جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا
![حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا](/mag/i/2/czrbt.jpg)
به همین منظور، نخست به مقدّمهای كوتاه پیرامون تاریخچه مبحث معرفت در فلسفه اسلامی پرداخته، سپس بحث را در سه بخش پی میگیریم:
۱) اشارهای به نوآوریهای ملاّ صدرا در فلسفه معرفت؛
۲) حقیقت ادراك در فلسفه ملاّ صدرا؛
۳) مراحل و مراتب ادراك در فلسفه ملاّ صدرا.
● مقدّمه
مباحثی كه در زمینه «معرفت» در فلسفه ماقبل اسلامی ـ اعم از فلسفه یونانی، فلسفه اسكندرانی، نوافلاطونی، و غیر آن ـ مطرح بوده و پس از ترجمه متون فلسفی به دست فلاسفه مسلمان رسیده، بسیار محدود و اندك است. والد كولپه در كتاب «Einleitung in die philosophie» كه با عنوان «مقدّمهای بر فلسفه» به فارسی ترجمه شده است، میگوید:
در نظر پیشینیان علم خاصی بدین نام ـ علم معرفت ـ وجود نداشته است. افلاطون تحقیقات درباره معرفت را در بخشی از مباحث خویش وارد كرده است كه آنها را به نام «دیالكتیك» (جدل یا احتجاج) نامیده است (½ ۳و۱) و همین نوع تحقیقات ارسطو در متافیزیك این فیلسوف مشاهده میشود. ( ½۴،۱) ولی خط فاصل روشنی میان آنچه مربوط به معرفت است و آنچه به منطق یا متافیزیك خالص ارتباط دارد، یافت نمیشود. مهمترین مسائل معرفت كه در فلسفه قدما دیده میشود، مسائلی است كه در اطراف صدق و صحت كلی معرفت دور میزند و شاید كمتر بتوان در آثار آنان نشانهای از آن بخش مسائل معرفت مشاهده كرد كه در عصر جدید حالت وضوح و صراحت پیدا كرده است. از این قبیل است مسئله علاقه میان دو عامل ذاتی (Subjective) و موضوعی (Objective) در معرفت و نقشی كه موضوع درك شده و ذات درككننده در عمل ادراك یا معرفت دارند، و مسئله تحدید حدود و معرفت بشری، و تعریف ماهیت و حقیقت تجریه خالص.(۱)
مسائلی چون نحوه پیدایش معرفت، میزان صحّت معرفت، تجرّد نفس و دستهبندی قوای آن به مدركه یا ذهن و غیر آن، دستهبندیهای معلومات ذهنی به جزئی و كلی، و كلی به بدیهی و نظری، عمدهترین مسائل فلسفی معرفت است كه همراه با ابهام و اجمال بسیاری در دوره ماقبل اسلامی مطرح بوده و به دست فلاسفه اسلامی رسیده است.
فلاسفه اسلامی دوره پیش از ملاّ صدرا (۹۷۹ـ ۱۰۵۰ ق./ ۱۵۷۱ـ ۱۶۴۰م.) تحقیق و كاوش در مسائل فوق را ادامه دادند و علاوه بر تبیین بسیاری از ابهامات به جامانده و حل بسیاری از مشكلات حل ناشده، مطالب جدید فراوانی بر مباحث معرفت افزودند.
از گامهای نخستین و بسیار مهمی كه در فلسفه اسلامی در زمینه مباحث معرفت برداشته شد، ابتكار ابونصر محمدبن محمد بن طرخان فارابی (۲۵۹ ـ ۳۳۹ ق./ ۸۷۲ ـ ۹۵۰م.) در تقسیم معرفت به معرفت تصوری و معرفت تصدیقی بود. این تقسیم كه برای نخستین بار به دست این فیلسوف مسلمان صورت گرفت،(۲) منشأ تحولی بزرگ در فلسفه معرفت و نیز در منطق گردید.
یكی دیگر از مسائل مهم معرفتشناسی فلسفی، كه برای نخستین بار در فلسفه اسلامی مطرح شد، مسئله وجود ذهنی بود.(۳) برای نخستین بار فخرالدین محمدبن عمر رازی (۵۴۳ ـ ۶۰۶ ق./ ۱۱۴۹ـ ۱۲۰۹م.) در كتاب المباحث المشرقیهٔ، فصلی تحت عنوان «فی اثبات الوجود الذهنی»(۴) گشود. این بحث به وسیله خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷ ـ ۶۷۲ق./ ۱۲۰۱ـ ۱۲۷۴م.) گسترش یافت و به تعریف جدیدی از علم و ادراك انجامید.
در دوره پیش از نصیرالدین طوسی معمولاً در تعریف حقیقت علم و ادراك میگفتند: «هوالصورهٔ الحاصلهٔ من الشیء لدی العقل.» این تعریف از دوره ماقبل اسلامی به ارث رسیده بود و فارابی و بوعلی سینا و دیگر فلاسفه نخستین دوره اسلامی نیز كمابیش همین تعریف را به كار میبردند، ولی از زمان نصیرالدین طوسی به بعد، علم و ادراك به «وجود حقیقت و ماهیت شیء معلوم نزد عالم» تعریف شد و بدینسان، علم و ادراك معنای دیگری پیدا كرد و به عنوان نوعی از وجود شیء معلوم نزد عالم شناخته شد.(۵)
اهمیت مبحث وجود ذهنی تنها از این جنبه نیست كه تعریف جدیدی از علم و ادراك به دست میدهد، بلكه بیشتر به این جهت است كه پل ارتباطی میان ذهن و عین یا مدرِك و مدرَك را مشخص میكند و به همین دلیل، اساس و پایه معرفتشناسی فلسفی جدید به شمار میرود. مبحث وجود ذهنی بنیاد معرفتشناسی را در فلسفه اسلامی دگرگون ساخت و طرحی نو در سازمان فلسفه معرفت پدید آورد. اضافه بر آن، در شماری دیگر از مباحث مهم فلسفی ـ نظیر مبحث وجود و ماهیت، و مبحث نفس ـ اثر گذاشت. تشریح نحوه این اثرگذاری نیاز به بحث مفصلی دارد كه در اینجا مجال آن نیست.
مسئله مهم دیگر كه در فلسفه اسلامی مطرح شد، تقسیم علم به علم حضوری و علم حصولی بود. در علم حصولی اگرچه ذات معلوم برای عالم حاصل میشود، اما حصول ذات معلوم برای عالم به واسطه وجود ذهنی آن است كه با وجود خارجیاش مغایر است؛ در حالی كه در علم حضوری معلوم با همان وجود اصلی خویش نزد عالم حاضر میشود و وجود خارجی معلوم با وجود آن برای عالم مغایرت ندارد. به تعبیری دیگر، در علم حصولی ماهیت معلوم نزد عالم با وجود ذهنی حاضر است؛ در حالی كه در علم حضوری عین وجود خارجی معلوم نزد عالم حاضر و با عالم اتحاد پیدا میكند.
مبحث تقسیم علم به حضوری و حصولی راه را برای یكی از مهمترین مسائل فلسفی معرفت در فلسفه ملاّ صدرا باز كرد، و آن مبحث اتحاد عقل و عاقل و معقول است. اضافه بر این، مبنای بسیاری دیگر از مسائل معرفتشناسی در فلسفه ملاّ صدرا گردید. اینكه تقسیم علم به حضوری و حصولی از چه زمانی پیدا شده است، دقیقا معلوم نیست، ولی در كلمات فلاسفه نخستین اسلامی نظیر بوعلی مباحثی نظیر اتحاد عاقل و معقول در علم نفس به نفس و قوای آن مطرح شد. فخرالدین رازی در المباحث المشرقیهٔ فصلی گشوده است تحت عنوان «فی أنّ تعقل الشیء لذاته هو نفس الذات و انّ ذلك حاضر ابدا» كه در این عنوان از واژه «حضور» استفاده شده است.
در هر صورت به نظر میرسد در فلسفه بوعلی سینا علم حضوری و علم حصولی مطرح بوده اگرچه كاربری و تعریف فلسفی دقیق این دو واژه بعدها و عمدتا در فلسفه ملاّ صدرا صورت گرفته و كاملاً از یكدیگر تفكیك شده و سپس مبنای بسیاری از مباحث مهم فلسفی گردیده است. آنچه تاكنون گفته شد، تاریخچه كوتاه برخی مسائل مهم معرفتشناسی در فلسفه ماقبل دوره ملاّ صدرا است كه از نقش مهمی در مباحث معرفتشناختی «فلسفه ملاّ صدرا» برخوردارند. اكنون به تبیین برخی مسائل مهم «معرفت و ادراك» در فلسفه ملاّ صدرا میپردازیم:
● بخش نخست: نوآوریهای مهم ملاّ صدرا در فلسفه معرفت و ادراك
از مهمترین ابتكارات فلسفی ملاّ صدرا نظریه «اصالت وجود» است. این نظریه بنیاد فلسفه ملاّ صدرا را تشكیل میدهد، و در بیشتر مباحث فلسفی نقش تعیینكنندهای دارد. در دوره پیش از ملاّ صدرا نظریه «وجود ذهنی» با ابهامات و اشكالات فراوانی روبهرو بود كه با ابتكار نظریه «اصالت وجود» بسیاری از آن ابهامات و اشكالات مرتفع شد. یكی از مهمترین اشكالات وجود ذهنی، كه با «اصالت وجود» مرتفع گردید، مشكل انتقال آثار و خصوصیات وجود خارجی معلوم به وجود ذهنی آن بود. بر مبنای نظریه «وجود ذهنی» حقیقت شیء معلوم در ذهن وجود پیدا میكند و بدون آن «علم» به اشیاء ممكن نیست. در اینجا مسئلهای مطرح میشود كه با پیدایی حقیقت معلوم در ذهن، خصوصیات و آثار آن نیز باید بر آن مترتب شوند؛ مثلاً با تصور آتش باید حرارت و سوزندگی در ذهن پدید آید، و با تصوّر برف و سرما، سردی و انجماد در ذهن موجود شود، و با تصور حرارت و سرما ذهن باید در آن واحد سرد و گرم شود؛ امّا ما بالبداهه میدانیم كه با تصور این اشیاء خصوصیات و آثار آنها در ذهن به وجود نمیآید و اجتماع ضدّین در آن واحد عقلاً محال است. ملاّ صدرا بر مبنای نظریه اصالهٔ الوجود چنین پاسخ میدهد:
مبنی الایراد علی عدم التفرقهٔ بین الوجود المتأصل الّذی به الهویّه العینیّهٔ و غیر المتأصّل الذی به الصورهٔ العقلیّهٔ، فانّ المتّصف بالحرارهٔ ما یقوم به الحرارهٔ العینیّهٔ لاصورتها الذهنیّهٔ.(۶)
مبنای این اشكال عبارت است از عدم تفكیك میان وجود اصیل، كه ملاك هویت خارجی اشیاء است و وجود غیر اصیل ـ یعنی ماهیت ـ كه ملاك صورت عقلی آنها است؛ زیرا آنچه به گرمی متصف است وجود خارجی حرارت است نه صورت ذهنی آن.
ابتكار فلسفی دیگر ملاّ صدرا نظریه حركت جوهری است. طبق این نظریه، طبیعت جوهر جسمانی از حركت تفكیك نمیپذیرد و همه تحولات عالم اجسام ریشه در حركت جوهری دارد. بر مبنای حركت جوهری، نفس آدمی در ابتدای وجود جسم محض است، ولی در نتیجه حركت جوهری تكامل پیدا میكند و به مرحله تجرّد میرسد. مرحله تجرّد آغاز پیدایی نفس آدمی است كه آغاز پیدایی علم و معرفت نیز هست. بر همین اساس ماهیت نفس همان علم و ادراك است، و علم و ادراك با تجرّد ملازمت دارد و از یكدیگر قابل تفكیك نیستند. جسم مادّی نمیتواند از علم و ادراك بهرهمند شود. علم و ادراك و معرفت مقولهای است كه تنها به وسیله نفس مجرّد قابل تحصیل است. ملاّ صدرا در اینباره میگوید:
فالحق إنّ النفس الانسانیّهٔ جسمانیّهٔ الحدوث و التصرف، روحانیّهٔ البقاء و التعقل.(۷)
پس حق این است كه نفس انسانی در پیدایی و نیز در افعال و تصرفاتی كه انجام میدهد جسمانی است، و در بقا و نیز در تعقل و اندیشیدن روحانی است.و نیز با اشاره به نظریه حركت جوهری میگوید:
والجمهور لعدم تفطّنهم بهذا الاصل الذی بیّنّاه فی هذا الموضوع و قبل هذا بوجوه قطعیّهٔ أخری تراهم تحیّروا فی احوال النفس و حدوثها و بقائها و تجردها و تعلّقها.(۸)
چون جمهور فلاسفه به این اصل ـ یعنی حركت جوهری ـ كه ما آن را در اینجا و پیشتر با دلائل قطعی بیان كردیم، راه نیافتهاند، در احوال نفس و حدوث و بقاء آن، یا تجرد و تعلق آن دچار حیرت و سردرگمی شدهاند.
از قاعده «جسمانی بودن نفس در حدوث و تصرف، و روحانی بودن آن در بقاء و تعقل» بساطت نفس نتیجه گرفته میشود؛ زیرا لازمه تجرّد بساطت است. از همین رهگذر ملاّ صدرا درباره نفس انسان و نحوه پیدایی معلومات نخستین و نیز تكثر معلومات انسان به نتایج زیر میرسد:
▪ پیدایی نفس آدمی پس از پیدایی جسم او است. نفس در نتیجه حركت جوهری جسم پدید میآید؛
▪ نفس آدمی در آغاز تولد از هرگونه معرفتی تهی است و دارای هیچگونه معرفت بالفطره نیست؛
▪ نفس آدمی به دلیل تجرّد بسیط است، و از وحدت حقیقی برخوردار است؛
▪ پیدایی معلومات در ذهن آدمی از محسوسات آغاز میشود، و پس از آنكه ذهن به شماری از معلومات حسّی دست یافت، به فعالیت پرداخته، معلومات بدیهی را تولید میكند. پس از دستیابی ذهن انسان به معلومات بدیهی، سیر تفكّر آغاز میشود، و با به كارگیری بدیهیات تصوری و تصدیقی به اندیشههای جدید تصوری و تصدیقی دست مییابد و بدین سان، سلسله معلومات بشری شكل یافته، ساختمان گسترده معلومات انسان برپا میگردد.
در اینجا ملاّ صدرا با گشودن فصلی تحت عنوان «در اینكه نفس با اینكه بسیط است چگونه بر معلومات كثیر دست مییابد»(۹) سؤالی مطرح میكند و با پاسخ به آن به نحوه پیدایش معرفت و نیز افزایش و گسترش آن در ذهن آدمی میپردازد. استاد علامه شهید مطهری با خلاصه كردن این فصل، بیانات بسیار مهم ملاّ صدرا را با شیوهای دقیق و رسا بیان كرده است:
كثرت معلومات به طور كلی یا به واسطه كثرت علل ایجادكننده است، و یا به واسطه كثرت محلهای قبولكننده، و یا به واسطه كثرت آلات و یا به واسطه ترتب طولی و علت و معلولی كه بین خود معلولات است، در مورد نفس و معلومات وی ممكن نیست كه این تكثر از ذات نفس سرچشمه بگیرد؛ زیرا نفس بسیط است، و از بسیط ممكن نیست متكثرات صادر شود و بر فرض تركب، جهات تركیبی نفس وافی نیست به این همه تعقلات كثیره. و همچنین ممكن نیست كه این تكثر مستند به جهات متكثره قابل باشد؛ زیرا در مورد معلومات، قابل نیز خودِ نفس است، و همچنین ممكن نیست تكثر معلومات را از راه ترتب طولی معلومات توجیه كرد؛ زیرا میدانیم بسیاری از معلومات است كه رابطه طولی یعنی علیت و معلولیت بین آنها نیست. مثلاً نه میتوان گفت كه تصور سفیدی تولیدكننده تصور سیاهی است، و نه میتوان گفت تصور سیاهی تولیدكننده تصور سفیدی است. پس، از هیچیك از این سه راه نمیتوان تكثر معلومات را توجیه كرد، تنها راه صحیح توجیه تكثر معلومات، كثرت آلات حسیه است.
كثرت آلات حسیه از یك طرف، و تعداد احساسهای جزئی از طرف دیگر كه در طول زمان به واسطه حالات و شرایط و حركات و كوششهای مختلف كه انسان برای اغراض و غایات مختلف میكند پیدا میشود، موجب میشود كه صور محسوسه زیادی در ذهن جمع شود. این اجتماع و تراكم ادراكات حسّی، نفس را مستعد میكند برای پیدایش بدیهیات تصوری و بدیهیات تصدیقی. پس از پیدایش بدیهیات، تكثر معلومات به طور دیگری آغاز میشود به این نحو كه ذهن آنها را با شكلها و صورتهای مختلف تركیب میكند، و حدود و قیاسات میسازد، و به انواع نتایج نایل میشود، و از این راه علوم نظری را كسب میكند.(۱۰)
قاعده «اتحاد عقل و عاقل و معقول» از دیگر ابتكارات فلسفی ملاّ صدرا است كه به قاعده فلسفی بسیار مهم دیگری انجامید؛ قاعدهای كه پایه و اساس بینشی جدید در فلسفه معرفت به شمار میرود. این قاعده عبارت است از «نشئت گرفتن علم حصولی از علم حضوری» كه میتوان آن را انقلابی در جهان فلسفه معرفت قلمداد كرد.
● بخش دوم: حقیقت ادراك در فلسفه ملاّ صدرا
در نظر ملاّ صدرا حقیقت ادراك عبارت است از: «وجود مدرَك (ادراكشونده) برای مدرِك (ادراككننده) به وجود صدوری نه حلولی». ملاّ صدرا درباره «علم» میگوید:
مرجعه الی نحو من الوجود و هو المجرد الحاصل للجوهر الدرّاك او عنده.(۱۱)
بازگشت علم به گونهای از وجود است و آن وجود مجردی است كه برای جوهر درككننده یا نزد آن حاصل میشود.
و نیز میگوید:
یحصل للنفس الانسانیهٔ حین موافاتها الموجودات الخارجیهٔ لاجل صقالتها و تجردها عن المواد صور عقلیهٔ و خیالیهٔ و حسّیهٔ، كما یحصل فی المرءاهٔ اشباح تلك الاشیاء و خیالاتها و الفرق بین الحصولین: انّ الحصول فی المرءاهٔ بضرب شبیه بالقبول، وفی النفس بضرب من الفعل.(۱۲)
برای نفس هنگامی كه به یكی از موجودات خارجی میرسد، به سبب شفافیّت و تجرّدی كه نفس دارد، صورتهای عقلی و خیالی و حسّی حاصل میشود؛ همانگونه كه نقش این اشیاء در آیینه منعكس میشود با این تفاوت كه نقشی كه در آیینه پیدا میشود، نوعی قبول و پذیرش است [یعنی آیینه در برابر آنچه در او منعكس است تنها منفعل و دریافتكننده است] در حالی كه آنچه برای نفس حاصل میشود، نوعی فعل و ایجاد است [یعنی نفس، نسبت به صورتهای عقلی تنها پذیرنده نیست، بلكه سازنده و آفریننده نیز هست].
بنابراین، علم و معرفت، نوعی تحوّل و تكامل نفس است. در این تحول و تكامل، نفس با هر اندیشهای كه مییابد وجودی تازه پیدا میكند. وجود هر صورت علمی در عین آنكه وجودی برای خود است، وجودی برای نفس عالم نیز هست و وجود صورت علمی برای خود، عین وجود صورت علمی برای نفس است.
ملاّ صدرا بر اساس نظریه «اتحاد عقل و عاقل و معقول» معتقد است در معرفت، قوه مدركه و ادراككننده و ادراكشونده، سه چیز مستقل از یكدیگر نیستند و نمیتوانند باشند. در هر عمل ادراكی حادثهای كه اتفاق میافتد این است كه وجودی پدید میآید كه فعل نفس است. این وجود در همان حال كه نوعی وجود شیء ادراكشونده است در ظرف ادراك، نوعی وجود برای نفس ادراككننده است. نفس ادراككننده این وجود را، كه فعل خویش است، به وسیله قوّه فاعله ادراكی خویش آفریده است. این قوّه ادراكی در حقیقت چیزی جز خود نفس در مرتبه فعل و تأثیر نیست.
ملاّ صدرا در كتاب اسفار در فصلی با عنوان «فی بیان ان التعقل عبارهٔ عن اتحاد جوهر العاقل بالمعقول» میگوید:
إنّ مسئلهٔ كون النفس عاقلهٔ لصور الاشیاء المعقولهٔ من أغمض المسائل الحكمیّهٔ الّتی لم ینقّح لاحد من علماء الاسلام إلی یومنا هذا.(۱۳)
اینكه نفس، صور اشیاء معقوله را تعقل میكند، از پیچیدهترین مسائلی است كه تاكنون برای هیچیك از علمای اسلام روشن نشده است.
سپس به توضیح مسئله میپردازد و ما در اینجا به خلاصهای از آنچه او به تفصیل بیان داشته اكتفا میكنیم:
صورت اشیاء بر دو گونه است:
۱) گونه اول صورتی است مادّی كه به مادّه و وضع و مكان و امثال آن متقوم است. این صورت به هیچ وجه با حالت مادّیاش قابل تعقل نیست، بلكه قابل احساس نیز نیست مگر بالعرض؛ یعنی آنچه قابل احساس است، صورت مجرّد آن محسوس مادّی است. بنابراین، آنچه اولاً و بالذات محسوس است، صورت مجرّد آن است و صورت مادّی آن محسوس بالعرض است.
۲) گونه دوم، صورتی است مجرد از مادّه و مكان و وضع. این تجرّد هرگاه تجرد كامل باشد، صورت، معقول بالفعل خواهد بود، و هرگاه تجرّد ناقص باشد، صورت، متخیّل یا محسوس بالفعل است.(۱۴)
آنگاه میگوید: اینكه شیء معقول باشد، قابل تصور نیست مگر اینكه چیزی آن را تعقل كند. پس اگر تعقلكننده با تعقلشونده مغایر باشد، مستلزم آن است كه تعقلشونده (یا صورت معقول) به خودی خود و با قطعنظر از ذات تعقلكننده، معقول نباشد. بنابراین، وجودش آن وجود عقلی كه همان وجود صورت عقلی است، نخواهد بود.(۱۵) خلاصه اینكه اگر عاقل و معقول متحد نباشند، تعقل امكانپذیر نیست؛ زیرا تعقل به معنای این است كه صورت معقول برای عاقل حاصل شود، و اگر صورت معقول وجودی جدا از عاقل داشته باشد، برای عاقل حاصل نیست. پس معقول نیست.
در ادامه میگوید: در مباحث مضاف گذشت، كه متضایفین در وجود همانند و در یك مرتبه قرار دارند. بنابراین، هرگاه یكی از آنها بالفعل باشد، دیگری نیز بالفعل خواهد بود، و هرگاه یكی از آنها بالقوه باشد، دیگری نیز چنین خواهد بود. خلاصه اینكه هریك در هر مرتبه كه باشد، دیگری نیز در همان مرتبه خواهد بود. اكنون كه دانستیم معقول همان عاقل است، بدان كه حال صورت محسوس نیز بر همین قیاس است؛ زیرا همانگونه كه گفتیم محسوس تقسیم میشود به محسوس بالقوه، و محسوس بالفعل. محسوس بالفعل با جوهر احساسكننده بالفعل متحدالوجود است. و احساس آن گونه نیست كه عامیان از حكما پنداشتهاند و بر آن رفتهاند كه حسّ، صورت محسوس را عینا از مادهاش مجرّد میكند، ولی عوارض و خواص آن را نگه میدارد، و سپس قوّه خیال آن را تجرید بیشتر میكند؛ زیرا دانسته شد كه عوارض مادّه محال است كه با همان هویّت خویش از مادهای به مادهای دیگر منتقل شوند.(۱۶)و سرانجام میگوید: اضافه (یا رابطه) علمی ممكن نیست با اشیایی كه حالت مادّی دارند برقرار شود، بلكه احساس به وسیله صورت ادراكی نوری افاضه شده از بخشنده مطلق (خدای متعال) تحقق میپذیرد. با این صورت ادراكی نوری است كه ادراك و شعور صورت میگیرد، و همین صورت است كه احساسكننده بالفعل و محسوس بالفعل است، اما پیش از آن آنچه هست، تنها احساسكننده و محسوس بالقوه است، امّا صورتی كه در مادّه مخصوص (یعنی اعضای مادّی جسم انسان كه ابزار حسّ و ادراك هستند) پدیدار میشود، تنها آمادهكننده انسان برای دریافت آن صورتی است كه بالفعل محسوس و احساسكننده است، و سخن در اینكه این صورت، خود هم حسّ و هم حاسّ ـ احساسكننده ـ و هم محسوس است، دقیقا همان است كه در صورت عقلی گفته شد: هم عقل است و هم عاقل است و هم معقول.(۱۷)
بنابراین، از نظر ملاّ صدرا ادراك در مراحل سهگانهای كه دارد ـ احساس، تخیّل، تعقل ـ عبارت است از پیدایی نوین و تازهای برای نفس انسان. این پیدایی نوین نظیر همه حوادث و رویدادهای جهان آفرینش، با افاضه و ایجاد خدای متعال صورت میگیرد. نحوه آن چنین است كه نفس انسانی با توجه به ابزارها و تواناییهایی كه در اختیار دارد و در نتیجه وضعیت خاصی كه برای این ابزار و قوا حاصل میشود ـ نظیر تماس با ماده محسوس ـ آماده آفرینش میشود. این آفرینش نفسانی، كه با افاضه و امداد خدای متعال صورت میگیرد، به نفس صورتی مجرّد از محسوس میبخشد كه با نفس متحد است، و در حقیقت افزایش وجودی است كه برای نفس حاصل میشود. صورت محسوس، كه همان افزایش وجودی نفس است، خود احساسكننده و خود حسّ و خود محسوس است.
پس از این مرحله، نفس آمادگی نگهداری صورت محسوس را پیدا میكند؛ یعنی برای مرحلهای جدید از وجود آماده میشود. در این مرحله، نفس با امداد خدای متعال، در خود، وجودی تازه میآفریند كه همان صورت خیالی یا نقش ماندگار صورتی است كه پیشتر به وسیله احساس برای نفس حاصل شده بود. در این مرحله نیز، آفریننده صورت خیالی ـ یعنی قوّه متخیّله ـ و آنكه دارای این صورت خیالی میشود كه نفس است، و خود این صورت خیالی، همگی با یكدیگر متحدند و وجودی جدا از یكدیگر ندارند.
پس از مرحله تخیّل، نفس آماده فعالیت عقلی میشود؛ یعنی برای مرحلهای جدید از وجود آماده میشود. در این مرحله، نفس به ایجاد صورت عقلی میپردازد. این ایجاد تنها با امداد خدای متعال صورت میپذیرد. در این مرحله نیز نفس با آفرینش صورت عقلی، كه در حقیقت مرتبهای از مراتب وجودی خود نفس است، بر وجود خود میافزاید، و صورت عقلی به وجود آمده عینا همان عقل است كه با نفس عاقل یكی است.
● بخش سوم: مراحل و مراتب ادراك در فلسفه ملاّ صدرا
ملاّ صدرا در فصلی كه در كتاب اسفار با عنوان «فی انواع الادراكات» گشوده است، نخست انواع ادراكات را چهار نوع میداند و سپس آنها را به سه نوع به تناسب عوالم سهگانه طبیعت محسوس، مثال و عقل برمیگرداند. در آغاز میگوید:
«بدان كه ادراكات بر چهار نوع است:
۱) احساس،
۲) تخیّل،
۳) توهم،
۴) تعقل،»
و سپس در توضیح این چهار نوع ادامه میدهد:
«احساس»، ادراك چیزی مادّی است كه در نزد ادراككننده با همان ویژگیها و خصوصیات محسوسش نظیر زمان و مكان و وضع و كیف و كم و غیر آن حاضر شده باشد، لكن آنچه نزد ادراككننده حاضر میشود، صورتی از آن شیء محسوس است نه خود آن؛ زیرا بدون آنكه در احساسكننده اثری از محسوس پیدا شود، حالت بالقوّه احساسكننده به حالت بالفعل تبدیل نخواهد شد، و باید اثری كه از محسوس برای احساسكننده حاصل میشود، با احساسكننده تناسب داشته باشد [از نظر نوع وجود همسان باشند]؛ زیرا اگر اثر محسوس متناسب با احساسكننده نباشد، احساس حاصل نخواهد شد. بنابراین باید آنچه در حسّ حاصل میشود صورتی باشد مجرّد از مادّه، لكن تجرّدی كه در اینجا به وسیله حسّ صورت میگیرد تجرّد كامل نیست. پس از حسّ نوبت به تخیّل میرسد. تخیّل نیز ادراك آن شیء مادّی است با همان خصوصیات و ویژگیهایش؛ زیرا قوّه خیال همان را تخیّل میكند و نقش برمیدارد كه در احساس آمده است؛ و توهّم، ادراك معنای غیر محسوس است، بلكه ادراك معنای معقولی است، لكن نه به نحو كلیّت و عموم، بلكه به نحو اضافه به جزئی محسوس و لذا معنای متوهّم هیچگاه مشترك نیست، بلكه مخصوص به همان معنای شخصی و جزئی است كه احساس و تخیّل بدان تعلّق گرفته است. اما تعقّل، ادراك شیء است به لحاظ حقیقت و ماهیتش بدون اینكه چیزی دیگر در نظر گرفته شود؛ چه این حقیقت را به تنهایی یافته باشد یا همراه دیگر صفاتی كه به همین نوع [یعنی به لحاظ حقیقت و ماهیت كه با كلیّت و عموم تلازم دارد] ادراك شدهاند. پس هر ادراكی به نوعی از تجرید نیازمند است و این چهار نوع ادراك هركدام به ترتیب همراه با نوعی تجرید است.
ادراك نخست [ادراك حسّی] به سه چیز مشروط است:
۱) اوّل، حضور ماده مُدرَك نزد آلت و وسیله ادراك؛
۲) دوم، آمیختگی با خصوصیّات ادراكشونده؛
۳) سوم، جزئی بودن ادراكشونده.
و ادراك دوم [تخیّل] از شرط اول رها است، و ادراك سوم [توهّم] از شرط دوم رها است، و ادراك چهارم [تعقّل] از همه این شروط رها است [یعنی نه به حضور مادّه مدرَك نزد وسیله و ابزار ادراك نیازمند است و نه آمیخته با خصوصیات ادراكشونده است، و نه جزئی است]. و بدان كه فرق میان ادراك وهمی و عقلی بالذات نیست، بلكه به سبب اثری خارج از ذات آنها است كه عبارت است از تعلق و اضافه به جزئی و عدم آن. پس در حقیقت ادراك سه نوع است همانگونه كه عوالم سه میباشند، و گویی وهم همان عقل است كه از رتبه و جایگاه خود تنزّل یافته است.(۱۸)
از آنچه در این متن آمده، نتایج زیر به دست میآید:
۱) مراتب و مراحل اصلی ادراك چهار است: مرتبه اول مرتبه حسّ است. ادراك در این مرتبه به وسیله تماس حسّی ادراككننده با محسوس مادی حاصل میشود، و با پایان یافتن این تماس حسّی، پایان مییابد. مرتبه دوم مرتبه تخیّل است كه پس از احساس و برقراری تماس حسّی بین دستگاههای حسّی ادراك با شیء محسوس، ذهن آدمی صورتی از این احساس را نزد خود نگه میدارد. این صورت پس از پایان یافتن رابطه حسّی با شیء محسوس همچنان در ذهن باقی میماند. این صورت كه از آن به «صورت خیالی» تعبیر میشود، همه خصوصیات شیء محسوس را جز مادّه آن دارا است. مرتبه سوم مرتبه وهم است. در این مرتبه ذهن آدمی صورت محسوس را از خصوصیاتش مجرّد میكند بدون آنكه رابطه این صورت مجرّد با آن مصداق محسوس به طور كامل قطع شود. صورت مجرّد، كه صورت وهمی شیء محسوس است، بر غیر آن شیء جزئی محسوس قابل انطباق نیست؛ نظیر تصویر مبهمی كه در ذهن ما از چیزی منعكس میشود كه آن را از دور میبینیم، اما خصوصیاتش را ادراك نمیكنیم و نمیدانیم حیوان است یا انسان و رنگ و حجم و تركیب اجزا و اعضایش را دقیقا نمیدانیم. این تصویر با آنكه فاقد خصوصیات آن شیء خارجی است، بر آن منطبق است و بر غیر آن منطبق نیست و با آنكه مجرّد از خصوصیات است، جزئی است. ادراك وهمی نیز از این قبیل است، با آنكه از خصوصیات مُدرَك محسوس مجرّد شده است، ولی از جزئیّت بیرون نیامده، و تنها بر همان شیء خاص قابل انطباق است. مرتبه چهارم ادراك، مرتبه تعقّل است. در این مرتبه ذهن، صورت ادراكی را از همه خصوصیاتش و نیز از حالت جزئی و شخصی بودنش مجرّد میكند. صورت ادراكی در اینجا نه تنها بر مُدرَك محسوس قابل انطباق است، بلكه بر اشیای دیگری نیز كه با آن مُدرَك محسوس در این صورت كلی مشتركند قابل انطباق است. این مرتبه، مرتبه تجرّد كامل صورت ادراكی است.
۲) تفاوت بین مراتب ادراك حسی و خیالی و عقلی تفاوت بالذّات است؛ بدین معنا كه هریك از این سه مرتبه درجهای از مراتب وجودی نفس است كه با دیگری متفاوت است؛ در حالی كه تفاوت بین ادراك وهمی و ادراك عقلی تفاوت بالذات نیست، بلكه به لحاظ موضوع ادراك ـ یعنی مدرَك ـ است؛ زیرا مُدرَك در ادراك وهمی، جزئی است و در ادراك عقلی، كلّی. بنابراین، میان ادراك وهمی و ادراك عقلی تفاوت مرتبه حقیقی نیست. پس درحقیقت مراتب ادراك به سه مرتبه اصلی باز میگردند:
الف) حس،
ب) خیال
ج) عقل.
۳) بنابراین، مراتب «ادراك و معرفت» با مراتب اصلی وجود تطابق دارند. همان گونه كه عالم وجود دارای سه مرتبه اصلی است كه هر مرتبهای از آن را «عالَم» مینامیم كه عبارتند از:
الف) عالم جسم و طبیعت (ناسوت)
ب) عالم تجرّد مثالی یا مثال (ملكوت)
ج) عالم تجرد محض یا عالم عقل (جبروت).
مراتب ادراك نیز متناسب با این عوالم سهگانه است. ادراك حسّی متناسب با ناسوت است، و ادراك مثالی متناسب با ملكوت، و ادراك عقلی متناسب با جبروت.
در فلسفه ملاّ صدرا، مدركات عالم عقل نیز بر سه گونه اصلی است:
۱) معقول اول كه عبارت است از مقولات یا مفاهیم كلی برگرفته از محسوسات و منطبق بر آنها؛ نظیر انسان، حیوان، سفیدی و سیاهی. این دسته از معقولات كه «معقولات اولی» نامیده میشوند، دارای مصداق خارجیاند و در حقیقت نخستین مرتبه ادراك عقلی به شمار میروند.
۲) معقول ثانی منطقی، كه عبارت است از مفاهیم منطقی؛ نظیر كلیّت و جزئیّت، یا نوع و فصل و جنس. این دسته از مفاهیم را كه در منطق به كار برده میشوند و به همین دلیل از آنها به «معقولات منطقی» تعبیر میشود، به این سبب معقولات ثانیه میگویند كه ذهن پس از ادراك معقولات اُولی به آنها دست مییابد. ذهن پس از دستیابی به مفاهیم و معقولاتی نظیر انسان، حیوان، درخت، سفیدی، سیاهی، و مقایسه آنها با مفاهیمی نظیر این درخت و این انسان و این حیوان، مفاهیم جدیدی را در خود میآفریند؛ همچون كلّیّت، جزئیّت، جنس، فصل، نوع، مثلین و ضدّین. چنین مفاهیمی مصادیق خارجی ورای ذهن آدمی ندارند و همچون انسان و حیوان از معقولات اولیّه قابل انطباق بر مصادیق خارجی معینی نیستند.
۳) معقول ثانی فلسفی كه عبارت است از مفاهیم عام فلسفی؛ نظیر وجود، عدم، وحدت، كثرت، علّت و معلول، امكان و ضرورت. این دسته از معقولات ثانیه، همچون معقولات ثانیه منطقی مصداق معینی در خارج ندارند، ولی این تفاوت را با آنها دارند كه وصف اشیاء خارجی قرار میگیرند؛ مثلاً انسان خارجی، وصف امكان میپذیرد، ولی وصف كلیّت نمیپذیرد. این مفاهیم از این نظر معقول ثانی به شمار میآیند كه از نظر شمول و احاطه مفهومی، شاملترین و عامترین مفاهیم ذهنی میباشند. معقولات اولیه همگی بر دستهای خاص از موجودات قابل انطباقاند، ولی معقولات ثانی فلسفی، مفاهیم فراگیری هستند كه دایره انطباق و شمول آنها همه اشیا را در برمیگیرد، و به همین لحاظ از این مفاهیم به «معقولات ثانیه» تعبیر میشود.(۱۹)
محسن اراكی
پینوشتها
منابع
كولپه، ازوالد، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام، (تهران، بینا، ۱۳۳۵)؛
مطهری، مرتضی، كلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج ۵؛
ـــــ ، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، ۱۴۰۴)، ج ۱؛
رازی، فخر، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، ۱۹۹۶ م)، ج ۱؛
ملاصدرا، اسفار، (قم، دارالمعارف الاسلامیه، بیتا)، ج ۱؛
طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲؛
۱ـ ازوالد كولپه، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام، (تهران، بینا، ۱۳۳۵)، ص ۳۶و۳۷.
۲ـ مرتضی مطهری، كلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج ۵، ص ۵۳.
۳ـ همو، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، ۱۴۰۴)، ج ۱، ص ۲۷۰.
۴ـ فخر رازی، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، ۱۹۹۶ م)، ج ۱، ص ۴۱.
۵ـ مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، ۱۴۰۴)، ج ۱، ص ۲۸۰ به بعد.
۶ـ ملاصدرا، اسفار، ج ۱، ص ۲۱۰ و نیز در همین باره: ج ۳، ص ۲۸۰ به بعد.
۷ـ همان، ج ۸، ص ۳۴۷.
۸ـ همان، ص ۳۴۶.
۹ـ همان، ج ۳، ص ۳۸۱.
۱۰ـ سید محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲، ص ۲۱ و ۲۲.
۱۱ـ ملاصدرا، اسفار، ج ۱، ص ۲۹۰.
۱۲ـ همان، ص ۲۹۱ و ۲۹۲.
۱۳ـ همان، ج ۳، ص ۳۱۲.
۱۴ـ همان، ص ۳۱۳.
۱۵ـ همان، ص ۳۱۵.
۱۶ـ همان، ص ۳۱۵ و ۳۱۶.
۱۷ـ همان، ج ۳، ص ۳۱۷.
۱۸ـ همان، ص ۳۶۰ـ۳۶۲.
۱۹ـ همان، ج ۱، ص ۳۳۲.
پینوشتها
منابع
كولپه، ازوالد، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام، (تهران، بینا، ۱۳۳۵)؛
مطهری، مرتضی، كلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج ۵؛
ـــــ ، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، ۱۴۰۴)، ج ۱؛
رازی، فخر، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، ۱۹۹۶ م)، ج ۱؛
ملاصدرا، اسفار، (قم، دارالمعارف الاسلامیه، بیتا)، ج ۱؛
طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲؛
۱ـ ازوالد كولپه، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام، (تهران، بینا، ۱۳۳۵)، ص ۳۶و۳۷.
۲ـ مرتضی مطهری، كلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج ۵، ص ۵۳.
۳ـ همو، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، ۱۴۰۴)، ج ۱، ص ۲۷۰.
۴ـ فخر رازی، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، ۱۹۹۶ م)، ج ۱، ص ۴۱.
۵ـ مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، ۱۴۰۴)، ج ۱، ص ۲۸۰ به بعد.
۶ـ ملاصدرا، اسفار، ج ۱، ص ۲۱۰ و نیز در همین باره: ج ۳، ص ۲۸۰ به بعد.
۷ـ همان، ج ۸، ص ۳۴۷.
۸ـ همان، ص ۳۴۶.
۹ـ همان، ج ۳، ص ۳۸۱.
۱۰ـ سید محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲، ص ۲۱ و ۲۲.
۱۱ـ ملاصدرا، اسفار، ج ۱، ص ۲۹۰.
۱۲ـ همان، ص ۲۹۱ و ۲۹۲.
۱۳ـ همان، ج ۳، ص ۳۱۲.
۱۴ـ همان، ص ۳۱۳.
۱۵ـ همان، ص ۳۱۵.
۱۶ـ همان، ص ۳۱۵ و ۳۱۶.
۱۷ـ همان، ج ۳، ص ۳۱۷.
۱۸ـ همان، ص ۳۶۰ـ۳۶۲.
۱۹ـ همان، ج ۱، ص ۳۳۲.
منبع : معرفت فلسفی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست