چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
گاهشماری در ایران باستان
سرزمین ایران با تمدن کهنسال خود در تاریخ دانش گاهشماری جهان جایی بسیار ارزنده دارد و تقویم کنونی ما که یکی ازکمنظیرترین و دقیقترین و احتمالاً منطقیترین تقویمهای دنیاست، راهی بس دراز پیموده تا صورت کنونی را به خود گرفته است.
گاهشماری ایرانی در طی تاریخ خود، به دلایل عدیده، ماههای سرگردان، جشنها و نوروزهای چرخان و سالهای نامنظم کبیسهاجرا نشده، بسیار داشته است. بزرگان بسیاری، غالباً ناشناس، به جان کوشیدهاند تا سرانجام این راه پرنشیب و فراز درنوردیده شود وتقویمی به صورت کنونی از گذشتگان نامدار به دست ما برسد که بتوانیم به آن بنازیم و چون میراثی گرانبها، به فرزندان خود بسپاریم.
اما تنها سرزمین ما ایران نبوده است که برای یافتن راهی درست، برای سنجش زمان، از سنگلاخها گذشته است. این مسئله از دیر باز و از هزارههای پیشین ذهن انسانها را به خود مشغول کرده است.
بشر نخست شب و ماه را ملاک قرار داده است (۳) و شاید دلیل آن این باشد که غالباً ماه را نماد جامعه شبانی و خورشید را نمادجامعه کشاورزی میدانند و جامعه شبانی، در بسیاری از فرهنگها، بر جامعه کشاورزی تقدم داشته است. از سوی دیگر، دسترسی بهتغییرات ماه، برای سنجش زمان آسان و عملی بوده است. هر کسی میتوانسته با چشم خود تغییرات ماه را در شبها ببیند و با ماه از هلال یا غُرّه تا بدر و از بدر تا ناپدید شدن ماه یا سَلخ پیش برود (۴)
اما دگرگونیهای خورشید و آگاهی از تغییرات زمانی آن میتوانست فقط در انحصار گروهی ویژه باشد.
در گاهشماری ماهی یا قمری، آغاز و پایان هر شبانهروزی نیمه شب بود؛ بابلیها یک شب و یک روز کامل را به عنوان روز کامل حساب میکردند (۵) و در میان اقوام آریایی اصل واحد زمان برای حساب مدت کوتاه، شب بوده است.(۶) در حالی که در گاهشماریکاملاً خورشیدی، رسیدن مرکز قرص خورشید به محاذات نصف النهار، آغاز و پایان محسوب میشد.
در سرزمین ما هم گاهشماری نخست بر مبنای ماه بوده است، هم چون هند و هم چون بینالنهرینی که میراث فرهنگ غنی سومری و سپس بابلی را با خود دارد. جای پای این موضوع را در اوستای کهن نیز میبینیم.
در حدود پنج قرن پیش از میلاد، گاهشماری بر مبنای ماه با گاهشماری خورشیدی کهاحتمالاً رهاوردی از مصر، بود در آمیخت(۷)
برای دوره هخامنشی، هرودوت (کتاب سوّم، ۹۰) اشاراتی به سال ۳۶۰ روزه دارد.(۸) او از۳۶۰ اسب سفید داریوش سخن میگوید که به ازای هر روز از سال خراج میگرفته است. پلوتارک نیز روایتی (احتمالاً نادرست) را نقل میکند که اردشیر دوم ۳۶۰ زن به شمارش ۳۶۰روز سال داشت(۹)
پس این دوره، دوره دوازده ماهِ سی روزه است که نیاز به اجرای کبیسه دارد تا با سالخورشیدی همسانی یابد، از این رو هر شش سال یک بار ماهی اضافه بر ماههای دوازدگانه به عنوان ماه سیزدهم بر سال افزوده میشد.(۱۰)
نام ماههای دوازدهگانه تقویم دوره هخامنشی را بر مبنای سنگنوشتههای هخامنشی وبخصوص سنگنوشته بیستون میتوان مورد بحث قرار داد. نام نه ماه از این ماهها مستقیماً در این کتیبهها ذکر شده است و بازسازی نام سه ماهی که در روایت فارسی باستان نیست، از روی متنهای ایلامی و بابلی امکانپذیر هست. ترتیب این ماهها چنین است:
ماه اول ژdu kanaiکa نامیده میشود(۱۱) که مطابق با ماه فروردین زردشتی و Nisann بابلیاست. این واژه را ترکیبی از ہdu -به معنی «راه آب» و - kan در مفهوم «کندن» میگیرند.(۱۲) اینمفهوم نشان دهنده از سرگیری فعالیتهای کشاورزی در آغاز بهار است. احتمالاً این فعالیتها ازماه پیش یعنی آخرین ماه سال آغاز میشود، چون مفهوم نام ماه دوازدهم نیز با این معنی هماهنگی دارد.
ماه دوم در کتیبههای هخامنشی quravahara نامیده میشود.(۱۳) که هم زمان اردیبهشت ماهاست و در بابلی Ayyaru نامیده میشود. ارتباط نام فارسی باستان این ماه با واژه Vahara، کهنیای واژه «بهار» است، کاملاً روشن است. بخش اول آن میتواند هم به معنی «جشن و سور» باشد و هم به معنی «نیرومند». پس مفهوم نام این ماه هخامنشی میتواند «بهار کامل»، «اوجبهار» یا «بهار نیرومند» معنی دهد که خود حاکی از اوجگیری گرماست.(۱۴) در صفحات بعد بهجشن «بهار بوده» تقویم زردشتی که در همین ماه است، اشاره خواهد شد.(۱۵)
ماه سوم که در کتیبههای هخامنشی qaigarci نام دارد(۱۶)، برابر با ماه خرداد است و در بابلی Simmannuنامیده شود. یافتن مفهوم قابل قبولی برای نام این ماهسانی نیست. برخی آن راترکیبی از واژه qaigar - به معنی «سیر» و ci - به معنی چیدن میدانند.(۱۷) به جشن «سیرسور» کهدر دوره ساسانی احتمالاً در این ماه انجام میشده است اشاره خواهد شد
ماه چهارم garmapada نامیده میشود(۱۸) که هم زمان با تیر ماه است و در بابلی نامیده میشود. در نام این ماه ترکیبی از garma - به معنی «گرما» و Pada - به معنی «زمان» رامیتوان دید.(۱۹)
نام ماه پنجم که هم زمان مرداد ماه است در کتیبههای هخامنشی نیامده است و از رویمتنهای ایلامی به صورت qurnabaxکi یا Drnabaji بازسازی میشود.(۲۰) این ماه در بابلی نامیده میشود. در بخش دوم ترکیب نخستین (qurnabaxکi)، واژه baxکi - را میتوان به معنیبخشیدن و در قسمت دوم ترکیب دوم (Drnabaji) واژه - baji را میتوان به معنی «باج و خراج» گرفت و برای قسمت اول هر دو ترکیب مفهوم قابل قبولی نمیتوان عرضه کرد.
نام ماه ششم که برابر شهریور ماه است، در کتیبهها ذکر نشده است. نام بابلی آن Ululu است.از روی متون ایلامی به صورت Garmabaxکi یا Xaropaکiya بازسازی میشود.(۲۱) در بخش اولترکیب دوّم میتوان واژه - Xara «خار» را دید با واژه Paکiya - به معنی به هم بستن. یعنی ماهیکه در آن خار را دسته میکنند. این مفهوم چندان منطقی به نظر نمیرسد. در ترکیب اوّل نیز Garma «گرما» و baxکi «بخشیدن» مشخص است، ولی مفهوم این ترکیب نیز با زمان ماه همآهنگی چندانی ندارد.
نام ماه هفتم Bagayadi که نام بابلی آن Taکritu است، بسیار مورد توجه و بحث پژوهشگرانقرار گرفته است.(۲۲) آن را ترکیبی از واژه baga - به معنی «خدا» و yadi - به معنی «به جای آوردنآیین نیایش خدایان» دانستهاند و نشانهای از راهیابی عنصر دینی در گاهشماری هخامنشی. اینماه برابر ماه مهر است و این سؤال پیش میآید که آیا منظور از baga ایزد مهر است ؟. این احتمالنیز داده میشود که این ماه صرفاً ماه تقسیم هدایا و شیرینیها بوده است و بازماندهای از جشنپارسی bagyazرا شاید بتوان در آن دید. ضمناً baga - را به عنوان نیای واژه «باغ» که مفهوم «سهم» و «بخشی از زمین» را دارد، نمیتوان از نظر دور داشت.(۲۳)
قرائنی نیز وجود دارد مبنی بر این که آغاز سال در اعتدال پائیزی، یعنی در آغاز این ماه قرارداشته است(۲۴). جشن معروف مهرگان نیز در این ماه اجرا میشده است.
نام ماه هشتم که برابر ماه آبان است، در کتیبههای هخامنشی وجود داشته است ولی در اثرمرور زمان پاک شده. نام بابلی این ماه Arahsamna است. بازسازی نام این ماه در فارسی باستانبهصورت Vrkazana* یا Vrkajana* است(۲۵) که واژه اول آن Vrka - به معنی «گرگ» و واژه دومآن اگر zana - خوانده شود، یعنی ماهی که در آن گرگ زائیده میشود و اگر jana - گرفته شود،یعنی ماهی که در آن گرگ شکار میشود.(۲۶)ماه نهم Aµiyadiya نام دارد که برابر ماه آذر است و نام بابلی آن kislimu است(۲۷). مفهوم آتشرا در نام این ماه میتوان دید: Aµi در فارسی باستان نیای واژه آذر است. (واژه آتش، واژهایقرضی از صورت اوستایی آن است.) جزء دوم yadiya معنی نیایش و ستایش را میدهد(۲۸). پساین ماهی است که در آن آتش نیایش میشود. این مورد از موارد نادری است که نشانهای ازخدایان مزدیسنی و آیینهای مربوط به آنها را در این گاهشماری میتوان دید.
به جشنهای آتش در گاهشماری زردشتی، که در این ماه قرار داشتهاند بعداً اشاره میشود.
ماه دهم که برابر ماه دی است در فارسی باستان Anamaka نامیده میشود(۲۹) و نام بابلی اینماه Tebetuاست. مفهوم نام این ماه میتواند «ماه بینام» باشد. این معنی بحثهایی را پیشآورده است. شاید بتوان در آن نشانهای از فرهنگی بسیار کهن دید؛ دورانی که ماه زمستان چون باهیچ فعالیت انسانی تطابق نداشت، بینام بود. برخی تصور میکنند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. همچنین در مورد اطلاق آن به اهوره مزدا، یا میتره نظریات تردیدآمیزی را اظهارکردهاند.
این نام در سنسکریت برای نامیدن ماه اضافی به کار میرود و در زیر اشاره میکنیم که نام دی در گاهشماری زردشتی از واژه اوستایی dadvah میآید که صفت دادار اهوره مزدا است.(۳۰)
نام ماه یازدهم که برابر ماه بهمن است، در نوشتههای فارسی باستان نیامده است. شکلایلامی آن نیز به صورتی است که مشکل بتوان، از آن، به نتیجه قابل قبولی رسید. شاید بتوان آنرا Zamima خواند، هم خانواده با واژه zam - که به معنی زمستان و فصل سرد است یا qvayaxva*که بیشتر دور از ذهن است. نام بابلی این ماه کabatu است.(۳۱)
سرانجام ماه دوازدهم که Viyaxna یا Viyaxana نام دارد(۳۲) که در آن به آسانی نشانهای از «کندن» و شخم زدن را میتوان دید. و با ماه اول سال نوعی هماهنگی دارد و نشانگر آغازفعالیتهای کشاورزی است. حتی نشانههایی از این هست که در دورانی آغاز سال در این ماه قرارداشته است. نام بابلی این ماه Addaru است
همانطور که مشاهده شد نام ماهها بیشتر با مسائل کشاورزی ارتباط دارد.
ترکیب روزها در گاهشماری هخامنشی با عدد مشخص میشده است مثلاً: «از ماه ویَخْنَهچهار روز سپری شده بود(۳۳)» « پنج روز از ماه گر مه پَده گذشته بود«(۳۴) و غیره در مورد زمان و نحوه برقراری گاهشماری زردشتی نظریات متفاوت است. برخی بر اینعقیدهاند که پارسیان در مرحلهای شاید در دوره اردشیر دوّم که با مناسک دینی جدیدی رو بهروهستیم، برای درست کردن سالنمایی جدا از این سالنما، برای استفاده در سراسر مجامع دینیپیشگام شدند و احتمالاً دین مردان برجسته همه ایالتها فراخوانده شدند تا پیرامون این اقداممهم به مشورت بنشینند و سالنمای زردشتی به ابتکار پارسیان احتمالاً در اواخر دوره هخامنشیبه وجود آمد(۳۵).
این نظریه مورد قبول گروهی دیگر از دانشمندان قرار نمیگیرد و چنین استدلال میکنند کهاگر این تقویم در این دوره وارد شده باشد میبایست نام ماهها به فارسی باستان ترجمه شود. درحالیکه نامهای شهریور و مهر صورت فارسی باستان ندارند و برخی از نامهای ماهها صرفاً زردشتی هستند مانند فروردین و اردیبهشت و بهمن.
تنها زبانی که در این میان میتواند نقش میانجی داشته باشد زبان پارتی است. پس احتمالاً این تقویم و نامهای اوستایی ماهها نخست در ایران شرقی مورد قبول قرار گرفته و اجرا میشدهاست. سپس در دوره اشکانیان و بخصوص در عهدی که پس از دگرگونیهای فرهنگی دوره سِلوکیان گرایش بیشتری به فرهنگ ایرانی پیدا شده است، احتمالاً در حدود قرن اول میلادی، درایران غربی نفوذ کرده است.(۳۶)
در این گاهشماری زردشتی سال دوازده ماه دارد که هر کدام به نام ایزد یا امشاسپندی نامیدهمیشود. این نامها؛ هنوز پس از گذشت سالیان، بر تارک ماههای ما درخشند. نام هر ششامشاسپند (بهمن، اردیبهشت، شهریور اسپندارمد، خرداد، و امرداد) در این فهرست جای دارد.
این ماهها سی روزه هستند. پنج روز باقیمانده از ۳۶۵ روز به نام پنج روز «بهیزک»، یا «اندرگاه» یا «پنجه دزدیده» (خمسه مسترقه) یا تروفته (پهلوی: truftag «دزیده»(۳۷)) به پایان ماه دوازدهم افزوده میشدند. در مورد ساعتهای باقی مانده از یکسال کامل خورشیدی نیز بعداً توضیح داده میشود.
متون اوستایی کهن و متأخر، تقسیمات سال را به این صورت منظم، گزارش نمیکنند، حتینام نوروز نیز در هیچ بخش اوستا نیامده است.
اما نام روزها و ماهها که بر روی آثار بازمانده از دوره اشکانی و بخصوص در سفالینههای نسا دیده میشود، تطابق کامل با تقویمی دارد که در زیر توضیح داده میشود:
نام دوازده ماه در بندهشن آمده است(۳۸)
برخی از پژوهشگران عقیده دارند که ترتیب نام گذاری ماهها در تقویم زردشتی از فلسفه خاصی پیروی میکند(۳۹):
سال با ماه فروردین آغاز میشود که به فروهرها یا فروشیها اختصاص دارد. فروهرها همزادان آن جهانی آدمیان هستند که پیش از آفرینش مادی مردمان در آن جهان به وجود میآیند و پس از مرگ مردمان نیز هم چنان در دنیای دیگر جاودانه زندگی میکنند و از کیفرها ومجازاتهایی که روانها متحمل میشوند بدورند و حالت جنگجویانه دارند و اهوره مزدا را در نبرد او با اهریمن و دیوان یاری میدهند. واژه فروشی در اوستا مؤنث است.
در دوران باستان عقیده عمومی بر این بود که فقط پهلوانان دارای فروهر هستند ولی بعدها باورهای مردم این موهبت را شامل همه مردمان کرد. به اعتقاد ایرانیان باستان فروهرها، در ماه فروردین به زمین باز میگردند و هر یک به خانه خود فرود میآیند، ده روزی، (پنج روز پیش ازپایان سال یعنی در آخرین گاها نبار(۴۰) و پنج روز بعد از شروع سال نو) و به روایتی تا روز فروهرماه فروردین، یعنی روز نوزدهم ماه، در روی زمین به سر میبرند. آنها از دیدن پاکیزگی ودرخشندگی خانه بازماندگان خود دلخوش میشوند و برای شادکامی و برکت خاندان دعامیکنند.
برای آمدن آنها به روی زمین و برای این که راه را به فروهرها بهتر بنمایانند رسم بر این بود که در شبهای آخر سال، و احتمالاً در آغاز پنج روزِ آخرین گاهانبار و در شب نوروز بزرگ(۴۱) مراسم آتش افروزی بر بامها انجام میدادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دور و نزدیک آگاهی دهند که سال نو میآید(۴۲)
و احتمالاً بازگشت فروهرها در پایان اقامتشان در زمین به بدرقهای با شکوه نیاز دارد که همهخانهها را ترک میکنند و در دامن دشت و صحرا با آنان بدرود میکنند.(۴۳)
اردیبهشت یا Ardavahiکta/ Aکavahiکta اوستایی، نام یکی از امشاسپندان است که موکل برآتش است و زمان این ماه هنگامی است که گرمای تابستان در فلات فارس رفته رفته احساسمیشود.
جشن «بهار بوده» که هم زمان با نخستین گاهانبار «مَدیوزرم(۴۴)» هست و در اسطوره زندگی زردشت به وضوح به آن اشاره میشود، در این ماه قرار دارد(۴۵)
یکی از وظایف اردیبهشت امشاسپند نظارت بر نظمهای زندگی است. بخصوص کوشش او بر این است که گیاهان نیز به سامان برویند و رشد کنند، این ماه اوج رویش گیاهان است.
خرداد، (Haurvatat) در اوستا و امرداد (Amartata) در اوستا دو امشاسپندی هستند مؤنث کهموکل بر گیاه و آب و تندرستی هستند و بانوانه بر مسائل مربوط به خوراک که بنیان آن برکشاورزی است نظارت دارند.این دو ماه سوم و پنجم در دو طرف ماهی هستند که در تقویم کنونی ما تحت تأثیر فرهنگایران غربی تیر نامیده میشود. واژه تیر را هم میتوان از tirya* به معنی «سریع» گرفت و یا ازtigra* به معنی «تیر»، این نام به جای تیشتر (tiکtrya) در اوستا آمده است که ایزد باران است و شاید اعلام کننده بارانهای تند و متناوبی که پس از گرمای شدید انتظار آن را میتوان داشت(۴۶)
نقش باران در کشاورزی و نقش کشاورزی در خوراک و وظیفه این دو امشاسپند مؤنث خرداد و امرداد در مورد تأمین غذا، در نحوه قرار گرفتن نام این ماهها قابل توجه است.(۴۷)
ماه شهریور (Xکaqra Vairya) در اوستا، نام امشاسپندی است که موکل بر فرمانروایی خوباست و بر کانیها نظارت دارد و به عبارت دیگر سرور دارایی و ثروت است. ماه شهریور ماهی است که محصول برداشت میشود، تلاشها به بار مینشیند و دارایی به خانه میآید.
ماه هفتم، ماه مهر یا ماه میتره در اعتدال پائیزی قرار دارد، در حقیقت نیمهای دیگر از سال با آن آغاز میشود، احتمالاً در دورانی آغاز سال نو در اعتدال پائیزی به جای اعتدال بهاری قرارداشته است(۴۸) و جشن مهرگان که در این ماه قرار دارد همسان جشن نوروز بوده است، در این ماه پاشیدن بذر انجام میشده است، و اهمیت آن همسان آغاز بهار بوده است که زایش است ونوزایی.
ماه هشتم ماه آبان ماهی است که در سرزمین پارس انتظار بارش باران میرفت. این ماه بهآبها و به بانوی آب اناهیتا تعلق دارد. همچنانکه آبان یشت اوستا نیز مختص این ایزد بانوست.
ماه نهم ماه آذر است در مفهوم آتش، این ماه زمینه را برای ماه سخت و سردی فراهم میکند. در این ماه سرما فرا رسیده است ولی سختتر از آن در راه است. از این رو در این ماه جشنهایمتعدد مربوط به آتش برگزار میشده است. جشنی به نام آذر جشن روز نهم آذر (آذر روز از آذرماه) مرسوم بوده است.(۴۹) بیرونی از جشن دیگری که در ماه آذر برگزار میشده است سخنمیگوید(۵۰). جشنهای دیگر نیز منسوب به ماه آذر در آثار بیرونی آمده است(۵۱)
ماه دهم یا ماه دی از day - به معنی آفریدن، صفت اهوره مزدا است، این ماه که سختترین ماه سال به شمار میآمده است، برای تبرک باید لقب اهوره مزدا را داشته باشد(۵۲) تا مردمان در برابر دیو سرما نیرومندتر و مقاومتر از همیشه باشند و به عبارت دیگر قداست نام از آفات جلوگیریکند. احتمال میدهند که در دورانی سال با این ماه شروع میشده است. زیرا در پایان ماه آذر وآغاز ماه دی، شب، درازترین زمان خود را میگذراند و بعد، از فردا، خورشید نیرو میگیرد و رشدمیکند و این پیروزی روشنی بر تاریکی است(۵۳)
ماه یازدهم یا بهمن (Vohu manah) در اوستا به معنی اندیشه نیک، نام نخستین امشاسپند مقرّب درگاه اهوره مزداست که در دنیای اهورایی در دست راست اهوره مزدا قرار دارد و شاید بدین مناسبت است که در این گاهشماری نیز بلافاصله پس از ماه دی قرار دارد.
ماه دوازدهم یا ماه اسفند، ماه سپندارمد (Spanta Armaiti) در اوستا است، امشاسپند و ایزد بانوی نگاهبان زمین. در این ماه، زمین پس از تاراج زمستان کمکم گرم میشود و جان میگیرد و برای دانههای غله و بذرهای پاشیده که در آغوش دارد، زمینه رشد فراهم میکند.و بدین سان سال کهن تمام میشود و سال نو از راه میرسد.
ترتیب روزها نیز در تقویم زردشتی با مسائل آئینی و با خدایان زردشتی ارتباط مستقیم دارد. هر روز ماه به نام ایزدی یا امشاسپندی تبرک میشود. هفته به صورتی که متداول تقویم امروز ماست، در تقویم زردشتی وجود نداشته است. هفته با نامهای امروزی آن زیر بنای بابلی دارد.
ولی سی روز ماه زردشتی به گونهای به چهار بخش تقسیم میگردد(۵۴) دو هفت روز و دوهشت روز، که بر سر هر کدام از این چهار بخش نام اهوره مزدا یا صفت و لقب او «دی» دیدهمیشود و برای این که روزهای «دی» با هم اشتباه نشوند، آنها را با نام روز بعد مشخص میکنند. در نامگذاری روزهای ماه نیز فلسفه و ترتیب خاصی دیده میشود:(۵۵)
بخش اول که هفت روز است در راس آن نام اهوره مزدا و به دنبال آن نام شش امشاسپند میآید به این ترتیب: ۱ - اهوره مزدا، ۲ - بهمن، ۳ - اردیبهشت ۴ - شهریور، ۵ - اسفند، ۶ -خرداد ۷ - امرداد
بخش دوم نیز هفت روز است. لقب اهوره مزدا در راس آن قرار دارد و نام خدایانی که به دنبالمیآیند، پدیدههای طبیعت را نشان میدهند به این ترتیب: ۸ - دی به آذر، ۹ - آذر، ۱۰ - آبان، ۱۱ - خور (خورشید)، ۱۲ - ماه، ۱۳ - تیر (موکل بر باران)، ۱۴ - گوش (ایزد موکل بر چهارپایان و حافظ روان گاو نخستین)
بخش سوم که هشت روز را در بر میگیرد با نام «دی» شروع میشود و بلافاصله پس از آن نام «مهر» میآید، در حقیقت هم چون تقسیم بندی ماههای سال که نیمه دوم سال به مهر سپردهمیشود، گویی بر نیمه دوم روزهای ماه نیز مهر سروری دارد. ایزدانی که به دنبال میآیند با مهر مرتبط هستند: ۱۵ - دی به مهر، ۱۶ - مهر، ۱۷ - سروش (ایزد فرمانبرداری که همکار مهر در سر پل چینوَد است). ۱۸ - رش (ایزد دادگری و خدای ترازودار که ثوابها و گناهها را همراه مهر و سروش در سر پل چینوَد میسنجد)، ۱۹ - فروردین (که با فروهرها و روح درگذشتگان ارتباط دارد) ۲۰ - بهرام / ورهرام. (ایزد نبرد و پیروزی که روان را در گذر به جهان دیگر یاری میکند)، ۲۱ - رام. (ایزد آرامشبخش و گونهای از ایزد وای)، ۲۲ - باد (با ایزد وای ارتباط دارد) و این سه ایزد اخیر همکاران هم به شمار میآیند،
بخش چهارم که هشت روز دارد و نام دی بر تارک آن است، بیشتر به ایزد بانوان اختصاص دارد:
۲۳ - دی به دین ۲۴ - دین (ایزد بانوی موکل بر بینش درونی و انتخاب درست دین، ایزدی که روان درستکار را در پل چینود همراهی میکند)، ۲۵ - اَرْد/ اَشی (ایزد بانوی دارایی و خوشبختی و برکت)، ۲۶ - اشتاد (جفت آسمان در زمین و ایزد بانوی راستی و عدالت)، ۲۷ -آسمان، ۲۸ - زامیاد (گونهای از سپندارمد و ایزد بانوی زمین) ۲۹ - مارسپند/ منثره سپند (ایزد موکل بر گفتار مقدس)، ۳۰ - انارام/ انَغرام (ایزد موکل بر روشناییهای بیپایان).
پنج روز باقیمانده از ۳۶۵ روز خورشیدی که «پنجه دزددیده» یا «بهیزک» است به نام پنج بخش از نخستین سرودهای گاهانی نام گذاری شدهاند:(۵۶)
اهنودگاه ahunawad
اوشتودگاه uکtawad
سپندمدگاه Spandomad
و هوشهر/ و هوخشثرگاه Vohuکahr
و هشتوئیشت گاه Vahiکtoiکt
این روزها، روزهای پایانی سال هستند که ششمین گاهانبار را نیز شامل میشوند.
نقصان شش ساعت و در واقع پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵/۵۱ ثانیه نسبت به سال شمسی حقیقی، یک روز در چهار سال میشد(۵۷) که در ۱۲۰ سال به یک ماه بالغ میگشت(۵۸). آن وقتیکماه به صورت ماه سیزدهم بر سال میافزودند و آن ماه اضافی در زمان اجرای اولین کبیسه به نام ماه اول سال میخواندند و در واقع ماه اول را تکرار میکردند، یک فروردین در پایان سال ویکی دیگر به دنبال آن، در آغاز سال. پس از آن تا ۱۲۰ سال دیگر، باز بدون کبیسه، با سال ناقص مدارا میکردند و در پایان این دوره ۱۲۰ سال، دیگر بار یک ماه، بر سال میافزودند و این بار اردیبهشت را مکرر میساختند و هکذا.سالی که در آن کبیسه انجام میگرفت سال بهیزک خوانده میشد و سال مبارکی به شمارمیآمد، مالیاتها بخشوده میشد و جشنهای خاصی بر پا میگردید.(۵۹)
بعد از اسلام، ایرانیان گاهشماری ایرانی را در میان خود نگاه داشته بودند و بجز ماه روزه وحج در سایر موارد از تقویم ایرانی استفاده میکردند و جشنهای خود را نیز بر منوال سابق بر پامیداشتند. البته بودند ایرانیانی هم چون غزالی که مخالف برپا داشتن مراسم ایرانی و بخصوص نوروز بودند. ولی شعوبیه بخصوص بر اجرای مراسم نوروز اصرار داشتند و برگزاری دو جشن بزرگ ایرانی یعنی نوروز و مهرگان را به بزرگان دین نسبت دادند.(۶۰)
در اواخر دوره ساسانی، به دلیل نابسامانیهای حکومتی، کبیسهای که میبایست اجرا شود انجام نگرفت و بعد از اسلام نیز این عمل مورد اهمال قرار گرفت، ظاهراً این «اندرگاه» در آخر آبان میبایست انجام گیرد و نشده بود(۶۱). در ضمن اعمال ماههای قمری، در تشکیلات اداری، اشکالات فراوانی از لحاظ اخذ مالیات پیش آورد. چون مردم در مهرگان و نوروز مالیات یا خراج میپرداختند و گردان بودن این روزها همه نظمها را به هم زده بود. لذا در همان آغاز، بیشتر برای نفع دستگاه خلافت، تغییراتی در این مسیر صورت گرفت(۶۲)
در زمان هارون الرشید، یحیی برمکی به شکایت دهقانها در مورد اشکالاتی که عدم اجرایکبیسه ایجاد کرده بود و دست تنگی آنان در موقع پرداخت مالیات رسیدگی کرد و نوروز را عقبتر برد.(۶۳)
المعتضد بالله، در سال ۲۸۲ هجری قمری، باز در راستای منافع حکومتی خلفاء دستور بهاجرای کبیسه داد، برای این که موقع پرداخت خراج را در سال با برداشت محصول و فعالیتهای کشاورزی دهقانان یکسان کند و امراء مکرر در مکرر در این زمینه تغییراتی دادند(۶۴)
ولی بهترین و رایجترین اصلاحی که در زمینه گاهشماری در ایران، بعد از اسلام به عمل آمد همان ایجاد تاریخ جلالی یا ملکی بود که در دوره ملکشاه سلجوقی در سال ۴۷۱ هجری قمری صورت گرفت. اعتدال ربیعی در این سال در فروردین ماه بود. از این موقعیت استفاده شد و اول سال در اول برج حمل (یعنی روز اول بهار) قرار گرفت و نوروز که تا آن زمان حتی در سال شمسی هم سیار بود، ثابت شد و به نوروز سلطانی معروف گشت. برای ثابت نگاه داشتن در سال شمسی، کبیسه بسیار دقیقی را برقرار کردند؛(۶۵) بدین سان که ساعتهای باقی مانده را هر چهارسال یک بار، به صورت یک روز بر سال افزودند و در نتیجه روزهای سال ثابت شد. اما در میان جوامع سنتی زردشتی، تقویم قدیم به جای خود باقی ماند و مدتها، غالباً از دو نوع گاهشماری سخن گفته میشد، یکی به نام تقویم جلالی و یکی به نام قدیم. مثلاً میگفتند فروردین جلالی،آذر ماه قدیم(۶۶)...
تاریخ هجری شمسی با ماههای برجی: (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت) از اوایل سال ۱۳۲۹ ه. ق، به طور رسمی در ایران اعمال شد. نام این بروج در متون پهلوی به ترتیب به این صورت آمده است: Warrag (بره)، gaw (گاو)، dophikar (دو پیکر)، karzang (خرچنگ)، کagr (شیر)، hoکag (خوشه)، tarazug (ترازو)، gazdum (گژدم)، nemasp (نیماسب)، wahig (بزغاله) dol (دلو)، mahig (ماهی)، ۱۰ ماده سوم قانون محاسبات عمومی در مجلس دوم، در تاریخ ۲۰ صفر ۱۳۲۹ چنین نوشته شده است: «مقیاس زمان، بعد از این در محاسبات دولتی سالهای شمسی و ماههای شمسی (بروج) خواهد بود». از ۱۱ فروردین ۱۳۰۴ هجری شمسی (مطابق با ۱۳۴۳ هجری قمری) سال ایرانی با ماههای فعلی بر پایه ماههای کهن ایرانی اعلام شد.(۶۷)
روزها هم تقسیماتی داشتهاند. شبانه روز به پنج گاه یا زمان تقسیم میشد:
۱ - هاوَن گاه (Hawan) که زمان آن از برآمدن خورشید است تا نیمروز
۲ - رَبیهون گاه (rapihwin) که زمان آن از نیمروز است تا پاسی پس از ظهر (حدود سه ساعت)
۳ - اُزِیرین گاه (Uzerin) که از بعدازظهر است تا غروب آفتاب
۴ - اَبسرو سریم/ او پَسر و ثریمگاه (Ebsrusrim)، از زمانی که نخستین ستاره در آسمان ظاهرمیگردد، تا نیمه شب
۵ - اوشهین گاه (Uکahin) از نیمه شب تا زمانی که ستاره ناپدید گردد.(۶۸)
بر هر کدام از این گاهها سروری موکل است و نیایشهای پنجگانه شبانهروز اختصاص به این گاهها دارد که ضمن آن ایزدان موکل بر این گاهها نیایش میشوند. در طول زمستان به دلیل کوتاهی روزها، گاهِ ربیهوین، یعنی دوّمین گاه از پنج گاه حذف میگردد و نیایش آن صورتنمیگیرد.(۶۹)
تقسیمات فصلی در گاهشماری باستانی ایران به صورت کنونی نبود، با این که نام چهار فصل در فرهنگ واژگان زبانهای کهن ایرانی موجود است: بهار (Wahar)، تابستان/ هامین (hamin)، پائیز (padez)، زمستان (Zamestan)؛ ولی داشتن فصول چهارگانه سه ماهه در سال، سنتی بالنسبه جدید است. اگرچه در بندهشن بدان اشاره شده است.(۷۰)
بجز تقسیمات گاها نباری که سال را به بخشهای نامتساوی بخش میکند، از زمستانی دهماهه و تابستانی دو ماهه در اوستا سخن به میان آمده است، با تأکید بر این که در آن دو ماه نیز هوا بسیار سرد است(۷۱). شاید این تقسیمبندی، بازمانده سنتی قدیمتر از سنت اوستایی است.
اشارهای به تقسیم سال به دو بخش شش ماهه نیز هست(۷۲)
در متنهای پهلوی سخن از تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه پیش میآید.(۷۳) در این تقسیمبندی زمستان از نخستین روز آبان شروع میشد و تا نخستین روز سال که دیو سرما مغلوب گرمای تابستان شود ادامه مییافت(۷۴)در کنار این تقسیمبندیهای فصلی، تقسیمبندی آئینی و معروف دیگری نیز وجود داشتهاست که احتمالاً زیر بنای پیش زردشتی داشته است و سپس با اعتقادات و آئینهای زردشتی و بخصوص با اسطوره آفرینش در ایران باستان پیوند خورده است. بنابر این تقسیمبندی، سال بهشش بخش نابرابر تقسیم میشود، که سالگرد آفرینش شش پیش نمونه دنیای گیتیی: آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان توسط اهوره مزداست(۷۵). این سالگردهای شش گانه معمولاً به صورت جشنهای پنج روزه اجرا میشده است و گاهانبار یا گاهنبار یا گهنبار نامیده میشود.
نخستین گاهانبار سالگرد آفرینش آسمان است و از ۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت اجرا میگردد ومیدیوزرم (Medyozarm)نام دارد به معنی «میانه بهار»(۷۶)
دومین گاهانبار سالگرد آفرینش آب است و میدیوشم (Medyoکam) نام دارد و به معنی «نیمهتابستان»(۷۷)، زمان آن از ۱۱ تا ۱۵ تیر ماه و برابر با انقلاب تابستانی است.
سومین گاهانبار سالگرد آفرینش زمین است(۷۸) و پدیشهه، (Padiکhah) نام دارد به معنی «دانهآور» زمان آن از ۲۶ تا ۳۰ شهریور است، هم زمان با انقلاب پائیزی است و فصل گردآوری غله است.
چهارمین گاهانبار سالگرد آفرینش گیاه است و ایاسریم (Ayasrim) نام دارد به معنی «برگشت»(۷۹)، زمان آن از ۲۶ تا ۳۰ مهر است. چوپان با گله برمیگردد و آغاز زمستان است.
پنجمین گاهانبار که سالگرد آفرینش چهارپای مفید است، میدیاریم (Medyarim) نام دارد. بهمعنی «میان سال»(۸۰). زمان آن از ۱۶ تا ۲۰ مهر است، جشن میان زمستان است و زمانی است که برای دام انبار زمستانی فراهم میشود.
آخرین گاهانبار که سالگرد آفرینش انسان است، همتیهمذیم (Hamaspahmedim) نام دارد و «با هم بودن و گرد آمدن» معنی میدهد(۸۱). زمان آن پنج روز آخر سال یعنی روزهای «بهیزک» است.
نامهای این گاهانبارها نشان دهنده تأثیر تغییرات طبیعی و رویدادهای شبانی و کشاورزی در آن است و هیچگونه اشاره و نشانهای به رویدادهای دینی در آن نیست. بههمین دلیل حدس زدهمیشود که زیر بنای این آئینها بسیار کهن و پیش زردشتی باشد و به دلیل نفوذ در اذهان مردم، با تلفیقی استادانه، با رویدادهای اساطیری زردشتی آمیخته شده و به صورت جشنهای فصلی این دین در آمده است.
گاهانبارها تنها جشنهای کهن این سرزمین نبوده است. از آنجا که واژه جشن پیوندی ناگسستنی با واژه yaz - به معنی نیایش و ستایش کردن دارد، و با واژههای یسن و یشت و ایزدو... هم خانواده است، لذا هر نوع آیین دینی، نوعی جشن و سرور به حساب میآمده است. جشنهای متعددی را در این گاهنامه میتوان برشمرد: نوروز(۸۲)، مهرگان(۸۳)، سده(۸۴)، که جشنهای اصلی به شمار میآیند و هر کدام ریشهای دارند و فلسفهای، جشنهای ماهانه نیز وجود دارد و آن زمانی است که نام هر ماه با نام روز تطابق مییابد. مهرگان مهمترین جشن ماهانه است در روز مهر (روز شانزدهم ماه) از ماه مهر که در اعتدال پائیزی قرار دارد. ما در تقویم کنونی خود ۱۶ مهر را مهرگان میدانیم. در حالی که مهرگان واقعی ۱۰ مهر است، چون برای این آئین بنابر گاهشماری پیشین باید ماهها را ۳۰ روز حساب کرد، در آن صورت ۱۶ مهر واقعی برابر با ۱۰ مهر تقویم کنونی ما خواهد بود.
از همین نوع به شمار میآیند جشنهای فروردگان که در روز ۱۹ فروردین برگزار میشد. تیرگان روز ۱۳ تیر، بهمنگان/ بهمنچه در دوم بهمن ماه، جشن اسفندگان نیز در روز پنجم ماه اسفند انجام میگرفت. جشنی بود مخصوص زنان. بیرونی نقل میکند که در آن زنان به کام خود همسر میگزینند. برخی میگویند که در آن جشن، زنان بر مردان تسلط به هم رسانند و هر آرزویی دارند انجام دهند. برخی معتقدند که در این روز مردان بر زنان بخشها کنند.(۸۵)جشنهای آتش در آذر ماه، جشن سیرسور که در روز چهاردهم ماه دی که به ایزد گوش، ایزد موکل بر چهارپایان، تعلق دارد، برگزار میشد و بخصوص در آن روز با غذا سیر میخوردند(۸۶) وبسیاری جشنهای دیگر که با تشریفات خاص اجرا میشد و به نقل از بیرونی، شمردن شمارجشنهای ایران همانند شمار کردن آبگذرهای یک سیلاب غیر ممکن است.(۸۷)
در پایان به این نکته نیز لازم است اشاره شود که ماده تاریخ در دوران پیش از اسلام، سال تاجگذاری شاهان و یا به روی کار آمدن سلسلهای بوده است. انتخاب سال بر آمدن به تخت را ابتکاری بابلی میدانند.(۸۸) نحوه این احتساب در دربارهای ایران در مواردی به وضوح روشننیست. در دوره هخامنشیان این رسم مرسوم بوده است؛ داریوش پس از برشمردن پیروزیهایش بر شورشیان که با تاریخ روز و ماه مشخص شده است، ذکر میکند: «این است آنچه من به خواست اهوره مزدا، در همان یک سال پس از آن که شاه شدم کردم»(۸۹) پس از شاهان هخامنشی نوبت به اسکندر و سلوکیها میرسد. نحوه احتساب سال اسکندری روشن نیست و گاه با سلوکی در هم میشود. سالهای سلوکی از زمان آنتیوخوس اول، با تاریخ به روی کار آمدن پدرش سلوکوس. محاسبه شده است.(۹۰) اشکانیان سالشمار خود را با سال ۶۵ سلوکی ادامه دادند و آن را با به روی کار آمدن اشک اول احتساب کردند(۹۱) ساسانیان همچون هخامنشیان سالشماری را با تاریخ جلوس شاه شمارش نمودهاند. مثلاً در کتیبه شاپور سکانشاه که در آن سال دوم پادشاهی شاپور ذکر شده است. و کتیبه سلوک که در آن به سال ۴۸ پادشاهی شاپور اشاره گردیده است(۹۲).۱) استاد دانشگاه تهران
۲) نگارنده بخشی از این مقاله را با عنوان »گاهشماری در ایران باستان« در پاریس، در دانشگاه سوربن ۳ Censier در فروردین ۱۳۸۰، عرضه کردهاست.
۳) تقیزاده گاهشماری در ایران قدیم؛ به کوشش ایرج افشار، ۱۳۵۷، ص ۸۲ و ۹۱
۴) مینوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ به غُرّه آید از غُرّه به سَلخ خیام
۵) بیکرمان، »گاهشماری«، تاریخ کمبریج، به کوشش یارشاطر. ترجمه حسن انوشه جلد سوّم ص ۱۸۹ و۱۹۰
۶) تقیزاده، گاهشماری، ص ۹۶
۷) در مورد اختلاف نظرهایی که در این مورد وجود دارد نک همچنین: همایون صنعتیزاده، »دربارهمبداء گاهشماری زرتشتی«، ص ۴.
۸) ۰۷ .P ۹۷۹۱ .snairtsaoroZ ,ecyoB .M -
و ترجمه فارسی آن:بویس. زردشتیان؛ ترجمه عسگر بهرامی، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱، ص ۹۸
۹) مریبویس، تاریخ کیش زردشتی، ترجمه همایون صنعتیزاده، جلد دوم چاپ اول انتشارات توس،۱۳۷۵، ص ۳۸۰.
۱۰) همان، ص ۳۵۰ و نیز نک: پیشگفتار چاپ آخر کتاب زردشتیان، ترجمه فارسی، ص ۱۷.
۱۱) بند ۳۱ کتیبه بیستون
۱۲) ب۲۷۱ .P ,۷۹۹۱ ,siraP edinإmإhca erseP al ed snoitpircsni seL qoceL .P -
۱۳) کتیبه بیستون بندهای ۴۱ .۳۰ .۲۷ .۲۶
۱۴) لوکوک، همان، ص ۱۷۲
۱۵) آموزگار ژاله، تفضلی، احمد، اسطوره زندگی زردشت، چاپ چهارم، ۱۳۸۰، ص ۱۳۵،
۱۶) کتیبه بیستون، بند ۲۸
۱۷) لوکوک همان ص ۱۷۲
۸۱) Ducuzu- کتیبه بیستون بندهای ۳۶ و ۴۲
۱۹) لوکوک ص ۱۷۲
۰۲) Abu- همان جا
۲۱) همان جا
۲۲) کتیبه بیستون، بند ۱۳
۲۳) لوکوک ص ۱۷۳
۲۴) گاهشماری تقیزاده ص ۵۸؛ بیرونی آثار الباقیه به کوشش اکبر دانا سرشت ص ۲۲۳
۲۵) کتیبه بیستون بند ۵۰
۲۶) لوکوک، ص ۱۷۳
۲۷) کتیبه بیستون، بند ۱۸
۲۸) لوکوک ص ۱۷۳
۲۹) کتیبه بیستون. بند ۲۵
۳۰) لوکوک ص ۱۷۳
۳۱) لوکوک ص ۱۷۴
۳۲) کتیبه بیستون بند ۳۵ و ۴۶
۳۳) کتیبه بیستون بند ۱۱.
۳۴) کتیبه بیستون بند ۴۲
۳۵) بویس، زردشتیان، ص ۷۱ و ترجمه فارسی آن، ص ۹۹
۳۶) لوکوک، ص ۱۷۴
۳۷) بندهشن، فصل اول بند ۲۲» نک: Anklesaria, B. T. Zand Akasih, p ۸۲ و نیز بهار، ترجمهبندهشن انتشارات توس چاپ اوّل، ۱۳۶۹، ص ۴۲
۳۸) بندهشن فصل یک بند ۲۴؛ انکلساریا همانجا، بهار همانجا
۳۹) بویس، زردشتیان، ص ۷۱ و ترجمه فارسی ص ۱۰۱
۴۰) نک به بعد
۴۱) آموزگار ژاله، »نوروز«، ماهنامه کلک، شماره ۱۳۷۰ .۲۳ - ۲۴، ص ۳۱ - ۱۹
۴۲) احتمالاً آتشافروزی در شب چهارشنبه آخر سال با زماندهای از این آیین است. در سالهای بعد ازاسلام. هنوز زردشتیان و اکثر ایرانیان با آئینی از گذشته به یادگار مانده، در پشت بامها آتش میافروختند وبدینسان آمدن نوروز اعلام میشد
شاید یکی از این سالها این رسم با شب چهارشنبه آخر سال قرین شده است و از آن پس در همین شبماندگار مانده است. نک: فرهاد آبادانی، »چهارشنبه سوری و جشن نزول فروهرها«، مجموعه مقالاتجشن نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر، انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر. ۱۳۵۶/۲۵۳۶، ص ۵
۴۳) آیا رسم سیزده بدر را میتوان بازمانده این آیین دانست؟
۴۴) نک به بعد.
۴۵) گزیدههای زاد سپرم. فصل ۲۰، بند یک، اسطوره زندگی زرتشت، ص ۱۳۵
۴۶) لوکوک، ص ۱۷۲
۴۷) بویس، زردشتیان، ص ۷۳ و ترجمه فارسی آن ص ۱۰۱۴۸ ) تقیزاده گاهشماری، ص ۵۸.
۴۹) کریستین سن. نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان، ترجمه ژالهآموزگار، احمد تفضلی. چاپ دوّم جلد اول و دوم. ص ۲۱۴
۵۰) بیرونی، آثارالباقیه، ترجمه ص ۲۱۱
۵۱) کریستین سن، نمونههای نخستین انسان... ص ۲۱۵ و ۲۱۶
۵۲) بویس، زردشتیان، ص ۷۲، ترجمه ۱۰۰ و ۱۰۱ همچنین نک به همایون صنعتیزاده، پیمانههای زمان سنجی در گاهشماری ایران باستان، ص ۲۵ که بااستناد به بیرونی، این ماه را »خور« مینامد و استدلالهای ارزندهای درباره این ماه و روز خور دارد.
۵۳) بویس، زردشتیان، ص ۷۲، ترجمه ۱۰۰ و ۱۰۱
۵۴) یسنا، فصل ۱۶. نک: پورداود، یسنا، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۰ جلد اوّل ص ۱۹۵ - ۱۹۳ ونکبندهشن، فصل یک بند ۲۳، انکساریا، ص ۲۸، بهار، ص ۴۲
۵۵) بویس، زردشتیان، ص ۷۱. ترجمه ۹۹
۵۶) بندهشن، فصل اول بند ۲۲.
۵۷) تقیزاده، نوروز، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ۱۳۵۶ /۲۵۳۶، ص ۵
۵۸) تقیزاده، گاهشماری، ص ۱۰ به بعد.
۵۹) همان، ص ۱۵
۶۰) تقیزاده، گاهشماری. ص ۱۵۳
۶۱) همان، ص ۲۳
۶۲) همان ص ۱۵۶
۶۳) همان ص ۱۵۶
۶۴) همان ص ۱۵۷
۶۵) همان ص ۱۶۸
۶۶) همان، ص ۱۷۱
۶۷) تقیزاده گاهشماری، ص ۲
۶۸) پورداود، خرده اوستا، ص ۱۴۸. به بعد
۶۹) آموزگار، ژاله. »ایزدانی که با سال نو به زمین باز میگروند«، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز،سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ - ص ۹۹.
۷۰) بندهشن فصل ۲۵ بند ۲۵، انکلساریا ص ۲۰۸، بهار، ص ۱۰۷
۷۱) وندیداد، فرگردیک، بند ۲ و ۳، این توضیح در زند و ندیداد اضافه شده است.
۷۲) تقیزاده، گاهشماری، ص ۴۴.
۷۳) وندیداد فرگردیک بند ۴. و بندهشن فصل ۲۵ بند ۷
۷۴) آموزگار، »ایزدانی که با سال نو به زمین باز میگردند«، ص ۹۷
۷۵) بندهشن، فصل یک الف. بند ۱۴ به بعد، انگلساریا، ص ۲۶، بهار، ص ۴۱
۷۶) بندهشن فصل یک الف. بند ۱۶؛ در اوستا: maidyoi - zarama
۷۷) بندهشن. فصل یک الف، بند ۱۷؛ در اوستا: maidyoi - کam
۷۸) بندهشن، فصل یک الف، بند ۱۸؛ در اوستا: paitiک - hahya
۷۹) بندهشن، فصل یک الف، بند ۱۹؛ در اوستا: ayaqrima
۸۰) بندهشن، فصل یک الف، بند ۲۰؛ در اوستا: maidyairya
۸۱) بدهشن، فصل یک الف، بند ۲۱؛ در اوستا: hamaspaqmaedaya
۸۲) آموزگار »نوروز«، ص ۳۱ - ۱۹
۸۳) صفا، ذبیحالله، گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان، ص ۱۸ تا ۵۸
۸۴) آموزگار »ایزدانی که با سال نو به زمین باز میگردند«، ص ۹۹
۸۵) صفاء گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان، ص ۱۳۰
۸۶) همان، ص ۱۲۶
۸۷) آثار الباقیه، ترجمه فارسی، ص ۳۰۳ و ۳۰۴
برای اطلاع بیشتر از این جشنهای نک، بویس، »جشنهای ایرانی«، تاریخ کمبریج، بهکوشش یارشاطر،ترجمه حسن انوشه، ص ۲۰۵ تا ۲۳۵
۸۸) بیکرمان، »گاهشماری«، ص ۱۹۲
۸۹) کتیبه بیستون، بند ۵۲
۹۰) بیکرمان، »گاهشماری«، ص ۱۹۵
۹۱) همانجا
۹۲) تفصلی، احمد تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، انتشارات سخن، ۱۳۷۵،ص ۹۴ و ۹۵
گاهشماری ایرانی در طی تاریخ خود، به دلایل عدیده، ماههای سرگردان، جشنها و نوروزهای چرخان و سالهای نامنظم کبیسهاجرا نشده، بسیار داشته است. بزرگان بسیاری، غالباً ناشناس، به جان کوشیدهاند تا سرانجام این راه پرنشیب و فراز درنوردیده شود وتقویمی به صورت کنونی از گذشتگان نامدار به دست ما برسد که بتوانیم به آن بنازیم و چون میراثی گرانبها، به فرزندان خود بسپاریم.
