چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
علت نامگذاری علم عقاید به «کلام»
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، مسلمانان برای حفظ دین و عقاید و احکام اسلامی به مسایل اصول و فروع دینی توجه پیدا کرده، برای آن مقررات و قوانینی در پیش گرفتند وباب استدلال و استنباط را گشودند.
در مسایل عملی، علم فقه تدوین شد و آنچه مربوط به اصول عقاید بود «فقه اکبر» (۱) نام گرفت. عدهای دیگر از صاحبان فکر و اندیشه، آن دسته از احکام دینی را که مربوط به عمل است را «فقه» نامیدند و دستهای که مربوط به اعتقادات است را «علم توحید و صفات» نام نهادند، البته این نامگذاری از باب تسمیهی کل به اشهر و اشرف اجزایش بود.
گویا در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری، بحث پیرامون عقاید اسلامی از طریق دلیل و برهان در میان مسلمانان رواج بیشتری گرفت و این نوع مباحث، «علم کلام» نامیده شد. در کتابهای کلامی، در علت نامگذاری علم عقاید به کلام، وجوه گوناگونی ذکر شده است (۲) که بسیاری از آنها حدسهای ضعیف و فاقد ارزش است. در این مقال سعی شد که اکثر وجوه را یادآوری کنیم و سپس با انتخاب نظریهی برگزیده، توضیح و دلایل لازم را ارایه دهیم.
● عنوان گذاری مباحث اعتقادی
آنچه را که «کلام» مینامیم، در ابتدا مباحثی بود که در طرح آن از لفظ «الکلام» بهره میگرفتند، مثلا میگفتند: «کلام فی الحدوث و القدم»، «کلام فی علم الباری»، «کلام فی النبوة، «کلام فی المعجزة» و «کلام فی حشر الاجساد» و... . این روش در برخی از کتابهای کلامی مثل «الملل و النحل» ابن حزم به کار رفته است. از این رو، نام این علم، کلام خوانده شد. صاحب مواقف به این وجه اشاره کرده، چنین گفته است:
«... او لان ابوابه عنونت اولا ب «الکلام فی کذا». (۳)
چنان که تفتازانی، همین مطلب را، به عنوان یکی از علل نامگذاری این علم به «کلام» ذکر کرده است:
«...و بعلم الکلام، لان مباحثه کانت مصدرة بقولهم: الکلام فی کذا وکذا». (۴)
▪ تحلیل و بررسی
۱) تعلیل نامگذاری علم عقاید به «کلام» به خاطر عنوان گذاری در نوشتار، بیش از یک احتمال نیست و هیچگونه دلیلی بر آن اقامه نشده است.
۲) تعلیل مذکور، بر فرض صحت، گویای این نکته است که پس از تدوین علم الاهیات و عقاید، به خاطر به کارگیری روش مزبور، چنین نامی بر آن علم نهاده شد; ولی چنان که خواهیم گفت پیش از تدوین این علم به صورت کتاب، عالمانی که در این رشته سخن میگفتهاند «متکلم» خوانده میشدهاند; در نتیجه پیش از تدوین آن به صورت «الکلام فی کذا و...» نامگذاری صورت گرفته است.
۳) اگر چنین تعلیلی صحیح باشد، پس باید علم فقه و اصول را هم «کلام» نامید; چون بعضی از نویسندگان، مطالب و مباحث اصولی و فقهی را با «الکلام فی...» آغاز میکردند. مثلا ابن زهره (محمد حمزه الحسنی) متوفای سال ۵۸۵ هجری قمری در کتاب «الغنیة» چنین روشی را به کار گرفته است. وی عناوین کلی مباحث کتاب را چنین ذکر کرده است:
«الکلام فی اصول الفقه» ; «باب الکلام فی الخصوص و العموم»; «باب الکلام فی الاخبار» و «الکلام فی التکلیف السمعی» و....
● شباهتبه علم منطق
از آنجا که علم کلام ملکهای در انسان پدید میآورد که بتوان در مقام بحث و جدل، مسایل اعتقادی و شرعی را بهتر به بحث کشید و از آن سخن گفت، آن را «کلام» نامیدند. در حقیقت کلام، منطق شرعیات است همچنان که علم «منطق» مقدمهای برای آموختن فلسفه است.
به عبارت دیگر، علم کلام شبیه علم منطق است. همان گونه که «فلسفه» نیازمند «منطق» استسایر علوم اسلامی نیز به علم عقاید و الاهیات نیاز دارند; از این جهت نامی را برای آن برگزیدند که با «منطق» یکسان باشد. «منطق» و «کلام» از نظر معنی مساویاند.
● رویارویی با فلاسفه
گاهی هم گفته میشود که عالمان دین و دانشمندان علم عقاید، برای رویارویی با فلاسفه، نام این علم را «کلام» نهادند; زیرا فیلسوفان برای تبیین مباحث فلسفی، از علم منطق ومسایل منطقی بهره میگرفتند و از آنجا که منطق، علمی وارداتی از یونان بود که همزمان با ورود فلسفه، به جهان اسلام راه پیدا کرد; اندیشمندان علم عقاید برای آن که از علم منطق اعلان بینیازی کنند نام «کلام» را برگزیدند. شهرستانی با اشاره به این مطلب آورده است:
«...و اما لمقابلتهم الفلاسفة، فی تسمیتهم فنا من فنون علمهم بالمنطق، والمنطق و الکلام مترادفان». (۵)
▪ تحلیل و بررسی در باره این دو وجهی که ذکر شده، نکات زیر را یادآوری میکنیم:
۱) «کلام» نسبتبه سایر علوم شرعی، همواره حالت مقدمهای ندارد بلکه چنان که خواهد آمد گاهی موضوع ساز برای علمی و گاهی تبیین کنندهی مسایل یک علم و گاهی هم برای مدلل سازی بعضی از علوم به شمار میرود. بر خلاف علم منطق که جنبهی ابزاری دارد و روش درست اندیشیدن را ارایه میکند.
۲) بر فرض که دو تعلیل مذکور صحیح باشند، به زمانی باز میگردند که کتابهای منطقی و فلسفی به عربی ترجمه شده (در زمان مامون) و وارد جهان اسلام شدند; ولی کاربرد «کلام» و «متکلم» به پیش از این زمان بر میگردد; لذا تشبیه به علم منطق و یا مساله رویایی با فلاسفه نمیتواند سبب نامگذاری گردیده باشد.
۳) از سوی دیگر علم کلام، جدای از علم عقاید و یک علم مستقل نیست تا مقدمه برای علم عقاید قرار گیرد، چنان که منطق علم مستقل و مقدمه برای فلسفه است.
۴) علم منطق فقط برای فلسفه جنبهی مقدمی ندارد، بلکه برای همهی علوم به ویژه علوم نظری و عقلی از جمله علم کلام جهت مقدمی دارد و متکلم در مباحث کلامی از به کارگیری علم منطق بینیاز نیست. (۶)
● قدیم یا حادث بودن کلام الاهی
یکی از مهمترین مبحث اعتقادی مورد اختلاف، بحث پیرامون «تکلم خدا» و حدوث یا قدم کلام الاهی بود. و از طرفی این بحث از مسایل آغازین این علم بود (که در تاریخ سرگذشتشنیدنی و قابل توجه دارد). (۷)
آرای گونهگون متکلمان و اهتمام حاکمان عباسی مانند مامون، معتصم و واثق به مساله حدوث کلام الاهی و از سویی موضعگیری خلاف بعضی دیگر مانند متوکل و هماهنگی با اهل حدیث که قایل به قدم کلام الاهی بودهاند، صحنهی درگیریهای کلامی را به نزاعهای سیاسی کشانید به طوری که عدهای به قتل رسیدهاند; از این رو، از باب نامگذاری «نوع» به اسم «فرد» علم عقاید را «کلام» نامیدند. چنان که بعضی در این باب آورده اند:
«اما لان اظهر مسالة تکلموا فیها و تقاتلوا علیها، هی مسالة الکلام، فسمی النوع باسمها». (۸)
قریب به همین مضمون را ابن خلدون آورده است:
«...به علت آن که سبب وضع علم کلام و تحقیق و تتبع در آن، تنازع ایشان در کلام نفسانی است». (۹)
این نظریه طرفداران چندی دارد که از نویسندگان معاصری که طرفدار این نظریهاند، میتوان از دکتر فیصل بدیرعون (۱۰) و عبدالرحمان بدوی نام برد. عبدالرحمان بدوی، این وجه در نامگذاری را نسبتبه سایر وجوه موجهتر میداند و مینویسد:
«علم کلام از آن رو، بدین نام خوانده شد که «مساله کلام [الاهی] از مشهورترین و اختلاف برانگیزترین مباحث این علم بود تا آنجا که برخی از حکمرانان بسیاری از اهل حق را به دلیل عقیده نداشتن به خلق قرآن [حادث و مخلوق بودن آن] به قتل رساندند».
واقعیت آن است که ما تقریبا قبل از کتب جاحظ (... ۲۵۵ه. ق) که در بحبوحه بحثخلق قرآن میزیست اثری از کاربرد واژهی «کلام» و لقب «متکلم» به معنی اصطلاحی آن نمییابیم و به همین سبب بر این عقیدهایم که استعمال این دو واژه در معنی اصطلاحی به نیمه اول قرن سوم هجرت بر میگردد. در کتب شافعی (...۲۰۴ه.ق) نیز استعمال این دو واژه را نمیبینیم و همین امر نخستین مرز زمان کاربرد این واژه در معنی اصطلاحی آن را مشخص میسازد. ناگزیر چنین بوده است که مساله خلق قرآن و موضع معتزله در این مساله و نیز پشتیبانی مامون، معتصم و واثق از آنان در این موضعگیری و در مقابل ابن حنبل و هم چنین ستم، آزار و شکنجهای که در نتیجه دامنگیر کسانی که به مخلوق بودن قرآن عقیده نداشتند، شد، این ضرورت را به وجود آورد که نامی متناسب با این گونه مباحثبرای آن و همچنین برای دست اندرکاران آن تعیین و نهاده شود». (۱۱)
▪ نقد و بررسی
۱) گرچه بحث قدیم یا حادث بودن کلام الاهی از مباحث مهم اعتقادی در قرن دوم و سوم بوده است و پیش از عباسیان هم در میان مسلمانان مطرح بود (۱۲); ولی چنان نبود که مبدا نامگذاری برای علم عقاید گردد.
۲) قراینی در دست است که کاربرد واستعمال «کلام» و «متکلم» را به اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری میرساند و لذا ادعای عبدالرحمان بدوی (مبنی بر این که تا پیش از کتب جاحظ و شافعی، اثری از این دو واژه دیده نمیشود) به صواب نزدیک نیست.
● دانش گفتگو نه عمل
وجه دیگری که برای نامگذاری علم عقاید به «کلام» ذکر شده، این است که: در طرح مباحث اعتقادی و اثبات آن، در هنگام بحث وجدال سخن بسیار گفته میشد و نقض و ایراد زیادی وارد میگردید و از طرفی هم مسایل مطروحه ارتباطی به عمل نداشت و مربوط به گفتگو و عقیده بود، نام آن را «کلام» گذاشتهاند.
● برخورداری از دلایل متقن و یقینی
از آن جهت که در این فن، از نیروی دلیل و سخن و بحث، بهرههای فراوان گرفته میشود به گونهای که گویا نفس کلام است از باب «زید عدل» ; چنان که در مثل به سخنی که از لحاظ استواری متکی به دلایل و براهین قوی باشد، گفته میشود: «این است کلام» و «این استسخن» و یا «کلام این است» ; یعنی کلام محکم و قوی و قابل قبول این است.
پس به ادعای این که کاربرد دلیل و قدرت و استحکام ادلهای که در این علم آمده، آن را در موقعیتی قرار داده که گویا تنها این علم «همهی سخن» است و نه دیگر علوم، آنسان که در مقایسهی دوگفته به آن که قویتر است گفته میشود: «این است کلام».
تفتازانی با اشاره به همین مطلب آورده است:
«...ولانه لقوة ادلته صار کانه هو الکلام دون ماعداه، کما یقال للاقوی من الکلامین: هذا هو الکلام». (۱۳)
به عبارت دیگر : این علم به علت مبتنی بودن بر ادلهی قطعی که اکثر آن با ادلهی نقلی مورد تایید قرار گرفته بیش از هر علم دیگری در ذهن و اندیشه رسوخ کرده، در آن تاثیر میگذارد و به همین سبب نیز علم کلام مشتق از «کلم» به معنی مجروح کردن و شکافتن نام گرفته است.
▪ نقد و بررسی
۱) برخورداری کلام متکلم از دلایل یقینی، دایمی و همیشگی نیست; زیرا متکلم از همهی روشهای استدلال که در علم منطق آمده بهره میگیرد و این روشها، بعضی یقینآور، و بعضی دیگر ظن و حدس را به دنبال دارند.
۲) اگر بنا باشد که برخورداری از دلایل یقینی و متقن، وجه نامگذاری علمی باشد، میبایست «فلسفه» و «ریاضی» را علم کلام نامید، چون این علوم از دلایل قوی ویقینی برخوردارند. (۱۴)
● علم مناظره و مباحثه
گروهی بر این عقیدهاند که علم عقاید از آن جهت «کلام» نامیده شد که قویترین سلاح و افزار این علم، تکلم، مناظره و مباحثه است. و به تعبیر ابن خلدون: «...بدین سبب که در آن علم از مناظره بر خلاف بدعتها گفتگو میشود و این مناظرات کلام صرف است و به علمی باز نمیگردد». (۱۵)
● سکوت!!
علم عقاید را از آن جهت «کلام» نامیدهاند که سخن در اطراف مباحثی بود که به عقیدهی اهل حدیث دربارهی آنها باید سکوت کرد و هرگاه از آنان چیزی سؤال میشد، میگفتند: «نهینا عن الکلام فی هذا العلم».
صاحب کتاب «تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة» یکی از دو دلیلی که مسایل اعتقادی به «کلام» و صاحب نظران در این مباحث «متکلم» نام گرفتهاند، را چنین آورده است:
«به دلیل آنچه از مالک (... ۱۷۹ه.ق) روایتشده است که گفت: «از بدعتها دوری گزینید»، گفته شد: «ای ابو عبد الله! بدعتها چیستند؟» گفت: «اهل بدعت کسانی هستند که در اسمای خداوند، صفات او، کلام او، قدرت او و علم او تکلم میکنند و دربارهی آنچه صحابه و تابعان در مورد آن سکوت گزیدند، سکوت اختیار نمیکنند» .از همین قبیل است آنچه از ابو حنیفه (... ۱۵۰ه ق) روایتشده که گفت: «خداوند، عمرو بن عبید را لعنت کند، زیرا او برای مردم راه سخن راندن در سخنانی که سودی برایشان ندارد و به آنان مربوط نمیشود گشود».
وی، سپس نتیجهگیری میکند که:
«بنابر این، کلام ضد سکوت است و متکلمان کسانی هستند که در آنجا که شایسته بود به پیروی از صحابه و تابعان که از سخن گفتن در مسایل اعتقادی سکوت میکردند و بدان دامن نمیزدند، سکوت اختیار کنند، سکوت اختیار نمیکردند و سخن میگفتند». (۱۶)
▪ نقد و بررسی
۱) چنان که یادآوری شد، در قرن اول هجری، کاربرد «کلام» و «متکلم» در میان مسلمانان رواج داشت.
۲) گرچه در روایات ما اشاره به این مطلب شد و آمده است: «ویل لاصحاب الکلام» (۱۷); ولی مقصود از آن، نهی از پخش اعتقادات غلط است، نه آن که از هرگونه سخن گفتن در باب اعتقادی و مسایل مربوط به صفات الاهی، نهی کرده باشند.
علاوه بر آن سیرهی عملی و روایی پیشوایان معصوم علیهم السلام و صحابهی آنان حکایت از سخن گفتن در باب اعتقادات است.
● عمل آری، سخن نه
مقصود از «علم کلام»، سخن گفتن در دین است. آنچه باید مورد اهتمام باشد، عمل به دین استشاید از این رو باشد، سخنی را که ابن عبدالبر (...۴۶۳ه.ق/۱۰۷۰م) به مالک بن انس نسبت داده و آن را در کتاب «مختصر جامع بیان العلم و فضله» (ص ۱۵۵) چنین ذکر کرده است:
«مالک بن انس میگفت: من کلام را در دین خوش نمیدارم ومردم سرزمین ما نیز (مقصود وی مدینه منوره است) هنوز هم آن را خوش نمیدارند و از آن نهی میکنند و از این قبیل استسخن راندن در عقیدهی جهم، دربارهی قدر و در بارهی مسایلی مشابه آن. من دوست ندارم سخن گفتن در مقولهای را مگر آنچه عملی در ذیل آن قرار میگیرد».
شیخ مصطفی عبدالرزاق پس از نقل این مطلب میگوید:
«بنابراین وجه، کلام در مقابل فعل [عمل] قرار میگیرد، آن سان که گفته میشود: «فلانی قوال» (پر سخن) است نه فعال (اهل عمل) . پس متکلمان کسانی هستند که در باب اموری که سخن میگویند فعل و عملی بر آن مترتب نمیشود; در مقابل آنها فقها قرار دارند که در احکام شرعی عملی به بحث میپردازند.
[بنابراین نظر] علم کلام علمی است که در مباحث مربوط به عقاید که مسایل غیر عملی هستند بحث میکند. به عقیدهی من برگرداندن دلیل نامگذاری علم کلام بدین نام به یکی از دو وجه پیش، گزیدهتر است و این به سبب مناسبتی است که این دو وجه با واقعیت دارد، چه این که، بنابراین دو وجه، نامگذاری علم [عقاید] بدین نام مقدم بر دوران تدوین علوم است، در صورتی که در دیگر وجوه این نامگذاری بعد از پدیدار شدن علوم مختلف و تدوین آنها دانسته شده است». (۱۸)
نویسندهی معاصر، عبدالرحمان بدوی پس از نقل مطلب مذکور مینویسد:
«این نظریه، نظریه درستی است، اما مشروط به آن که بتوانیم به این امر پی ببریم که برای نخستین بار واژهی «کلام» بر بحث نظری در عقاید دینی و واژهی «متکلم» بر کسی که به نظر و استدلال در عقاید دینی میپردازد، دلالت داشته است. اما این تنها یک «فرض» است، بی آن که هیچ دلیلی ما را بدان رهنمون سازد، بلکه حتی واقعیت، چنین فرضی را نقض میکند; زیرا واصل بن عطاء که ولادت او در سال ۸۰ه. ق و وفات او در سال ۱۳۱ه. ق (۷۴۸، ۷۴۹م) بوده، کتبی در علم کلام داشته است که منابع مختلفی آنها را ذکر کردهاند، اما آیا او و معاصر و هم فکرش عمرو بن عبید (... ۱۴۲ه. ق/۷۵۹، ۷۶۰م) هرگز متکلم نام گرفتهاند ویا مباحث آن دو در عقاید، «کلام» به شمار آمده است؟ اگر گفتهی شیخ مصطفی را مبنی بر آن که به کارگیری واژهی کلام در همین معنی اصطلاحی قبل از دوران تدوین علوم بوده استبپذیریم، معنی این سخن آن خواهد شد که اصطلاح «کلام» و «متکلم» [در معانی مورد بحث] قبل از آغاز قرن دوم هجری (هشتم میلادی) پدیدار شده و این چیزی است که ثابت نشده است».× (۱۹)
● خطابه و سخنرانی
برخی گفتهاند: متولیان علم عقاید، در نیمهی اول قرن دوم، معتزله یعنی واصل بن عطا و عمرو بن عبید و شاگردان و هم فکران آنان بودند. آنان در خطابه و سخنرانی از هر نظر، سرآمد روزگار و در جامعه به عنوان متکلم و اهل سخن معروف بودند. لذا، این علم به نامی موسوم شد که فن بارز آنها بود، و هرگاه میگفتند: اهل کلام، مقصود معتزله و همفکران آنان بوده است.
● سخن گفتن با مخالفان
بعضی پنداشتهاند که این علم بیش از هر علم دیگری محل اختلاف و تقابل آرا قرار گرفته و به همین سبب نیز نیاز آن به سخن گفتن با مخالفان و رد آنها شدت یافته است.
● گفتگوی طرفینی
برخی دیگر گفتهاند: این علم از طریق گفتگوی طرفینی و مباحثه به دست میآید، در شرایطی که دیگر علوم میتواند از طریق تامل و یا مطالعهی کتب حاصل شود.
● فراگیری علم از طریق بحث و سخن گفتن
عدهای هم گفتهاند: این علم در میان علومی که از طریق بحث و سخن گفتن (کلام) دانسته و فراگرفته میشود، نخستین علم است و به همین سبب نیز نام کلام بر آن [ و بر دیگر علوم نقلی] اطلاق شده، اما بعدها به خاطر جدا کردن این علم [از دیگر علوم مبتنی بر گفتار] این نام تنها بدین علم اختصاص داده شده و در مورد دیگر علوم به کار نرفته است.
● قدرت بر سخن گفتن در باب الاهیات
و بالاخره برخی دیگر معتقدند که علم عقاید، به آدمی قدرت زیادی در بخش مناظره با مخالفان و سخن گفتن دربارهی اعتقادات و الاهیات، عطا میکند و عالم دین، نیروی کافی جهت تبیین و پاسخگویی به شبهات و پرسشها دارد; از این رو، علم عقاید را «کلام» نامیدهاند. صاحب مواقف در این باره، یادآور شده است:
«...او لانه یورث قدرة علی الکلام فی الشرعیات، و مع الخصوم». (۲۰)
و نیز تفتازانی آورده است:
«...ولانه یورث قدرة علی الکلام فی تحقیق الشرعیات کالمنطق فی الفلسفیات و لانه کثر فیه من الکلام مع المخالفین والرد علیهم ما لم یکثر فی غیره». (۲۱)
▪ تحلیل و بررسی
نظریهی برگزیده چنان که ملاحظه شد، وجوه مختلفی برای علت نامگذاری علم اصول دین و عقاید اسلامی به کلام، ذکر شده است. گویا اکثر وجوه مذکور، بافتههای ذهنی کلام نویسان است که دلایلی برای اثبات آن اقامه نکردند. به نظر میرسد وجوهی که به مساله تکلم و سخن گفتن در مباحث اعتقادی اشاره داشت اقرب به صواب است، ولی نه از آن جهت که شروع تسمیهی «علم کلام» و «متکلم» از معتزله باشد (۲۲) ، بلکه از این رو که هرگاه شخصی مباحث اعتقادی را مطرح میکرد، دربارهی وی میگفتند: «تکلم فلان فی کذا».
به نظر ما، استعمال الفاظی مانند: «و کلمهم فی ذات عقولهم» (۲۳)، «...حتی اکلم کلاما منکم بکلامه» (۲۴) ، «و انی متکلم لعدة الله وحجته» (۲۵)، «...یا یونس لو کنت تحسن الکلام کلمته» (۲۶)، «ویل لاصحاب الکلام...» (۲۷)، «...اخرج الی الباب فانظر من تری من المتکلمین فادخله» (۲۸)، «... و ادخلت قیس بن الماصر و کان عندی احسنهم کلاما، وکان قد تعلم الکلام من علی بن الحسین علیمها السلام ...»; (۲۹) در کلام امیر مؤمنان علیه السلام و روایات اهل بیت علیهم السلام در قرن اول و دوم سبب نامگذاری علم عقاید به «کلام» و صاحبان آن علم به «متکلم» گردیده است.
اصولا در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم به کسانی که در مسایل اعتقادی اظهار نظر کرده، به بحث و مناظره میپرداختند «متکلم» گفته میشد.
توضیح آن که: بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بخشی از مباحث کلامی که دربارهی جانشینی آن حضرت و امامت امتبود، مطرح گردید. حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمهعلیها السلام با انجام مناظرات و سخنرانی در پیرامون امامت و خلافت، فدک و میراث... اولین سنگ طرح مسایل کلامی را بنا نهادند و مباحث کلامی امیر بیان علی علیه السلام در زمان زمامداری، در ضمن خطبهها و نامهها به اوج ظهورش رسید.
علاوه بر آن، عدهای از صحابهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند: عبدالله بن عباس (حبر الامة) و ام المؤمنین ام سلمه، قیس بن سعد بن عباده، احنف بن قیس، ابوالطفیل، عامر بن واثله، صعصعة بن صوحان و ابوذر و ... در بخشهایی از مسایل کلامی سخن گفته به مناظره پرداخته بودند. (۳۰)
طرح مباحث کلامی استمرار داشت تا آن که در زمان امام باقر و امام صادق علیمها السلام رونق بیشتری یافت و یاران و صحابهی آنان در مدینه، بصره و کوفه و سایر شهرها به بحث و مناظرههای کلامی میپرداختند. آنچه که مسلم است، این است که اطلاق «متکلم» بر صاحبان این علم در آن عصر رواج داشته است.
یونس بن یعقوب (یکی از یاران امام صادق و امام کاظم علیمها السلام) میگوید: مردی از شام که مدعی برخورداری از علم کلام، فقه وفرایض بود، جهت مناظره حضور امام صادق علیه السلام رسید، امام چند جملهی کوتاه با وی سخن گفت و او را مغلوب ساخت; سپس به من فرمود: با او تکلم کن. من عذر خواستم... به من فرمود: از خانه بیرون رو، و هر کس از «متکلمان» را دیدی بیاور...، من حمران بن اعین و احول (مؤمن الطاق) و هشام بن سالم و قیس بن ماصر را خدمت امام آوردم. هر یک از آنان با آن مرد شامی مناظره کردند تا آن که هشام بن حکم وارد شد....
یونس ضمن ستایش از حسن کلام آنان، میگوید: به نظر من قیس بن ماصر در سخن گفتن بهترین آنان بود. وی کلام را از امام علی بن الحسین علیه السلام آموخت. (۳۱)
طبق این روایت، قیس بن ماصر دانشجوی کلامی امام چهارم علیه السلام بود که تا زمان امام صادق علیه السلام زنده بود.
وی آموختههای خویش را به دیگر یارانش انتقال میداد و گویا یاران وی نیز اهل کلام و آمادهی دریافت مباحث کلامی بودند. چه این که در روایتی آمده است که امام صادق علیه السلام بحثی مربوط به «تفویض امر دین به رسول الله و ائمه علیهم السلام» را برای عدهای از یاران قیس بن ماصر بیان فرمود. (۳۲)
از دیگر شواهدی که نشان میدهد پیش از معتزله، به عالمان مباحث اعتقادی «متکلم» گفته میشد، استعمال کلمهی «یتکلم» در نوشتهی ابن قتیبه است که وی در ارتباط با بحث مسالهی آزادی به توسط غیلان دمشقی آن را آورده است. و میدانیم که غیلان پیش از معتزله میزیسته است.
در ترجمهی غیلان دمشقی هم آمده است:
«و هو ثانی من تکلم فی القدر و دعا الیه». (۳۳)
شاهد دیگر، وجود کلامی پیش از معتزله را شاید بتوان نتیجهای از استعمال اصطلاح «متکلمون» به توسط ابن سعد (متوفای ۲۳۱) دانست که وی این کلمه را در مورد کسانی به کار برده است که دربارهی وضع گناهکاران در اسلام بحث میکردند، و این بحثی بود که فرقهی پیش از معتزلی، مرجئه به آن پرداخته بودند. (۳۴)
عزالدین رضا نژاد
پینوشتها:
این سلسله مقالاتی که با عنوان «گذری بر علم کلام» در پیش روی دارید، به جای سلسله مقالات «برهان وجودی» برای مجله «کلام اسلامی» به نگارش درآمد.با پوزش از خوانندگانی که مقاله مذکور را دنبال میکردند، به عللی، چاپ ادامهی مقاله «برهان وجودی» به فرصتی دیگر واگذار شد.
۱. در مقاله آینده، توضیح بیشتری در بارهی اهمیت علم عقاید و «فقه اکبر» ارایه خواهیم داد. ان شاء الله.
۲. بخشی از منابع و مصادر این اقوال عبارت است از:
شوارق الالهام ، لاهیجی، ص ۴; شرح المقاصد، تفتازانی: ۱/۱۶۴; شرح المواقف، جرجانی: ۱/۶۰ ۶۱; مذاهب الاسلامیین: ۱/۲۸ ۳۲; کشاف اصطلاحات الفنون: ۱/۲۴; شرح العقائد النسفیه، تفتازانی، ص ۱۴ ۱۶; فی علم الکلام، دکتر محمود صبحی، ص ۲۰ ۱۸; مقدمهی ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی: ۲/۹۴۷ ۹۴۶; تحقیقی در مسایل کلامی، دکتر اسعد شیخ الاسلامی، ص ۸ ۷; فرهنگ معارف اسلامی، دکتر سید جعفر سجادی: ۳/۱۵۸۷; مجموعه آثار شهیدمطهری (بخش کلام) : ۳/۶۳; تمهید الاصول، شیخ طوسی، مقدمه مترجم (عبدالمحسن مشکوة الدینی)، ص ۲۴; تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة، شیخ مصطفی عبدالرزاق، ص ۲۶۷ ۲۶۸; تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، عبدالرحمان بدوی، ترجمه حسین صابری: ۱/۴۵; ما هو علم الکلام، علی ربانی گلپایگانی ص ۲۰ ۱۷.
۳. المواقف فی علم الکلام، قاضی عبدالرحمن ایجی، ص ۹.
۴. شرح المقاصد، مسعود بن عمر بن عبدالله تفتازانی: ۱/۱۶۴.
۵.الملل و النحل: ۱/۳۶.
۶.ر.ک: ما هو علم الکلام، علی ربانی گلپایگانی، ص ۱۸۱۹.
۷. با طرح بحث مخلوق بودن یا مخلوق نبودن «کلام الله» صف آرایی شدیدی در میان مسلمانان به وجود آمد و مردم زیادی هم کشته شدند و به همین مناسبت آن دوره را «دورهی محنت» نامیدهاند.
۸. الملل و النحل: ۲/۳۶.
۹. مقدمه ابن خلدون (عبدالرحمان)، ترجمه محمد پروین گنابادی: ۲/۹۴۷، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
۱۰.ر.ک: علم الکلام ومدارسه، دکتر فیصل بدیرعون، ص ۵۵، دار الثقافة للنشر والتوزیع، القاهرة، مصر.
۱۱. تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، عبدالرحمان بدوی، ترجمه حسین صابری: ۱/۴۶، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد.
۱۲. ر.ک: توحید صدوق، باب ۳۰، حدیث ۳و۷.
۱۳. شرح المقاصد: ۱/۱۶۴۱۶۵.
۱۴. ر.ک: ما هو علم الکلام، ص ۲۰.
۱۵. مقدمه ابن خلدون: ۲/۹۴۷.
عمرو بن عبید بن بابالتیمی (۸۰ ۱۴۴ه . ق) از بزرگان و مفتی معتزله در زمان خود و یکی از زهاد مشهور بود. از وی کتابهایی نقل شد که از جمله آن «الرد علیالقدریة» است. ر.ک: الاعلام، خیرالدین زرکلی: ۵/۸۱.
۱۶. ر.ک: تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة، شیخ مصطفی عبد الرزاق، ص ۲۶۷، قاهره، چاپ سوم ۱۹۶۶م.
۱۷. اصول کافی: ۱/۱۷۱.
جهم بن صفوان سمرقندی (... ۱۲۸ه .ق) رییس فرقه «جهمیه» ، از عقاید آنان این است که ایمان فقط معرفت است نه سایر طالاعات و..ر.ک: الاعلام، زرکلی: ۱۴۱۲ به نقل از: المغرب، مطرزی: ۱۰۱۱.
مقصود وی، وجه ۷و۱۳ است.
۱۸. ر.ک: تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة، ص ۲۶۸.
در همین مقال، با تحلیل دیگر، ثابتخواهد شد که اصطلاح «کلام» و «متکلم» در قرن اول هجرت هم وجود داشته است.
۱۹. تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام: ۱/۴۵.
۲۰.المواقف، ص ۸.
۲۱. شرح المقاصد: ۱/۱۶۴.
۲۲. در ترجمهی «تمهید الاصول» ، مقدمهی مترجم (عبدالمحسن مشکوة الدینی) صفحهی بیست و چهار، چنین آمده است: «واصل بن عطا و عمرو بن عبید از شاگردان حسن بصری بودند که گروه جداگانهای برای خود تشکیل دادند، و به نام معتزله شهرت پیدا کردند، و نام متکلم و علم کلام از این هنگام بر سر زبانها افتاد» .
۲۳. نهج البلاغه، صبحی، خطبه ۲۲۲.
۲۴. همان، خطبه ۱۲۲.
۲۵. همان، خطبه ۱۷۶.
۲۶، ۲۷و۲۸. اصول کافی: ۱/۱۷۱.
۲۹. همان مدرک.
۳۰.ر.ک: اعیان الشیعة: ۱/۱۳۲ ۱۳۳.
۳۱. اصول کافی: ۱/۱۷۱.
۳۲. همان مدرک: ۱/۲۶۶.
۳۳. ر.ک: المعارف، ص ۲۱۲.
۳۴. الاعلام (زرکلی) : ۵/۱۲۴.
پینوشتها:
این سلسله مقالاتی که با عنوان «گذری بر علم کلام» در پیش روی دارید، به جای سلسله مقالات «برهان وجودی» برای مجله «کلام اسلامی» به نگارش درآمد.با پوزش از خوانندگانی که مقاله مذکور را دنبال میکردند، به عللی، چاپ ادامهی مقاله «برهان وجودی» به فرصتی دیگر واگذار شد.
۱. در مقاله آینده، توضیح بیشتری در بارهی اهمیت علم عقاید و «فقه اکبر» ارایه خواهیم داد. ان شاء الله.
۲. بخشی از منابع و مصادر این اقوال عبارت است از:
شوارق الالهام ، لاهیجی، ص ۴; شرح المقاصد، تفتازانی: ۱/۱۶۴; شرح المواقف، جرجانی: ۱/۶۰ ۶۱; مذاهب الاسلامیین: ۱/۲۸ ۳۲; کشاف اصطلاحات الفنون: ۱/۲۴; شرح العقائد النسفیه، تفتازانی، ص ۱۴ ۱۶; فی علم الکلام، دکتر محمود صبحی، ص ۲۰ ۱۸; مقدمهی ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی: ۲/۹۴۷ ۹۴۶; تحقیقی در مسایل کلامی، دکتر اسعد شیخ الاسلامی، ص ۸ ۷; فرهنگ معارف اسلامی، دکتر سید جعفر سجادی: ۳/۱۵۸۷; مجموعه آثار شهیدمطهری (بخش کلام) : ۳/۶۳; تمهید الاصول، شیخ طوسی، مقدمه مترجم (عبدالمحسن مشکوة الدینی)، ص ۲۴; تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة، شیخ مصطفی عبدالرزاق، ص ۲۶۷ ۲۶۸; تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، عبدالرحمان بدوی، ترجمه حسین صابری: ۱/۴۵; ما هو علم الکلام، علی ربانی گلپایگانی ص ۲۰ ۱۷.
۳. المواقف فی علم الکلام، قاضی عبدالرحمن ایجی، ص ۹.
۴. شرح المقاصد، مسعود بن عمر بن عبدالله تفتازانی: ۱/۱۶۴.
۵.الملل و النحل: ۱/۳۶.
۶.ر.ک: ما هو علم الکلام، علی ربانی گلپایگانی، ص ۱۸۱۹.
۷. با طرح بحث مخلوق بودن یا مخلوق نبودن «کلام الله» صف آرایی شدیدی در میان مسلمانان به وجود آمد و مردم زیادی هم کشته شدند و به همین مناسبت آن دوره را «دورهی محنت» نامیدهاند.
۸. الملل و النحل: ۲/۳۶.
۹. مقدمه ابن خلدون (عبدالرحمان)، ترجمه محمد پروین گنابادی: ۲/۹۴۷، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
۱۰.ر.ک: علم الکلام ومدارسه، دکتر فیصل بدیرعون، ص ۵۵، دار الثقافة للنشر والتوزیع، القاهرة، مصر.
۱۱. تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، عبدالرحمان بدوی، ترجمه حسین صابری: ۱/۴۶، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد.
۱۲. ر.ک: توحید صدوق، باب ۳۰، حدیث ۳و۷.
۱۳. شرح المقاصد: ۱/۱۶۴۱۶۵.
۱۴. ر.ک: ما هو علم الکلام، ص ۲۰.
۱۵. مقدمه ابن خلدون: ۲/۹۴۷.
عمرو بن عبید بن بابالتیمی (۸۰ ۱۴۴ه . ق) از بزرگان و مفتی معتزله در زمان خود و یکی از زهاد مشهور بود. از وی کتابهایی نقل شد که از جمله آن «الرد علیالقدریة» است. ر.ک: الاعلام، خیرالدین زرکلی: ۵/۸۱.
۱۶. ر.ک: تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة، شیخ مصطفی عبد الرزاق، ص ۲۶۷، قاهره، چاپ سوم ۱۹۶۶م.
۱۷. اصول کافی: ۱/۱۷۱.
جهم بن صفوان سمرقندی (... ۱۲۸ه .ق) رییس فرقه «جهمیه» ، از عقاید آنان این است که ایمان فقط معرفت است نه سایر طالاعات و..ر.ک: الاعلام، زرکلی: ۱۴۱۲ به نقل از: المغرب، مطرزی: ۱۰۱۱.
مقصود وی، وجه ۷و۱۳ است.
۱۸. ر.ک: تمهید لتاریخ الفلسفة الاسلامیة، ص ۲۶۸.
در همین مقال، با تحلیل دیگر، ثابتخواهد شد که اصطلاح «کلام» و «متکلم» در قرن اول هجرت هم وجود داشته است.
۱۹. تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام: ۱/۴۵.
۲۰.المواقف، ص ۸.
۲۱. شرح المقاصد: ۱/۱۶۴.
۲۲. در ترجمهی «تمهید الاصول» ، مقدمهی مترجم (عبدالمحسن مشکوة الدینی) صفحهی بیست و چهار، چنین آمده است: «واصل بن عطا و عمرو بن عبید از شاگردان حسن بصری بودند که گروه جداگانهای برای خود تشکیل دادند، و به نام معتزله شهرت پیدا کردند، و نام متکلم و علم کلام از این هنگام بر سر زبانها افتاد» .
۲۳. نهج البلاغه، صبحی، خطبه ۲۲۲.
۲۴. همان، خطبه ۱۲۲.
۲۵. همان، خطبه ۱۷۶.
۲۶، ۲۷و۲۸. اصول کافی: ۱/۱۷۱.
۲۹. همان مدرک.
۳۰.ر.ک: اعیان الشیعة: ۱/۱۳۲ ۱۳۳.
۳۱. اصول کافی: ۱/۱۷۱.
۳۲. همان مدرک: ۱/۲۶۶.
۳۳. ر.ک: المعارف، ص ۲۱۲.
۳۴. الاعلام (زرکلی) : ۵/۱۲۴.
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست