یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پدر و پسر - FATHER AND SON


پدر و پسر - FATHER AND SON
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : روسیه، آلمان، ایتالیا و هلند
محصول : ایگور کالیونوف و توماس کوفوس
کارگردان : الکساندر سوکوروف
فیلمنامه‌نویس : سرگئی پوتپالوف
فیلمبردار : الکساندر بوروف
هنرپیشگان : آندری شچتینین، الکسی نیمیشف، الکساندر رازباش، فیودور لاوروف و مارینا زاسوخینا
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه


پدری (شچتینین) پس از مرگ همسرش، به اتفاق پسرش (نیمیشف) در آپارتمانی زندگی می‌کند. پسر دانشجوی دانشگاه نظام است و پدر، گذشتهٔ نظامی خود را به یاد می‌آورد. پدر و پسر، پیوند حسی و فیزیکی شدیدی با یک‌دیگر برقرار می‌کنند. محبوبهٔ پسر (زاسوخینا) بیش از پیش به رابطهٔ آن دو حسادت می‌ورزد. پسر می‌خواهد اوقات بیش‌تری را با سایر دانشجوهای دانشکده بگذراند ولی پدر دست از سر او برنمی‌دارد و دلش می‌خواهد پسرش همیشه نزدش بماند.
● پدر و پسر، نسبت به آثار بلند قبلی سوکوروف در این سال‌ها، مادر و پسر (۱۹۹۷) یا کشتی نوح روسی (۲۰۰۲) فیلم دیریاب‌تر و بی‌تردید پیچیده‌تری است (و قرار بوده که باشد). در واقع فیلم منتقدان را گیج کرد و باعث شد برداشت‌ەائی از آن بکنند که خود سوکوروف را بر آشفت! سوکوروف که بی‌سروصدا و با سبکی استثنائی و نفس‌گیر، یکی از بزرگ‌ترین و شگفت‌آورترین فیلم‌سازان معاصر شده است، طرحی شاعرانه و حسّاس از رابطهٔ پدر و پسری می‌افکند. او از بازیگرانش خواسته طوری بازی کنند که انگار می‌خواهند چیزی بگویند و نمی‌گویند و فیلم، سنگین از حرکت‌های پدر و پسر و نگاه‌هائی است که به هم می‌اندازند یا از هم می‌دزدند. زبان رمزآلود این رابطه، تنها در این جملهٔ منسوب به یک قدیس صراحت می‌یابد، جمله‌ای که چند بار ادا می‌شود: ̎عشق پدر، پسر را مصلوب می‌کند. پسری که عاشق پدر است، خود را به مصلوب شدن می‌سپارد.̎ شاید بدهای نامرئی‌ای را که آدم‌ها را به هم وصل می‌کنند، کم‌تر بتوان چنین نیرومند احساس کرد که در پدر و پسر، هرجا که شخصیت‌ها بازی کشش و رانش را به نمایش درمی‌آورند. پسر نمی‌خواهد پدرش کم‌ترین حضور خارجی را حس کند (و به همین خاطر، محبوبه‌اش را از دست داده) و پدر می‌خواهد کشف کند که چه‌قدر به پسرش نیاز دارد یا تا چه‌حد قادر به کنترل او است. تمام این‌ها در پرداخت سوکوروف به پاره‌هائی شناور از احساس‌ها در فضائی لطیف می‌ماند. مایه‌های سبز رنگی تصاویر را در برگرفته‌اند، اعوجاج تصویری که مادر و پسر را چنان رؤیائی می‌کرد در بعضی صحنه‌ها دیده می‌شود و غریب‌تر از همه حاشیهٔ صوتی است که در اکثر جاها آمیزه‌ای غنی از صدای شخصیت‌ها و محیط، موسیقی درون‌صحنه‌ای (از یک رادیو یا پخش صوت) و نوای روح‌نواز موسیقی متنِ کلاسیک است و حواس شنونده را به چالش می‌گیرد. سبک استعلائی و هم‌زمان بسیار فیزیکی سوکوروف، سهل و ممتنع است (هرچند از برداشت‌های بسیار بلند او این‌جا نشانی نیست) و او ابائی ندارد که در پیچیده‌ترین موقعیت‌ها با ساده‌ترین جمله‌ها، احساس‌های اولیهٔ انسانی را در ابعادی مسیحی تقدیس کند. جی هوبرمن اشاره می‌کند عاشق موطن خود و میراث فرهنگی بغرنج آن است. از پنجره‌ها و بام خانه‌ای که پدر و پسر در آن زندگی می‌کنند دریائی بی‌کران دیده می‌شود که در آخرین نمای فیلم یخ‌زده است (یاد کشتی نوح روسی می‌افتیم). این چشم‌اندازی است که آنها را با گوئی بر لبه و آستانهٔ مرزهای وطن و همانند نگهبان آن نشان می‌دهد و در عین حال ترامواسواری دو جوان ـ که شاید ادای دینی به طلوع فریدریش ویلهلم مورنا (۱۹۲۷) باشد ـ زیباست و هر دو صحنهٔ گفت‌وگوی پسر و دختر ـ یکی از پشت پنجرهٔ سربازخانه و دیگری از حیاط و ایوان خانهٔ دختر با آن آمیزهٔ جملات کوتاه و تکرارهای نجواگونه و حرکت‌های حجب‌آمیز دوربین، به یادماندنی‌اند.


همچنین مشاهده کنید