سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
<بازی بزرگ> انرژی در پهنهای از قفقاز تا آسیای میانه
ایران دارای دومین ذخایر بزرگ جهان است و برای فروش گاز به دیگر کشورهای جهان ناگزیر باید در بازیهای بزرگی که در دنیا پیرامون نفت و گاز صورت میگیرد، شرکت کند.
با این حال همواره مسائل سیاسی و استراتژی به کار گرفته شده توسط کشورهای خریدار گاز موجب شده که گاز ایران هیچگاه مشتری چندانی نداشته باشد. ایران باید در بازی انرژی حضور داشته باشد .این بازی چیست؟ گزارش زیر از لوموند دیپلماتیک چنین فضایی را توضیح می دهد:
در همین حال نشست سران اتحادیه اروپا و روسیه در میانه ماه مه به موضوع همکاری به منظور تامین انرژی پرداخت. اتحادیه اروپا که یک چهارم نفت و گاز مصرفی خود را از روسیه وارد میکند از قدرتیابی مسکو در این قلمرو نگران است. توافقنامهای که در تاریخ ۱۲ مه میان ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه با همتایان ترکمن و قزاق وی بسته شد تاییدی بر واژگونی گرایش است: مسکو که دیر زمانی با سیاست تحمیلی قدرتهای بزرگ در کشیدن لولههای نفت و گاز با دور زدن مناطق نفود وی در موضع دفاعی قرار گرفته بود اینک تهاجم را ازسرگرفته است.<بازی بزرگ> جدید اینک به اوج هیجان خود رسیده است. اینبار برد آن در گرو نفت و گاز است. اما تقاضا برای مواد سوختی به خودیخود توضیحی بر نبردی نیست که قدرتهای بزرگ به آن تن دادهاند تا بر معادن جمهوریهای پیشین شوروی در آسیای میانه و قفقاز دست اندازند که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ از حیطه تصرف مسکو بیرون آمدند. بدینگونه <طلای سیاه> و <طلای خاکستری> همچون ابزار کارزاری جلوه میکنند که به قصد کسب نفوذ برای کنترل مرکز دو قاره بههم پیوسته اروپا و آسیا در گرفته است. با پادرمیانی شرکتهای عمده نفتی* لولههای نفت همانند طنابهای درازی است که به قدرتهای بزرگ امکان داده، هشت کشور تازه استقلال یافته منطقه را به بندرگاه ژئواستراتژیک خود وصل کنند (۱).<بازی بزرگ>، اصطلاحی که در قرن نوزدهم با رمان کیم نوشته رودیارد کیپلینک سر زبانها افتاد به پیکار قدرتهای بزرگ برای یافتن نفوذ اطلاق میشد که بسیاری از جنبههای آن به آنچه در دنیای امروز میگذرد میماند. داو بازی در آن زمان <سرزمینهایی> بود که <هند> خوانده میشد و روسیه تزاری بدان چشم طمع دوخته بود (۲). نبرد بر سر آن گوهر تاج و تخت بریتانیا یک قرن به درازا انجامید و در سال ۱۹۰۷ هنگامی پایان یافت که لندن و سنپترزبورگ با ایجاد سپر حائلی میان خود یعنی افغانستان بر سر تقسیم مناطق نفوذ به توافق رسیدند (۳). این توافق تا سال ۱۹۹۱ برپا بود. آقای مرادبک ایمانعلی اف دیپلمات پیشین قرقیز (و پیش از آن دیپلمات شوروی) که مدیر موسسه سیاست دولتی در بیشکک (قرقیزستان) است شرح میدهد که <اگر امروز روشها و اندیشههایی که بهنام آنها قدرتها دست به کار میشوند دگرگون گشته، اگر بازیگران همان بازیگران پیشین نیستند، هدف غایی همچنان پا برجاست. مسئله بر سر استعمار آسیای میانه به این یا آن شیوه است تا یکی نفوذ دیگری را خنثی کنند. درست است که آنها مشتاق گاز و نفت برای خویشاند اما آنرا چون وسیله اعمال نفوذ خود نیز میبینند.>
از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کشورهای تازه استقلال یافته، نفت را وسیلهای برای تامین بودجه و تقویت استقلال خویش در برابر مسکو یافتهاند. شرکت آمریکایی شورون در پایان دهه ۱۹۷۰ به ذخیرههای نفت تنگیز یکی از بزرگترین معادن جهان که در غرب قزاقستان قرار دارد چشم دوخته بود. در سال ۱۹۹۳ این شرکت ۵۰درصد آن را بهدست آورد. در کرانه دیگر بحر خزر حیدر علیاف رئیسجمهور آذربایجان در سال ۱۹۹۹ <قرارداد قرن> را با شرکتهای نفتی بیگانه برای بهرهبرداری از میدان نفتی گونچلی- شیراگ- آذری امضا کرد.
خشم روسیه فروکش نمیکرد: نفت بحر خزر را از چنگ وی بهدر آورده بودند. مسکو در مخالفت با باکو آنگاه مسئله نبود وضعیت حقوقی خزر را پیش کشید که کسی نمیداند که آیا دریاچه است و یا دریا. مسکو امیدوار بود که اوضاع با آقای علی اف بهتر پیش رود تا با سلف وی الوالفضل الچیبه، نخستین رئیسجمهور آذربایجان استقلال یافته که ملیگرایی ضدروس بود و در سال ۱۹۹۳ چند روز پیش از آنکه قراردادهای مهمی را با کمپانیهای عمده آنگلوساکسون امضا کند با کودتایی سرنگون شد. آقای علی اف، ژنرال پیشین <کا.گ.ب> و عضو پیشین دفتر سیاسی (پولیت بورو) که پیچ و مهرههای نظام شوروی را با باریک بینی میشناخت پنهانی مذاکراتی را با شرکتهای نفتی روسی آغاز کرده بود تا زمینه تفاهمی با مسکو بیابد. لوک اویل ۱۰ درصد کنسرسیوم گونچلی- شیراگ- آذری را بهدست آورد. شرق و غرب ربودن معادن ناحیه از چنگ یکدیگر را آغاز کردند.
در سالهای دهه ۱۹۹۰ ایالات متحده برای توجیه رخنه خویش در حوزه خزر برآورد میزان ذخیرههای مواد سوختی را که این بحر در خود جای داده است بیش از آنچه بود وانمود ساخت و از ۲۴۳ میلیارد بشکه نفت سخن به میان آورد. یعنی اندکی کمتر از حجم منابع عربستان سعودی! بازگشت به خردورزی: امروز برآورد میشود که ذخیرههای نفتی این دریاچه ۵۰ میلیارد بشکه و ذخیرههای گازی آن ۹ هزار میلیارد متر مکعب باشد، یعنی میزانی برابر ۴درصد تا ۵درصد ذخیرههای جهان. به قول ستیو لوین روزنامه نگار آمریکایی که این مسائل را از آغاز دهه ۱۹۹۰ پیگیری کرده اگر ایالات متحده به چنین لاف و گزاف کلانی دست یازید از آنرو بود که <میخواست به هر قیمتی که شده خط لوله باکو - تفلیس- جیهان را بسازد. برای تحقق چنین هدفی دست به هرکاری زد... مطلب آن بود که جلو توسعه نفوذ شوروی را بگیرد یا آنرا دشوارتر سازد. نمیدانم تا چه اندازه میدانستند که مبالغه میکنند. (۴)>
این بازی نفوذ دور برداشته است. بدنبال سوءقصدهای ۱۱ سپتامبر و برای حمایت از <جنگ علیه تروریسم> در افعانستان نظامیان آمریکایی به سرزمینهای اتحاد جماهیر شوروی پیشین گام نهادهاند. واشنگتن با رضایت روسیهای تضعیف شده پایگاههایی را در قرقیزستان و ازبکستان برپا کرده و قول داده بود که به مجرد آنکه قانقاریای اسلامی ریشه کن شود از آنها بیرون برود. لوتز کلومن خبرنگار پیشین جنگ عقیده دارد که <بوش از این اردوکشی عظیم در آسیای مرکزی بهره جسته است تا کار پیروزی علیه روسیه در جنگ سرد را تمام کند، جلوی نفوذ چین را بگیرد و گره خفه کنندهای برگردن ایران بیفکند (۵)>.
واشنگتن همچنین نقش سرنوشت سازی را در <انقلابهای رنگین> گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) بازی کرده که هرکدام ناکامی و شکست سهمگینی برای مسکو به بار آورده است (۶). برخی از خودکامگان منطقه که از واژگونی پیاپی حکومتها به هراس افتاده بودند از ایالات متحده روی گرداندند و خود را به روسیه و چین نزدیک ساختند. به تدریج از زمانی که پکن خود را وارد امور آسیای میانه کرده و اروپا در پی جنگ گاز میان روسیه و اوکراین در ژانویه ۲۰۰۶ طرحهای دستاندازی خود به <طلای خاکستری> بحر خزر را شتاب بخشیده، در واقع بازی پیچیدهتر شده است. نفت، امنیت، جنگ نفوذ و نبرد عقیدتی: باید در همه این زمینهها قمار کرد تا بتوان از معرکه <بازی بزرگ> سر به سلامت در برد.
در این زورآزمایی روسیه در آغاز برتری مسلمی داشت. در سال ۱۹۹۱ تمام خطوط لولهای که به کشورهای تازه استقلال یافته امکان انتقال مواد سوختی میداد در اختیار وی بود. اما کارگزاران دستگاه حزب که تازه رئیسجمهور شده بودند میکوشیدند که فقط به روسیه اتکا نکنند. از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیم دوجینی از خطوط لولهای که کشیده شده است از سرزمین برادر بزرگ نمیگذرند. مسکو بدینسان سیطره سیاسی و اقتصادی خود را از دست داده است.نمونه ترکمنستان نمایانگر روابط روسیه با تیولهای پیشین خویش است. از ۵۰ ملیارد متر مکعب گازی که این کشور در سال ۲۰۰۶ بهرهبرداری کرده، ۴۰ میلیارد متر آن را به مسکو فروخته زیرا گزینه دیگری نداشته است. اگر از خط لوله کوچکی بگذریم که در سال ۱۹۹۷ گشایش یافت تا گاز استخراج شده را به ایران برساند، این کشور فقط دارای خط لوله گازی دیگری است به نام کاک- ۴ که به روسیه کشیده شده. در آوریل سال ۲۰۰۳ ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه توانست همتای ترکمن خود صفرمراد نیازاف را (که در پایان سال ۲۰۰۶ درگذشت) وادار سازد تا قرارداد بیست و پنح سالهای برای عرضه سالانه ۸۰ میلیارد متر مکعب به بهای ناچیز ۴۴ دلار در ازاء هر هزار متر مکعب امضا کند. چیزی نگذشت که عشق آباد کوشید از این شرایط سر باز زند و به این منظور انتقال گاز را قطع کرد. در زمستان سال ۲۰۰۵مسکو به پرداخت ۶۵ دلار گردن نهاد زیرا به ویژه برای عرضه گاز ارزان به مردم روسیه ناگزیر از خرید آن از ترکمنستان بود. در سپتامبر ۲۰۰۶ گازپروم قدم از آن هم پیشتر گذاشت و با عشق آباد قراردادی امضا کرد که به موجب آن متعهد شده است، طی سالهای ۲۰۰۹- ۲۰۰۷ برای همان حجم گاز ۱۰۰ دلار بپردازد. زیرا پنچ ماه پیش از آن، در ماه آوریل، دیکتاتور درگذشته ترکمن با هو جین تائو سندی را امضا کرده بود که به موجب مفاد آن ترکمنستان میباید از ابتدای سال ۲۰۰۹ سالانه ۳۰ ملیارد متر مکعب گاز طبیعی به مدت سی سال به چین عرضه کند و یک خط لوله گازی به طول ۲ هزار کیلومتر برای انتقال آن بکشد. از همین رو گازپروم ناچار نرخهای خود را بالا برد.آیا عشق آباد میخواهد بازار گرمی کند؟ آقای قربانقلی بردی محمداف در ماه آوریل گذشته در بازگشت از نخستین بازدید رسمی خویش از مسکو در مقام رئیسجمهوری، از کمپانی شورون دعوت کرد در توسعه بخش انرژی ترکمنستان مشارکت جوید. سلف وی هرگز جرات نکرده بود که پای یک کمپانی عمده بینالمللی را به میان کشد. از سوی دیگر وی به قدم پیش گذاشتنهای اروپا در راه ایجاد دالان گذار از خزر هم <نه> نگفته بود. شاید این امر، تهدید به کشاندن غربیها به بازی خود، برای دریافت بهایی بیشتر از شرکت گازپروم باشد که در واقع گاز را به بهایی بیش از ۲۵۰ دلار به کشورهای اروپایی میفروشد.به نظر آرکادی دوبنوف روزنامه نگار روسی <روسیه میخواهد به ترکمنها نشان دهد که حاضر است برای آنها کارهای زیادی بکند. مسکو امیدوار است بتواند رهبران این کشور را از همکاری با چینیها و غربیها منصرف سازد.> این کارشناس جامعه کشورهای مستقل نتیحه میگیرد <پیکاری که روسها باید علیه ترکمنستان پیش ببرند ثابت میکند که دیگر روسیه از توانایی مطلق در جمهوریهای پیشین شوروی سخت دور افتاده و اکنون عملگرایی اقتصادی آقای پوتین و اطرافیان وی است که ]بر دیگر گزینهها[ میچربد>، همان عملگرایی که بازده هم دارد.آقای پوتین در جریان بازدیدی یک هفتهای از آسیای میانه در تاریخ ۱۲ ماه مه گذشته با همتایان ترکمن و قزاق خود توافقنامهای را برای احیاء خط لوله گازی کاک- ۴ و کشیدن خط لوله دیگری به قصد رساندن گاز ترکمنستان به روسیه امضا کرد. رئیسجمهور روسیه به اضطرار به ترکمن باشی سفر کرد تا این توافقنامه را درست هنگامی به چنگ آورد که رقیبان وی همزمان کنفرانس سرانی در کرکووی در لهستان ترتیب داده بودند که شماری از کشورهای واقع در کناره روسیه امیدوار بودند بتوانند طی آن طرحهای ایجاد خط لولههای معارضی را بهراه اندازند. رئیسجمهور قزاق حتی ناچار شد برای پیشواز از آقای پوتین از رفتن به آنجا چشمپوشی کند. چگونه کرملین توانست به هدفهای خود دست یابد؟ چنین مینماید که روسیه حجتهایی در دست داشته باشد که هنوز و بی تردید وی را دیری در جمع قدرتهای بزرگ در مقام تواناترین قدرت در آسیای میانه باقی بگذارد. ناچار جای آن است که پکن و بروکسل درباره طرحهایی برای تامین نیازهای گازی خود از آسیای مرکزی نگران باشند.میتوان به روش روسیه ایراد گرفت که غالبا خشن است. اروپاییان بحران گاز میان مسکو و کیف در سال ۲۰۰۶ را این چنین دریافتند (۷). شبح قطع عرضه گاز بر قاره کهن که یک چهارم گاز مصرفی خود را از روسیه وارد میکند سایه افکنده است. با این همه جروم گییه نویسنده گزارشی درباره جنگ بر سر گاز در سال ۲۰۰۶ با تعدیل چنین برداشتی میگوید که این بحرانها <بیشتر بازتاب پیکارهایی است که در پشت صحنه میان جناحهای قدرتمند در صحن کرملین یا در اوکراین جریان دارد تا استفاده سنجیده از سلاح انرژی (۸).>
روسیه نخستین تولید کنند گاز و دومین تولیدکننده نفت جهان آسودگی مالی خود را بازیافته است و به ابتکارات استراتژیکی دست میزند. در ماه مارس گذشته این کشور قراردادی با بلغارستان و یونان برای ساختن خط لوله بورگاس- الکساندروپلیس به امضا رساند که رقیبی برای خط لوله باکو - تفلیس- جیهان به شمار میآید و علاوه بر آن نخستین تاسیسات در سرزمین اروپا است که روسیه در اختیار دارد. در همان حال نفت خام از این پس در خط لوله باکو - تفلیس- جیهان به طول ۱۷۶۰ و گاز در خط لوله باکو- تفلیس- ارزروم جاری است. شاهرگ حیاتی نفوذ غرب در اتحاد جماهیر شوروی پیشین به کار افتاده است. چنین نفوذی نخستین نشانههای سیاسی خود را آشکار میسازد.به نظر میرسد که از امسال گرجستان اندکی کمتر به گاز روسیه وابسته باشد که تا یکسال پیش تنها منبعی بود که میتوانست نیازهای گازی خود را از آنجا وارد کند. بدینگونه باری که روسها با افزایش چشمگیر بهای گاز بر دوش این کشور نهادند و طی دو سال بهای گاز وارداتی را از ۵۵ دلار به ۲۳۰ دلار رساند آنچنان اثری بر اقتصاد گرجستان نگذاشت که مسکو انتظار میداشت. میزان گازی که بهعنوان عوارض عبور خط لوله باکو - تفلیس- ارزروم عرضه میشود و نیز سهمیه گاز وی از همین خط لوله که ترکیه به بهای دوستانه واگذار میکند روی هم رفته این کشور را قادر ساخته است به قیمت میانگین پذیرفتنی دست یابد (۹).
برای مسکو بدتر آنکه تلاش برای تحمیل افزایش قیمتی به همان اندازه به آذربایجان به امید آنکه بر بهای محمولهها به مقصد تفلیس اثر بگذارد خشم الهام علی اف را برانگیخته است. به اعتقاد لوین <همه اینها دلیلی است براینکه به یقین خط لوله باکو - تفلیس- جیهان (همانند خط لوله باکو - تفلیس- ارزروم) تا چه اندازه بزرگترین پیروزی آمریکا در پانزده سال اخیر در سیاست بینالملل به شمار میرود. این امر توفیقی است در به تنگنا کشاندن روسیه و پشتیبانی از استقلال جمهوریهای قفقاز>. این خطوط لوله از یکسو امکان راهاندازی طرح دوگانهای به منظور متنوع ساختن منابع تامین سوخت را میسر ساخته و از سوی دیگر به ایالات متحده و اروپا فرصت کشاندن کشورهای نو استقلال یافته ناحیه به سوی اردوگاه سیاسی خود را ارزانی داشته است.طرح نخست به احداث <سیستم ترابری قزاقستان- خزر> به منظور بیرون کشیدن نفت از منابع کاچاگان، بزرگترین معدن کشف شده جهان در سی سال اخیر اختصاص یافته است. استخراج از این معدن میباید در پایان سال ۲۰۱۰ آغاز گردد و سهامداران کنسرسیوم بهرهبردار، متشکل از شرکتهای عمده نفتی غرب (۱۰) در نظر دارند ۲/۱ تا ۵/۱ میلیون بشکه تولید روزانه این منبع را از مسیری در جنوب غربی کشور که از بحر حزر میگذرد انتقال دهند. به علت مخالفت روسیه و ایران، گذار خط لوله از بستر دریا بهکلی منتفی است. از اینرو ناوگانی از کشتیهای نفتکش میان قزاقستان و آذربایجان در تردد خواهند بود که در آنجا یک پایانه نفتی این <سیستم> را به خط لوله باکو- تفلیس- جیهان خواهد پیوست. با احداث چند تلمبه خانه اضافی و استفاده از فرآوردههای شتاب دهنده جریان نفت خام در لولهها باید بتوانند ظرفیت این خط لوله را از ۱ میلیون بشکه در روز به ۸/۱ میلیون بشکه برسانند.
طرح دوم درباره <طلای خاکستری> که هنوز چندان قوامی نگرفته، احداث <دالان گذار از خزر> به قصد انتقال گاز قزاقستان و ترکمنستان به اروپاست. آقای فوزی بن سارا مشاور انرژی کمیسیون اروپا تصریح میکند که <سخن از گذرگاه است و نه خط لوله. پیشنهاد میکنیم که به راه حلهایی بیندیشیم که فناوریهای بدیلی را جایگزین سازد، مانند ترغیب سرمایهگذاریها برای تولید گاز طبیعی مایع شده در ترکمنستان که آنگاه میتوان با کشتی به باکو حمل کرد.> این کارمند بلند پایه تصریح دارد که اتحادیه اروپا میل ندارد بازیگر این <بازی بزرگ> بشود. <تقاضای برای سوخت تنها رهنمون اتحادیه است. به زودی به ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیارد متر مکعب گاز در سال نیاز خواهیم داشت. هدف آن است که این حجم اضافی را بیابیم و منابع تامین سوخت خود را متنوع سازیم. موضوع فقط همین است. راهحلهایی که خواهیم یافت مکمل راه حلهای است که هم اکنون هم وجود دارد.>در عوض خط لوله بزرگ استراتژیک دیگری که واشنگتن مشوق آن است بخت اندکی دارد که تحقق یابد. این خط لوله که قرار بود در مسیر ترکمنستان - افغانستان - پاکستان - هند ساخته شود همان خط لوله مشهوری است که ایالات متحده درنیمه دوم سالهای ۱۹۹۰می خواست بهوسیله شرکت نفتی آمریکایی یونوکال با طالبان بکشد. پروفسور اجای کومار پاتنیک، کارشناس روسیه و آسیای میانه در دانشگاه جواهر لعل نهرو در دهلی نو عقیده دارد که <از دیدگاه امنیتی با بازگشت طالبان به افغانستان این طرح نارساییهای فراوانی دربردارد. از سوی دیگر بسیاری از خبرگان بر آنند که حجم منابع ترکمنستان را به درستی ارزیابی نکردهاند.>واشنگتن مدافع کشیدن خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان - هند بود تا هم ایران را در انزوا بگذارد و هم روسیه را در آسیای میانه تضعیف کند. از این پس ایالات متحده در فکر آن هم هست که افغانستان را به همسایگی خویش بپیوندد و در همان حال سوختی را که برای گرم کردن مردم و راه اندازی اقتصاد خود نیاز دارد به وی عرضه کند که تضمینی برای ثبات کشور است. با این هدف وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۵ تقسیم بندی خود از آسیای جنوبی را سامانی دیگر داد تا این خطه را با آسیای میانه درهم آمیزد و ایجاد مناسباتی در همه سطوح را در گسترهای میسر سازد که آن را <آسیای میانه کلان> نامیده است.
انرژی یکی از بردارهای بنیادین روابط داخلی در این ناحیه است. از اینرو شماری از طرحهای نیروگاههای آبی مولد برق، مثلا در تاجکستان، به برق رسانی در شمال افعانستان اختصاص یافته است. اما مفهوم کلی ]ادغام جغرافیایی[ چنگی بدل نمیزند. مشخصا دهلی نو که خود را دور از آسیای میانه مییابد در پیوستن به طرح احداث خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان - هند تردید دارد. این کشور طرح پیشنهادی ایران برای ایجاد خط لوله گاز ایران - پاکستان - هند را دلرباتر مییابد، هرچند مصوبه قانونی ایالات متحده درباره مجازاتها علیه ایران و لیبی که واشنگتن بهوسیله آن هر شرکتی را که در صنایع نفت و گاز آن دو سرمایهگذاری کند تنبیه میکند، وی را از برداشتن گامی در این جهت برحذر میدارد.
آقای محمدرضا جلیلی کارشناس ایرانی روابط بینالملل آسیای میانه تصدیق کرده که <ایران بازنده بزرگ بازی بزرگ است. نه فقط خطوط لوله نفتی سرزمینش را دور میزنند بلکه هیچکس نمیتواند در ایران سرمایهگذاری کند. اما درست همین سرمایههاست که کشور بدان نیاز دارد. تاسیسات نفتی کشور در سالهای دهه ۱۹۷۰ ساخته شده و کهنگی آنها دولت را وادار کرده است ۴۰درصد مصرف بنزین کشور را وارد کند؛ ایران نتوانسته است به کاوش در بخش متعلق به خود در بحر خزر بپردازد و نیز از ظرفیت هنگفت گازی بالقوه خود بهرهبرداری بهینهای کند>. در حالی که تولیدکنندگان مواد سوختی آسیای میانه آرزوی ایجاد مسیری را در سر میپرورانند که از جنوب بگذرد، تعارضی در کنار گذاردن تهران از <بازی بزرگ> بهچشم میخورد. آقای آرنو بروییاک مدیر اروپای مرکزی و آسیای قارهای شرکت توتال تشریح میکند که <چنین مسیری میتواند اقتصادیتر و از لحاظ فنی بسیار ساده باشد. ما پیرو منطق گوناگون ساختن راههای صادرات خویش هستیم. در این چهارچوب، ما مسیر جنوب را برگزیدهایم، بیشتر از آن رو که نزدیکترین منطقه مصرف به بحر خزر شمال ایران است.>به این دلیل نزدیک شدن به سازمان همکاری شانگهای (۱۱) بر چنین زمینهای به عقیده آقای محمد رضا جلیلی نمودار <کمر بند نجات سیاست ایران در آسیای میانه است. تهران بدینوسیله میتواند رشتههای پیوندی با آسیا و مشخصا با چین بهوجود آورد و در زورآزمایی با ایالات متحده پرتوانتر به میدان آید>.آقای تری کلنر کارشناس چین و آسیای مرکزی تشریح میکند که در این <بازی بزرگ> چین هم سه هدف را دنبال میکند: <نخست تامین امنیت خود بخصوص در استان ترک زبان گزینژیانگ که با آسیای میانه هم مرز است؛ دوم همکاری با همسایگانش به قصد جلوگیری از اهمیت یافتن زیاد قدرت بزرگ دیگری در فضای آسیای میانه؛ و سرانجام ]تضمین[ عرضه مواد انرژیزا.> از چند سال پیش درباره خرید داراییهای نفتی فراوان پکن از آسیای میانه بسیار قلمفرسایی کردهاند. چین حتی در دسامبر ۲۰۰۵ یک خط لوله نفتی را افتتاح کرد که آتاسوو در قزاقستان را به آلاشانکو در گزینژیانک میپیوندد. آقای کلنر خاطرنشان میسازد که <نخستین قرارداد نفتی در آسیای مرکزی را پکن در سال ۱۹۹۷ امضا کرد. چین در برنامههای خود چشمانداز بلند مدتی دارد. این کشور توانسته است بنیادهای استواری را در آسیای میانه برپا سازد که امروز ثمره آنرا دریافت میکند.>در کشوری که از نرخ رشد سالانه ۱۰درصد برخوردار است این التهاب خرید را فقط نیاز به سوخت دامن نزده، بلکه به نظر آقای کلنر همچنین نشانگر بینش ژئوپولیتیک نیز هست. <با همه آنکه عرضه و تقاضای نفت جهانی شده است، چین به همه امور از دریچه بازار نمینگرد. این کشور برای تضمین امنیت خویش از لحاظ انرژی آنچنان ذخایر و خطوط لولهای را طالب است که بطور مستقیم نفت مورد نیاز را برای وی فراهم آورند. اما این همه گران تمام میشود. حال آنکه مطلب اساسی، تعادل جهانی عرضه و تقاضا به منظور تثبیت قیمتهاست. پکن برای منفعت خاص خود هم که شده باید بی آنکه لزوما به تامین مستقیم نیازهای خود بیندیشد بیشتر سهمی در رسیدن به این تعادل بر عهده گیرد.>
جمهوریهای پیشین شوروی برای تحکیم استقلال اقتصادی و سیاسی خویش از رقابت میان قدرتهای بزرگ بهره میگیرند
برای چینیها سرمایهگذاری در آسیای میانه شیوهای برای رخنه کردن در امور منطقه نیز هست تا چنانکه خود میگویند سهمی در تضمین امنیت آن ادا کنند. پکن در سازمان همکاری شانگهای خود را متعهد ساخته است تا کشورهای عضو را بر محور مضمونهایی گردآورد که برای وی ارزش فراوانی دارند مانند نبرد علیه تروریسم یا همکاری در زمینههای اقتصادی و انرژی. علاوه بر آن این سازمان مجموعه به هم پیوستهای را پدید آورده که در صورت بی ثباتی منطقه و یا چنانچه ایالات متحده به چنان نفوذی دست یابد که تهدیدی برای قدرتهای مستقر بشود مستعد آن است که همبستگی استواری را به نمایش بگذارد. بدینسان موج <انقلابهای رنگین> که از سال ۲۰۰۳ در فضای شوروی پیشین بهراه افتاده سازمان مزبور را در موضعی قرار داده است که بطور مشخصتری علیه واشنگتن موضعگیری کند. برای نمونه در ماه ژوئیه ۲۰۰۵ شش عضو این سازمان از تاشکند پشتیبانی کردند که در بستن پایگاه هوایی نظامی آمریکا در کارشیخان آباد که در چارچوب عملیات افغانستان گشوده شده بود اصرار میورزید. دیگر هیچ تفنگدار آمریکایی عملا در خاک ازبکستان وجود ندارد.
در حقیقت <بازی بزرگ> به کار جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز رونق بخشده است که داو خود را بر سر رقابت میان قدرتهای بزرگ نهادهاند. جمهوریهای این خطه در این بازی همانقدر که بتوانند به این یا آن قدرت <نه> بگویند تا به سوی پایتخت بزرگ دیگری روی آورند اندکی بر استقلال خویش میافزآیند. گونهای آزادی که در بیشتر موارد بخصوص به گزینش وابستگی خویشتن میتوان آنرا تعبیر کرد. بدینسان هنگامی که قزاقستان دروازههای اقتصاد خود را به روی جهان میگشاید، ازبکستان هر روزنی را به خارج میبندد و در حالی که گرجستان تا به آخر با ورق آمریکا در دست بازی میکنند، ترکمنستان عمیقا به واشنگتن بدگمان است. فراسوی همه این اختلافها، <بازی بزرگ> راهی پیش پای این جمهوریها میگذارد تا کمتر ناگزیر از پیمودن مسیری باشند که یکی از قدرتهای مسلط ناچارشان میکند. مثلا چنانچه بحث و گفتوگوهای دموکراتیک غرب مایه گزندی به منافع رهبران آسیای میانه و یا قفقاز باشد، آنها میتوانند همواره به این مسائل پشت کنند بهویژه آنکه پکن یا مسکو که در این باره چندان سختگیر نیستند دم دستاند ...
ناگفته نماند واشنگتن یا بروکسل هم همیشه سخت نمیگیرند. غالبا ملزومات استراتژیک آنها را به سمتی میراند که حقوق بشر را به رده دوم عقب رانند، امری که ارزشهای معروف به <غربی> را بسیار از اعتبار میاندازد، همان ارزشهایی که قدرتهای منطقهای آنها را به چیزی جز یک سلاح عقیدتی نمیگیرند. رهبران این جمهوریها از سال ۲۰۰۳ ماههای پیاپی هریک برای خاموش ساختن منتقدان درباره اسلوب خاصشان، اسلوبی <شرقی>، برای برپای داشتن دموکراسی در کشور خویش سخن صیقل میدهند. البته تا اسلوبشان به ثمر بنشیند فساد همچنان بر <بازی بزرگ> فرمان میراند: با اینهمه بخش عمده گنجینه نفت و گاز که ثروت ملی به شمار میرود اینچنین از دسترسی و نظارت دموکراتیک مردم این کشورها دور است.
* این شرکتها که پیشتر به هفت خواهران (عنوان کتاب آنتونی سمپسون: کمپانیهای نفتی و جهانی که آنها شکل میدهند، انتشارات وایکینگ، نیویورک، ۱۹۷۵) معروف بودند پس از ادغامهای پیاپی اینک عبارتند از: اکسون موبایل، رویال داچ شل، بریتیش پترولیوم، توتال، شورون، کونوکو فیلیپس.
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست