جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ابهت یک حضور


ابهت یک حضور
پس از چندین سریال خنثی که متاسفانه سازندگانش از نامداران نیز بودند! این روزها تلویزیون چون سالهای قبل و برای تنوع هم که شده سریال خوش ساخت و آبرومندی را به لحاظ ساختار و فرم و شکل و محتوی بر آنتن فرستاده است، سریالی با نام "ساعت شنی" که در اسم و عنوان هم بسیار بامسمی است و کاری ست از "بهرام بهرامیان" قصه یک بحث قدیمی است، بحث طلاق و محصولات طلاق ـ پیامدهایش و عواقب خانواده هایی که آفت طلاق بر آنها می زند و هزاران تاسف و آه که این روزها محاکم مدنی با تئوری سازی در عرصه قضاوت به عوض "طلاق رجعی" حتی "طلاق بأمن قضایی" هم صادر می کنند!؟ هر چند که این امور ربطی به ما ندارد و برگردیم به سریال؛
. . . خانواده ای مرفه و شبه اشرافی در حسرت فرزند به لحاظ اطلاع و دست یازیدن به فن آوری های روزِ بچه دار شدن به کمک رِحَم دیگری، با دختر خدمتکاری وارد مذاکره می شوند تا فرزند آنان را در رِحَم خود پرورش و بعد از نه ماه و نه هفته و نه روز و نه ساعت و نه دقیقه . .. با روبانی بر کاکلش در دستی به والدین بی زحمت صاحب فرزند شده تحویل و در قبال این زحمت!
خانه ای از برای خواهران و برادران ولگرد و دستفروش و کور و کچل! خود فراهم و با این حمل به زندگی مرفه ای نیز که دائم مطالبه خواهران و برادرانش هست جامه عمل بپوشاند و نهایتا در فکر یک سقف.
این نقش را "مهراوه شریفی نیا" بازی می کند، "مهراوه"ای که پدیده ای نوظهور با بلوغی صددرصد هنری است "مهراوه" ای که از گرد راه نرسیده شانه به شانه "رویا نونهالی" و "نسرین مقانلو" می زند و حتی بزرگانی چون اسامی یاد شده را وامیدارد در ایفای نقش به مقابل او مایه بیشتری بگذارند! "مهرواه" از لحظه ای که این بار را به امانت گرفته، زمان و زمان سنجی را بازی می کند البته فرض است که انسان به چیزی که دل ندارد هرگز نباید که دل ببند ولی با چیزی که دل دارد و در دل انسان هم رشد می کند و نبض و ضربان می گیرد چگونه باید بود؟ آیا به آن هم می توان دل نبست!؟
و بی توجه بود و بعد رهایش کرد! مهراوه با همین اندک بازیگری استثنایی است که حس زمان سنجی را القا می کند، و یا بهتر بگوییم و بنویسیم حس زمان سنجی را بازی می کند و اینجاست که "ساعت شنی" معنی می شود
و بازیگری از جنس سینما این معنی را حجی می کند.
حس زمان سنجی چیزی ذهنی و درونی است که نمایش آن فقط در دید قدرت تعداد محدودی از بازیگران "آکتور استودیو" ست مدرسه ای که هرگز "مهراوه" نیمکت آنجا را هم ندیده ولی چگونه است که او احساس طول مدت و اتفاقاتی که در طول مدت بر او رخ خواهد داد را بازی می کند؟ بازی که مخاطب با عضلات صورت بازیگر تپش قلب و ضربان نبض و تنفس او را حس می کند و در بیم و امید او شریک می شود و حتی در شکل گیری چنین نیز با قصه به پیش می رود.
این پیشرفت را "مهراوه" از لحظه اول به خوبی حکایت می کند. اعتماد به نفس فزاینده "مهراوه شریفی نیا" و حضور او در چیدمان بزرگان بازیگری نه یک اتفاق که خبر از حضوری پر ابهت و خوانا دارد حضوری که به بیش از این هرگز بدین نحو دیده نشده بود و چه بسا قصه های خوب که در مسلخ بازیگران نابازیگر و عدم بده بستان متقابل بازیگران ضعیف به ملقمه ای از برای پرهیز از تماشا تبدیل و شخصیت پردازی ها را دچار چالش کرده و کارگردانی را هم به تعطیلی کشانیده است!
با گذر از بحث بازیگری خاص و استثنایی "مهراوه" به همت و هنر و کار کارگردان می رسیم، با "بهرام بهرامیان" که برحق باید گفت مسئولانه و هنرمندانه به هدایت عوامل خودپرداخته و شاید بهتر نیز می داند که سینماگر امروز به نوعی نویسنده تاریخ اجتماعی هم هست حال چه این تاریخ سازندگان و سرایندگانش را خوش آید!
و چه قسمتی بیازارد! تکیه و تاکید بر موضوع طلاق شاید جامعه را به پا دارد و در یک قیام عمومی فکری به حال محصولات خود اشتغال! طلاق بیندیشند که همین پدیده خود آغازگر هزاران قصه سر به تباهی است!
قصه پناه و پناهجو و پناه ده قصه قدیمی نخ نمایی است که با هر روایت جدید می توان به نحو بدیع و دلپذیری از آن قصه یا غصه ساخت و در کنار همین غصه ها و قصه هاست که عشق و عاطفه و امید قومیت ایرانی روایت می شود.
آنهم روایتی از نوع "ساعت شنی" که زمان را نه در بستر خود که در دل خود و با پیچش دست صاحبش به دانه دانه می شمارد و به انتها می برد و در هر انتهایی آغازی برای ساعت دیگری است پس تا ساعتی دیگر . . .
سید ابراهیم بحرالعلومی
منبع : پرشیا فیلم کانادا


همچنین مشاهده کنید