یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


همجواری آنتیگونه و رستم


همجواری آنتیگونه و رستم
ادبیات همواره به عنوان یک محمل گسترده، دستمایه و بستر بسیاری از آثار نمایشی قرار گرفته است و از میان گونه های مختلف ادبی، ادبیات حماسی بیشترین نزدیکی و قرابت را با ساختار ادبیات نمایشی دارد. در میان آثار مختلف ادبیات ایران، داستانهای شاهنامه فردوسی به واسطه وجود مواجهه و برابری دو نیروی متقابل از منظر کارکرد دراماتیک غنی ترین و کاربردی ترین بسترهای موجود در ادبیات ایران به شمار می آیند که ظرفیت های فراوانی برای تبدیل شدن به ساختار درام دارند. اما در عین حال این فرآیند تبدیل، نیازمند نوعی بلدی و مهارت در شناخت عناصر ادبی و نمایش و قدرت انطباق و تبدیل هستند که همه حوزه های ساختاری از قبیل شخصیت، زبان، رویدادگاه و. . . را شامل می شوند.
خون تو را جنون. . . بر پایه این ویژگی ها حاصل انطباق موضوعیت و ژرف ساخت داستان نبرد رستم و اسفندیار با نمایشنامه آنتیگونه سوفوکل و هم نشینی ساختار داستانی این دو اثر است. در بستر رویدادهای این نمایش اسفندیار به فرمان پدرش (گشتاسب) به نبرد رستم می رود و در نقطه مقابل، کرئون دستور دستگیری آنتیگونه را به مامورانش
می دهد. در هر دو این داستانها یک درگیری و مواجهه بیرونی (تقابل اسفندیار با رستم و کرئون با آنتیگونه) و یک چالش درونی برای به انجام رساندن قانون و فرمان پادشاه یا زیرپا گذاشتن قوانین در حال وقوع است از یک طرف رستم آئین پادشاهی را نپذیرفته و از طرف دیگر آنتیگونه نظم و فرمان پادشاه را در مقابل قوانین خدایان زیرپا گذاشته است.
در واقع انطباق محتوایی دو حوزه داستانی بر زیبایی پرداخت ساختار و جذابیت آن در زمینه تطابق شکل با محتوا افزوده است. آنتیگونه و رستم بر اساس قوانین شاه-پدر محکوم به دستگیری و مرگ شده اند و جدال میان واقعیت گریزناپذیر سرنوشت و حقیقت ارزشی حضور آنها را در گستره انطباق نمایش دارای اهمیت و ارزش بیشتری می کند.
شیوه اجرای نمایش سیروس همتی نیز به نوعی واجد همین انطباق و همنشینی ساختارهای داستانی است.
صحنه خالی نمایش که تنها دو چهارپایه و یک پرده ایستاده را شامل می شود، جای کار بازیگر نمایش را برای اجرای هر گونه فضاسازی و سیلان در فضاهای مختلف بازمی گذارد به همین دلیل عبور از فضای نبرد رستم و اسفندیار به کاخ کرئون به راحتی و تنها با کمک فضاسازی و گفتار نمایش امکان پذیر می شود. هر چند که تکنیک ها و ابزار دیگری چون ویدئو و موسیقی نیز کیفیت فضاسازی و در نتیجه کنش را در نمایش تقویت کرده اند. در واقع تصویر ویدئویی، با قرار گرفتن در ردیف قراردادهای فضا-مکانی نمایش به یک ابزار مهم برای تغییر و فضاسازی تبدیل شده است.
به کارگیری ابزارها و شیوه های متنوع و متفاوت اجرایی در روایت داستان -البته اگر به تناسب کارکرد و موارد استفاده آن صورت بگیرد- مثل آنچه که در نمایش سیروس همتی شاهد آن هستیم به راحتی می تواند به گسترش زبان روایت و قدرت اجرا منجر شود. سیروس همتی درخون تو را جنون. . . دو فضای گسترده روایی با رویدادگاههای متنوع و متعدد در هم می آمیزد و با یکدیگر تلفیق می کند این در حالی است که طراحی دکور نمایش اش در نهایت ایجاز و بی چیزی آرایش داده شده است. در عوض قدرت اجرا و مهارت در فضاسازی همه عناصر محدود نمایش را جبران کرده و جایگاه آنها را پر می کنند. دکور نمایش در صورت دارا بودن ویژگی های رویدادگاه هر صحنه مطمئنا نمی توانست آنچنان که می بینیم در تبدیل وقایع مختلف به واقعه دیگر و همچنین تلفیق داستانها موفق باشد.
ویژگی مهم دیگر نمایش که در حوزه آداپتاسیون ادبیات به درام موفق نشان می دهد عنصر زبان است. در واقع سیروس همتی در حوزه عناصر متن و در زمینه ساختار زبان به خوبی توانسته ریتم و لحن را ضمن دارا بودن تنوع و تناسب به صورت کاربردی مورد پرداخت قرار دهد. بر این اساس روایت کلامی -به طور خاص در داستان رستم و اسفندیار- نه تنها متکی بر ادبیات منظوم اثر نیست بلکه در محدوده های مشخصی به ساختار درام نزدیک می شود و به خوبی قدرت انطباق با داستان دیگر (آنتیگونه) را پیدا
می کند و در ضمن کارکردهای لازم را نیز در درگیرسازی مخاطب با نمایش و نوع روایت مضمون پیدا می کند. زبان در نمایش سیروس همتی با تغییر لحن، انطباق و همراهی ساختارهای مختلف، بخشی از ریتم روایت را تولید نموده و به همان میزان که در حوزه روایت موفق نشان می دهد به واسطه تنوعش علاوه بر ایجاد ارتباط با مخاطب کارکردهای ویژه را نیز در حوزه اجرایی نمایش به عهده می گیرد.
سیروس همتی علاوه بر اینها، در زمینه بکارگیری عناصر دیگر اجرا از قبیل نورپردازی، موسیقی و تصویر نیز در نهایت تابع نیازهای نمایش اش بوده و این ابزارها را تنها به اندازه ای که در اثر کاری ویژه را داشته باشند به کار گرفته است. در نهایت استفاده از نور برای افزودن بر کیفیت فضاسازی، جداسازی و در مرکزیت قرار دادن موضوع اصلی، دکور و صحنه موجز و موثر، موسیقی کاربردی و همچنین تصاویر ویدئویی که مکمل فضاسازی هستند
می توان در راستای اهداف اجرا و در ارائه انتقال صریح مفاهیم آن دانست.
تطابق و تلفیق دو داستان آنتیگونه و واسفندیار در حوزه ساختار داستانی مشخصه دیگری از کار سیروس همتی است که به واسطه اشتراک مفهوم، معنا و اهمیت پیدا می کند. اسفندیار به فرمان پادشاه (گشتاسب) باید رستم را دستگیر کند و آنتیگونه نیز به فرمان پادشاه (کرئون) باید مجازات شود. در هر دو داستان قانون پادشاه (پدر) در برابر ارزشها قرار می گیرد.
نه اسفندیار قلبا حاضر به زیرپا گذاشتن ارزشها و دستگیری رستم است و نه آنتیگونه به واسطه انجام قانون خدایان مستحق مجازات و زندان! اما آنچه چالش را به وجود می آورد گریزناپذیری رعایت قانون پادشاه و زیر پا گذاشتن ارزشهای فردی و اجتماعی در گستره معنایی داستان است.
علاوه بر بستر کلی تطابق این دو داستان، ما در سطح دو روایت داستانی (آنتیگونه و اسفندیار) با دو وجه چالش دیگر نیز مواجهیم.
وجود این دو سطح روایی و دارا بودن تقابل و درگیری دراماتیک در هر دو داستان مهمترین چیزی است که باعث می شود نمایش را به خاطر اهمیت عناصر دراماتیک یک اثر موفق ارزیابی کنیم. در واقع رستم و اسفندیار و آنتیگونه و کرئون با حفظ تمام مشخصه هایی که در اصل داستان و در زمان و مکان مربوط به خودشان دارند، در این نمایش ماهیت معنایی و کارکرد حضور تازه ای پیدا می کنند و در حوزه ای جدید -در زمان حال- کنش و عمل را به وجود آورده و در نتیجه همراهی با هم معنایی تازه را به دست می دهند که به منظور کارگردان و گروه اجرایی اختصاص دارد. در این محدوده رستم، کرئون، اسفندیار و آنتیگونه در قالب یک نمایش واحد مورد پرداخت قرار گرفته اند تا علاوه بر ایجاد ساختاری جدید، معنایی متفاوت را نیز در معرض انتقال بگذارند.
استفاده مناسب از زبان، پیچش های ساختاری مقید به ویژگی های درام، جذابیت های اجرایی، بازیگری
و. . . نیز این حوزه ها را در راستای ایجاد جذابیت بیشتر و درگیری موثرتر با مخاطب قرار داده و باعث انتقال بهتر مفاهیم به او می شوند.
بکارگیری شیوه های نمایش ایرانی همچون پرده خوانی و نقالی و استفاده از المانهای نمایش تعزیه و دیگر ابزارهای جزئی از سایر شیوه ها نیز بر جذابیت های اجرایی نمایش افزوده است. سیروس همتی در نمایش اش ملغمه ای از اطوارهای نمایش ایرانی را اجرا نمی کند بلکه به دقت و با تناسب روایت داستانهای نمایش اش را کارکرد، جذابیت و اهمیت می بخشد و بر معنا و محتوای آن منطبق می سازد.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه جوان