یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
وفا به پیمان؛ فلسفه غدیر، شرط ظهور
داستان آفرینش انسان و آغاز حیات او بر كرهٔ خاك با یك عهد و پیمان شكل میگیرد. عهد و پیمانی كه بر پذیرش پروردگاری خداوند متعال و نفی پرستش شیطان بسته شد و همهٔ انسانها بر وفای به آن همداستان شدند:
ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشكار شماست؟ و اینكه مرا بپرستید؛ این است راه راست!۱
و [یاد كن] هنگامی را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت كه آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.۲
این عهد و پیمان در طول تاریخ، بارها و بارها توسط پیامبران الهی و جانشینان آنها، به انسانها یادآوری شد تا آنان نسبت به عهدی كه با خدای خود داشتند دچار فراموشی نشوند:
و در حقیقت، در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت [= فریبگر] بپرهیزید.۳
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینكه به او وحی كردیم كه: «خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید».۴
از سوی دیگر برای این كه مردم در وفا به پیمانی كه بر عهده داشتند دچار مشكل نشوند و در تشخیص راهی كه به اطاعت و بندگی خدا و مخالفت با شیطان میانجامد گرفتار سردرگمی نگردند، به آنان گوشزد شد كه اطاعت خدا در اطاعت رسول اوست و هر كس بیشتر در طریق اطاعت رسول گام بردارد در اطاعت خدا از دیگران پیشی گرفته است:
هر كس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده؛ و هر كس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم.۵
... و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت بازایستید و از خدا پروا بدارید كه خدا سخت كیفر است.۶ با پایان یافتن عصر رسالت، نه تنها از بار عهد و پیمانی كه آدم خاكی با خدای خود داشت كاسته نشد، بلكه بسیار شدیدتر از دوران حیات پیامبر(ص) از او خواسته شد كه به عهد و پیمان خود وفا كند؛ چرا كه او در وفاداری به این پیمان مورد بازخواست قرار خواهد گرفت:
... و به پیمان [خود] وفا كنید؛ زیرا كه از پیمان پرسش خواهد شد.۷
و این عهد، چنانكه امام موسی كاظم(ع) در تفسیر آیه یادشده میفرماید، چیزی نبود جز پیروی از امیر مؤمنان علی(ع):
[مراد از] عهد [در این آیه] آن پیمانی است كه پیامبر درباره دوستی ما و پیروی از امیر مؤمنان[ع] از مردم گرفت؛ اینكه با او مخالفت نورزند، از او پیشی نگیرند، با خاندانش نیكی كنند و آنها را آگاه كرد كه درباره این پیمان بازخواست خواهند شد.۸
یعنی این بار عهد آدمی با خدای خود در صورتی دیگر متجلی شد و اطاعت امیر مؤمنان و امامان پس از او همسنگ اطاعت خدا و رسول او گردید: آگاه باشید، هر كس خدا را درباره ولایت امیر مؤمنان و امامان پس از او پیروی كند، این همان پیمان گرفته شده از سوی خداوند است.۹ و برای اینكه هیچكس در شناسایی شخصی كه پس از پیامبر(ص) میبایست با او عهد اطاعت بسته میشد به اشتباه نیفتد، در اجتماعی عظیم از مسلمانان نو شدن عهد آدمی به آگاهی همگان رسید و اعلام شد هر كس پیمان ولایت نبی خاتم(ص) را پذیرفته از این پس باید به پیمان ولایت امیر مؤمنان علی(ع) گردن نهد:
هر كس را من مولای اویم، پس این علی مولای اوست.۱۰
ای مردم! هر كس خدا و رسولش و علی و امامانی را كه از آنها یاد كردم، اطاعت كند، بیتردید به رستگاری بزرگی نائل آمده است.۱۱ و از همین رو بود كه این روز را” داستان آفرینش انسان و آغاز حیات او بر كرهٔ خاك با یك عهد و پیمان شكل میگیرد. عهد و پیمانی كه بر پذیرش پروردگاری خداوند متعال و نفی پرستش شیطان بسته شد و همهٔ انسانها بر وفای به آن همداستان شدند.... “ روز «عهد معهود» (عهد شناخته شده) نامیدند. همانا امروز، روزی بس بزرگ است... امروز، روز كامل شدن دین و روز عهد و پیمان شناخته شده است.۱۲
آری، انسانها مأمور شدند كه پس از رحلت نبی خاتم(ص) با وصی او تجدید عهد كنند و دست در دست او بگذارند تا به فرموده حضرت زهرا(س)، آنها را آسان آسان و به راحتی و ملایمت به راه هدایت و رستگاری رهنمون شود:
به خدا سوگند، اگر پای در میان مینهادند و علی را بر كاری كه پیغمبر به عهدهٔ او نهاد میگذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست میبرد و حق هر یك را بدو میسپرد. چنانكه كسی زیانی نبیند و هر كس میوه آنچه كشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر میگشتند. اگر چنین میكردند درهای رحمت از زمین و آسمان به روی آنان میگشود. اما نكردند و به زودی خدا به كیفر آنچه كردند آنان را عذاب خواهد فرمود.۱۳
اما چنانكه فاطمه زهرا(س) نیز فرمودند: اینچنین نشد و بدعهدی و عهدشكنی از همان نخستین روزهای عروج رسول خدا(ص) آغاز گردید و پیمانی كه جماعت مسلمین در روز غدیر بر اطاعت ولی خدا بسته بودند به راحتی شكسته شد و جز جمع اندكی، همه امت اسلامی از اطراف امام و حجت عصر پراكنده شدند:
هنگامی که پیامبر (ص) رحلت فرمود همه مردم جز سه تن؛ سلمان، مقداد و ابوذر غفاری، به گذشته كفرآمیز خود برگشتند.۱۴
از آن به بعد اگر چه در مقاطعی از دوران ۲۵۰ ساله امامت شیعه، شاهد روی آوردن مردم به ائمه معصومین(ع) و مرجعیت علمی آنها هستیم، اما هیچگاه عهدی كه مردم در برابر امامان خود داشتند به تمامی پاس داشته نشد و این سخن امامان معصوم(ع) كه فرموده بودند: مردم تنها به سه چیز تكلیف شدهاند: شناخت امامان، تسلیم شدن به ایشان در آنچه بر آنها وارد میشود و رجوع به آنها در آنچه كه در آن اختلاف دارند.۱۵
هیچگاه محقق نشد و سرانجام بدعهدیها و عهدشكنیهای امت اسلام منجر به مقتول و مسموم شدن یازده امام و غیبت آخرین امام شد و جامعهٔ اسلامی از بركات حضور امام معصوم(ع) در میان خود محروم گشت. و این همان اتفاقی بود كه پیش از این در كلام امام محمد باقر(ع) پیشبینی شده بود:
هنگامی كه خداوند تبارك و تعالی، از آفریدگانش خشمگین شود، ما [اهل بیت] را از مجاورت با آنها دور میسازد.۱۶
آری، غیبت امام از جامعه و به درازا كشیدن آن نتیجه بدعهدی و پیمانشكنی مردم نسبت به حجتهای الهی و جانشینان به حق رسول خدا(ص) است و تا زمانی كه مردم چنانكه باید و شاید به پیمانی كه در برابر امامان معصوم(ع) برعهده دارند وفا نكنند و با همه وجود آماده پذیرش اوامر و نواهی آنها نگردند، ظهور محقق نخواهد شد؛ چنان كه امام عصر(ع) فرمود:
اگر شیعیان ما - كه خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی كه بر دوش دارند همدل میشدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت، دیداری بر مبنای شناخت راستین و صداقتی از آنها نسبت به ما.۱۷
با توجه به همین اهمیت وفا به عهد و پیمان و تأثیر آن در ظهور امام عصر(ع) بوده است كه از ما خواستهاند هر بامداد عهد و پیمان اطاعتی را كه نسبت به امام خود بر دوش داریم، به یاد آوریم و آن را تجدید كنیم:
بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیام، عهد، عقد و بیعتی را كه نسبت به او (امام مهدی(ع)) بر گردن دارم، تجدید میكنم، كه هرگز از آن برنگردم و بر آن پایدار بمانم.۱۸در پایان این مقال توجه شما را به روایتی بلند و پرمعنا از امام باقر(ع) جلب میكنیم. در این روایت امام باقر(ع) در پاسخ پرسش یكی از یاران خود كه از زمان فرا رسیدن امر [ظهور] پرسیده، در قالب یك داستان یا حكایت تمثیلی با تقسیم زمانها به سه زمان گرگ،” این بار عهد آدمی با خدای خود در صورتی دیگر متجلی شد و اطاعت امیر مؤمنان و امامان پس از او همسنگ اطاعت خدا و رسول او گردید: آگاه باشید، هر كس خدا را درباره ولایت امیر مؤمنان و امامان پس از او پیروی كند، این همان پیمان گرفته شده از سوی خداوند است.... “
قوچ و ترازو بر این واقعیت تصریح كردهاند كه مردم در یك مقطع زمانی كه از آن به «زمان گرگ» تعبیر میكنند، یكسره از در پیمانشكنی با خاندان رسالت برآمدند و حتی در فكر وفا به پیمان خود نبودند، اما در مقطع زمانی دیگر كه از آن با تعبیر «زمان قوچ» یاد میكنند، مردم اگر چه تصمیم دارند به پیمان خود وفا كنند، اما در عمل پیمانشكنی میكنند و از بازگرداندن حقوق اهل بیت(ع) سرباز میزنند، تا سرانجام در مقطعی از زمان كه «زمان ترازو» نامیده میشود، مردم واقعاً تصمیم میگیرند به پیمان خود عمل كنند و حقوق غصب شده خاندان رسالت را به آنها برگردانند. و این زمان، زمانی است كه میتوان در آن امید تحقق ظهور داشت.
زراره نقل میكند كه: حمران از امام باقر(ع) پرسید: قربانت گردم كاش به ما میفرمودید این امر (ظهور امام مهدی(ع)) چه زمانی خواهد بود تا به آن خبر شادمان شویم. آن حضرت فرمود: ای حمران تو دوستان و برادران و آشنایانی داری.۱۹ در زمانهای قدیم مرد دانشمندی بود كه پسری داشت و آن پسر علاقهای به علم پدرش نشان نمیداد و در مورد دانش پدرش چیزی از او نمیپرسید. آن مرد دانشمند همسایهای داشت كه به نزد او میآمد، پرسشهایش را با او مطرح میكرد و مطالبی از او میآموخت. تا اینكه زمان مرگ مرد دانشمند نزدیك شد، پس او فرزندش را فرا خواند و گفت: »تو از آنچه در نزد من بود دوری میگزیدی علاقهای به آن نشان نمیدادی و چیزی از من نمیپرسیدی، اما همسایهای دارم كه به نزد من میآمد و از من سؤالاتی میكرد و چیزهایی فرا میگرفت و به ذهن میسپرد. اگر به چیزی نیاز داشتی، نزد او برو« و همسایهاش را به او معرفی كرد. مرد دانشمند از دنیا رفت و پسر (همچنان) زنده بود تا اینكه پادشاه آن زمان خوابی دید و سراغ آن مرد دانشمند را گرفت. به او گفته شد: «آن مرد از دنیا رفته است». پادشاه گفت: «آیا فرزندی از او بهجای مانده است؟» گفتند: «آری او یك پسر بهجا گذاشته است».
پادشاه گفت: «او را نزد من بیاورید» و كسانی را به دنبال پسر فرستادند تا او را نزد پادشاه بیاورند. پسر [با خود] گفت: «به خدا قسم، نمیدانم چرا پادشاه مرا احضار كرده است. من هیچ دانشی ندارم و اگر پادشاه چیزی از من سؤال كند، بیشك رسوا خواهم شد» در این حال سفارش پدرش را (در هنگام مرگ) به خاطر آورد. پس نزد همسایهای كه از پدرش علم میآموخت رفت و به او گفت: «پادشاه كسانی را به دنبال من فرستاده و نمیدانم چرا احضارم كرده است. پدرم به من گفته بود اگر به چیزی نیاز داشتم، به شما مراجعه كنم». همسایه گفت: «اما من میدانم ۲۰ بهخاطر چه چیزی تو را احضار كرده است. اگر به تو بگویم تو باید هر چیزی را كه خدا از این طریق نصیب تو گرداند، با من تقسیم كنی». پسر گفت: «میپذیرم» همسایه از او خواست سوگند یاد كند و به او اطمینان دهد كه به عهدش وفا میكند. پسر هم سوگند یاد كرد. آن مرد گفت: «پادشاه میخواهد از تو در مورد خوابی كه دیده پرسش كند و بداند كه این زمان چه زمانی است. پس بگو این «زمان گرگ» است. پسر نزد پادشاه رفت و پادشاه گفت: «آیا میدانی به چه دلیلی تو را احضار كردهام؟» پسر گفت: مرا احضار كردهاید تا در مورد خوابی كه دیدهاید از من بپرسید و بدانید كه اكنون چه زمانی است». پادشاه گفت: «درست گفتی. پس به من بگو این زمان چه زمانی است». پسر گفت: «این زمان «زمان گرگ» است». پادشاه دستور داد پاداشی به آن پسر بدهند، آن پسر جایزه را گرفت و به سوی خانهاش رفت. اما از اینكه به دوستش (مرد همسایه) وفا كند، خودداری كرد و [با خود] گفت: «شاید پیش از اینكه این مال را به او بدهم یا خودم بخورم از دنیا رفتم و شاید پس از این به آن مرد نیاز نداشته ” بدعهدی و عهدشكنی از همان نخستین روزهای عروج رسول خدا(ص) آغاز گردید و پیمانی كه جماعت مسلمین در روز غدیر بر اطاعت ولی خدا بسته بودند به راحتی شكسته شد و جز جمع اندكی، همه امت اسلامی از اطراف امام و حجت عصر پراكنده شدند.... “باشم و دیگر از اینگونه پرسشهایی كه از من پرسیده شد، از من سؤال نشود». پس مدت زیادی [در وفا كردن به آن مرد] درنگ كرد.
مدتی بعد پادشاه خوابی دید و بهدنبال پسر فرستاد. پسر از كرده خود پشیمان شد و [با خود] گفت: «به خدا سوگند، هیچ دانشی ندارم كه با آن نزد پادشاه بروم و نمیدانم با دوستم (همسایه) چكار كنم چون به او نیرنگ زده و به او وفا نكردهام» بعد گفت: «به هر حال به نزد او میروم، از او عذرخواهی میكنم و برای او سوگند یاد میكنم، شاید او [از خواب پادشاه] به من خبر دهد». پسر نزد مرد همسایه رفت و گفت: «كاری كردهام كه نمیباید میكردم و به آنچه كه میان من و تو بوده وفا نكردهام و آنچه داشتم از دستم رفته و به تو نیازمند شدهام. تو را به خدا قسم میدهم كه مرا تنها نگذاری، من به تو اطمینان میدهم كه هر چه بهدست آوردم با تو تقسیم كنم. پادشاه به دنبال من فرستاده و نمیدانم از من چه میپرسد». آن مرد (همسایه) گفت: «پادشاه میخواهد از تو در مورد خوابی كه دیده سؤال كند و بداند كه این زمان چه زمانی است. پس تو به پادشاه بگو: این زمان، «زمان قوچ» است». آن پسر نزد پادشاه رفت، پادشاه وارد شد و گفت: «میدانی چرا به دنبال تو فرستادهام؟» آن پسر گفت: «شما خوابی دیدهاید و میخواهید بدانید كه اكنون چه زمانی است». پادشاه خطاب به پسر گفت: «درست گفتی. پس به من بگو این زمان، چه زمانی است؟» پسر گفت: «این زمان، زمان قوچ است». پس از آن پادشاه دستور داد پاداشی به پسر بدهند. پسر آن پاداش را گرفت و به سمت خانهاش رفت و فكر میكرد كه آیا به دوستش وفا كند یا نه، یكبار تصمیم میگرفت وفا كند و یكبار تصمیم میگرفت به عهدش وفا نكند پس از آن گفت: «شاید پس از این دیگر تا ابد به آن همسایه نیازی نداشته باشم» و در نهایت تصمیم گرفت كه بیوفایی كند و به عهدش وفا نكند. پس مدتی دیگر در وفا به عهدش درنگ كرد.
مدتی بعد پادشاه خوابی دید و به دنبال پسر فرستاد، آن پسر بهخاطر آنچه با دوستش كرده بود پشیمان شد و پس از دو بار بیوفایی گفت: «چه كنم كه دانشی ندارم» سپس تصمیم گرفت كه به نزد مرد همسایه برود. پسر نزد آن همسایه رفت و او را به خدای تبارك و تعالی سوگند داد و از او خواست كه او را [در مورد خواسته پادشاه] آگاه سازد و به همسایه گفت این بار به او وفا میكند و به او اطمینان داد و گفت: «مرا به این حال وامگذار! بدون شك دیگر پیمانشكنی نمیكنم و به تو وفا میكنم» همسایه از او خواست تا به او اطمینان دهد، سپس گفت: «تو را خوانده تا از تو در مورد خوابی كه دیده سؤال كند و بداند كه این زمان چه زمانی است. وقتی كه پادشاه از تو سؤال كرد، بگو این زمان، «زمان ترازو» است» آن پسر نزد پادشاه رفت و پادشاه وارد شد و گفت: «[میدانی] چرا تو را احضار كردهام؟» پسر گفت: «شما خوابی دیدهاید و میخواهید سؤال كنید كه این زمان چه زمانی است» پادشاه گفت: «درست گفتی پس به من بگو اكنون چه زمانی است». پسر گفت: «این زمان، زمان ترازو است». پادشاه دستور داد هدیهای به او بدهند، پسر هدیه را گرفت و آنرا نزد مرد همسایه برد و آنرا جلوی همسایه گذاشت و گفت: «آنچه كه من بهدست آوردهام برای تو آوردم پس تو آن را تقسیم كن».
آن همسایه دانشمند گفت: «زمان اول زمان گرگ بود و تو از گرگها بودی و زمان دوم زمان قوچ بود كه قوچ تصمیم میگیرد و انجام نمیدهد و تو هم مثل قوچ تصمیم میگرفتی اما وفا نمیكردی و این زمان (سوم) زمان ترازو بود و تو در آن زمان وفادار بودی. پس بگیر آنچه كه برای تو است چون من نیازی به آن ندارم» و آن دانشمند (همسایه) هدیه را به پسر برگرداند.۲۱
مرجع : فصلنامه موعود
پینوشتها:
” غیبت امام از جامعه و به درازا كشیدن آن نتیجه بدعهدی و پیمانشكنی مردم نسبت به حجتهای الهی و جانشینان به حق رسول خدا(ص) است و تا زمانی كه مردم چنانكه باید و شاید به پیمانی كه در برابر امامان معصوم(ع) برعهده دارند وفا نكنند و با همه وجود آماده پذیرش اوامر و نواهی آنها نگردند، ظهور محقق نخواهد شد.... “
۱ . ألم أعهد إلیكم یا بنیادم أن لاتعبدوا الشیطان إنّه لكم عدوّ مبین و أن
اعبدونی هذا صراط مستقیم. سوره یس (۳۶)، آیه ۶۱-۶۰.
۲ . و إذ أخذ ربّك من بنیادم من ظهورهم ذرّیتهم و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربّكم
قالوا بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیامهٔ إنّا كنّا عن هذا غافلین.
سوره اعراف (۷)، آیه ۱۷۲.
۳ . و لقد بعثنا فی كلّ أمهٔ رسولاً أن اعبدوا اللَّه واجتنبوا الطاغوت... . سوره نمل (۱۶)، آیه ۳۶.
۴ . و ما أرسلنا من قبلك من رسول إلّا نوحی إلیه أنّه لا إله إلّا أنا فاعبدون. سوره انبیا (۲۱)، آیه ۲۵.
۵ . من یطع الرسول فقد أطاع اللَّه و من تولّی فما أرسلناك علیهم حفیظاً. سوره نساء (۴)، آیه ۸۰.
۶ . ... و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتقوا اللَّه إنّ اللَّه شدید العقاب. سوره حشر (۵۹)، آیه ۷.
۷ . ... و أوفوا بالعهد إنّ العهد كان مسئولاً. سوره اسراء (۱۷)، آیه ۳.
۸ . العهد ما أخذ النبی علیالناس فی موّدتنا و طاعهٔ أمیرالمؤمنین أن لایخالفوه ولایتقدّموه ولایقطعوا رحمه و أعلهم أنّهم مسئولون عنه. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۸۷، ح۱. سوره مریم (۱۹)، آیه ۸۷.
۹ . ألا من دان اللَّه بولایهٔ امیرالمؤمنین والأئمهٔ من بعده فهوالعهد عنداللَّه. به نقل از امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه «لایملكون الشفاعهٔ إلّا من اتّخذ عند الرحمن عهداً.»؛ [آنان] اختیار شفاعت را ندارند، جز آنكس كه از جانب [خدای] رحمان پیمانی گرفته است. (بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۳۳، ح۵۸.)
۱۰. من كنت مولاه فهذا علی مولاه... . ابو منصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۵۶-۶۶.
۱۱. معاشر الناس! من یطع اللَّه و رسوله و علّیاً والائمّهٔ الذین ذكرهم فقد فاز فوزاً عظیما. همان.
۱۲. إنّ هذا یوم عظیم الشأن... یوم كمال الدین و یوم العهد المعهود. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۴، ح۴۰.
۱۳. همان، ج۴۳، ص۱۵۸. همچنین ر.ك: سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا(ع)، ص۱۵۱.
۱۴. إنّ النبی، صلّی اللَّه علیه و آله، لمّا قبض ارتدّ الناس علی أعقابهم كفّاراً الّا ثلاثهٔ: سلمان والمقداد و أبوذر الغفاری. بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۵۹، ح۴۲
۱۵. إنّما كلّف الناس ثلاثه: معرفهٔ الأئمّهٔ والتسلیم لهم فیما و رد علیهم والردّ إلیهم فیما اختلفوا فیه. حدیث از امام باقر(ع). محمدبن یعقوب كلینی، الكافی، ج۱، ص۳۹۰، ح۱.
۱۶. إذا غضب اللَّه تبارك و تعالی علی خلقه، نحّانا عن جوارهم. همان، ص۳۴۳، ح۳۱.
۱۷. لو أنّ أشیاعنا، و فقّهم اللَّه لطاعته، علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلّت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا علی حقّ المعرفهٔ و صدقها منهم بنا. بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۷.
۱۸. أللّهم إنّی أجدّد له فی صبیحهٔ یومی هذا و ماعشت من أیّام حیاتی عهداً و عقداً و بیعهٔ له فی عنقی لا أحوال عنها ولا أزول أبداً. همان، ج۱۰۲، ص۱۱۱.
۱۹. مرحوم علامه مجلسی در توضیح این سخن حضرت(ع) كه «تو را دوستان و برادرانی است»
میفرماید: «شاید هدف از آوردن این حكایت، این باشد كه این زمان، زمانه وفای به عهد نیست و اگر زمان ظهور این امر را به تو بگویم، تو دوستان و آشنایانی داری و زمان ظهور را به آنها میگویی در نتیجه خبر میان مردم پراكنده میشود و باعث فساد میشود. و عهد و پیمان به پوشیده داشتن زمان ظهور هم فایدهای ندارد؛ اگر هنوز زمان ترازو نرسیده باشد، تو به عهد خود وفا نمیكنی.
یا معنای این سخن این است كه تو آشنایانی داری، پس به آنها بنگر آیا آنها با تو در چیزی هم رأی هستند یا اینكه اصلاً به عهد تو وفا میكنند؛ پس چگونه امام زمان(ع) در اینگونه زمان ظهور میكند!
یا اینكه مقصود این است كه تو میتوانی آنرا استعلام كنی، پس برای كسب علم به حال آشنایان و برادرانت بنگر هر چه از آنها عزم و تصمیم قاطع بر فرمانبرداری و اطاعت و تسلیم كامل از امامشان دیدی، پس بدان آن زمان، زمان ظهور حضرت قائم - كه خداوند ظهور و فرجش را نزدیك گرداند - است و قیام آن حضرت مشروط به این امر است و عموماً اهل هر زمانی بر یك حالت هستند همانگونه كه از این داستان پیداست.» (بحارالانوار، ج۱۴، ص۵۰۰).
۲۰. علامه مجلسی در توضیح عبارت «اما من میدانم» مینویسد: «شاید علم آن مرد از اطلاع دادن آن عالم باشد و آن عالم هم علمش را از انبیاء گرفته باشد یعنی آنها براساس وحی آسمانی به او خبر دادهاند كه پادشاه به زودی آن خوابها را خواهد دید و این تعبیر آن خوابهاست. یا اینكه او از آن دانشمند نوعی دانش فرا گرفته كه شخص با آن میتواند امثال آن امور را استنباط نماید. این احتمال هم وجود دارد كه آن مرد
پیامبری باشد كه این امور را از طریق وحی فهمیده است. (همان)
۲۱. الكافی، ج۸، ص۳۶۲، ح۵۵۲؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۹۷ - ۴۹۹
پینوشتها:
” غیبت امام از جامعه و به درازا كشیدن آن نتیجه بدعهدی و پیمانشكنی مردم نسبت به حجتهای الهی و جانشینان به حق رسول خدا(ص) است و تا زمانی كه مردم چنانكه باید و شاید به پیمانی كه در برابر امامان معصوم(ع) برعهده دارند وفا نكنند و با همه وجود آماده پذیرش اوامر و نواهی آنها نگردند، ظهور محقق نخواهد شد.... “
۱ . ألم أعهد إلیكم یا بنیادم أن لاتعبدوا الشیطان إنّه لكم عدوّ مبین و أن
اعبدونی هذا صراط مستقیم. سوره یس (۳۶)، آیه ۶۱-۶۰.
۲ . و إذ أخذ ربّك من بنیادم من ظهورهم ذرّیتهم و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربّكم
قالوا بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیامهٔ إنّا كنّا عن هذا غافلین.
سوره اعراف (۷)، آیه ۱۷۲.
۳ . و لقد بعثنا فی كلّ أمهٔ رسولاً أن اعبدوا اللَّه واجتنبوا الطاغوت... . سوره نمل (۱۶)، آیه ۳۶.
۴ . و ما أرسلنا من قبلك من رسول إلّا نوحی إلیه أنّه لا إله إلّا أنا فاعبدون. سوره انبیا (۲۱)، آیه ۲۵.
۵ . من یطع الرسول فقد أطاع اللَّه و من تولّی فما أرسلناك علیهم حفیظاً. سوره نساء (۴)، آیه ۸۰.
۶ . ... و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتقوا اللَّه إنّ اللَّه شدید العقاب. سوره حشر (۵۹)، آیه ۷.
۷ . ... و أوفوا بالعهد إنّ العهد كان مسئولاً. سوره اسراء (۱۷)، آیه ۳.
۸ . العهد ما أخذ النبی علیالناس فی موّدتنا و طاعهٔ أمیرالمؤمنین أن لایخالفوه ولایتقدّموه ولایقطعوا رحمه و أعلهم أنّهم مسئولون عنه. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۸۷، ح۱. سوره مریم (۱۹)، آیه ۸۷.
۹ . ألا من دان اللَّه بولایهٔ امیرالمؤمنین والأئمهٔ من بعده فهوالعهد عنداللَّه. به نقل از امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه «لایملكون الشفاعهٔ إلّا من اتّخذ عند الرحمن عهداً.»؛ [آنان] اختیار شفاعت را ندارند، جز آنكس كه از جانب [خدای] رحمان پیمانی گرفته است. (بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۳۳، ح۵۸.)
۱۰. من كنت مولاه فهذا علی مولاه... . ابو منصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۵۶-۶۶.
۱۱. معاشر الناس! من یطع اللَّه و رسوله و علّیاً والائمّهٔ الذین ذكرهم فقد فاز فوزاً عظیما. همان.
۱۲. إنّ هذا یوم عظیم الشأن... یوم كمال الدین و یوم العهد المعهود. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۴، ح۴۰.
۱۳. همان، ج۴۳، ص۱۵۸. همچنین ر.ك: سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا(ع)، ص۱۵۱.
۱۴. إنّ النبی، صلّی اللَّه علیه و آله، لمّا قبض ارتدّ الناس علی أعقابهم كفّاراً الّا ثلاثهٔ: سلمان والمقداد و أبوذر الغفاری. بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۵۹، ح۴۲
۱۵. إنّما كلّف الناس ثلاثه: معرفهٔ الأئمّهٔ والتسلیم لهم فیما و رد علیهم والردّ إلیهم فیما اختلفوا فیه. حدیث از امام باقر(ع). محمدبن یعقوب كلینی، الكافی، ج۱، ص۳۹۰، ح۱.
۱۶. إذا غضب اللَّه تبارك و تعالی علی خلقه، نحّانا عن جوارهم. همان، ص۳۴۳، ح۳۱.
۱۷. لو أنّ أشیاعنا، و فقّهم اللَّه لطاعته، علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلّت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا علی حقّ المعرفهٔ و صدقها منهم بنا. بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۷.
۱۸. أللّهم إنّی أجدّد له فی صبیحهٔ یومی هذا و ماعشت من أیّام حیاتی عهداً و عقداً و بیعهٔ له فی عنقی لا أحوال عنها ولا أزول أبداً. همان، ج۱۰۲، ص۱۱۱.
۱۹. مرحوم علامه مجلسی در توضیح این سخن حضرت(ع) كه «تو را دوستان و برادرانی است»
میفرماید: «شاید هدف از آوردن این حكایت، این باشد كه این زمان، زمانه وفای به عهد نیست و اگر زمان ظهور این امر را به تو بگویم، تو دوستان و آشنایانی داری و زمان ظهور را به آنها میگویی در نتیجه خبر میان مردم پراكنده میشود و باعث فساد میشود. و عهد و پیمان به پوشیده داشتن زمان ظهور هم فایدهای ندارد؛ اگر هنوز زمان ترازو نرسیده باشد، تو به عهد خود وفا نمیكنی.
یا معنای این سخن این است كه تو آشنایانی داری، پس به آنها بنگر آیا آنها با تو در چیزی هم رأی هستند یا اینكه اصلاً به عهد تو وفا میكنند؛ پس چگونه امام زمان(ع) در اینگونه زمان ظهور میكند!
یا اینكه مقصود این است كه تو میتوانی آنرا استعلام كنی، پس برای كسب علم به حال آشنایان و برادرانت بنگر هر چه از آنها عزم و تصمیم قاطع بر فرمانبرداری و اطاعت و تسلیم كامل از امامشان دیدی، پس بدان آن زمان، زمان ظهور حضرت قائم - كه خداوند ظهور و فرجش را نزدیك گرداند - است و قیام آن حضرت مشروط به این امر است و عموماً اهل هر زمانی بر یك حالت هستند همانگونه كه از این داستان پیداست.» (بحارالانوار، ج۱۴، ص۵۰۰).
۲۰. علامه مجلسی در توضیح عبارت «اما من میدانم» مینویسد: «شاید علم آن مرد از اطلاع دادن آن عالم باشد و آن عالم هم علمش را از انبیاء گرفته باشد یعنی آنها براساس وحی آسمانی به او خبر دادهاند كه پادشاه به زودی آن خوابها را خواهد دید و این تعبیر آن خوابهاست. یا اینكه او از آن دانشمند نوعی دانش فرا گرفته كه شخص با آن میتواند امثال آن امور را استنباط نماید. این احتمال هم وجود دارد كه آن مرد
پیامبری باشد كه این امور را از طریق وحی فهمیده است. (همان)
۲۱. الكافی، ج۸، ص۳۶۲، ح۵۵۲؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۹۷ - ۴۹۹
منبع : خبرگزاری آینده روشن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست