سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
عقلانیت در مکتب عالمان شیعه
دعوت به تعقل، تفکر، تدبر از دعوتهای مهم و مکرر خداوند است که در ۵۰ آیه از قرآن کریم تکرار شده است؛ به گونهای که انسان بیتعقل در عداد بدترین و پایینترین موجودات بهشمار آمده است: «ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون» (انفال/۲۲) و در اهتمام تعقل و خردورزی همین بس که پیامبر بزرگ اسلام، بنیان و عماد دین را عقل شمردند و فرمودند: «ولکل شی دعامه ودعامهالدین العقل ولکل قوم غایه وغایه العبادالعقل» و امام عدل و آزادی امیرمومنان علی(ع) مهمترین پیام پیامبران را برانگیختن خردهای خفته آدمیان دانست؛ یعنی دینی که در کنارش خردورزی نباشد و آدمی همواره سر در آستین تقلید داشته باشد، آن دین باعث رستگاری نخواهد بود. خردورزی در آیین تشیع به گونهای مورد اهتمام است که امامان شیعی همواره شاگردان خود را به تعقل، تحریک و تحریض میکردند. شاگردان مکتب صادقین(ع) تا آنجا جامه آزاداندیشی براندام آیین خود داشتند که از امامان طلب دلیل میکردند و به اصطلاح امروز خط قرمزی را در عرصه دانش نمیشناختند. کسانی چون زراره بن اعین با امامان خود به محاجه برمیخاستند و برخی از صحابه با امام خود گاهی اختلاف نظر داشتند و گاه در مسائل فقهی از آنان درخواست سند و مدرک میکردند. (کشف القناع تستری،۷۱و۷۲)
کاربرد عقل در حوزه معارف شیعی تا آنجاست که در مسائل اعتقادی و گزارههای مربوط به آن باید با قدرت استدلال همراه باشد و در حوزه مسائل عملی و فرعی و فقهی عقل از منابع استنباط و اجتهاد قلمداد شده است. در اختلافی که در سدههای دوم و سوم میان معتزله و اشاعره صورت گرفت، شیعه از معتزله جانبداری کرد، زیرا در این مکتب حسن و قبح عقلی و ذاتی افعال مطرح و مقبول بود؛ یعنی هر امر و نهیای که خداوند صادر میکند، به خاطر حسن و قبحی است که در آن فعل وجود دارد و عقل آدمی میتواند پارهای از ملاکات را دریابد. البته امامان شیعه عقلگرایی را به نوعی به شاگردان خود آموختند که در ورطه قیاس نغلطند؛ زیرا مکتب مقابل فقه جعفری مانند مذهب ابوحنیفه که آزادیاندیشی او در برابر حکومت عباسی قابل تحسین است، ولی به خاطر رویگردانی از تمامی سنت که اهل بیت عهدهدار آن بودند، به نوعی قیاس روی آورد که در نزد امام صادق (ع) مطرود بود. به هر حال مکتب تشیع از نخست، هم در حوزه کلام و هم در حوزه فقه با یک عقلانیت بنیادی شکل گرفت و دستگاه حقوق شیعی در حوزههای عبادی، اجتماعی و حتی سیاسی بر همین مبنا رشد یافت. بحث مشروعیت و ماهیت خلافت و اینکه چه کسی در زمان غیبت عهدهدار مناصب عمومی است و آیا میتوان با حاکمان از در تعامل وارد شد و در چه صورت میتوان با آنان همکاری کرد، تفکیک حقالله از حقالناس، جواز قضا، اجرای حدود، اقامه نماز جمعه، جهاد در عصر غیبت و عدم جواز آن، از جمله بحثهای دراز دامنی بود که در حوزه فقه همراه با تعقل و استدلال مطرح شد. شیخ مفید با تالیف کتاب «تصیح الاعتقاد» در نقد نظریات کلامی استادش صدوق، مبنای عقلانیت نوینی را در کلام پایهگذاری کرد و در ۸۰ مساله با استادش صدوق اختلافنظر پیدا کرد. در پی آن شیخ طوسی با تالیف کتاب مبسوط، پایهگذاری عقلانیت در حوزه فقه را حیاتی دوباره بخشید و سخن امام صادق(ع) را که فرموده بودند: «علینا القاء الاصول و علیکم بالتفریع» معنا بخشید.
در کنار دو حوزه فقه و کلام، حوزه فلسفه را شاهدیم که عقلانیت عالمان و حکیمان شیعی کم از فیلسوفان یونان نیست؛ چه بزرگانی چون ابن سینا را شارح افکار ارسطو بدانیم و یا مبتکر مسائل بزرگ فلسفی. به قول شیخ عبدالله نعمه نویسنده کتاب فلاسفه شیعه: ابن سینا از روش فارابی که شارح مذهب ارسطو بود، پیروی نکرد، بلکه علم یونان را با حکمت شرق ممزوج ساخت و مثل فارابی و فلاسفه دیگر تنها دنبالهروی از فلسفه افلاطون و ارسطو نکرد و میگفت؛ آنچه بر کتابهای قدما شرح نوشتهاند، ما را بس است و اینک وقت آن است که ما خود فلسفه خاصی برای خویش به وجود آوریم. مهم این است که عقلانیت قرآن و جهانبینی که این کتاب آسمانی عرضه کرده بود، در دیدگاه این فیلسوفان تاثیر داشت. به روایت شهید مطهری؛ طرح مباحث الهیات به وسیله ائمه(ع) و تجزیه و تحلیل آن مسائل که نمونه آنها و در صدر آنها نهج البلاغه است، سبب شد که عقل شیعی از قدیم الایام به صورت عقل فلسفی درآید و البته این یک بدعت و چیز تازه در اسلام نبود؛ راهی است که خود قرآن پیش پای مسلمانان نهاده است. همچنین به روایت احمد امین مصری در کتاب «ظهی الاسلام»، فلسفه به تشیع بیش از تسنن میچسبد و این را در عهد فاطمیون مصر و آلبویه ایران میبینیم. حتی در عصرهای اخیر نیز کشور ایران که شیعه است، از تمام کشورهای اسلامی دیگر بیشتر به فلسفه عنایت داشت. سیدجمال اسدآبادی که تمایلات شیعی داشت و در ایران تحصیل فلسفه کرده بود، همین که به مصر رفت، یک جنبش فلسفی در آنجا به وجود آورد.(بنگرید، سیری در نهج البلاغه/ ص۴۰)
از سوی دیگر، عقلانیت شیعی در حوزه اندیشه سیاسی نیز نمود یافت. در فلسفه سیاسی فارابی هرگاه از رئیس مدینه فاضله سخن به میان آید، شرایطی که بر میشمرد به امامت به نحوی که در تشیع مطرح است، سخن میگوید؛ هر چند به قول دکتر داوری اردکانی، وقتی از رای فارابی درباره امامت سخن گفته میشود، مقصود این نیست که او را به یکی از فرق شیعه باید منتسب کنیم و به گمانم نویسندگانی که چنین اصراری داشتهاند و فیالمثل سعی در اثبات تشیع او کردهاند، بیشتر مقصد ایدئولوژیک داشته و کلمات فیلسوف را تفسیر کردهاند. (فارابی، طرح نو/ ص ۲۶۵) اما به هر حال مورخان تاریخ فلسفه، فلسفه سیاسی فارابی را مقرون به اعتقادات شیعی دانستهاند. به روایت دکتر فروخ؛ فارابی برای رئیس مدینه فاضله خود شرایطی را پیشنهاد کرده است که با آنچه که شیعه در مورد امام قائلند، قابل تطبیق است. در این جا در مقام بر شمردن فیلسوفان شیعی نیستم که خود تاریخی است دراز دامن؛ از ابوعلی سینا تا خواجه نصیر و خاندان نوبختی و در سدههای اخیر از ملاصدرا و ملاهادی سبزواری تا علامه طباطبایی و شهیدمطهری.
در این میان، سوالی تحت عنوان اینکه «آیا انحطاط عقلانیت در تاریخ تفکر مسلمانان، به ویژه در فرهنگ شیعی رخ داده است؟» در اینجا به سه جریان عمده میتوان اشاره کرد که در سست کردن پایههای عقلانیت تاثیر مهمی داشتهاند که تاثیر اینها تاکنون مانده است:
۱ ) جریان خوارج: نام دیگری که پیامبر بر خوارج گذاشت، مارقین است. در جریان جنگ حنین شخصی هنگام تقسیم غنائم پیش حضرت آمد و عرض کرد: عدالت کن. حضرت فرمود: اگر من عدالت نکنم، چه کسی عدالت خواهد کرد؟ عمر اجازه خواست تا او را بکشد. حضرت فرمود: رهایش کن. او یارانی خواهد یافت که نماز و روزه هر یک از شما را در مقابل نماز و روزه خویش کوچک شمرد. آنان از دین بیرون خواهند رفت؛ مانند بیرون رفتن تیر از کمان. مارق یعنی کسی که به سرعت از دین خارج میشود. در اینجا خروج از دین به معنای کافر شدن نیست. مارق یعنی کسی که به خاطر خشک مغزی و افراط در تعصب و دینورزی از دینداران جلو میافتد و جلو افتادن از دین به معنای خروج از دین است؛ زیرا راه افراط میپیماید. به فرمایش امام علی(ع)؛ آنان (مارقین) در پیمودن راه حق به خطا میرفتند. برخلاف یاران معاویه که در راه باطل درست میرفتند. به این ترتیب، جمود و خشک مغزی در خوارج، بزرگترین ضربه را بر عقلانیت اسلامی حتی شیعی وارد کرد. به تعبیر استاد مطهری؛ اگر خوارج از میان رفتند، جمود و تنگنظری آنان از میان نرفت... بعضی از خشک مغزان را میبینم که جز خود و عدهای بسیار محدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند. دائره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند. وای به حال جامعه مسلمین از آن وقت که گروهی خشک مقدس یک دنده جاهل بیخبر، پا را به کفش کنند و به جان این و آن بیفتند.(جاذبه و دافعه علی ع/ ۱۵۶)
در این روزگار این روحیه به اصطلاح حضرت علی(ع)؛ «جفاه طغام و عبید اقزام» یعنی فاقد اندیشه عالی و احساس لطیف در جوامع اسلامی اعم از شیعه و سنی، وجود دارد که هیچ اندیشهای را جز آنکه خود میفهمند، قبول ندارند و حتی حاضرند برای مخالفان خود شمشیر بکشند. در تاریخ موارد زیادی وجود دارد که عدهای در دینداری از پیامبر(ص) پیشی میگرفتند و به اصطلاح مارق بودند. قرآن نیز به بعضی مسلمانان هشدار داده بود که از خدا و رسول پیشی نجویند؛ «یا ایها الذین آمنوالا تقد موابین یدیالله و رسوله» (حجرات/۱) هنگام فتح مکه در ماه رمضان پیامبر اسلام از شهر مدینه خارج شد، دستور داد روزه را افطار کنند. عدهای از همراهان چنین کردند ولی عدهای از پیامبر پیشی گرفتند و حاضر نشدند روزه خود را افطار کتتد.
۲ ) اشعریگری: مورخان تمدن اسلامی بر این باورند که یکی از عوامل عمده انحطاط مسلمانان، غلبه تفکر اشعریگری بر عقلگرایی آنان بود. شاید ریشه این غلبه در زمان متوکل عباسی صورت گرفت که اشاعره با نفوذ در دستگاه سیاسی اسلام و تاثیر بر خلیفه، توانستند در برابر معتزله بایستند و حکومت نیز برای بقای خود با تحجر وخرافات آمیخته شد؛ تا اینکه در قرون چهارم و پنجم سختگیری و تعصب ضربه بزرگی بر علوم عقلی اسلام و بر فلسفه زد. به تعبیر استاد مطهری؛ در قرن سوم هجری اشاعره بر معتزله که اینگونه تعقلات را جایز میشمردند، پیروز شدند و این پیروزی ضربه بزرگی بر حیات عقلی اسلام وارد آورد. اخباریین خود ما در قرنهای دهم تا چهاردهم و مخصوصا در قرنهای دهم و یازدهم دنبالهرو افکار اشاعره بودند. (مطهری سیری در نهج البلاغه/ ص ۴۶)
اشاعره کسانی بودند که برای احکام عملی اسلام هیچ ملاک و مبنایی عقلی قائل نبودند و به الفاظ و ظواهر قرآن و حدیث استناد میکردند و به اصطلاح فنی، حسن و قبح عقلی را برای افعال باورنداشتند. پیداست که در این مکتب، عقلانیتی صورت نمیگیرد و اجتهاد معنا ندارد و تمامی مسلمانان باید مقلد محض باشند و ظاهر نص را بر هر چیز مقدم بدانند. اگرچه عالمان شیعی از مکتب اشعریگری بیزاری جستند ولی تاثیر این مکتب را در معارف شیعی نمیتوان نادیده گرفت. شاید حملاتی که در قرون چهارم و پنجم علیه فلسفه صورت گرفت، ناشی از همین تفکر بوده باشد. ذبیحالله صفا که سیر عقلی مسلمین را دنبال کرده است، راجع به دوره انحطاط علوم بر این باور است که شکست علمی مسلمین از اواسط قرن سوم شروع شد که متوکلعباسی تفکر اشعری گری را حاکم کرد. به قول مسعودی در «مروج الذهب» چون خلافت به متوکل رسید، امر به ترک نظر و مباحثه در جدل و ترک اعتقاداتی که در ایام معتصم و واثق بر آن بودند، کرد و مردم را به تسلیم و تقلید فرمان داد. (تاریخ علم عقلی در تمدن اسلامی/ ۱۳۴) به هر حال جریان اشعریگری در فرهنگ شیعی، پس از مدتی در اخباریون و حدیثگرایان رخ نمود.
۳ ) اخباریگری: جریان حدیثگرایی ریشه در سدههای نخست تاریخ تفکر مسلمین دارد. در مکتب اهل سنت احمد بن حنبل به عنوان حدیثگرا یا ظاهرگرا معروف است. در مکتب تشیع نیز در قرن چهارم جریان حدیثگرایی غالب شد و دو فقیه نامدار؛ حسن بن علی بن ابی عقیل نعمانی نگارنده کتاب «المتمسک بحبل الالرسول» و ابن جنبد اسکافی نویسنده «تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه»، از کسانی بودند که محکوم و مطرود حدیثگرایان واقع شدند ومکتب فقهی آنان بهخاطر اعمال قواعد اصولی و عقلی دیری نپایید. به روایت دکتر حسین طباطبایی مدرسی در اوایل غیبت صغری تا نیمه دوم قرن چهارم، مکتب حدیثگرایی بر محیط علمی و مراکز فرهنگی شیعه کاملا چیره شد و حکمرانی بلامنازع داشت. تا اینکه در اوایل قرن پنجم متکلم برجسته و فقیه عقلگرای شیعی؛ محمد بن نعمان بغدادی معروف به شیخ مفید که یک استوانه علمی بود و نزد شیخ صدوق شاگردی کرده بود، راه را برای تعقل گشود و عقلانیت فراموش شده را به حوزههای شیعه باز گرداند. شاید کمتر عالمی به مانند شیخ مفید بر اصحاب حدیث تاخته باشد؛ تا آنجا که چند رسالهای بر رد استادش شیخ صدوق که در آن دوران سرآمد حدیثگرایان بود، نوشت. او رساله جواب اهل الحایر و کتاب تصحیحالاعتقاد را در نقد و رد افکار شیخ صدوق نگاشت. بنیان علمی مفید چنان محکم بود که ستون پا برجای حدیثگرایان را از جا کند. بعضی محققان مدعی شدند که دفاعیات مفید و سید مرتضی از عقلانیت شیعی باعث احیای مکتب اعتزالیه شد. (شهرستانی، ملل و نحل/ ۱۶۹) مفید مکتب عقلگرایی را چنان پی ریخت که مکتب عقلانی بغداد برمکتب حدیثگرای قم چیره شد. پس از او شاگردانش؛ همچون شیخ طوسی و سید مرتضی، راه استاد را پیش گرفتند و پس از آنان دیگر به نقل احادیث اکتفا نمیشد، بلکه هر روایتی را به نقد و تحلیل میگذاشتند. از عصر شیخ مفید به بعد دانش اصول مبنا و مدار اجتهاد قرارگرفت. کتاب عدهالاصول از شیخ طوسی و الذریعه اثر سید مرتضی در همین راستا نگاشته شد. سید برای به نقد گذاشتن روایات، خبر واحد را از حجیت انداخت و گفت: انالله ما تعبدنا بالعمل باخبار الاحاد فیالشرع؛ خدای تعالی در شریعت از راه عمل به اخبار واحد ما را به بندگی فرانخوانده است. (الذریعه/ج۱ص/۲۸۱)
اگر روش و بینش عقلگرایانه شیخ مفید و نگاه نقادانه او در کلام و فقه ادامه مییافت و با موانع اخباریگری در قرون بعد برخورد نمیکرد، فقه و کلام شیعه و اصولا معارف شیعی جلوه دیگری پیدا میکرد. جالب اینکه شیخ طوسی راه و روش شیخ مفید و سید مرتضی در توسعه علم اصول را ناکافی دانست و گفت: بر آن شدم تا کتاب دیگری، یعنی عدهالاصول را تالیف کنم. کتاب عدهالاصول شیخ الطایفه و نیز مبسوط او که بزرگترین تفریع فروع در آن زمان بود، از شاهکارهای عقلانیت در فقه شیعه است. این عالم عقلگرای بزرگ شیعی در کتاب دیگرش به عنوان تمهیدالاصول سخنی شنیدنی دارد؛ میگوید: نمیتوان از راه گردن نهادن به گفتار دیگران خدا را شناخت، زیرا پذیرفتن سخن بیدلیل ناپسندیده است... و نیزگردن نهادن بیدلیل به گفتار راست بر پذیرفتن سخن دروغ برتری ندارد. (تمهیدالاصول ترجمه مشکوهالدینی ص۸) پس از شیخ طوسی، یکی از عقلگرایان مشهور شیعی یعنی محقق حلی با تالیف کتاب «شرایعالاسلام در فقه» و «نهجالوصول الی معرفهالاصول» حوزه عقلانیت در فقه شیعی را رونقی دوباره بخشید. او برای به نقدگذاشتن اخبار، احادیث را به ۴ گروه تقسیم کرد؛ اخبارصحیح، موثق، حسن و ضعیف. کتاب شرایع علامه و کتاب تحریرالاحکام وی ۲۰۰ سال پیش به زبانهای فرانسه و روسی ترجمه شد. این سیر عقلانیت تا قرن دهم ادامه یافت.
فقیهان شیعی یا طرفدار مکتب اخباری و اهل حدیث هستند؛ یا طرفدار اجتهاد اصولی. دعوا میان این ۲ گروه از نخست وجود داشته است. اهل حدیث منابع حقوق اسلامی را قرآن و حدیث میدانند و طرفداران مکتب اصولی منابع حقوق اسلامی را قرآن، حدیث، اجماع و عقل عنوان میکنند. مکتب اخباریگری در فقه شیعه، از قرن یازدهم توسط محمدامین استرآبادی دوباره رونق یافت. برخی محققان، این جریان را با حکومت صفویه بی ربط نمیدانند و برخی با جریان حسیگری در اروپا. مرحوم شهیدمطهری از قول آیتالله بروجردی میگوید: ایشان میگفتند؛ من حدس میزنم که فکر اخباریگری در میان مشرق زمین ناشی از فکر مادیگری در مغرب زمین است؛ یعنی زمانی که فلسفه حسی را ابداع کردند.(مجموعه آثارج۲۱/ص ۱۰۹)
در زمان حکومت صفویه که اقتضاء میکرد، اخبار و احادیث تقویت شود و علوم عقلی(مانند فلسفه، منطق و علم اصول) تحریم شود، باز مکتب اخباری نیرو گرفت و مردانی چون محمدامین استرآبادی و فیض کاشانی برخاستند. شگفت آنکه مرحوم فیض کاشانی با اینکه مشرب فلسفی داشت، در نهایت راه اخباریان در پیش گرفت. میدانیم که جانبداری از فلسفه و حدیث در یک نفر جمع نمیشود، گویی که فیض هم علیرغم میل درونی خود تحت تاثیر یا فشار محیط در عین بحث از فلسفه و کلام و حتی شعر و عرفان، در فقه خود، راه مکتب اخباری گرفت. (جعفر لنگرودی، مکتبهای حقوقی در اسلام / ص۲۸۶) هر چند در زمان صفویه یک نوع بیمهری نسبت به علوم عقلی صورت گرفت. به گونهای که صاحب حکمت متعالیه صدرای شیرازی، نتوانست آزادانه افکار فلسفی و عرفانی خود را گسترش دهد، البته در این دوره مکتب محقق کرکی، عالم صفوی وجود داشت که با قدرت علمی خویش از مبانی اصولی بهره میگرفت. در کتاب وزین «جامع المقاصد» مسائلی از قبیل حدود اختیارات فقیه، صلات جمعه، خراج و مقاسمه را به بحث گذاشت. همچنین در این دوره مقدس اردبیلی در دو کتاب مجمع الفایده و البرهان و زبدهالبیان، با اتکا به روش اصولی و تحلیلی، آزادانه نظرات جدیدی در فقه مطرح کرد. ولی در همان دوران چند نفر از عالمان بزرگ شیعه یا روش اخباری در پیش گرفتند و یا راه میانه را برگزیدند؛ از جمله: علامه محمدباقر مجلسی (صاحب کتاب بحارالانوار)، ملا محسن فیضکاشانی (نگارنده کتاب وافی)، شیخ حر عاملی (نگارنده کتاب وسایلالشیعه)، شیخ یوسف بحرانی (نگارنده کتاب الحدایق الناضره.)
ملا امین استرآبادی از دانشمندان شیعی که در قرن یازدهم هجری زندگی میکرد. او پس از اقامت در شهر مدینه به نگارش کتاب « الفواید المدینه فی رد من قال بالاجتهاد و التقلید» پرداخت و علمای اصولی شیعه را به باد انتقاد گرفت. در مکتب اخباریگری که استرآبادی تاسیس کرد تنها منبع استنباط احکام، حدیث معصومین بود: «باید دانست که دلیل بر حکم شرعی منحصر در دو چیز (کتاب و سنت) است. از سویی معلوم شد که مدلول کتاب و سنت جز از طریق امامان (ع) دانسته نمیشود. بنابراین مشخص است که مدرک احکام شرعی جزو احادیث ایشان نمیباشد.» (ملا امین، الفواید/ ص ۱۷)
البته اصطلاح اخباری و اصولی قبل از ملاامین استرآبادی وجود داشته و در ملل و نحل شهرستانی هم (۴۷۸ قمری) آمده است. همچنین علامهحلی این اصطلاح را بهکار گرفته است. در کلام قدما مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی تعابیر«اصخاب الحدیث» و «المتسکین بالا خبار» بهکار رفته است. شیخ مفید میگوید: «آن دسته از اصحاب ما که وابسته به اخبارند، افرادی سلیم النفس، کند ذهن و ساده انگارند. احادیثی را که میشنوند با تمام وجود میپذیرند. تاملی در سند احادیث نمیکنند. حق و باطل آن را تمییز نمیدهند و معانی ان را درک میکنند.» بنابراین از قدما، کلینی و شیخ صدوق را به عنوان اخباری و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی را به عنوان اصولی نام میبرند. البته منازعات و تعابیر تند و تیز از زمان محدث استرآبادی شروع شد. به روایت یوسف بحرانی (متوفی به سال ۱۱۸۶ قمری)؛ بانگ این نزاع تا زمان نویسنده کتاب «الفوائد المدینه» برنخاسته بود. او زبان فضیحت را به روی افراد گشود و همواره بیان تند و تیز خود را به کار برد که شایسته چنین عالمی نبود. این نزاع موجب شد که عالمان از هر سو – اخباری و اصولی- به همدیگر توهین کرده و یکدیگر را توبیخ کنند. (حدایق/ ج۱/ ص ۱۷۰)
به هر سو عمده رسالت اخباریها بر داشتن عقل به عنوان منبع استنباط و بسندهکردن به کتاب و سنت بود. شیخ حر عاملی (متوفی سال ۱۱۰۴ قمری) که طریق اخباریین را پیشه کرد (به گفته شیخ یوسف بحرانی درباره وی؛ کان عالما فاضلا محدثا اخباریا) در کتاب وسایلالشیعه نزدیک صد کتاب حدیث نام برد و از همه آنها نقل روایت کرد و آنها را در عداد حدیث صحیح دانست. آیتالله خویی در کتاب معجم رجال الحدیث میگوید: هیچیک از دفاعیات شیخ حر عاملی در نقل این احادیث موجه نیست و میگوید؛ صاحب کتاب وسایل الشیعه برای اثبات صحت صدور احادیث کتابش از معصومین (ع) وجوهی به عنوان ادله ذکر میکند که هیچ ارتباطی با نتیجه بحث ندارد.... این دسته از عالمان به نقل احادیث اکتفا کرده و هیچ عقل درایتی خود را بر عقل روایتی ترجیح نداده اند؛ فیالمثل شیخ صدوق در سلسله احادیث کتابالصوم چند روایت میآورد که ماه مبارک رمضان ۳۰ روز کمتر نمیشود. (فی روایه محمدبنسنان عن حذیفه بن منصور عن الی عبدالله (ع) قال شهر رمضان تلاتون یوما لا ینقص ابدا)، امام صادق فرمودهاند؛ ماه رمضان ۳۰ روز کمتر نمیشود. مانند این روایت از قول یاسر خادم از امام رضا (ع) آمده است.(من لا یحضره الفضیه/ج۲/ ص ۱۶۹و ۱۷۰) این روایت با علم، عقل و تجربه بشری هیچ سازگاری ندارد.
کار اخباریها این بود که فقه را وارد مدار حدیث کردند و عقل نقادی هم در میان نبود تا احادیث کتب اربعه را نقادی کند. عجیب اینکه با همه روایات در ستایش از تعقل و تدبر و اینکه باید محتوای یک روایتی را با عقل و با مضامین قرآن سنجید و در همان کتب حدیثی دهها روایت در ستایش عقل آمده است، ولی در مکتب اخباری به پارهای از روایات اعتماد شد که هیچ مبنای عقلی و حتی نقلی درست نداشت.
با حرکت اخباریون در قرون یازدهم و دوازدهم، باب اجتهاد در حال مسدود شدن بود که عالم سترگ به نام وحید بهبهانی (وفات۱۲۰۵ قمری)، در برابر اخباریگری ایستاد و توانست اجتهاد به شکل پیشین را در فقاهت شیعی باز گرداند. او با نگارش کتاب «الفوایدالجدیده» در برابر کتاب «الفواید المدینه» نظریه اخباریگری را بهطور جدی در بوته نقد گذاشت و در آن کتاب نوشت؛ بیشتر اخبار کتب اربعه و جزو آنها از کتب معتبر حدیث از ویرانی در سند یا متن یا غیر آن سالم نماندهاند. (الفواید الجدیده/ ص ۲۳۸)
پس از اقدامات عالمانه وحید بهبهانی، شیخ مرتضی انصاری (۱۲۸۱ ه ق) فقیه اصولی و عقلگرا و عرفپذیر با تدوین دو کتاب مکاسب و رسائل بنیان علم اصول و به کارگیری ادله عقلی را پایههای محکم بخشید و عقل قطعی را در برابر نقل، غالب دانست و گفت: اگر حکمی بهطور قطع از راه عقل کشف شد، دلیل نقلی نمیتواند با آن معارضه کند و اگر دلیل نقلی مخالف دلیل عقلی بود، باید دلیل نقلی را تاویل کرد. (فرایدالاصول،ص۱۸) و در نکوهش اصحاب مقلده گفت: فقیه نباید دنبال اقوال گذشتگان باشد...
شاید تفکری که مرحوم آخوندخراسانی در صدر مشروعیت از خود نشان داد و توانست راه خود را از برخی روحانیون ضدمشروطه جدا کند و در زمان غیبت، حکومت عدالتخانه و ضدسلطنت مطلقه را مشروع بداند، تفکر اصولی او بود. نائینی نیز، نظریه کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را از دل تفکر اصولی خود برآورد. البته متاسفانه نظرات آخوندخراسانی و نائینی، آنطور که باید در حوزهها جا نیفتاد و آرای سیاسی این دو نامورنامی مظلومانه در محاق فرو رفت.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست