جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

تعامل سازنده منطقه‌ای در فرایند سندچشم انداز ۲۰ ساله


تعامل سازنده منطقه‌ای در فرایند سندچشم انداز ۲۰ ساله
درسند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران « تعامل سازنده» راهکارهای اصلی طرح شده است. لیکن معنای سازنده برمبنای فرض های ثابت از جغرافیای چشم انداز نمی تواند پایداری لازم را پدید آورد. با توجه به روندهای گوناگون در سیستم های تابع منطقه ای عملا عمر فرض های ثابت و متغیر به ناچار گوناگون تخمین زده می شود و در صورتی که با نگاه جمع جبری از تنوع تعاملات به قضاوت بپردازیم به تعاملی حداقل در حداکثر خواهیم رسید و از این مسیر خواهد بود که «نحوه تعامل» در هر حوزه براساس واقعیت ها و تبدیل آن به «حقیقت تعامل سازنده» امکان پذیر می گردد.
تعامل سازنده در آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه به صورت همزمان ترکیبی از یک مدیریت و یک روند است و تفکیک روند از مدیریت و بالعکس تنها به ناقص کردن برنامه چشم انداز کمک خواهد نمود. لذا ضروری است نحوه تعامل با کشورها و روندهای جزء منطقه ای و شدت کانون گرایی هریک از سیستم های مربوط را به درستی بررسی نمود تا«سازندگی» تعامل با هژمون تکثرگرایی درون زا و نقش اول جمهوری اسلامی ایران به صورت یک پارچه معنا شود.
جمهوری اسلامی ایران با توجه به همسایگی با شانزده کشور در چهار سیستم آسیای جنوب غربی، خلیج فارس، خاور میانه و شرق مدیترانه و آسیای مرکزی و قفقاز در واقع حامل یک سیستم مکمل ساز درونی و بیرونی با حوزه «امتداد همسایگان» و محیط پیرامونی جغرافیایی چشم انداز است. وقوع تغییر نظام دو قطبی، رویکرد جدید استراتژی آمریکا، رشد و ارتقا جایگاه چین، انبساط فیزیکی اروپا، گرایش هند به قدرت شدن و ظهور تروریسم حرفه ای و فرقه ای و... مجموعه عواملی هستند که می تواند بر هرگونه برنامه و ساختار جدید در این حوزه مهم جهانی تاثیر جدی و بعضا سرنوشت ساز داشته باشد.
لذا تعریف هرگونه تعامل تابعی از بررسی دقیق تغییر رفتار عوامل تاثیرگذار درونی و بیرونی است. برطبق بررسی های به عمل آمده تا سال ۱۳۸۵ هنوز ساختار ثابت منطقه ای پدید نیامده است و تحولات در زیر سیستم های منطقه ای کماکان ادامه دارد.
۱) تعامل ژئوپلیتیک منطقه ای
رقابت در ژئوپلیتیک در طی سه قرن اخیر از کیفیت جدیدی برخوردار گردیده است.
تغییرابزار تاثیرگذاری، تغییرنیازمندی جهان قدرت ها و تغییر سطح دانش و دانایی در طراحی و برنامه ریزی مراحل مختلفی بوده است که باعث شده تا ژئوپلیتیک از اهمیت بیشتری در سطح معادلات بین المللی و منطقه ای پیدا کند.
فضای بین المللی در طی قرون اخیر و نقشه سیاسی جهان به گونه ای در مسیر تحول قرار گرفته است که در هردوره شاخص های جدیدی جایگزین دوره قبلی شده است.
مدیریت منابع منطقه ای بیش از آنچه تحت تاثیر رقابت تاریخی قرار داشته باشد به تدریج به محور «امنیت- قدرت» و «اقتصاد- قدرت» در حوزه جغرافیا تبدیل شده و این دو محور کماکان در هزاره سوم نقش اساسی بازی می کند.
ژئوپلیتیک استعمار در قرن هفدهم میلادی به تدریج جای خود را به ژئوپلیتیک نو استعماری داده و این ژئوپلیتیک تا اواسط قرن گذشته به عنوان جریان مسلط حاکم بر روابط بین الملل عمل میکرد، لیکن با به وجود آمدن دوره ژئوپلیتیک جنگ سرد نوع تقسیم بندی جغرافیای سیاسی وخصوصا جغرافیای سیاسی مورد نظر برنامه چشم انداز عمدتا درمیدان رقابت چند وجهی قرار گرفت. ژئوپلیتیک آسیای کبیر غربی در اختیار قدرت های شوروی سابق، انگلیس، آمریکا، فرانسه و تاحدودی آلمان قرار گرفت و غیر از آسیای میانه و قفقاز بقیه حوزه آسیای غربی دراختیار محور غربی سازمان داده شد و بدین لحاظ است که پیکره آسیای کبیر غربی عملا حوزه تقسیم قدرت های فرا منطقه ای و رقابت دو مینووار و ضد دومینو بود.
با پایان یافتن دوره اول جنگ سرد و قبل از ورود به جنگ سرد جدید در هزاره سوم اکنون شاهد نظم تحمیلی براساس فرصت سازی قدرت برتر یعنی آمریکا هستیم. اگر چه این نظم هنوز شکل دهی نشده است و در حوزه مقاومت منطقه ای ومخالفت بین المللی قرار دارد لیکن جهان درمجموع نظاره گر یک محیط ژئوپلیتیک بدون سرنوشت است و تبدیل ژئوپلیتیک منطقه به ژئوایدئولوژیک غرب شکست خورده وامکان تبدیل ژئوپلیتیک به ژئواکونومیک مورد نظر غرب نیز در هاله ای از ابهام است وسطح نفوذ و رقابت فرامنطقه ای ناهمگون می باشد.
تغییر شرایط موجود که عملا در وضعیت ضد ژئوپلیتیک قرار دارد به یک ژئوپلیتیک سازنده برای عناصر درون منطقه ای و فرامنطقه ای نیازمند یک فرمول پیچیده و تعامل چند وجهی است و داشتن تصویر صحیح از صحنه آسیای میانه و قفقاز، خاورمیانه، خلیج فارس و جنوب غربی آسیا و تفسیر صحیح از روند و چگونگی ساخت قدرت امری الزامی است.
تجربه نشان داده است که تعامل ژئوپلیتیک در جغرافیای برنامه چشم انداز دارای استعداد تعامل دوجانبه، چند جانبه و سیستم های تابعه است وهمزمان تغییر تعامل سلبی به تعامل ایجابی موضوعی زمان بر و قابل هدایت و داوری است. داوری استراتژیک در تعامل ژئوپلیتیک مشخصات و ویژگی های خاصی را طلب می کند که جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی درجهان می باشد که می تواند درحوزه منطقه ای خود به عنوان عامل موازنه ساز شناسایی گردد.
۲) منطقه تعامل پذیر و تعامل ساز
فهم صحیح از «میزان تعامل پذیری» منطقه حوزه چشم انداز و تعامل سازی آن با حوزه جهانی تاثیر بسیار مهمی در «تعین شرایط تعامل» قبل از رسیدن به «هدف تعامل» دارد. همچنان که اشاره شد کماکان منطقه مورد نظر برنامه چشم انداز درحال تحول است لیکن عناصر کنش ساز و بازیگر وسناریو سازان وتعامل کارگردان ها هنوز فاقد یک نظم قابل پیش بینی است. زیرا کنش سازان و بازیگران هنوز بازی اصلی خود را تعریف کامل و ترسیم اجرایی نکرده اند. چالش ها در دوره انتقالی قرار دارند وبدین جهت است که تعامل پذیری با کشورها و تعامل پذیری با موضوعات اصلی و تعامل با بحران ها دارای مختصات متفاوت می باشند. بنابراین لازم است تا نحوه تعامل را اولویت بندی ومرحله ای و زمان پذیر تعریف نمود زیرا بهرحال برای رسیدن به اهداف برنامه چشم انداز زمان و دوره اختصاص داده شده است و از طرفی دیگر با توجه به اهداف و علایق جریان بین المللی فرامنطقه ای با محتوای «دخالت و حضور» هرگونه تعامل درون منطقه ای می تواند با توجه به «تغییر نوع تعامل جریان فرامنطقه ای» موضوع تعامل محوری و زیرسیستم در درون منطقه را دگرگون بنماید.
از دیگر فاکتورهای اساسی در تعریف دقیق از میزان استقلال و توانایی در اصل تعامل توسط عناصر موجود در پازل منطقه داشت. محیط تاریخی و وزن استراتژیک هر یک از ۱۶ کشور همسایه و زیرسیستم های منطقه ای در موقعیتی نابرابر ومتفاوت قرار دارند لیکن در یک مجمع جبری منطقه ای استعداد وافری برای همگرایی درون منطقه ای در ابعاد اقتصادی را در خود پرورش می دهند.
۳) مراحل تعامل منطقه ای
مهمترین مرحله، تعامل با مسائل فوری و تعامل با بحران ها تعریف می گردد.
بحران های موجود همگی خصوصیت « متغیر وابسته» دارند لذا هرگونه تعامل مستقیم و غیرمستقیم برای حل و فصل چالش ها، به سرعت می تواند تبدیل به یک عامل مهم و تاثیر گذار در فرایند مراحل تعامل گردد.
بحران های موجود بستگی به نوع آن در حوزه های سیاسی عراق، خاورمیانه، افغانستان و قفقاز از فوریت و عمق متفاوت برخوردار هستند و در حوزه های خزر و خلیج فارس «زمینه و شدت» بحران از خصوصیت دیگری پیروی می کند که خاصیت گسترده سازی دارد. تداوم و استمرار هر یک از بحران های یاد شده و توان و قدرت بازیگران نقش به سزایی در حل ماهیتی بحران ها دارد. لذا رسیدگی و تعریف تعامل صحیح و قابل سازگاری با مراحل بعدی و توجه به چگونگی اتصال بحران ها با یکدیگر از اولویت برخوردار است. تغییر شرایط و «انگیزه سازی برای حل منطقه ای» و انطباق ابزارها با تعامل فوری درون منطقه ای بایستی قابل حصول و معطوف به نتیجه سامان یابد. در اصل این مرحله «تعامل جهت دفع موانع» تحقق برنامه چشم انداز معنایابی می شود.
در این دوره می بایست از تداخل ناآگاهانه چالش های مقطعی و موردی به حوزه های چالش های تقریبا بلند مدت خودداری گردد و کشف موازنه صحیح بین موضوع بحران های خرد و مسائل بلند مدت شگرد و مهارت اصلی محسوب می شود تا دقت در«تولید تعامل متناسب» پدیدار گردد. تفکیک پذیری ماهیت موانع تولید شده در ابعاد نظامی، سیاسی، اطلاعاتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، زیست محیطی و موضوع قابل انتظار در فضای ناشناخته از دیگر معیارهای مهم برای ساخت تعامل متناسب در این دوره است. ترکیب صحیح این تفکیک با چگونگی ائتلاف شرایط با قدرت های فرامنطقه ای و قدرت های تاثیرگذار پیرامونی و کشورهای حاوی قدرت نسبی در درون منطقه می تواند« تعامل مهار بحران ها و تبدیل آن به فرصت های بسترساز» را به عنوان پل برای اتصال از وضعیت موجود به وضعیت بعدی مطلوب چاره سازی کند.
۴) ابعاد تعامل دو جانبه ای منطقه ای
در مقوله های مختلف امنیت، سیاست، تجارت، انرژی، حمل و نقل، آب و سرمایه بدیهی است که با توجه به چالش ها و فرصت ها ومزیت ها در هرمنطقه و کشور فعال شرایط در سطوح مختلفی قرار دارد و برای نیل به استاندارد مطلوب در مواجه با تنش ها و تغییرآن به فرصت ها و امتیازات و نهایتا تبدیل آن به ابزار هم پیوند و تاثیرگذار احتیاج به الزامات و مختصات از پیش تعیین شده ای دارد. در این بخش تلاش می شود تا تخمین ها و پیش بینی ها براساس بررسی موضوعی در واحد منطقه ای مورد ارزیابی قرار گیرد.
الف) خاورمیانه
طی دو دهه آینده شرایط امنیتی و سیاسی به همراه انرژی از شاخص های برتر این منطقه محسوب می گردد و میزان دخالت کشورهای فرامنطقه ای در سرنوشت سازی به صورت مستقیم و غیرمستقیم کماکان ادامه خواهد یافت. انسجام منطقه ای در این حوزه با توجه به منافع بازی سازان و بازیگران در دوره انفعالی قرار دارد و با سخت شدن مواضع کشورهای منطقه در برابر دخالت مستقیم کشورهای فرامنطقه موضوعاتی همانند مباحث انرژی، حمل و نقل و تجارت و سرمایه اسیر مباحث امنیتی، سیاسی و تاحدودی نظامی می باشد. تعامل برتر با توجه به شکل گیری و بلوغ شرایط یک تعامل امنیتی، سیاسی خواهد بود ولی با توجه به زیر ساخت های قوی در بخش انرژی در صورت بهبود شرایط می تواند به عنوان اولویت برتر در ساماندهی و همگرایی انرژی خصوصا در بخش های مختلف نفت، گاز و الکتریسته محسوب شود و به تعامل «اقتصادی - امنیتی» تغییر پیدا کند.
ب) قفقاز
در منطقه با توجه به حوزه رقابتی شدید بین روسیه، غرب، ترکیه و ایران و همچنین وجود بحران های جغرافیایی در حوزه قره باغ و آبخازیا و تاحدودی اوستیا و با در نظر داشتن منابع انرژی و مسیرهای انتقال کماکان آینده سازی و میزان استقلال این جمهوری های سه گانه آذربایجان، ارمنستان و گرجستان تحت تاثیر نحوه تعامل آنها با یکدیگر می باشد. در شرایط فعلی میزان استحکام درونی قفقاز شکننده ارزیابی می شود و علاقه گریز از منطقه و انتخاب یارگیری بین المللی در سطح بالایی قرار دارد.
رقابت در بخش انرژی، حمل و نقل وامنیت بیش از آنچه فرصت ساز باشد و با توجه به متغیر بودن سیاست های دولت های منطقه«تهدید زایی » کرده است. نحوه تعامل برای شرایط موجود و آینده نزدیک می بایست به صورت «اقتصادی- امنیتی» سازمان داده شود و استفاده همزمان از موضوعات انرژی، حمل و نقل و کنترل بحران های جغرافیایی می تواند راهروی خوبی برای تغییر شرایط به فرصت های متوازن به حساب آید و نهایتا در صورت وقوع ثبات پایدار نحوه ابعاد تامل به اقتصادی- سیاسی تغییر خواهد یافت.
ج) آسیای میانه
این منطقه درتناسب با قفقاز از آرامش بیشتری برخوردار است لیکن وجود گسل های اختلاف خصوصا نزد کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان می تواند در صورت تحریک تبدیل به بحران مرزها شود. وجود منابع انرژی در ترکمنستان و قزاقستان و نیاز متقابل منطقه ای و فرامنطقه ای شرایط ایستایی را به وجود آورده است. اما در صورت وقوع جنگ قیمت انرژی خصوصا گاز و مکانیسم انتقال می تواند دور جدیدی از رقابت درون منطقه ای و برون منطقه ای را ایجاد نماید. علاقه آمریکا و ناتو به حضور در این منطقه شرایطی را به وجود آورده است که تعامل سازنده اقتصادی- فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را می تواند به امنیتی- اقتصادی تغییر دهد.
د)کشورهای همسایه
حوزه افغانستان و پاکستان و کشورهای پیرامونی خلیج فارس را نمی توان دریک راستا و با ابعاد تعامل برابر قرار داد. شرایط موجود در افغانستان و دورنمای تحرکات به گونه ای است که تعامل به صورت امنیتی- اقتصادی به شکل خود ادامه خواهد داد. درحالی که درحوزه پاکستان این شرایط می تواند به صورت اقتصادی-فرهنگی و سپس امنیتی- سیاسی بسته به وضعیت دینامیک حوزه شرقی جمهوری اسلامی ایران معنا شود. پیرامون کشورهای حوزه خلیج فارس با در نظر داشتن ترکیب سنتی و شتاب حضور آمریکا واهمیت جریان صدور انرژی شرایط با تعامل امنیتی : اقتصادی ادامه خواهد یافت و درصورت هرگونه پدیده برخورد نظامی در این منطقه شرایط تعامل می تواند سریعا به ابعاد نظامی- امنیتی تغییر نماید.
جمع بندی ابعاد تعامل برمبنای روند موجود و براساس محاسبه از ترکیب ابعاد تعامل در سیستم منطقه ای، فصل مشترک« امنیتی» به حساب می آید که با توجه به شرایط فعال اقتصادی در صورت عدم دخالت نیروهای فرامنطقه ای و اجرای رقابت مثبت درون زا منطقه ای، ابعاد تعامل می تواند براساس اولویت «اقتصادی، سیاسی» و «فرهنگی، اجتماعی، امنیتی» سامان یابد. با توجه به جمع بندی مذکور مدیریت در بهبود روند امری اجتناب ناپذیر است و مکانیسم مدیریت چند جانبه گرا در هر حوزه می تواند«تعامل سازنده» را پدید آورد.
دکتر محمد فرهاد کلینی
صبح صادق
منبع : سایت بصیرت