سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


هنر اتروسک هنر رومی (امپراتوری پسین«معماری»)


هنر اتروسک هنر رومی (امپراتوری پسین«معماری»)
● امپراتوری پسین
هرج ومرج در سده سوم – كه در یك آن هجده مدعی تاج و تخت با یكدیگر مبارزه‌ می كردند و چنین به نظر می رسید كه امپراتوری روم به چندین كشور كوچك و ناتوان تقسیم خواهد شد ــ در سال ۲۸۵ میلادی به دست رهبری توانا به نام دیوكلسین پایان یافت. دیوكلسین می دید كه با وجود ادامه حملات آلمانیها و ایرانیها از شمال و شرق كشور و شورشهای بیشمار در ایالتهای روم، حكومت بر این امپراتوری پهناور غیر ممكن است. او با تقسیم قدرت در میان چهار نفر، از جمله خودش به عنوان سكاندار اصلی، نظم سیاسی را به امپراتوری بازگرداند.
دیوكلسین یك فرمانده همطراز خودش را با لقب مشترك اوگوگوستوس به حكومت برگزید و آنگاه هریك از این دو اوگوستوس دستیارانی با لقب سزار برای خود برگزیدند كه از لحاظ رتبه، اندكی از ایشان فروتر بودند. یك اوگوستوس و سزار در شرق و اوگوستوس و سزار دوم در غرب، قدرت را به دست گرفتند. با آنكه نظم سیاسی تأمین شده بود، سرمشق بدی نیز داده شد و آن تقسیم قدرت در درون امپراتوری بود.
در دوره حاكمیت كنستانتین كه دستگاه حكومت دیوكلسین را برانداخت و تنها به حكومت پرداخت، سنت تقسیم امپراتوری مانند تقسیم داراییهای شخصی در میان فرزندان امپراتور آغاز شد – سنت ویرانگرنه ای كه تا سده های میانه دوام آورد. از این بدتر و متلاشی كننده تر، تأسیس شهری به نام كنستانتینو پل به معنی شهر كنستانتین (قسطنطنیه سابق و استانبول امروزی، در محل شهر باستانی بیزانس در دوره حاكمیت یونانیان) به دستور شخص كنستانتین بوده كه به طرز اجتناب ناپذیری به زوال اعتبار شهر رم و انتقال تكیه گاه قدرت امپراتوری به شرق انجامید.
بدین ترتیب، بیزانس نامش را به تمدن پسین امپراتوری روم شرقی داد. پس از سلطنت تئودوسیوس در پایان سده چهارم، امپراتوری روم به طرز برگشت ناپذیری تقسیم شده بود؛ گرچه امپراتوران بخش شرقی در قسطنطنیه، ادعای حاکمیت بر بخش غربی را نیز داشتند، این ادعاها بیهوده بود زیرا بربرها در سده پنجم در غرب به قدرت رسیدند – اوستروگوتها در ایتالیا، واندالها در آفریقا، ویزیگوتها در اسپانیا، فرانکها و بورگونیها در گُل، انگلها و ساکسونها در بریتانیا، این خرده پادشاهیهای رومی – ژرمنی جانشین قدرت متمرکز و جهانگیر رم شدند و اسلاف ملتهای امروزی اروپا گردیدند. نیمه شرقی امپراتوری روم با نام امپراتوری بیزانس، نزدیک به هزار سال یعنی تا فتح قسطنطنیه به دست ترکها در سال ۱۴۵۳ دوام آورد..
● معماری
تحولات معماری، به طرز نیرومندی، آغاز زوال قدرت امپراتوری روم را مجسم می کنند. در روزگار حاکمیت اوگوستوس و ترایانوس، «دیوارهای» امپراتوری، قدرت لژیونها در مرزهای دور افتاده آن بودند، در پشت دیوار ساحلی لژیونها، امپراتوری می توانست در امان باشد. لیکن در اواخر سده سوم، آورلیانوس امپراتور روم در اثر شرایط و اوضاع زمانه مجبور شد دورتادور شهر رم را دیوار بکشد و آن را به یک دژ مستحکم تبدیل کند؛ رم همان شد که در آغاز بود: شهری محصور در دیوارها که تدریجاً از قدرتش کاسته می شد و به صورت شبح امپراتوری در می آمد.
دیو کلیسن نیز در احساس عدم امنیت آورلیاس سهیم بود، زیرا بر خلاف تیبریوس در سده نخست پیش از میلاد، نتوانست به بهشت بی دفاع کاپری باز گردد بلکه در حدود ۳۰۰ میلادی، کاخ مستحکمی بر ساحل دالماسی در اسپالاتو (اسپلیت امروزی در یوگسلاوی) برای خود ساخت این مجتمع، با مساحتی نزدیک به ۴۰ هزار متر مربع، نقشه ای همانند شهرهای مستعمره روم دارد. نقشه مزبور تقریباً با نقشه شهر تیمگاه که مانند یک اردوگاه نظامی ساخته شده بود یکی است. این رابطه را می توان در ایوان ستوندار جلوی در ورودی کاخ که با فوروم تیمگاه مطابقت دارد، مشاهده کرد.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم برای تاریخ معماری سده های میانه در حیاط ستوندار کاخ دیو کلسین ظاهر می شود. سنتوری انتهایی با زدن طاقی که اسپر را بر خود نگه داشته، از وسط گسسته است، یا شاید بهتر است آن را همچون اسپری توصیف کنیم که ناگهان در نمای سنتوری به صورت طاق در می آید. ویژگی سنتوری شکسته، بیشتر ظاهر شده بود: بیشتر در ایالتهای شرقی امپراتوری – مانند سر دریانمای معابد بزرگ بعلبک سوریه.
این یک تدبیر کاملاً غیرکلاسیک و به سختی قابل تصور در ساختمانی چون پارتنون است و نماینده مرحله ای انتقالی بین اسپر کلاسیک، متکی به ستون و افقی و برجهیدن مستقیم طاقها از سر ستونها به شمار می رود، همچنان که ستون بندیهای جناحی همین ایوان ستوندار چنین است. در اینجا ما با روند تغییر از معماری تیر عمودی و افقی متعلق به یونان و روم باستان (و پیش از آن) به معماری طاق – ستونی سده های میانه روبرو هستیم.
پیش درآمدهای این ویژگی نوین، قبلاً در چشم خورده بود ولی طاق بندی اسپالاتو نخستین جایی است که ویژگی مزبور به شکل و با مقیاس بزرگ ظاهر می شود. مشاهده ظهور تدریجی این ویژگی از شیوه طاق زنی رومی و عدم تمایل معمار رومی به دست کشیدن از تقسیم بندی سه بخشی اسپر حتی وقتی اسپر به یک تکه قالبسنگ گونه تبدیل شده بود – مانند سر ستون به دست آمده از حمامهای کاراکالا – بسیار جالب است. بعدها معماران بیزانسی، اسپر – قالبسنگ را حفظ می کننند، ولی ویژگیهای کلاسیک کهن را از آن می زدایند و شکل هندسی یک قالبسنگ پهلو تخت و «پاطاقی» ذوزنقه وار به آن می دهند.
با آنکه کنستانتین مرکز امپراتوری را به شهر جدید در محل شهر باستانی بیزانس انتقال داد، ولی پیش از ترک نهایی رم چندین طرح مهم ساختمانی را به پایان رساند. یکی از این طرحها باسیلکای پهناوری بود که در فاصله سالهای ۳۰۶ و ۳۱۰ میلادی توسط ماکسنتیوس رقیب کنستانتین آغاز گردید و پس از سال ۳۱۳ میلادی توسط کنستانتین به پایان رسانده شد. آنچه از این ساختمان باقی مانده سه بند طاق گهواره ای از جناح شمالی و دیوارهای بتونی با نمای آجری و ضخامت ۶ متر برای نگه داشتن طاق قاب بندی شده آن است.
اندرون این ساختمان همچون اندرون حمامهای کارآکالا، به طرز سخاوتمندانه ای با مرمر و گچ بریهای زیبا تزیین شده بود. ویرانه های به جا مانده، به دلیل اندازه و حجمشان بسیار چشمگیرند ولی در همان حال فقط بخشی از بنای اصلی اند، که ابعادش ۶۵×۹۰ متر بود و یک تالار مرکزی با طاق متقاطع به ارتفاع ۳۴ متر داشت. در طرح بازسازی شده این بنا (تصویر ۲۶۴) یک طاق متقاطع (بر بالای تالار مرکزی) دیده می شود که روشنایی درون تالار را از دریچه های انتهایی طاقهای چهاربخشی که به تقلید از شیوه ردیف پنجره های زیر گنبدی باز گذاشته شده بودند تأمین می کرد. دیوارهای پشت بند برای تقویت طاق (در جایی که خطوط تقاطع به پایه های نگهدارنده عمدی می پیوندند) ساخته شده که بخشی از فشارهای حاصل از سنگینی طاق راهروهای جانبی را هدایت و به دیوارهای بیرونی منتقل می کنند.
این روش ساختمانی، پیش درآمدی است بر پشت بندهای بازویی که معماران گوتیک ابداع کردند. با سیلیکای کنستانتین به عنوان آخرین ساختمان بزرگ متعلق به جهان باستان، یادبودی از نبوغ و نیروی ابتکار معماران رومی است.
این بنا که نمونه ای از کاربست معماری برای فضاسازی است، به مقیاس عظیم و امپراتورانه طراحی شده است – پرگنجایش، پر نور، فاقد ردیف ستونهای نگهدارنده در تالار مرکزی و ساخته شده ازمصالحی بسیار شکل پذیر، متنوع، و نسوز. از این لحاظ، با نیازها و مقتضیات معماری در دوره های اوج تمدن سازگار است؛ تا هشتصد سال بعد، پاسخی چنین جانانه به این نیازها داده نشد.
منبع : واحد مرکزی خبر


همچنین مشاهده کنید