پنجشنبه, ۲۲ آذر, ۱۴۰۳ / 12 December, 2024
مجله ویستا

تحول مجمع اجتماعی جهان و گرایش به یک سوسیالیسم نوین


تحول مجمع اجتماعی جهان و گرایش به یک سوسیالیسم نوین
مجمع اجتماعی جهان به رویدادی مهم برای جنبش‌های اجتماعی بسیاری از کشورها تبدیل شده است. برای اولین بار اجلاس‌های سالانه مجمع اجتماعی جهان امسال به صورت چند مرکزی برگزاری شد و توانست فضای کنونی زندگی در آمریکای لاتین را بازتاب دهد که چیزی جز رشد و توسعه جنبش های مترقی نیست.
سبراپاز[۲]- مرکز همبستگی و مبارزه مردم برای صلح در برزیل- چه در مجمع باماکو[۳] در مالی[۴] و چه در کاراکاس ونزوئلا مشارکت فعالی داشت. مدیر ارتباطات این مرکز یعنی نویسنده و تحلیلگر رویدادهای بین‌المللی خوزه رینالدو کاروالهو، که رئیس هردو اجلاس بود، در طی مصاحبه‌ای با پریسیلا لبرگیت[۵] روزنامه‌نگار به بررسی موقعیت بین‌المللی خیزش نوین چپ می پردازد. از نظر وی، " زمان نه به نفع امپریالیسم، بلکه به نفع مبارزات ضدامپریالیستی و سازماندهی مبارزه‌ای تازه برای سوسیالیسم" عمل می کند.
امسال برای اولین بار مجمع اجتماع جهانی چندین مرکزی بود. و خبر مهم این بود که قسمتی از آن در باماکای مالی برگزار شد. ارزیابی شما از این واقعیت که آفریقا محل وقوع این رویداد باشد، چیست؟
مجمع اجتماع جهانی در باماکو غریو اعتراض مردم آفریقا علیه سیاست استعماری و جهانی سازی سرمایه دارانه بود که مسبب فقر و بدبختی مردم این قاره است. شعار اصلی آن هم این بود که یک آفریقای جدید تنها در جهانی عادلانه و مساعدت‌جو امکان‌پذیر است و سیاست جهانی سازی نولیبرالی معادل آپارتاید اجتماعی است. به عبارتی دیگر، نگرش تازه‌ای پا به میدان می‌گذارد که عقیده دارد ایده دنیای دیگری ممکن است کافی نیست و ضروریست شرایطی که در آن جهان و آفریقای جدید امکان پذیر می‌شوند نیز توصیف شود.
محتوای سخنرانی‌ها در بخش بحث آزاد سیاسی نمایندگان جوامع مدنی و سازمان‌های اجتماعی در مجمع اجتماعی جهان در باماکو مبارزه جویانه، کاملا ضدامپریالیستی و ضد نولیبرالی بود. آن‌چه مشاهده می‌شود آن است که سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی مطرح در آفریقا توسط سازمان‌های مالی و اقتصادی بین‌المللی‌ای پیش برده می‌شوند که هدایت‌گر فرایند جهانی سازی‌اند. این سیاست‌ها که در عالم نظر باید به جنگ فقر بروند، در عمل چیزی به جز جنگ دروغین علیه فقر نیست.
برای مبارزان مشاهده این‌که رهبران محلی برسرمسایل خود به شکلی رشد یافته مناظره می‌کنند، نظراتشان را منعکس می‌کنند و پیشنهاداتی می‌دهند که منجر به پلاتفرم‌هایی ضدامپریالیستی می‌شود، باعث دلگرمی است. اعلام این نکته ضروری ست که فقر در آفریقا نتیجه سیاست نواستعماری قدرت‌های امپریالیستی است. نابرابری در آفریقا تکان‌دهنده است و به سادگی می‌توان شاهد بود که چگونه درآمد و ثروت در کشورهای ثروتمند جمع می‌شود. برای بقای بشریت پیروزی بر این نظام یک ضرورت است. تا زمانی که سیاست نئولیبرالی حاکم باشد، سطح زندگی اجتماعی به‌طور فزاینده‌ای کاهش می‌یابد، تمدن بشری واپس می‌نشیند و جای خود را به بربریت می دهد.
پیش از مجمع، بسیاری ازسازمان‌های موجود در جنبش اجتماعی، کنفرانسی را علیه جنگ و امپریالیسم در پایتخت مالی سازماندهی کردند. شما به‌عنوان مدیر سبراپاز از طرف سازمان‌دهندگان دعوت به مشارکت در این رویداد شدید. نظرتان درباره این کنفرانس چیست؟
کنفرانسی در تاریخ ۱۸ ژانویه در همان شهر برگزارشد و مجمع اجتماع جهانی را معرفی کرد. این کنفرانس توسط مجمع کشورهای جهان سوم[۶]، مجمع جهانی بدیل‌ها[۷]، مجمع برای یک مالی دیگر[۸] و سازمان غیردولتی ای ان دی آ- تی ام[۹] با رهبری روشنفکرانی نظیر سمیرامین[۱۰] و فرانسیس هوتارد[۱۱] سازماندهی شده بود. این رویداد از ایده‌های ضداستعماری اجلاس باندونگ[۱۲] الهام گرفته بود که در سال ۱۹۵۵ برگزارشد (این اجلاس که شعار آن: مبارزه برای " باندونگ جدید، باندونگ مردم" بود، نقطه عطفی در مبارزه کشورهای جهان سوم و کشورهای غیرمتعهد علیه استعمار به‌شمار می آید).
کنفرانس وظیفه سازمان‌دهی جنبش ضدامپریالیستی جدیدی را علیه نواستعمار و نولیبرالیسم دردستور کار خود قرارداد. شواهد حاکی از آن است که جهان در زیر سلطه جهانی سازی نولیبرالی در یک نظام نواستعماری به‌سر می برد و این جهانی سازی تلاش دارد هژمونی یک جانبه آمریکا را از طریق جنگ و نظامی‌گری بر دنیا مسلط کند. بنابراین ضروریست که مبارزه‌ای را سازماندهی کنیم که دو هدف استراتژیک را دربرگیرد. اولین قدم شکست سیاست مسلط نولیبرالی است که درسطح بین‌المللی گسترش یافته. برای شکست دادن آن، ضروریست علیه بخش‌های اصلی حیات سرمایه‌داری نولیبرالی یعنی صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی که هم‌چون سدی عمل می‌کنند و بنا به گفته سمیرامین نوعی از"بدبختی های تازه استعمار" اند و مسئول سیاست‌هایی هستند که به ضرر استقلال ملی، توسعه اجتماعی و پیشرفت کشور و مردم تمام می‌شود، مبارزه کرد. هدف دیگر تغییرات نسبی در نظام و یا گول زدن مردم با فریب امکان اصلاح سرمایه‌داری نیست. کنفرانس باماکو مبارزه‌ای را ترتیب داده که نظام موجود را شکست دهد و این درک را مد نظر داشته باشد که این نظام عملی جز این نمی‌تواند داشته باشد و آن هم به قیمت بدبختی روزافزون کشورهای تحت سلطه است.
گام دیگر این مبارزه عبارتست از: شکست سیاست‌های امپریالیستی و استراتژی تسلط بر دنیاست که به‌وسیله کنترل نظامی، سیاست تهاجم نظامی و جنگ و نیز تغییر شکل و تحدید دمکراسی و شکستن قوانین بین‌المللی توسط آمریکا به اجرا گذاشته می‌شوند.
نولیبرالیسم به روشی دمکراتیک عمل نمی‌کند. چنین نظامی را تنها می‌توان از رهگذر دولت‌هایی پیش برد که هرروز بیش‌تر و بیش‌تر دیکتاتور و یا طرفداراستعمار می‌شوند و می‌خواهند دولتی را ایجاد کنند که به نفع امپریالیسم عمل کند و پیروی از طرح های آن را در دستور کار خود بگذارد.
برای دستیابی به این دو هدف، کنفرانس به خواسته مهم دیگری نیز اشاره کرد، مبارزه برای ایجاد سازمان مللی تازه، که تنها در زمینه نظم سیاسی و اقتصادی بین‌المللی نوینی می‌توان به آن رسید. سازمان ملل از وظایف اصلی خود در اثر اقدامات امپریالیسم آمریکا به‌دورافتاده است و تنها زمانی به صحنه فرا خوانده می‌شود که استفاده از آن به‌عنوان ابزاری برای برآوردن خواسته‌های امپریالیسم مورد نیاز است. درحال حاضر ما تنها با سیاست‌هایی در لحظات بحرانی روبرو نیستیم. سیاست امپریالیستی آمریکا سیاست جنگ‌های جهانی دایمی برعلیه کشورها و مردم مستقل و نیز تحمیل پلاتفرم حزب جمهوریخواه و تداوم آن در حاکمیت است.
ارزیابی شما در مورد پیشرفت مجمع اجتماعی جهانی در طول این سال‌ها چیست؟ و نظرتان در مورد مجمع اجتماعی جهانی کاراکاس، به‌خصوص درحال حاضر که به‌نظر می‌رسد چپ تولدی دوباره در آمریکای لاتین یافته، چیست؟
از زمان پیدایش مجمع اجتماع جهانی در سال ۲۰۰۱ در پورت الگره تا کنون این مجمع مراحل مختلفی را گذرانده و به شکل‌های تازه‌ای دست یافته است. مرحله اول محدود به شناسایی مشکلات و تشخیص روند جهانی سازی بود.
بعد از آن مرحله، مجمع به سطح جدیدی ارتقاء یافت که در آن اقدامات مسئولانه به موقع سازماندهی می‌شد و با تبدیل به فضایی برای گردهمایی‌های بزرگ جنبش‌های اجتماعی، مجمع دیدگاه‌هایی را پروراند که منجر به روشنگری عظیم علیه اف تی اِ اِ[۱۳] و جنگ امپریالیستی شد. این باعث شد که جنبش‌های اجتماعی بتوانند مبارزه‌ای بزرگ علیه جهانی سازی را سازماندهی کنند که برجسته ترین آن راهپیمایی ۱۵ فوریه و مارس ۲۰۰۳ بود. این اعتراضات عظیم که تهاجم آمریکا به عراق را محکوم می‌کرد، ریشه در مجمع اجتماعی جهانی داشت. هرچند این راهپیمایی‌ها نتوانست مانع جنگ شوند، اما در شکل گرفتن آگاهی جهانی علیه سیاست جنگ طلبانه امپریالیستی نقش موثری داشت. امروز نیاز جدیدی سربرآورده است و آن این‌که درعین حفظ روح مجمع برای ارایه پیشنهادات ملموس، نیاز به وجود یک مرکز دایمی فعال برای برخورد به مسایل جهانی است که سیاست نولیبرالی و استراتژی جنگ و نظامی‌گری امپریالیسم آمریکا محور اصلی‌اش را تشکیل می‌دهند. وقت آن رسیده است که مجمع پیشنهادات ملوس تر و سیاسی تر بدهد. در غیراین صورت این خطر وجود دارد که مجمع به واسطه چند وجهی بودنش تبدیل به یک مرکز فرهنگی عمومی شود که اگر چه در نوع خود مثبت است، اما می‌تواند منجر به کم رنگ شدن اهدافش شود. چند مرکزی بودن مجمع ۲۰۰۶ نشان داد که یک جنبش بزرگ جهانی ضدامپریالیستی شروع به شکل گرفتن کرده و حجم بزرگی از مبارزات با چنین هدفی درحال پیدایش و گسترش است.
● آیا مجمع در باماکو و کاراکاس این ارتقا را منعکس می کرد؟
هردوی این مجمع‌ها قدم بزرگی درجهت ضدامپریالیستی ساختن مجمع بود. این مهم است که مجمع در پایتخت کشوری برگزارشود که صحنه حضور یک جنبش توده‌ای پرمحتوا، گسترده و منحصربه‌فرد است و موجب انقلاب بولیوارین[۱۴] بوده است. چاوز در هفتمین سال حکومتش، در مراسمی که به مناسبت ۲ فوریه برپا شد، نشان داد که ازپشتیبانی انبوه مردم برخوردار است. درواقع از آنجا‌یی‌که جو ونزوئلا ضدامپریالیستی است، این مجمع نسبت به مجمع‌های دیگر امتیاز بیشتری از این نظر داشت.
نکته مهم دیگر آن است که علی‌رغم این‌که شکل سوسیالیسم قرن ۲۱ هنوز معلوم نیست - سوسیالیسم نمی‌تواند هم مدل واحدی داشته باشد- انقلاب بولیوارین از نظر ایدئولوژیکی به نقطه ای فرا روییده که اکنون چاوز تحقق بخشیدن به سوسیالیسم را به عنوان موضوعی کلیدی مطرح می‌سازد. وی می‌گوید:" یا سوسیالیسم یا مرگ" و این یعنی که انقلاب بولیوارین ضدامپریالیستی است و هدف استراتژیک آن رسیدن به سوسیالیسم است. این ایده‌ها بحث‌های زیادی را در مجمع دامن زد. بنابراین در مجمعی متنوع، بیشترین موضوعی که مورد بررسی و پژوهش قرارگرفت آن‌هایی بود که گرایشی ضدامپریالیستی داشتند. هرچند امپریالیسم قوی است و قدرت تخریب وحشتناکی دارد، اما این حس وجودداشت که امپریالیسم شکست ناپذیر نیست و محدودیتش هم ریشه در بحران‌های ساختاری آن، در رو به زوال داشتن مشخصش و مهم‌ترازهمه، بیداری مردم در برابر آن دارد. براین اساس، آگاهی به ضرورت سازمان دادن مبارزه‌ای جدید برای سوسیالیسم با احترام به شرایط دنیای امروز و درنظرگرفتن ویژگی‌های هر کشور و منطقه شکل گرفته است.● مشارکت سیراپاز در مجمع کاراکاس چگونه بود؟
علی‌رغم این‌که یکی ازمجمع‌ها خارج از محدوده‌ی جغرافیایی ما بود، مبارزان برزیلی، ازجمله سیراپاز، حضور فوق‌العاده‌ای در آن داشتند. ما توجه‌مان را بر روی فعالیت‌هایی متمرکز کردیم نظیر حضور در راه‌پیمایی افتتاحیه و حرکت سیاسی با چاوز در ورزشگاه پلیدرو[۱۵] و شرکت در کنفرانسی با نام "درباره استراتژی تسلط بر جهان توسط امپریالیسم آمریکا و مقاومت و مبارزه مردم". در آن‌جا بود که ما با رئیس مجمع ملی قدرت خلق کوبا ریکاردو آلارکن[۱۶]، متفکران سیاسی آتیلیو برون[۱۷] و آنا استر سسنا [۱۸] و نویسنده ونزوئلایی لوئیس بریتو گارسیا[۱۹] به تبادل نظر پرداختیم. ما هم‌چنین یک کنفرانس بزرگ با شرکت سیراپاز ، انجمن جهانی صلح[۲۰] و بیست مرکز و جنبش فعال در زمینه‌ی مبارزه برای صلح از سراسر جهان برگزار کردیم که هماهنگ کننده آن رئیس سازمان ما، نماینده فدرال، ساکورو گومز[۲۱] بود. هم‌چنین کنفرانس دیگری در دفاع از آمازون، براساس مبارزات حوزه‌ی آمازون سیراپاز، که در کاراکاس حضور پررنگی داشت را برگزار کردیم. عزم ما در مجمع کاراکاس، مشارکت در تداوم بخشیدن به جو مجمع اجتماعی جهان ب‌عنوان محلی برای بحث و مبارزه جنبش‌های اجتماعی سراسر جهان با گرایش ضدامپریالیستی بود. هم اکنون نیز مهم‌ترین فعالیت ما تشکیل دومین مجمع اجتماعی برزیل در ماه مه در رسیف[۲۲] و الیندا[۲۳]، یعنی در جایی ست که برای محکوم کردن بوش و امپریالیسم آمریکا به جرم جنایت‌های جنگی دادگاهی در حال تشکیل است.
● اما علی‌رغم ارتباط با آن رویداد، رسانه‌های همگانی برزیل به مجمع اجتماعی جهانی توجهی نکردند. تحلیل شما از موضع خبرگزاری ملی برزیل چیست؟
ریشه این شیوه برخورد رسانه‌ها و نادیده گرفتن این نوع مجامع بیش‌تر سیاسی و ایدئولوژیکی است. خبرگزاری‌های ما، هم‌چون فلها دی سائو پائولو[۲۴] و مجله وجا[۲۵]، مانند همیشه، برای شایعه پراکنی و دسیسه‌چینی به کاراکاس آمده بودند. این نوع نگرش وظیفه اصلی ژورنالیسم که خبررسانی به مردم است را زیرپا می گذارد. متاسفانه این نگرشی است که هم‌راه با حسی از ضدیت نسبت به جهتی که مجمع گرفته، دامن زده می شود. زمانی که این مجمع را به تحقیر " بازارمکاره ایدئولوژیک" می‌نامیدند، برای خبرگزاری‌ها جالب بود که اخبار آن را نشر دهند. اما وقتی که موقعیت آن به‌عنوان جنبشی اجتماعی و سیاسی تثبیت شد، دیگر برای خبرگزاری‌های بزرگ اهمیت خودش را به‌عنوان منبع خبری مهم و مفید برای مردم از دست داد و دلیل آن هم روشن است.
● در موقعیت بین‌المللی موجود، با درنظرگرفتن حرکت‌های آمریکا، چه تغییراتی صورت گرفته است؟
ما اکنون در دوران سیاسی جدیدی زندگی می‌کنیم. واقعیت آن است که بوش و هیئت حاکمه‌اش در دومین دوره ریاست جمهوری به پیروزی سیاسی جدی‌ای دست نیافته است. می‌خواهم بگویم که بعد از کاری که به بهانه امحای سلاح‌های کشتار جمعی با عراق کرد (حتی اگر آن را یک پیروزی نظامی بدانیم)، عملیاتی بیهوده و ضدانسانی بود که آمریکا باید در پیشگاه تاریخ جواب‌گوی آن باشد. جرج بوش در عراق نسل کشی به راه انداخت و این محتوای اصلی پیروزی آمریکا بود. آمریکا زمانی که به عراق تجاوز می‌کرد اعتقاد داشت که مردم عراق از آن‌ها به‌عنوان آزاد کنندگان استقبال خواهند کرد، اما مردم عراق با آن‌ها به‌عنوان اشغالگران و برده‌داران به جنگ پرداختند. پیروزی جناح چپ در آمریکای لاتین ، هم‌چنین تظاهرات توده‌ای برای مثال در نشست سران آمریکا[۲۶] در مار دل پلاتا[۲۷] شکست آمریکا است. این شکست‌های پی درپی نشان می‌دهد که سیاست‌های آمریکا، آن‌طور که آن‌ها تصور می‌کنند، موفق نیست و کمکی به آن‌ها برای رسیدن به یک‌سری نتایج انتخاباتی نکرده است. شکست درخاورمیانه هم برای نقشه‌های امپریالیسم آمریکا شکست سختی بود. پدید‌آمدن شکاف بزرگ در حزب لیکود(حزب جناح چپ اسرائیل، که آریل شارون در آن شرکت داشت)، شکست کامل سیاست شارون و الان هم نتیجه انتخابات فلسطین، که موجب رادیکالیزه شدن مبارزه برای آزادی فلسطین شده، و همه این‌ها به واسطه شکست سیاست‌های طرفداران آمریکا در منطقه بوده است. آمریکا مترصد فرصتی است که به مناسب‌ترین روش نیروهای خود از عراق بیرون بکشد، زیرا می‌داند که در باتلاق آن‌جا گیرافتاده است و دیگر راه برای بیرون رفتن ندارد. در خبرگزاری‌های بین‌المللی شایعاتی مبنی براین است که نمایندگان بوش در ارتش اشغالگر برای پیداکردن راهی که بتواند نیروهای خود را از آن‌جا خارج کند، در تلاش برای تماس گرفتن با گروه‌های مقاومت‌اند که آمریکا آن‌ها را جزو"تروریست"‌ها طبقه‌بندی کرده است. بعد از تجربیات مبارزات قرن بیستم که با انقلاب‌های بزرگ دمکراتیک، مردمی و سوسیالیستی و هم‌چنین مبارزات ضد استعماری و طرفداری از استقلال ملی مشخص می‌شود، ثابت شده که قدرت تخریب امپریالیسم آمریکا هر چقدر هم که عظیم باشد، دیگر غیرممکن است بتوان رژیم اشغالگر پابرجایی را سازمان داد. عامل ملی به‌طور اجتناب ناپذیری خود را به قدرت‌های غیرقابل رقابت تحمیل می‌کند. و یا با نگاهی خوشبینانه می‌توان گفت: امپریالیسم شکست ناپذیر نیست و بدون شک شکست خواهد خورد.
● نظر شما درمورد قدرت‌گیری رهبران مترقی در آمریکای لاتین چیست؟
مهم است در تحلیل فرایند قدرت‌گیری رهبران مترقی در آمریکای لاتین تفاوت‌ها تشخیص داده شود. واقعیت آن است که غیرممکن است هیچ نشانی از یکسان بودن بین آن‌ها پیدا کنیم. مثلا در حالی که در ونزوئلا، فرایندی ژرف و رادیکال در جریان است، در بولیوی به نظر می آید که پیروزی اوو مورالس همانند برزیل و اورگوئه، و حتا محدودتر شیلی فرایندی‌هایی را به‌وجود می‌آورد که معتدل‌تراند و محدودیت‌هایی دارند. پیروزی میشل باشلت[۲۸] فقط راهی بود برای مانع شدن پیروزی جناح راست، پس نباید این توهم را دامن بزنیم که وی دولتی ضد جهانی سازی و یا حتی دولتی از جناح چپ است. ما هم‌چنین در انتخابات بعدی نیکاراگوئه و مکزیک نیز انتظار پیش آمدهای امیدبخشی را داریم. آن‌ها رهبرانی متفاوت با مفهومی متفاوت دارند. اما بطورکلی می‌توان گفت که در آمریکای لاتین حرکت مترقی‌ای شکل گرفته که در جامعه، مردم، و جنبش‌های اجتماعی ریشه دارد و توانسته دولت‌هایی با سطوح متفاوتی از ترقی خواهی و گرایش ضد جهانی سازی را در راس قدرت بنشاند. چپ‌های آمریکای لاتین باید از این رویدادها دو نتیجه بگیرند. اول، این‌که ضروریست از این فرایند پشتیبانی کنند (هنوز هم بخش‌هایی از چپ در سطح جهان و آمریکای لاتین و برزیل وجوددارد که می‌خواهند به کمک پارادوکس‌های دورغین این فرایند را نادیده بگیرد). بعضی از آن‌ها می‌گویند که از چاوز و مورالس پشتیبانی می‌کنند، اما از لولا، کیرچنر[۲۹]، و تابار واسکوئز[۳۰] حمایت نمی‌کنند. خود چاوز می‌گوید نمی‌توان توقع داشت هر کاری که در این‌جا صورت می‌گیرد را پرزیدنت لولا هم در برزیل انجام دهد، زیرا این دو کشور دارای دو واقعیت متفاوتند. وی این هوشیاری را دارد و در ضمن می‌داند که حمایت از لولا ضروری است، زیرا اگر وی دوباره انتخاب نشود، این فرایند ممکن است به تعویق بیفتد.
اگر نولیبرالیست‌های برزیل ( ائتلاف پی اس دی بی – پی اف ال) برنده انتخابات شوند، آمریکا برزیلی را در آمریکای لاتین دردست خواهد گرفت که برای جنگ برسر اف تی ا ا[۳۱] و علیه فرایندهای مترقی در قاره ما محل مناسبی است. اما ضروریست که به نتیجه دیگری هم برسیم: جوی که در حال شکل گیریست، به نفع حضور و فعالیت نیروهای مترقی است. این مهم است که این نیروها، واقع بین و منسجم باشند، بتوانند جایگاه خود را در محیط جدید پیدا کنند، و هم‌چنین جسارت لازم را برای شرکت در هر جنبش اجتماعی وتحرک سیاسی داشته و واکنش مناسبی نیز در برابر برنامه‌های اعلام شده از طرف دولت نشان دهند. برای مثال ما می‌توانیم مشاهده کنیم که سیاست‌های اقتصادی‌ای که به ضرر منافع ملی و مردمی است و آرزوی تغییر آن مردم برزیل را واداشت به انتخاب لولا به‌عنوان رئیس جمهور رای دهند، برای مدت طولانی ادامه پیدا می‌کند و به‌طور حتم خطر تغییر ماهیت دولت و نیروهایی که از آن حمایت می‌کند را دارد. اخیرا در سیاست خارجی دولت پرزیدنت لولا برخی مسایلی دیده می‌شود که هرچند مثبت اعلام شود، می‌تواند در برخی زمینه‌ها با روح این موج جدید در تضاد باشد.
من دو تا از این مثال‌ها را، نه به‌عنوان انتقاد، بلکه برای جلب افکار به مشکلات واقعی، بیان می‌کنم. یکی از آن‌ها حضور برزیلی‌ها در هائیتی است. این تصمیمی اشتباه بود و الان بازگرداندن این نیروها پیچیده است. این توضیح که حضور برزیل در هائیتی راهی بود تا برزیل توانایی عملکردش را در بحران‌های بین‌المللی نشان دهد و از آن راه، کرسی‌ای در شورای امنیت سازمان ملل کسب کند، به‌هیچ‌وجه قانع کننده نیست. نشان داده شده است که پذیرش چنین خواستی بستگی به اجرای اتحادهایی از نوع دیگر و راه رسم‌های سیاسی خاص خودش دارد. برزیل این مخاطره را پذیرفته که به عملی مبادرت ورزد که به نام صلح انجام گرفته و نتیجه‌ای برعلیه آن می‌تواند داشته باشد و این یک اشتباه محرز است، حتی اگر صادقانه صورت گرفته باشد. مثال دیگر مبارزه علیه سیاست حمایت از صنایع داخلی کشورهای ثروتمند است که یکی از اهداف مهم سیاست خارجی دولت لولا بوده و اوج آن در شکل گرفتن گروه جی ۲۰ در گردهمایی دبلیو تی او در کانکون[۳۲] نقش مهمی داشت. شاید سیاست تجاری ما براثر فشار ضروریات سیاست اقتصادی داخلی مبنی بر استفاده از مدل صادرات به‌عنوان سازوکاری برای کاهش آسیب پذیری مالی خارجی، این امر را باعث می شود که در گردهمایی دبلیو تی او در هنگ کنگ با لابی" تجارت محصولات کشاورزی" عملگرایانه‌تر برخورد کنیم و در نتیجه به پذیرش برخی مصالحه‌ها در مقابل قول‌های بسیار مبهم تن دهیم. اما واقعیت آن است که اروپا و آمریکا درخصوص حذف یارانه هایشان، علی‌رغم قول‌های داده شده، کوتاه نخواهند آمد.
برزیل نمی‌تواند در مبارزه آمریکا علیه اروپا در دبلیو تی او به‌عنوان نیروی کمکی آمریکا عمل کند. برزیل باید به مثابه نیرویی گردهم آورنده کشورهای وابسته و تحت ستم عمل کند و مبارزه رابرای توسعه ادامه دهد، همان‌طور که در اجلاس کانکون عمل کرد. مبارزه برای تجارت بین‌المللی عادلانه مبارزه‌ای قانونی برای توسعه است، اما تجارت بین‌المللی عادلانه با برداشت دبلیو تی او از مفهوم تجارت آزاد هیچ وجه مشترکی ندارد. چیزی که این سازمان تجارت آزادش می‌نامد، برای کشورهای درحال توسعه، مانند برزیل، چون سازوکاری عمل می‌کند که بازارسرمایه و قوانین سرمایه گذاری و حتی بازار مالی خود را آزاد بگذارند و در رابطه با خریدهای دولتی، اولویت‌های ملی را به‌خاطر معامله برای چیزی ناشناخته، زیرپا بگذارند و جالب این‌که کشورهای ثروتمند درمقابل آن چیزی به ما نمی‌دهند. این منطق درگیری نیروهای امپریالیستی برسر بازار است . براساس این منطق، این قدرت‌ها بازار خود را از دست نخواهند داد.
ما به دوره‌ی انتخابات ومبارزات سیاسی مربوط به آن وارد می‌شویم. به عقیده من برای این‌که پرزیدنت لولا و نیروهای حمایت کننده‌اش اعتبار خود را برای چهار سال دیگر حفظ کنند، با چالشی جدید روبرو هستند. روح زمان می‌طلبد که مسالمت جویی با امپریالیست‌ها کنار گذاشته شود و مبارزه‌ای ضد امپریالیستی جانشین آن شود. آن‌ها باید برای این کار خود را آماده کنند.
مصاحبه باخوزه رینالدو کاروالهو[۱]
برگردان : احمد جواهریان
[۱] Jose Reynaldo Carvalho, CP of Brazil, Feb. ۲۰, ۲۰۰۶, mltoday.com
[۲] Cebrapaz
[۳] Bamako
[۴] Mali
[۵] Priscila Lobregate
[۶] Third World Forum
[۷] World Forum of Alternatives
[۸] Forum for Another Mali
[۹] Environnement et Dévelopment du Tiers Monde (ENDA-TM(
[۱۰] Samir Amin
[۱۱] François Houtard
[۱۲] Bandung
[۱۳]FTAA Free Trade Area of the Americas
[۱۴] The Bolivarian movement of Venezuela, espoused by Presidnet Hugo Chavez, is based on the political and revolutionary strategy of Simón Bolívar
[۱۵] Poliedro
[۱۶] Ricardo Alarcón
[۱۷] Atílio Borón
[۱۸] Ana Esther Ceceña
[۱۹] Luís Brito Garcia
[۲۰] World Peace Council
[۲۱] Socorro Gomes
[۲۲] Recife
[۲۳] Olinda
[۲۴] Folha de São Paulo
[۲۵] Veja
[۲۶] Summit of the Americas. A consultation process, including meetings of heads of state
[۲۷] in Mar del Plata
[۲۸] Michele Bachelet
[۲۹] Kirchner
[۳۰] Tabaré Vásquez
[۳۱] FTAA
[۳۲] Cancun
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه