جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پایان یک چنین سه گانه ای ....


پایان یک چنین سه گانه ای ....
● ( یادداشتی برای "دیشب باباتو دیدم آیدا" )
" آیدا" قرار بود پایان سه گانه ای باشد که با " دختری با کفشهای کتانی" آغاز شده بود، با" من ترانه ۱۵ سال دارم"، ادامه یافته و با" دیشب بابا تو دیدم، آیدا" به تکامل رسیده و یا قراربود برسد. پس انتظارها از فیلم در حد یک فیلم معمولی نبود. با چنین انتظاری مسلم است که به خواسته برخی مخاطبان پاسخ درخوری داده نشد، اما گروهی که فارغ از این دید به تماشای فیلم نشستند از آن لذت بردند. همین برخوردها "صدرعاملی" را برآن داشت تا در ساختار فیلم خود تجدید نظری کند و با این ساختارشکنی بتواند مخاطبان بیشتری را راضی کند. آیدایی که اکنون بر پرده سینماها می بینید برای کارهایش دلایل قانع کننده ای دارد، خانواده اش شناخته شده ترند، کارهای اضافه نمی کند و در یک کلمه بالغ تر از آیدایی است که در جشنواره روی پرده سینما دیده بودیم. مهمترین ویژگی آیدا(اصلی ترین شخصیت فیلم) این است که از بچگی او( دنیای کودکی) به جایی می رسد که باید انتخاب کند و تصمیم بگیرد، تصمیم میان اینکه جمع خانواده خود را تا همیشه همانگونه که می خواهد( صمیمی) ببیند یا اینکه با گفتن موضوعی ( که فکر می کند خیلی مهم است) این کانون گرم را متلاشی کند. اما آیدا راه سوم را برمی گزیند، او خود درباره زندگیش تصمیم می گیرد و در واقع خود را به جریان نمی سپارد تا ببیند چه برسرش خواهد آمد. همین خارج شدن از حالت انفعال مهمترین و عمده ترین تغییر آیداست. اما با تمام این تفاسیر به گمانم آنچه برخی مخاطبان را از تماشای فیلم راضی نمی کند، این است که سیر داستانی در مورد این کاراکتر( " تداعی" در " دختری با کفشهای کتانی" و "ترانه" در " من ترانه ۱۵ سال دارم" ) رعایت نشده است. تداعی دختر نوجوانی بود که در راه بلوغ ، تجربیات مختلفی را از سر می گذراند، ترانه یک قدم جلوتر، تجربه عشق را می آموزد و با کودک خود به زندگی ادامه داد و حالا آیدا قاعدتا" باید در ادمه تکامل این شخصیتها تجربه خطیری را در زندگی خود بیاموزد اما این آیدایی که در ابتدا می بینیم و در نریشن فیلم خودش هم می گوید( دختری لوس) شخصیتی نیست که صلابت ترانه را ادامه دهد. حتی اگر قبول کنیم که تصمیمی که آیدا در مورد زندگی خانواده اش ( پدر و مادرش) می گیرد تصمیم کوچکی نیست و در واقع با این تصمیم به نوعی به زندگی خودش هم سر و سامانی داده است، باز هم نمی توان این فیلم را در ادامه "من، ترانه ۱۵ سال دارم" دید. این توضیحات به هیچ وجه منکر ارزشها و تلاشی که برای ساخته شدن چنین فیلمی نمی شود اما برای بهتر دیده شدن این خیل عظیم تلاش و تحقیق باید توالی مناسبی در نظر گرفته می شد. باز هم تاکید می کنم، آیدا یک فیلم مستقل، فارغ از سه گانه صدر عاملی، فیلم کامل و فوق العاده ای است اما به عنوان پایان یک چنین سه گانه ای ....
برای دیده شدن چنین فیلمی بهتر آن است که به دور از تمام حواشی و به صورت یک فیلم مستقل به آن نگاه کنیم تا بتوانیم قضاوتی منصفانه داشته باشیم. چیزی که در فیلم به خوبی و به وضوح قبل مشاهده است. تنهایی آیداست، از آنجایی که آیدا به دختری درسخوان و سر به زیر مشهور است، کسی ( به جز مادر بزرگ) متوجه ناراحتی و مشکلاتش نمی شود اما فضاسازی فیلم به گونه ای است که کلیه احساسات و حالتهای آیدا را درک می کنیم. فیلم برداری و نورپردازیهای دقیق و طراحی صحنه و لباس متناسب با موضوع دو مقوله ای است که کمک شایانی به کل فیلم و خصوصا" اصلی ترین شخصیت آن ( آیدا) کرده است. به اتاق آیدا و فضای آن کمی دقت کنید میزوکتاب و تخت او چنان چیدمان شده که شخصیت یک محصل درسخوان و مرتب را در ذهن مخاطب متبادر می کند همانطور که همه از آیدا انتظار دارند یا در نگاهی وسیعتر خانه آیدا چنان مرتب و نظم است(همه چیزبه اصطلاح سرجای خود است) که هیچ کس حتی به ذهن خود فکر خیانت پدر آیدا به مادرش را راه نمی دهد. این نکته را هم باید در نظر داشت که در فیلم تنها دو خانه را می بینیم: ۱) خانه آیدا و ۲) خانه هاله ابتکار که به نوعی در مقابل هم قرار می گیرند، هم به لحاظ نظم و ترتیب و هم به لحاظ کارکرد. یا اگر بخواهیم از نگاه دیگری فیلم را ببینیم ساناز که خانواده واحدی ندارد و پدر و مادرش از هم جدا شده اند را هیچگاه در خانه نمی بینیم و بی سرپناهی و سرگشتگی او با این تمهید به نمایش گذاشته شده است. لباسهای هریک از شخصیتها نیز به نوعی گویای درونیات وویژگیهای فردی آنهاست. آیدا همیشه لباسهای اسپورت و گاه کودکانه ( لباس آیدا در شب عروسی را به یاد آورید) برتن دارد، ساناز در مقابل آیدا و در همان سن و سال کمی آراسته تر و شاید بیشتر برای جلب توجه لباس می پوشد و گاه آرایش می کند، مادر آیدا همیشه ( بجز صحنه عروسی) یک لباس و تنها یک لباس به تن دارد، شاید این همان یک دستی و تکراری شدن زندگی را القا کند، در مقابل پدر آیدا همواره مرتب است، کت و شلوار شیکی به تن دارد، ادکلن می زند و به قول آیدا خوش تیپ است. تمام این مؤلفه ها به مخاطب کمک می کند تا کاراکترها بهتر بشناسد، با آنها ارتباط برقرار کند و حرف فیلم را دریابد و با یک تلنگر کوچک موقعیت خود را در دنیای امروزی باز یابد. آیدا پس از طی کردن راهی نه چندان کوتاه به جایی می رسد که انتخاب می کند، تصمیم می گیرد، میان منفعل بودن یا زندگی کردن، زندگی کردن را انتخاب می کند و لذت خوردن یک تکه کیک زیر باران را تجربه می کند.

منبع خبر پندار
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما