دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

به دنبال رؤیا - DREAMCATCHER


به دنبال رؤیا - DREAMCATCHER
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : کانادا و آمریکا
محصول : لارنس کسدان و چارلز اوکن
کارگردان : کسدان
فیلمنامه‌نویس : ویلیام گلدمن و کسدان، برمبنای رمانی نوشتهٔ استیون کینگ
فیلمبردار : جان سیل
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز نیوتن هوارد
هنرپیشگان : مورگان فریمن، توماس جین، جیسن لی، دیمین لوئیس، تیموتی اولیفانت، تام سایزمور و دَنی والبرگ
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۶ دقیقه


حکایت چهار دوست جوان که عمل قهرمانانه‌ای انجام می‌دهند و به واسطهٔ قدرت‌های خارق‌العاده‌ای که در مقابل به‌دست می‌آورند، زندگی‌شان برای همیشه تغییر می‌کند. سال‌ها بعد در حالی‌که برای شکار به جنگل‌های شمال آمریکا رفته‌اند، در کولاک برفی گرفتار می‌شوند که در جریانش، چیزی بسیار شوم‌تر عنان رها می‌کند. دوستان به چالش‌ طلبیده شده‌اند تا جلوی نیروهای فرازمینی را بگیرند، ابتدا باید مانع قتل عام غیرنظامی‌های بی‌دفاع توسط شبه‌نظامی‌ها شوند و سپس بر خطری فایق آیند که پیوند بین آنان را به خطر انداخته است. در پایان، در حالی‌که مسئلهٔ نابودی دنیا مطرح است، باید در مقابل وحشتی غیرقابل تصور ایستادگی کنند.
● از اقتباس‌های پُرمدعا و ناموفق از آثار کینگ که مثل بسیاری از فیلم‌های هالیوودی امروز می‌توان آن را عرصهٔ تلافی ژانرهای مختلف تلقی کرد. از سوئی فیلم را می‌توان اثری از ژانر فیلم‌های برفی دانست که خود طیف گسترده‌ای از فیلم‌ها، از ژانرهای مختلف از فارکو، ۱۹۹۶) و یک طرح ساده (سام ریمی، ۱۹۹۸) گرفته تا اقتباسی دیگر از آثار کینگ، میزری (راب راینر، ۱۹۹۰) را دربرمی‌گیرد، در آنها شرایط اقلیمی مکان وقوع حوادث نقشی تعیین‌کننده در ارکان مختلف فیلم می‌یابد. از سوی دیگر، از جنبهٔ مضمونی، به خاطر تعریف رستاخیزی که از مفهوم هراس ارائه می‌شود، وحشتی که ریشه در اتفاقات دوران کودکی شخصیت/ شخصیت‌های اصلی دارد و آنان در طول حیاتشان از مواجهه با آن گریخته‌اند، ولی اکنون در موقعیتی قرار گرفته‌اند که نه می‌توانند منشاء این هراس را نادیده انگارند و نه توان گریز از مقابلش را دارند و به ناچار باید با آن روبه‌رو شوند، فیلم را می‌توان در کنار دیگر اقتباس‌های آثار کینگ با مضمون مشابه مثل گاهی آنان بازمی‌گردند (تام مک‌لافلین، ۱۹۹۱) و قلمرو سیلم (توبی هوپر، ۱۹۷۹) قرار داد. فیلم به ویژه از آن جهت که این مضمون را در پیوند در رابطهٔ دوستانهٔ شخصیت‌های اصلی و لزوم مشارکت و هم‌راهی آنان در این مواجهه طرح می‌کند، رابطه‌ای تنگاتنگ هم با دیگر آثار ترسناک نویسنده، آن، (تامی لی‌والاس، ۱۹۹۰) و هم آن‌دسته از آثار او که در این رده جا نمی‌گیرند، کنار من بمان (راب راینر، ۱۹۸۶) می‌یابد. اما کارگردانی کسدان فاقد لحن مناسب برای بیان چنین داستانی است، و در قیاس با اقتباس‌های بهتر آثار کینگ (مثل جرج رومرو در نیمهٔ تاریک، ۱۹۹۲)، ناتوان در یافتن معادلی مناسب برای بیان درون‌مایهٔ هراس و تشویش ذهنی شخصیت‌ها به‌عنوان عامل اصلی ایجاد وحشت در آثار این نویسنده است. او که پیش از این در عرصهٔ ژانرهای مختلف از فیلم‌ نو آر و وسترن گرفته تا کمدی‌های عاشقانه، توانائی‌ خود را به نمایش گذاشته بود، این‌جا در کار با ژانر ترسناک، از تطابق با قراردادهای ژانری یا در مقابل ایجاد نوآوری در قالب آنها ناتوان می‌نماید. کسدان که در نگارش فیلم‌نامه هم مشارکت داشته، بی آن‌که بتواند رویکردی هدفمند را در اقتباس از داستان مملو از ماجراهای فرعی کینگ در پیش گیرد، در عمل فیلم را به ملغمه‌ای از یک فیلم هیولائی، اثری دربارهٔ روحیهٔ نظامی‌گری و پارانویای ناشی از آن و یکی دیگر از روایت‌های آشنای کینگ پیرامون نوستالژی دوران کودکی، بدل ساخته است. فیلم را در ادامهٔ سیر نزولی این فیلم‌ساز در سالیان اخیر و با فاصله‌ای بعید از آثار درخشان دههٔ هشتاد او (حرارت تن، ۱۹۸۱، چهل سالگی، ۱۹۸۳ و توریست تصادفی، ۱۹۸۸)، می‌توان غیرشخصی‌ترین فیلم کسدان قلمداد کرد.