اما تنها سرزمین ما ایران نبوده است که برای یافتن راهی درست، برای سنجش زمان، از سنگلاخها گذشته است. این مسئله از دیر باز و از هزارههای پیشین ذهن انسانها را به خود مشغول کرده است.
بشر نخست شب و ماه را ملاک قرار داده است (۳) و شاید دلیل آن این باشد که غالباً ماه را نماد جامعه شبانی و خورشید را نمادجامعه کشاورزی میدانند و جامعه شبانی، در بسیاری از فرهنگها، بر جامعه کشاورزی تقدم داشته است. از سوی دیگر، دسترسی بهتغییرات ماه، برای سنجش زمان آسان و عملی بوده است. هر کسی میتوانسته با چشم خود تغییرات ماه را در شبها ببیند و با ماه از هلال یا غُرّه تا بدر و از بدر تا ناپدید شدن ماه یا سَلخ پیش برود (۴)
اما دگرگونیهای خورشید و آگاهی از تغییرات زمانی آن میتوانست فقط در انحصار گروهی ویژه باشد.
در گاهشماری ماهی یا قمری، آغاز و پایان هر شبانهروزی نیمه شب بود؛ بابلیها یک شب و یک روز کامل را به عنوان روز کامل حساب میکردند (۵) و در میان اقوام آریایی اصل واحد زمان برای حساب مدت کوتاه، شب بوده است.(۶) در حالی که در گاهشماریکاملاً خورشیدی، رسیدن مرکز قرص خورشید به محاذات نصف النهار، آغاز و پایان محسوب میشد.
در سرزمین ما هم گاهشماری نخست بر مبنای ماه بوده است، هم چون هند و هم چون بینالنهرینی که میراث فرهنگ غنی سومری و سپس بابلی را با خود دارد. جای پای این موضوع را در اوستای کهن نیز میبینیم.
در حدود پنج قرن پیش از میلاد، گاهشماری بر مبنای ماه با گاهشماری خورشیدی کهاحتمالاً رهاوردی از مصر، بود در آمیخت(۷)
برای دوره هخامنشی، هرودوت (کتاب سوّم، ۹۰) اشاراتی به سال ۳۶۰ روزه دارد.(۸) او از۳۶۰ اسب سفید داریوش سخن میگوید که به ازای هر روز از سال خراج میگرفته است. پلوتارک نیز روایتی (احتمالاً نادرست) را نقل میکند که اردشیر دوم ۳۶۰ زن به شمارش ۳۶۰روز سال داشت(۹)
پس این دوره، دوره دوازده ماهِ سی روزه است که نیاز به اجرای کبیسه دارد تا با سالخورشیدی همسانی یابد، از این رو هر شش سال یک بار ماهی اضافه بر ماههای دوازدگانه به عنوان ماه سیزدهم بر سال افزوده میشد.(۱۰)
نام ماههای دوازدهگانه تقویم دوره هخامنشی را بر مبنای سنگنوشتههای هخامنشی وبخصوص سنگنوشته بیستون میتوان مورد بحث قرار داد. نام نه ماه از این ماهها مستقیماً در این کتیبهها ذکر شده است و بازسازی نام سه ماهی که در روایت فارسی باستان نیست، از روی متنهای ایلامی و بابلی امکانپذیر هست. ترتیب این ماهها چنین است:
ماه اول ژdu kanaiکa نامیده میشود(۱۱) که مطابق با ماه فروردین زردشتی و Nisann بابلیاست. این واژه را ترکیبی از ہdu -به معنی «راه آب» و - kan در مفهوم «کندن» میگیرند.(۱۲) اینمفهوم نشان دهنده از سرگیری فعالیتهای کشاورزی در آغاز بهار است. احتمالاً این فعالیتها ازماه پیش یعنی آخرین ماه سال آغاز میشود، چون مفهوم نام ماه دوازدهم نیز با این معنی هماهنگی دارد.
ماه دوم در کتیبههای هخامنشی quravahara نامیده میشود.(۱۳) که هم زمان اردیبهشت ماهاست و در بابلی Ayyaru نامیده میشود. ارتباط نام فارسی باستان این ماه با واژه Vahara، کهنیای واژه «بهار» است، کاملاً روشن است. بخش اول آن میتواند هم به معنی «جشن و سور» باشد و هم به معنی «نیرومند». پس مفهوم نام این ماه هخامنشی میتواند «بهار کامل»، «اوجبهار» یا «بهار نیرومند» معنی دهد که خود حاکی از اوجگیری گرماست.(۱۴) در صفحات بعد بهجشن «بهار بوده» تقویم زردشتی که در همین ماه است، اشاره خواهد شد.(۱۵)
ماه سوم که در کتیبههای هخامنشی qaigarci نام دارد(۱۶)، برابر با ماه خرداد است و در بابلی Simmannuنامیده شود. یافتن مفهوم قابل قبولی برای نام این ماهسانی نیست. برخی آن راترکیبی از واژه qaigar - به معنی «سیر» و ci - به معنی چیدن میدانند.(۱۷) به جشن «سیرسور» کهدر دوره ساسانی احتمالاً در این ماه انجام میشده است اشاره خواهد شد
ماه چهارم garmapada نامیده میشود(۱۸) که هم زمان با تیر ماه است و در بابلی نامیده میشود. در نام این ماه ترکیبی از garma - به معنی «گرما» و Pada - به معنی «زمان» رامیتوان دید.(۱۹)
نام ماه پنجم که هم زمان مرداد ماه است در کتیبههای هخامنشی نیامده است و از رویمتنهای ایلامی به صورت qurnabaxکi یا Drnabaji بازسازی میشود.(۲۰) این ماه در بابلی نامیده میشود. در بخش دوم ترکیب نخستین (qurnabaxکi)، واژه baxکi - را میتوان به معنیبخشیدن و در قسمت دوم ترکیب دوم (Drnabaji) واژه - baji را میتوان به معنی «باج و خراج» گرفت و برای قسمت اول هر دو ترکیب مفهوم قابل قبولی نمیتوان عرضه کرد.
نام ماه ششم که برابر شهریور ماه است، در کتیبهها ذکر نشده است. نام بابلی آن Ululu است.از روی متون ایلامی به صورت Garmabaxکi یا Xaropaکiya بازسازی میشود.(۲۱) در بخش اولترکیب دوّم میتوان واژه - Xara «خار» را دید با واژه Paکiya - به معنی به هم بستن. یعنی ماهیکه در آن خار را دسته میکنند. این مفهوم چندان منطقی به نظر نمیرسد. در ترکیب اوّل نیز Garma «گرما» و baxکi «بخشیدن» مشخص است، ولی مفهوم این ترکیب نیز با زمان ماه همآهنگی چندانی ندارد.
نام ماه هفتم Bagayadi که نام بابلی آن Taکritu است، بسیار مورد توجه و بحث پژوهشگرانقرار گرفته است.(۲۲) آن را ترکیبی از واژه baga - به معنی «خدا» و yadi - به معنی «به جای آوردنآیین نیایش خدایان» دانستهاند و نشانهای از راهیابی عنصر دینی در گاهشماری هخامنشی. اینماه برابر ماه مهر است و این سؤال پیش میآید که آیا منظور از baga ایزد مهر است ؟. این احتمالنیز داده میشود که این ماه صرفاً ماه تقسیم هدایا و شیرینیها بوده است و بازماندهای از جشنپارسی bagyazرا شاید بتوان در آن دید. ضمناً baga - را به عنوان نیای واژه «باغ» که مفهوم «سهم» و «بخشی از زمین» را دارد، نمیتوان از نظر دور داشت.(۲۳)
قرائنی نیز وجود دارد مبنی بر این که آغاز سال در اعتدال پائیزی، یعنی در آغاز این ماه قرارداشته است(۲۴). جشن معروف مهرگان نیز در این ماه اجرا میشده است.
نام ماه هشتم که برابر ماه آبان است، در کتیبههای هخامنشی وجود داشته است ولی در اثرمرور زمان پاک شده. نام بابلی این ماه Arahsamna است. بازسازی نام این ماه در فارسی باستانبهصورت Vrkazana* یا Vrkajana* است(۲۵) که واژه اول آن Vrka - به معنی «گرگ» و واژه دومآن اگر zana - خوانده شود، یعنی ماهی که در آن گرگ زائیده میشود و اگر jana - گرفته شود،یعنی ماهی که در آن گرگ شکار میشود.(۲۶)ماه نهم Aµiyadiya نام دارد که برابر ماه آذر است و نام بابلی آن kislimu است(۲۷). مفهوم آتشرا در نام این ماه میتوان دید: Aµi در فارسی باستان نیای واژه آذر است. (واژه آتش، واژهایقرضی از صورت اوستایی آن است.) جزء دوم yadiya معنی نیایش و ستایش را میدهد(۲۸). پساین ماهی است که در آن آتش نیایش میشود. این مورد از موارد نادری است که نشانهای ازخدایان مزدیسنی و آیینهای مربوط به آنها را در این گاهشماری میتوان دید.
به جشنهای آتش در گاهشماری زردشتی، که در این ماه قرار داشتهاند بعداً اشاره میشود.
ماه دهم که برابر ماه دی است در فارسی باستان Anamaka نامیده میشود(۲۹) و نام بابلی اینماه Tebetuاست. مفهوم نام این ماه میتواند «ماه بینام» باشد. این معنی بحثهایی را پیشآورده است. شاید بتوان در آن نشانهای از فرهنگی بسیار کهن دید؛ دورانی که ماه زمستان چون باهیچ فعالیت انسانی تطابق نداشت، بینام بود. برخی تصور میکنند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. همچنین در مورد اطلاق آن به اهوره مزدا، یا میتره نظریات تردیدآمیزی را اظهارکردهاند.
این نام در سنسکریت برای نامیدن ماه اضافی به کار میرود و در زیر اشاره میکنیم که نام دی در گاهشماری زردشتی از واژه اوستایی dadvah میآید که صفت دادار اهوره مزدا است.(۳۰)
نام ماه یازدهم که برابر ماه بهمن است، در نوشتههای فارسی باستان نیامده است. شکلایلامی آن نیز به صورتی است که مشکل بتوان، از آن، به نتیجه قابل قبولی رسید. شاید بتوان آنرا Zamima خواند، هم خانواده با واژه zam - که به معنی زمستان و فصل سرد است یا qvayaxva*که بیشتر دور از ذهن است. نام بابلی این ماه کabatu است.(۳۱)
سرانجام ماه دوازدهم که Viyaxna یا Viyaxana نام دارد(۳۲) که در آن به آسانی نشانهای از «کندن» و شخم زدن را میتوان دید. و با ماه اول سال نوعی هماهنگی دارد و نشانگر آغازفعالیتهای کشاورزی است. حتی نشانههایی از این هست که در دورانی آغاز سال در این ماه قرارداشته است. نام بابلی این ماه Addaru است
همانطور که مشاهده شد نام ماهها بیشتر با مسائل کشاورزی ارتباط دارد.
ترکیب روزها در گاهشماری هخامنشی با عدد مشخص میشده است مثلاً: «از ماه ویَخْنَهچهار روز سپری شده بود(۳۳)» « پنج روز از ماه گر مه پَده گذشته بود«(۳۴) و غیره در مورد زمان و نحوه برقراری گاهشماری زردشتی نظریات متفاوت است. برخی بر اینعقیدهاند که پارسیان در مرحلهای شاید در دوره اردشیر دوّم که با مناسک دینی جدیدی رو بهروهستیم، برای درست کردن سالنمایی جدا از این سالنما، برای استفاده در سراسر مجامع دینیپیشگام شدند و احتمالاً دین مردان برجسته همه ایالتها فراخوانده شدند تا پیرامون این اقداممهم به مشورت بنشینند و سالنمای زردشتی به ابتکار پارسیان احتمالاً در اواخر دوره هخامنشیبه وجود آمد(۳۵).
این نظریه مورد قبول گروهی دیگر از دانشمندان قرار نمیگیرد و چنین استدلال میکنند کهاگر این تقویم در این دوره وارد شده باشد میبایست نام ماهها به فارسی باستان ترجمه شود. درحالیکه نامهای شهریور و مهر صورت فارسی باستان ندارند و برخی از نامهای ماهها صرفاً زردشتی هستند مانند فروردین و اردیبهشت و بهمن.
تنها زبانی که در این میان میتواند نقش میانجی داشته باشد زبان پارتی است. پس احتمالاً این تقویم و نامهای اوستایی ماهها نخست در ایران شرقی مورد قبول قرار گرفته و اجرا میشدهاست. سپس در دوره اشکانیان و بخصوص در عهدی که پس از دگرگونیهای فرهنگی دوره سِلوکیان گرایش بیشتری به فرهنگ ایرانی پیدا شده است، احتمالاً در حدود قرن اول میلادی، درایران غربی نفوذ کرده است.(۳۶)
در این گاهشماری زردشتی سال دوازده ماه دارد که هر کدام به نام ایزد یا امشاسپندی نامیدهمیشود. این نامها؛ هنوز پس از گذشت سالیان، بر تارک ماههای ما درخشند. نام هر ششامشاسپند (بهمن، اردیبهشت، شهریور اسپندارمد، خرداد، و امرداد) در این فهرست جای دارد.
این ماهها سی روزه هستند. پنج روز باقیمانده از ۳۶۵ روز به نام پنج روز «بهیزک»، یا «اندرگاه» یا «پنجه دزدیده» (خمسه مسترقه) یا تروفته (پهلوی: truftag «دزیده»(۳۷)) به پایان ماه دوازدهم افزوده میشدند. در مورد ساعتهای باقی مانده از یکسال کامل خورشیدی نیز بعداً توضیح داده میشود.
متون اوستایی کهن و متأخر، تقسیمات سال را به این صورت منظم، گزارش نمیکنند، حتینام نوروز نیز در هیچ بخش اوستا نیامده است.
اما نام روزها و ماهها که بر روی آثار بازمانده از دوره اشکانی و بخصوص در سفالینههای نسا دیده میشود، تطابق کامل با تقویمی دارد که در زیر توضیح داده میشود:
نام دوازده ماه در بندهشن آمده است(۳۸)
برخی از پژوهشگران عقیده دارند که ترتیب نام گذاری ماهها در تقویم زردشتی از فلسفه خاصی پیروی میکند(۳۹):
سال با ماه فروردین آغاز میشود که به فروهرها یا فروشیها اختصاص دارد. فروهرها همزادان آن جهانی آدمیان هستند که پیش از آفرینش مادی مردمان در آن جهان به وجود میآیند و پس از مرگ مردمان نیز هم چنان در دنیای دیگر جاودانه زندگی میکنند و از کیفرها ومجازاتهایی که روانها متحمل میشوند بدورند و حالت جنگجویانه دارند و اهوره مزدا را در نبرد او با اهریمن و دیوان یاری میدهند. واژه فروشی در اوستا مؤنث است.
در دوران باستان عقیده عمومی بر این بود که فقط پهلوانان دارای فروهر هستند ولی بعدها باورهای مردم این موهبت را شامل همه مردمان کرد. به اعتقاد ایرانیان باستان فروهرها، در ماه فروردین به زمین باز میگردند و هر یک به خانه خود فرود میآیند، ده روزی، (پنج روز پیش ازپایان سال یعنی در آخرین گاها نبار(۴۰) و پنج روز بعد از شروع سال نو) و به روایتی تا روز فروهرماه فروردین، یعنی روز نوزدهم ماه، در روی زمین به سر میبرند. آنها از دیدن پاکیزگی ودرخشندگی خانه بازماندگان خود دلخوش میشوند و برای شادکامی و برکت خاندان دعامیکنند.
برای آمدن آنها به روی زمین و برای این که راه را به فروهرها بهتر بنمایانند رسم بر این بود که در شبهای آخر سال، و احتمالاً در آغاز پنج روزِ آخرین گاهانبار و در شب نوروز بزرگ(۴۱) مراسم آتش افروزی بر بامها انجام میدادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دور و نزدیک آگاهی دهند که سال نو میآید(۴۲)
و احتمالاً بازگشت فروهرها در پایان اقامتشان در زمین به بدرقهای با شکوه نیاز دارد که همهخانهها را ترک میکنند و در دامن دشت و صحرا با آنان بدرود میکنند.(۴۳)
اردیبهشت یا Ardavahiکta/ Aکavahiکta اوستایی، نام یکی از امشاسپندان است که موکل برآتش است و زمان این ماه هنگامی است که گرمای تابستان در فلات فارس رفته رفته احساسمیشود.
جشن «بهار بوده» که هم زمان با نخستین گاهانبار «مَدیوزرم(۴۴)» هست و در اسطوره زندگی زردشت به وضوح به آن اشاره میشود، در این ماه قرار دارد(۴۵)
یکی از وظایف اردیبهشت امشاسپند نظارت بر نظمهای زندگی است. بخصوص کوشش او بر این است که گیاهان نیز به سامان برویند و رشد کنند، این ماه اوج رویش گیاهان است.
خرداد، (Haurvatat) در اوستا و امرداد (Amartata) در اوستا دو امشاسپندی هستند مؤنث کهموکل بر گیاه و آب و تندرستی هستند و بانوانه بر مسائل مربوط به خوراک که بنیان آن برکشاورزی است نظارت دارند.این دو ماه سوم و پنجم در دو طرف ماهی هستند که در تقویم کنونی ما تحت تأثیر فرهنگایران غربی تیر نامیده میشود. واژه تیر را هم میتوان از tirya* به معنی «سریع» گرفت و یا ازtigra* به معنی «تیر»، این نام به جای تیشتر (tiکtrya) در اوستا آمده است که ایزد باران است و شاید اعلام کننده بارانهای تند و متناوبی که پس از گرمای شدید انتظار آن را میتوان داشت(۴۶)
نقش باران در کشاورزی و نقش کشاورزی در خوراک و وظیفه این دو امشاسپند مؤنث خرداد و امرداد در مورد تأمین غذا، در نحوه قرار گرفتن نام این ماهها قابل توجه است.(۴۷)
ماه شهریور (Xکaqra Vairya) در اوستا، نام امشاسپندی است که موکل بر فرمانروایی خوباست و بر کانیها نظارت دارد و به عبارت دیگر سرور دارایی و ثروت است. ماه شهریور ماهی است که محصول برداشت میشود، تلاشها به بار مینشیند و دارایی به خانه میآید.
ماه هفتم، ماه مهر یا ماه میتره در اعتدال پائیزی قرار دارد، در حقیقت نیمهای دیگر از سال با آن آغاز میشود، احتمالاً در دورانی آغاز سال نو در اعتدال پائیزی به جای اعتدال بهاری قرارداشته است(۴۸) و جشن مهرگان که در این ماه قرار دارد همسان جشن نوروز بوده است، در این ماه پاشیدن بذر انجام میشده است، و اهمیت آن همسان آغاز بهار بوده است که زایش است ونوزایی.
ماه هشتم ماه آبان ماهی است که در سرزمین پارس انتظار بارش باران میرفت. این ماه بهآبها و به بانوی آب اناهیتا تعلق دارد. همچنانکه آبان یشت اوستا نیز مختص این ایزد بانوست.
ماه نهم ماه آذر است در مفهوم آتش، این ماه زمینه را برای ماه سخت و سردی فراهم میکند. در این ماه سرما فرا رسیده است ولی سختتر از آن در راه است. از این رو در این ماه جشنهایمتعدد مربوط به آتش برگزار میشده است. جشنی به نام آذر جشن روز نهم آذر (آذر روز از آذرماه) مرسوم بوده است.(۴۹) بیرونی از جشن دیگری که در ماه آذر برگزار میشده است سخنمیگوید(۵۰). جشنهای دیگر نیز منسوب به ماه آذر در آثار بیرونی آمده است(۵۱)
ماه دهم یا ماه دی از day - به معنی آفریدن، صفت اهوره مزدا است، این ماه که سختترین ماه سال به شمار میآمده است، برای تبرک باید لقب اهوره مزدا را داشته باشد(۵۲) تا مردمان در برابر دیو سرما نیرومندتر و مقاومتر از همیشه باشند و به عبارت دیگر قداست نام از آفات جلوگیریکند. احتمال میدهند که در دورانی سال با این ماه شروع میشده است. زیرا در پایان ماه آذر وآغاز ماه دی، شب، درازترین زمان خود را میگذراند و بعد، از فردا، خورشید نیرو میگیرد و رشدمیکند و این پیروزی روشنی بر تاریکی است(۵۳)
ماه یازدهم یا بهمن (Vohu manah) در اوستا به معنی اندیشه نیک، نام نخستین امشاسپند مقرّب درگاه اهوره مزداست که در دنیای اهورایی در دست راست اهوره مزدا قرار دارد و شاید بدین مناسبت است که در این گاهشماری نیز بلافاصله پس از ماه دی قرار دارد.
ماه دوازدهم یا ماه اسفند، ماه سپندارمد (Spanta Armaiti) در اوستا است، امشاسپند و ایزد بانوی نگاهبان زمین. در این ماه، زمین پس از تاراج زمستان کمکم گرم میشود و جان میگیرد و برای دانههای غله و بذرهای پاشیده که در آغوش دارد، زمینه رشد فراهم میکند.و بدین سان سال کهن تمام میشود و سال نو از راه میرسد.
ترتیب روزها نیز در تقویم زردشتی با مسائل آئینی و با خدایان زردشتی ارتباط مستقیم دارد. هر روز ماه به نام ایزدی یا امشاسپندی تبرک میشود. هفته به صورتی که متداول تقویم امروز ماست، در تقویم زردشتی وجود نداشته است. هفته با نامهای امروزی آن زیر بنای بابلی دارد.
ولی سی روز ماه زردشتی به گونهای به چهار بخش تقسیم میگردد(۵۴) دو هفت روز و دوهشت روز، که بر سر هر کدام از این چهار بخش نام اهوره مزدا یا صفت و لقب او «دی» دیدهمیشود و برای این که روزهای «دی» با هم اشتباه نشوند، آنها را با نام روز بعد مشخص میکنند. در نامگذاری روزهای ماه نیز فلسفه و ترتیب خاصی دیده میشود:(۵۵)
بخش اول که هفت روز است در راس آن نام اهوره مزدا و به دنبال آن نام شش امشاسپند میآید به این ترتیب: ۱ - اهوره مزدا، ۲ - بهمن، ۳ - اردیبهشت ۴ - شهریور، ۵ - اسفند، ۶ -خرداد ۷ - امرداد
بخش دوم نیز هفت روز است. لقب اهوره مزدا در راس آن قرار دارد و نام خدایانی که به دنبالمیآیند، پدیدههای طبیعت را نشان میدهند به این ترتیب: ۸ - دی به آذر، ۹ - آذر، ۱۰ - آبان، ۱۱ - خور (خورشید)، ۱۲ - ماه، ۱۳ - تیر (موکل بر باران)، ۱۴ - گوش (ایزد موکل بر چهارپایان و حافظ روان گاو نخستین)
بخش سوم که هشت روز را در بر میگیرد با نام «دی» شروع میشود و بلافاصله پس از آن نام «مهر» میآید، در حقیقت هم چون تقسیم بندی ماههای سال که نیمه دوم سال به مهر سپردهمیشود، گویی بر نیمه دوم روزهای ماه نیز مهر سروری دارد. ایزدانی که به دنبال میآیند با مهر مرتبط هستند: ۱۵ - دی به مهر، ۱۶ - مهر، ۱۷ - سروش (ایزد فرمانبرداری که همکار مهر در سر پل چینوَد است). ۱۸ - رش (ایزد دادگری و خدای ترازودار که ثوابها و گناهها را همراه مهر و سروش در سر پل چینوَد میسنجد)، ۱۹ - فروردین (که با فروهرها و روح درگذشتگان ارتباط دارد) ۲۰ - بهرام / ورهرام. (ایزد نبرد و پیروزی که روان را در گذر به جهان دیگر یاری میکند)، ۲۱ - رام. (ایزد آرامشبخش و گونهای از ایزد وای)، ۲۲ - باد (با ایزد وای ارتباط دارد) و این سه ایزد اخیر همکاران هم به شمار میآیند،
بخش چهارم که هشت روز دارد و نام دی بر تارک آن است، بیشتر به ایزد بانوان اختصاص دارد:
۲۳ - دی به دین ۲۴ - دین (ایزد بانوی موکل بر بینش درونی و انتخاب درست دین، ایزدی که روان درستکار را در پل چینود همراهی میکند)، ۲۵ - اَرْد/ اَشی (ایزد بانوی دارایی و خوشبختی و برکت)، ۲۶ - اشتاد (جفت آسمان در زمین و ایزد بانوی راستی و عدالت)، ۲۷ -آسمان، ۲۸ - زامیاد (گونهای از سپندارمد و ایزد بانوی زمین) ۲۹ - مارسپند/ منثره سپند (ایزد موکل بر گفتار مقدس)، ۳۰ - انارام/ انَغرام (ایزد موکل بر روشناییهای بیپایان).
پنج روز باقیمانده از ۳۶۵ روز خورشیدی که «پنجه دزددیده» یا «بهیزک» است به نام پنج بخش از نخستین سرودهای گاهانی نام گذاری شدهاند:(۵۶)
اهنودگاه ahunawad
اوشتودگاه uکtawad
سپندمدگاه Spandomad
و هوشهر/ و هوخشثرگاه Vohuکahr
و هشتوئیشت گاه Vahiکtoiکt
این روزها، روزهای پایانی سال هستند که ششمین گاهانبار را نیز شامل میشوند.
نقصان شش ساعت و در واقع پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵/۵۱ ثانیه نسبت به سال شمسی حقیقی، یک روز در چهار سال میشد(۵۷) که در ۱۲۰ سال به یک ماه بالغ میگشت(۵۸). آن وقتیکماه به صورت ماه سیزدهم بر سال میافزودند و آن ماه اضافی در زمان اجرای اولین کبیسه به نام ماه اول سال میخواندند و در واقع ماه اول را تکرار میکردند، یک فروردین در پایان سال ویکی دیگر به دنبال آن، در آغاز سال. پس از آن تا ۱۲۰ سال دیگر، باز بدون کبیسه، با سال ناقص مدارا میکردند و در پایان این دوره ۱۲۰ سال، دیگر بار یک ماه، بر سال میافزودند و این بار اردیبهشت را مکرر میساختند و هکذا.سالی که در آن کبیسه انجام میگرفت سال بهیزک خوانده میشد و سال مبارکی به شمارمیآمد، مالیاتها بخشوده میشد و جشنهای خاصی بر پا میگردید.(۵۹)
بعد از اسلام، ایرانیان گاهشماری ایرانی را در میان خود نگاه داشته بودند و بجز ماه روزه وحج در سایر موارد از تقویم ایرانی استفاده میکردند و جشنهای خود را نیز بر منوال سابق بر پامیداشتند. البته بودند ایرانیانی هم چون غزالی که مخالف برپا داشتن مراسم ایرانی و بخصوص نوروز بودند. ولی شعوبیه بخصوص بر اجرای مراسم نوروز اصرار داشتند و برگزاری دو جشن بزرگ ایرانی یعنی نوروز و مهرگان را به بزرگان دین نسبت دادند.(۶۰)
در اواخر دوره ساسانی، به دلیل نابسامانیهای حکومتی، کبیسهای که میبایست اجرا شود انجام نگرفت و بعد از اسلام نیز این عمل مورد اهمال قرار گرفت، ظاهراً این «اندرگاه» در آخر آبان میبایست انجام گیرد و نشده بود(۶۱). در ضمن اعمال ماههای قمری، در تشکیلات اداری، اشکالات فراوانی از لحاظ اخذ مالیات پیش آورد. چون مردم در مهرگان و نوروز مالیات یا خراج میپرداختند و گردان بودن این روزها همه نظمها را به هم زده بود. لذا در همان آغاز، بیشتر برای نفع دستگاه خلافت، تغییراتی در این مسیر صورت گرفت(۶۲)
در زمان هارون الرشید، یحیی برمکی به شکایت دهقانها در مورد اشکالاتی که عدم اجرایکبیسه ایجاد کرده بود و دست تنگی آنان در موقع پرداخت مالیات رسیدگی کرد و نوروز را عقبتر برد.(۶۳)
المعتضد بالله، در سال ۲۸۲ هجری قمری، باز در راستای منافع حکومتی خلفاء دستور بهاجرای کبیسه داد، برای این که موقع پرداخت خراج را در سال با برداشت محصول و فعالیتهای کشاورزی دهقانان یکسان کند و امراء مکرر در مکرر در این زمینه تغییراتی دادند(۶۴)
ولی بهترین و رایجترین اصلاحی که در زمینه گاهشماری در ایران، بعد از اسلام به عمل آمد همان ایجاد تاریخ جلالی یا ملکی بود که در دوره ملکشاه سلجوقی در سال ۴۷۱ هجری قمری صورت گرفت. اعتدال ربیعی در این سال در فروردین ماه بود. از این موقعیت استفاده شد و اول سال در اول برج حمل (یعنی روز اول بهار) قرار گرفت و نوروز که تا آن زمان حتی در سال شمسی هم سیار بود، ثابت شد و به نوروز سلطانی معروف گشت. برای ثابت نگاه داشتن در سال شمسی، کبیسه بسیار دقیقی را برقرار کردند؛(۶۵) بدین سان که ساعتهای باقی مانده را هر چهارسال یک بار، به صورت یک روز بر سال افزودند و در نتیجه روزهای سال ثابت شد. اما در میان جوامع سنتی زردشتی، تقویم قدیم به جای خود باقی ماند و مدتها، غالباً از دو نوع گاهشماری سخن گفته میشد، یکی به نام تقویم جلالی و یکی به نام قدیم. مثلاً میگفتند فروردین جلالی،آذر ماه قدیم(۶۶)...
تاریخ هجری شمسی با ماههای برجی: (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت) از اوایل سال ۱۳۲۹ ه. ق، به طور رسمی در ایران اعمال شد. نام این بروج در متون پهلوی به ترتیب به این صورت آمده است: Warrag (بره)، gaw (گاو)، dophikar (دو پیکر)، karzang (خرچنگ)، کagr (شیر)، hoکag (خوشه)، tarazug (ترازو)، gazdum (گژدم)، nemasp (نیماسب)، wahig (بزغاله) dol (دلو)، mahig (ماهی)، ۱۰ ماده سوم قانون محاسبات عمومی در مجلس دوم، در تاریخ ۲۰ صفر ۱۳۲۹ چنین نوشته شده است: «مقیاس زمان، بعد از این در محاسبات دولتی سالهای شمسی و ماههای شمسی (بروج) خواهد بود». از ۱۱ فروردین ۱۳۰۴ هجری شمسی (مطابق با ۱۳۴۳ هجری قمری) سال ایرانی با ماههای فعلی بر پایه ماههای کهن ایرانی اعلام شد.(۶۷)
روزها هم تقسیماتی داشتهاند. شبانه روز به پنج گاه یا زمان تقسیم میشد:
۱ - هاوَن گاه (Hawan) که زمان آن از برآمدن خورشید است تا نیمروز
۲ - رَبیهون گاه (rapihwin) که زمان آن از نیمروز است تا پاسی پس از ظهر (حدود سه ساعت)
۳ - اُزِیرین گاه (Uzerin) که از بعدازظهر است تا غروب آفتاب
۴ - اَبسرو سریم/ او پَسر و ثریمگاه (Ebsrusrim)، از زمانی که نخستین ستاره در آسمان ظاهرمیگردد، تا نیمه شب
۵ - اوشهین گاه (Uکahin) از نیمه شب تا زمانی که ستاره ناپدید گردد.(۶۸)
بر هر کدام از این گاهها سروری موکل است و نیایشهای پنجگانه شبانهروز اختصاص به این گاهها دارد که ضمن آن ایزدان موکل بر این گاهها نیایش میشوند. در طول زمستان به دلیل کوتاهی روزها، گاهِ ربیهوین، یعنی دوّمین گاه از پنج گاه حذف میگردد و نیایش آن صورتنمیگیرد.(۶۹)
تقسیمات فصلی در گاهشماری باستانی ایران به صورت کنونی نبود، با این که نام چهار فصل در فرهنگ واژگان زبانهای کهن ایرانی موجود است: بهار (Wahar)، تابستان/ هامین (hamin)، پائیز (padez)، زمستان (Zamestan)؛ ولی داشتن فصول چهارگانه سه ماهه در سال، سنتی بالنسبه جدید است. اگرچه در بندهشن بدان اشاره شده است.(۷۰)
بجز تقسیمات گاها نباری که سال را به بخشهای نامتساوی بخش میکند، از زمستانی دهماهه و تابستانی دو ماهه در اوستا سخن به میان آمده است، با تأکید بر این که در آن دو ماه نیز هوا بسیار سرد است(۷۱). شاید این تقسیمبندی، بازمانده سنتی قدیمتر از سنت اوستایی است.
اشارهای به تقسیم سال به دو بخش شش ماهه نیز هست(۷۲)
در متنهای پهلوی سخن از تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه پیش میآید.(۷۳) در این تقسیمبندی زمستان از نخستین روز آبان شروع میشد و تا نخستین روز سال که دیو سرما مغلوب گرمای تابستان شود ادامه مییافت(۷۴)در کنار این تقسیمبندیهای فصلی، تقسیمبندی آئینی و معروف دیگری نیز وجود داشتهاست که احتمالاً زیر بنای پیش زردشتی داشته است و سپس با اعتقادات و آئینهای زردشتی و بخصوص با اسطوره آفرینش در ایران باستان پیوند خورده است. بنابر این تقسیمبندی، سال بهشش بخش نابرابر تقسیم میشود، که سالگرد آفرینش شش پیش نمونه دنیای گیتیی: آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان توسط اهوره مزداست(۷۵). این سالگردهای شش گانه معمولاً به صورت جشنهای پنج روزه اجرا میشده است و گاهانبار یا گاهنبار یا گهنبار نامیده میشود.
نخستین گاهانبار سالگرد آفرینش آسمان است و از ۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت اجرا میگردد ومیدیوزرم (Medyozarm)نام دارد به معنی «میانه بهار»(۷۶)
دومین گاهانبار سالگرد آفرینش آب است و میدیوشم (Medyoکam) نام دارد و به معنی «نیمهتابستان»(۷۷)، زمان آن از ۱۱ تا ۱۵ تیر ماه و برابر با انقلاب تابستانی است.
سومین گاهانبار سالگرد آفرینش زمین است(۷۸) و پدیشهه، (Padiکhah) نام دارد به معنی «دانهآور» زمان آن از ۲۶ تا ۳۰ شهریور است، هم زمان با انقلاب پائیزی است و فصل گردآوری غله است.
چهارمین گاهانبار سالگرد آفرینش گیاه است و ایاسریم (Ayasrim) نام دارد به معنی «برگشت»(۷۹)، زمان آن از ۲۶ تا ۳۰ مهر است. چوپان با گله برمیگردد و آغاز زمستان است.
پنجمین گاهانبار که سالگرد آفرینش چهارپای مفید است، میدیاریم (Medyarim) نام دارد. بهمعنی «میان سال»(۸۰). زمان آن از ۱۶ تا ۲۰ مهر است، جشن میان زمستان است و زمانی است که برای دام انبار زمستانی فراهم میشود.
آخرین گاهانبار که سالگرد آفرینش انسان است، همتیهمذیم (Hamaspahmedim) نام دارد و «با هم بودن و گرد آمدن» معنی میدهد(۸۱). زمان آن پنج روز آخر سال یعنی روزهای «بهیزک» است.
نامهای این گاهانبارها نشان دهنده تأثیر تغییرات طبیعی و رویدادهای شبانی و کشاورزی در آن است و هیچگونه اشاره و نشانهای به رویدادهای دینی در آن نیست. بههمین دلیل حدس زدهمیشود که زیر بنای این آئینها بسیار کهن و پیش زردشتی باشد و به دلیل نفوذ در اذهان مردم، با تلفیقی استادانه، با رویدادهای اساطیری زردشتی آمیخته شده و به صورت جشنهای فصلی این دین در آمده است.
گاهانبارها تنها جشنهای کهن این سرزمین نبوده است. از آنجا که واژه جشن پیوندی ناگسستنی با واژه yaz - به معنی نیایش و ستایش کردن دارد، و با واژههای یسن و یشت و ایزدو... هم خانواده است، لذا هر نوع آیین دینی، نوعی جشن و سرور به حساب میآمده است. جشنهای متعددی را در این گاهنامه میتوان برشمرد: نوروز(۸۲)، مهرگان(۸۳)، سده(۸۴)، که جشنهای اصلی به شمار میآیند و هر کدام ریشهای دارند و فلسفهای، جشنهای ماهانه نیز وجود دارد و آن زمانی است که نام هر ماه با نام روز تطابق مییابد. مهرگان مهمترین جشن ماهانه است در روز مهر (روز شانزدهم ماه) از ماه مهر که در اعتدال پائیزی قرار دارد. ما در تقویم کنونی خود ۱۶ مهر را مهرگان میدانیم. در حالی که مهرگان واقعی ۱۰ مهر است، چون برای این آئین بنابر گاهشماری پیشین باید ماهها را ۳۰ روز حساب کرد، در آن صورت ۱۶ مهر واقعی برابر با ۱۰ مهر تقویم کنونی ما خواهد بود.
از همین نوع به شمار میآیند جشنهای فروردگان که در روز ۱۹ فروردین برگزار میشد. تیرگان روز ۱۳ تیر، بهمنگان/ بهمنچه در دوم بهمن ماه، جشن اسفندگان نیز در روز پنجم ماه اسفند انجام میگرفت. جشنی بود مخصوص زنان. بیرونی نقل میکند که در آن زنان به کام خود همسر میگزینند. برخی میگویند که در آن جشن، زنان بر مردان تسلط به هم رسانند و هر آرزویی دارند انجام دهند. برخی معتقدند که در این روز مردان بر زنان بخشها کنند.(۸۵)جشنهای آتش در آذر ماه، جشن سیرسور که در روز چهاردهم ماه دی که به ایزد گوش، ایزد موکل بر چهارپایان، تعلق دارد، برگزار میشد و بخصوص در آن روز با غذا سیر میخوردند(۸۶) وبسیاری جشنهای دیگر که با تشریفات خاص اجرا میشد و به نقل از بیرونی، شمردن شمارجشنهای ایران همانند شمار کردن آبگذرهای یک سیلاب غیر ممکن است.(۸۷)
در پایان به این نکته نیز لازم است اشاره شود که ماده تاریخ در دوران پیش از اسلام، سال تاجگذاری شاهان و یا به روی کار آمدن سلسلهای بوده است. انتخاب سال بر آمدن به تخت را ابتکاری بابلی میدانند.(۸۸) نحوه این احتساب در دربارهای ایران در مواردی به وضوح روشننیست. در دوره هخامنشیان این رسم مرسوم بوده است؛ داریوش پس از برشمردن پیروزیهایش بر شورشیان که با تاریخ روز و ماه مشخص شده است، ذکر میکند: «این است آنچه من به خواست اهوره مزدا، در همان یک سال پس از آن که شاه شدم کردم»(۸۹) پس از شاهان هخامنشی نوبت به اسکندر و سلوکیها میرسد. نحوه احتساب سال اسکندری روشن نیست و گاه با سلوکی در هم میشود. سالهای سلوکی از زمان آنتیوخوس اول، با تاریخ به روی کار آمدن پدرش سلوکوس. محاسبه شده است.(۹۰) اشکانیان سالشمار خود را با سال ۶۵ سلوکی ادامه دادند و آن را با به روی کار آمدن اشک اول احتساب کردند(۹۱) ساسانیان همچون هخامنشیان سالشماری را با تاریخ جلوس شاه شمارش نمودهاند. مثلاً در کتیبه شاپور سکانشاه که در آن سال دوم پادشاهی شاپور ذکر شده است. و کتیبه سلوک که در آن به سال ۴۸ پادشاهی شاپور اشاره گردیده است(۹۲).۱) استاد دانشگاه تهران
۲) نگارنده بخشی از این مقاله را با عنوان »گاهشماری در ایران باستان« در پاریس، در دانشگاه سوربن ۳ Censier در فروردین ۱۳۸۰، عرضه کردهاست.
۳) تقیزاده گاهشماری در ایران قدیم؛ به کوشش ایرج افشار، ۱۳۵۷، ص ۸۲ و ۹۱
۴) مینوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ به غُرّه آید از غُرّه به سَلخ خیام
۵) بیکرمان، »گاهشماری«، تاریخ کمبریج، به کوشش یارشاطر. ترجمه حسن انوشه جلد سوّم ص ۱۸۹ و۱۹۰
۶) تقیزاده، گاهشماری، ص ۹۶
۷) در مورد اختلاف نظرهایی که در این مورد وجود دارد نک همچنین: همایون صنعتیزاده، »دربارهمبداء گاهشماری زرتشتی«، ص ۴.
۸) ۰۷ .P ۹۷۹۱ .snairtsaoroZ ,ecyoB .M -
و ترجمه فارسی آن:بویس. زردشتیان؛ ترجمه عسگر بهرامی، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱، ص ۹۸
۹) مریبویس، تاریخ کیش زردشتی، ترجمه همایون صنعتیزاده، جلد دوم چاپ اول انتشارات توس،۱۳۷۵، ص ۳۸۰.
۱۰) همان، ص ۳۵۰ و نیز نک: پیشگفتار چاپ آخر کتاب زردشتیان، ترجمه فارسی، ص ۱۷.
۱۱) بند ۳۱ کتیبه بیستون
۱۲) ب۲۷۱ .P ,۷۹۹۱ ,siraP edinإmإhca erseP al ed snoitpircsni seL qoceL .P -
۱۳) کتیبه بیستون بندهای ۴۱ .۳۰ .۲۷ .۲۶
۱۴) لوکوک، همان، ص ۱۷۲
۱۵) آموزگار ژاله، تفضلی، احمد، اسطوره زندگی زردشت، چاپ چهارم، ۱۳۸۰، ص ۱۳۵،
۱۶) کتیبه بیستون، بند ۲۸
۱۷) لوکوک همان ص ۱۷۲
۸۱) Ducuzu- کتیبه بیستون بندهای ۳۶ و ۴۲
۱۹) لوکوک ص ۱۷۲
۰۲) Abu- همان جا
۲۱) همان جا
۲۲) کتیبه بیستون، بند ۱۳
۲۳) لوکوک ص ۱۷۳
۲۴) گاهشماری تقیزاده ص ۵۸؛ بیرونی آثار الباقیه به کوشش اکبر دانا سرشت ص ۲۲۳
۲۵) کتیبه بیستون بند ۵۰
۲۶) لوکوک، ص ۱۷۳
۲۷) کتیبه بیستون، بند ۱۸
۲۸) لوکوک ص ۱۷۳
۲۹) کتیبه بیستون. بند ۲۵
۳۰) لوکوک ص ۱۷۳
۳۱) لوکوک ص ۱۷۴
۳۲) کتیبه بیستون بند ۳۵ و ۴۶
۳۳) کتیبه بیستون بند ۱۱.
۳۴) کتیبه بیستون بند ۴۲
۳۵) بویس، زردشتیان، ص ۷۱ و ترجمه فارسی آن، ص ۹۹
۳۶) لوکوک، ص ۱۷۴
۳۷) بندهشن، فصل اول بند ۲۲» نک: Anklesaria, B. T. Zand Akasih, p ۸۲ و نیز بهار، ترجمهبندهشن انتشارات توس چاپ اوّل، ۱۳۶۹، ص ۴۲
۳۸) بندهشن فصل یک بند ۲۴؛ انکلساریا همانجا، بهار همانجا
۳۹) بویس، زردشتیان، ص ۷۱ و ترجمه فارسی ص ۱۰۱
۴۰) نک به بعد
۴۱) آموزگار ژاله، »نوروز«، ماهنامه کلک، شماره ۱۳۷۰ .۲۳ - ۲۴، ص ۳۱ - ۱۹
۴۲) احتمالاً آتشافروزی در شب چهارشنبه آخر سال با زماندهای از این آیین است. در سالهای بعد ازاسلام. هنوز زردشتیان و اکثر ایرانیان با آئینی از گذشته به یادگار مانده، در پشت بامها آتش میافروختند وبدینسان آمدن نوروز اعلام میشد
شاید یکی از این سالها این رسم با شب چهارشنبه آخر سال قرین شده است و از آن پس در همین شبماندگار مانده است. نک: فرهاد آبادانی، »چهارشنبه سوری و جشن نزول فروهرها«، مجموعه مقالاتجشن نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر، انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر. ۱۳۵۶/۲۵۳۶، ص ۵
۴۳) آیا رسم سیزده بدر را میتوان بازمانده این آیین دانست؟
۴۴) نک به بعد.
۴۵) گزیدههای زاد سپرم. فصل ۲۰، بند یک، اسطوره زندگی زرتشت، ص ۱۳۵
۴۶) لوکوک، ص ۱۷۲
۴۷) بویس، زردشتیان، ص ۷۳ و ترجمه فارسی آن ص ۱۰۱۴۸ ) تقیزاده گاهشماری، ص ۵۸.
۴۹) کریستین سن. نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان، ترجمه ژالهآموزگار، احمد تفضلی. چاپ دوّم جلد اول و دوم. ص ۲۱۴
۵۰) بیرونی، آثارالباقیه، ترجمه ص ۲۱۱
۵۱) کریستین سن، نمونههای نخستین انسان... ص ۲۱۵ و ۲۱۶
۵۲) بویس، زردشتیان، ص ۷۲، ترجمه ۱۰۰ و ۱۰۱ همچنین نک به همایون صنعتیزاده، پیمانههای زمان سنجی در گاهشماری ایران باستان، ص ۲۵ که بااستناد به بیرونی، این ماه را »خور« مینامد و استدلالهای ارزندهای درباره این ماه و روز خور دارد.
۵۳) بویس، زردشتیان، ص ۷۲، ترجمه ۱۰۰ و ۱۰۱
۵۴) یسنا، فصل ۱۶. نک: پورداود، یسنا، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۰ جلد اوّل ص ۱۹۵ - ۱۹۳ ونکبندهشن، فصل یک بند ۲۳، انکساریا، ص ۲۸، بهار، ص ۴۲
۵۵) بویس، زردشتیان، ص ۷۱. ترجمه ۹۹
۵۶) بندهشن، فصل اول بند ۲۲.
۵۷) تقیزاده، نوروز، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ۱۳۵۶ /۲۵۳۶، ص ۵
۵۸) تقیزاده، گاهشماری، ص ۱۰ به بعد.
۵۹) همان، ص ۱۵
۶۰) تقیزاده، گاهشماری. ص ۱۵۳
۶۱) همان، ص ۲۳
۶۲) همان ص ۱۵۶
۶۳) همان ص ۱۵۶
۶۴) همان ص ۱۵۷
۶۵) همان ص ۱۶۸
۶۶) همان، ص ۱۷۱
۶۷) تقیزاده گاهشماری، ص ۲
۶۸) پورداود، خرده اوستا، ص ۱۴۸. به بعد
۶۹) آموزگار، ژاله. »ایزدانی که با سال نو به زمین باز میگروند«، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز،سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ - ص ۹۹.
۷۰) بندهشن فصل ۲۵ بند ۲۵، انکلساریا ص ۲۰۸، بهار، ص ۱۰۷
۷۱) وندیداد، فرگردیک، بند ۲ و ۳، این توضیح در زند و ندیداد اضافه شده است.
۷۲) تقیزاده، گاهشماری، ص ۴۴.
۷۳) وندیداد فرگردیک بند ۴. و بندهشن فصل ۲۵ بند ۷
۷۴) آموزگار، »ایزدانی که با سال نو به زمین باز میگردند«، ص ۹۷
۷۵) بندهشن، فصل یک الف. بند ۱۴ به بعد، انگلساریا، ص ۲۶، بهار، ص ۴۱
۷۶) بندهشن فصل یک الف. بند ۱۶؛ در اوستا: maidyoi - zarama
۷۷) بندهشن. فصل یک الف، بند ۱۷؛ در اوستا: maidyoi - کam
۷۸) بندهشن، فصل یک الف، بند ۱۸؛ در اوستا: paitiک - hahya
۷۹) بندهشن، فصل یک الف، بند ۱۹؛ در اوستا: ayaqrima
۸۰) بندهشن، فصل یک الف، بند ۲۰؛ در اوستا: maidyairya
۸۱) بدهشن، فصل یک الف، بند ۲۱؛ در اوستا: hamaspaqmaedaya
۸۲) آموزگار »نوروز«، ص ۳۱ - ۱۹
۸۳) صفا، ذبیحالله، گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان، ص ۱۸ تا ۵۸
۸۴) آموزگار »ایزدانی که با سال نو به زمین باز میگردند«، ص ۹۹
۸۵) صفاء گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان، ص ۱۳۰
۸۶) همان، ص ۱۲۶
۸۷) آثار الباقیه، ترجمه فارسی، ص ۳۰۳ و ۳۰۴
برای اطلاع بیشتر از این جشنهای نک، بویس، »جشنهای ایرانی«، تاریخ کمبریج، بهکوشش یارشاطر،ترجمه حسن انوشه، ص ۲۰۵ تا ۲۳۵
۸۸) بیکرمان، »گاهشماری«، ص ۱۹۲
۸۹) کتیبه بیستون، بند ۵۲
۹۰) بیکرمان، »گاهشماری«، ص ۱۹۵
۹۱) همانجا
۹۲) تفصلی، احمد تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، انتشارات سخن، ۱۳۷۵،ص ۹۴ و ۹۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست