سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

پرسش هایی در مورد یک نامه


پرسش هایی در مورد یک نامه
نامه محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران به بوش رئیس جمهور آمریكا در چند بعد شایان بررسی است كه در قالب چند پرسش مطرح می شود:
۱ _ پرسش نخست این است كه آیا ایده، طرح، تنظیم، نگارش و ارسال نامه مورد بحث، مسبوق به رایزنی های لازم و كافی با عالی ترین مقامات كشور از رهبری انقلاب گرفته تا روسای جمهور پیشین و صاحب نظران و اهل علم و سیاست بوده یا بدون اینها انجام پذیرفته است؟ این سئوال از آن رو در ذهن خلجان می كند كه پاره ای از تصمیمات دولت جدید، چنان فوتی _ فوری اتخاذ می شود كه از سوی سیاسیون و اقتصاددانان و جامعه شناسان بی طرف و نیز طیف ها و جناح های سیاسی از جمله شخصیت های جریان معروف به اصولگرا نقد و رد می شوند.اگر فرض اول مقرون به واقعیت باشد، پرسش های این نامه علاوه بر امضاكننده آن، متوجه همه كسانی است كه در رایزنی های اولیه و ثانویه اعم از شكلی و محتوایی آن نقش داشته اند.
و در فرض دوم، پرسش ها متوجه شخص آقای احمدی نژاد است كه چگونه چنین نامه ای را بدون مشورت با ارباب نظر بنویسد و ارسال كند، هر چند این فرض در نظر بسیاری از ناظران بعید است.
۲ _ پرسش دوم این است كه این نامه به چه منظوری نوشته شده است؟ در پاسخ به این پرسش دو وجه عمده متصور است كه در قبال هر پاسخ پرسش هایی مطرح است:
وجه اول، آن است كه این نامه به منظور شكستن «تابو»ی مذاكره با آمریكا و دادن چراغ سبز برای گفت وگوی مستقیم با آمریكا نوشته شده است. موید این وجه این است كه ایده گفت وگوی با آمریكا به رغم پیشینه سخت مردود آن، در شرایط بحرانی كنونی كه پرونده هسته ای ایران، سوژه تنش شدید میان ایران و غرب و به خصوص آمریكا است از زبان دبیركل سازمان ملل و پاره ای از سیاستمداران غربی و آمریكا اعم از حاكمان و رقیبان آنان و نیز در داخل كشور شنیده می شود و نیز ایران اندكی پیش از آن، در مسئله عراق، اعلام آمادگی برای مذاكره محدود با عراق كرده بود.
پرسشی كه در این فرض مطرح است این است كه چرا در چنین فضای متشنج و پرغوغایی كه آمریكا و غربیان حالت تهاجمی شدید بر ضد ایران دارند، رئیس دولت ایران می خواهد سد مذاكره را بشكند!؟
سئوال دیگر در مورد لحن نامه است كه به نظر می رسد محتوای آن كه حتی بدون حداقل تعارفات معمولی دیپلماتیك به رشته نگارش درآمده است، عكس مقصود را نتیجه دهد... سئوال این است كه آیا راه و رسم فتح باب مذاكره، تكیه بر موارد اختلاف است یا تكیه بر مسائل مورد وفاق؟ طبیعی است كه مذاكره به منظور حل مشكلات فیمابین و پیدا كردن راه حل های مورد وفاق است وگرنه مذاكره با طرح دعواها و خصومت های دیرپا، بی معنی است. پرسش این است كه آیا با مطرح كردن مسائلی كه هر چند حق است، اما در خور طرح در یك دادگاه بین المللی برای یك محاكمه سیاسی است، راه درست افتتاح باب مذاكره است؟
این پرسش از آن رو مطرح می شود كه جمهوری اسلامی ایران، خود را عضو جامعه بین المللی و متعهد به اجرای تعهدات و پروتكل ها و آداب و رسوم و عرف دیپلماسی رایج جهانی می داند و از آن پیروی می كند و از این رو است كه نه تنها به عقد قراردادها و موافقتنامه ها با دول دیگر اقدام می كند بلكه به كلیه قراردادهای منعقده در رژیم گذشته، به جز موارد خاص متعهد است كه از همه بارزتر و واضح تر عضویت و حضور موثر و فعال در سازمان ملل متحد است و هم از این رو است كه در مراسم استقبال و بدرقه از رئیس جمهور ما در كشورهای دیگر و نیز روسای جمهور سایر كشورها در كشور ما و نیز در سلسله مراتب پایین تر، تشریفات جزیی و كلی حتی در طرز نشستن و كیفیت ادای احترام متقابل، پروتكل ها و عرف بین المللی را رعایت می كنیم و این آداب و رسوم عمدتاً مورد قبول نظام است. در نامه های متبادله بین مقامات كشورها علی الخصوص عالی ترین مقامات، نیز رعایت این عرف و آداب ضروری است و البته این همان ادب اسلامی مورد عمل بزرگان اسلام است. رمز رعایت این آداب واضح است: زیرا زمانی ما برای كسی كه با او روابط خصمانه داریم، نامه می نویسیم كه می خواهیم با او از در مسالمت- و نه ستیز و خصومت _ وارد شویم. وگرنه نامه نوشتن با لحن محاكمه و یا تهدید، بیشتر به درد ادامه خصومت و تشدید عداوت می خورد و نتیجه عكس خواهد داد. وقتی مخاطب یك نامه در نخستین برخورد با محتوای نامه، آن را فاقد رعایت آداب معمولی اخلاقی و سیاسی بیابد، واكنش منفی او، طبیعی خواهد بود به خصوص اگر روحیه ای متكبرانه و حالتی خصمانه و شخصیتی معاند و كینه توز داشته باشد.
انتظار از یك نامه رسمی مهم و سنت شكن این است كه به مسائل حقوقی _ سیاسی و اقتصادی میان دو كشور كه سال ها مورد مناقشه طرفین بوده است بپردازد و در هر مورد راه حل مشخص و معینی ارائه كند. آیا صحیح است یك نامه لاك و مهر شده «محرمانه» به مسائل عام فلسفی - سیاسی و دینی ای بپردازد كه بارها و بارها از زبان عالی ترین مقامات مملكتی شنیده شده و صدها مقاله و سخنرانی درباره آنها ارائه شده است؟ انتظار از چنین نامه ای آن است كه پیشنهادهای تازه عملی ای ارائه كند كه به اصطلاح توپ را در زمین دشمن بیندازد: چه اشكالی داشت اگر این نامه ضمن اشاره به مظالم آمریكا نسبت به ایران در وقایع ۲۸ مرداد ۳۲ و حوادث پس از آن و نیز آنچه در انقلاب اسلامی از ناحیه آمریكا بر سر ایران آمده است یادآوری و تصریح می كرد كه حاكمان پیشین آمریكا كه اكنون رقبای حاكمان كنونی آمریكا یند، زبان به عذرخواهی و اعتراف به تقصیر گشوده اند یا چه اشكالی داشت اگر رئیس دولت ایران در یك اقدام تبلیغاتی تهاجمی و از موضع ابتكاری رئیس آمریكایی را به ایران دعوت می كرد كه بیاید از نزدیك شاهد اوضاع ایران باشد تا با مقایسه با آنچه در ذهن دارد و برای دولت او ساخته اند یا او و دولت و هم پیمانان او، به خصوص اسرائیل برای جهانیان ساخته اند، واقعیت های موجود ایران را از نزدیك بنگرد؟ و از همه مهمتر چه اشكالی می داشت اگر به مسئله هسته ای ایران اشاره می شد و مخاطب به گفت وگوی مستقیم و عادلانه در این مقوله فراخوانده می شد؟
وقتی یك رئیس جمهور به یك رئیس جمهور دیگر نامه می نویسد از نظر عرف شناخته شده بین المللی كه مورد پذیرش عملی نظام ماست، آیا صحیح است، از موضع برتر در چهره یك حكیم و فیلسوف یا یك آیت الله و مرجع تقلید سخن بگوید؟
●●●
وجه دوم _ این است كه این نامه به منظور دعوت خصم به رعایت حق و عدل به انگیزه دعوت به راه انبیای الهی نوشته شده است.
در این فرض، تصور این است كه نویسنده نامه برای خود رسالتی فراتر از مسئولیت های سیاسی رایج دولتی كه ناشی از قانون اساسی و آرای عمومی ای است كه او را در این مسند نشانده، قائل است؛ نظیر همان رسالتی كه امام خمینی(ره) در نوشتن نامه به گورباچف برای خود قائل بودند.
موید این فرض این است كه: رئیس دولت برآمده از انتخابات ۳ تیر ۸۴ با طرد و نفی تقریباً كلیه سیاست ها و سیاستگزاری ها و سیاستگزاران دولت های پس از انقلاب، بر آن است كه بر دوران طولانی غفلت و ناكارآمدی و بی توجهی و نقض عدالت اجتماعی و سوءاستفاده ها و تسامح ها و روشنفكر نمایی ها خط بطلان كشد و به دوران اولیه انقلاب برگردد.
تو گویی او این رسالت را نه تنها در داخل كشور بلكه در سراسر جهان برای خود قائل است.
- در این فرض پرسش این است كه آیا این نامه در قالب یك دعوت اسلامی به رعایت حقوق ملت ها و پیروی از راه انبیا می گنجد...؟این پرسش از این اصل نشات می گیرد كه به حكم آیات قرآن مجید و سیره انبیای الهی، چنین دعوتی باید با لحنی مهربانانه و نصیحت آمیز با تكیه بر جنبه های مثبت طرف مقابل چه به لحاظ شخصی و چه به لحاظ شخصیتی و چه به لحاظ تاریخی و جامعه شناسی باشد.
مگر در قرآن نیامده است كه خدا به حضرت موسی و هارون می فرماید كه با فرعون به نرمی سخن بگویند: «فقولاله قولا لینالعله یتذكر اویخشی»؟
مگر در قرآن نمی خوانیم: «ادع الی سبیل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»؟ سئوال این است كه این نامه با چه میزانی مصداق «حكمت»، «موعظه حسنه» و «جدال بالتی هی احسن» است؟
مگر در قرآن نمی خوانیم: «قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمه سواء بیننا و بینكم الانعبد الاالله...»؟ نامه امام خمینی به گورباچف از موضع یك رهبر روحانی و پیشوای دینی در این قالب می گنجد؛ اما یك رئیس دولت كه به هیچ وجه در چنین شأن و مقامی نیست، چگونه در موقعیت یك داعی الهی است، به گونه ای نامه می نویسد كه گویی در شأن و مقامی است كه باید به موعظه و ارشاد رهبران جهان و جهانیان بپردازد؟ تو گویی او امام خمینی یا آیت الله خامنه ای یا مرجع بزرگی چون آیت الله العظمی سیستانی است كه به مقتضای مقام والای رهبری انقلاب اسلامی و به مقتضای شأن روحانیت و مرجعیت دینی، این نامه را نوشته است!
مناسب می دانم این فرمایش حكیمانه حضرت علی(ع) را در اینجا بیاورم كه فرمود:
رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره: رحمت خدا بر آن كس باد كه قدر خویش بشناسد و از اندازه خود گذر نكند.
●●●
و اما پرسش دیگر در مورد كیفیت ارسال نامه است:
به طوری كه رسانه ها خبر دادند سفیر سوئیس كه كشور حافظ منافع آمریكا در ایران است به وزارت خارجه فرا خوانده شده و نامه رئیس دولت ایران توسط وزیر خارجه در یك پاكت لاك و مهر شده (محرمانه) تسلیم سفیر سوئیس شده است كه با طی مراحل معمول به آمریكا فرستاده شود.
گویا ارسال نامه محرمانه كه متن آن فاش نشده بود، به تصور فرستندگان آن چند روزی زمان می برده است تا به طور خصوصی به دست گیرنده برسد و پس از اطلاع ایران از واكنش مخاطب متن آن به اطلاع ملت ایران _ یعنی صاحب اصلی- برسد و بر این اساس در رسانه ها سخن از آن می رفت كه متن محرمانه نامه تا به دست مخاطب نرسد و واكنش او در قبال نامه معلوم نشود، منتشر نخواهد شد... ولی ناباورانه سفیر مزبور نامه را از طریق پست الكترونیك به مقصد آمریكا ارسال داشته و ساعتی بعد نامه الكترونیكی در هواپیمایی كه بوش را به مقصد «فلوریدا» می برده است به دست او می رسد و پس از قرائت نامه و بی اعتنایی به آن بر روی سایت های اینترنتی به سراسر جهان مخابره می شود و مردم دنیا از متن آن اطلاع می یابند و ایرانیان كه بیشترین حساسیت را در قبال این نامه داشته اند پس از گذشت بیش از ۲۴ساعت از پخش آن در جهان از متن آن مطلع می شوند.
در این مورد پرسش این است كه نامه ای با این محتوا كه هیچ مطلب محرمانه ای در آن نبوده است، چرا باید طی تشریفات رسمی توسط یك مقام رسمی با لاك و مهر «محرمانه» ارسال شود؟ به یاد بیاوریم كه نامه حضرت امام(ره) با پیك شخصی به ریاست یك روحانی (آیت الله جوادی آملی) ارسال شد و همین كیفیت ارسال ، نامه امام را از رده نامه های معمول دیپلماتیك و سیاسی خارج می كرد. در واقع بسیار فرق است بین نامه امام(ره) به گورباچف یا سخنرانی رهبر كنونی انقلاب در زمان ریاست جمهوری شان یا سخنرانی آقای خاتمی رئیس جمهور پیشین در سازمان ملل با نامه آقای احمدی نژاد به بوش. زیرا در موارد ذكر شده ما همه جا با افتخار و سربلندی زبانزد بودیم ولی در مورد اخیر برعكس... پس نباید دلمان را خوش كنیم كه نامه ای نوشته ایم كه در همه جا از آن سخن می گویند...
من می پرسم چرا ما باید از انتشار غیرمنتظره و جنجالی نامه بر روی سایت های اینترنتی جهانی غافلگیر شویم و به اصطلاح احساس كنیم سخت «رودست» خورده ایم؟ چرا ما پس از نشر جهانی نامه توسط آمریكائیان به سرعت و منفعلانه نامه به اصطلاح «محرمانه» را به اطلاع مردم خودمان رساندیم و پاره ای از سخنگویان ما در خطبه های جمعه و در مجلس و مطبوعات و رادیو و تلویزیون به گفتارهای مبالغه آمیز و مدح و تمجیدهای معمول پرداختند تا آنچه در داخل ایران چشم و دل مردم را پر می كند، به كلی جدا و حتی متضاد با انعكاس واقعی جهانی آن و حتی ناهمساز با برداشت ها و تحلیل های داخلی باشد؟
برای من از سر پی جویی این پرسش مطرح است كه چرا روند شكلی ارسال نامه و تبعات آن پیش و پس از انتشار جهانی آن از كنترل ما خارج شد و این مقامات كاخ سفید بودند كه تا توانستند روی نامه «محرمانه» مانور منفی دادند و حتی در پخش و انتشار آن ما را دچار انفعال كردند؟ آیا نامه ای كه عملاً به شكل نامه «سرگشاده» به اطلاع جهانیان رسیده است بهتر نبود از اول به صورت «سرگشاده» نوشته می شد نه به صورت محرمانه و لاك و مهر شده؟ جوهره این پرسش این است كه نامه محرمانه باید محتوای محرمانه داشته باشد وگرنه محتوای كاملاً غیرمحرمانه نامه چه خصوصیتی داشته كه با تشریفات دیپلماتیك برای مخاطب ارسال شده است؟
تازه ما از مخاطب نامه كه بزرگترین دشمن ملت و نظام ایران خوانده شده و آنچه از اول انقلاب تاكنون به وقوع پیوسته نشان از تشدید دشمنی و كینه توزی دیرینه او دارد انتظار پاسخ هم داریم! و در یك كلام مگر دعوت به راه انبیا و نصیحت دولتمردان آمریكا نامه محرمانه و روش دیپلماتیك لازم دارد؟
●●●
این بود پرسش هایی كه حقیر در مورد انگیزه، محتوا و شكل ارسال این نامه به نظرم رسید. اما نكته ای كه نباید ناگفته بماند این است كه نقد فوق به هیچ وجه به معنای نفی خلوص و دلسوزی و احساس مسئولیت نویسنده و طراحان احتمالی نامه نیست... نگارنده این سطور نه در شمار كسانی است كه رئیس دولت جدید و كلاً جریان حاكم جدید را فاقد صداقت می دانند و یا آنان را دست آموز سیاست های پیچیده دیگران می شمارند و او و آنان را مورد هتك حرمت و توهین قرار می دهند و حتی از اشاره به چشم و ابروی افراد نمی گذرند و به طنز و سخریه دست می یازند...
و نه چنان ساده و بی اطلاع است كه آمریكا و غرب و به خصوص اسرائیل را فاقد دشمنی های دیرینه نسبت به دنیای اسلام بشمارد و از ناحیه آنان به خصوص اسرائیل خطری متوجه ایران و مسلمانان و دیگر مردم آزاده جهان احساس نكند... سخن من در شكل و محتوای مواجهه ما با قدرت های موجود جهانی به خصوص آمریكا است كه در این مقوله نه تنها درخصوص نامه مورد بحث، بلكه در كل استراتژی و تاكتیك های ما حرف و حدیث فراوانی است و تفصیل این سخن را مجالی دیگر لازم است...
محمدجواد حجتی كرمانی
منبع : روزنامه شرق