پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
غنی سازی انسانی در فرایند توسعه
● نوسازیِ یک مفهوم
الگوی جدیدی که در نظریات توسعه توصیف می شود، "توسعه انسانی" و واژگان کلیدی که پیرامون این رویکرد موردنظر است عبارتند از؛ سرمایه انسانی، مردم، توسعه درون زا، توسعه متوازن، گسترش دامنه انتخاب ها، آموزش و پرورش، توانمندی های درونی، خلاقیت و ... این نوشتار با هدف آشنایی خوانندگان ارجمند با ابعاد ناشناخته تری از این رویکرد جدید به توسعه تهیه شده است.
در خصوص چرایی محوریتِ "توسعه انسانی" در بین الگوهای رایج شاید بتوان به این توضیح کوتاه و البته مهم بسنده کرد که پس از گذران دهه های متمادی، حتی توسعه یافته ترین کشورها نیز کمبودی را در سپهر عمومی جامعه احساس کردند و آن محرومیت نسبی انسان از ثمرات توسعه یافتگی بود. فراموش نکنیم که تا چندی پیش، شاخص توسعه یافتگیِ کشورها در ارتباط مستقیم با تولید ناخالص ملی آنها دیده می شد و چه بسیار کشورهایی که از سطح تولید ناخالص و درآمدهای تولیدی بالایی برخوردار بودند اما آنچه دیده می شد انواع محرومیت های انسانی بود. به دنبال این تعارض بود که گستره توسعه یافتگی صرفاً در بعد اقتصادی دیده نشد. اما تغییر اساسی که به موازات این احساس نقصان رخ نمود، دگرگونی در مفهوم توسعه و به دنبال آن، افزوده شدن سنجه (شاخص) های جدیدتر به سنجه های پیشینِ توسعه نظیر "سطح سواد، بهداشت، رفاه، برخورداری از آب آشامیدنی سالم" و در یک عبارت "کیفیت زندگی"بود. از این پس دیگر نمی توان کشوری را توسعه یافته تلقی کرد که صرفاً در یک یا دو بُعد مثلاً بُعد اقتصادی یا صنعتی رشد چشمگیری داشته باشد. همچنین در ادبیات توسعه که تاکنون نیز آثار و تألیفات فکری مربوط به توسعه را در گروه مطالب اقتصادی به حساب می آوردند، تغییراتی به وقوع پیوست. توسعه دیگر مفهومی صرفاً اقتصادی تلقی نمی شد، بلکه اقتصاد "یکی از ابعاد توسعه" به حساب می آمد.
● دوره های توسعه
سازمان ملل متحد، چهار دهه را بهعنوان دهههای توسعه اعلام کرده که آخرین آنها از سال ۱۹۹۱ آغاز شده است. با مروری بر آنها در مییابیم که رویکردهای اعمال شده به توسعه از نگاه اقتصادی محض به نگاه انسانی در حال تغییر بوده است.
▪ دهه اول؛ افزایش تولید ناخالص داخلی
در اولین دهه توسعه در۱۹۶۰ «رشد اقتصادی» مورد تأکید قرار گرفت و چنین برداشت میشد که از طریق رشد اقتصادی است که میتوان به کاهش فقر مطلق دست یافت و افزایش تولید ناخالص داخلی بهترین گزینه معرفی شد.
▪ دهه دوم؛ توزیع متعادل ثروت
در دومین دهه توسعه در ۱۹۷۰ «توزیع متعادلتر ثروت و درآمد» مورد توجه واقع شد و در قطعنامه ۲۶۲۶ مجمع عمومی سازمان ملل تأکید شد که «رشد تولید ناخالص ملی» به تنهایی نمیتواند در فقرزدایی عامل مؤثری باشد و بیان گردید که «هدف نهایی توسعه باید فراهم آوردن فرصتهای بیشتر برای زندگی» باشد. بدین ترتیب در دومین دهه در کنار مؤلّفههای اقتصادی به تدریج توجه به مؤلّفههای اجتماعی نیز جایگاه پیدا کرد.
▪ دهه سوم؛ بُعد فرهنگی و اجتماعی توسعه
در دهه سوم، زمینههای شکلگیری توجه به بعد فرهنگی و انسانی توسعه در مؤسسات و دانشگاهها به وجود آمد و نظریات توسعه به تدریج به تبیین بُعد فرهنگی و انسانی توسعه متمایل شدند.
▪ دهه چهارم؛ توسعه انسانی
پس از ورود به دهه چهارم، توسعه در قالبی نوین شکل گرفت و این مفهومِ تازه به مراتب بالاتر و گستردهتر از گشایش وضع اقتصادی، بالا رفتن درآمد سرانه، بهبود کیفیت مسکن، غذا و ... بود. (جدول)
در مفهوم نوین، هدف نهاییِ توسعه، انسان است و توسعه انسانی به مثابه فرایندی تعریف میشود که امکان آزادی انتخاب شغل، مذهب، اندیشه، دخالت در سرنوشت خویش، بهرهمندی از امکان عمر طولانی، بهداشت و سلامتی، آرامش و آسایش و امنیت و از همه مهمتر آموزش را برای افراد فراهم میآورد.
بدینسان، در دهه جهانی توسعه فرهنگی (۱۹۹۷-۱۹۸۸) برای نخستین بار دو موضوع «فرهنگ» و «توسعه» با هم پیوند یافتند. شاخصههایی همچون «بهبود شرایط زندگی انسانی در کشورهای در حال رشد و کاهش فاصله میان کشورهای فقیر و ثروتمند، گسترش مشارکت مردان و زنان در زندگی سیاسی و اقتصادی کشور، تحوّل به سوی نظامهای سیاسی که برخواست و اراده همگان بنا شدهاند و احترام به حقوق انسانی و سازگاری میان توسعه و نیازهای اجتماعی» به تدریج اهمیت پیدا کرد. از اینرو دیگر برنامه توسعه کشورها تنها به تحرک اقتصادی خلاصه نمیگردد، بلکه آنچه اهمیت یافته است؛ ارزشدادن به «منابع انسانی» و ارزش افزوده بخشیدن به یکایک افراد از طریق تقویت و شکوفایی توانمندی های بالقوه و درونی آنان است.
ـ انسان، سنگ بنای اول
جامعه بشری فراز و فرود بسیاری به خود دیده تا به این مرحله برسد که تعریف و تلقی از انسان، نقطه آغازین و محوریت او گرانیگاه هر نوع رشد و توسعه است. هدف اصلی در مقوله توسعه انسانی، انسان توسعه یافته است. اما ما درباره کدام انسان سخن می گوییم؟ انسان مورد نظر در کدام نظام معنایی توصیف میشود؟ آیا توسعه انسانی هم قرار است به چارچوبی ایدئولوژیک تبدیل شود و انسان را به ابزاری برای حرکت در مسیر آرمانهای ترسیم کنندگان آن درآورد؟ آیا این بار نیز قراراست تا در چشمان مسافران، مسیر از مقصد مهمتر جلوه نماید تا تحمل رنجهای سفر برایشان آسان تر شود؟
ـ انسان در جغرافیای توسعه انسانی
اریک فروم تعبیری دارد با این مضمون؛« انسان یک شدن است، و اساساً ماهیت انسان، بودنِ درحالِ شدن اوست.» توسعه انسانی نیز گواهیست بر اینکه انسان امروز به دلیل مهیاتر بودن زمینههای بودن و شدن، قدرتمندانهتر از هر زمان ظاهر شده است. انسانِ توسعه یافته به هر پشتوانه ایدئولوژیکی و فرهنگی که متکی باشد، آفرینندگی و خلاقیت دارد، از اعتماد به نفس برخورداراست، انسانیست خِرَدمحور و برخوردار از شکوه درونی و بزرگی شخصیت و بهره مند از نیروی مغزیِِ به فعلیت رسیده. توسعه انسانی دارای مفهوم مقدسی است که درآن، انسانها با تواناییهای خاصی پا به دنیا میگذارند. هدف از توسعه، ایجاد محیطی است که در آن همة مردم بتوانند تواناییهای خود را گسترش دهند و هم برای نسلهای حاضر و هم برای نسلهای آینده، فرصتهای وسیعتری فراهم آید. به طور ساده تر باید گفت؛ هیچ نوزادی نباید به علت آنکه اتفاقاً در «طبقه یا کشور اشتباهی» به دنیا آمده یا از «جنس اشتباهی» است، محکوم به مرگ زودرس، یا زندگی فلاکتبار گردد. یکی از راههای دستیابی به توسعة پایدار برقراری عدالت به ویژه، عدالت توزیعی است. منظور از عدالت توزیعی، برابری فرصت ها است نه برابری کامیابیها و درآمدها، گرچه در یک جامعة متمدن باید درآمد پایهای حداقلی برای همه آحاد جامعه وجود داشته باشد. هرکس حق دارد که با برخورداری از فرصتهای برابر با دیگران، تواناییهای بالقوه خود را به بهترین وجه ممکن مورد استفاده قرار دهد. این مطلب در مورد هر نسلی از نسلهای بشر صدق میکند؛ اینکه آنها چگونه از این فرصت ها استفاده میکنند و چه نتایجی به دست میآورند، به انتخاب خودشان مربوط میشود. اما باید حق انتخابی در حال حاضر و نیز در آینده داشته باشند.(۱)
تأکید بر مفهوم «بسط انتخاب های انسان» رویکردی کل نگر به «زندگی بهتر» است که از یک سو به ایجاد ظرفیتها به جای مصرف کالا و خدمات تأکید دارد و بدین لحاظ پایداری و توسعة انسانی را تضمین میکند، از سوی دیگر به پرورش استعدادهای ذهنی در کنار رشد ظرفیتهای مادی تأکید میورزد و سرانجام با هدف قرار دادن زندگی بهتر، افق پویایی فراروی انتخاب های انسان قرار میدهد و با توجه به تأثیر فضای اجتماعی قابلیتزا در بستر انتخاب های انسان موجب شناخت پویای روند توسعه انسانی میشود.(۲)
پیشرفتهای به دست آمده در تحلیلهای نظری و تجربی، بیانگر توجه فزایندة دست اندرکاران بحث توسعه به جنبههای اجتماعی توسعه است که محور اصلی کنفرانس سال ۱۹۹۵ کپنهاک را تشکیل داد. اکنون صنایع فولاد، سدها و ماشینآلات، از جایگاه بلندی که در حوزة خط مشیهای توسعه داشتند به زیر آمدهاند. در عوض، آموزش و پرورش و بهداشت به همراه مقولههای جنسیت و محیط زیست، اصطلاحاً به عنوان «بخشهای نرم افزاری» توسعه، در کانون توجه قرارگرفتهاند.(۳)
توسعه این توانایی را به انسان میدهد که انتخابهای مؤثری را در حوزة زندگی بهتر (مردمسالاری، رشد اقتصادی، عزتنفس، آموزش، درآمد و منابع لازم برای زندگی و…) پیدا کند. هیچکس نمیتواند خوشبختی انسانها را تضمین کند. انتخاب انسانها به خود آنها مربوط است و شرایط زندگی آنها را میسازد. اما فرایند توسعه باید دستکم محیط مساعدی برای انسان به وجود آورد تا قادر باشد بهطور فردی و گروهی در جهت توسعة قابلیتهای خود گام بردارد و فرصتهای منطقی لازم برای هدایت زندگی مبتنی بر علاقه و نیازهای خود را همراه با بهرهوری و خلاقیت به وجود آورد.
مدافعان توسعه انسانی فکر میکنند که هدف غایی باید ایجاد احساسی از امنیت اقتصادی، سیاسی، زیست محیطی و نظامی باشد. چنین توسعهای بر این باور است که مردم باید کانون توجه باشند نه نرخ رشد. این دیدگاه عدالت را برتر از عملکرد اقتصادی قرارداده و به ویژه فقرا را مد نظر دارد. درحالی که الگوی نئولیبرال تنها امیدوار است که آثار رشد به تدریج از بالا به پایین شامل حال همه، از جمله فقرا شود.
آنچه در همة راهبردهای ارائه شده از سوی صاحب نظران توسعه مورد تأکید قرارگرفته و تجربة کشورهای توسعه یافته نیز آن را تأیید کرده است، نقش انسانها به عنوان مهمترین منابع توسعة اقتصادی و اجتماعی است. این مهم تا به آنجا مورد توجه واقع شده است که عموم اندیشمندان معتقدند منابع انسانی پایة اساسی تحوّلات نوین زندگی است و توسعة ملی بر محور نیروی انسانی تحقق مییابد. کشوری که نتواند دانش و بینش انسانها را توسعه دهد و آنها را از پرورش هدفدار برخوردار سازد و از این سرمایه در توسعة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهرهبرداری کند، قادر نخواهد بود هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد، زیرا امروزه مزیت دسترسی به منابع طبیعی در امکان بهرهمندی از شاخصهای توسعه و موفقیت در رقابت اقتصاد بینالمللی جای خود را به مزیت بهرهمندی از نیروی انسانی محقق، خلاق و مبتکر داده است، نیرویی که قادر است منابع و امکانات لازم توسعه را بیافریند.
بنابراین ابزار توسعة امروز را نه در کوهها، دشتها و اعماق زمین که در مغز انسانها باید جستوجو کرد. این منبع، پایانناپذیر است و با مجهز شدن به دانش فنی قادر است فرایند کسب، جذب، هضم و گسترش فناوری مورد نیاز توسعه را فراهم سازد.(محبوبالحق)
«گزارش توسعة انسانی» سال ۱۹۹۵، توسعة انسانی را دارای دو جنبه میداند: یکی شکلگیری توانمندیهای انسانی نظیر افزایش سطح سلامت، دانش و مهارت، و دیگری به کارگیری این توانمندیهای اکتسابی در راه مقاصد سازنده، کسب آسایش و آرامش یا فعالیت در امور فرهنگی، اجتماعی و سیاسی. این گزارش میافزاید: اگر معیارهای توسعة انسانی نتواند تعادل لازم بین این دو جنبه را برقرار سازد، ممکن است انسان سخت دچار احساس ناکامی شود.
مفهوم توسعة انسانی به مراتب گستردهتر از مفاهیم قراردادی توسعة اقتصادی است، زیرا الگوهای رشد اقتصادی عموماً با گسترش درآمد سرانه اندازهگیری میشود تا بهبود کیفیتی و سطح زندگی انسان.(۴)
▪ در اینجا به اختصار مهمترین ویژگی های فردی و اجتماعی توسعه یافتگی را بیان می کنیم:
ـ ویژگیهای فردی توسعه یافتگی
۱) آمادگی درونی برای پذیرش تجربههای تازه و نو
۲) انعطاف در برابر تغییر و استعداد در نوآوری
۳) استقلال رأی و نظر
۴) انتقاد پذیری
۵) اعتقاد به آزادی اندیشه و عمل
۶) پرهیز از تقلید ضمن احترام به اندیشههای دیگران
۷) پیوسته به دنبال اندیشههای نو بودن
۸) جمعگرا و معتقد به کار گروهی
۹) از گذشته آموختن، در جهان امروز زیستن و نظر به آینده داشتن
۱۰) روحیه بالا برای تجربه، آزمون و خطا و ریسک
۱۱) نهراسیدن از اشتباه و شک علمی
۱۲) پر کاری و کم حرفی
۱۳) علاقهمندی به وطن و سرزمین
۱۴) امید به زندگی
۱۵) باور به نظم و انضباط
۱۶) اعتقاد به قانون
۱۷) آگاهی طلبی و خرافه گریزی
۱۸) محوریت منطق وعقلانیت در کارها
۱۹) قدرت بالای انتخاب و تصمیم گیری
۲۰) اعتماد به نفس بالا و باور به اراده خود
۲۱) کنترل هیجانات و تعادل روحی و روانی
۲۲) قابل محاسبه و پیش بینی دانستن جهان
۲۳) جهانی اندیشیدن و گریز از خود مرکزی
۲۴) دوری از تعصب، پیشداوری و سرسختی جاهلانه
۲۵) عدالت طلب و آگاه به حقوق فردی و اجتماعی خویش
۲۶) باور به برنامهریزی امور
۲۷) مسئولیت پذیر و وظیفه شناس
ـ ویژگیهای جامعه توسعه یافته
۱) سطح بالای سواد و دانش عمومی
۲) تخصصی بودن وظایف و مسئولیتهای اجتماعی
۳) فعال بودن مشارکت مردم در بخش خصوصی
۴) دخالت حداقلی دولت در فرهنگ، اقتصاد و سیاست
۵) سطح مطلوب بهداشت
۶) شفافیت ساختار قدرت و گردش نخبگان
۷) نظام سیاسی پاسخگو
۸) ضریب بالای امنیت اجتماعی و اقتصادی
۹) دموکراسی و انتخابات آزاد
۱۰) پایین بودن رشد جمعیت
۱۱) نظام آموزشی پویا
۱۲) پویایی تولید فکر و علم
۱۳) تقدّمِ منافع ملی
۱۴) گذر از تأمین نیازهای اولیه و ساماندهی معیشت
۱۵) بالا بودن تولید و درآمد سرانه و اقتصاد تولیدی
۱۶) مشارکت اجتماعی و سیاسی بالا
۱۷) ضریب بالای اعتماد عمومی
۱۸) گردش آزاد اطلاعات
۱۹) نظام توزیع عادلانه امکانات و فرصتهای اجتماعی
هدف از این توصیف مختصر دستیابی به ابعاد مشخصتر و عینیتری از مصادیق توسعه انسانی در بعد فرهنگی، شخصیتی و فکری و رفتاری بود. برآیند تمام این ویژگیها، شاخص کلیتری را به نام «کیفیت زندگی» شکل میدهد که به فراخور سطح بهرهمندی و برخورداری جامعه از این ویژگیها، قابل سنجش خواهد بود.
● اهداف توسعه
در پایانِ دورة تأکیدِ صرف بر رشد اقتصادی، چارچوبهای گوناگونی برای تجزیه و تحلیل روندهای توسعه انسانی با تأکید بر پیامدهای توانمندسازی، مشارکت، برابری، پایداری و حقوق بشر پدیدار شده است. رشد اقتصادی، ثروت، افزایش درآمد و … از هدفهای ضروری توسعه انسانی است ولی همانطور که آرتور لوئیس بیان کرده است «فایدة رشد اقتصادی این نیست که ثروت، خوشبختی را افزایش میدهد، بلکه ثروت دامنة انتخاب بشر را گسترش میدهد»(۵)کشورها در عمل باید سیاستهایی را جست و جو کنند که رشد اقتصادی را به بهترین نحو در راستای توسعه انسانی قرار دهد.
حامیان توسعه انسانی چنین استدلال میکنند که ثروتمندترین کشورها آنهایی نیستند که مردمشان بهترین(مرفهترین) زندگی را دارند. ریچارد جالی، مشاور ویژه UNDP (دفتر توسعه سازمان ملل) در اینباره میگوید: "هیچ رابطه روشنی بین رشد اقتصادی و توسعه انسانی وجود ندارد.» نابرابریهای شدیدی در برخی کشورهای ثروتمند دیده میشود و تعداد افراد محرومی که در این کشورها زندگی میکنند، نشانه همین امر است. برخی از کشورها نیز ثروتمندند اما چیزی به بعضی بخشهای جامعه ارایه نمیدهند، مانند برخی کشورهای تولیدکننده نفت که زنان در آنها از فرصتهای چندانی برخوردار نیستند. از سوی دیگر، دو کشور فقیر با درآمد سرانة یکسان، ممکن است دو استاندارد زندگی کاملاً مختلف برای اتباع خود فراهم کنند."
ساکیدو فوکوداپار، مدیر دفتر گزارش توسعه انسانیUNDP موضوعی را مطرح کرد که آن را «انتقاد ریشهای از توان بازار برای تنظیم اقتصاد» نام نهاد. خانم فوکوداپار میگوید: «کارایی بازار، به شما برابری، استمرار زیست محیطی و امنیت انسانی نمیدهد.» وی میگوید: فعالیت انسانی در جایی شکوفا میشود که و مراقبتهای انسانی، وجود داشته باشد، در حالی که الگوی فعلی توسعه، کمتر زمانی برای این امور باقی میگذارد. باعث تأسف است که نظریه اقتصادی، نیمی از تمام فعالیتهای انسانی را نادیده میگیرد، چراکه نمیتوان آنها را با عدد و رقم اندازه گرفت.»(۶)
مفهوم توسعه انسانی با تأکید بر هدف زندگی بهتر و نقش فضای اجتماعی قابلیتزا در بسط انتخابهای انسانی گسترش مییابد. بدینترتیب زمینة تحلیل اثرات تحوّلات اجتماعی بر روند توسعه انسانی در گزارشهای ملی توسعه انسانی فراهم میآید. رویکرد «رفاه اقتصادی» مصرف کالاها و خدمات را اساس زندگی بهتر به شمار میآورد و از آنجا که درآمد واقعی، میزان مصرف کالاها و خدمات توسط افراد را تعیین میکند آن را شاخص رفاه اقتصادی میگیرند. این درحالی است که رویکرد توسعه انسانی مصرف کالاها و خدمات را تنها یکی از عناصر زندگی بهتر میداند و برآوردن نیازهای روحی و گسترش ظرفیتهای ذهنی را عنصر دیگر زندگی بهتر بهشمار میآورد که از طریق پرورش قوای ذهنی به ویژه با آموزش به دست میآید.
از دیدگاه توسعه انسانی تأکید بر ایجاد ظرفیتها بهجای مصرف کالاها و خدمات، شرایط گسترش پایدار انتخابهای انسانی را فراهم میآورد، چرا که ظرفیتسازی امکان باز تولید مداوم کالاها و خدماتی را بهوجود میآورد که پاسخگوی نیازهای یک زندگی بهتر است.(۷)
آدریان لفتویچ در کتاب «دموکراسی و توسعه» میگوید:
یکی از ایرادهایی که به تفسیر توسعه بهعنوان رشد اقتصادی گرفته میشود این است که رشد اقتصادی تنها به بعد اقتصادی میپردازد. توسعه، مفهومی متفاوت یا پیچیدهتر است که لزوماً به کیفیت زندگی انسان نیز مربوط میشود. از همین روی در سالهای اخیر شاخصهای جدیدتری برای در برگرفتن جنبههای پیچیده توسعه انسانی و رفاه انسانها در نظر گرفته شده است.(۸)
آنچنان که ارسطو بیان میکند؛ «ثروت، غایتِ جستوجوی انسان نیست، با وجودی که کاملاً مفید و وسیله دستیابی به اهداف دیگر است» و به گفته آمارتیاسن: «ارزشِ ثروت در آن چیزهایی است که با داشتن ثروت میتوان آنها را انجام داد.»
عمده تعاریف، اهداف توسعه را در شرح مفهومی توسعه دخالت میدهند و از دو عنصر و هدف اساسی یعنی«ارتقاء کیفیت زندگی» و «افزایش قدرت آزادی و انتخاب انسانها» یاد میکنند.
این تعاریف این چنین بیان میدارند که توسعه از هر منظر و با هر رویکردی، این دو هدف را دنبال میکند. به همین منظور سایر اجزا و عناصر تشکیل دهنده و تحقق بخش این اهداف در همین راستا قابل ارزیابی میباشد.
برخی، توسعه انسانی را مترادف با تأمین «نیازهای اساسی» میپندارند. درحالی که دایره مفهومی توسعة انسانی فراتر از تأمین نیازهای اساسی است. رویکرد نیازهای اساسی تمرکز اصلی خود را به رفع بیکاری و فقر و نیز رشد اقتصادی معطوف میکند. زمانی که برنامه توسعه سازمان ملل متحد(UNDP) اولین گزارش توسعه انسانی را در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد، رویکرد نیازهای اساسی با عنوان جدیدی دوباره احیا شد. پاول استریتن از نظریهپردازان و پیشگامان اقتصاد توسعه که زمانی ریاست مؤسسه مطالعات توسعه دانشگاه ساسکس را بر عهده داشت، در اینباره چنین میگوید:
توسعه انسانی مرحلهای از تکامل فکری ما درباره فقر و نیازهای اساسی است. این رویکرد وسیعتر از رویکرد نیازهای اساسی است، چرا که درباره محرومیت در کشورهای ثروتمند، که علل کاملاً متفاوتی دارد، نیز به بحث میپردازد. همچنین این رویکرد مسایلی فراتر از بخشهای اجتماعی و درآمدی را در بر میگیرد؛ مسایلی نظیر محیطزیست، آزادی و مشارکت در دولت، حقوق انسانی، رفع تبعیض جنسی، مسئوولیتپذیری و امکان اعتراض به عملکرد دولت. این بهمعنای گسترش دادن امکان انتخابهای شهروندان است. باید توجه کرد که نیازهای فیزیکی اساسی در یک زندان تحت مدیریت خوب نیز قابل تأمین است. با این وجود، این به معنای توسعه انسانی نیست. از طرفی نباید فراموش کنیم که هدف از توسعه بهبود وضع عمومی جامعه و نهایتاً بهبود زندگی انسانهاست و اگر انسانها ابزار توسعه هستند، توسعه نیز برای آنهاست و اگر قرار باشد تولید ناخالص ملی (GNP) افزایش یابد و در زندگی انسانها تأثیری نگذارد، کاری انجام نگرفته است.(۹)
از این رو توسعه به معنای پیشرفت مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی «بهتر» یا «انسانیتر» است. برای درک بهتر این معنا، توسعه به فراگردی گفته میشود که در آن جامعه از وضعی نامطلوب به وضعی مطلوب متحوّل میشود. این فراگرد، تمامی نهادهای جامعه را دربر میگیرد و ماهیت آن اساساً این است که توان و ظرفیت بالقوة جامعه بهصورت بالفعل درآید. بهعبارت دیگر، در فرایند توسعه استعدادهای سازماندهی جامعه از هر جهت چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی، فرهنگی و یا سیاسی بارور و شکوفا میشود.(۱۰)
اگر بعد کیفیسازی نیروی انسانی به مفهوم توسعه کیفی باشد و مفهومی فراتر از رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه بیابد، اندیشمندان عامل این رشد را در انسان میدانند و لذا به کشوری که بتواند به انسان کیفی اهمیت دهد، توسعه یافته میگویند که بدون شک این انسان از نظر آموزشی، علمی، پژوهشی و بینشی در حد بالایی است.
● نتیجه گیری؛ راهبردهای توسعه انسانی
بهطور کلی پیرامون توسعه انسانی مطالعات گسترده و درخوری در کشور صورت نگرفته است. این در حالی است که در سایر جوامع اصول راهبردی مأخوذ از توسعه انسانی در اغلب زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به حوزه اجرا راه یافته است. مثلاً اینکه راهبردهای هرچه انسانیتر شدن خدمات، برنامهها و اداره امور شهری چه باید باشد؟ حکومت و نظام سیاسی مطلوب در چشمانداز توسعه انسانی چگونه است؟ یا مهمترین جهتگیری سیاستگذاریهای آموزشی، رفاهی و بهداشتی چگونه باید باشد؟
این سؤالات و مسائل مشابه، نیاز به تحقیقات گستردهای دارد. آنچه در پی آمده صرفاً مروری است بر جنبههای عینیترِ توسعه انسانی.
۱) توسعه انسانی؛ در سادهترین تعبیر، انسانی کردن فرایند توسعه است.
۲) توسعه انسانی؛ توان، خلاقیت، استعدادها و مهارتهای افراد یک کشور را به تحرک وا میدارد و فرا میخواند.
۳) توسعه انسانی تأکید بر پیشرفت از درون است.
۴) توسعه انسانی؛ توجه و تأکیدی است بر آن دسته از خدماتی که جنبه عمومی دارند نظیر بهداشت و آموزش و پرورش.
۵) توسعه انسانی راه را برای تفویض اختیار به مردم و واگذاری اداره امور داخلی، شهری و محلی به مردم میگشاید.
۶) توسعه انسانی الگویی برای شکوفایی توانمندیهای فردی است.
۷) توسعه انسانی تقابل با توسعه اقتصادی نیست بلکه تکمیل حلقههای مفقوده و کاستیهای آن است.
۸) توسعه انسانی راه را بر استفاده از کمکهای مستقیم خارجی به بهانه جبران عقب ماندگی میبندد.
۹) توسعه انسانی بیشترین استفاده را از همه منابع و امکانات طبیعی با کمک نیروی انسانی مورد توجه قرار میدهد.
۱۰) توسعه انسانی تحوّلی در مصادیق و مفاهیم سرمایه از مادی و طبیعی به انسانی است.
۱۱) توسعه انسانی میگوید؛ ماحصل و نتیجه تلاش دولت و ملت در هر کشور باید به ارتقاء کیفیت زندگی فرد فرد آنان بینجامد.
۱۲) توسعه انسانی ، تعریفی جدید از تعیین جایگاه و وضعیت هر کشور در میان سایر کشورهای جهان است.
۱۳) توسعه انسانی جنبه های نرمافزاری و پایهای را (نظیر آموزش و بهداشت) به جنبههای سختافزاری توسعه (مانند پروژههای صنعتی و عمرانی) میافزاید.
۱۴) توسعه انسانی میگوید جادة توسعه یافتگی هر کشوری از بین مردم آن میگذرد و توسط خود آنها احداث و پیموده میشود.
۱۵) توسعه انسانی پیشنهادی است به دولتها برای کاستن از قدرت خود و افزودن به اقتدار مردم.
۱۶) مفهوم اساسی که پیرامون انسان در این مجموعه مورد تأکید است، «بودنِ در حال تحوّل» یا ماهیت دائم در حال تغییر و «شدن» است. بهعبارتی دیگر «انسانِ زمان». هانا آرنت بر این باور بود که «با تولد هر انسانی، مفهومی تازه متولد میشود.» در حالی که با شکوفایی و رشد قابلیتهای درونی هر فرد، میتوان هر لحظه از عمر انسان را به مثابه خلق شگفتی تازهای دانست. از اینرو مهمترین خاستگاه مطالعه و بررسی شاخصهای توسعه انسانی میبایست توجه به اصل تغییرپذیری و نوبهنو شدن روحی، فکری و تجربی انسانها باشد. از نگاه کارشناسانِ برنامه توسعه سازمان ملل(UNDP)، توسعه انسانی عبارت است از فرایند بسط انتخابهای انسان. از طرفی اگر بپذیریم که گسترش دامنة انتخابهای انسان با توسعة قابلیت های ذهنی و عملکردی او صورت میگیرد، حقوق اقتصادی انسانها باید همراه، همگام و هموزن آزادی و حقوق مردمسالاری آنها در توسعة انسانی مورد توجه قرار گیرد. ضرورت توجه به این مسأله است که موجب میشود شاخصهای توسعه انسانی تقریباً هر سال بازنگری و اصلاح شوند(۱۱).
در پایان باید اشاره ای دوباره بر این نکته داشت که توسعه یافتگی چیزی نیست جز توصیف یک وضعیت برای یک جامعه. آنچه اهمیت دارد، روش های پدیداری این وضعیت است. مسیر پیشرفت برای هر کشوری مقوله ای بومی و جهانی است و توسعه انسانی نیز در صدد نیست تا نسخه یگانه و یکسانی برای همه کشورها تجویز کند. پیام توسعه انسانی ؛ صورت پذیرفتن توسعه "برایِ و توسطِ " مردم است. این نتیجه بدست نمی آید مگر با فراهم آوردن فرصت و زمینة شکوفایی آزادانه توانمندیهای انسانی جامعه. از سویی دست یازیدن به این مرحله در ارتباط مستقیم با نظام تربیتی جامعه قرار دارد. توسعه یافتن یا نیافتن ما پیش از هر عامل دیگری در گروِ نظام فکری، باورها ، شخصیت و رفتاریست که با آن زندگی می کنیم و نظام اجتماعی و مناسبات اجتماعی خود را با آن شکبل می دهیم. از این رو فرهنگِ توسعه قبل از خود توسعه مطرح است و این نقش تا حد زیادی بر عهده آموزش و پرورش است که تشریح این ارتباط مجال دیگری می طلبد.(۱۲)
مرتضی نظری، پژوهشگرآموزش و توسعه انسانی
منابع
۱. گزارش توسعة انسانی ۱۹۹۴، تهران، انتشارات سازمان برنامه و بودجه
۲. اولین گزارش ملی توسعه انسان جمهوری اسلامی ایران، سازمان برنامه و بودجه با همکاری سازمان ملل متحد، تهران. مرکز مدارک اقتصادی ـ اجتماعی / انتشارات سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۸.
۳. سادیتپو. ماندل، تأمین های توسعه منابع انسانی: مجموعه درسهایی از کشورهای پیشرفته آسیایی ،ترجمه محمد رضا آهنچیان، ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی ش ۱۶۰-۱۵۹
۴. مباحثی از توسعه در ایران، نشر هشت بهشت. سال ۱۳۷۸
۵. مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ج ۱، ترجمه غلامعلی فرجادی./ تهران/ انتشارات سازمان برنامه و بودجه ۱۳۶۴
۶. در واقع موضع و موضوعیت توسعه انسانی دربارة توسعه اقتصادی این است که تا کنون تصور و برنامه اصلی مدافعان توسعه در تلقی اقتصادی، افزایش سود و یا سود بیشتر بوده و از این پس باید این افزایش سود به افزایش کیفیت زندگی مردم بینجامد و اگر چنین نباشد، مشکلی از زندگی بشر کاسته نشده و اتفاق مثبت و عمومی رخ نداده است.
۷. اذانی، مهری، توسعه انسانی، فقر و جنسیت، ماهنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ش ۱۷۰ـ۱۶۹. ص ۱۹۲
۸. لفت ویچ، آدریان، دموکراسی و توسعه، احد علیقلیان، افشین خاکباز، انتشارات طرح نو، چاپ دوم ۱۳۸۲
۹. از نیازهای اساسی تا توسعه انسانی، گفتوگوی علی دینی ترکمانی با پاول استریتن، ماهنامه آفتاب، ش ۱۵
۱۰. اسدی، علی، ۱۳۶۹. توسعه بر جاده تکنولوژی میتازد، تدبیر ، ص ۳
۱۱. ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی
۱۲. نظری، مرتضی، آموزش و پرورش و توسعه انسانی، انتشارات سپیده تابان،- ۰۲۱۸۸۹۶۲۹۴۹-۱۳۸۶
منابع
۱. گزارش توسعة انسانی ۱۹۹۴، تهران، انتشارات سازمان برنامه و بودجه
۲. اولین گزارش ملی توسعه انسان جمهوری اسلامی ایران، سازمان برنامه و بودجه با همکاری سازمان ملل متحد، تهران. مرکز مدارک اقتصادی ـ اجتماعی / انتشارات سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۸.
۳. سادیتپو. ماندل، تأمین های توسعه منابع انسانی: مجموعه درسهایی از کشورهای پیشرفته آسیایی ،ترجمه محمد رضا آهنچیان، ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی ش ۱۶۰-۱۵۹
۴. مباحثی از توسعه در ایران، نشر هشت بهشت. سال ۱۳۷۸
۵. مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ج ۱، ترجمه غلامعلی فرجادی./ تهران/ انتشارات سازمان برنامه و بودجه ۱۳۶۴
۶. در واقع موضع و موضوعیت توسعه انسانی دربارة توسعه اقتصادی این است که تا کنون تصور و برنامه اصلی مدافعان توسعه در تلقی اقتصادی، افزایش سود و یا سود بیشتر بوده و از این پس باید این افزایش سود به افزایش کیفیت زندگی مردم بینجامد و اگر چنین نباشد، مشکلی از زندگی بشر کاسته نشده و اتفاق مثبت و عمومی رخ نداده است.
۷. اذانی، مهری، توسعه انسانی، فقر و جنسیت، ماهنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ش ۱۷۰ـ۱۶۹. ص ۱۹۲
۸. لفت ویچ، آدریان، دموکراسی و توسعه، احد علیقلیان، افشین خاکباز، انتشارات طرح نو، چاپ دوم ۱۳۸۲
۹. از نیازهای اساسی تا توسعه انسانی، گفتوگوی علی دینی ترکمانی با پاول استریتن، ماهنامه آفتاب، ش ۱۵
۱۰. اسدی، علی، ۱۳۶۹. توسعه بر جاده تکنولوژی میتازد، تدبیر ، ص ۳
۱۱. ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی
۱۲. نظری، مرتضی، آموزش و پرورش و توسعه انسانی، انتشارات سپیده تابان،- ۰۲۱۸۸۹۶۲۹۴۹-۱۳۸۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست