جمعه, ۱۳ مهر, ۱۴۰۳ / 4 October, 2024
مجله ویستا
مبانی گفت و گو میان ادیان
آگاهی روزافزونی نسبتبه لزوم اقدامات مستمر جهت گفت و گو میان ادیان جهان و بویژه میان مسلمانان و مسیحیان وجود دارد، در این میان آنچه تازه است واقعیت ادیان چندگانه نیست، بلكه درونی ساختن آگاهی از تكثر بنیادین در ضمیر معتقدان به ادیان میباشد . با افزایش آگاهی نسبتبه تنوع و تكثر، دیگر نمیتوان وجود سایر معتقدان را به منزله بیگانگان كه دنبالهرو شیوههای عجیب و نامانوس هستند تلقی كرد . البته تنوع ژرف مشكلی در روابط میان پیروان مذاهب مختلف نیز مطرح میكند . در این مقاله سه رویه كنونی - نگرشها و راهبردهای انحصار گرایی، شمول گرایی و تكثر گرایی - در زمینه گفت و گو میان ادیان مورد بررسی قرار گرفته و برای گفت و گو چهار پیش شرط مطرح گردیده و در پایان به سه ویژگی شناخت و معرفتبشری اشاره شده است .
حمد و سپاس خداوند را سزاست . درود بر او و بر شما . من به عنوان یك مسیحی كاتولیك نزد شما آمدهام تا در مورد گفت و گو میان ادیان با شما سخن بگویم . لطفا نظرات مرا فقط به صورت یك طرح و پیشنهاد كه برخاسته از میراث مسیحی من ستبنگرید و نه به منزله سخن آخر، كه روح و جوهره اصلی گفت و گو بیان و ارائه یك دیدگاه و سپس آماده شدن برای اظهار نظر دیگران و پاسخ آنان از منظر تجربه و اعتقاد دینی خود و دستیابی به فهم درستتر و متقابل یكدیگر است . بسیاری از ما مؤمنان، اعم از مسلمان و مسیحی، به این نكته واقفیم كه گفت و گو میان ما امروزه ضرورتی بسیار مهم است . ژان پل دوم، پاپ كنونی، بارها اهمیت گفت و گو با اسلام را به كاتولیكها گوشزد كرده است . واقعیت این است كه در خلال حدود سه دهه گذشته، پاپ پل ششم (متوفی ۱۹۷۸) و ژان پل دوم (از ۱۹۷۸ تاكنون) بیش از هفتاد و پنج پیام و درخواست ویژه خطاب به گروههای گوناگونی از مسلمانان صادر كرده و در آنها احترام عمیق خود را به دین شما ابراز داشته و خواستار پای بندی و ایمان مشترك به خداوند ابراهیم شدهاند .
اجازه دهید از میان این پیامهای فراوان به نقل یكی از آنها بپردازم كه لحن و آهنگ سایر پیامها را منعكس میسازد . این پیام با عنوان «پیام به معتقدان اسلام در پایان ماه رمضان» (۲۲ آوریل ۱۹۹۱) در سوم آوریل همان سال از رم فرستاده شده است:
«هر سال، رسم شورای گفت و گو میان ادیان، وابسته به مقام پاپ، بر این است كه پیام تهنیت و شاد باشی از سوی كاتولیكهای سراسر جهان به مسلمانان به مناسبت عید فطر شما در پایان ماه رمضان ارسال دارد . امسال به دلیل وقایع ناگوار ماهها جنگ و مخاصمه در خاورمیانه و درد و رنج مستمر بسیاری از انسانها، تصمیم گرفتهام این پیام را شخصا به شما ارسال كنم . ابتدا مایلم همدردی و همبستگی خود را با تمام كسانی كه عزیزان خود را از دست دادهاند ابزار كنم . همان طور كه شما معتقدید و ما مسیحیان نیز معترفیم، آنها به داوری سراسر رحمت الهی باز گشتهاند . باشد كه این ایام حزن و اندوه با این آگاهی تسكین و تلطیف شود كه رحمتخداوند و عشق او، بی كرانه است . فقط اوست كه میداند» برای صالحان و برگزیدگان خود چه تدارك دیده است، آنچه كه چشمی ندیده و گوشی نشنیده، چیزهایی فراتر از فكر انسانها (۱ Co, ۲:g) مایلم آمادگی كلیسای كاتولیك را برای همكاری با تمامی مسلمانان جهان و همه خیر اندیشان در كمك رسانی به قربانیان جنگ و بر پایی ساختارهای صلحی پایدار، نه فقط در خاورمیانه، كه در همه جهان اعلام دارم [ . پاپ پس از چند بند میگوید: ] من پیام تبریك و احترام خود را با سخنان یكی از اسلاف خود، پاپ گرگوری هفتم، پایان میبخشم . او در سال ۱۰۷۶ به الناصر، حاكم مسلمان «بیجایه» ، نوشته است:
«خداوند متعال كه میخواهد همگان رستگار شوند و كسی به گمراهی نرود، چیزی را بیش از آن دوست ندارد كه ما پس از عشق و محبت او، به همنوعان خود عشق ورزیم، و به دیگران آنچه را كه نمیخواهیم با ما كنند، روا نداریم . ما و شما این عطوفت را به یكدیگر وام داریم و هر روز پروردگار جهان و فرمانروای هستی را حمد و تكریم میكنیم . «[پاپ كنونی آنگاه نتیجه میگیرد: ] این سخنان كه تقریبا هزار سال پیش نگاشته شده، بیانگر احساسات من نسبتبه شما كه عید فطر را امروز جشن گرفتهاید میباشد . ای خداوند متعال، وجود ما را آكنده از رحمت و آرامش خود ساز .»
در این اواخر، مطبوعات آمریكا از قول فرانسیس جورج، اسقف اعظم شیكاگو نوشتهاند كه وضعیت آتی مذهب در قرن بیست و یكم بستگی به گفت و گو، به ویژه میان مسیحیان و مسلمانان، دارد . این گفت و گو باید به روی ادیان دیگر نیز گشوده باشد . شاید شما نظرات مرا تاكیدی بر تفاوت میان ادیان بیابید، ولی هدف من كوچك انگاشتن حقایق بزرگ مشترك میان ما نیستبلكه به جهت تاكیدی است كه ما غربیها بر فردیت و تفاوت مینهیم . هدف گفت و گو آن است كه از رهگذر تفاوتها و از مجرای آنها به مشتركات نایل آییم .
● نوع جدیدی از آگاهی:
شكی نمیتوان داشت كه در خلال قرن گذشته آگاهی و هشیاری تازهای از تكثر مذاهب عمده پدید آمده است، كه البته مفهومی كاملا نو نیستبلكه نوع جدیدی از حساسیت است . روند فراگیر مدرن سازی و مرحله اخیرتر آن یعنی جهانی سازی، آگاهی از خصلتبنیادی تنوع دینی را تشدید كرده است . این هشیاری جدید پیوندی نزدیك با تفاوتهای فرهنگی دارد، تفاوتهایی كه ادیان گوناگون حامی و پشتیبان آن بودهاند، زیرا هر یك از ادیان، بینشی متفاوت به معنای غایی و نهایی حیات و ماهیت و سرشت ازلی واقعیت عرضه میدارد . در این میان آنچه تازه مینماید، صرفا آگاهی از ادیان و مذاهب دیگر نیست . باری، آیین بودا در فضا و حال و هوای هندوئیسم رشد و نمو یافت و اسلام نیز همچون مسیحیت، كتب آسمانی یهود را به رسمیت میشناسد . قرنها روابطی میان مذاهب وجود داشته كه همواره جنبه خصمانه نداشته است . در یك سخن، آنچه تازه است واقعیت (۳) ادیان چندگانه یستبلكه درونی ساختن (۴) آگاهی از تكثر بنیادین در ضمیر معتقدان به ادیان میباشد .
امروز دیگر ممكن نیستحضور و رفتار واقعی پیروان سایر مذاهب را نادیده گرفته و از آن اجتناب كرد و یا در مقابل آن ایستادگی نموده و آن را اجنبی و خصوصیتی بیگانه وصف كرد كه ارتباط چندانی با ما ندارد . آنها كه ما دیگران مینامیم هم اینك در میان ما زندگی میكنند; ما روزانه در شهرها و مراكز بزرگ با آنان روبرو میشویم . از این گذشته، حتی كسانی كه در اقصی نقاط دنیا بسر میبرند از طریق اینترنت، تلویزیون، رادیو و كتابخانه از این تكثر مطلع و با آن آشنا هستند . این مؤمنان دیگر، از این پس صرفا دیگر نیستند; آنها در اعماق ضمیر و ذهنیت ما وارد شدهاند و در مورد معنا و مقصد غایی زندگی عقایدی كاملا متفاوت دارند .
عموما پذیرفتهاند كه تمدنهای دنیا تحت تاثیر و الهام یكی از مذاهب بزرگ جهان تاسیس یافته و شكل گرفته است . باز بی تردید آگاهی از تكثر بنیادین و «همدوشی» در فضای فرهنگی مشابه یا مجاور، موجب پیدایش و برآمدن شیوههای گوناگون واكنش در برابر آگاهی میان ادیان شده است . از یك سو، با عنایتبه حوادث خونبار بوسنی و كوزوو، گفتهاند كه مسلمانان، كاتولیكها و مسیحیان ارتدوكس، قرنها در یك محیط جغرافیایی تا این اواخر در فضایی نسبتا مسالمتآمیز در كنار هم زیستهاند . از دیگر سو، حساسیت روز افزون از وجود دیگران، كه با چاشنی ترس، بی اعتمادی یا جاهطلبی توام شده، به بروز مخاصماتی انجامیده و اعثبه وجود آمدن «گسلها» (۵) به تعبیر ساموئل هانیتنگتون شده كه میتواند گسلهای انفجار جنگها باشد .
با افزایش آگاهی نسبتبه تنوع و تكثر، دیگر نمیتوان وجود سایر معتقدان را به منزله «بیگانگان» كه دنباله رو شیوههای «عجیب و نامانوس» هستند تلقی كرد . چرا كه این آگاهی بیشتر، خود را در تصوری كه ما از معنا و هدف نهایی داریم، دخالت داده و همچنان دخالت میدهد . (۶) كسی كه به طور جدی به این تنوع بیندیشد به جای آنكه كسانی را كه با او متفاوت هستند به صرف «اغیار و دیگران» بودن طرد كند و اگر قابل درك نیستند تحمل نماید، چارهای جز این ندارد كه بپذیرد هر دین باوری باید به وجود و حضور شمار بیپایانی كه دیدگاههایی بس متفاوت از معنا و هدف بنیادین حیات دارند گردن نهد .
یكی از راهحلهای روز و البته صرفا ظاهری برای تنوع اساسی فوق عبارتست از سكولاریسم; این جریان تفاوتهای مهم را نادیده گرفته و حتی سركوب میكند . ایدئولوژی سكولار اجازه نمیدهد این تفاوتها در نهادها و رفتارهای عمومی و اجتماعی ما ظهور و جلوه كند و در حالی كه راه حلی سیاسی پیشنهاد میكند كه مزیت و نفع فوری آن صلح و آرامش ناپایدار مدنی است، به مساله دیدگاههای اساسی پیرامون زندگی كه ادیان گوناگون عرضه داشتهاند و راه و رسم حیات آنان وقعی نمینهد و نیز حرمتی كافی به اصالت، تنوع و نقش احتمالی آنان در حیات پربارتر جامعه روا نمیدارد; بلكه هر گونه سهم احتمالی آنان در كل جامعه را منكر میشود . وقتی این مصالحه سیاسی در قالب ایدئولوژی سكولار تصلب یافت، با پرداختن به موضوعات اساسی معنا و ارزش مخالفت میكند و هر گونه جستجو برای یافتن حقیقت را میخشكاند و به وضعیت تصنعی و ظاهری حیات میانجامد .
اعلامیه شورای دوم واتیكان راجع به رابطه كلیسا با ادیان غیر مسیحی، به خوبی این مساله، را - البته از خاستگاه آشكار مسیحی - بیان میدارد:
«انسانها برای یافتن پاسخ معضلات حل ناشده موجودیتبشر به ادیان متفاوت خویش روی میآورند . مسائلی كه امروز بر روح و جان انسانها سنگینی میكند همان هایی است كه در اعصار گذشته نیز وجود داشته است: انسان چیست؟ معنا و هدف زندگی كدام است؟ رفتار درست و صحیح چیست و رفتار خطا و گناه آلود كدام؟ سرچشمه رنج و تالم كجاست و چه هدفی را تعقیب میكند؟ سعادت اصیل چگونه قابل دستیابی است؟ به هنگام مرگ چه اتفاقی میافتد؟ . . .
و بالاخره رمز و راز نهایی در آنسوی توجیه و تشریح بشری كه كل موجودیت ما را فراگرفته كدام است، یعنی رمزی كه از آن ریشه میگیریم و به سوی آن باز میگردیم؟» (۷)
این خواست و میل غالب در انسان حاكی از توان و ظرفیت پرداختن به موضوعاتی است كه به منشا، سرانجام و معنای نهایی حیات بشری مربوط میشود . و نیز حداقل بیانگر این امید است كه نوعی بصیرت و شناخت نسبتبه موضوعات ژرفتر زندگی و واقعیت، هر چند به صورت ناقص یا غیر كافی، قابل حصول یا دریافت است و اینكه وضعیتی كافیتر یا تحقق یافتهتر قابل وصول میباشد . و این یكی از خصوصیات برجسته مذهب است . شكاكیت و یا بدبینی نمیتواند این میل و اشتیاق را برآورده سازد و مكتب پوچ انگاری نیز اساسا منكر آن است . (۸) از طرف دیگر، مذاهب بزرگ، بر شناخت و بصیرت انسان به اعماق وجود صحه گذاشته و راههایی برای پی جویی و نیل به این اعماق توصیه كردهاند، اعم از پیروی از مسیح، متابعت از سلوك هشت مرحلهای بودا یا تسلیم در برابر الله . هر یك از این مذاهب، حقیقت نهایی را ارائه میدهد و راهی برای درك و فهم آن پیش رو مینهد . در عین حال این طرحها، تنوعی عمیق دارند و از همین جاست كه تكثر اساسی مذاهب پدید میآید .● احتمال تعارض و درگیری
بدون شك كه این تنوع ژرف، مشكلی در روابط میان پیروان مذاهب مختلف مطرح میكند . نادیده انگاشتن احتمال سوء تفاهم، بدگمانی، كینه و دشمنی، غافل شدن از واقعیاتی است كه وضعیتبالفعل را احاطه كرده است . ساموئل هانتینگتون توجه خاصی به رواج چنین تعارض و تنشی در دوران پس از جنگ سرد كرده است گو اینكه راه حل عمیقتری ارائه نمیدهد . نادیده گرفتن این رفتار، و وانمود ساختن اینكه چنین درگیری و تنشی وجود ندارد، سادهلوحانه است . از این سادهلوحانهتر، كم توجهی به سرشت و ماهیت جدی و خطرناك این احتمال و توان مخاصمه و درگیری میباشد، گویی كه نوعی احساس حسن نیت میتواند از احتمال تعارضها و جنگها كه گاه به نقطهای میرسد كه دولتهای «محوری» تمدنهای مختلف ناگزیر به دفاع از اقمار خود میشوند، جلوگیری كند (۹) به طور خلاصه، نادیده گرفتن احتمالات تعارض و درگیری قدرت و نیز بی توجهی به كشش و گرایش به مخاصمه كه در طبیعت تنوع نهفته است، برای سیاست پیشه گان امری خلاف احتیاط و برخاسته از كوته فكری است . واقعیت اینكه، كتب آسمانی مسیحی به ما توصیه میكنند كه در شناخت راه و رسم دنیا «همچون مار حیله گر» باشیم . ولی با آنكه نباید «حكمت دنیا» را نادیده گرفت، بهترین اندیشهای كه در هر یك از مذاهب وجود دارد الهام بخش ما خواهد بود تا خود را از قید و بند فهمهای متداول و قراردادی از آن جهان برهانیم . و به این ترتیب باید از این معرفت و دانش واقع نگر به صورتی ابزاری و نه به شكلی قطعی، بدون قید و شرط یا مطلق استفاده كنیم . به لحاظ عملی، این گفته بدان معناست كه باید در برپاداشتن نهادهای بهبود بخشنده بكوشیم یعنی ایجاد و ساخت «دنیاهایی ملموس و واقعی» كه در آن آنچه میان مذاهب همسان است تجلی و ظهور یافته و بیان شود .
در میان این نهادها و همگام با تلاشهای مشترك در فرو كاستن از مصائب بشری و پیشبرد فهم متقابل، ساختارهایی برای ترویج و گسترش گفت و گو، ضروری است . همان احتمال بروز مخاصمه، مسئولیت پرداختن به گفت و گو با پیروان سایر ادیان را بر دوش مؤمنان مینهد: یعنی گفت و گوی بین ادیان . (۱۰) و با آنكه این گفت و گو فقط یكی از چهرههای روابط میان ادیان را تشكیل میدهد، انجام آن با توجه به روند رو به رشد جهانی سازی از هر روزگار دیگری فوریتبیشتری دارد، زیرا تقریب تعامل برانگیز مذاهب مختلف، بیانگر وضعیت تازهای است كه خطر و فرصتبی سابقهای فرا روی بشریت قرار میدهد . (۱۱) افراد منفی باف و بدگمان ممكن است این تلاش را غیر واقع گرا دانسته و به باد انتقاد بگیرند و افراد شكاك نیز دلایل خوبی برای به زیر سؤال بردن تاثیر و كارآیی آن دارند ولی به نظر میرسد هیچ راه رضایتبخشتری وجود ندارد . (۱۲) به نظر من اگر هدف دین، شكوفایی باشد باید مسیر گفت و گوی میان ادیان را با نیرویی تازه هموار سازد . قطعا وارد شدن در گفت و گو به همان اندازه نقش مستمر قدرت پالایش نشده، مخاطرهآمیز است . در واقع میتوان در اینجا از قدرت سخن گفت، چرا كه در نفس و روح گفت و گو نوعی كاملا متفاوت از قدرت، نقش آفرین است: یعنی قدرت حقیقت . (۱۳) و پیش از آنكه انسان شكاك و بدبین بپرسد: حقیقت چیست؟ - چون اشتباه او در خود سؤال نیست (۱۴) بلكه در پاسخ منفی است كه در آن پنهان داشته - باید پیرامون عوامل رفتاری و نگرشی كه به هنگام وارد شدن در گفت و گویی صمیمانه مد نظر داشت تامل كنیم .
● رویه كنونی
پیش از پرداختن به روح و پویایی گفت و گوی بین ادیان باید نگاهی به رویه كنونی در مورد گفت و گو بیاندازیم . آگوستین دینویا (۱۵) گونهشناسی مفیدی از مواضع فعلی مربوط به گفت و گوهای راجع به تنوع مذهبی ارائه میدهد: اینها عبارتند از نگرشها و راهبردهای انحصارگرایی (۱۶) ، شمول گرایی (۱۷) و تكثرگرایی (۱۸) .
در میان این سه طیف، دو رویكرد وجود دارد كه واقعا انكار هر گونه گفت و گوی اصیل است - یكی انكار آشكار و دیگری انكار ضمنی، انكار صریح و آشكار عبارتست از موضع انحصارگرایانه، كه موضع مؤمن پاكباختهای است كه هر گونه توجه و عنایت جدی به حقیقتی كه ممكن است در سایر ادیان وجود داشته باشد را نفی میكند . در این زمینه مثالها فراوان است نظیر برخی اشكال بنیادگرایی مسیحی، اسلامی و هندو . این انحصارگرایی میتواند ناشی از جهل، ترس، پای بندی نادرستیا تعصب باشد و ممكن استبه صورت انكار سرسخت دیگران جلوه كند و یا به گونه عدم توجه ملایم به دیگران بروز نماید، كه در هر دو وجه، اصل احتمال گفت و گو را منتفی و زایل میسازد . در اینجا باید دقت كنیم كه جمود فكری انحصارگرا را با اعتقاد و ایمان استوار مؤمن اندیشمند به یك مذهب خاص اشتباه نگیریم . میتوان به طور كامل به حقانیت مذهب خود مطمئن بود بدون آنكه نسبتبه حقیقتی كه ممكن است در سایر ادیان باشد، توجهی نكرد . در این زمینه و البته از چشم انداز آیین كاتولیك، سند اخیر موسوم به دومینوس یزوس (۱۹) (خداوندگار ما مسیح)، پس از اشاره به سند شورای دوم واتیكان به نام «اد گنتس» (۲۰) (خطاب به ملتها) تاكید میكند:
«یقینا، سنتهای گوناگون دینی حاوی و عرضه كننده عناصری دینی است كه از طرف خداوند آمده است . واقعیت این است كه برخلاف آنچه تصور میرود، كیفیت گفت و گو میان ادیان به همان اندازه كه شركت كنندگان در این گفت و گو به بحث و مطالعه جدی و تحسینآمیز دین خود دست مییازند ارتقا مییابد .»
در مقابل نفی آشكار گفت و گو در دیدگاه انحصارگرایانه، موضع ظریفتر تكثرگرایی (پلورالیسم) قرار دارد . در این دیدگاه به صورتی ضمنی گفت و گوی جدی انكار شده است زیرا تنوع اصیل ادیان گوناگون نادیده گرفته شده و آموزهها و احكام آنان صرفا تشخص عامه پسندی از آمال و آرزوی كلی بشری برای امور متعالی دانسته میشود . جان هیك را میتوان از مدافعان تكثرگرایی دانست . (۲۱) این نحوه برخورد با تكثر و تنوع ادیان دارای این نارسایی است كه ادیان را آن گونه كه خودشان میفهمند و معرفی میكنند به رسمیت نمیشناسد .
هیچیك از دو دیدگاه انحصار گرایانه و تكثر گرا كاملا از محاسن بی بهره نیست . انحصارگرا بر ایمان استوار و پای بندی جدی به حقانیتیك دین ولو به شكلی بسیار تدافعی، بسته و خشك، معترف است; در همین حال، تكثرگرا بر آمال كلی بشری برای امور متعالی، هر چند به شیوهای بسیار انتزاعی و بدون تفاوت یا تبعیض تاكید میورزد . یعنی او تمایل اصیل به امور متعالی را كه در هر یك از ادیان وجود دارد از شكل ملموس و متبلور آن كه وجه تمایز هر یك از ادیان است جدا میسازد . وی با چنین كاری تنوع ادیان را به جد نمیگیرد و به برداشت و فهم ادیان از خویشتن احترامی قایل نمیباشد .
نگرش سوم و بازتر به تنوع ادیان، دیدگاه شمول گرایی است . شمول گرا در هر یك از ادیان، پژواكها و انعكاس هایی از مذهب خاص خود مییابد . از اینرو یك مسیحی شمول گرا پذیرش عملی یكی از آموزههای مسیحی را در سایر ادیان میبیند . عبارت به كار برده با آنكه مثال چندان مناسبی از این دیدگاه نمیباشد ولی جالب و گویا است . (۲۳) و باز یك هندو ممكن استبرخی از اعتقادات مسیحی را به صورتی ضمنی با آئین خود موافق بیابد; و در همین حال مسلمان هم مسیح را به مثابه پیامبری بزرگ میپذیرد .
در چنین برداشتشمول گرا از سایر ادیان، اشكالی نمیتوان یافت و نشان سعه صدر و اندیشه باز میباشد . از این گذشته، این نگرش گامی استبه سمت همكاری مفید و احترامآمیز میان ادیان . ولی این دیدگاه نیز نمیتواند كل ماهیت گفت و گو میان ادیان را به تصویر بكشد، زیرا سرشت اساسی تنوع یك دین از دین دیگر را نمیپذیرد و تلاش نمیكند تا آنجا كه از لحاظ بشری میسر است، ادیان دیگر را آن گونه كه هستند به رسمیتبشناسد و در عین حال در وجود چنین تنوع و تكثری به جستجوی قیقتبپردازد، بلكه به سرعت در همان زمین آشنا فرود میآید و آن دسته از ابعاد و وجوهی را كه با تصور و برداشت او سازگار میآید باز تفسیر میكند . ولی چنانچه گفت و گویی اصیل باید كه تحقق یابد، فرد مسیحی باید این واقعیت را جدی بگیرد كه پیرو بودا در پی اتصال و وحدت با اشخاص تثلیث نیست و هندو وحدت و یگانگی مطلق مسیح را به عنوان تنها پسر خداوند بزرگ نمیپذیرد . این گونه تفاسیر ناپخته، با هر حسن نیتی كه شده باشد، دریچه گفت و گو و مكالمه را پیش از روبرو شدن با دیگری در جامه غیر بودن، مسدود میكند .
به یاد میآورم یكی از دوستانم یك معلم بودایی از فرقه «زن» را به كلیسایی كاتولیك برده بود . این معلم با دیدن صلیب بر روی محراب كه تمثیلی بسیار هولناك از مسیح مصلوب بر آن نقش بسته بود، یكه خورد و خطاب به راهنمای مسیحی خود با چشمانی مشتاق و برآشفته پرسید: كدام خدا میتواند با پسر خود چنین كند؟ ! در چنین لحظهای است كه گفت و گوی واقعی و اصیل میتواند در مورد معنای رنج و تالم آغاز شود، چرا كه هر دو دین بودایی و مسیحی با این مفهوم گره خوردهاند و از همان آغاز هر دو میتوانند در مورد معنا و مفهوم عمیق رنج مطالبی از دیگری بیاموزند .
بی تردید سخن گفتن از تغییر مذهب یكی از طرفها، بسیار زود است ولی سخن گفتن از بینش و بصیرت تازه حتی از مذهب و دین خاص خود شخص، زود نیست . در واقع، در این رودررویی و معاشرت، التزام و اعتقاد خود شخص به محك آزمون سپرده میشود، زیرا قدرت دین دیگر - استحكام آن - میتواند از این امر پرده بردارد كه بخشی از اعتقاد خود شخص بر پایه جهل از دیگری استوار شده و به این ترتیب فرد از نو به تامل پیرامون ایمان خویش باز می گردد . زیرا گفت و گوی میان ادیان در صورتی كه به درستی صورت گیرد فهم تازه و عمیقتری از دین خود شخص تولید میكند . در این صورت، تغییر مذهب رخ میدهد، گو اینكه از دینی به دین دیگر نباشد ولی آنچه رخ میدهد تغییر مذهبی درونی و باطنی است كه فهم مؤمن و معتقد را از دین خود تعمیق میبخشد .
● پیش شرطهای گفت و گو
پیش از وارد شدن در گفت و گو میان ادیان، چند پیش شرط باید در بین مشاركت كنندگان وجود داشته باشد .
اول، به لحاظ ایمان و سلوك دینی، باید به صراحت و بپذیریم كه پارهای از اعتقادات دینی خود را به بحث میگذاریم . زیرا نمیتوان با دستانی خالی و بدون آنكه چیزی همراه آورده باشیم پشت میز گفت و گو بنشینیم . گفت و گو نه نیازمند فكر و ذهنی خالی و نه قلبی بی تفاوت است، آنچه گفت و گو نیاز دارد شیوه خاصی است كه شخص، طرفی را كه با او تفاوت دارد مورد خطاب قرار میدهد . گاهی ایراد میگیرند كه كلیسا سعی میكند از هر گونه بحث جدی با سایر ادیان طفره رود، زیرا مسیحی كاتولیك به حقانیت قطعی وحی و مذهب مسیح اعتقاد دارد . ولی این مساله قطعا نادرست است، (۲۴) چرا كه چنین اعتقادی مختص مسیحیت كاتولیك روم نیست . شاید بتوان گفت مذهب كاتولیك روم با اعلام اینكه مسیح طریق فلاح و رستگاری تمام ملتهاست و با پیش گرفتن ماموریت و رسالت «تبلیغ تمام ملتها» در مقایسه با بعضی از ادیان دیگر ساختار نهادین روشنتر و قطعیتر و تعالیم معتبر و مرجع پدید آورده و ترسیم كرده است . ولی این تفاوت شكلی نباید باعث نادیده گرفتن تشابه رفتاری و اعتقادی مشترك میان پیروان و معتقدان جدی سایر ادیان شود . اگر شخصی اعتقاد و طریق برگزیده خویش را مؤثرتر و كارآتر از سایر ادیان نداند، چگونه میتواند یك بودایی، مسلمان یا یهودی جدی و پر و پا قرص باشد؟ زیرا هر یك از ادیان دنیا مدعی حقانیت نگرش خود به معنای غایی و نهایی است و همین ادعا را در جریان گفت و گو مطرح میسازد; ولی همه آنها هم نمیتوانند همزمان، حقیقتباشند، چرا كه بسیار متنوع و گونه گون هستند . چنانكه گفتیم، در نظر پیرو بودا آنچه حقیقت دارد، سلوك هشت مرحلهای و نه اتصال و وحدت شخصی است; در نظر مسلمان، تسلیم در برابر الله و نه مسیح به مثابه تنها پسر خدا; در نظر یهودی، طریق و شریعت تورات و نه مسیح به عنوان شفیع . هندوئیسم شاید بیش از هر دین بزرگ دیگر، آغوش خود را به روی تجسمها (تناسخها) ی زیاد میگشاید; ولی از موضع خویش چنین میكند و مسیح را نه به عنوان تنها پسر خداوند متعال، بلكه به منزله یكی از تجلیهای (۲۵) فراوان میپذیرد . و باز بودایی، آموزه مسیحی غفران را قبول نمیكند و مسلمان نیز مریم را به عنوان «تئوتوكوس» (۲۶) (مادر خدا) نمیشناسد .بنابراین برای آنكه با تمام حسن نیت وارد گفت و گو با پیروان سایر ادیان شویم، نمیتوانیم از همان آغاز و در جریان گفت و گو جامه اعتقاد و باور خویش را از تن بیرون كنیم و نباید هم چنین كنیم . زیرا گفت و گو به معنای مخفی داشتن اعتقاد و التزام جدی نیست، بلكه نیازمند شیوهای است كه در آن با دیگران نزدیك شده و سخن میگوییم: نحوه سخن گفتن . (۲۷) گفت و گو چنانچه بخواهد به نتایجی واقعی و مؤثر بیانجامد نیازمند دوری آشكار از تظاهر و وانمودسازی است .
دوم آنكه باید به لحاظ تعالیم ادیان متفاوت، با كمال صداقت و صمیمیت تفاوتهای اساسی و حتی غیر قابل سازش میان ادیان عمده را در زمینه احكام و فرامین نهایی زندگی بپذیریم . بدون چنین صداقتشجاعانه آنچه صورت میگیرد فقط یك مهملگویی خواهد بود و نه یك ارتباط جدی; چرا كه هر مبادله لفظی را نمیتوان گفت و گو محسوب داشت . هدف گفت و گو، سركوبی و خاموش كردن تفاوتها یا دلجویی و استمالت دیگران نیست; بلكه هدف آن مكالمهای صمیمانه و در عین حال مسالمتآمیز و اقبال به دیگران با ضمیر و گوشی باز و فعال و پیوستن به آنان در پذیرش حاكمیتحقیقت میباشد . (۲۸)
پیش شرط سوم این است كه گفت و گو، احترام متقابل هر یك از طرفها به دیگری را مفروض میگیرد، احترامی كه نه تنها مبتنی بر بشریت مشترك بلكه - به ویژه در گفت و گوی ادیان - بر عناصر مهم و معنادار مذاهب گفت و گو كننده است، چنان كه آن معلم بودایی زن ضربه و تكان روحی ناشی از مشاهده تصویر به صلیب كشیده شدن عیسی را جدی گرفته بود، گو اینكه نمیتوانست آن را بپذیرد . در اینجا احترام لزوما به معنای پذیرش نیست; بلكه به معنای شناسایی و اذعان به مفهوم دار بودن دیدگاه دیگری و احتراز از رد سریع آن میباشد . داشتن چنین نگرش و طرز رفتاری آسان نیست . متقابل بودن احترام مذهبی با توافق بدون زحمت و تلاش حادث نمیشود، بلكه نیازمند نوعی سخاوت و سماحت طبع است، چرا كه تصدیق و اعتراف به تمایز ژرف مذهب دیگر یكی از اجزای این احترام را شكل میدهد .
این دو عامل ذاتی گفت و گوی صادقانه - به رسمیتشناختن تفاوتهای مهم و احترام به آن تفاوتها مغایر با گرایش صوری و تصنعی رفتارها رسوم اجتماعی نوین در غرب است كه در برابر این تفاوتهای مهم عمیقا سراسیمه و آشفته میشود .
بنابراین همزیستی در محیط تفاوت اساسی و ریشهای، در عین حفظ احتمال دستیابی به حقیقتیا حركتبه سمت آن، میل و كشش مشروع ما را به وحدت از میان نمیبرد بلكه وسیله و واسطه آن میشود . این همزیستی محتاج صبر و شكیبایی و بالاترین شكل هنر انسانی است، هنری كه به رغم تنوع و تفاوت ریشهای، احترام متقابل را ممكن میسازد .
چهارم و از همه مهمتر آنكه گفت و گو ما را به كنار نهادن اشكال اولیه قدرت ظاهری و مادی - ارعاب و تسخیر و تمكین به قدرت حقیقت - كه به آن اشاره كردهایم - فرا میخواند . چرا كه حقیقت عمیقتر، صرفا صحت و درستی شكلی و صوری نیست، كه فقط نقطه ورود به جستجوئی ژرفتر است كه كل وجود، حیات و شخصیت فرد را در برمی گیرد . به كسانی كه قدرت حقیقت را امری غیر واقع گرایانه و غیر قابل حصول میدانند میتوان گفت كه عمیقترین تجربه انسانها حاكی از آن است كه حقیقت صرفا بعد پرسشهای جدی نیستبلكه جنبه اصلاحگر (۳۰) آنها را نیز در بر میگیرد . این نكته حتی در مورد حقایق سخت مربوط به خود ما و وضعیت ما كه رویارویی با آنها برای ما دشوار است و سعی میكنیم از آنها احتراز كنیم صدق میكند و شاید به خصوص در همین مسایل صدق كند . زیرا ما به طور غریزی احساس میكنیم اگر به قدر كافی قوی باشیم، قدرت اصلاحگر و كمال ساز حقیقت ما را برای رویارویی با حقیقتی «ناگوار» و اصلاح زندگی خود در پرتو آن، آزاد میسازد . (۳۱)
● قدرت اصلاحگر حقیقت
و به این ترتیب در نهایتبه جزء اساسی گفت و گو میرسیم . وقت آن است كه معنای «قدرت حقیقت» را توضیح دهیم و نگاهی دقیقتر به ابزاری كه برای كارآیی آن مؤثر استبیافكنیم، زیرا ارتباط مؤثر، ابزار درست و هدف گفت و گو است . باید گفت هر چند به راحتی میتوان قبول كرد كه حقیقت، جنبه هنجاری و دستوری دارد، چندان آشكار نیست كه هنجاری بودن، بیش از یك رشته قواعد باشد - اعم از قواعد نظریه بازیها، قرارداد، نزاكتیا چیزی دیگر . با توجه به الگوی تفكر پیرامون قدرت كه در سراسر دوران مدرن در فرهنگ غرب، حاكم و غالب بوده - كه فهم آغازین و اولیه خود را از انرژی فیزیكی بر میگیرد نمیتوان به آسانی ادعا كرد كه هنجاری بودن حقیقت، بر واقعیت وجودی اشیاء متكی بوده و قدرت خود را از آن اخذ میكند، و نحوه وجود اشیاء حاوی اموری بیش از اشكال فیزیكی ماده و انرژی است . معمولتر آن است كه هنجاری بودن حقیقت را صرفا تنظیم گر و قاعده ساز بودن آن بدانیم ولی قاعده سازی بدون قدرت، كارآیی نخواهد داشت .
از اینرو چگونه میتوان به فهم كارایی حقیقت نایل آید؟ باید به دو طرف قضیه توجه داشت: عالم و معلوم . پیش از هر چیز در مورد كسی كه در جستجوی حقیقت استباید گفت: اصحاب مدرسی قرون وسطی خصلت متمایز حقیقت در طالب علم را با خصلت ذاتی Immanent character عمل معرفت توصیف میكردند كه حاكی از عدم انطباق آن عمل و ناهمخوانی آن با قوانین عادی علت و معلول بود; یعنی شناخت، فرایند تولیدی نبود كه به نتیجهای خارج از عالم و شناسنده منتهی شود . این نگرش قرون وسطایی به حالت ماندگار و درونی معرفت، نقطه آغاز مفیدی است، ولی باید با تامل بر سرشت ویژه ارتباطی كه با این ذاتی بودن حفظ میشود، توصیف معرفت را كامل كرد .
زیرا پس از چند قرن تفكر مدرن غرب، باید در تعبیر و برداشت مرسوم آن از شناخت و معرفتبه عنوان فرایند تولیدی كه به تملك معرفت توسط فرد میانجامد تجدید نظر كنیم . (۳۲) از آنجا كه میتوانیم وقایع و حوادث گذشته را به یادآوریم، ترغیب میشویم كه ذهن و فكر خود را انبار اندیشهها و تصورات بدانیم; ولی این پندار علاوه بر نادرستبودن، كل ماجرا و حتی مهمترین بخش آن نمیباشد . با این وجود در تمام دوران مدرن كلاسیك دیدگاه قطعی اندیشمندان در مورد معرفت و از جمله دكارت در قرن هفدهم و هیوم در قرن هیجدهم، همین بود; آنها معرفت و شناخت را، تملك تصورات و اندیشهها بوسیله ذهن میدانستند و این امر مانع بینشی عمیقتر نسبتبه این فعالیت میشد . البته از زمان كانتبه این سو، تلقی تازهای از شناخت در قالب «نسبت» و ارتباط ذهن با جهان به دست آوردهایم . هر چند منظور او از جهان عبارت بود از جهان نماها و ظواهر .، (appearancees) در اینجا شایسته است نگاهی دقیقتر به این رابط داشته باشیم .
هگل با پیروی از كانت، معتقد بود كه وجه تمایز فكر انسان (به تعبیر او، وجدان - (Bewusstsein به بیانی استعاری - آن است كه میتواند به سمت دیگری «بیرون شود» ، با او متحد گردد و با آن به سمتخویش «بازگردد» بدون آنكه خود یا دیگری را از دستبدهد . و در قرن گذشته، تحقیق و كاوش پدیدار شناسانه معنی دار بودن، (intentionality) ، خصلت ربطی بودن معرفت را یك گام جلوتر برد . در واقع، این رابطه در عین آشنا بودن، رابطهای غریب و حیرت آور است . اگر بخواهیم به این رابطه متمایز نامی بنهیم، میتوانیم آن را رابطهای «شناختی» یا «ذهنی» یا «فكری» بنامیم; ولی با توجه به ماهیت آن و در برابر هر آنچه فیزیكی و مادی است، مناسبترین نام آن عبارتست از: «معنوی» . در مقابل، تفكر مرسوم نوین ما را به این اندیشه ترغیب میكند كه معرفت را در قالب نوعی انگیختگی عصبی در سیتوپلاسم سلولهای مغز توجیه كنیم . امروزه شكی نیست كه سازمان و بافت فیزیكی مغز و سیستم عصبی در تحرك و فعالیت فكر - جسم كه كلیت معرفتبشری را شكل میدهد، نقش دارد . ولی با آنكه ترسیم دقیق و مبسوط كاركردهای مغز، دستاورد قابل توجه دانش نوین است، ولی امری كاملا تازه نیست . باید گفت قربانیان احتمالی در سراسر اعصار سعی میكردهاند از جراحات و صدمات مربوط به سر و عواقب از هوش رفتن جلوگیری كنند . (۳۳) ولی آنچه مهم است اینكه ترسیم كاركردهای مغز با هر تفصیلی كه صورت پذیرد، آنچه رابطه با مغز نمیتواند توضیح دهد دقیقا ماهیتخود این ارتباط است . ژ (۳۴) وقتی به شناخت چیزی در دنیا نایل میشویم - یعنی شناختیك شیء، وضعیت، شخص، گروه - چنان نیست كه همانند یك گالری عكس مینیاتور، آنها را در مغز خود قرار دهیم; (۳۵) بلكه با آگاه شدن، خویشتن را در «خارج» و در دنیا به گونهای تازه و كاملا متمایز مییابیم .
یقینا ما تجربه گذشته، دغدغههای فعلی و انتظارات آینده خود را با خود همراه داریم ولی چنین نیست كه دنیا را در خویشتن جذب كنیم، بلكه خود را در خارج و در دنیا در میان اشیا و اشخاص مییابیم و به گونهای شگفت آور در میان آنها حضور داریم . ما با شناخت اشیا چنان نیست كه همچون حضوری كه اشیاء یك اتاق نسبتبه دیگری دارند، در میان آنها حاضر باشیم، یعنی همانطور كه یك صندلی به لحاظ فضا و مكان در جوار یك میز قرار دارد یا عنصری شیمیایی با عنصری دیگر پیوند دارد یا جسم ما با آنها برخورد میكند . از اینرو اولین خصوصیتشناخت این است كه رابطهای است كه مكانی و فضایی، (spatial) نیست .
دومین ویژگی آن است كه تبادل دانش و معرفت، فروكاستنی نیست . در هر جا كه تبادل اندیشهها، حتی اندیشههای غلط وجود داشته باشد، هیچ چیز فیزیكی اعم از ماده یا انرژی از یك شخص به دیگری منتقل نمیشود; قانون حاكم بر چنین مبادلهای قانونی فیزیكی نیست . یعنی ما وقتی به عنوان عالم و صاحب شناخت مطرح باشیم، تحتحاكمیت قوانین حركت نیوتن نیستیم . قوانین شناخته شده در فیزیك بر مبادلات و روابطی حاكم است كه بر اساس آن یك چیز به هنگام ارتباط با دیگران، ماده یا انرژی بدست آورده یا از دست میدهد . قوانین فیزیكی، انتقال انرژی میان اشیاء را توضیح داده و تنظیم میكند; ولی ارتباط میان عالم (شناسنده) و معلوم (شناسا) و میان شناسندهها، در حیطه انتقال نمیگنجد .
پس هنگامی كه شخصی وارد گفت و گو و مكالمه با دیگران میشود چه چیزی اتفاق میافتد؟ میتوانیم بگوئیم كه ما در یك تبادل زنده، اطلاعات و اندیشههایی را «انتشار» میدهیم، ولی این مساله را باید به لحاظ متافیزیكی دریافت; چرا كه ما اطلاعات و اندیشهها را به مفهوم لغوی كلمه انتشار كه از دست دادن و به دیگران دادن باشد، مثل از دست دادن انرژی با فشار دادن به یك میز سنگین و كشاندن آن در اطراف اتاق، انتقال نمیدهیم . (۳۶) بنابراین نتیجه میگیریم كه ارتباط میان شناسندهها با ابزار و وسیلهای فرافیزیكی رخ میدهد .
از این گذشته، چون هیچ گونه انتقال ماده یا انرژی در درون خود رابطه اتفاق نمیافتد، ارتباط را میتوان به صورتی سلبی به تبادل بدون از دست دادن توصیف كرد . دلیل این اولین قانون تبادل فرافیزیكی این است كه انسان پس از مكالمه، چیزی كمتر از گذشته نمیداند; در واقع بسیار محتمل است كه اگر تبادل روشنگرانه دانش در میان باشد، بیشتر هم بداند . زیرا ارتباط همراه با دستاورد، مبنا و هدف گفت و گو و از جمله گفت و گوی میان ادیان است .
سومین ویژگی و خصوصیت معرفت، باز بودن به «غیریت» دیگری از طریق رابطه و در ضمن آن میباشد . چنانكه گفتیم، ما از آن حیث كه موجوداتی فیزیكی هستیم، به عنوان اجسام با اشیاء ارتباطی مكانی برقرار میكنیم; و از این حیث كه آنها را میشناسیم، آنها را تغییر نمیدهیم . در برخی موارد ممكن است تكان و ضربهای به آنها وارد سازیم تا قسمتی از آنها نمایان شود، مثلا ممكن است ناچار باشم فرشی را بلند كنم تا لكه روی كف اتاق را ببینم . ولی این نوع دخالت، فرع بر شناخت است، و صرفا جنبه ابزاری دارد و از خصلتخود رابطه، بیگانه و خارج میباشد . نقش فرایندهای فیزیكی در مغز و سیستم عصبی همین است . فعالیت مغز، شرط زمینه ساز و امكان بخش است ولی فقط یك شرط است; یعنی از ماهیت و سرشتشكلی خود رابطه بیرون و بیگانه است . در واقع، مغز كه به یك نقطه خاص در بدن محدود است، نمیتواند وارد رابطهای شود كه توصیف كردیم . مغز شرطی كمك ساز و بیشتر شبیه ابزار فرعی و دستیارگونه است كه بدون آنكه علت اصلی یك امر باشد به آن مساعدت میورزد . به عبارتی مغز نقشی بیش از یك وسیله (كاتالیزور) ولی كمتر از علتشكل دهنده دارد، زیرا نمیتواند خصلت رابطه را توضیح دهد . به واقع، ما فقط به شرطی میتوانیم اشیاء را آن گونه كه هستند بشناسیم كه حضور ما آنها را تغییر ندهد; ما معلوم را در صورتی میتوانیم بشناسیم كه وجود و حضور ما نسبتبه آن غیر تهاجمی (۳۷) باشد . (۳۸)وقتی از ارتباط بدون از دست دادن سخن گفتم، منظورم از دست دادن ماده و انرژی فیزیكی بود; (۳۹) ولی متاسفانه نوع دیگری از از دست دادن، محتمل است و آن از دست دادنی است كه حاكی از رابطه عمیق و درونی میان آزادی و حقیقت است . چرا كه چنین از دست دادنی به دلیل ناكامی یك یا هر دو طرف ارتباط خواهد بود و چون با دروغ، ترس یا غرور یكی از شركت كنندگان یا هر دوی آنها به وجود میآید، قابل احتراز است . به عبارت دیگر، این امر حاصل استفاده نادرست از آزادی ما خواهد بود . بنابراین، وساطت روح و قانون ارتباط، دارای این خواص است: از نظر خود رابطه، فرامكانی، از نظر شناسنده، نگه دارنده یا كاهش نیافتنی و به لحاظ شناسا و معلوم، حمایت كننده یا غیر تهاجمی است . در عصری كه برای متافیزیك ناشناخته بود، ناگزیریم در اقیانوس متافیزیك غوطهور شویم تا اعماق رابطهای را كه اساس گفتمان استبشكافیم و به آن دستیابیم .
علاوه بر پویایی كاهش نیابنده و غیر تهاجمی گفتمان، قانون دوم فرافیزیكی نیز بر گفتمان واقعی و اصیل حاكم است . اگر دانش انتقال یافته و قصد و نیت تا حد امكان اصیل و واقعی باشد یعنی هر گاه اشیاء را آن گونه كه هستند بنمایاند و نیز ما را چنان كه هستیم و میتوانیم باشیم نشان دهد، در این صورت این ابزار و واسطه تحتحاكمیت قانون دوم فرافیزیكی است . همان طور كه گفتیم در هر گفتمانی اعم از واقعی یا غیر واقعی، تبادل و ارتباط با قانون اول فرافیزیكی كه همان تبادل كاهش نیافتنی است صورت میگیرد و ارتباط بدون آنكه شناسنده یا شناسا چیزی از دستبدهد انجام میپذیرد . ولی هر گاه دانش اصیل مبادله شود، گفتمان، ما را به واقعیت و حقیقتی كه اشیاء در آن هستند و نیز حقیقتخویش سوق میدهد . در این نوع ارتباط، حقیقت هم بر دانشی كه با تلاش خود كسب میكنیم و هم بر دانشی كه از دیگران دریافت میداریم، و از جمله شناخت و بصیرتی كه در مورد واقعیت نهایی دریافت میكنیم، حاكم است . بنابراین پویایی گفتمان، آن گونه كه توصیف كردیم، مبنایی آزاد برای تسلیم شدن در برابر حقیقت فراهم میآورد، و همین تسلیم و تمكین بر گفتمان اصیل و واقعی حاكم است و همین قانون دوم فرافیزیكی، گفت و گو میان ادیان را تحتحاكمیتحقیقت و قدرت آن در كامل ساختن انسانیت ما درمی آورد .
زندگی در فضا و روح آزادی كه وقف حقیقتباشد، والاترین خیر بشری است، به گونهای كه در پیش شرطهای گفت و گو میان ادیان، خواص متعالی واقعیت را در شكلی متحد مییابیم: خواص مطلق و جهانی درستی و نیكی . در اینجا چیز دیگری نیز لازم است تا گفت و گو را حرارت و گرمی دهد و آن این است كه بگذاریم احترامی كه پیش شرط گفت و گو استبه عشق برسد، عشق به دیگری، عشق به تمام آنچه كه فی نفسه شایسته عشق ورزیدن است .
این عشق در قدرت كمال بخش و اصلاحگر حقیقت ریشه دارد، و با آن به قلمرو فرمانروایی خداوند وارد میشویم كه هدف گفت و گو میان ادیان است . و همین هدف است كه در نیایش پاپ كنونی برای قرن جدید بیان شده است . «پدر، كه در رحمت غنی و بی نیازی، جشن بزرگ (قرن) را زمان گشایش، گفت و گو و آشنایی میان تمام معتقدان و پیروان مسیح با پیروان سایر ادیان با عشق سرشار به خود، قرار داده و آن را با رحمت و عطوفتبه همه مبارك گردان .»
پینوشتها:
۱) این مقاله در تاریخ ۲۸/۲/۸۰ توسط پرفسور اشمیتز استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تورنتو كانادا در دانشگاه مفید ارائه شده است .
۲) دانشجوی دكتری حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی .
۳. fact
۴. internalization.
۵. Faultlines
۶) مساله جداییطلبی در كشور خود من یعنی كانادا نمونه مشابهی در حوزهای تقریبا متفاوت میباشد . مادام كه فرانسویها و انگلیسیها «دو ملت جدا از هم» بودند تعامل نسبتا اندكی میان آنان وجود داشت . ولی به محض آنكه روابطی آشنا میان آنان برقرار شد امكان همكاری نزدیكتر پدید آمد و در عین حال احساس روبه رشدی از تفاوت بویژه از سوی اقلیت فرانسوی پدیدار گردید و آنها مصمم شدند هویت فرهنگی و زبانشناختی خویش از دست ندهند .
۷) - شورای واتیكان در ادامه با عباراتی روشنتر میافزاید: «و بدین گونه است كه در هندوئیسم انسانها رمز و راز الهی را كشف میكنند و آن را در غنای بی انتهای اسطوره و نیز روشن نگریهای دقیق فلسفه بیان میدارند . آنان در تلاشاند تا با رضایتها، تامل و مكاشفه و توكل و عشق به خداوند از گرفتاریهای زندگی كنونی رها شوند . آیین بودا در اشكال گوناگون خود مبشر طریقی از زندگی است كه انسانها با اعتماد و اطمینان به آزادی كامل دستیابند و با تلاش و مجاهدت خویش یا با استمداد الهی به روشنایی برتر برسند . و نیز سایر ادیانی كه در پهنه گیتی یافت میشوند به طرق خاص خود میخواهند با ترسیم برنامه زندگی مشتمل بر آموزه، مفاهیم اخلاقی و مناسك مقدس، قلوب انسانها را تسكین بخشند . كلیسای كاتولیك منكر هیچ امر حقیقی و مقدس در این ادیان نیست و احترامی عمیق به شیوه زندگی و سلوك، عقاید و آموزههایی دارد كه با وجود تفاوت زیاد با تعالیم آن كلیسا، انعكاسی از پرتو حقیقتی است كه روشنگر همه انسانهاست .» این سند در عین اینكه مسیح را طریق نجات بخش میداند به بیان شباهتهای نزدیكتر با مسلمانان و یهودیان میپردازد و با اذعان به مخاصمات و درگیریهای گذشته، به تلاش مشترك برای تفاهم متقابل فرا میخواند . رهنمودهای مربوط به روابط با یهودیان، كه نه سال پیش (۱۹۷۴) صادر شده، خواهان گفتگو بوده و توصیف كوتاهی از آن ارائه میدهد: «گفتگو مفروض میگیرد كه هر طرف مایل به شناخت دیگری است و میخواهد معرفت و آشنایی خود با طرف دیگر را افزایش داده و تعمیق بخشد . گفتگو ابزار بسیار مناسبی در جهت نیل به شناختبهتر متقابل است . . . و نیازمند احترام به طرف دیگر آن گونه كه هست میباشد; و پیش از هر چیز احترام به ایمان و اعتقاد و عقاید دینی او . . . و مراعات نهایت احترام به آزادی مذهبی همسو با تعالیم شورای دوم واتیكان
(Declaration Dignitatis Humanae) (Section I)
۸) این فرض (توان و ظرفیت انسانی برای حقیقتبنیادین) به نوبه خود حاكی از این اصل است كه این میل و اشتیاق درونی و عمومی، عبث و بیهوده نیست، اصلی كه دست كم از زمان ارسطو بیان شده است . از سوی دیگر، تفكر پس از فروید در پی تضعیف این اصل بوده و استدلال كرده است كه این میل تجربه شده، چنان كه وانمود میكند نیست، بلكه عقلانی ساختن انگیزهای دیگر است، یعنی غریزه جنسی، (Libido) یا غریزه مرگ .، thanatos) البته در این صورت بسیاری از چیزها در معرض تهدید خواهد بود، چرا كه اصل قابل فهم بودن حیات انسانی و خود واقعیتبستگی به كارآیی همین اصل دارد .
۹. ۷ Huntington, Chapter ۷. P.۱۵۵.
«در سیاست جهانی در حال ظهور، دولتهای محوری تمدنهای بزرگ جانشین دو ابر قدرت جنگ سرد به عنوان قطبهای اصلی جذب و دفع برای سایر كشورهای میشوند . . .» نیز در فصل ۹، صص ۲۰۸- ۲۰۷ آمده است: «تعارض میان تمدنها دو شكل میگیرد . در سطح ملی یا خرد، تعارضهای گسل، (fauit line) میان دولتهای همجوار متعلق به تمدنهای متفاوت، میان گروههایی از تمدنهای متفاوت در درون یك دولت و میان گروههایی كه . . . سعی میكنند دولتهای جدیدی بر خرابههای دولتی قدیمی بر پا دارند رخ میدهد . . . در سطح جهانی یا كلان، تعارضهای دولتهای محوری میان دولتهای بزرگ و عمده متعلق به تمدنهای متفاوت پدید میآید . . . جنگ دولتهای هستهای و محوری میتواند از تغییرات در موازنه جهانی قدرت میان تمدنها ناشی شود .»
۱۰) در سند موسوم به «خطاب به ملتها» ، (Ad Gentes) ، شورای دوم واتیكان از «آن دسته از مردم عادی كه با تحقیقات تاریخی یا علمی - مذهبی خود در دانشگاهها و مؤسسات علمی به ارتقاء شناخت ملتها و مذاهب میپردازند و به مبلغان انجیل كمك میرسانند و برای گفت و گو با غیر مسیحیان آماده میشوند» تمجید ویژهای به عمل آمده است .
۱۱) پاپ ژان پل دوم در سخنرانی اخیر خود (۸ دسامبر ۲۰۰۰) به مناسبت روز جهانی صلح (۱ ژانویه ۲۰۰۱) گفته است: «گفتگو به شناخت تنوع منتهی میشود و فكر را به روی پذیرش متقابل و همكاری و تعاون اصیل كه لازمه اشتیاق اساسی خانواده بشر به وحدت است میگشاید . بدین سان، گفتگو ابزاری ویژه برای بنا كردن تمدن عشق و صلح است . . .»
(Dialogue between cultures for a civilization oflove and peuced, no. ۶۰; vatican velease, Dec. ۱۴)
۱۲) پاپ ژان پل دوم در همان سخنرانی اظهار داشته است: «گفت و گو میان فرهنگها امروزه به دلیل اثرات فن آوری ارتباطات بر زندگی افراد و ملتها از ضرورت ویژهای برخوردار است . عصر ما عصر ارتباطات جهانی است كه جامعه را همسو با الگوهای فرهنگی جدید كه كم و بیش با الگوهای گذشته فاصله میگیرد شكل میدهد . . . ملاقاتهای فراوان من با نمایندگان سایر ادیان . . . مرا در این اعتقاد راسختر كرده است كه گشایش و سعهصدر متقابل میان پیروان ادیان گوناگون كمك مؤثری برای پیشبرد صلح و سعادت مشترك خانواده بشری خواهد بود .»
۱۳. The power of truth.
۱۴) قابل ذكر است كه ویرایش گران یكی از مجلدات اخیر مجموعه
Oxford Reading in Philosophy: truth (edd. S.Blaclburn & K. Simmons, Oxford up, ۱۹۹۹. pp.۳-۴)
از طرح مساله ماهیت كلی حقیقت در مقابل طرفداران مكتب اثبات گراتر یا اثبات گرای جدید كه منكر موضوعیت چنین بحثی هستند و آن را «غلط و نادرست» میدانند، دفاع میكنند . به اعتقاد آنان اگر مساله حقیقت از میان برداشته شود، بخش اعظم فلسفه محو خواهد شد; چرا كه این مساله به «رابطه میان فكر و جهان به طور عام مربوط میشود . . . و ما با روشن ساختن ماهیت دریافتخود از واقعیت، ماهیتحقیقت را روشن میسازیم .»
۱۵. Augustine Di Noia.
۱۶. exclusivism.
۱۷. inclusivism.
۱۸. Augustine Di Noia, OP, The Diversity og Religions: A Christian Perspective ( Washington, D.C The Catholic University of America. ۱۹۹۳).
۱۹. Dominus Iesus.
۲۰. Ad Gentes.
۲۱) از میان آثار متعدد از باب نمونه رك:
An Interpretation of Religion: Human Responses to the Transcendent (New Haven: Yale, ۱۹۸۹).
در مقابل تكثرگرایی تقلیلی هیك، به بحث ممتاز تكثرگرایی غیر تقلیلی توسط محمد لگنهاوزن در اثر زیر مراجعه كنید:
M.Legenhausen, Islam and Religions Pluralism (London, ۱۹۹۱, e.g.p.۱۷۹).
كه اگر درست فهمیده باشم، در صدد بیان همان چیزی است كه من در حال حاضر، «شناسایی تنوع ادیان» توصیف میكنم، كه در آن، تفاتها مانع گفت و گوی بیشتر نیست .
۲۲. Karl Rahner
۲۳) رك . به تحقیق وی با عنوان:
"Anonymius christiacans", Theological Investigations (London: Darton, Longman & Todd, ۱۹۶۱-) V ۰۱.۶, ۳۹۰-۹۸.
و نیز رك:
"Observations on the Problem of the "Anonymous Christian", vol.۱۴, ۲۸۰-۹۴.
۲۴. DINoia, P.۱۵۹: «در گفت و گو، شركت كنندگان نه تنها دیگران را از آموزههای خود مطلع میسازند بلكه آنها را به عنوان آموزههایی واقعی و درست مطرح میكنند .» رك . به: بحث وی پیرامون براهین ارجاعی، ص ۱۴۶ به بعد .
۲۵. avatar
۲۶. theotokos
۲۷. demodo loquendi
۲۸) به همین دلیل، فرد مسیحی وقتی وارد مكالمه با پیرو مذهبی غیر مسیحی میشود، برداشتخود از عناصر كلیدی آن مذهب را باید به تعبیر «دی نویا» به صورت «فرضی» بیان دارد . او در مورد كتاب خود میگوید كه برای پرهیز از اشتباهات فاحش در فهم و برداشت، «مثالها در قالبی فرضی عنوان شده» ، شاید - اگر درست فهمیده باشم - به این خاطر كه در جریان گفت و گو ممكن ستبرای فهم واقعیتر و منصفانهتر یكدیگر، تعدیل گردد . (DiNoia, P.۱۵۷) و این تذكر احتیاطآمیز در مورد تمام طرفها و شركتكنندگان گفت و گو به صورتی متقابل صدق میكند .
۲۹. normative
۳۰. perfective
۳۱) در مورد تحلیل احساسی و ظریف چنین تجربهای رك:
Gabriel Marcel, The Mystery of Being (The Gifford Lectures, ۱۹۴۹-۵۰; New York: University Press of America reprint of Regenry Gateway, ۱۹۷۸), vols. vol.I: Reflection and mystery: C.۴: "Truth as value. The I Ntelligible Background" esp.pp.۶۳-۶۴. ۶۷-۶۹.
۷۱-۷۹.
مترجم: محمد حبیبی مجنده
منبع:فصلنامه نامه مفید، شماره ۲۵
۱) این مقاله در تاریخ ۲۸/۲/۸۰ توسط پرفسور اشمیتز استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تورنتو كانادا در دانشگاه مفید ارائه شده است .
۲) دانشجوی دكتری حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی .
۳. fact
۴. internalization.
۵. Faultlines
۶) مساله جداییطلبی در كشور خود من یعنی كانادا نمونه مشابهی در حوزهای تقریبا متفاوت میباشد . مادام كه فرانسویها و انگلیسیها «دو ملت جدا از هم» بودند تعامل نسبتا اندكی میان آنان وجود داشت . ولی به محض آنكه روابطی آشنا میان آنان برقرار شد امكان همكاری نزدیكتر پدید آمد و در عین حال احساس روبه رشدی از تفاوت بویژه از سوی اقلیت فرانسوی پدیدار گردید و آنها مصمم شدند هویت فرهنگی و زبانشناختی خویش از دست ندهند .
۷) - شورای واتیكان در ادامه با عباراتی روشنتر میافزاید: «و بدین گونه است كه در هندوئیسم انسانها رمز و راز الهی را كشف میكنند و آن را در غنای بی انتهای اسطوره و نیز روشن نگریهای دقیق فلسفه بیان میدارند . آنان در تلاشاند تا با رضایتها، تامل و مكاشفه و توكل و عشق به خداوند از گرفتاریهای زندگی كنونی رها شوند . آیین بودا در اشكال گوناگون خود مبشر طریقی از زندگی است كه انسانها با اعتماد و اطمینان به آزادی كامل دستیابند و با تلاش و مجاهدت خویش یا با استمداد الهی به روشنایی برتر برسند . و نیز سایر ادیانی كه در پهنه گیتی یافت میشوند به طرق خاص خود میخواهند با ترسیم برنامه زندگی مشتمل بر آموزه، مفاهیم اخلاقی و مناسك مقدس، قلوب انسانها را تسكین بخشند . كلیسای كاتولیك منكر هیچ امر حقیقی و مقدس در این ادیان نیست و احترامی عمیق به شیوه زندگی و سلوك، عقاید و آموزههایی دارد كه با وجود تفاوت زیاد با تعالیم آن كلیسا، انعكاسی از پرتو حقیقتی است كه روشنگر همه انسانهاست .» این سند در عین اینكه مسیح را طریق نجات بخش میداند به بیان شباهتهای نزدیكتر با مسلمانان و یهودیان میپردازد و با اذعان به مخاصمات و درگیریهای گذشته، به تلاش مشترك برای تفاهم متقابل فرا میخواند . رهنمودهای مربوط به روابط با یهودیان، كه نه سال پیش (۱۹۷۴) صادر شده، خواهان گفتگو بوده و توصیف كوتاهی از آن ارائه میدهد: «گفتگو مفروض میگیرد كه هر طرف مایل به شناخت دیگری است و میخواهد معرفت و آشنایی خود با طرف دیگر را افزایش داده و تعمیق بخشد . گفتگو ابزار بسیار مناسبی در جهت نیل به شناختبهتر متقابل است . . . و نیازمند احترام به طرف دیگر آن گونه كه هست میباشد; و پیش از هر چیز احترام به ایمان و اعتقاد و عقاید دینی او . . . و مراعات نهایت احترام به آزادی مذهبی همسو با تعالیم شورای دوم واتیكان
(Declaration Dignitatis Humanae) (Section I)
۸) این فرض (توان و ظرفیت انسانی برای حقیقتبنیادین) به نوبه خود حاكی از این اصل است كه این میل و اشتیاق درونی و عمومی، عبث و بیهوده نیست، اصلی كه دست كم از زمان ارسطو بیان شده است . از سوی دیگر، تفكر پس از فروید در پی تضعیف این اصل بوده و استدلال كرده است كه این میل تجربه شده، چنان كه وانمود میكند نیست، بلكه عقلانی ساختن انگیزهای دیگر است، یعنی غریزه جنسی، (Libido) یا غریزه مرگ .، thanatos) البته در این صورت بسیاری از چیزها در معرض تهدید خواهد بود، چرا كه اصل قابل فهم بودن حیات انسانی و خود واقعیتبستگی به كارآیی همین اصل دارد .
۹. ۷ Huntington, Chapter ۷. P.۱۵۵.
«در سیاست جهانی در حال ظهور، دولتهای محوری تمدنهای بزرگ جانشین دو ابر قدرت جنگ سرد به عنوان قطبهای اصلی جذب و دفع برای سایر كشورهای میشوند . . .» نیز در فصل ۹، صص ۲۰۸- ۲۰۷ آمده است: «تعارض میان تمدنها دو شكل میگیرد . در سطح ملی یا خرد، تعارضهای گسل، (fauit line) میان دولتهای همجوار متعلق به تمدنهای متفاوت، میان گروههایی از تمدنهای متفاوت در درون یك دولت و میان گروههایی كه . . . سعی میكنند دولتهای جدیدی بر خرابههای دولتی قدیمی بر پا دارند رخ میدهد . . . در سطح جهانی یا كلان، تعارضهای دولتهای محوری میان دولتهای بزرگ و عمده متعلق به تمدنهای متفاوت پدید میآید . . . جنگ دولتهای هستهای و محوری میتواند از تغییرات در موازنه جهانی قدرت میان تمدنها ناشی شود .»
۱۰) در سند موسوم به «خطاب به ملتها» ، (Ad Gentes) ، شورای دوم واتیكان از «آن دسته از مردم عادی كه با تحقیقات تاریخی یا علمی - مذهبی خود در دانشگاهها و مؤسسات علمی به ارتقاء شناخت ملتها و مذاهب میپردازند و به مبلغان انجیل كمك میرسانند و برای گفت و گو با غیر مسیحیان آماده میشوند» تمجید ویژهای به عمل آمده است .
۱۱) پاپ ژان پل دوم در سخنرانی اخیر خود (۸ دسامبر ۲۰۰۰) به مناسبت روز جهانی صلح (۱ ژانویه ۲۰۰۱) گفته است: «گفتگو به شناخت تنوع منتهی میشود و فكر را به روی پذیرش متقابل و همكاری و تعاون اصیل كه لازمه اشتیاق اساسی خانواده بشر به وحدت است میگشاید . بدین سان، گفتگو ابزاری ویژه برای بنا كردن تمدن عشق و صلح است . . .»
(Dialogue between cultures for a civilization oflove and peuced, no. ۶۰; vatican velease, Dec. ۱۴)
۱۲) پاپ ژان پل دوم در همان سخنرانی اظهار داشته است: «گفت و گو میان فرهنگها امروزه به دلیل اثرات فن آوری ارتباطات بر زندگی افراد و ملتها از ضرورت ویژهای برخوردار است . عصر ما عصر ارتباطات جهانی است كه جامعه را همسو با الگوهای فرهنگی جدید كه كم و بیش با الگوهای گذشته فاصله میگیرد شكل میدهد . . . ملاقاتهای فراوان من با نمایندگان سایر ادیان . . . مرا در این اعتقاد راسختر كرده است كه گشایش و سعهصدر متقابل میان پیروان ادیان گوناگون كمك مؤثری برای پیشبرد صلح و سعادت مشترك خانواده بشری خواهد بود .»
۱۳. The power of truth.
۱۴) قابل ذكر است كه ویرایش گران یكی از مجلدات اخیر مجموعه
Oxford Reading in Philosophy: truth (edd. S.Blaclburn & K. Simmons, Oxford up, ۱۹۹۹. pp.۳-۴)
از طرح مساله ماهیت كلی حقیقت در مقابل طرفداران مكتب اثبات گراتر یا اثبات گرای جدید كه منكر موضوعیت چنین بحثی هستند و آن را «غلط و نادرست» میدانند، دفاع میكنند . به اعتقاد آنان اگر مساله حقیقت از میان برداشته شود، بخش اعظم فلسفه محو خواهد شد; چرا كه این مساله به «رابطه میان فكر و جهان به طور عام مربوط میشود . . . و ما با روشن ساختن ماهیت دریافتخود از واقعیت، ماهیتحقیقت را روشن میسازیم .»
۱۵. Augustine Di Noia.
۱۶. exclusivism.
۱۷. inclusivism.
۱۸. Augustine Di Noia, OP, The Diversity og Religions: A Christian Perspective ( Washington, D.C The Catholic University of America. ۱۹۹۳).
۱۹. Dominus Iesus.
۲۰. Ad Gentes.
۲۱) از میان آثار متعدد از باب نمونه رك:
An Interpretation of Religion: Human Responses to the Transcendent (New Haven: Yale, ۱۹۸۹).
در مقابل تكثرگرایی تقلیلی هیك، به بحث ممتاز تكثرگرایی غیر تقلیلی توسط محمد لگنهاوزن در اثر زیر مراجعه كنید:
M.Legenhausen, Islam and Religions Pluralism (London, ۱۹۹۱, e.g.p.۱۷۹).
كه اگر درست فهمیده باشم، در صدد بیان همان چیزی است كه من در حال حاضر، «شناسایی تنوع ادیان» توصیف میكنم، كه در آن، تفاتها مانع گفت و گوی بیشتر نیست .
۲۲. Karl Rahner
۲۳) رك . به تحقیق وی با عنوان:
"Anonymius christiacans", Theological Investigations (London: Darton, Longman & Todd, ۱۹۶۱-) V ۰۱.۶, ۳۹۰-۹۸.
و نیز رك:
"Observations on the Problem of the "Anonymous Christian", vol.۱۴, ۲۸۰-۹۴.
۲۴. DINoia, P.۱۵۹: «در گفت و گو، شركت كنندگان نه تنها دیگران را از آموزههای خود مطلع میسازند بلكه آنها را به عنوان آموزههایی واقعی و درست مطرح میكنند .» رك . به: بحث وی پیرامون براهین ارجاعی، ص ۱۴۶ به بعد .
۲۵. avatar
۲۶. theotokos
۲۷. demodo loquendi
۲۸) به همین دلیل، فرد مسیحی وقتی وارد مكالمه با پیرو مذهبی غیر مسیحی میشود، برداشتخود از عناصر كلیدی آن مذهب را باید به تعبیر «دی نویا» به صورت «فرضی» بیان دارد . او در مورد كتاب خود میگوید كه برای پرهیز از اشتباهات فاحش در فهم و برداشت، «مثالها در قالبی فرضی عنوان شده» ، شاید - اگر درست فهمیده باشم - به این خاطر كه در جریان گفت و گو ممكن ستبرای فهم واقعیتر و منصفانهتر یكدیگر، تعدیل گردد . (DiNoia, P.۱۵۷) و این تذكر احتیاطآمیز در مورد تمام طرفها و شركتكنندگان گفت و گو به صورتی متقابل صدق میكند .
۲۹. normative
۳۰. perfective
۳۱) در مورد تحلیل احساسی و ظریف چنین تجربهای رك:
Gabriel Marcel, The Mystery of Being (The Gifford Lectures, ۱۹۴۹-۵۰; New York: University Press of America reprint of Regenry Gateway, ۱۹۷۸), vols. vol.I: Reflection and mystery: C.۴: "Truth as value. The I Ntelligible Background" esp.pp.۶۳-۶۴. ۶۷-۶۹.
۷۱-۷۹.
مترجم: محمد حبیبی مجنده
منبع:فصلنامه نامه مفید، شماره ۲۵
منبع : خبرگزاری فارس
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست