دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

چهر‌ه‌ها یا اندیشه‌ها؟


چهر‌ه‌ها یا اندیشه‌ها؟
در طول هفت دوره همایش چهره‌های ماندگار از حدود ۲۰۵ نفر تجلیل شده است. صرف‌نظر از روش برگزاری این برنامه و جایگاه صداوسیما در آ‌ن، در هر حال، تجلیل و تقدیر از بزرگان علم و ادب هر کشور روشی مرسوم و پسندیده در جهان است. اما من هنوز متوجه نشده‌ام که چرا برای تجلیل از قهرمانان ورزشی، چهره‌های نامدار و موارد مشابه باید صداوسیما پیشقدم شود؟ اشکال کار کجا است؟ چه کسی یا چه نهادی ضرورت‌های علمی و فرهنگی کشور را تشخیص می‌دهد؟ بزرگداشت‌ها و تجلیل‌ها چگونه و با چه شرایطی برگزار می‌شوند؟ کارآمدی و تاثیرگذاریچرا چهره‌ها؟ در مراسم نکوداشت یکی از اساتید تعلیم و تربیت کشور که در اسفندماه سال گذشته در دانشگاه علا‌مه طباطبایی برگزار شد وی در توضیح دلا‌یل مقاومت خود برای برگزاری این مراسم گفت شاید هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها، ورزشکارها و امثال آنها به تناسب کارشان نیاز به چهره‌شدن داشته باشند اما اهل علم و دانش نیازی به این امر ندارند و خودشان را فقط با آثارشان معرفی می‌کنند. اگر روند پیشرفت و ارتقای علمی درست باشد باید بزرگان علم و دانش در مسیری طبیعی شناخته شوند، ارج ببینند و به صدر نشینند نه آنکه طبق رویه‌ای نه‌چندان منطقی، سر و ته همه ناملا‌یمات و سختی‌ها را با مراسمی سر هم بیاوریم.
به راستی چهره‌ها مهم هستند یا اندیشه‌ها؟ فرض کنید به هر یک از افرادی که چهره ماندگار معرفی می‌شوند یک ماشین سمند یا هدایایی در حد ۲۰-۱۵ میلیون تومان هم داده شود، پیش و پس قضیه چه می‌شود؟ آیا باید برای چهره‌شدن پول خرج کنیم یا برای استمرار اندیشه‌ها؟ اجرای یک مراسم تشریفاتی و تبلیغاتی برای بزرگان علم و ادب بد نیست ولی اهل علم بیش از چهره شدن به شرایط و امکاناتی نیاز دارند که بتوانند بیندیشند، کار کنند و آثارشان را به جامعه عرضه کنند. بارها گفته شده و تکرار آن خالی از لطف نیست که یک ورزشکار در مراسمی به نسبت مشابه، تسهیلا‌ت و امکانات بیشتری به دست می‌آورد. مسلم بدانید اگر بزرگان علم و ادب کشور مورد تقدیر و تجلیل قرار بگیرند و نگیرند همچنان به کارشان ادامه خواهند داد. انگیزه‌های آنان بیش از آنکه بیرونی و مادی باشد درونی و خودجوش است. اصطلا‌ح <چهره‌‌های ماندگار> شاید برای یک ورزشکار یا هنرپیشه مناسب باشد اما مطمئن باشید بسیاری از دانشمندان و بزرگان علمی و فرهنگی کشور دنبال چهره شدن نیستند و به اعتلا‌ و توسعه اندیشه‌هایشان بیشتر از چهره‌شدن اهمیت می‌دهند. فعالیت‌های گسسته <فقدان انسجام و هدفمندی> نقطه ضعف بسیاری از برنامه‌ها و فعالیت‌های ما است. بدون توجه به <فرآیند> و آنچه که روی می‌دهد فقط در پایان خط می‌ایستیم و دست عده‌ای را به‌عنوان قهرمان و چهره بالا‌ می‌بریم. اگرچه خون دل‌خوردن برای علم و فرهنگ، رسم دیرین تاریخ است ولی در بسیاری از کشورها تلا‌ش می‌شود شرایط مناسب‌تری برای دانشمندان و اندیشمندان فراهم آید.
به‌طور حتم فقط ۲۰۵ نفر بزرگان علم و فرهنگ ایران نیستند و این تعداد چندین و چندبرابر بیشتر است. اگر بخواهیم فرآیندمدار بیندیشیم منطقی‌نیست که بزرگان را فقط برای تبلیغات و تشریفات مورد توجه قرار دهیم. اجرای یک همایش، فعالیتی گسسته برای جبران کمبودهای مربوط به انسجام و هدفمندی است. تنها یک تفکر جامع و منسجم می‌تواند موجب ارتقای شأن و منزلت اندیشمندان و دانشمندان شود، تفکری که در عمل، شرایط کار و فعالیت این عده را در همه مراحل تسهیل کند. اگر همه چیز درست پیش رود شاید برای تجلیل واقعی از بزرگان اندیشه، به همایش‌ها و برنامه‌هایی بسیار باشکوه‌تر نیاز داشته باشیم، روند انتخاب کسانی که به عنوان چهره ماندگار شناخته می‌شوند در همه موارد موجه و درست نیست. در بعضی حوزه‌ها، انتخاب‌ها بیش از آنکه برمبنای شایستگی‌های علمی و اندیشه‌ای باشد، از سلیقه‌ها و ملا‌ک‌های غیرمرتبط تبعیت می‌کند. گاهی در حوزه‌هایی افرادی بسیار برتر و موثرتر وجود دارند که به چشم می‌آیند و شناخته نمی‌شوند، شاید به این دلیل که نمی‌خواهند چهره شوند یا به این علت که در یک فعالیت گسسته، محدودیت‌ها و جزءنگری‌ها بیشتر است.
جالب است که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی هم هر سال به معرفی چندنفر از بزرگان و مفاخر معاصر اقدام می‌کند. اگرچه سطح اقتصادی و پوشش خبر این برنامه‌ها کمتر از همایش چهره‌های ماندگار است اما تصور می‌کنم روند انتخاب و شیوه برگزاری برنامه‌های انجمن مفاخر، منطقی‌تر و وزین‌تر از چهره‌های ماندگار است. و البته عجیب است که به‌دلیل رواج همان تفکر گسسته و جزءنگر، ارتباط چندانی بین برنامه‌های مختلف تجلیل و تقدیر در کشور وجود ندارد و هر کس به شیوه خود، برمی‌گزیند و جایزه می‌دهد! جامعه یادگیرنده نگاه صرف به قله‌ها باعث غفلت از دامنه‌ها می‌شود. تنها این مهم نیست که بزرگان علم و ادب کشور چه کسانی هستند، مهم‌تر این است که نگاه جامعه به یادگیری و دانستن چیست؟ اگر نرخ مطالعه در کشور پایین است، برگزاری یک همایش و مراسم تجلیل تا چه اندازه این نرخ را افزایش می‌دهد؟ ساده‌انگاری است که فرآیند را رها کنیم و فقط منتظر خط پایان باشیم. در یکی از انیمیشن‌های تلویزیون، اشاره ظریفی هم وجود دارد؛ قند عسل به پدرش که می‌خواهد مطلبی به او یاد بدهد می‌گوید: مگر بیرون از مدرسه هم چیزی یاد می‌دهند؟ این نکته بیانگر یک نکته پنهان و آسیب‌زای جامعه ما است، و آن اینکه <یادگیری> محدود به مدرسه و دانشگاه نیست. هر موقع از یادگیری صحبت به میان می‌آید، این تصور وجود دارد که کسی باید یاد بدهد و کسی هم یاد بگیرد. در دنیای امروز <یادگیری> جریانی یک طرفه و محدود نیست.
همه انسان‌ها، در همه شرایط و باید در همه عمر یادگیرنده باشند. جامعه‌ای اندیشمند و دانشمند بیشتر تولید می‌کند که مردمش بیشتر اهل یادگیری باشند. به‌طور حتم، بزرگان علم و ادب هم در یک جامعه یادگیرنده، بیشتر قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند و همه چیز به یک یا چند همایش ختم نمی‌شود. از بزرگان علم، ادب، فرهنگ و اندیشه، فقط چهره نسازیم. به‌جای چهره‌ها، به افکار و اندیشه‌ها و آثار بیشتر توجه کنیم. ای کاش به جای ماندگاری چهره‌ها، ماندگاری اندیشه‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. به‌نظر می‌رسد چیستی، چگونگی، چرایی، روند انتخاب، کیفیت برنامه و حتی میزان جوایز و هدایای همایش چهره‌های ماندگار نیاز به تامل و بازنگری کامل دارد.
ابراهیم اصلا‌نی
منبع : روزنامه اعتماد ملی