یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کارنامه نقدهای شفیعی کدکنی


کارنامه نقدهای شفیعی کدکنی
● كارنامه نقد كتاب استاد شفیعی كدكنی
شفیعی كدكنی یكی از برجسته‌ترین ادبای امروز زبان فارسی است كه در حوزه های مختلف ادبیات قلم زده و آثار گرانقدری از خود به یادگار نهاده است، اگر از چهره او به عنوان یك شاعر بگذریم آثاری كه در زمینه ترجمه، تصحیح متون كلاسیك و پژوهش و انتقاد ادبی منتشر كرده‌ هر كدام به تنهایی شایستگی آن را دارند كه جایگاهی شایسته تقدیر در عرصه تحقیقات ادبی معاصر برای صاحب اثر بگشایند.
خصوصاً در زمینه تصحیح متون و تحقیق و تحلیل انتقادی به حق خلف صدق بزرگانی چون علامه قزوینی، بدیع الزمان فروزانفر، ملک الشعرای بهار و شاهرخ مسكوب است كه هر كدام راهی نو بر روی ادبیات امروز ایران گشودند و آثاری چون تصحیح و تحقیق پیرامون اسرار التوحید، موسیقی شعر و صورخیال در شعر پارسی گواهی هستند بر این مدعا. علاوه بر این او بیش از ۱۳۰ مقاله در فاصله چهار دهه عمر علمی خود نوشته ‌است كه موضوع ‌های متنوعی را در بر می‌گیرد و از این مقالات ۳۵ مقاله به نقد كتاب اختصاص دارد كه تاكنون بدانها پرداخته نشده و هدف ما در این مقاله بررسی این نقدهاست.
● دسته بندی نقدها
نقدها از سه جهت قابل بررسی‌اند: یكی موضوع، دیگر زمان نگارش و سوم كیفیت و ارزش. از لحاظ موضوع ۱۱ مقاله به شعر معاصر اختصاص دارد؛ یعنی نقد شعر شاعرانی است كه آثارشان برای اولین بار چاپ می‌شده است، ۱۰ مقاله مربوط به نقد و معرفی نسخه‌های آثار كلاسیك یا تصحیح آنهاست, ۳ مقاله مربوط به شعر سبك هندی است، ۳ مقاله مربوط به آراء و اندیشه‌ها و زندگی ابوالعلاء معری و بقیه موضوع‌های مختلفی را دربرمیگیرد. همچنان كه شاهدیم بیشتر نقدها به شعر معاصر و سبك هندی و معری اختصاص دارد كه این امر حساسیت منتقد را نسبت به این مسائل نشان می‌دهد.
از لحاظ تاریخی قدیمی ‌ترین نقد مربوط به تصحیح دیوان آصفی است كه سال ۱۳۴۳نوشته شده و آخرین آن «نگاهی به طراز الاخبار» است كه بهار ۱۳۸۱ چاپ شده است. آنچه در بررسی اولیه نقدها آشکار می شود این است كه نزدیك به ۷۰ درصد نقدها در دهه چهل یعنی دهه آغازین فعالیت علمی شفیعی نوشته شده و همه نقدهای کتب شعر معاصر نیز در این دهه چاپ شده اند، گویا بیشتر کتب شعری را كه در این دوره چاپ ‌شده مطالعه كرده و بر بعضی از آنها كه قابل توجه بوده اند نقد نوشته است, ولی دردوره‌های بعد دیگر به این مسئله نپرداخته و همچنان كه به عنوان یك منتقد و محقق بیشتر به سوی تصحیح متن رفته، مقالات انتقادی دهه‌های بعد نیز به نقد تصحیح متون یا معرفی نسخه ‌های گمنام اختصاص یافته است.
هنگام بررسی ارزش و كیفیت نقدها آنچه در ابتدا جلب توجه می‌كند تنوع و عدم یكدستی نقدها است كه بخشی از آن به خاطر تنوع موضوعات مورد بحث است و بخشی نیز به خاطر چندوجهی بودن شخصیت علمی نویسنده؛ اما در همه نقدها جنبه‌ های چهارگانه شخصیت علمی او را می‌توان دید, یعنی: شفیعی شاعر, مترجم, مصحح و منتقد و بسته به موضوع یا صاحب اثر این جنبه‌ها پر رنگ یا كم‌رنگ می‌شوند.
تعدادی از این مقالات كه در بخش «كتابهای تازه» مجلات چاپ شده‌ اند از حد معرفی كوتاه كتاب برتر نرفته و نكته خاصی ندارند از جمله: زیر خاكستر: مجموعه شعر علی اكبر سعیدی سیرجانی چاپ۱۳۴۵، فردوسی ‌نامه: مجموعه مقالات و اشعار بهار درباره فردوسی چاپ۱۳۴۵، مثنوی مادهونل و كام كندلا چاپ ۱۹۶۵، در شناخت عبید زاكانی چاپ ۱۳۴۵، اسیر شهرستانی: منتخب غزلهای میرزا جلال اسیر اصفهانی چاپ ۱۳۴۸، نظر جرجانی در باب صور خیال نوشته كمال ابودیب چاپ ۱۹۷۹ كه دراین مقاله ضمن معرفی كتاب و نویسنده به معرفی جرجانی نیز می ‌پردازد.
در مقالات مربوط به نسخ قدیمی نیز دیدگاه خاص و نکته تازه‌ای دیده نمی ‌شود و تازگی مقالات و ارزش آنها به خاطر تازگی موضوعات است از جمله مقاله «دستورزبان عرفان یا عرفان دستور زبان»چاپ ۱۳۷۴ كه به معرفی دو اثر عرفانی یعنی نحو قلوب عبدالكریم بن هوازن قشیری و صرف قلوب صاین‌الدین علی‌تركه اصفهانی می‌پردازد، كه اولی متعلق به قرن پنجم و دومی قرن نهم است. در این دو کتاب نویسندگان از مصطلحات و تعبیرات علم صرف و نحو عربی برای بیان اندیشه ‌ها و تجارب روحانی و عرفانی خود سود جسته ‌اند. در مقاله «چهره دیگر محمد بن كرام سجستانی»چاپ ۱۳۷۷ نسخه گمنامی از یك تفسیر عرفانی قرآن براساس مشرب كرامیه را که به تازگی بدان دست یافته معرفی كرده و نسخه‌های دیگر آن را بررسی می‌نماید و ضمن معرفی نویسنده نسخه، براساس این اثر نویافته چهره حقیقی محمدبن كرام را آشكار می‌نماید و تصویری کاملاً متضاد با تصوری كه اهل علم از این فرد دارند ارائه می نماید.
در مقاله «نگاهی به طرازالاخبار» چاپ ۱۳۸۱ به معرفی این كتاب و نویسنده‌اش عبدالنبی فخرالزمانی (۹۹۸ـ بعد از ۱۰۴۱) پرداخته و ضمن بررسی ویژگی های كتاب، ذوق و سلیقه حاكم بر آن دوره را نقد كرده و آن را به دور از واقع‌ گرایی و گرفتار انواع سوررئالیسم و سمبولیسم‌ های عجیب و غریب می‌داند.
مقاله «حماسه ‌ای شیعی از قرن پنجم» چاپ ۱۳۷۹ به معرفی یك حماسه ناشناخته شیعی اختصاص دارد كه درباره مغازی حضرت علی سروده شده كه ضمن معرفی آن, ارزش¬های واژگانی و نحوی و تاریخی این اثر را نیز ذكر می‌ كند.شیوه کار در مقاله «مقامات كهن و نویافته ابوسعید»چاپ ۱۳۸۰نیز به همین صورت است.
نقد علمی و شیوه کار
در دوجا چهره شفیعی را به عنوان یك منتقد دارای اصول و روش علمی و ذهن منطقی می ‌توان مشاهده كرد: یكی نقد كتاب از صبا تا نیما و دیگری نقد دیوان شعرای معاصر. در نقد از صبا تا نیما ضمن برشمردن عیوب كار نویسنده _ یحیی آرین‌پور _ اصول وروش كار را نیز بدین شکل توضیح می‌ دهد: «به نظر می‌رسد برای تألیف كتابی درباب تاریخ ادب قبل از هر چیز باید مولف برای خودش تعریفی از ادبیات داشته باشد و شعر و نثر در نظر او تعریف آشكاری داشته باشد و چون تاریخ ادبیات چیزی نیست مگر بحث تحلیلی و انتقادی در باب تحولات این دو موضوع اجزای هر یك از این دو موضوع را باید از پیش (ولو به صورت قراردادی) شناخته و بعد به توضیح در باب تحولات آن پرداخت و همچنین نویسنده تاریخ ادبیات یك دوره باید از تحولات شعر یا نثر آن دوره آگاه باشد تا بتواند در مورد ابتكار و تحول یك شاعر یا نویسنده سخن گوید» (۱۳۵۱ :ص ۱۴).
اما در نقد اشعار معاصر از دو نمودار استفاده می ‌كند كه عبارت‌اند از: عاطفه ـ تخیل ـ زبان ـ آهنگ ـ شكل و پشتوانه فرهنگی ـ صعود هنری ـ عاطفه و تعالی انسانی ـ نفوذ در میان مردم , این نمودارها معیار نقد و محک خاص منتقد هستند که به وسیله آنها شعر هر یك از شاعران را سنجیده و میزان تحول و ابتكار و انحراف از نرم را در هر شاخه نمودار مشخص می‌ كند و بدین وسیله ویژگی برجسته شاعر را كشف كرده و به توصیف آن می‌پردازد و آنگاه ضعف‌ ها و كاستی‌ های هراثر را نشان می دهد.
به عنوان مثال زمانی که دفتر از این اوستای اخوان ثالث را نقد می‌كند دو ویژگی را به عنوان خصوصیات برجسته شعر او تشخیص می‌ دهد: «دو خصوصیت برجسته شعر اخوان را از دیگران جدا می‌كند یكی زبان غنی و پرطنین و دیگر جنبه اجتماعی شعر او، راز توفیق او در این است كه گذشته از صداقت ذاتی با میراث فرهنگی این سرزمین آشناست» (۱۳۴۵آ: ۵۷). در بررسی دفتر شعر برخنگ راهوار زمین اسماعیل خویی ویژگی اصلی شعر او را تشخیص كامل زبان شعری دركنار استقلال اندیشه شاعر می‌ داند, پس به توضیح این مطلب می‌پردازد: «كسانی كه در مسئله زبان شعر به نقطه‌ای ثابت رسیده باشند اندك هستند اما خویی به این نقطه رسیده و شعر او ادامه اسلوب استوار شاعران خراسان است»(۱۳۴۶ه: ۱۱۵۹).
هنگام نقد دفتر بیداری جویباران میمنت میرصادقی مهم¬ترین ویژگی شعر او را رسیدن به نوعی استقلال و بینش خاص می‌داند كه نماینده روحیات و عواطف خاص اوست:‌ «پس از فروغ كسی را سراغ ندارم كه به حدی از استقلال و بینش خاص رسیده باشد كه شعرش نماینده روحیات و عواطف خاص او باشد و ضمناً از نظر قدرت بیان و آگاهی به امكانات زبان فارسی و توانایی به القاء مفاهیم ذهنی خویش شعرش از توفیق بهر‌مند باشد غیر از آزاده»(۱۳۴۷ب: ۴۷۰). نكته‌ برجسته‌ای كه در تطبیق نمودارها بر شعر فریدون مشیری آشكار می‌شود میزان شهرت وکثرت طبقه طرفدارانش است, پس نقد را با همین مسئله شروع كرده و به جست و جوی علل شهرت او می‌پردازد: «راز این توفیق را در دو سه خصوصیت شعر مشیری می‌توان جست كه نخستین آنها زبان نرم و هموار و ساده اوست، دیگری طرز بیان سخاوتمند مشیری كه در یك برخورد, مجموعه احساس¬های شاعر را القاء می‌كند و دیگر حكومت نوعی منطق و سنجیدگی بر شعر است كه با نخستین تأمل در شعر مشیری می‌توان بدان رسید وهمچنین زمینه كلی شعر او برداشت¬های ساده از زندگی است.» (۱۳۴۷آ: ۲۱۰-۲۰۸).
در اینجا یك ویژگی دیگر مقالات شفیعی آشكار می‌شود و آن واژه‌سازی و به كاربردن اصطلاحات خاص است، همچنان كه در كتاب هایی چون صور خیال و موسیقی شعر برای اصطلاحات خارجی نقد ادبی معادل فارسی می‌سازد در اینجا نیز اصطلاحات و واژه‌هایی منحصر به فرد به كار می‌برد چنانكه درباره این تصویر به كار رفته در شعر مشیری: «آویخته بر شاخه‌های سرو/پیراهن مهتاب» می‌گوید: « با همه زیبایی و تازگی كه دارد آشناست و من هیچ تعبیری بهتر از كلمه آشنا برای اینگونه ایماژها نمی‌یابم یعنی چیزی كه تكراری نیست؛ اما بیگانه نیز نمی‌نماید و علت این امر نیز روشن است زیرا عناصر تركیبی این ایماژها و نوع روابط میان دو سوی تصویر در شعر گذشته فارسی سابقه بسیار داشته» (۱۳۴۷آ: ۲۱۰).
یکی از نقدهایی که در آن کاملاً شیوه علمی واصول مورد نظر را رعایت کرده نقد دفتر حجم سبز سهراب سپهری است که نه تنها بر اساس نمودارها جنبه های مختلف شعر او را محک می زند بلکه ریشه های سبک شعری او را یافته و عناصر اصلی تشکیل دهنده تصاویرش را کشف می کند, در ضمن او اولین کسی است که در این مقاله به وجود طنز در شعر سهراب اشاره می کند. هرچند شفیعی این نمودارها را اساس کار خود قرار داده است؛ ولی در همه جا حدود آنها را رعایت نمی کند و در بعضی نقدها احساسات فردی بر منطق نمودارها غلبه كرده و جنبه شاعرانه شخصیت او خود را نشان می‌دهد ودر قضاوت از حد نمودارها فراتر می رود ، به عنوان مثال در بررسی دفتر ساز دیگر جعفر كوش آبادی می‌گوید: «كوش آبادی در میان استعدادهای جوان، یعنی در میان این چند هزاری كه دست در كار شعر و شاعری هستند از آن چند تن شاعرانی است كه باید عنوان «اصیل» و «سلامت» بدیشان داد و بزرگترین گواه سلامت و اصالت او گریزی است كه از جلوه‌گر شدن در مطبوعات محترم و صفحات شعری مجلات و شب‌های شعر و دیگر قضایا دارد»(۱۳۴۸ب: ۳۴). واژه‌های «اصالت» و «سلامت» كه از آنها برای توصیف كوش آبادی استفاده كرده بیش از آنکه علمی باشند عاطفی¬اند و شایسته استفاده در یك انتقاد علمی نیستند، علاوه بر این دلایلی را كه برای اثبات مدعای خود آورده نیز دلایلی علمی و قابل پذیرش نیستند و برگرفته از احساس‌اند.
گاه نقدها به شعار نزدیك شده و حالت كلیشه‌ای به خود می گیرد و از واژگان و زبانی استفاده می کند که در برهه های خاصی از جامعه در روزنامه ها و مجلات رایج می شود، به عنوان مثال در نقد دفتر بیداری جویباران میمنت میرصادقی می‌گوید: «این زمزمه‌ها در حدی است كه خواننده آگاهی و بیداری این جویبار لطیف را دریابد و سلامت روح این آینه را در تاریكی بشناسد و بداند كه زن ایرانی, زن اصیل ایرانی چیزی است جز آنچه در مجله‌های زنانه می‌بینیم و آرزوهایی دارد متعالی‌تر از حد هوس‌های بی‌شرمانه روشنفكرنمایان هرزه امروز (۱۳۴۷ب: ۴۷۰).یكی ازویژگی های نقدها كه از جامعیت و وسعت اطلاع نویسنده حكایت دارد این است كه قبل از وارد شدن به موضوع مورد نظر مقدمه‌ای مشبع پیرامون آن و تاریخچه‌اش می‌آورد تاخواننده را با سابقه مطلب آشنا کند مانند نقد کتاب مشاعره اثر شوکت نیازی که گزیده ای ازشعر شاعران فارسی زبان معاصر است که درضمن نقد این کتاب سابقه گردآوری چنین گزیده هایی از ادبیات معاصر را بررسی کرده وعیب های هرکدام را برمی شمرد و هیچ کدام را وافی به مقصود نمیداند. البته گاهی در اینجا نیز راه افراط پیموده وچنان پیش می رود که مقدمه براصل مطلب فزونی می یابد همانند نقد کتاب نقد بیدل كه از مقاله پنج صفحه‌ای, سه صفحه و نیم به ویژگیهای سبك هندی و بیدل اختصاص دارد و تنها یك صفحه و نیم به نقد این كتاب خاص.
‌● نقد تصحیح متون
جایی كه می‌توان چهره شفیعی را به عنوان یك مصحح تیزبین، دقیق و نكته‌یاب دید نقد تصحیح متون كلاسیك است كه گاه در این بررسی‌ها به نكات ریزی اشاره می‌كند كه از چشم خود مصحح كه مدتی طولانی صرف تصحیح كتاب کرده به دور مانده است. به عنوان مثال در نقد تصحیح لسان التنزیل به كاربرد الف اشباع یا اطلاق در این كتاب اشاره كرده و آن را در كتب نثر بی‌سابقه می‌داند (۱۳۴۵ه: ۲۹۳) که مصحح اصلاً به این نکته اشاره نکرده است, یا در نقد تصحیح دیوان آصفی هروی با استناد به تذكره نصرآبادی بیتی را كه در تصحیح به نام آصفی هروی آمده از آن آصف قمی می‌داند (۱۳۴۳‍ ب:۳۸۲ ) همچنین در ضمن نقد تصحیح, سابقه تصحیح آن اثر خاص را نیز آورده و جایگاه شاعر و نویسنده‌ای كه اثرش تصحیح شده ارزیابی می‌كند.
● نقد ترجمه
شفیعی در كارنامه نقدنویسی خود چهار ترجمه را به نقد کشیده است كه همه مربوط به دهه چهل است، گویا همچنان كه ترجمه كتاب را در دهه‌های بعد كنار نهاده نقد آنها را نیز كنار گذاشته است.
، این چهار ترجمه عبارت اند از: عقاید فلسفی ابوالعلاء معری، گفت و شنود در زندان ابوالعلاء معری، بهشت و دوزخ ابوالعلا معری و معلقات سبع . این نقدها نه تنها از تسلط کامل منتقد بر زبان عربی و دقت نظر و موشكافی او خبر می دهند؛ بلکه مبین آشنایی گسترده او با نویسندگان خارجی نیز هستند، در نقد گفت و شنود فلسفی در زندان ابوالعلاء معری نه تنها آراء و اندیشه‌های این متفكر بزرگ اسلامی را تشریح کرده؛ بلكه به معرفی طه حسین - نویسنده كتاب- نیز پرداخته و در پایان از نوع ترجمه و حتی واژه‌گزینی مترجم انتقاد می‌كند: «در صفحه ۹۵ «الهین من الامر» به «امور مادی و پیش پا افتاده» ترجمه شده و حال آنكه ترجمه صحیح آن «كارهای سهل و آسان است». « در ص ۱۲۹ به كار بردن كلمه «چشمدار» در برابر «مبصر» دور از طبیعت زبان فارسی است، جایی كه كلمه «بینا» را داریم به خصوص كه میان چشم داشتن و بینایی (ابصار) ملازمه‌ای نیست» (۱۳۴۵ج: ۱۶۴). یا در نقد ترجمه معلقات سبع می‌گوید:
«در ترجمه اغرك منی ان حبك قاتلی و انك مهماتاء مری القلب یفعل كه ترجمه در حد اعتدال باید چنین باشد: «آیا بدین مغرور شده‌ای كه عشق تو مایه هلاك من است و دل در فرمان تست؟ » ایشان نوشته‌اند: «آیا پنداشته‌ای كه عشق تو مایه هلاك جان من است و قلب من چون كبوتر دست‌آموزی اسیر پنجه تست؟
(ص ۱۳)» (۱۳۴۵ب: ۶۳۲). نكته دیگری كه در نقد ترجمه‌ها به چشم می‌خورد و بیش از آنكه با ترجمه و روش كار او در ارتباط باشد حاصل روحیه و نوع تفكر و شاید روحیه حاكم بر زمان است این است كه هر جایی كه پای متفكران شرقی یا اندیشه و تفكر اسلامی به میان می‌آید سعی می‌كند به وسیله مقایسه آن با نمونه‌های غربی برتری تمدن اسلامی را بر نوع غربی نشان دهد یا غربیها را ریزه‌خوار تفكر مسلمانان معرفی كند, به عنوان مثال در مورد معری می‌گوید: «مسائل مختلفی كه وی طرح كرده هنوز هم تازگی دارد، اندیشه‌های او درباره برخورد مذاهب گوناگون با یكدیگر و هدف زندگی و نگاههای طنزآمیز وی به دستگاه آفرینش و انتقادهای اجتماعی او همه و همه در روزگار ما هنوز زنده و قابل مطالعه‌اند و بسیاری از سخنان او را از زبان نویسندگان و فلاسفه معاصر غرب هر روز با آب و تاب می‌شنویم و گاه تحسین می‌كنیم بی‌آنكه بدانیم در شرق ما این سخنان سابقه دیرینه داشته است.» (۱۳۴۳آ: ۱۲۳) .
● نقد شعر معاصر
نكته دیگری كه در بیشتر مقالات انتقادی شفیعی دیده می‌شود و هر جایی كه مجال سخن دست داده بدان پرداخته، نقد شعر معاصر و انتقاد از شاعران هم عصر خود است، او نه تنها به عنوان یك شاعر نسبت به جریان¬های شعری اطراف خود حساس است؛ بلكه به عنوان یك منتقد نیز نمی‌تواند کجروی های جریان¬های مختلف شعری را تحمل كند, بنابراین در موقعیت‌های مختلف به تصریح و تعریض جنبه‌های مختلف شعر معاصر را مورد انتقاد قرار داده كه ضعف و قوت این نقدها بسته به حالات روحی نویسنده و موقعیت کلام متغیر است.
مثلاً هنگامی كه از توانایی اسیر شهرستانی در آوردن تصاویر بدیع سخن می‌گوید زمینه را مناسب دیده و درباره شعرای معاصر می‌گوید : « قدرت این شاعر را در محسوس كردن معانی انتزاعی دریابید كاری كه این روزها شاعران نوپرداز با افاده و تكبر بسیار و همراه با دعوی¬های عجیب گاه گاه می‌كنند» (۱۳۴۸د: ۸۴۷). زمانی كه در نقد ترجمه معلقات سبع به مسئله عشق می‌رسد می‌گوید: «بی‌پروایی بیان در گزارش عشق و حوادث عشقی (كه نمونه‌اش را در قصیده امرؤا القیس می‌بینیم) نشان می‌دهد كه این شیوه كار تازه‌ای نیست و برای كسانی كه در شعر معاصر ایران مثلاً خود را در این رهگذر پیشوایی می‌دانند افتخاری به شمار نمی‌رود، كاری است كه عرب صحرا در آن روزگار بهتر از آنها ادا كرده و از عهده برآمده است»(۱۳۴۵ب: ۳۲-۶۳۱). یا در نقد دفتر ماخ اولای نیما جایی كه میزان خیال به كار رفته در شعر او را برابر با میزان مفاهیم ذهنی می‌داند مجال را مناسب یافته و می‌نویسد: «این نكته‌ای است آموزنده برای بسیاری از مشاهیر شعر معاصر كه اغلب تصویرها و خیال‌های زاید پی در پی می‌آورند و سرانجام هم دانسته نیست كه این تصاویر و خیال‌ها به كمك كدام اندیشه و یا برای القای كدامین لحظه و حالت روحی سراینده عرضه شده است» (۱۳۴۵و: ۵۹۸).
و در ادامه جایی كه از سادگی تداعی‌ها و طبیعی بودن رشته تخیل او تعریف كرده زبان تندتری برای انتقاد به كار گرفته و می‌گوید: «این درسی است برای مدعیان شعر امروز كه با اصرار احمقانه‌ای می‌پندارند كه هر چه مفاهیم كلمات در مجموعه تركیبی شعر دورتر از یكدیگر باشند تخیل شاعر وسیع‌تر است»(همان:۶۰۰).
گاه لحن انتقادها از این نیز تندتر شده و حالت توهین به خود می‌گیرد گویا شعرها، شعرا و شهرت‌های كاذب چنان او را رنجانده است كه قلم را به دست احساس سپرده و هنگام نقد دفتر شب و پرواز عطا مهاجرانی از یك سجیه اخلاقی او چماقی می‌سازد برای كوبیدن بر سر عده‌ای از شعرای جوان: «اما جای خوشبختی است كه تظاهری به جهانی شدن ندارد، بی‌آنكه احساس نیازمندی روحی كند برای عالمی كه آن را حس نكرده شعر نمی‌گوید برخلاف بسیاری از جوانان پر مدعای امروز كه از رهگذر منظوم كردن اخبار روزنامه‌ها و سخنان پریشان بی‌مفهوم در حوزه‌های فلسفی، تاریخی, جغرافیایی نو و كهنه خود را به سطح جهانی رسانده‌اند؛ یعنی با تصمیم و اندیشه و خواست قبلی و با تركیب لغات مرده دنیای قدیم و اخبار روزنامه‌ها حوزه مفاهیم شعری خود را گسترده و ژرف می‌نمایند, اما هیچ‌گاه شعری از ایشان به خاطر كسی نمی‌ماند، ممكن است نام ایشان به علت رفت و آمدهای منظم و پیوسته‌ای كه به دفترهای مجلات و حضور سردبیران دارند تا حدی و چه بسیار زینت‌بخش روزنامه‌ها باشد؛ اما این‌گونه شهرت‌های مجله‌ای و درحدود جعل اخبار گوناگون برای اینكه از فراموش شدگان خاطر مبارك نباشند شهرتی می‌دهد در حدود شهرت شگفت‌آور بسیاری از مشهوران به قتل یا جنایات دیگر از قبیل اصغر قاتل و دیگران كه روزگاری سراسر مطبوعات را پر كرده بودند»(۱۳۴۸آ: ۲ـ۱۰۱).
اما یكی از ویژگی‌های مثبت نقدهای شفیعی كدكنی كه در بعضی آثار او دیده می شود پیشنهاد یک پژوهش جدید وگشودن دریچه یك بحث یا تحقیق جدید به روی محققان است، به عنوان مثال درباره کرامت‌های صوفیان می‌گوید: «این میدان تحقیق پژوهندگانی را می‌طلبد كه با روشهای علمی بتوانند پیرنگ‌های كرامات را طبقه‌بندی و كدگذاری كنند و آنگاه به جست و جوی ریشه‌های تاریخی و جغرافیایی و دینی و اساطیری و روانشناسیك هر كدام بپردازند، وقتی به چنین مرحله‌ای از مطالعه درباب این پیرنگ‌ها راه یابیم به جایی می‌رسیم كه هر پیرنگی گاه می‌تواند موضوع یك تحقیق مستقل قرار گیرد»(۱۳۸۰: ۶۶ـ۶۵).
فهرست منابع ومآخذ
۱- شفیعی کدکنی محمدرضا, عقاید فلسفی ابوالعلا معری, سخن, دوره ۱۵ , شماره ۱, آبان ۱۳۴۳.
۲- ,دیوان آصفی , راهنمای کتاب , سال ۷ , شماره۲, زمستان ۱۳۴۳.
۳- ,تاملی در کنار برکه(کتاب شعر فریدون صالحی), هیرمند, سال۷ , شماره ۲, فروردین ۱۳۴۴.
۴- , نقدی بر کتاب سایه عمررهی, هیرمند، شماره۴ , مرداد ۱۳۴۴.
۵- ,از این اوستا, راهنمای کتاب, سال۹, شماره۱, اردی بهشت ۱۳۴۵.
۶- , ترجمه معلقات سبع, سخن, دوره۱۶, شماره۶, تیر۱۳۴۵.
۷- ,گفت وشنود در زندان ابوالعلا معری, راهنمای کتاب, سال۹, تیر ۱۳۴۵.
۸- , عبید زاکانی, سخن, دوره۱۶, شماره۷, مرداد ۱۳۴۵.
۹- ,لسان التنزیل, راهنمای کتاب, سال۹, شماره۳, شهریور ۱۳۴۵.
۱۰- , ماخ اولا, راهنمای کتاب, سال۹, شماره۶, اسفند ۱۳۴۵.
۱۱- , مثنوی مادهونل وکام کندلا, سخن, دوره۱۶, شماره۱۲, اسفند ۱۳۴۵.
۱۲- , فردوسی نامه ملک الشعرا بهار,به کوشش محمد گلبن, سخن, سال۱۷, شماره۴, تیر ۱۳۴۶.
۱۳- ,رساله عقل و عشق, نجم الدین رازی, به اهتمام تقی تفضلی, راهنمای کتاب, سال ۱۰, شماره۲, تیر ۱۳۴۶
۱۴- ,زیر خاکستر, سخن, دوره۱۷, شماره۴, تیر ۱۳۴۶
۱۵- , نقد بیدل, راهنمای کتاب, سال۱۰, شماره۳, شهریور ۱۳۴۶.
۱۶- ,بر خنگ راهوار زمین, سخن, دوره۱۷, شماره۱۱و۱۲, اسفند ۱۳۴۶.
۱۷- ,بهار را باور کن, سخن, دوره۱۸, شماره۲, تیر ۱۳۴۷.
۱۸- ,بیداری جویباران, سخن, دوره۱۸, شماره۴, شهریور ۱۳۴۷.
۱۹- , بهشت و دوزخ ابوالعلا معری, جهان نو, شماره۱۰و۱۲, زمستان ۱۳۴۷.
۲۰- , شب وپرواز, سخن, دوره۱۹, شماره۱, فروردین ۱۳۴۸.
۲۱- ,از بیان شعری تا بیان منطقی, جهان نو, سال۲۲, شماره۲, خرداد ۱۳۴۸.
۲۲- , کتاب شناسی فردوسی, راهنمای کتاب, سال۱۲, شماره۵و۶, مرداد ۱۳۴۸.
۲۳- , اسیر شهرستانی, سخن, دوره۱۹, شماره۸, دی ۱۳۴۸.
۲۴- , گنجینه های بادآورده (مشاعره), انتقادکتاب, دوره۴, شماره۴, دی ۱۳۴۸.
۲۵- , فقط از صبا تا نیما, کتاب امروز, خرداد ۱۳۵۱.
۲۶- , سیمرغ (نشریه بنیاد فرهنگ ایران), خردوکوشش, دوره۲, دفتر۲و۳,بهار ۱۳۵۲.
۲۷- , نظر جرجانی درباره صور خیال, نشر دانش, سال۳, شماره۳, اردی بهشت ۱۳۶۲.
۲۸- , انتقاد از کیمیای سعادت, نشردانش, سال۳, شماره۶, آبان ۱۳۶۲.
۲۹- , دربازخوانی سنت ها(تصحیح دیوان کلیم همدانی), کلک, شماره۱۳, فروردین ۱۳۷۰.
۳۰- , دستور زبان عرفان یا عرفان دستور زبان, نامه شهیدی, نشرطرح نو, چاپ اول, تیر ۱۳۷۴.
۳۱- ,درباره ترجمان البلاغه, مجله دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی, سال۳۱, شماره۳و۴, پاییز ۱۳۷۷.
۳۲- , چهره دیگر محمدبن کرام سجستانی, ارج نامه ایرج, به کوشش محسن باقرزاده, نشرتوس, پاییز ۱۳۷۷.
۳۳- , حماسه ای شیعی از قرن پنجم, مجله دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی, سال۳۱, شماره۳و۴, پاییز وزمستان ۱۳۷۹.
۳۴- , مقامات کهن ونویافته ابوسعید ابوالخیر, نامه بهارستان, دفتر۴, سال۲, زمستان ۱۳۸۰ .
۳۵- , نگاهی به طراز الاخبار, نامه بهارستان, سال۳, دفتر۵, بهار ۱۳۸۱.
۳۶- عابدی کامیار, درروشنی بارانها, نشرکتاب نادر, چاپ اول,۱۳۸۱.
وحید رویانی
برگرفته از: كتاب ماه ادبیات و فلسفه ، شماره ۹۶
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید