جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات فارسی در یک نگاه


ادبیات فارسی در یک نگاه
مجموعهٔ‌ نوشته‌های‌ ادبی‌ و سروده‌هایی‌ كه‌ از كهن‌ترین‌ ایّام‌ تا امروز، در هر كجای‌ قلمرو زبان‌ فارسی‌، پدید آمده‌ است‌ ادبیات فارسی است . بنابراین‌، از نظر زمانی‌ باید قدمت‌ آن‌ را تا روزگار زردشت‌ * عقب‌ برد و از نظر جغرافیایی‌ گسترهٔ‌ آن‌ را از آسیای‌ مركزی‌ و افغانستان‌ و شبه‌ قارّهٔ‌ هند تا ایران‌ مركزی‌ و غربی‌ و آسیای‌ صغیر و آناطولی‌ باز كرد. ادبیّات‌ فارسی‌، از نظر زمانی‌، به‌ دو دورهٔ‌ كلّی‌ پیش‌ از اسلام‌ و پس‌ از اسلام‌ تقسیم‌ می‌شود:
الف‌. پیش‌ از اسلام‌. كهن‌ترین‌ اثر ادبی‌ پیش‌ از اسلام‌ بخشهای‌ آغازین‌ اوستا * ، یعنی‌ گاثاها یا گاهان‌ (=.سرودهای‌ نیایشی‌)، است‌ كه‌، به‌ نظر بیشتر پژوهشگران‌، سرودها و نیایشهای‌ منظوم‌ و متعلّق‌ به‌ خود زردشت‌ است‌. میزان‌ قدمت‌ این‌ سروده‌ها به‌ تعیین‌ زمان‌ زردشت‌ بازبسته‌ است‌، كه‌ از هشت‌ هزار تا ۲۶۰۰ سال‌ پیش‌ در نوسان‌ است‌ (همایونفرّخ‌، ج‌۱، ص‌.۴۳ به‌ بعد). گذشته‌ از گاثاها و بخشهایی‌ از یشتها ، اسطوره‌ها، قصص‌ دینی‌، روایات‌ پهلوانی‌، ترانه‌ها و امثال‌ و نقش‌ و نگارهای‌ داستان‌وار بر روی‌ سنگ‌ و سفال‌ و سكّه‌ها و كتیبه‌های‌ دورهٔ‌ باستان‌ نیز یافت‌ می‌شود كه‌، چون‌ در آنها پرتوی‌ از مجاز و خیال‌ و آرمان‌خواهی‌ موجود است‌، می‌توان‌ آنها را در زمرهٔ‌ آثار ادبی‌ دورهٔ‌ باستان‌ محسوب‌ داشت‌.
ادبیّات‌ فارسی‌ در روزگار پارتها (اشكانیان‌) گسترش‌ یافت‌. كتابها و منظومه‌های‌ چندی‌ نظیر درخت‌ آسوریگ‌ * ، ویس‌ و رامین‌ * و اصل‌ حماسهٔ‌ یادگار زریران‌ * از متنهای‌ ادبی‌ پارتی‌ است‌ كه‌ تا امروز بر جای‌ مانده‌ است‌ (نك‌: مؤذّن‌ جامی‌، «پیوست‌»، ص‌.۲۹۳ به‌ بعد). علاوه‌ بر متون‌ مانوی‌ (نك‌: سمیعی‌، ص‌ ۵۹ به‌ بعد)، از ادبیّات‌ ساسانی‌ یا فارسی‌ میانه‌ در دو زمینهٔ‌ دینی‌ و غیردینی‌ آثار ادبی‌ بیشتری‌ در دست‌ است‌: بندهش‌ * ، ارداویراف‌ نامه‌ * ، و دینكرد * از زمرهٔ‌ آثار دینی‌، و یادگار زریران‌ ، كارنامهٔ‌ اردشیر بابكان‌ * و رسالهٔ‌ خسرو كواتان‌ و ریدك‌ * از شمار آثاری‌ است‌ كه‌ به‌ پارسی‌ میانهٔ‌ ساسانی‌ بر جای‌ مانده‌، هر چند برخی‌ از آنها پس‌ از سقوط‌ دولت‌ ساسانی‌ و در دورهٔ‌ اسلامی‌ پدید آمده‌ است‌. اندرزنامه‌های‌ بازمانده‌ از دوران‌ ساسانی‌ و پس‌ از آن‌ نیز بر غنای‌ ادب‌ ساسانی‌ و میراث‌ فارسی‌ میانه‌ افزوده‌ است‌.
ب‌. پس‌ از اسلام‌. ادبیّات‌ فارسی‌ دورهٔ‌ اسلامی‌، كه‌ پس‌ از وقفه‌ای‌ كوتاه‌ از نخستین‌ سده‌های‌ دورهٔ‌ اسلامی‌ با الفبای‌ عربی‌ عرضه‌ شد، درواقع‌ دنبالهٔ‌ ادبیّات‌ پیش‌ از اسلام‌ بود، به‌ اضافهٔ‌ برخورداری‌ وسیعی‌ از حوزهٔ‌ مفاهیم‌ اسلامی‌ و اقتباس‌ از عناصر و موادّ ادب‌ عربی‌. این‌ بخش‌ از ادبیّات‌ كه‌ بیشتر به‌ «فارسیِ دَری‌» شهرت‌ یافته‌ است‌، به‌صورت‌ رسمی‌ و گسترده‌ از دورهٔ‌ سامانیان‌ آغاز شد، در حالی‌ كه‌ به‌ صورت‌ ابتدایی‌ و غیررسمی‌ و با حمایت‌ از شعر و شاعری‌ فارسی‌ در دورهٔ‌ صفّاری‌ هم‌ ادامه‌ داشت‌. بنابراین‌، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ با پدید آمدن‌ حكومتهای‌ مستقلّ و نیمه‌ مستقلّ طاهریان‌، صفّاریان‌ و سامانیان‌ در بخشهای‌ شرقی‌ و شمال‌ شرقی‌ ایران‌ پا گرفت‌ و پس‌ از آن‌ هم‌، در دوره‌های‌ بعد، به‌ داخل‌ فلات‌ ایران‌ گسترش‌ یافت‌. در فاصلهٔ‌ پایان‌ حكومت‌ ساسانی‌ و آغاز كار حكومتهای‌ مستقلّ و نیمه‌ مستقلّ.
ایرانی‌، علاوه‌ بر اینكه‌ تألیف‌ و تصنیف‌ آثار ادبی‌ و دینی‌ به‌ خطّ و زبان‌ پهلوی‌ * میانه‌ ادامه‌ داشت‌، بسیاری‌ از ادیبان‌ و عالمان‌ ایرانی‌، كه‌ اغلب‌ مسلمان‌ هم‌ شده‌ بودند، آثار ادبی‌ خود را به‌ زبان‌ عربی‌، كه‌ زبان‌ رسمی‌ تمام‌ قلمرو حكومت‌ اسلامی‌ و از جمله‌ سرزمینهای‌ ایرانی‌ بود، پدید می‌آوردند، چنان‌ كه‌ ابن‌مقفّع‌ * و دهها نویسندهٔ‌ ایرانی‌ دیگر تمام‌ آثار و ابونواس‌ * اهوازی‌ و بشّاربن‌ بُرد * و بیشتر شاعران‌ ایرانی‌ این‌ دوره‌ همهٔ‌ اشعار خود را به‌ عربی‌ می‌نوشتند.
ادبیّات‌ فارسیِ دَری‌ عمدتاً در صفحات‌ شرقی‌ و شمال‌ شرقی‌، یعنی‌ در سیستان‌ و خراسان‌ و ورارود (=.ماوراءالنّهر) پاگرفت‌ و در دورهٔ‌ سامانی‌ در دو قلمرو شعر و نثر استقرار و گسترش‌ یافت‌ وشاعران‌ بزرگی‌ چون‌ رودكی‌ * (متوفّی‌ ۳۲۹ق‌)، شهید بلخی‌ * (متوفّی‌ ۳۲۵ق‌) و ابوشكور بلخی‌ * (متوفّی‌ نیمهٔ‌ دوم‌ سدهٔ‌ چهارم‌ ق‌) و اندكی‌ بعد فردوسی‌ * (متوفّی‌ ۴۱۶ق‌) در قلمرو شاعری‌، و نویسندگان‌ چیره‌دست‌ و دانشمندی‌ چون‌ ابوعلی‌بلعمی‌ * (متوفّی‌۳۶۳ق‌) و پدیدآورندگان‌ شاهنامهٔ‌ ابومنصوری‌ * (تألیف‌: ۳۴۶ق‌) و پردازندگان‌ ترجمهٔ‌ تفسیر طبری‌ * (تألیف‌: ۳۵۱ق‌) و جز آنان‌ پدید آمدند. گسترش‌ ادبیّات‌ فارسی‌ دری‌ را می‌توان‌ به‌ طور كلّی‌ در دو قلمرو شعر و نثر در سرزمینهای‌ فارسی‌زبان‌ دنبال‌ كرد.
شعر. شعرِ دَری‌ (منسوب‌ به‌ درگاه‌ و دربار) ابتدا در خراسان‌ و وَرارود، با حمایت‌ امرای‌ ایران‌دوست‌ سامانی‌، توانایی‌ و گسترش‌ یافت‌ و آثار و منظومه‌های‌ چندی‌ به‌ این‌ زبان‌ پدید آمد، كه‌ متأسّفانه‌ همهٔ‌ آنها به‌ جز شاهنامهٔ‌ * فردوسی‌ از میان‌ رفته‌ و تنها ابیات‌ و قطعات‌ پراكنده‌ای‌ از آنها در خلال‌ كتابهای‌ تاریخ‌ و تذكره‌ و لغت‌نامه‌های‌ فارسی‌ باقی‌ مانده‌ است‌.
شاهنامه‌ ، با آنكه‌ اثری‌ متعلّق‌ به‌ اواخر دورهٔ‌ سامانی‌ است‌، عملاً پس‌ از سی‌ سال‌ در دورهٔ‌ غزنوی‌ به‌ پایان‌ رسید. غزنویان‌، كه‌ قومی‌ بیگانه‌ و اصلاً در خدمت‌ سامانیان‌ بودند، مانند خداوندگاران‌ خود برای‌ گسترش‌ شعر فارسی‌ اهتمام‌ داشتند، منتها بیشتر علاقهٔ‌ آنان‌ به‌ شعر ستایشی‌ و قالب‌ قصیده‌ بود؛ به‌ این‌ سبب‌، كار قصیده‌سرایی‌ و ادبِ ستایشی‌، در دربار غزنه‌، با وجود و حضور شاعران‌ بزرگ‌ و نام‌آوری‌ چون‌ عنصری‌ * (متوفّی‌ ۴۳۱ق‌)، فرّخی‌ سیستانی‌ * (متوفّی‌ ۴۲۹ق‌) و منوچهری‌ * (متوفّی‌ ۴۳۲ق‌) گسترش‌ یافت‌. در شعر دورهٔ‌ سامانی‌، عناصر فرهنگ‌ ایرانی‌ بیشتر بود تا آنجا كه‌ شعر این‌ دوره‌ را باید ادامه‌ و فرزند راستین‌ ادب‌ و فرهنگ‌ پیش‌ از اسلام‌ دانست‌.
در عصر غزنوی‌، گرایش‌ بیشتری‌ كه‌ حكّام‌ غزنه‌ به‌ خلافت‌ بغداد نشان‌ می‌دادند، و با تمایل‌ ادب‌ ستایشی‌ به‌ قصیده‌، كه‌ قالبی‌ بیشتر متعلّق‌ به‌ دورهٔ‌ جاهلی‌ بود، حضور عناصر فرهنگ‌ ایران‌ كاستی‌ گرفت‌ وزمینه‌ برای‌ ورود عناصر و مفاهیم‌ فرهنگ‌ و زبان‌ تازی‌ فراهم‌ شد. ادامهٔ‌ كار فردوسی‌ در دورهٔ‌ غزنوی‌ از این‌ قاعده‌ مستثنی‌&#۰۳۹; بود.
او در حقیقت‌ توانست‌ تاریخ‌ و فرهنگ‌ پیش‌ از اسلام‌ را در كتاب‌ خود احیا و جاودانه‌ كند و حركتی‌ را كه‌ در مسیر احیای‌ تاریخ‌ و سنّتهای‌ ایران‌ كهن‌، در قالب‌ گردآوری‌ و نظم‌ حماسه‌های‌ ملّی‌، پیش‌ از او آغاز شده‌ بود به‌ اوج‌ خود برساند، كاری‌ كه‌ پس‌ از او كسانی‌ مانند اسدی‌ طوسی‌ * (متوفّی‌ ۴۶۵ق‌)، ایرانشاه‌ ] یا ایرانشان‌ [ ابن‌ ابی‌الخیر (متینی‌، ص‌ ۲۵ و بعد) با نظم‌ كتابهای‌ گرشاسب‌نامه‌ * (تألیف‌: ۴۵۸ق‌) و تصنیف‌ بهمن‌نامه‌ * و كوش‌نامه‌ (تألیف‌ هر دو در اواخر سالهای‌ سدهٔ‌ پنجم‌ یا نخستین‌ سالهای‌ سدهٔ‌ ششم‌ ق‌) آن‌ را دنبال‌ كردند. حماسه‌سرایی‌ بعد از ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر * هم‌ در سه‌ مسیر ملّی‌، دینی‌ و تاریخی‌ ادامه‌ یافت‌. در قلمرو حماسه‌های‌ دینی‌ ابن‌حسام‌ قهستانی‌ (خوسفی‌) * (متوفّی‌ ۸۷۵ق‌) با سرودن‌ خاوران‌نامه‌ (۸۳۰ق‌) كاری‌ آغاز كرد كه‌ تا قرنها پس‌ از آن‌ و تا زمان‌ ما ادامه‌ یافته‌ است‌. صبای‌ كاشانی‌ * (متوفّی‌ ۱۲۳۸ش‌) صاحب‌ خداوندنامه‌ * از ادامه‌دهندگان‌ این‌ راه‌ است‌.
در مسیر حماسه‌های‌ تاریخی‌ اسكندرنامهٔ‌ * نظامی‌ (سرودهٔ‌ ۵۹۷ق‌)، غازان‌نامه‌ * از شاعری‌ گمنام‌ متخلّص‌ به‌ نوری‌ (سرودهٔ‌ ۷۶۳ ق‌)، ظفرنامهٔ‌ * حمدالله مستوفی‌ (نظم‌ شدهٔ‌ ۷۴۰ق‌)، بهمن‌نامهٔ‌ * آذری‌ طوسی‌ (متوفّی‌ ح‌ ۸۶۶ ق‌)، و شهنامهٔ‌ قاسمی‌ (نظم‌شدهٔ‌ ۹۴۰ق‌)، زیر تأثیر حماسهٔ‌ فردوسی‌ و تقریباً تمام‌ آنها بر وزن‌ شاهنامه‌ سروده‌ شده‌اند (نك‌: صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌ ، ص‌ ۳۴۳ به‌ بعد).
با گسترش‌ متصرّفات‌ غزنوی‌، قلمرو شعر فارسی‌ از خراسان‌ به‌ ری‌ و طبرستان‌ كشیده‌ شد. چند دهه‌ بعد، با ورود سلاجقه‌ به‌ فلات‌ ایران‌، شعر و زبان‌ فارسی‌ در اصفهان‌ و همدان‌ و جبال‌ و آذربایجان‌ استقرار یافت‌ و اندكی‌ بعد اوج‌ و اعتبار و گونه‌گونی‌ خاصّی‌ پیدا كرد. در عصر سلاجقه‌، اصفهان‌ از نیمهٔ‌ دوم‌ سدهٔ‌ پنجم‌.ق‌ به‌ پایتختی‌ انتخاب‌ شد و از این‌رو، شاعران‌ و قصیده‌سرایان‌ از خراسان‌ و نواحی‌ دیگر به‌ این‌ شهر آمدند. امیر معزّی‌ * نیشابوری‌ (متوفّی‌ ۴۶۵ق‌) امیرالشّعراء دربار سلجوقی‌ بود و شاعران‌ بنامِ دیگری‌، از قبیل‌ ازرقی‌ هروی‌ * (متوفّی‌ ۴۶۵ق‌) و لامعی‌ * (متوفّی‌ ح‌ ۴۶۵ق‌) شاهان‌ و شاهزادگان‌ این‌ دودمان‌ را مدح‌ می‌گفتند.
اصفهان‌ سدهٔ‌ ششم‌.ق‌، با حضور انبوهی‌ از شاعران‌ به‌ رهبری‌ جمال‌الدّین‌ عبدالرّزّاق‌ اصفهانی‌ * (متوفّی‌ ۵۸۸ق‌)، درواقع‌ به‌صورت‌ كانون‌ گرم‌ شعر و ادب‌ فارسی‌ درآمده‌ بود و رونق‌ بخارای‌ عصر سامانی‌ را به‌ یاد می‌آورد. شعر ستایشی‌ در خراسان‌ هم‌ با وجود شاعرانی‌ مانند عبدالواسع‌ جبلی‌ * (متوفّی‌ ۵۵۵ق‌)، رشید وطواط‌ * (متوفّی‌ ۵۷۳ق‌) و انوری‌ * (متوفّی‌ ۵۸۵ق‌) همچنان‌ ادامه‌ داشت‌.
در آذربایجان‌، شاعرانی‌ مانند اسدی‌ طوسی‌ * (متوفّی‌ ۴۶۵ق‌) و قطران‌ تبریزی‌ * (متوفّی‌ ح‌.۴۶۵ق‌) زمینه‌ را برای‌ حضور سرایندگان‌ بزرگی‌ چون‌ خاقانی‌ شروانی‌ * (متوفّی‌ ۵۹۵ق‌) و نظامی‌ گنجوی‌ * (متوفّی‌ ۶۱۴ق‌) فراهم‌ می‌كردند. در سدهٔ‌ ششم‌ق‌، میان‌ شاعران‌ خطّهٔ‌ آذربایجان‌ با گروه‌ شاعران‌ اصفهان‌ مشاعره‌ و مناظره‌ بود كه‌ گاه‌ به‌ كدورت‌ و ناخوشدلی‌ می‌كشید.
علاوه‌ بر شعرستایشی‌ در خراسان‌ ظهور كسانی‌ مثل‌ كسایی‌ مروزی‌ * ، شاعر شیعه‌ مذهب‌ اواخر سدهٔ‌ چهارم‌ق‌، با سرودن‌ اشعار زهد و پند به‌ شیوهٔ‌ خراسانی‌، از طرفی‌ زمینه‌ را برای‌ پیدایش‌ اشعار فلسفی‌ و مكتبی‌ ناصرخسرو (متوفّی‌ ۴۷۸ق‌) و قوامی‌ رازی‌ * (متوفّی‌ پیش‌ از ۵۶۰ق‌)، و از طرف‌ دیگر برای‌ شعر حِكْمی‌ سنایی‌ غزنوی‌ * (متوفّی‌ ح‌.۵۳۵ق‌) آماده‌ می‌كرد. شعر زهد، كه‌ در ادب‌ عربی‌ هم‌ بی‌سابقه‌ نبود، در دیوان‌ سنایی‌ هویّت‌ و استحكام‌ تازه‌ای‌ پیدا كرد (نك‌: شفیعی‌ كدكنی‌، ص‌ ۹۷)، همان‌ كه‌ بعد در قصاید سعدی‌ * به‌صورت‌ حكمت‌ و موعظه‌ آشكار شد و در دیوان‌ سیف‌ فرغانی‌ * ، كه‌ پس‌ از حملهٔ‌ مغول‌ در آناطولی‌ می‌زیست‌، جنبهٔ‌ انتقاد اجتماعی‌ به‌ خود گرفت‌.
تا دورهٔ‌ سنایی‌، قالب‌ عمدهٔ‌ شعر خراسانی‌ قصیده‌ * بود. سنایی‌ به‌ غزل‌ * هم‌ رسمیّت‌ بخشید، قالبی‌ كه‌ عمدتاً خاصّ شعر فارسی‌ و ایرانی‌ قلمداد شده‌ است‌ و از همان‌ ابتدا شاعران‌ بزرگی‌ مانند رودكی‌ * در سرودن‌ آن‌ استاد بوده‌اند. سنایی‌ زمینه‌ را برای‌ ورود مفاهیم‌ عرفانی‌ به‌ عرصهٔ‌ غزل‌ نیز آماده‌ كرد، كاری‌ كه‌ بعد از او عطّار نیشابوری‌ * (متوفّی‌ ۶۱۸ق‌) و سپس‌ عراقی‌ * (متوفّی‌ ۶۸۸ق‌) ادامه‌ دادند و در غزلیّات‌شمس‌،سرودهٔ‌ جلال‌الدّین‌ بلخی‌ * (رومی‌) و شمس‌الدّین‌ محمّد حافظ‌ * (متوفّی‌ ۷۹۱ق‌) به‌ اوج‌ اعتبار خود رسید. در دورهٔ‌ حافظ‌ و چند دههٔ‌ پیش‌ از او غزلسرایان‌ توانای‌ دیگری‌ نظیر خواجوی‌ كرمانی‌ * (متوفّی‌ ۷۵۳ق‌)، سلمان‌ ساوجی‌ * (متوفّی‌ ۷۷۸ق‌) عماد فقیه‌ كرمانی‌ * (متوفّی‌ ۷۷۳ ق‌)، جهان‌ خاتون‌ * (متوفّی‌ پس‌ از ۷۸۴ق‌)، نزاری‌ قهستانی‌ * (متوفّی‌ ۷۲۱ق‌) و كمال‌ خجندی‌ * (متوفّی‌ ۷۹۳ق‌) بودند كه‌ حافظ‌ در غزل‌ خود وامدار برخی‌ از آنهاست‌.پیدایی‌ غزل‌ عرفانی‌، هر چند در خراسان‌ صورت‌ گرفت‌، امّا بسط‌ و گسترش‌ و تكامل‌ آن‌ در عراق‌ عجم‌ و به‌ویژه‌ غرب‌ و جنوب‌ ایران‌ میسّر شد. برخی‌ (نك‌:.اذكایی‌، ص‌ ۱۴)، در بررسیی‌ اقلیم‌شناختی‌، قصیده‌ را متناسب‌ با سرزمینهای‌ برّی‌ و درشتناك‌ و «هامونی‌» خراسان‌ و غزل‌ را قالبی‌ مناسب‌ سرزمینهای‌ كوهستانی‌ غرب‌ و جبال‌ یافته‌ و از آن‌ به‌ عنوان‌ سبك‌ «مادی‌» یاد كرده‌اند، حال‌ آنكه‌ تكامل‌ غزل‌ بعدها در هر دو وجه‌ زمینی‌ و عرفانی‌ آن‌ در شیراز محقّق‌ شد. محتوای‌ عمدهٔ‌ غزل‌ عاشقانه‌، كه‌ با تغزّل‌ و تشبیب‌ مقدّمات‌ قصاید در عصر ادبیّات‌ درباری‌ مرتبط‌ بود، عواطف‌ شخصی‌، معاشقات‌ و وصف‌ معشوق‌ و هجران‌ و نازكدلیهای‌ شاعرانه‌ بود كه‌ در هر دوره‌ تغییراتی‌ بسته‌ به‌ موقع‌ و محیط‌ در آن‌ صورت‌ می‌گرفت‌، كما اینكه‌، مقارن‌ فتنهٔ‌ مغول‌، در سدهٔ‌ هفتم‌ق‌، كه‌ فارسی‌ در شبه‌ قارّهٔ‌ هند رواج‌ و گسترش‌ یافت‌، شاعرانی‌ مانند امیرخسرو دهلوی‌ * (متوفّی‌ ۷۲۵ق‌) و امیرحسن‌ دهلوی‌ * (متوفّی‌ ۷۲۷ق‌)، با ادامهٔ‌ طرز غزل‌ سعدی‌ و درآمیختن‌ آن‌ با مفاهیم‌ و نگرشهای‌ بومی‌، زمینه‌ را برای‌ پیدایی‌ شیوه‌ای‌ تازه‌ در غزل‌سرایی‌ فارسی‌ آماده‌ كردند؛ این‌ شیوهٔ‌ تازه‌ كه‌ بر نازك‌اندیشی‌ و خیال‌پردازی‌ و عامیانگی‌ مبتنی‌ بود، چندی‌ بعد، در عصر صائب‌ * (متوفّی‌ ۱۰۸۶ق‌) و پس‌ از او در زمان‌ بیدل‌ دهلوی‌ * (متوفّی‌ ۱۱۳۳ق‌) استقرار و تكامل‌ پیدا كرد و بعدها، عمدتاً در چند دههٔ‌ پیش‌، به‌ دلیل‌ ارتباط‌ با سرزمین‌ هند به‌ «سبك‌ هندی‌ * » شهرت‌ یافت‌. می‌توان‌ گفت‌ كه‌ بیشترین‌ كمّیّت‌ غزلهای‌ فارسی‌ در این‌ مرحله‌ تولید شده‌ است‌. طرز غزل‌ هندی‌، با تغییرات‌ و ورود به‌ قلمروهای‌ تازه‌، یك‌ بار دیگر پس‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ در كانون‌ توجّه‌ شاعران‌ غزل‌سرا قرار گرفت‌، كه‌ از دل‌ آن‌، اندكی‌ بعد، «غزل‌ حماسی‌» و «غزل‌ نو» پدیدار شد (باقری‌ و محمّدی‌ نیكو، ج‌.۱، ص‌ ۲۰).
مثنوی‌ * هم‌، مانند غزل‌، از قالبهای‌ خاصّ شعر فارسی‌ است‌ كه‌ با روح‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ سازگار افتاده‌ است‌. این‌ قالب‌ برای‌ نظم‌ داستانها و سرگذشتهای‌ مفصّل‌، كه‌ دیگر قالبهای‌ شعر توانایی‌ حمل‌ آن‌ را ندارند، به‌ كار می‌رود. قالب‌ مثنوی‌، گذشته‌ از حوزهٔ‌ ادبیّات‌ حماسی‌، در زمینهٔ‌ نظم‌ داستانهای‌ غنایی‌ هم‌ توانایی‌ و كارآیی‌ بسیار از خود نشان‌ داده‌ است‌.
نظم‌ داستانهای‌ تاریخی‌ و اندرزی‌ از دوره‌های‌ پیش‌ از اسلام‌ در ادب‌ فارسی‌ رواج‌ داشته‌ و در دورهٔ‌ اسلامی‌ نیز از همان‌ آغاز به‌ كار آمده‌ است‌. منظومهٔ‌ ظاهراً اخلاقی‌ آفرین ‌نامه‌ * از ابوشكور بلخی‌ و نظم‌ كلیله‌ودمنه‌ * و سندبادنامه‌ * از ابوعبدالله رودكی‌ از كهن‌ترین‌ مثنویهای‌ داستانی‌ و اخلاقی‌ ادبیّات‌ فارسی‌ دورهٔ‌ اسلامی‌ است‌. بعد از آن‌، در دوره‌ غزنوی‌، نظم‌ چندین‌ منظومه غنایی‌، از جمله‌ وامق‌ و عذرا * ، شادبهر و عین‌الحیات‌ * و خنگ‌بت‌ و سرخ‌بت‌ * به‌ عنصری‌، ملك ‌الشّعرای‌ دربار غزنویان‌ نسبت‌ یافته‌ است‌ و نشان‌ می‌دهد كه‌ اقبال‌ به‌ این‌ قالب‌ شعری‌ به‌ویژه‌ درحوزهٔ‌ ادب‌ غنایی‌، رو به‌ تزاید بوده‌ است‌.
منشأ وامق‌ و عذرا یك‌ افسانهٔ‌ قدیم‌ ایرانی‌ است‌ كه‌ بعد از عنصری‌ هم‌ بسیاری‌ از شاعران‌ در ایران‌ و شبه‌ قارهٔ‌ هند با استقبال‌ از او آن‌ را به‌ صورتهای‌ گوناگون‌ به‌ سلك‌ نظم‌ كشیده‌اند (اته‌، ص‌.۶۹). نظم‌ داستانهای‌ غنایی‌ در عصر سلاجقه‌ با ترجمهٔ‌ منظومهٔ‌ مشهور ویس‌ و رامین‌ * (به‌ سال‌ ۴۴۶ق‌) از روی‌ متن‌ پهلوی‌ به‌ شعر دری‌ استمرار یافت‌. این‌ قصّهٔ‌ كهن‌ ایران‌ كه‌ ره‌ به‌ عصر اشكانی‌ می‌برد، به‌ قلم‌ فخرالدّین‌ اسعد گرگانی‌ * (متوفّی‌ ۴۶۵ق‌)، شاعر منتسب‌ به‌ دربار طغرل‌ و به‌ دستور والی‌ اصفهان‌ عمیدالدّین‌ ابوالفتح‌ مظفّر نیشابوری‌ در اصفهان‌ به‌ نظم‌ فارسی‌ درآمد و از پاره‌ای‌ جهات‌ سرمشقی‌ برای‌ شاعر بلندآوازهٔ‌ عرصهٔ‌ داستان‌سرایی‌، نظامی‌ گنجوی‌، قرار گرفت‌.
بعدها محقّقان‌ فرانسوی‌ و ایرانی‌ میان‌ این‌ منظومه‌ با سرگذشت‌ عاشقانهٔ‌ تریستان‌ و ایزوت‌ ، اثر ژوزف‌ بدیه‌ (۱۸۶۴ـ۱۹۳۸م‌) در طرح‌ و جریان‌ داستان‌ مشابهتهایی‌ یافته‌اند (ناتل‌ خانلری‌، ص‌.۱۲). سدهٔ‌ ششم‌ق‌، با وجود نظامی‌ گنجوی‌ در قلمرو نظم‌ داستانهای‌ غنایی‌، درخشندگی‌ خاصّی‌ یافت‌. نظامی‌ با بهره‌گیری‌ از تجربهٔ‌ ادبی‌ دو شاعر بزرگ‌ و منظومه‌پرداز پیش‌ از خود، یعنی‌ فردوسی‌ و فخرالدّین‌ اسعد گرگانی‌، توانست‌ نظم‌ داستانهای‌ غنایی‌ را به‌ كمال‌ برساند. پنج‌ منظومهٔ‌ نامبردار وی‌، یعنی‌ مخزن‌الاسرار * ، خسرو و شیرین‌ * ، لیلی‌ و مجنون‌ * ، هفت‌ پیكر * و اسكندرنامه‌ * ، بر روی‌ هم‌ پنج‌ گنج‌ * یا خمسه‌ * وی‌ را تشكیل‌ می‌دهند. روح‌ عرفانی‌ و اخلاقی‌ كه‌ در اوّلی‌ بارز و آشكار است‌ و روح‌ تاریخی‌ و حماسی‌ كه‌ بر آخری‌ سایه‌ افكنده‌ است‌، به‌ مقدار كمتر و گاه‌ خفیفی‌، بر سه‌ منظومهٔ‌ دیگر هم‌ سایه‌ افكنده‌ است‌.
توانایی‌ و كمال‌ هنر نظامی‌ از یك‌ طرف‌، و درد و صمیمیّتی‌ كه‌ وی‌ از طرف‌ دیگر در نظم‌ پنج‌ گنج‌ به‌ كار گرفته‌، سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ پس‌ از او دهها شاعر، از جمله‌ بعضی‌ از تواناترین‌ شاعران‌ زبان‌ فارسی‌، مانند امیرخسرو دهلوی‌، خواجوی‌ كرمانی‌ و عبدالرّحمان‌ جامی‌ (متوفّی‌ ۸۹۸ق‌)، به‌ تقلید از او، منظومه‌ها و حتّی‌ خمسه‌هایی‌، چه‌ در ایران‌ و چه‌ در شبه‌ قارّه‌ و آسیای‌ مركزی‌، بپردازند، به‌طوری‌ كه‌ امروز آمار تقلیدهای‌ نظامی‌ بدون‌ تردید از صد مورد فراتر می‌رود. عبدالرّحمان‌ جامی‌، با افزودن‌ دو مثنوی‌ بر خمسه‌ای‌ كه‌ به‌ تقلید از نظامی‌ سروده‌ بود، هفت‌ اورنگ‌ * خویش‌ شامل‌ هفت‌ منظومهٔ‌ سلسلهٔ‌الذّهب‌ ، سلامان‌ و ابسال‌ ، تحفهٔ‌الاحرار ، سبحهٔ‌الابرار ، یوسف‌ و زلیخا ، . لیلی‌ .
مجنون‌ و خردنامهٔ‌ اسكندری‌ را پدید آورد. جامی‌، علاوه‌ بر این‌ هفت‌ منظومهٔ‌ غنایی‌ و عرفانی‌، دیوان‌ شعری‌ مشتمل‌ بر غزل‌ و قصیده‌، و نیز آثاری‌ به‌ نثر فارسی‌ دارد كه‌ از آن‌ میان‌ نفحات‌الانس‌ * ، لوایح‌ * ، لوامع‌ * و بهارستان‌ * (به‌ تقلید از گلستان‌ سعدی‌) از همه‌ مشهورترند. كثرت‌ و اعتبار آثار او سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ برخی‌ او را واپسین‌ شاعر كهن‌ فارسی‌ بدانند و ادبیّات‌ پس‌ از او را به‌ چیزی‌ نگیرند.
موضوعات‌ تعلیمی‌ و اندیشه‌های‌ اخلاقی‌ چنان‌ با انواع‌ شعر فارسی‌ درآمیخته‌ كه‌ بعید است‌ كه‌ هیچ‌ یك‌ از قالبهای‌ شعری‌ را بتوان‌ جدا از آن‌ به‌ تصوّر آورد. حتّی‌ بخش‌ ستایشی‌ و توصیفی‌ شعر فارسی‌ هم‌ با آن‌ به‌كلّی‌ بیگانه‌ نیست‌. برخی‌ از این‌ هم‌ دورتر رفته‌ و بسیاری‌ از مضامین‌ ستایشی‌ را كه‌ به‌ ارباب‌ قدرت‌ عرضه‌ شده‌ است‌ گونه‌ای‌ ارشاد و تبلیغ‌ غیرمستقیم‌ مفاهیم‌ اخلاقی‌ به‌ ممدوح‌ و مخاطب‌ اشعار و به‌منظور تزكیهٔ‌ آنان‌ معرّفی‌ كرده‌اند (میثمی‌، ص‌. ۳۸ ). از نظر زمانی‌، آغاز ادبیّات‌ تعلیمی‌ به‌ عبارتی‌ ره‌ به‌ ادبیّات‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ * می‌برد.
وجود اندرزنامه‌های‌ فراوان‌ مربوط‌ به‌ ادبیّات‌ فارسی‌ میانه‌ و انتقال‌ این‌ میراث‌ خطیر فرهنگی‌ به‌ ادبیّات‌ دورهٔ‌ جدید و تلفیق‌ آن‌ با اندیشه‌ها و تعالیم‌ اسلامی‌ ادبیّات‌ فارسی‌ دوران‌ جدید را از بنیاد بارور و سرشار كرده‌ است‌. پس‌ جای‌ شگفتی‌ نیست‌ كه‌ همان‌ ابیاتِ آغازینی‌ كه‌ به‌عنوان‌ نخستین‌ اشعار فارسی‌ به‌ شاعرانی‌ از قبیل‌ حنظلهٔ‌ بادغیسی‌ * ، ابوسلیك‌ گرگانی‌ * در عصر طاهریان‌ و صفّاریان‌ نسبت‌ یافته‌ مشحون‌ به‌ مضامین‌ تعلیمی‌ باشد.
شعر دورهٔ‌ سامانیان‌ اساساً خردورزانه‌ و آمیخته‌ با اخلاق‌ و ادب‌ است‌، تا آن‌ حد كه‌ می‌توان‌ مشخّصهٔ‌ برتر این‌ شاعران‌ به‌ویژه‌ رودكی‌، شهید بلخی‌ و فردوسی‌، را خردورزی‌ و اخلاق‌ مداری‌ دانست‌. ادبیّات‌ تعلیمی‌ تقریباً قالب‌ مخصوصی‌ ندارد و در دامن‌ همهٔ‌ قالبهای‌ شعری‌، حتّی‌ منظومه‌های‌ حماسی‌ و غنایی‌ بالنده‌ تواند بود، چنان‌ كه‌ فی‌المثل‌ در شاهنامه‌ و خمسهٔ‌ نظامی‌ نیز هست‌. یك‌ سر ادب‌ تعلیمی‌ در اندیشه‌های‌ ناب‌ و ژرف‌ فلسفی‌ و فكری‌ است‌ كه‌ شعر فارسی‌ قالب‌ ترانه‌ یا رباعی‌ * را عمدتاً به‌ این‌ منظور برگزیده‌ است‌. ترانه‌ را همانند غزل‌ و مثنوی‌ قالبی‌ صرفاً ایرانی‌ و مخصوص‌ زبان‌ فارسی‌ دانسته‌ و در پاره‌ای‌ موارد ابداع‌ آن‌ را به‌ رودكی‌ نسبت‌ داده‌اند (شمس‌ قیس‌ رازی‌، ص‌۱۱۲).
از رودكی‌ هم‌ چند رباعی‌ در دست‌ است‌ كه‌ مشخّصهٔ‌ سایر سروده‌های‌ او را به‌ همراه‌ دارد. امّا قالب‌ ترانه‌ در شعر خیّام‌ * (متوفّی‌ ۵۲۷ق‌) در سدهٔ‌ ششم‌ق‌ با درونمایهٔ‌ فلسفی‌ و تفكّر ژرف‌ و فراگیر به‌ كمال‌ رسید، چیزی‌ كه‌ اندكی‌ بعد در شعر شیخ‌ فریدالدّین‌ عطّار شاعر عارف‌ و همشهری‌ او گسترش‌ یافت‌ و تا حدّی‌ به‌ قلمرو مضامین‌ عرفانی‌ نزدیك‌ شد. بعد از خیّام‌ هم‌، هر شاعری‌ كه‌ سخنی‌ نغز و ژرف‌ و فكرانگیز داشته‌ آن‌ را در همین‌ قالب‌ و در همان‌ حال‌ و هوای‌ خیّام‌ عرضه‌ كرده‌ و كار شناخت‌ رباعیّات‌ واقعی‌ منسوب‌ به‌ وی‌ را با دشواریهایی‌ مواجه‌ كرده‌ است‌. درونمایه‌ و موضوع‌ رباعیهای‌ خیّام‌ و پس‌ از او متنوّع‌ است‌. برخی‌، از جمله‌ جمال‌ خلیل‌ شروانی‌، كه‌ بعدها به‌ جمع‌ و تدوین‌ قالب‌ رباعی‌ اهتمام‌ داشته‌اند، این‌ رباعیها را براساس‌ مضمون‌ و محتوا دسته‌بندی‌ كرده‌ و در هر مورد از شاعران‌ متقدّم‌ نمونه‌هایی‌ آورده‌اند.
غیر از رباعی‌، كه‌ بیشتر سروده‌ای‌ خیّامی‌ معرّفی‌ شده‌ است‌، قصاید و قطعات‌ هم‌ پذیرای‌ مضامین‌ تعلیمی‌ بوده‌اند. این‌ مضامین‌، گذشته‌ از قصیده‌های‌ اخلاقی‌ و اجتماعیّات‌، كه‌ در دیوان‌ شاعرانی‌ مانند ناصرخسرو * ، سنایی‌ غزنوی‌، خاقانی‌ شروانی‌، سعدی‌ و سیف‌ فرغانی‌، موضوعِ غالب‌ است‌، در بسیاری‌ از دیگر قصاید نیز به‌ همراه‌ سایر مضامین‌، قابل‌ اعتنا بوده‌ است‌. قصاید و تركیب‌بندها و مسمّطاتی‌ كه‌ موضوع‌ آن‌ نعت‌ پیامبر(ص‌) و یا مناقب‌ و مراثی‌ بزرگان‌ دین‌ و دنیاست‌، عرصهٔ‌ پهناور دیگری‌ است‌، سرشار از مضامین‌ تعلیمی‌ و اخلاقی‌ كه‌ میراث‌ ادب‌ اخلاقی‌ فارسی‌ را گرانبار می‌كند.
همهٔ‌ اینها از زمرهٔ‌ میراث‌ ادبی‌ عرفانی‌ فارسی‌ است‌ كه‌ باید جای‌ دیگر بدان‌ پرداخته‌ شود (نك‌: ادبیّات‌ عرفانی‌ * ). مضامین‌ تعلیمی‌ در قالب‌ قطعه‌ به‌مراتب‌ بیشتر از رباعی‌ و قصیده‌ خوش‌ افتاده‌ است‌، به‌ویژه‌ كه‌ قطعه ‌سرایی‌ هم‌ گویی‌ با شعر فارسی‌ همزاد و همزانو بوده‌ و از همان‌ آغاز در دواوین‌ اغلب‌ شاعران‌ جایی‌ به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌. هم‌ تقریباً تمام‌ قطعات‌ منسوب‌ به‌ رودكی‌ و ابوشكور اخلاقی‌ و تعلیمی‌ است‌، و هم‌ قطعات‌ اندك‌ و بسیاری‌ كه‌ شاعران‌ مدیحه ‌سرا، مانند عنصری‌ و انوری‌ از خود به‌ یادگار گذاشته‌اند. امّا نامبرداری‌ قطعات‌ تعلیمی‌ واساساً هنر قطعه ‌سرایی‌ اخلاقی‌ را باید در دیوان‌ ابن‌یمین‌ فریومدی‌ * (متوفّی‌ ۷۶۳ق‌) جستجو كرد. در روزگار نزدیك‌ به‌ زمانهٔ‌ ما مقطّعات‌ پروین‌ اعتصامی‌ * (متوفّی‌ ۱۳۲۰ش‌) هم‌ از این‌ نگاه‌ در خور ذكر است‌، تا آنجا كه‌ مجموع‌ سروده‌های‌ وی‌ را می‌توان‌ در زمرهٔ‌ ادبیّات‌ تعلیمی‌ عصر حاضر قلمداد كرد.
شاخه ‌ای‌ از اندیشه‌های‌ تعلیمی‌ را انتقادهای‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی‌ تشكیل‌ می‌دهد. این‌گونه‌ انتقادها كه‌ می ‌توان‌ آنها را با اشعار زهد و پند از یك‌ سو و با اخلاقیّات‌ از سوی‌ دیگر مرتبط‌ دانست‌، تقریباً در همهٔ‌ دفترهای‌ شعر فارسی‌ پراكنده‌ است‌، امّا مشخّصاً كسایی‌ مروزی‌ و ناصرخسرو در یك‌ سوی‌ آن‌ قرار دارند و سیف‌ فرغانی‌، و در شكل‌ تندتر و تلخ‌تر آن‌ عبید زاكانی‌ * ، كه‌ اساساً پرچمدار گونه‌ای‌ از انتقادهای‌ اجتماعی‌ به‌ نام‌ طنز است‌، در سوی‌ دیگر. مجموعهٔ‌ كلّیّات‌ عبید مشتمل‌ بر انتقادهای‌ تلخ‌ و گزنده‌ای‌ است‌ كه‌ هر چند به‌ ظاهر به‌ شوخی‌ و تمسخر ماننده‌ است‌، امّا در باطن‌ مؤثّرترین‌ انتقادهای‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ را در خود منعكس‌ می‌كند. طنز عبید عامّ و بیشتر متوجّه كلّیّات‌ فرهنگ‌ و زندگی‌ است‌، امّا طنز كسانی‌ مانند ابواسحاق‌ شیرازی‌، معروف‌ به‌ اطعمه‌ (متوفّی‌ ۸۲۷ یا ۸۳۰ق‌)، یا مولانا نظام‌ قاری‌ * (متوفّی‌ ۹۹۳ق‌)، كه‌ اوّلی‌ حول‌ خوردنیها و نوشیدنیها و دومی‌ حول‌ پوشیدنیهاست‌، خاصّ است‌. طنز حافظ‌ (نك‌: یاحقّی‌، ص‌ ۲۸۶) و جامی‌ و صائب‌ نیز هر یك‌ به‌ گونه‌ای‌ خاصّ است‌.
در اواخر دورهٔ‌ قاجار و آغاز پهلوی‌ هم‌ كسانی‌ مانند یغمای‌ جندقی‌ * (متوفّی‌ ۱۲۷۶ق‌) و ایرج‌ میرزا * (متوفّی‌ ۱۳۴۴ق‌) به‌طور بارزتری‌ به‌ این‌ گونه‌ شعر روی‌ آورده‌اند. طنزنویسی‌ با زبان‌ نثر هم‌ از گذشته‌ها در رساله‌های‌ عبید زاكانی‌ و در دورهٔ‌ اخیر در چرند و پرند * دهخدا و داستانها و نوشته‌های‌ نویسندگان‌ جدیدتری‌ مثل‌ ابوالقاسم‌ حالت‌، خسرو شاهانی‌، فریدون‌ تنكابنی‌ و جواد مجابی‌ استمرار یافته‌ است‌.نثر. نثرنویسی‌، رویهٔ‌ دیگر سكّهٔ‌ ادبیّات‌ فارسی‌، همواره‌ تحت‌الشّعاع‌ شعر بوده‌ است‌. راست‌ است‌ كه‌ تمام‌ متنهای‌ منثور فارسی‌ را نمی ‌توان‌ در حوزهٔ‌ ادبیّات‌ بررسی‌ كرد، زیرا جنبهٔ‌ هنری‌ و خیال‌ انگیزی‌ و ابلاغ‌ معانی‌ عاطفی‌ ندارند و در آنها بیشتر به‌ جنبهٔ‌ ابزاری‌ زبان‌ توجّه‌ شده‌ است‌. گذشته‌ از این‌ گونه‌ متون‌، كه‌ بیشتر در حوزهٔ‌ علوم‌ و دانشهای‌ تجربی‌ است‌، بقیّهٔ‌ آثار منثور در زمرهٔ‌ ادبیّات‌ قابل‌ بررسی‌ است‌. در گذشته‌، برخلاف‌ امروز، تقریباً تمام‌ متنهای‌ تاریخی‌، دینی‌ و دیوانی‌ هم‌ صبغهٔ‌ ادبی‌ داشته‌ است‌.
در ادبیّات‌ فارسی‌، نثر هم‌ مانند شعر به‌ دورهٔ‌ ماقبل‌ اسلام‌ راه‌ می‌برد. اغلب‌ متنهای‌ منثور موجود به‌ فارسی‌ میانه‌، به‌ ویژه‌ سرگذشت‌نامه‌ها و متون‌ اندرزی‌ دورهٔ‌ ساسانی‌، صبغه‌ و جنبهٔ‌ ادبی‌ دارد. بعد از اسلام‌، نثر رسمی‌ فارسی‌، پس‌ از وقفه‌ای‌، از شكل‌ ابتدایی‌ خود بیرون‌ آمد و، در دورهٔ‌ سامانی‌ در لباس‌ فارسی‌ دَری‌ * پدیدار شد یا، دست‌كم‌، براساس‌ آثار برجای‌ مانده‌ و مدارك‌ موجود می‌ توان‌ به‌ چنین‌ استنباطی‌ رسید. نخستین‌ متن‌ منثور بر جای‌ مانده‌ برگهایی‌ از مقدّمه شاهنامه ابومنصوری‌ * است‌ كه‌ به‌ امر ابومنصور محمّدبن‌ عبدالرّزّاق‌ * ، در سال‌ ۳۴۶ق‌، به‌ دست‌ گروهی‌ از دانشوران‌ خراسان‌ و ماوراءالنّهر در موضوع‌ تاریخ‌ و تاریخ‌ داستانی‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ تنظیم‌ شده‌ است‌.
همین‌ كتاب‌ است‌ كه‌ مبنای‌ كار نظم‌ شاهنامه‌ فردوسی‌ قرار گرفت‌. بنابراین‌، آن‌ را می ‌توان‌ سرسلسله‌ نثرهای‌ تاریخی‌ فارسی‌ دانست‌، كه‌ در همان‌ دورهٔ‌ سامانی‌ در تاریخ‌ بلعمی‌ * (تألیف‌.:.۳۷۲ق‌) و كمی‌ بعدتر با مجمل‌التّواریخ‌ والقصص‌ (تألیف‌: ۵۲۰ق‌)، كه‌ مؤلّف‌ آن‌ شناخته‌ نشده‌ است‌، ادامه‌ یافت‌. بعد از تاریخ‌ بلعمی‌ ، فنّ تاریخ‌نویسی‌ غیرداستانی‌ و مبتنی‌ بر واقعیّتهای‌ موجود هم‌ در زبان‌ فارسی‌ مطرح‌ شد و اندكی‌ بعد، در دورهٔ‌ غزنوی‌، یكی‌ از مهم‌ترین‌ تواریخ‌ فارسی‌، كه‌ صبغهٔ‌ ادبی‌ بسیار هم‌ دارد، به‌ قلم‌ ابوالفضل‌ محمّدبن‌ حسین‌ بیهقی‌ * ، طیّ مدّتی‌ نزدیك‌ به‌ نیم‌ قرن‌ گردآوری‌ و در سی‌ مجلّد تنظیم‌ شده‌ كه‌ قسمت‌ اعظم‌ آن‌ در تصاریف‌ زمان‌ از میان‌ رفته‌ است‌. بخش‌ موجود كتاب‌ كه‌ به‌ تاریخ‌ بیهقی‌ * موسوم‌ است‌ كمتر از یك‌ششم‌ كلّ كتاب‌ و حاوی‌ تاریخ‌ عصر مسعود غزنوی‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ گاهی‌ تاریخ‌ مسعودی‌ هم‌ نامیده‌ شده‌ است‌.
از همین‌ دورهٔ‌ غزنویان‌ تاریخ‌ دیگری‌ به‌ نام‌ زین‌الاخبار * به‌ قلم‌ ابوسعید عبدالحیّبن‌ ضحّاك‌ گردیزی‌ نیز باقی‌ مانده‌ است‌ كه‌ صبغهٔ‌ ادبی‌ چندانی‌ ندارد.
فنّ تاریخ‌ نویسی‌ در دوره‌های‌ بعد هم‌ اهمّیّت‌ و اعتبار داشته‌ است‌ و كتابهایی‌ نظیر راحهٔ‌الصّدور * (تألیف‌: ح‌۶۰۳ق‌)، اثر محمّدبن‌ علیّبن‌ سلیمان‌ راوندی‌ در تاریخ‌ سلاجقه‌، تاریخ‌ جهانگشای‌ * ، اثر عطاملك‌ جوینی‌ (متوفّی‌ ۶۸۱ق‌)، در تاریخ‌ مغول‌، جامع ‌التّواریخ‌ * (تألیف‌: ۷۱۰ق‌)، به‌ قلم‌ رشیدالدّین‌ فضل‌الله همدانی‌، كه‌ تاریخی‌ عمومی‌ است‌ تا عصر مؤلّف‌، تاریخ‌ گزیده‌ * (تألیف‌: ۷۳۰ق‌)، از حمدالله مستوفی‌ قزوینی‌، ظفرنامه‌ * (تألیف‌: ۸۲۸ق‌)، اثر شرف‌الدّین‌ علی‌ یزدی‌، مطلع‌ سعدین‌ * (تألیف‌: ۸۷۲ق‌)، نوشتهٔ‌ كمال‌الدّین‌ عبدالرّزاق‌ سمرقندی‌، روضهٔ‌الصّفا * (تألیف‌: ۹۰۳)، به‌ قلم‌ میرخواند، حبیب‌السّیر * (تألیف‌: ۹۳۰ق‌)، به‌ قلم‌ خواندمیر و در دورهٔ‌ صفوی‌ عالم‌آرای‌ عبّاسی‌ * (تألیف‌: ۱۰۳۸ق‌)، اثر اسكندر بیگ‌.منشی‌، و در زمان‌ نادر، درّهٔ‌ نادره‌ * و جهانگشای‌ نادری‌ ، هر دو به‌ قلم‌ میرزا مهدی‌ استرآبادی‌، عرصهٔ‌ تاریخ‌نویسی‌ را بارآور و پهنهٔ‌ نثر فارسی‌ را رنگارنگ‌ كرده‌اند.
شاخه‌ای‌ از تاریخ‌نویسی‌ فارسی‌ به‌ تواریخ‌ محلّی‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌ كه‌ در این‌ قلمرو از گذشته‌های‌ دور كتابهایی‌ از قبیل‌ تاریخ‌ سیستان‌ * (تألیف‌: ح‌.۴۲۵ و ۷۲۵ق‌) از مؤلّفی‌ مجهول‌، تاریخ‌ بخارا * (تلخیص‌: ۵۷۴ق‌) به‌ قلم‌ نَرشَخی‌ و ترجمهٔ‌ قُباوی‌ و تلخیص‌ محمّدبن‌ زُفَرِبن‌ عُمَر، و تاریخ‌ بیهق‌ * (تألیف‌: نیمهٔ‌ اوّل‌ قرن‌ ششم‌ق‌)، اثر ابن‌فندق‌، باقی‌ مانده‌ است‌ كه‌ از زمرهٔ‌ تواریخ‌ محلّی‌ به‌ حساب‌ می آید و در شناخت‌ مناطق‌ خاصّ بسیار سودمند است‌. تاریخ‌نویسی‌، از سده‌های‌ هشتم‌ و نهم‌ق‌ به‌ بعد، در شبه‌ قارّهٔ‌ هند هم‌ رونق‌ داشته‌ كه‌ از آن‌ میان‌ كتابهایی‌ مانند تاریخ‌ فرشته‌ * و تاریخ‌ الفی‌ * بیشتر قابل‌ ذكرند.
دومین‌ كتاب‌ نثر فارسی‌، كه‌ خوشبختانه‌ همهٔ‌ متن‌ آن‌ از دورهٔ‌ سامانی‌ برجای‌ است‌، ترجمهٔ‌ معروف‌ به‌ ترجمهٔ‌ تفسیر طبری‌ است‌، كه‌ در سال‌ ۳۵۱ق‌ به‌ امر سامانیان‌، به‌ اهتمام‌ گروهی‌ از علمای‌ ماوراءالنّهر، تنظیم‌ و ترجمه‌ شد. این‌ كتاب‌، كه‌ سرمشق‌ و سردودمان‌ ترجمه ‌ها و تفسیرهای‌ فارسی‌ قرآن‌ و كتب‌ دینی‌ به‌ شمار می‌آید، درواقع‌ ترجمه‌ و تلخیص‌ كاملاً آزاد از تفسیر سی‌ جلدی‌ محمّدبن‌ جریر طبری‌ * (متوفّی‌ ۳۱۰ق‌) است‌ كه‌ در اوایل‌ سدهٔ‌ چهارم‌ق‌ به‌ زبان‌ عربی‌ تألیف‌ شده‌ است‌. بعد از ترجمهٔ‌ تفسیر طبری‌ * ، هم‌ تفسیر و ترجمهٔ‌ قرآن‌ به‌ پارسی‌ ادامه‌ یافت‌ و هم‌ كتابهای‌ دینی‌ و كلامی‌ چندی‌ در حوزهٔ‌ معارف‌ اسلامی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ نوشته‌ شد كه‌ ادبیّات‌ دینی‌ ایران‌ را غنای‌ خاصّی‌ بخشید.
از تفسیرهای‌ معروف‌ دوره‌های‌ بعد از تفسیر سورآبادی‌ * (تألیف‌ ۴۷۱ق‌)، تفسیر تاج‌التّراجم‌ شهفور اسفراینی‌ (متوفّی‌ ۴۷۱ق‌)، كشف‌الاسرار * میبدی‌ (تألیف‌ ۵۲۰)، روض‌الجنان‌ و روح‌الجنان‌ * ابوالفتوح‌ رازی‌ (تألیف‌: حدود ۵۳۳ق‌) و در دوره‌های‌ بعد از تفسیر جلاءالاذهان‌ و جلاء الاحزان‌ ابوالمحاسن‌ جرجانی‌ و تفسیر مواهب‌عَلیّهٔ‌ كاشفی‌ سبزواری‌ * (متوفّی‌ ۹۱۰ق‌) و منهج‌الصّادقین‌ فتح‌الله كاشانی‌ باید یاد كرد. از میان‌ كتب‌ ملل‌ و نحل‌ فارسی‌ به‌ نام‌ كتاب‌النّقض‌ * محمّدبن‌ عبدالجلیل‌ رازی‌ قزوینی‌ (تألیف‌: ۵۵۶ق‌) و تبصرهٔ ‌العوام‌ ، منسوب‌ به‌ مرتضی‌بن‌ الدّاعی‌ الرّازی‌ (اوایل‌ قرن‌ هفتم‌ ق‌)، باید اشاره‌ كرد كه‌ هر دو از متون‌ كهن‌ دینی‌ و كلامی‌ شیعه‌ محسوب‌ می‌شود.
متنهای‌ خاصّ مربوط‌ به‌ بلاغت‌ * و فنون‌ ادبی‌ از ترجمان‌البلاغه‌ * محمّدبن‌ عمر رادویانی‌ (تألیف‌: اواسط‌ قرن‌ پنجم‌ق‌) آغاز می‌شود، هر چند پیش‌ از او از آثار و مؤلفّات‌ كسانی‌ مانند بهرامی‌ سرخسی‌ * ، ابویوسف‌ عروضی‌ و ابوالعلاء شوشتری‌ * نیز نام‌ برده ‌اند كه‌ متأسّفانه‌ بر جای‌ نمانده‌ است‌. این‌ گونه‌ آثار را رشید وطواط‌ (متوفّی‌ ۵۷۳ق‌) با تألیف‌ حدائق ‌السّحر * ادامه‌ داد و شمس‌ قیس‌رازی‌ با نوشتن‌ المعجم‌ فی‌معاییر اشعارالعجم‌ * (تألیف‌: ۶۱۴ق‌) به‌ اوج‌ كمال‌ خود رسانید. بعد از شمس‌ قیس‌ رازی‌، خواجه‌نصیرالدّین‌ طوسی‌ * (متوفّی‌ ۶۷۲ق‌) هم‌ با تألیف‌ كتاب‌ گرانقدر معیارالاشعار * گام‌ دیگری‌ در این‌ راه‌ برداشت‌. كتابهای‌ كوچك‌ دیگری‌ از قبیل‌ بدایع‌ الافكارفی‌صنایع‌ الاشعار * كاشفی‌ سبزواری‌ و انیس‌ العشّاق‌ * شرف‌الدّین‌ رامی‌ (متوفّی‌ ۷۹۵ق‌) كه‌ در این‌ زمینه‌ بعدها پدید آمد نتوانست‌ چیز چندانی‌ بر میراث‌ پیشینیان‌ بیفزاید. سبك‌ نویسندگی‌ فارسی‌ در كلّیّهٔ‌ این‌ آثار یكسان‌ نبود.
در دوره‌ سامانی‌ و اوایل‌ عصر غزنوی‌ مورّخان‌ از شیوهٔ‌ نویسندگی‌ ساده‌ و فاقد آرایه ‌های‌ ادبی‌ استفاده‌ می ‌كردند، امّا تدریجاً از میانهٔ‌ سدهٔ‌ ششم‌ق‌ كه‌ نثر فارسی‌ تحت‌ تأثیر ترسّل‌ عربی‌ رو به‌ پیچیدگی‌ گذاشت‌، نثر كتابهای‌ تاریخی‌، با بسیاری‌ از لغات‌ بیگانه‌ (عربی‌ و بعد هم‌ تركی‌ مغولی‌) و آرایه‌های‌ ادبی‌، از سبك‌ فنّی‌ یا مصنوع‌ پیروی‌ می‌كرد؛ به‌طوری‌ كه‌ فی‌المثل‌ تاریخ‌ جهانگشای‌ جوینی‌ و نفثهٔ ‌المصدور * زیدری‌ و در دوره‌های‌ پسین‌ درّهٔ‌ نادره‌ و جهانگشای‌ نادری‌ را باید جزو متون‌ متكلّف‌ و مصنوع‌ فارسی‌ دسته‌بندی‌ كرد.
به‌ موازات‌ كتب‌ تاریخی‌ محض‌، از تذكره‌ها، كه‌ درواقع‌ كتابهای‌ تاریخ‌ ادبیّات‌ گذشته‌ به‌ حساب‌ می‌آمدند، باید یاد كرد. كار تذكره‌نویسی‌ با محمّد عوفی‌ (متوفّی‌ بعد از ۶۳۰ق‌) و تألیف‌ كتاب‌ لباب‌الالباب‌ * (تألیف‌: ۶۱۸ق‌) آغاز شد. بعدها دولتشاه‌ سمرقندی‌ با تألیف‌ تذكرهٔ‌الشّعراء * (تألیف‌: ۸۲۹ق‌) كار او را دنبال‌ كرد. در دورهٔ‌ صفوی‌ هم‌ در ایران‌ تذكره‌های‌ متعدّد و نام‌آوری‌، چون‌ تحفهٔ‌ سامی‌ * ، هفت‌ اقلیم‌ * ، عرفات ‌العاشقین‌ * و تذكرهٔ‌ نصرآبادی‌ * تدوین‌ شد و هم‌ در شبه‌ قارّه‌ كار تذكره‌نویسی‌ به‌ نحو نظرگیری‌ رونق‌ یافت‌ و تألیف‌ و تدوین‌ صدها تذكره‌ را سبب‌ گردید. كار تذكره‌نویسی‌ در دورهٔ‌ قاجار و در واقع‌ تا قبل‌ از تألیف‌ تاریخ‌ ادبیّات‌ به‌ شیوهٔ‌ نوین‌ هم‌ ادامه‌ یافت‌. از میان‌ واپسین‌ تذكره‌های‌ مهمّ فارسی‌ از مجمع‌الفصحاء * رضاقلیخان‌ هدایت‌ (تألیف‌: ۱۲۸۸ق‌) باید نام‌ برد كه‌ سنّت‌ تذكره‌نویسی‌ فارسی‌ را تا نزدیك‌ به‌ زمان‌ ما استمرار بخشید.
در سنّت‌ نثرنویسی‌ فارسی‌، غیر از كتب‌ رسمی‌، منشآت‌ و آثار دیوانی‌ نظیر عَتَبَهُٔالكَتَبَهٔ‌ * ، اثر منتجب‌الدّین‌ بدیع‌ (متوفّی‌ بعد از ۵۵۲ق‌) و التّوسّل‌الی‌التّرسّل‌ * بهاءالدّین‌ محمّدبن‌ مؤیّد بغدادی‌ (متوفّی‌ بعد از ۵۸۸ق‌) و در دوره‌های‌ متأخّر منشآت‌ * قائم‌ مقام‌ فراهانی‌ و كتب‌ سفرنامه‌، كه‌ از آن‌ میان‌ سفرنامهٔ‌ ناصرخسرو * شهرت‌ و اعتبار ادبی‌ لازم‌ را پیدا كرده‌ است‌، از دسته‌ای‌ دیگر از كتابهای‌ نثر فارسی‌ باید یاد كرد كه‌ بیشتر برای‌ شاهان‌ و شاهزادگان‌ و به‌منظور دستورالعمل‌ حكومت‌ و مملكت‌داری‌ تدوین‌ و تنظیم‌ می‌شده‌ است‌.
این‌ نوع‌ ادبی‌ خاصّ، كه‌ به‌ «آینهٔ‌ امیران‌» یا «نصیحهٔ‌الملوك‌» شهرت‌ دارد، در زبان‌ فارسی‌ از اهمّیّت‌ خاصّی‌ برخوردار است‌ و می‌توان‌ آنها را دنبالهٔ‌ اندرزنامه‌های‌ شاهان‌ و شاهزادگان‌ در ادبیّات‌ پهلوی‌ (فارسی‌ میانه‌) به‌ شمار آورد. از میان‌ این‌ گونه‌ كتابها از قابوس‌نامه‌ * (تألیف‌.: ۴۷۵ق‌) به‌ قلم‌ امیرعنصرالمعالی‌ و سیاستنامه‌ * اثر خواجه‌ نظام‌الملك‌ (مقتول‌ ۴۸۵ق‌) و نصیحهٔ‌الملوك‌ * محمّد غزّالی‌ (متوفّی‌ ۵۰۵ق‌) باید یاد كرد كه‌ در زمرهٔ‌ متون‌ مهمّ نثر فارسی‌ قلمداد می‌شود. در ادامهٔ‌ همین‌ آثار با اندكی‌ تفاوت‌ اندرزنامه‌ها و كتب‌ حكمت‌ عملی‌ قرار می‌گیرد، كه‌ از آن‌ میان‌ به‌ كتابهایی‌ نظیر بحرالفوائد از مؤلفّی‌ ناشناخته‌، كیمیای‌ سعادت‌ * غزّالی‌، اخلاق‌ ناصری‌ * خواجه‌ نصیرالدّین‌ طوسی‌ (متوفّی‌ ۶۷۲ق‌)، اخلاق‌ محسنی‌ * كاشفی‌ سبزواری‌ و اخلاق‌ جلالی‌ * جلال‌الدّین‌ دوّانی‌ (متوفّی‌ ۹۰۸ق‌) باید اشاره‌ شود.
ادبیّات‌ داستانی‌ شاید مهم‌ترین‌ زمینهٔ‌ ادبی‌ در عالم‌ نثر فارسی‌ باشد.سنّت‌ داستان‌پردازی‌ در ایران‌ باستان‌ با تاریخ‌ و سرگذشت‌ نیاكان‌ چنان‌ درآمیخته‌ بود كه‌ امكان‌ تفكیك‌ یكی‌ از دیگری‌ وجود نداشت‌. وجود كتابهایی‌ نظیر هزارافسان‌ ، كه‌ بعداً در دورهٔ‌ اسلامی‌ به‌ عنوان‌ الف‌ لیلهٔ‌ و لیلهٔ‌ * به‌ وام‌ گرفته‌ شد و در عصر قاجار با نام‌ هزار و یك‌ شب‌ * به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شد، و نیز آوردن‌ مجموعهٔ‌ داستان‌ تمثیلی‌ كلیله‌ و دمنه‌ * از هند در دورهٔ‌ خسرو انوشیروان‌ از اهمّیّت‌ این‌ سنّت‌ در فرهنگ‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ حكایت‌ دارد. در دورهٔ‌ اسلامی‌، این‌ میراث‌ داستانی‌ ابتدا به‌ عربی‌ و بعد به‌ فارسی‌ دری‌ منتقل‌ شد. كلیله‌ را ابن‌مقفّع‌ * به‌ عربی‌ درآورد و خود مقدّمه‌ و ابوابی‌ بر آن‌ افزود.
سنّت‌ عیّاری‌ و پهلوانی‌ دورهٔ‌ اسلامی‌ هم‌ موجد آثار دیگری‌ شد كه‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ به‌ داستان‌ سمك‌ عیّار * اشاره‌ كرد، كه‌ در اواخر سدهٔ‌ ششم‌ ق‌ فرامرزبن‌ خداداد * ارّجانی‌ از زبان‌ یكی‌ از قصّه‌ پردازان‌ زمان‌، به‌ نام‌ صدقهٔ‌بن‌ ابی‌القاسم‌ شیرازی‌، تحریر كرده‌ است‌ (یوسفی‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۲۰).
آثار داستانی‌ سدهٔ‌ ششم‌ ق‌ به‌ سمك‌ عیّار منحصر نمی‌ماند. در سال‌ ۵۳۶ق‌، ابوالمعالی‌ نصرالله منشی‌ كتاب‌ كلیله‌ و دمنه‌ * را از عربی‌ به‌ فارسی‌ ممتازی‌ ترجمه‌ كرد كه‌ خود برای‌ دیگران‌ سرمشق‌ و نمونه‌ای‌ دلپذیر واقع‌ شد و آثار چندی‌ از قبیل‌ روضهٔ‌العقول‌ * با انشای‌ محمّدبن‌ غازی‌ ملطیوی‌ و مرزبان‌نامه‌ * با انشای‌ مصنوع‌ سعدالدّین‌ وراوینی‌، كه‌ دو تحریر متفاوت‌ از اصل‌ كتاب‌ مرزبان‌نامه‌ به‌ زبان‌ طبری‌ است‌، پدید آمد.
اصل‌ طبری‌ مرزبان‌نامه‌ را مرزبان‌بن‌ رستم‌بن‌ شروین‌ از زبان‌ وحوش‌ و طیور و دیو و پری‌ و آدمی‌ در اواخر قرن‌ چهارم‌ ق‌ به‌ زبان‌ طبری‌ فراهم‌ آورده‌ بود. تقلیدهای‌ كلیله‌ و دمنه‌ در سده‌های‌ بعد هم‌ ادامه‌ یافت‌ كه‌ انوار سهیلی‌ * كاشفی‌ سبزواری‌ (متوفّی‌ ۹۰۶ یا ۹۱۰ق‌) و عیار دانش‌ ابوالفضل‌ دكنی‌ از همه‌ مشهورتر است‌. كتاب‌ دیگری‌ كه‌ همانند كلیله‌ و دمنه‌ بنیاد هندی‌ داشت‌، و ابتدا در سدهٔ‌ چهارم‌ ق‌ به‌ خامهٔ‌ ابوالفوارس‌ قناوزی‌ (قس‌: مینوی‌، ص‌.۱۵۸، كه‌ به‌ نوشتهٔ‌ او ضبط‌ قناوزی‌ ظاهراً غلط‌ است‌ و ممكن‌ است‌ درست‌ آن‌ قَنارِزی‌، منسوب‌ به‌ قنارِز، از قراء بیرون‌ نیشابور، یا فناروزی‌، منسوب‌ به‌ فناروز، نام‌ جایی‌ در سمرقند باشد) به‌ پارسی‌ دری‌ ترجمه‌ شده‌ بود، كتاب‌ سندباد نامه‌ * است‌. در سدهٔ‌ ششم‌ق‌ دو تحریر تازه‌ از این‌ كتاب‌ صورت‌ گرفت‌. یكی‌ به‌ دست‌ دقائقی‌ مروزی‌ * شاعر كه‌ در اواخر همان‌ سده‌ آن‌ را به‌ نثری‌ فارسی‌ درآورد و دیگری‌ به‌ قلم‌ ظهیرالدّین‌ سمرقندی‌ * كه‌ انشای‌ سادهٔ‌ ابوالفوارس‌ را نپسندید و آن‌ را به‌ نثری‌ مزیّن‌ و آراسته‌ به‌ امثال‌ و اشعار پارسی‌ و تازی‌، كه‌ مطلوب‌ منشیان‌ و مترسّلان‌ آن‌ زمان‌ بود، تحریر و تهذیب‌ كرد.
از دیگر زمینه‌های‌ داستانی‌ هندی‌، كه‌ در زبان‌ فارسی‌ از آن‌ استقبال‌ شد، طوطی ‌نامه‌ * بود. طوطی ‌نامه‌ اصلاً نام‌ كتابی‌ از مجموعه ‌های‌ معروف‌ داستانی‌ بود كه‌ در سنسكریت‌ شوكَه‌سَپْتَتی‌ ، یعنی‌ «هفتاد داستان‌ طوطی‌»، نامیده‌ شده‌ بود. از این‌ داستان‌ دو تحریر به‌ فارسی‌ در دست‌ است‌: تحریر نخست‌ آن‌، موسوم‌ به‌ جواهرالاسمار ، با انشای‌ عمادبن‌ محمّد ثغری‌ در آغاز قرن‌ هشتم‌ق‌ در زمان‌ علاءالدّین‌ خلجی‌ (حك..: ۶۹۵ـ۷۱۵ق‌) فرمانروای‌ مملكت‌ دهلی‌، صورت‌ پذیرفته‌ و تحریر دوم‌ به‌ دست‌ ضیاء نخشبی‌ * ، به‌ نام‌ طوطی‌نامه‌ صورت‌ گرفته‌ و اخیراً در تهران‌ به‌ صورت‌ مرغوبی‌ طبع‌ و نشر شده‌ است‌ (نك‌: مجتبایی‌ و آریا، ص‌ نوزدهم‌ به‌ بعد). در حوزهٔ‌ ادب‌ عامّه‌ هم‌ روایتهای‌ دیگری‌ از این‌ داستان‌ به‌ نام‌ چهل‌.طوطی‌ * در دست‌ است‌.
از جمله‌ كتب‌ قصص‌ و حكایات‌ از یك‌ طرف‌ باید از چهار مقاله‌ * یا مجمع ‌النّوادر نظامی‌ عروضی‌ (تألیف‌: ح‌ ۵۵۰ق‌) یاد كرد، كه‌ هر چند به‌ این‌ منظور تألیف‌ نشده‌ است‌، امّا در عمل‌ حاوی‌ قصص‌ و حكایاتی‌ اغلب‌ غیرتاریخی‌ است‌، مربوط‌ به‌ چهار صنف‌ طبیب‌، دبیر، منجّم‌ و شاعر، كه‌ در نوع‌ خود از آثار ممتاز نثر سدهٔ‌ ششم‌ق‌ به‌ شمار می‌رود، و از طرف‌ دیگر باید به‌ نوع‌ كتابهای‌ (ترجمهٔ‌) فرج‌ بعد از شدّت‌ * و جوامع‌الحكایات‌ * ، هر دو با انشای‌ محمّد عوفی‌ (متوفّی‌ بعد از ۶۳۰ق‌) اشاره‌ كرد كه‌ بیشتر جنبهٔ‌ اخلاقی‌ و ادبی‌ دارد. نوع‌ حكایتهایی‌ كه‌ در گلستان‌ * سعدی‌ آمده‌ و عمدتاً ارزش‌ ادبی‌ و فنّی‌ آن‌ بیشتر از اهمّیّت‌ روایی‌ آن‌ است‌ خود عنوان‌ دیگری‌ است‌ كه‌ برخی‌ از آن‌ به‌ مقامه‌نویسی‌ یاد كرده‌اند و میان‌ پاره‌ای‌ از حكایتهای‌ آن‌ با مقامات‌ حمیدی‌ * ، اثر قاضی‌ حمیدالدّین‌ بلخی‌ (متوفّی‌ ۵۹۹ق‌)، مشابهتهایی‌ یافته اند.
گلستان‌ سعدی‌ هم‌ مثل‌ كلیله‌ و دمنه‌ ، و شاید برتر از آن‌، موجی‌ از آثار ادبی‌ برانگیخت‌ و دهها تقلید را سبب‌ شد كه‌ از آن‌ میان‌ بهارستان‌ * جامی‌ (متوفّی‌ ۸۹۸ق‌)، نگارستان‌ * معین‌ الدّین‌ جوینی‌ (متوفّی‌ ۸۷۱ق‌) و پریشان‌ * قاآنی‌ (متوفّی‌ ۱۲۷۰ق‌) از همه‌ مشهورترند.
در ادامهٔ‌ آثار داستانی‌ فارسی‌ باید از داراب‌نامهٔ‌ * ابوطاهر طرسوسی‌ (طرطوسی‌) یاد كرد كه‌ خود او از راویان‌ سدهٔ‌ ششم‌ق‌ بوده‌ و به‌ سنّت‌ داستان‌گزاری‌ ایرانی‌ سرگذشت‌ داراب‌ پادشاه‌ داستانی‌ كیانی‌ و در ذیل‌ آن‌ سرگذشت‌ اسكندر و دارای‌ دارایان‌ و دختر او روشنك‌ را گزارش‌ كرده‌ است‌ (نك‌: صفا، «مقدّمه‌»، ج‌.۱، ص‌ نوزده‌).
از دورهٔ‌ صفویّه‌ به‌ بعد، علاقه‌ به‌ داستانهای‌ عامیانه‌ و نقّالی‌ و سخنوری‌ بیشتر شد و ابومسلم‌نامه‌ (نك‌: ابومسلم‌نامه‌ * ) و روایتهایی‌ مثل‌ حسین‌ كرد ، و بعدها رعنا و زیبا و بهرام‌ و گل‌اندام‌ ، مورد توجّه‌ قرار گرفت‌. در عصر قاجاری‌ ترجمهٔ‌ الف‌ لیلهٔ‌ و لیلهٔ‌ * به‌ خامهٔ‌ شیوای‌ عبداللّطیف‌ طسوجی‌ با نام‌ هزار و یك‌ شب‌ * و داستان‌ امیرارسلان‌ * به‌ روایت‌ پرجاذبهٔ‌ نقیب‌الممالك‌، نقّال‌ چیره‌دست‌ روزگار ناصرالدّین‌ شاه‌، در كانون‌ توجّه‌ قرار گرفت‌ (نك‌: یوسفی‌، ج‌.۲، ص‌ ۸). از دورهٔ‌ مشروطه‌ كه‌ داستان‌نویسی‌ به‌ شیوهٔ‌ غربی‌ مطرح‌ شد، ادبیّات‌ داستانی‌ فارسی‌ مسیر و كمال‌ تازه‌ای‌ پیدا كرد و رمانها و داستانهای‌ كوتاه‌ فراوانی‌ به‌ خامهٔ‌ نویسندگان‌ توانایی‌ مانند محمّدعلی‌ جمال‌زاده‌ * ، صادق‌ هدایت‌ * ، بزرگ‌ علوی‌ * ، صادق‌ چوبك‌ * ، جلال‌ آل‌احمد * ، دولت‌آبادی‌، گلشیری‌، سیمین‌ دانشور، احمد محمود و دهها نویسندهٔ‌ جوان‌تر پدید آمد (نك‌: ادبیّات‌ معاصر * ).
به‌عنوان‌ ذیلی‌ بر ادبیّات‌ داستانی‌ فارسی‌، و شاید مستقلّ از آن‌، باید از ادب‌ عامّه‌ یاد كرد كه‌ در زبان‌ فارسی‌ بسیار غنی‌ و سزاوار توجّه‌ است‌. ادبیّات‌ عامیانه‌ * به‌ دو بخش‌ نظم‌ و نثر تقسیم‌ می‌شود. در بخش‌ منظوم‌، از ترانه‌ها، دوبیتیها، قصّه‌ها و متلهای‌ منظوم‌ باید یاد كرد و در بخش‌ نثر از قصّه‌ های‌ عامیانه‌، كه‌ خود به‌ تاریخی‌، نیمه‌ تاریخی‌، قهرمانی‌ یا شهسواری‌، عاشقانه‌، رمزی‌، اخلاقی‌، خنده‌دار و تمثیلی‌ طبقه‌بندی‌ می‌شود.
از نمایشهای‌ عامیانه‌ آثاری‌ مثل‌ تعزیه‌ها، شبیه‌خوانی‌، نقّالی‌، سخنوری‌، تخت‌ حوضی‌ و جز اینها قابل‌ ذكرند كه‌ عموماً به‌ عنوان‌ پیشینه‌ای‌ بر ادبیّات‌ نمایشی‌ * فارسی‌ قابل‌ مطالعه‌اند (نك‌: ملك‌پور، ج‌.۱، ص‌ ۲۱۱ به‌ بعد) تا برسیم‌ به‌ نمایشنامه‌ نویسی‌ به‌ شیوهٔ‌ نوین‌ و كار و آثار كسانی‌ مانند غلامحسین‌ ساعدی‌، اكبر رادی‌، بهرام‌ بیضایی‌ و جز آنها كه‌ در جای‌ خود سزاوار بررسی‌ است‌ (نك‌: ادبیّات‌ نمایشی‌).
ادبیّات‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ هم‌ در ابتدا راه‌ به‌ ادب‌ عامیانه‌ می‌برد با داستانها، افسانه‌ها، متلها ولالاییها كه‌ از گذشته‌های‌ دور برجای‌ مانده‌ است‌. در دوران‌ جدید و به‌ كوشش‌ كسانی‌ مانند صبحی‌ مهتدی‌، عباس‌ یمینی‌ شریف‌ و جبّار باغچه‌بان‌، این‌ ادب‌ چند هزارسالهٔ‌ فارسی‌ هم‌ وارد مرحلهٔ‌ نوین‌ زندگی‌ می‌شود و كسانی‌ مانند صمد بهرنگی‌ * ، محمود كیانوش‌، علی‌اشرف‌ درویشیان‌، رضا رهگذر، پروین‌ دولت‌آبادی‌، مهدی‌ آذریزدی‌ و در سالهای‌ اخیر هوشنگ‌ مرادی‌ كرمانی‌ و مصطفی‌ رحماندوست‌ قدمهای‌ بلندی‌ در این‌ مسیر برمی‌دارند (نك‌: ادبیّات‌ كودك‌ و نوجوان‌ * ).
شعر معاصر فارسی‌ هم‌ با تمام‌ چهرهٔ‌ خود در دوران‌ جدید و پس‌ از تحوّلی‌ كه‌ علی‌ اسفندیاری‌ (نیما یوشیج‌ * ) در مسیر آن‌ ایجاد كرد، وارد مرحلهٔ‌ نوین‌ خود شد و طیّ هشت‌ دههٔ‌ گذشته‌ تحوّل‌ خاصّ خودرا پی‌ گرفت‌. چهره‌های‌ نام‌آوری‌، چون‌ احمد شاملو * ، مهدی‌ اخوان‌ ثالث‌ * ، سهراب‌ سپهری‌ * و جز آنها توانستند كار نیما را كمال‌ بخشند و میراث‌ ادبی‌ فارسی‌ را به‌ دوران‌ پس‌ از انقلاب‌ انتقال‌ دهند تا بر دست‌ شاعران‌ جوان‌تر به‌ راه‌ خود ادامه‌ دهد (نك‌: ادبیّات‌ معاصر * ).
ادبیّات‌ فارسی‌ در خارج‌ از مرزهای‌ ایران‌ هم‌، از سده‌های‌ گذشته‌، بالیده‌ و كانونهای‌ خاصّ دیگری‌ ایجاد كرده‌ است‌. در شبه‌ قارّهٔ‌ هند، از یك‌ طرف‌ و در آسیای‌ صغیر و آسیای‌ مركزی‌، از طرف‌ دیگر، شعر وادب‌ فارسی‌ ادامه‌ داشته‌ و شاعران‌ و نویسندگان‌ و آثار مهمّ و سترگی‌ پدید آورده‌ است‌. هم‌اكنون‌ در دو كشور افغانستان‌ و تاجیكستان‌ ادبیّات‌ فارسی‌، به‌ترتیب‌، با نامهای‌ دَری‌ و تاجیكی‌، ادامهٔ‌ حیات‌ می‌دهد.
در این‌ دو كشور، تا دوره‌هایی‌ كه‌ میراث‌ ادبی‌ و تاریخی‌ مشتركی‌ داشته‌ایم‌، جریان‌ ادبیّات‌ فارسی‌ با آنچه‌ امروز به‌ نام‌ تاریخ‌ ادبیّات‌ فارسی‌ در آن‌ سده‌ها می‌شناسیم‌ تفاوتی‌ نداشته‌ است‌. پس‌ از دورهٔ‌ تیموریان‌ و تجزیهٔ‌ امپراتوری‌ فرهنگی‌ ایران‌ در این‌ دو منطقه‌ زبان‌ و ادبیّات‌ فارسی‌ تكامل‌ مستقلّ خود را پشت‌ سر گذاشت‌ و آثار و تألیفات‌ خاصّ آن‌ سرزمینها نیز پدید آمد. تفاوت‌ گویش‌ این‌ دو منطقه‌ با ایران‌ را هم‌ باید ناشی‌ از همین‌ تفكیك‌ سیاسی‌ و استمرار مستقلّ حیات‌ فرهنگی‌ هر یك‌ از این‌ مناطق‌ دانست‌. ادبیّات‌ معاصر دری‌ و تاجیكی‌ هم‌ با خاصّه‌های‌ خود، و البتّه‌ با حفظ‌ پیوستگی‌ خود با ادب‌ فارسی‌ ایران‌، به‌ حیات‌ خود ادامه‌ می‌دهد (نك‌: یاحقّی‌، ص‌ ۳۶۲ به‌ بعد)، و چه‌ جداگانه‌ و چه‌ از جهت‌ پیوند آن‌ با ادبیّات‌ فارسی‌ داخل‌ ایران‌، سزاوار بررسی‌ عالمانه‌ است‌.
٭ منابع‌.:. اته‌، هرمان‌، تاریخ‌ ادبیّات‌ فارسی‌ ، ترجمهٔ‌ رضازادهٔ‌ شفق‌، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ اذكایی‌، پرویز، «سبك‌ مادی‌»، كتاب‌ پاز ، ش‌ ۱۱ـ۱۲، مشهد، ۱۳۷۲ش‌؛ ایرانشاه‌ بن‌ ابی‌الخیر، كوش‌نامه‌ ، به‌كوشش‌ جلال‌ متینی‌، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ باقری‌، ساعد و محمّدرضا محمّدی‌ نیكو، شعر امروز ، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌؛ سمیعی‌، احمد، ادبیّات‌ ساسانی‌ ، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌؛ شفیعی‌كدكنی‌، محمّدرضا، تازیانه‌های‌ سلوك‌، نقد و تحلیل‌ چند قصیده‌ از حكیم‌ سنایی‌ ، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌؛ شمس‌ قیس‌ رازی‌، محمّد، المعجم‌ فی‌ معاییر اشعارالعجم‌ ، به‌كوشش‌ محمّد قزوینی‌ و مدرّس‌ رضوی‌، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌؛ صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌ ، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌؛ همو، «مقدّمه‌»، نك‌: طرطوسی‌؛ طرطوسی‌، ابوطاهر، داراب‌نامه‌ ، به‌ كوشش‌ ذبیح‌الله صفا، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌؛ متینی‌، جلال‌، نك‌: ایرانشاه‌بن‌ابی‌الخیر؛ مجتبایی‌، فتح‌الله و غلامعلی‌ آریا، طوطی‌نامه‌ ، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌؛ ملك‌پور، جمشید، ادبیّات‌ نمایشی‌ در ایران‌ ، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ مؤذّن‌ جامی‌، محمّد مهدی‌، ادب‌ پهلوانی‌، مطالعه‌ای‌ در تاریخ‌ ادب‌ دیرینهٔ‌ ایرانی‌ از زردشت‌ تا اشكانیان‌ ، تهران‌، ۱۳۷۹ش‌؛ میرعابدینی‌، حسن‌، صد سال‌ داستان‌نویسی‌ در ایران‌ ، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ ناتل‌ خانلری‌، پرویز، تریستان‌ و ایزوت‌ ، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌؛ مینوی‌، مجتبی‌، پانزده‌ گفتار ، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌؛ همایونفرّخ‌، ركن‌الدّین‌، تاریخ‌ هشت‌ هزار سال‌ شعر ایران‌ ، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ یاحقّی‌، محمّدجعفر، جویبار لحظه‌ها ، تهران‌، ۱۳۸۲ش‌؛ یوسفی‌، غلامحسین‌، دیداری‌ با اهل‌ قلم‌ ، مشهد، ۱۳۵۲ش‌؛
Meisami, Julie Scott, Medieval Persian Court Poetry , Princeton, ۱۹۸۷.
محمّدجعفر یاحّقی‌
برگرفته از: دانشنامه زبان و ادب فارسی
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی