و گواه بر صدق آن نیست اختلاف و عدم عمومیت و شیوع یك نظر و رأی، قرینه و گواه بر كذب آن نیست و بدینصورت وی سعی دارد تا نقص استدلال اول ذهنگرایان را نشان دهد. به نظر او در برخی از حوزههای معرفت بشری اختلاف میتواند دلیل بر ذهنیت و اتحاد، و عمومیت نشانه و قرینه عینیت باشد. دانش تجربی مصداق چنین شناختی است لذا به عنوان مثال اگر میلیونها انسان بپذیرند كه اسب افسانهای یونیكرن را مشاهده كردهاند ولی درباره شكل و اندازه آن اختلاف داشته باشند در چنین حوزهای از دانش اختلاف، قرینهای علیه وجود اسب افسانهای یونیكرن است كه اگر چنین اسبی واقعاً وجود میداشت باید شاهد گزارشات عام و واحدی میبودیم. اما در حوزه اخلاق، وجود اختلاف و عدم گزارش عام و واحد از پدیدهها و احكام اخلاقی قرینه بر ذهنیت آنها نخواهد بود و از آنجا كه آرای فلسفی معلول امور فلسفی نیست، اختلافات آرای فلسفی قرینه بر ذهنی بودن آنها نیست (رونالد، ص ۵۶۸).
۲) آنچه عینگرا در راه حل دوم به دنبال نشان دادن آن است سستی مقدمهً دوم استدلال مذكور است. در این تلاش عینگرایان سعی میكنند این مقدمه را كه ارزشهای اخلاقی جوامع مختلف متفاوت است، مورد نقد قرار دهند و مقابل آن بیان میكنند كه حقیقت امر اینگونه نیست، احكام اخلاقی جوامع به نظر میآید كه مختلف و متفاوتاند و در واقع گروههای مختلف انسانی دارای احكام اخلاقی مشتركی میباشند. اطلاعات اولیه انسانشناسان و جامعهشناسان ممكن است فرد را برای پذیرش این نتیجه آماده كند كه در فرهنگهای متفاوت احكام اخلاقی متفاوتی وجود دارد ولی این نتیجه و رأی ظاهری قادر نیست موافقت و اشتراك عظیم جوامع و فرهنگ در بعد احكام اخلاقی را كوچك نشان دهد. در این خصوص پترسینجر (۷. P.Singer)(۱۹۹۱، ص ۵۴۴ ـ۵۵۳) معتقد است كه اخلاق مجموعهای از امور متفاوت برای مردمان متفاوت در زمان و مكان متفاوت نیست، بلكه مشتركات اخلاقی جوامع در زمان و مكانهای متفاوت بسیار چشمگیر و آموزنده است. و به طور كلی رفتاری كه در جوامع ما فضیلت شمرده میشود احتمالاً در جوامع دیگر نیز عمل مذكور همین نقش فضیلت گونه را ایفا میكند. چنین نیست كه عملی از مجموعهً اعمال اخلاقی یك جامعه نقش فضیلت را داشته باشد و در جامعه دیگری نقش شرارت را ایفا كند.
عینگرایان دیگری چون رالف لینتون (۸. R.Linton) (۱۹۵۴، ص۶۸-۱۴۵) سعی كردند تا مشتركات اساسی جوامع و گروههای مختلف انسانی را در بعد احكام اخلاقی نشان دهند تا بدین وسیله كذب مقدمه دوم استدلال مبتنی بر تضاد و تفاوت احكام اخلاقی را نشان بدهند. وحدت و مشتركات اخلاقی تأكید شده در نظر این قبیل فیلسوفان در دفاع از خود تقویت میگردد، وقتی راهها و شیوههایی كه به نظر میآید فرهنگهای مختلف احكام اخلاقی متفاوت دارند بیان گردد. به عبارت دیگر عینگرایان (كارلس، ص۱۹۶-۱۹۷) ضمن تصدیق مشتركات بنیادین فرهنگها در بعد احكام اخلاقی تفاوتها و اختلافات اخلاقی موجود در فرهنگها را ظاهری دانسته و بیان میكنند كه این اختلافات در اصول و احكام نبوده بلكه در سطوح دیگری میباشد كه غالبا حداقل به سه سطح و سه نحوه از تفاوت اخلاقی فرهنگ اشاره میكنند.
۱) تفاوت و نسبیت در شیوه. تفاوت در این سطح ناظر به نسبیت و تفاوت فرهنگها در بخش روش اجرای یك اصل اخلاقی است و در اصل ارزش اخلاقی مورد نظر تفاوت و اختلافی وجود ندارد. به عنوان مثال احترام به پدر و مادر یك ارزش اخلاقی غالب و رایج در فرهنگهای مختلف میباشد اما در مرحله عمل به این حكم فرهنگهای مختلف گوناگون و متفاوت عمل میكنند. و البته طبیعی است كه شرایط اقلیمی و ... در نحوه اجرای اصول اخلاقی تأثیرگذار خواهد بود.
۲) تفاوت و نسبیت در امور ناظر به واقع. تفاوت و نسبیت در شیوه امری مربوط به اخلاق نیست بلكه یك تفاوت غیر اخلاقی است. تفاوت در امور ناظر به واقع نیز از جمله اختلافات غیر اخلاقی فرهنگهاست كه به نظر میآید احكام اخلاقی جوامع متفاوت است، در حالی كه در واقع امر چنین نیست. اگر احكام اخلاقی در قالب "الف خوب یا بد است" بیان گردد نسبیت نوع اول ناظر به این است كه فرهنگهای مختلف در اصل "الف خوب یا بد است" تفاوتی ندارند ولی در مرحله اجراء متفاوت عمل میكنند و این تفاوتی غیر اخلاقی است. به همین صورت در نسبیت امور ناظر به واقع، فرهنگهای مختلف در خوبی یا بدی الف اختلاف و تفاوت ندارند ولی آنچه ممكن است سبب اختلاف آنها گردد، نشان دادن مصادیق الف به عنوان موضوع حكم اخلاقی است. به عنوان مثال "قتل عمد خطاست" یك حكم اخلاقی مورد تصدیق در فرهنگهای مختلف است ولی ممكن است در خصوص این حكم همچنان شاهد اختلافهایی میان فرهنگها باشیم و علت این امر معطوف به اختلاف در نشان دادن مصداق موضوع حكم مذكور، قتل عمد باشد، به نحوی كه در یك جامعه تحت تأثیر شرایط اقلیمییا .. سقط جنین از مصادیق قتل عمد محسوب گردد و در فرهنگ دیگر از مصادیق قتل عمد محسوب نمیگردد و لذا خطا نخواهد بود. آنچه مورد اشتراك دو گروه فرضی است تصدیق خطای قتل عمد است و آنچه آن دو گروه فرضی اختلاف دارند تعیین مصداق قتل عمد است. در هر حال این نوع از نسبیتها و تفاوتهای اخلاقی موجود در فرهنگها كه یك عینگرا نیازی به اجتناب ورزیدن از تصدیق آن ندارند، سبب اختلاف تعیین و تعریف مصداق حكم میگردند.
۳) تفاوت و نسبیت در رتبهبندی احكام اخلاقی. بسیاری از اختلافات موجود در جوامع مختلف در بعد احكام اخلاقی از نظر برخی عینگرایان به یكی از دو مورد یادشده ارجاع داده میشود كه تهدیدی علیه عینگرایی محسوب نمیگردد. بخش دیگری از اختلافات و نسبیتهای اخلاقی جوامع و فرهنگها ناظر به رتبهبندی و اهم و مهم كردن احكام اخلاقی در مرحله عمل است. در مواردی برای فردی به عنوان یك فاعل اخلاقی تحت شرایطی دو حكم اخلاقی متوجه او میگردد به نحوی كه وی تنها قادر است به یكی از آن دو عمل كند و عمل به یكی مستلزم تسلیم شدن به یك بدی اخلاقی است و یا بالعكس. در چنین شرایطی فرد به ناچار اقدام به یك گزینش میكند و بالطبع آنچه كه اخلاقاً تحت شرایط خاص از نظر عملی مهمتر محسوب میگردد بدان عمل میكند. به عنوان مثال تحت شرایطی فردی ناچار میشود یا راست بگوید و سبب قتل انسانی بی گناه شود یا دروغ بگوید و سبب نجات جان انسان بیگناهی گردد. تصمیمگیری در مورد اینكه كدامیك در مثال مذكور از نظر اخلاقی مهمتر است ممكن است در گروههای مختلف اختلاف ایجاد كند كه اصل این اختلاف به معنی عدم اشتراك در اصول دوگانه مذكور نیست بلكه اختلاف ناظر به تصمیمگیری و گزینش مصداق اهم و مهم است (فرانكنا، ص۲۲۸).
● نقد استدلال دوم مكی
استدلال دوم استدلالی دو لبه میباشد. در این استدلال سعی میشود تا نشان داده شود كه با فرض پذیرش عینیت ارزشهای اخلاقی از یك طرف شاهد غرابت مابعدالطبیعی خواهیم بود و از طرف دیگر مواجه با غرابت معرفتی خواهیم شد. با فرض عینی بودن ارزشهای اخلاقی، پرسش نخستین این خواهد بود كه ارزشهای عینی، چگونه موجودات و كیفیاتیاند؟ و پرسش دوم مربوط به روش شناسایی ارزشهای اخلاقی خواهد بود، به عبارت دیگر چگونه میتوان به ارزشهای اخلاقی عینی شناخت پیدا كرد؟ به نظر ذهنگرایان پاسخ درست و روشنی نمیتوان به این دو پرسش داد. لذا به جای تلاش برای كشف پاسخ دو سؤال مذكور اساسا عینیت ارزشهای اخلاقی را مورد انكار قرار میدهند.
در نقد تلقی اخذ شده به وسیله ذهنگرایان مطالب زیادی از طرف عینگرایان ارائه میگردد. از جمله فهرست عمومی كه همگان یا اكثراً آن فهرست را به عنوان شرایط كافی و لازم برای درك و فهم ارزشهای عینی اخلاقی معرفی نمایند، وجود ندارد، ولی همانطور كه در نقد دوم استدلال اول بیان شد غالب این عدم توافقها ناظر به امور غیر اخلاقی است لذا نتایج این اختلافها به ارزشهای اخلاقی معطوف نمیگردد (نك: سینجر، ۱۹۷۲). به علاوه، اختلافات ظاهری فرهنگها و جوامع مختلف در مورد ارزشهای اخلاقی، نشانه اختلاف بنیادین جوامع در تمام سطوح ارزشهای اخلاقی، بیانگر اشتراك و توافق آن جوامع در مورد ارزشهای اخلاقی از جمله روش شناسایی آن نیست. اصل وجود استدلال در جوامع مختلف در مورد ارزشهای اخلاقی بیانگر اشتراك و توافق آن جوامع در مورد ارزشهای اخلاقی است. اگر اعتقاد و ارزش اخلاقی دو فرد یا جامعه به طور كلی از یكدیگر متفاوت و متغایر بود اساسا امید چندانی برای وجود زبان مشتركی كه بتوان براساس آن میان آنان استدلالی تحقق یابد وجود نمیداشت. (نك: راچلس، (۹. J.Rachels) ۱۹۸۶).
كتابشناسی
استیس، والتر، ترنس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمد رضا جلیلی، تهران، انتشارات حكمت، ۱۳۷۷ ش.
فرانكنا، ویلیام، كی، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۶ش.
Bendict,R."Anthropoloy the Abnormal", the Journal of General Pasychology,۱۹۳۴.
Charles Taliaferro ,Contemporary philosophy of Religion, Blackwell publishers,۱۹۹۸
Dostoyevsky, F.The, Brothers karamazov,(trans)C.Garner ,New York, Random House,۱۹۵۰.
Harman, G,The Nature of Morality,Oxford,Oxford university press ,۱۹۷۷.
Linton, Ralph, Method and Perspective in Anthropology, Minneapolis, uniyersity of Minnesota press, ۱۹۵۴.
Mackie, J.L., Ethics: inventing Right and wrong,Harmondsworth, pengunin Books, ۱۹۷۷
Ronald, Dworkin.,"A critique of Mackie", Philosophy and public Affaira, ۱۹۹۶.
Rachels, J., The Elements of Moral philosophy,New York, Randon House,۱۹۸۹.
Steven M.Cahn (ed) ,philosophy for the ۲۱ st century, Oxford University Press,۲۰۰۳.
Singer,peter.(ed),. A Companion to Ethics, Oxford, Basil Blackwell,۱۹۹۱.
Singer, Peter. "Moral Experts" Analysis ۳۲.
منبع:فصلنامه پژوهشی اندیشه نوین دینی، شماره ۳
استیس، والتر، ترنس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمد رضا جلیلی، تهران، انتشارات حكمت، ۱۳۷۷ ش.
فرانكنا، ویلیام، كی، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۶ش.
Bendict,R."Anthropoloy the Abnormal", the Journal of General Pasychology,۱۹۳۴.
Charles Taliaferro ,Contemporary philosophy of Religion, Blackwell publishers,۱۹۹۸
Dostoyevsky, F.The, Brothers karamazov,(trans)C.Garner ,New York, Random House,۱۹۵۰.
Harman, G,The Nature of Morality,Oxford,Oxford university press ,۱۹۷۷.
Linton, Ralph, Method and Perspective in Anthropology, Minneapolis, uniyersity of Minnesota press, ۱۹۵۴.
Mackie, J.L., Ethics: inventing Right and wrong,Harmondsworth, pengunin Books, ۱۹۷۷
Ronald, Dworkin.,"A critique of Mackie", Philosophy and public Affaira, ۱۹۹۶.
Rachels, J., The Elements of Moral philosophy,New York, Randon House,۱۹۸۹.
Steven M.Cahn (ed) ,philosophy for the ۲۱ st century, Oxford University Press,۲۰۰۳.
Singer,peter.(ed),. A Companion to Ethics, Oxford, Basil Blackwell,۱۹۹۱.
Singer, Peter. "Moral Experts" Analysis ۳۲.
منبع:فصلنامه پژوهشی اندیشه نوین دینی، شماره ۳
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست