شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
از فرانکفورت تا نیاوران
در تعریف یک داستان هیچ چیز بدتر از آن نیست که مخاطب با موضوع واحد و روشنی مواجه نباشد و باز هم بدتر از این، آنست که مخاطب وقایع و رویدادهای داستان را نپذیرد و آن چه برایش روایت میشود، باورپذیر نباشد.
● داستان
نمایش"پاپانوئل و دستهای یخ زده من" روایتگر داستان پدری است که پس از سالها زندگی در فرانکفورت، به تهران آمده اما با برخورد و رفتارهای سرد دخترش مواجه میشود. این داستان بدون توجیه پیش زمینه موقعیت و شناساندن شخصیتها، بلافاصله از زمان حضور پدر در خانه دختر شروع میشود و بی آن که رابطه میان شخصیتها را برایمان توجیه کند قصد دارد سردی رابطه میان آنها را به نمایش بگذارد. حتی بدتر از این حضور، شخصیتهای دیگر و یا صحبت در مورد روابط خارج از محدوده این ارتباط نیز بر دامنه آشفتگی و تعدد موقعیتهای توجیهناپذیر قبلی میافزایند و پس از مدت اندکی از آغاز نمایش، تماشاگر با تعداد زیادی از موقعیتها و سوالات بیپاسخ در مورد موضوع داستان تنها میماند و قادر به دریافت اهمیت و اولویتبندی آنها نیست؛
آمدن پدر به ایران. گم شدن مژده. ماجرای قتل مادر. رابطه دختر و بهنام. بحران روحی دختر. حضور مرموز ماهرخ. تسویه حساب گذشته و... همه و همه موضوعات و موقعیتهای داستانی هستند که پشت سر هم روایت و مطرح میشوند و تماشاگر را برای تمرکز بر یک موضوع سر در گم میکنند.
بدتر آن که هیچ کدام از این روایتها و رویدادها کامل نمیشوند و تنها در هم فرو میروند و آشفتگی و بینظمی و زشتی را به دنبال میآورند. پدر هنوز مشکلش را با بداخلاقیهای دختر حل نکرده با ورود دوست او(بهنام) مواجه میشود و بلافاصله بعد از بحث و جدل با بهنام سراغ مژده را از او میگیرد و بلافاصله بعد از این هم یک مرتبه بهنام و همه خانوادهاش را شناسایی میکند و...
روایتهای نمایش، بینظم و بدون توجیه روی هم انبار میشوند و حتی آن قدر بیمایه و ضعیفند که تماشاگر را گیج نمیکنند. این بینظمی روایتها فقط تماشاگر را از نمایش خسته میکند. این در حالی است که شکل و شمایل رویدادها و وقایع داستان سبکی واقعگرایانه را میطلبد، اما واقعیت به هیچ وجه در کلیت ماجرا قادر به توجیه مناسباتش نیست. بنابراین اجرا به یک شو و تظاهر به نمایش دادن تبدیل میشود و چنین نتیجهای با آن چه نمایش قصد بیان آن را دارد ـ واقعیتی اجتماعی و خانوادگی ـ در تناقض است. در این صورت تماشاگر نه تنها وقایع را باور نمیکند، بلکه به تظاهر و سطحی انگاری در روایت نمایشی آن پی میبرد و ناخواسته از آن فاصله میگیرد.
● شخصیتها
شخصیتهای نمایش هم مثل داستان و روایتهای آن باورپذیر و منطقی نیستند. در بخشی از نمایش"سودابه" از پدرش یک سوال مهم میپرسد:«تو دلت به چی خوشه بابا؟» این سوال خود پاسخی به همه سوالها و تلاشهای پدر برای دستیابی به برخی از داشتههای گذشته است؛ اما همان قدر بیجا و بدون توجیه است که منظور پرسشگر آن بدون توجیه مینماید. این پرسش را زنی از پدرش میپرسد که خود هیچ دل خوشی ندارد. اصلاً سودابه در داستان نمایش بزرگترین علامت سوال است. چه بحران روانی دارد؟ چه کار میکند؟ چه مشخصاتی از شغل و زندگی امروز او در رفتارهایش دیده میشود؟ چرا این قدر با پدرش سرد رفتار میکند؟ چرا پدرش را دوست ندارد؟ هیچ یک از این سوالها در مورد سودابه پاسخ داده نمیشود و بنابراین حرکت اصلی ـ رابطه پدر و دختر ـ بدون پیش زمینه و توجیه منطقی پرداخت شده است؟
همه این نقاط مجهول را در مورد شخصیت پدر نیز میتوان جستوجو کرد. او چرا به فرانکفورت رفته و سالها در آن جا زندگی کرده است؟ دلیل علاقه بسیار زیاد و دیوانهوار او به زنی که در کوچه قدیمی و تخریب شده چیست؟ او در جایی اعتراف میکند که سودابه را از کودکی دوست نداشته است. دلیل این بیعلاقهگی چیست؟ پدر بارها و بارها از همسرش صحبت میکند و گهگاه حتی با شدت و حرارت به دنبال دلایل مرگ او میگردد، اما هیچ گاه رابطهاش با او را برایمان توضیح نمیدهد! اگر این قدر همسرش را دوست داشته، ماجرای مژده در زمان حیات او چه معنایی میتواند داشته باشد؟ اصلاً حالا پدر برای چه کاری به ایران بازگشته است؟
در مورد بهنام هم انبوهی از این سوالات را میتوان درباره شناسنامه شخصیت و همچنین دلایل حضور در خانه سودابه مطرح کرد. اما نمایشنامه در سطحیترین و خندهدارترین حالت ممکن، حتی شناختن بهنام توسط پدر را به چانه و فک بهنام ارتباط میدهد. پدر سودابه یک باره بهنام را میشناسد و حتی نام پدربزرگ، پدر و عموی او را شناسایی میکند!
تمام این نقاط مجهول و حفرههای نامعلوم در مورد شخصیتهای نمایش باعث شده تا حضور آنها در داستان و دلایل رفتار و نوع ارتباط آنها با یکدیگر به هیچ وجه منطقی به نظر نرسد. تماشاگر علت رفتار سودابه با پدرش را درک نمیکند و نمیفهمد. دلیل آن هم این است که سودابه و پدر او را نمیشناسد.
شخصیتپردازی و ضعفهای معرفی و شناساندن آدمهای نمایش یکی از مهمترین دلایل ضعف نمایش در توجیه رویدادها و اتفاقاتش است و از همین رو نمیتوان توقع داشت که رویداد و روایت دارای انسجام و پیوستگی منطقی و جریان رو به جلو و دارای حرکت باشند.
● زبان
"پاپانوئل و دستهای یخ زده من" در تمام مدت روایتش مدام با خلاءهای ارتباط میان شخصیتها همراه است. سکوت، عدم کنش و واکنش شخصیتها، بیپاسخ گذاشتن کلام و پرخاشهای بدون پیش زمینه آدمها به یکدیگر باعث شده تا این خلاءها در همه صحنههای نمایش وجود داشته باشند. شاید چنین پرداختی را بتوان به روابط یک طرفه شخصیتها و عدم برقراری ارتباط کامل میان آنها نسبت داد. اما حتی اگر این گونه باشد نمایش نه در حوزه اجرا و به واسطه جنبههای دیداری و نه حتی در حوزه پردازش زبان چنین رویکرد و هدفمندی را دارا نیست.
شاید اشاره به زبان در آثار چخوف بهترین نمونه برای مقایسه هدفمندی ـ سردی ارتباط و روابط یک سویه ـ میان این نمایش و معیارهای درست پردازش زبان باشد.
شخصیتهای اغلب آثار چخوف در بیشتر فصول نمایشنامه از دادن پاسخ مستقیم به سوال یا کلام شخص مقابل طفره میروند، اما هر دیالوگ از یک ساختار هدفمند برخوردار است. کلامی گفته میشود و شخصیت مقابل به آن واکنش نشان میدهد، اما این واکنش آن واکنش مورد انتظار و متناسب با خواسته شخصیتی که کنش را ایجاد کرده، نیست!
برعکس این پرداخت را میتوان در"پاپانوئل و دستهای یخ زده من" مشاهده کرد. شخصیتهای این نمایش در عین حال که در پی نشان دادن بیعلاقهگی در برقراری ارتباط هستند، مدام جواب مستقیم هم را میدهند و بلافاصله با پرخاش و ناسزاگویی عدم علاقهشان به رابطه را نشان میدهند. تازه همین زبان هم بدون دقت و زیبایی کلام تنها به صورت یک دوئل گفتاری مورد پرداخت قرار گرفته و دائماً خودش را تکرار میکند:
▪ سودابه: بهنام میکشمت! میکشمت اگه بدونم دست عموت به خون مادرم آغشتهاس!
نکته دیگری که در مورد زبان نمایش میتوان به آن اشاره کرد، شیوه دستوری نگارش گفتار متن است. حسین مهکام به عنوان نویسنده در تمام دیالوگهای متن سعی کرده تا ساختار معمول گفتار را بشکند و بدون هیچ دلیلی با قرار دادن قید در پایان جمله، یا جابهجا کردن فعل جملات و... به زبانی متفاوت برسد که همه شخصیتها از آن استفاده میکنند:
ـ چی یعنی مثلاً؟
ـ نبود خونه اصلاً؟
ـ درست و حسابی دعوتش نکردی لابد
ـ شما مطمئنین وکیل بودین از اول
ـ واسه چی منو دوست داری این قد؟
شاید اگر چنین رویکردی درباره گفتار پدر که سالها در خارج از ایران زندگی کرده محمل پرداخت قرار میگرفت، میشد توجیهی برای آن پیدا کرد و یا حتی این شکل و ساختار بر هم ریخته زبان را جزئی از شخصیت او به شمار آورد، اما این گفتار و زبان نه فقط در مورد پدر بلکه در گفتار همه شخصیتها وجود دارد.
● صحنهآرایی
همه خلاءها، عدم تحرک در فصول مختلف نمایش و سکوتهای بیهدف باعث شدهاند که نمایش قادر به دارا بودن ریتم و ضرباهنگ منظم و منسجمی نباشد. اما علاوه بر اینها نامنظم بودن و غیر کاربردی بودن دکور نیز مزید بر علت شده و با محدود کردن میزانسن و حرکت بازیگران بر ضعفهای دیداری اجرا افزوده است. دکور"پاپانوئل و دستهای یخ زده من" کلاً فضای محدودی را پوشانده و همین محدودیت صحنه فشردگی دکور در بخشهای زیادی از فضا را باعث شده است.
صحنه نمایش در سمت راست به طور کامل با مبل و کاناپه و دیوار آشپزخانه پوشیده شده است. این دکور آن قدر فشرده و پر کننده فضاست که سنگینی و فشار صحنه را کاملاً به یک سمت صحنه کشانده و عملاً تناسب فضا را بر هم زده است. همین فشردگی هم باعث شده که بیشتر حرکتها و رویدادهای اصلی به فضای کوچک اطراف میز ناهارخوری، جلوی در و باریکه راه مقابل کاناپه خلاصه شود. این نوع آرایش صحنه به طرز مشهودی حرکت و تحرک اجرا را تحت تاثیر قرار داده و همه میزانسنها را در هم و بینظم به تماشا گذاشته است. ضمن این که نورپردازی هم با توجه به تاریکی ـ محدود کننده فضا ـ صحنه در بسیاری از فصول بر این کاستی دامن زده است.
مهدی نصیری
منبع : ایران تئاتر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست