پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

آیا اینشتین آخرین تک چهره علمی‌جهان بوده است؟


آیا اینشتین آخرین تک چهره علمی‌جهان بوده است؟
مهم‌ترین تحولات تاریخی در گذشته چندین و چند صد ساله علمی ‌و تکنولوژیکی جهان عمدتا قائم به فرد بوده است تا مراکز علمی‌ و تحقیقاتی. گالیله، کوپرنیک، ادیسون و اینشتین از جمله تک چهره‌های نخبه تاریخ علم بوده‌اند که در آزمایشگاه‌های کوچک و شخصی خود دست به بزرگ‌ترین ابتکارات و مشاهدات علمی‌جهان زده و در قالب مطالعات شخصی و انفرادی، برگ‌های جدیدی به دفتر توسعه علوم جهان افزودند.
اما با نگاهی به چند دهه اخیر و بویژه از زمان موفقیت شوروی سابق در پرتاب ماهواره اسپوتنیک به فضا در سال ۱۹۵۷، این گرایش تغییر مسیر خیره‌کننده‌ای یافته و سر از مراکز و مؤسسات علمی‌و تحقیقاتی جهان درآورده است.
در چنین مراکزی همکاری‌های علمی‌ به واسطه وجود منابع مالی مورد نیاز برای پیشبرد برنامه‌های علمی ‌و تحقیقاتی رشد خیره‌کننده‌ای داشته‌اند. اکنون پرسش جالب توجهی در ذهن پدیدار می‌شود. این‌که آیا جهان دیگر شاهد پیدایش تک چهره‌های نخبه و تأثیرگذار در توسعه روند تکاملی علم نخواهد بود؟ آیا باید گفت چهره‌ای همچون اینشتین آخرین حلقه از زنجیره نابغه‌های دوران‌های مختلف تاریخ علم بوده است؟ این پرسشی است که پاسخ به آن می‌تواند از جهات گوناگونی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
یکی از مهم‌ترین موانع چالشی که در عصر حاضر و درخصوص توسعه روند تکاملی علوم مختلف مطرح می‌شود، انباشتگی علوم است. این عقیده وجود دارد که در دوران فعلی، دستیابی به جایگاه و عظمت علمی‌ از سوی دانشمندان سخت‌تر از گذشته شده است. مطالعه ای که از سوی برخی برندگان جوایز نوبل در سال ۲۰۰۵ صورت گرفته، گویای این حقیقت است که تراکم و انباشتگی دانش در گذر زمان، نخبگان و چهره‌های شاخص علمی‌ جهان را مجبور کرده است پیش از اعلام قطعی و ارائه جهانی دستاوردی نوین در عرصه دانش و فناوری، مشقات علمی‌ و بررسی‌های طولانی‌تر را در مقایسه با قرون گذشته تجربه کنند. نکته جالب توجه و البته تأمل برانگیز دیگر این است که متوسط سن متفکران و ارائه‌کنندگان دانش‌های نوین و آنها که موفق به ارائه دستارودهای تأثیرگذار درروند تکاملی علوم مختلف شده اند در قرن بیستم با ۶ سال افزایش همراه بوده است.
آدریان بیجان از محققان دانشگاه دوک بر این باور است که وجود تعادل میان نگرش‌های شخصی و گروهی (مؤسسات و انستیتوهای علمی) می‌تواند بهترین حالت برای توسعه علوم در عصر حاضر باشد. این محقق همچنین می‌گوید مراکز و مؤسسات علمی‌ و تحقیقاتی امروزی از وجود نخبگان علمی ‌جهان و همکاری آنها با یکدیگر در ارائه فناوری‌های نوین و علوم جدید بیشترین سود ممکن را نصیب خود می‌کنند. این مراکز می‌توانند با جذب دانشمندانی که عمدتا به صورت انفرادی به تحقیقات نوین علمی ‌ادامه می‌دهند، از ایده‌های سرشار نهفته در مغزهایشان بهترین بهره‌برداری‌ها را انجام دهند.
با نگاهی کلی به گذشته علم بخوبی دیده می‌شود که بارزترین دستاوردهای علمی‌ جهان حاصل بررسی‌های انفرادی و نه گروهی بوده است. از ارشمیدس گرفته تا نیوتن و در ادامه ادیسون و در پایان اینشتین، این تک چهره‌ها بوده‌اند که گام‌های اصلی را در راه جهش‌های بلند علمی‌ و ارائه دانش‌های نوین برداشته‌اند. آدریان بیجان در مقاله‌ای که بتازگی در نشریه بین‌المللی طرح و طبیعت و اکودینامیک ارائه کرده است به این نکته بارز اشاره می‌کند که در گذر تاریخ، نخبگان علمی‌ جهان همواره درخششی خیره‌کننده داشته‌اند، هرچند این گرایش در پاره‌ای از دوران‌ها به ایجاد گروه‌های تحقیقاتی برجسته نیز منجر شده است. با این حال باز هم این تک چهره‌ها بوده‌اند که بیشترین درخشش‌ها را از خود ارائه کرده‌اند.
یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار دیگر در این تغییر گرایش، بحث بودجه‌های تحقیقاتی است. به عقیده بسیاری از محققان و از جمله آدریان بیجان، این تغییر گرایش و ارائه دانش‌های نوین در قالب تحقیقات مدرن از چهارم اکتبر سال ۱۹۵۷ و با پرتاب موفقیت آمیز ماهواره اسپوتنیک از سوی محققان شوروی سابق رشد خیره کننده ای به خود گرفت. این رویداد تاریخی موجب ایجاد تحولات گسترده در ارائه و از آن مهم‌تر «چگونگی اختصاص یافتن» منابع تحقیقاتی در آمریکا به عنوان قطب رو در روی شوروی سابق شد. استراتژی جدید بر این اساس تعریف شد که بودجه‌های تحقیقاتی به گروه‌های بزرگ علمی ‌که در دل مؤسسات تحقیقاتی مشغول به فعالیت هستند اختصاص داده شود. این مدل در ابعاد کوچک‌تر هم به کار گرفته شد و مدت زیادی طول نکشید که گروه‌های تحقیقاتی خود به دنبال جذب منابع مالی و در نهایت فراهم کردن شرایط برای ارائه فناوری‌های نوین برآمدند. بی‌شک چنین تغییر گرایش سریعی می‌تواند به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل در کم‌فروغ بودن درخشش تک چهره‌های علمی‌ به حساب آید. با این حال چنین تغییر گرایشی به معنای از بین رفتن تک چهره‌ها نبوده است.
کارشناسانی که به بررسی چگونگی تحولات مربوط به روند توسعه علمی‌جهان پرداخته اند بر این باورند که این نخبگان علمی‌در عصر حاضر به جای محدود کردن خود در آزمایشگاه‌های کوچک و بررسی بر روی نظریه‌ای خاص که البته می‌تواند در نهایت به ارائه‌ای خیره‌کننده از دانش‌های نوین منتهی شود، همواره می‌توانند به عنوان هسته‌های اصلی گروه‌های تحقیقاتی بزرگ برای جذب منابع مالی و بودجه‌های تحقیقاتی ایفای نقش کنند.
آدریان بیجان در سال ۱۹۹۶ نظریه جالب توجهی موسوم به «نظریه ساختاری» را ارائه کرد. این نظریه می‌گوید سیستم‌های مختلفی نظیر اجتماعات علمی‌ و تحقیقاتی همواره در راه تکامل و به حداقل رسیدن نواقص و اشتباهات در حرکت هستند. در این روند ضعف‌ها و اشتباهات کاهش می‌یابد و مخالفت با ایده‌های پذیرفته شده علمی‌ نیز به صفر نزدیک می‌شود که این خود جز عدم هدر رفتن انرژی و در عین حال ارائه دانش‌های نوین نتیجه دیگری ندارد. از این رو کارشناسان بر این باور هستند که در عصر حاضر و در تقابل نسبی با چند قرن گذشته، ایجاد تعادل بین فعالیت تک چهره‌ها و مراکز علمی ‌و تحقیقاتی می‌تواند بهترین گزینه برای سرعت دادن به روند تکاملی علم باشد.
با این حال اکنون ذهن کنجکاو بشر این پرسش را بار دیگر از خود مطرح می‌کند که آیا جهان رنگ اینشتین دیگری را به خود نخواهد دید؟ و آیا با توجه به تراکم علمی‌فعلی در دنیا و وجود مراکز عمده علمی ‌و تحقیقاتی که به لطف توسعه علوم ارتباطاتی در حکم شبکه‌ای به هم پیوسته عمل می‌کنند، ظهور تک چهره‌های نخبه امکان‌پذیر خواهد بود؟ مطالعه‌ای که برای بیش از ۳۵ سال در دست بررسی بوده و در سال ۲۰۰۶ ارائه شده بود، نشان می‌دهد اینشتین بعدی به احتمال زیاد اکنون نوزادی بیش نبوده یا هنوز به دنیا نیامده است!
مهدی پیرگزی
منبع : روزنامه جام‌جم