دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
نگاهی به گزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی
گزیدهٔ شاهنامه فردوسی دربردارندهٔ زبدهٔ سرودههای حکیم ابوالقاسم فردوسی است، که با تصحیح و گزینش استاد مصطفی جیحونی به چاپ رسیده است. پیش از این، از سوی روزنامٔ همشهری گفتگوئی با این استاد پژوهشگر انجام شده بود، تحت عنوان ”پژوهشی نو در تصحیح شاهنامه“ و در پیشانی مصاحبه نوشته شده بود: ”مصطفی جیحونی که دو سال قبل پژوهش وی برای شاهنامه فردوسی بهعنوان پژوهش نمونه سال انتخاب شد... تصحیح تازهای از شاهنامه را از سوی سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در پنج جلد روانه بازار کرده است.“ (جیحونی، ۱۳۸۰).
این سخن گزارشگر نشان میدهد که پژوهش این شاهنامهشناس محترم، بهترین تحقیق علمی در وزارت ارشاد شناخته شده است که در ضمن بحث، این مطلب روشن خواهد گردید. اکنون بهتر میبینم، نخست به این نکته اشاره کنم که پس از مسعود سعد سلمان، در این پنجاه شصت سال اخیر، چند گزیده و منتخب از شاهنامه به قلم چند کس برساخته شده، مانند: محمدعلی فروغی (ذکاءالمک) و حبیب یغمائی، و دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن و دکتر لطفعلی صورتگر که هر کدام در حد خود سودمند و پرفایده بوده و نشان از داشتن روح بلند انسانی و ایرانی و میهنخواهی آن نویسندگان و نگهبانی از میراثهای بازمانده نیاکان ما میباشد.
این بنده گزیده آقای مهندس جیحونی را که از سوی وزارت ارشاد بهدستم افتاد؛ چندین بار ورق زدم و در این ورقزنی به چند نکته برخوردم که فقط به آن چند مورد میپدازم و الا که باید همهٔ کتاب پنج جلدی ایشان را بخوانیم و ببینیم تا چه اندازه با کارهای گزارشگران و تصحیحکنندگان زبده برابری میکند.
پژوهش استاد جیحونی را باید در دو بخش جداگانه مورد بحث قرار بدهیم. بخش اول دربارهٔ نحوهٔ خواندن پارهای از لغتها، بخش دوم دربارهٔ ضبط و خوانش بعضی ادبیات.
● بخش اول: شیوهٔ خواندن پارهای از لغتها
نخست این که در پشت جلد کتاب عبارت ”تصحیح و گزینش“ نوشته شده لیکن در درون، هیچ سخنی از نسخه و دستنوشتهای برده نشده است. پس هرگاه کسی فقط همین کتاب را دیده باشد نمیداند که شیوهٔ کار استاد در گزینش دستنوشته و یا متن چگونه بوده. لیکن ایشان در صفحهٔ پیشگفتار خود اشاره به این مطالب کرده که ”بنا به پیشنهاد جوان دانشمند شاهنامه پژوه جناب آقای سجاد آیدنلو که در کتاب ماه ادبیات و فلسفه (سال چهارم، شماره دوازدهم، مهر ۱۳۸۰) مقالهای در معرفی و نقد شاهنامه به تصحیح این جانب قلمی فرمودهاند، در طرز تلفظ یک واژه و خواندن یک مصراع تغییر دادهام؛ تلفظ کلمه (اُهتوخوشی) را پیشنهاد ایشان که مبتنی بر نظر شادروان دکتر احمد تفضلی است به (اُهتوخوشی) گرداندهام (داستان ۵، بیت ۱۸)...“.
بنده در همینجا میافزایم که در جلد نخست فلورانس (ص ۲۸۶) که همواره با شادروان دکتر احمد تفضلی شور و مشورت داشتم، وی مقالهای در این واژهها؛ ”تورانیان (کاتوزیان) یا (آشوریان)، نیساریان (ارتشتاریان)، بسودی (بورزی) به بنده داد که در مجله Studia Irancia Tome ۲۲-۱۹۹۳ Fascicule (Uhtuxusi) – pp. ۱۰-۱۳. چاپ شده بود که ”اُهتوخوشی“ به ضم حرف نخست و ”خاء“ آمده است و این آخرین تحقیقات وی بود که دیگر پیک اجل شتاب کرد و عمر جوان و پرثمر وی را بهدست خزان سپرد و رفت.
دیگر اینکه استاد جیحونی در ضبط کلمات بهگونهای عمل کردهاند که با هیچ متنی از شاهنامهها؛ با چاپی و یا خطی سازگار نیست و نیز از موازین و قواعد زبانشناختی کاملاً فاصله دارد. مثلاً ”کزین“ که در بیت آغازین شاهنامه آمده در کتاب گزیدهٔ ایشان ”که زین“ نوشته شده است، مانند:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
که در فرهنگ ناظمالاطباء گوید: کزین، مخفف ”که از این“ است و در لغتنامه دهخدا نیز همین را آورده و اشاره به همین بیت شاهنامه کرده است. اما توضیح ما: در زبانشناسی بحثی هست به نام همگونسازی یا اتباع که به آن assimilation میگویند و آن بدینگونه است که هرگاه در کلمهای دو سیلاب باشد مانند ”بیرون“ (بی / رون) چون در شعری مخفف شود ضمهٔ ”راء“ را به ”باء“ میدهند و ”برون“ میخوانند و بههمین گونه است: ”کزین“ (که / از این) که فتحهٔ ”ا“ را به ”ک“ و در چنین (چون / این) که کسرهٔ ”ا“ را به ”ج“ میدهیم و آن را ”چنین“ به کسر اول میخوانیم. (رک: جوینی، ۱۳۵۳).
دیگر اینکه ایشان ”هاء“ فره ایزدی را که در چند جا آمده ”فرهٔ ایزدی ضبط کرده و آن را هاء غیرملفوظ دانستهاند و حال اینکه ”هاء“ فره ملفوظ است. (رک: تفضلی، ۱۳۴۸، و: دهخدا).
همچنین ”جهان“ را که در همه فرهنگها به فتح جیم است، ایشان، به کسر ”ج“ آورده که نمیدانم چرا اینکار را کردهاند؟ اگر میخواستند شکل پهلوی آن را بیاورند، لااقل گهان (gehan) را برمیگزیدند، نه جهان را.
نیز ایشان واژهٔ ”هند“ را در این بیت به فتح ”هاء“ ضبط کردهاند، مانند: ”چو شمشیر هندی به چنگ آیدش / ز دریا و از کوه ننگ آیدش“ (جیحونی، ص ۱۹۱، ب ۱۵۴؛ و ص ۳۰۵، ب ۲۱۷؛ و ص ۵۸۷، ب ۱۱۳۳؛ و...) در صورتیکه ”هند“ و مشتقات آن در لغتنامهها به کسر هاء آمده است. (رک: برهان، لغتنامه و فرهنگ فارسی دکتر معین). البته اگر ”هند“ با پرند همقافیه شود، بیگمان باید ”هند“ بخوانیم، نه در همه جا.
علاوه بر آنچه که گفته شد، استاد جیحونی پایان بعضی از واژههای را ساکن خواندهاند مانند: (سپه، نگه، آگه، دل) و مانند آن در بیتهائی در صفحات (۱۹۶، ۲۲، ۱۹۷، ۲۱۰، ۲۰۸). اکنون سئوال این است که اگر این واژهها، علامت سکون نداشته باشند آیا چه اتفاقی رخ میدهد؟ علاوه بر این، ایشان کلماتی را بهگونهای ضبط کردهاند که باید مردم هم، بدان گونه که استاد ضبط کردهاند تلفظ کنند. مثلاً بگوئیم شما مجبورید ”پسر“ را ”پُسر“ تلفظ کنید؛ زیرا در زبان پهلوی ”پُس“ بضم حرف نخست به معنی پسر است و یا ”وُلیکن، وُرا، وُزین، سخُن، کهُن، چُنین و چُنان“ بخوانید و حال آنکه برای مردمان واژههائی هست که روزها صدها بار آنها در کارهای روزمره بهکار میبرند و تلفظ میکنند، چون که در شاهنامه استاد جیحونی خلاف آن را بیابند، آنگاه از هر چه شاهنامه و شاهنامه پژوه هست دوری خواهند جست.
زیرا کتاب فردوسی از آن همهٔ مردم فارسیزبان، بهویژه ایرانیان است، بیائید و بگذارید تا مردم کلمات روزمره را که در شاهنامه میبینند، بههمان گونه که دوست دارند بگویند و بشنوند، نه آنچه را که ما به آنها تکلیف میکنیم.
● بخش دوم: ابیات
استاد جیحونی در مصاحبهٔ همشهری گفته بودند که مصحح نباید خود را گرفتار یک نسخه بکند که دچار لغزشهای کاتبان نسخهها میشود، سپس افزوده و گفته که من در حدود ۵۰۰ جای شاهنامه را اصلاح کردهام، یعنی کلماتی از متون دیگر برداشته و یا خود برساختهام و در جای کلمات شاهنامه قرار داده که ۱۳۷ مورد آن را در مقدمه کتاب آوردهام.
ایشان در آغاز این مصاحبه گفتهاند: ”بله، برای نمون در شاهنامه و در فصل پادشاهی فریدون بیتی هست که جایگاه نشست و پایتخت او را مینمایاند و بیت بدین گونه است:
کجا کز جهان کوس خوانی همی / جزء این نیز نامی ندانی همی
در حالیکه ضبط درست این بیت نه تنها از نسخهها مشخص نمیشود، بلکه باید با یاری متنهای دیگر آن را شناخت. یگانه جائیکه ضبطی درست برای نام دیگر طبرستان وجود دارد ”بندهشن“ است که در آ«جا ”ورچهارگوش“ را نام دیگر ”دُنباوند“ (دماوند) آورده است و ضبط تصحیح مصراع اول در واقع میشود ”کجا ورچهارگوش خوانی همی“ (جیحونی، همشهری، با اندک تلخیص؛ و جیحونی، ۱۳۸۰، ص ۴۷، ب ۶۴).
در پاسخ استاد جیحونی باید عرض کنم: هرگز جائی دیده نشده ات که دماوند یا دنباوند را پایتخت فریدون گرفته باشند. از کسانیکه از همه بیشتر دربارهٔ دماوند تحقیق کرده است، سیداحمد کسروی است و پس از آن استاد دکتر محمد معین میباشد و از آنان هرگز چنین چیزی ابراز نگردیده است.
لیکن استاد پورداوود در یشتها گوید: ”ورنه“ (به فتح واو و به کسر راء) چهارگوشه خوانده شده است و از تفسیر پهلوی توضیحات داده است و گوید: نخست برای آن که چهارراه بهسوی ”ورنه“ دلالت میکند آن را چهارگوشه گفتند. دوم اینکه ورنه دارای چهار شهر عمده است و این، نام جائی است که فریدون کشندهٔ اژیدهاک در آن تولد یافت و از قول پوستی، ایرانشناس معروف، آن را ”ورک“ نیز آورده است (پورداوود، ۱۳۴۷، ج ۱، ص ۱۹۲). باز در آغاز همین صفحه، استاد پورداوود گوید: ”چهارمین کشوری که من ـ اهورامزدا ـ بیافریدم ورنه چهارگوشه میباشد در آنجائیکه فریدون کشندهٔ اژیدهاک تولد یافت“ و در جلد دوم (ص ۱۹۳) آمده: ”او را بستود فریدون پسر خاندان آبتین، از خاندان توانا در (مملکت) چهار گوشهٔ ورن“.
از این توضیحی که دادیم معلوم میگردد که در اصل بندهشن، عبارت بدین گونه بوده که ”ورنه را چهارگوشه گویند...“ آنگاه یا حروفچینان در چیدن حروف اشتباه کردهاند یا خود مؤلف کتاب که مرحوم مهرداد بهار است که آنان کلمهٔ ”نه“ را در ”ورنه“ از قلم انداخته و بین صورت ”ورچهارگوش“ درآوردهاند.
سپس آقای جیحونی آن غلط را یک کلمهٔ درست فرض کرده و در درون بیت شاهنامه همچون یک کلمه توضیح شده قرار داده است (البته اشتباهی پس اشتباه دیگر). حال اگر فرض کنیم که چنین چیزی هم در اصل بوده، آیا ما محبوریم که بگردیم و ریشهٔ اصلی نامهای جغرافیائی و اشخاص را بیابیم و در درون شعر شاهنامه قرار دهیم؟ مثلاً برای ”ضحاک / اژیدهاک، لهراسپ / ااُورُت اسپ، و البرز / هر برزئیتی و مانند آن؟ خوانندگان محترم میدانند که بسیاری از نامهای جغرافیائی هست که نه جای آنها مشخص است و نه اصل و ریشه آنها. اصلاً چه لزومی دارد که دنبال اینکار باشیم و شاید همان ”چهارگوشه“ که به معنی ”ورنه“ است خود بهخود تراش خورده و از آن، جزء دوم که ”گوشه“ است باقیمانده، چنانکه در دستنوشتهٔ فلورانس (۶۱۴ هجری) آمده است. (ج ۱، ص ۱۳۹، ب ۴۸):
کجا کز جهان گوشهخوانی همی
جزء این نیز نامش ندانی همیو در چاپ مسکو (ج ۱، ص ۹۲، ب ۴۵)؛ ”کجا (کز جهان گوش) خوانی همی“ و دکتر دبیر سیاقی: ”کجا نام چالوس خوانی همی“ (ج ۱، ص ۵۹) و چاپ هند: ”کجا کز جهان کوس خوانی همی“ و کوس قصبهای است از قصبات مازندران (فرهنگ رشیدی).
سپس استاد جیحونی گفتهاند من در تصحیح خود از روش ”هرمنوتیکال“ یا تفسیر بعض به بعض استفاده کردهام. (جیحونی، ۱۳۸۰).
یا این بیت که مربوط به خوان دوم است:
بِره بر یکی چشمه آمد پدید
چو میش سرورآور رسید (جیحونی، ۱۳۸، ص ۱۴۶ ب ۱۱۸). که در متن دکتر خالقی (ج ۲، ص ۲۴) پاورقی (ش ۲۶) گوید: ”بریتانیا، لنینگراد و یک دستنویس دیگر: ”سراور بدانجا...“ است؛ استاد جیحونی بدون دلیل ”سرآور“ را که مرکب از (سر + آور، پسوند اتصاف) است که همان معنی ”سرافراز“ را میدهد، تبدیل به ”سروآور“ (سرو = شاخ) کرده است. گیرم که ”سروآور“ در جائی آمده باشد، آیا ما میتوانیم بیت ”چو میش سرآور بدانجا رسید“ را که در چند نسخه از آن جمله در دستنویس لنینگراد (۷۳۳) آورده شده از پیش خود به ”ـ سروآور آنجا رسید“ تبدیل کنیم؟ بعد بگوئیم میش شاخدار به آنجا رسید؟ پس اگر کسی بپرسد چرا دمدار نباشد که شاخدار؟ آنگاه چه جواب خواهیم داد؟
نیز این بیت رستم و سهراب:
اگر تندبادی برآید ز گنج
به خاک افگند نارسیده ترنج
(همان، ص ۱۸۴، ب ۱)
ما، در داستان رستم و سهراب، چاپ دانشگاه، از دستنوشتهٔ فلورانس نوشته بودیم که استاد در گذشته، دکتر ماهیار نوابی این کلمه (یعنی: کنج) را به فتح اول خوانده و آن را گونهای دیگر از ”گنگ“ (یا کنج) دانسته است که در آغاز، نام جائی در کشور سغد بوده و پس از آن، این نام به همه کشور سغد داده شده است. پس اگر به خاک افکنده شدن ترنج نارسیده را اشاره به کشته شدن سهراب بدانیم، برآمدن تندبار از کنج (یا کنگ) هم میتواند اشارهای به آمدن سپاه افراسیاب باشد که از کنگ (سغد = توران) بهسوی ایران آمدهاند (به اختصار استاد ماهیار). بعد گفتیم: اگر ”کنج“ بهمعنی کنگ (سغد = توران) و سپاه افراسیاب از آنجا به ایران آمده، پس در این بیت شاهنامه چه باید بگوئیم که در داستان کیقباد است:
تو گفتی که ابری برآمد ز کُنج
ز شنگرف نیرنگ زد بر تُرُنج
(مسکو، ج ۲، ص ۶۵، ب ۵۹)
که این واقعه در داخل ایران بوده، زیرا تورانیان پس از شکست، نخست به دامغان گریخته و پس از آن به جیحون رفتهاند. یا این بیت که در شرفنامه (ص ۲۰۵ چاپ وحید) آمده و مربوط به برآمدن خورشید است، چه؟ مانند:
دگر روز کاین روی شسته تُرُنج
چو ریحانیان سر برون زد کُنج
نیز این بیت:
سواران ترکان تنی هفت و هشت
بر آن دشت نخچیر گه برگذشت
(جیحونی، همان، ص ۱۸۵، ب ۱۷)
در متن فلورانس، رستم و سهراب چاپ دانشگاه (ص ۸۵، ب ۱۹): ”بر آن دشت نخچیرگان ـ “ آمده که ”نخچیرگان“ صفت فاعلی و قید است. در متن استاد جیحونی واژهٔ ”نخچیرگه“ خود بهتنهائی معنی دشت را هم میدهد، پس اضافه کردن ”دشت“ بر آن چندان سودمند نیست. ضمناً در لغتنامه دهخدا ”نخچیرگان“ را به معنی شکارچی و صیاد آورده و این شاهد را از ویس و رامین (چاپ دکتر محجوب، ص ۱۳۳) نقل کرده است، مانند:
تو خود دانی که ویرو چون جوانست
به دشت و کوه بر نخچیرگان است
پس نخچیرگان، به معنی فاعلی و قید درست است، نه نخچیرگه.
یا این بیت:
چنین داد پاسخ که تهمینهام / تو گوئی که از غم به دو نیمهام
(جیحونی، همان، ص ۱۸۵، ب ۳۱)
اما توضیح ما: نام تهمینه سه بار در این داستان (فلورانس، رستم و سهراب) آمده که یکبار با ”نیمه“ قافیه شده و در متن فلورانس در هر سه مورد تهمیمه با ”میم“ است زیرا هیچگاه، ”میم“ با ”نون“ قافیه نمیشود و ما بارها این را گفتیم و نوشتیم، یعنی ”خانه“ با ”خامه“ قافیه نمیشود، پس تهمیمه درست است، نه تهمینه.
دیگر این بیت:
شب تیره بلبل نخسپد همی / گل از باد و باران نچُسبد همی
(جیحونی، همان ص ۶۳۳، ب ۷)
بضمّ ”چ“ در نچُسبد، نوشته شده است. در چاپ مسکو (ج ۶، ص ۲۱۶، ب ۸): ”گل از باد و باران بجنبد همی“ آمده و در پاورقی آن (ش ۱۲)، لنینگراد و نیز در اصل نسخه آن، دقیقاً ”بچسبد همی“ خوانده میشود. چسبیدن به معنی کج شدن و میل کردن بهسوئی میباشد که در متون فارسی بهویژه در قرآنهای مترجم کهن فارسی فراوان دیده میشود؛ مثلاً در تفسیر مفردات قرآن: چسبیده به معنی مُلحِد و برگشته از دین آمده است. داستان رستم و اسفندیار از دستنویس موزهٔ لنینگراد، چاپ داشنگاه تهران. امام معنی بیت، ”فردوسی گوید: شبانگاه بلبل از اندوهی که دارد خوابش نمیبرد و بالای بلند گل نیز از باد و باران خمیده و گوژ شده است“ که معمولاً رسم است در مرگ عزیزان گویند قامت صاحب عزا خم گردیده است.
نیز این بیت:
تو از جادوی زال گشتی دُرست
وگرنه تن تو همی گور جُست
(جیحونی، همان، ص ۶۷۰، ب ۸۶۳)
در چاپ مسکو (ج ۶، ص ۳۰۱، ب ۱۳۳۸):
ز نیرنگ زالی بدین سان درست
وگرنه که پایت همی گور جست
در پاورقی (ش ۱۰) از لنینگراد و دستنوشتهٔ (ش ۴): ”وگرنه کنارت همی دجله جست؟ لیکن در نسخهٔ عکسی لنینگراد دقیقاً ”دله“ یا ”دلّه“ نوشته شده و در آن هیچ تردیدی نیست. اما معنی بیت: ”دله“ و در شعر ”دلّه“ به تشدید لام خوانده میشود، مراد از آن گربهٔ وحشی است. (رک: لغتنامهٔ دهخدا). ”یعنی تو از جادوگری زال اینچنین تندرست شدهای وگرنه میباید در کنار جسد تو گربهٔ وحشی مینشست و گوشت بدنت را از هم میدرید.“
آقای سجاد آیدنلو بیتی از شاهنامه پنج جلدی استاد جیحونی نقل کرده (جیحونی ۴/۱۷۴۶/۷۶۵)، مانند:
اگر چرخ را تاج مدری بدی
همانا که مدریش کسری بدی
و گفتهاند: درباره این بیت که در نسخهها بهصورتهای گوناگون و نامفهوم آمده است و جزء بیتهای دشوار شاهنامه به شمار میرود پس از گزینش ضبطی که ملاحظه میشود، نوشتهاند (یعنی آقای جیحونی): ”تا پیدا شدن تحلیلی بهتر نگارنده پیشنهاد میکند که در این بیت (مدری) پذیرفته شود و چنین میپندارم که فردوسی آن را به گونهای (مدار) و بهمعنای (مرکز) و (محور) و (رکن) بهکار برده باشد.... حاصل بیت این است که: اگر مدار و ملاک و چرخ گردون پادشاهی بود، به یقین کسری نوشین روان این مدار و ملاک بود / ص ۲۳۶.“ (آیدنلو، ص ۷۵، ش ۳۱).
بعد آقای آیدنلو نوشتهاند: ”استاد دکتر سیدجعفر شهیدی درباره این بیت مینویسد: ”هرگاه (مدری) به معنی تخت باشد، معنی بیت چنین است: اگر چرخ تختی داشت آن کسری بود...“ پیداست که بیت بدین صورت از دکتر شهیدی هیچ معنی ندارد“ (آیدنلو، همان). ضمناً بد نیست که به این نکته اشاره کنم: استاد دکتر شهیدی این بیت را در شرح لغات انوری ص ۹۲ آورده، لیکن هرگز چنین معنی نکردهاند.
اما نظر بنده دربارهٔ این بیت چنین است که چون دستنوشتهٔ فلورانس تا آخر پادشاهی کیخسرو بیشتر نیست، پس باید از نسخههای معتبر دیگری استفاده کنیم، مانند: دستنوشتهٔ لنینگراد و دو نسخه فرهگستان مسکو و سپس قاهره و احیاناً از ترجمه بنداری.
زیرا تاریخ (۶۵۷) برای نسخه بریتانیا، بنا بهگفته استاد درگذشته، محمدتقی دانشپژوهش اصالت ندارد؛ و آن تاریخ مربوط به نسخه دیگری بوده که کاتبی پس از بازنویسی چند برگ اول و آخر آن شاهنامه، آن تاریخ را نوشته و گفته است ”کذا فی منقول عنه“. این بیت در چاپ مسکو (ج ۸، ص ۹۷، ب ۷۶۰) و نیز بیت پیش از آن بدینگونه است:
یکی داستان کردم از نوش زاد
نگه کن مگر سر بپیچی ز داد
اگر چرخ را کوش صدری بدی (؟)
همانا که صدریش کسری بدی
و بعد در پاورقی از ”قاهره: کوس و مدری“، ”لنینگراد: نوش و مدری“، ”فرهنگستان مسکو (ش ۴): نوش بدری“ و ”فرهنگستان (ش ۶) کوش و مدری“ آمده است. اما توضیح ما، در بیت دوم: ”نوش“ است نه کوش و ”نوش“ مخفف ”نوشزاد“ پسر انوشیروان از همسر مسیحی وی است و باز فردوسی در برخی جاها که زیانی بهمعنی نداشته باشد اینکار را کرده، مانند (جم / جمشید، تور / توران، زال / زال زر)، و نیز هرگاه حلقهٔ ”صدری“ را تنگتر بنویسند ”مدری“ خوانده میشود و ”صدر“ بهمعنی نخست است. چون نوشزاد از مرگ پدر شادمانه بود از این روی مرد پیری وی را نکوهش میکند و میگوید: ”اگر نوشزاد در سپهر تختی داشته باشد، بیگمان به آن تخت کسری و نقصی خواهد رسید و صاحب آن نیز خواهد مرد که نوشزاد است.“
این نظر بنده بود درباره این بیت که نوشتم، و اعضاء فرهنگستان مسکو هم علامت سئوال جلو بیت گذاشتهاند، یعنی بیت مشکوک است. پس من پیشنهاد میکنم که اگر شاهنامهشناسان و فضلاء محترم نظر بهتری دارند، خوب است که نظر خود را بنویسند و ما را از عنایت خود بهرهمند گردانند، والسلام.
دکتر عزیزالله جوینی
منابع:
۱. آیدنلو، سجاد (۱۳۸۰). ”خورشیدی دیگر از افق شاهنامهشناسی“. کتاب ماه ادبیات و فلسفه. سال چهارم، شمارهٔ ۱۲ (مهر ماه). صص ۶۷ـ۸۲.
۲. اسلامی ندوشن، محمدعلی (۲۵۳۶). داستان داستانها. تهران: چاپ زر (افست).
۳. بندری، الفتح بن علی (۱۹۷۰). ترجمهٔ شاهنامهٔ بنداری. به تصحیح عبدالوهاب عزّام. تهران: بینا.
۴. بهار، مرداد (۱۳۴۵). بندهشن. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۵. پورداوود، ابراهیم (۱۳۲۶). فرهنگ ایران باستان. تهران: دانشگاه تهران.
۶. پورداوود، ابراهیم (۱۳۴۷). یشتها. ج ۱ و ج ۲. تهران: دانشگاه تهران.
۷. تفضلی، احمد (۱۳۴۸). واژهنامه مینوی خرد. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۸. جیحونی، مصطفی (۱۳۸۴). گزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی. تصحیح و گزینش. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۹. جیحونی، مصطفی (۱۳۸۰). ”گفت و گو با مصطفی جیحونی مصحح و پژوهشگر تازهترین تصحیح شاهنامه فردوسی: پژوهشی نو در تصحیح شاهنامه“. همشهری، سال نهم، شمارهٔ ۲۴۸۶، (۵ شهریور).
۱۰. جوینی، عزیزالله (۱۳۵۳). ”اتباع یا همگونسازی“، مجله دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تهران). سال بیست و یکم، شمارهٔ ۲ و ۳، (آذر ماه).
۱۱. جوینی، عزیزالله (۱۳۵۹) تفسیر مفردات قرآن (ترجمهای کهن)، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۱۲. جوینی، عزیزالله (۱۳۷۴). حماسهٔ رستم و اسفندیار: نبرد اندیشهها. از دستنویس موزهٔ لنینگراد. تهران: دانشگاه تهران.
۱۳. جوینی، عزیزالله (۱۳۷۷). نهجالبلاغه. ترجمهای از قرن پنجم و ششم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
۱۴. خالقی مطلق، جلال (۱۳۶۹). شاهنامه. تهران: روزبهان (افست).
۱۵. دبیرسیاقی، سیدمحمد (۱۳۶۱). شاهنامه. تهران: شرکت چاپ و انتشار علمی.
۱۶. دهخدا، علیاکبر (۱۳۳۴). لغتنامه. تهران: مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
۱۷. شهیدی، سیدجعفر (۱۳۵۸). شرح لغات و مشکلات انوری. تهران: انجمن آثار ملی.
منابع:
۱. آیدنلو، سجاد (۱۳۸۰). ”خورشیدی دیگر از افق شاهنامهشناسی“. کتاب ماه ادبیات و فلسفه. سال چهارم، شمارهٔ ۱۲ (مهر ماه). صص ۶۷ـ۸۲.
۲. اسلامی ندوشن، محمدعلی (۲۵۳۶). داستان داستانها. تهران: چاپ زر (افست).
۳. بندری، الفتح بن علی (۱۹۷۰). ترجمهٔ شاهنامهٔ بنداری. به تصحیح عبدالوهاب عزّام. تهران: بینا.
۴. بهار، مرداد (۱۳۴۵). بندهشن. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۵. پورداوود، ابراهیم (۱۳۲۶). فرهنگ ایران باستان. تهران: دانشگاه تهران.
۶. پورداوود، ابراهیم (۱۳۴۷). یشتها. ج ۱ و ج ۲. تهران: دانشگاه تهران.
۷. تفضلی، احمد (۱۳۴۸). واژهنامه مینوی خرد. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۸. جیحونی، مصطفی (۱۳۸۴). گزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی. تصحیح و گزینش. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۹. جیحونی، مصطفی (۱۳۸۰). ”گفت و گو با مصطفی جیحونی مصحح و پژوهشگر تازهترین تصحیح شاهنامه فردوسی: پژوهشی نو در تصحیح شاهنامه“. همشهری، سال نهم، شمارهٔ ۲۴۸۶، (۵ شهریور).
۱۰. جوینی، عزیزالله (۱۳۵۳). ”اتباع یا همگونسازی“، مجله دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تهران). سال بیست و یکم، شمارهٔ ۲ و ۳، (آذر ماه).
۱۱. جوینی، عزیزالله (۱۳۵۹) تفسیر مفردات قرآن (ترجمهای کهن)، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۱۲. جوینی، عزیزالله (۱۳۷۴). حماسهٔ رستم و اسفندیار: نبرد اندیشهها. از دستنویس موزهٔ لنینگراد. تهران: دانشگاه تهران.
۱۳. جوینی، عزیزالله (۱۳۷۷). نهجالبلاغه. ترجمهای از قرن پنجم و ششم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
۱۴. خالقی مطلق، جلال (۱۳۶۹). شاهنامه. تهران: روزبهان (افست).
۱۵. دبیرسیاقی، سیدمحمد (۱۳۶۱). شاهنامه. تهران: شرکت چاپ و انتشار علمی.
۱۶. دهخدا، علیاکبر (۱۳۳۴). لغتنامه. تهران: مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
۱۷. شهیدی، سیدجعفر (۱۳۵۸). شرح لغات و مشکلات انوری. تهران: انجمن آثار ملی.
منبع : کتاب ماه ادبیات و فلسفه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست