شنبه, ۱۴ مهر, ۱۴۰۳ / 5 October, 2024
مجله ویستا


آمریکا بامداد قرن بدون هژمونی


آمریکا بامداد قرن بدون هژمونی
آیا امپراتوری آمریکا، همچون بریتانیا پیش از آن، در سراشیبی افول قرار گرفته است؟ این پرسشی است که مورخ انگلیسی اریک ها وبسباوم مطرح می کند.غروب وال استریت، نماد تفوق مالی ایالات متحده، صعود اقتصادی و مالی چین که توانست با بهره گیری از تقسیم بین المللی کار، رشد مستقلی را از سر گیرد، جنبش های قدرتمند چپ در آمریکای لاتین یا انسجام دیپلماسی هند، هر کدام به روش خود، گواه بر هم خوردن تعادل در روابط بین المللی است. ژئوپولتیک نوینی که مشخصه اش تعدد بازیگران پر نفوذ است، جایگزین جهان تک قطبی شده که غرب بر آن فرمانروایی می کرد. در ابتدای این بازیگران، دولت ها قرار دارند. در تابستان ۲۰۰۸، حتی پیش از وزش توفانی که جهان مالی را در هم نوردید، در لابه لای اخبار روزنامه ها، چند خبر جلب توجه می کرد. تعداد کاربران اینترنتی چین از تعداد کاربران آمریکایی اینترنت بیشتر شده است. آمریکا تنها ۲۵ درصد از ترافیک اینترنتی را به خود اختصاص می دهد، درحالی که این رقم در ۱۰ سال پیش، بیش از نیمی از ترافیک بود. تشبیهاتی که برای جان بخشیدن دوباره به دور مذاکرات بازرگانی بین المللی دوحه به کار رفت با شکست روبه رو شد و از جمله دلایل شکست، عدم پذیرش چین و هندوستان برای فدا کردن کشاورزان فقیر در قربانگاه تبادل آزاد کالا بود. در جریان بحران گرجستان، روسیه با نادیده گرفتن اعتراضات ضعیف واشنگتن، از منافع ملی خویش در قفقاز دفاع کرد.این رخدادهای گوناگون، نمونه هایی از شکل بندی جدید روابط بین المللی اند یعنی پایان سلطه غرب که از نیمه اول قرن نوزدهم کسب شده بود. تنها تاثیری که سستی و ناتوانی کنونی نظام مالی دارد، تسریع جنبش عقب نشینی غرب است. عنوان نخست هفته نامه آلمانی «اشپیگل» در شماره ۳۰ سپتامبر «پایان تکبر» و عنوان دوم آن «آمریکا نقش سلطه گر اقتصادی خود را از دست می دهد»، بود. با کنایه هایی که تنها از عهده تاریخ ساخته است، کمتر از دو دهه بعد، این وقفه جانشین تلاشی «اردوگاه سوسیالیستی» به رهبری اتحاد شوروی و پیروزی آشکار اصول اقتصادی لیبرال بود.
● پایان هژمونی غرب
پیشگویی همواره خطرناک است. در سال ۱۹۸۳ دو سال پیش از به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف، ژان فرانسوآ رول (فیلسوف راستگرای فرانسوی) پایان دموکراسی ها را پیش بینی می کرد. او معتقد بود که این کشورها از مبارزه با «سهمگین ترین دشمنان خارجی اش، نوع امروزی و نمونه تمام عیار توتالیتاریسم یعنی کمونیسم» ± عاجز است. چند سال بعد، فرانسیس فوکویوما «پایان تاریخ» را از طریق پیروزی بلا منازع مدل آمریکایی - غربی، اعلام می کرد... پس از نخستین جنگ خلیج فارس(۱۹۹۱-۱۹۹۰)، شماری از ناظرین طلیعه قرن بیست و یکم آمریکایی را گمان می زدند.
۱۵ سال بعد با اجماع دیگری روبه رو هستیم که ظاهراً به واقعیت نزدیک تر است. ما به یک «جهان پسا آمریکایی» وارد می شویم. ² همانگونه که در کتاب سفید دفاع و امنیت ملی که در ژوئن ۲۰۰۸ توسط دولت فرانسه تدوین شده، آمده است، «جهان غرب یعنی عمدتاً اروپا و آمریکا تنها دارندگان ابتکار اقتصادی و استراتژیکی به آن صورتی که در سال ۱۹۹۴ بودند، دیگر نیستند.»۳
● آیا جهان چندقطبی است
تردیدی نیست که ایالات متحده برای سال های طولانی موقعیت ممتازش را و نه تنها در زمینه نظامی حفظ خواهد کرد اما این کشور باید ظهور مراکز جدید قدرت نظیر پکن، دهلی نو، برازیلیا و مسکو را مدنظر بگیرد. درجا زدن مذاکرات سازمان جهانی تجارت (WTO)، با بن بست مواجه شدن بحران هسته ای ایران نظیر عواقب غیرمترقبه مذاکرات با کره شمالی موید این نکته است که ایالات متحده حتی با همپیمانی اتحادیه اروپا قادر به تحمیل نقطه نظرات خود نیستند و برای حل بحران ها به همدستان و شرکای دیگری نیاز دارند.
می توان به این قدرت های جدید، یکسری بازیگران دیگر را که ریچارد هس از مسوولان بلندپایه دولت بوش (پدر) و نیز وزارت خارجه دولت کنونی هنگام ارائه تعریفی از «جهان غیر قطبی» ´ نام آنها را می برد، اضافه کرد. اضافه شود که ایشان رییس شورای روابط خارجی (نیویورک) است. او با قاطی کردن یک سری نهاد، آژانس بین المللی انرژی ( IEA)، سازمان همکاری شانگهای (SCO)µ ، سازمان بهداشت جهانی (WHO/OMS) و سازمان های منطقه ای، شهرهایی چون شانگهای، سائوپولو، رسانه هایی از الجزیره گرفته تا CNN، میلیشیای حزب الله و طالبان، کارتل های قاچاق مواد مخدره و سازمان های غیردولتی(NGO) قرار می دهد و... سرانجام نتیجه می گیرد که «جهان امروز، بیشتر با قدرتی پراکنده روبه رو است تا با یک قدرت متمرکز.»
هر چه باشد، دولت هایی که زیر ضربه های کاری جهانی سازی، افول شان پیش بینی شده بود، در جست وجوی «مکانی امن» هستند. چین، هند، روسیه و برزیل با تکیه بر بلندپروازی های خود نظم جهانی ای را که درصدد انزوای آنان بود، زیر سوال می برند. کشورهای دیگری از ایران تا آفریقای جنوبی، اسرائیل، ملل آمریکای جنوبی، اندونزی البته با بردی کمتر، مصممانه از منافع «خودمحورانه» شان دفاع می کنند.
هیچ کدام از این دولت ها از ایدئولوژی کلی نظیر اتحاد شوروی الهام نمی گیرند. هیچ کدام خود را به عنوان الگوی بدیل معرفی نمی کنند. همه آنها کم و بیش اقتصاد بازار را پذیرفته اند ولی هیچ کدام حاضر به کوتاه آمدن در قبال منافع ملی خویش نیست. هر کدام، پیش از هر چیزی برای کنترل مواد معدنی اولیه - و در درجه اول نفت و گاز - مبارزه می کنند که بیش از پیش گران تر و کمیاب تر شده اند و برای حفظ ظرفیت تغذیه اهالی خود، آن هم با محصولات کشاورزی ناکافی و زیر تهدید گرم تر شدن هوای کره زمین. در درجه دوم، آنان از منافع ژئوپولتیک خود دفاع می کنند که بر بینش سیاسی و تاریخی بسیار طولانی متکی است مثل تایوان و تبت برای چین، کشمیر برای هند و پاکستان، کوزوو برای صربی و کردستان برای ترکیه. این کشمکش ها نه تنها در یک جهانی سازی مشعوف حل نشده بلکه برعکس، بیش از هر زمانی توده های گسترده را بسیج کرده و خبری از فروکش کردن شان نیست.
با نگاهی ساده به نقشه جهان در می یابیم که بخش اعظم این تنش ها حول «قوسی از بحران ها» حلقه زده که به قول کتاب سفید، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس هند کشیده شده اند. نویسندگان کتاب سفید علیه «خطر جدید، ارتباط کشمکش ها که میان خاور نزدیک و میانه و منطقه ای از پاکستان تا افغانستان در حال شکل گرفتن است، هشدار می دهند. وجود برنامه های عموماً مخفی در مورد سلاح های هسته ای، شیمیایی و بیولوژیک بر وخامت این خطر می افزاید، در حالی که کشورهای این مناطق، آشکارا یا در خفا در حال دسترسی به توان نظامی متکی بر صنایع موشکی و هوایی در مقادیر زیادند. خطر سرایت بی ثباتی عراق که بین رقبای قومی و فرقه ای تقسیم شده است به سراسر خاورمیانه وجود دارد. ناثباتی در این قوس جغرافیایی می تواند به طور مستقیم یا غیرمستقیم منافع ما را به خطر اندازد. کشورهای اروپایی به عناوین مختلف در چاد، فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان حضور نظامی دارند. در چنین شرایطی، احتمال دارد در آینده، اروپا و از جمله فرانسه برای کمک به پیشگیری یا حل بحران ها، بیشتر در سرتاسر این ناحیه در گیر شوند.»¶
● «قوس بحران ها» از اقیانوس اطلس تا اقیانوس هند
این تحلیل که با برداشت های اغلب برنامه ریزان آمریکایی هماهنگی داشته و پیشتر از سوی نیکلاس برنز یکی از مسوولان بلندپایه وزارت خارجه آمریکا بیان شده، به صورت زیر است:«۱۰ سال پیش، اروپا در مرکز ارتعاشی سیاست خارجی آمریکا قرارداشت (...) اما، از این پس، همه چیز تغییر کرده (...) در دیدگاه پرزیدنت بوش و وزیر امور خارجه کاندولیزا رایس)، خاورمیانه جایی را اشغال خواهد کرد که پیش از این برای دولت های گوناگون آمریکا در قرن بیستم، اروپا داشت. برای جانشینان آنان نیز چنین خواهد بود.»· این واقعیت که بزرگ ترین بخش منابع نفتی جهان در این منطقه قرار دارد در شرایطی که بهای بشکه نفت - به رغم کاهش در روزهای اخیر- بسیار بالاست، بر موقعیت استراتژیکی «خاورمیانه بزرگ» می افزاید.
این امر حضور متمرکز نیروهای نظامی غرب در منطقه، از عراق تا چاد و از افغانستان تا لبنان را توجیه می کند. پدیده ای که از زمان پایان جنگ جهانی دوم سابقه ندارد. ایالات متحده با قرار دادن همه این کشمکش ها در چارچوب «جنگ با تروریسم»، به ایجاد یک «بین الملل مقاومت» کمک کرده است، بین المللی که غالباً مرکب، چند پارچه و منشعب است و تنها چیزی که آنها را متحد می کند مخالفت با سلطه آمریکاست.
این مقاومت در زمینه حیاتی اقتصاد نیز جلوه گر است. بر خلاف بحران های پیشین، (آسیایی،
روس و...)، توفان مالی کنونی موجب انزوای نهادهای بین المللی نظیر صندق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی می شود. در آغاز این هزاره، کشورهای بسیاری - روسیه، تایلند، اندونزی و... - تصمیم گرفته بودند تا برای رها شدن از اصول متعارف تحمیلی سازمان های بین المللی، بدهی خود را به صندوق بین المللی پول پیش از موعد پرداخت کنند.¸
● آیا «اجماع پکن» جای «اجماع واشنگتن»¹ را می گیرد
بنا بر گفته مبتکر آن، جوشوآ کوپر رامو (اقتصاددان)، «اجماع پکن» دارای سه فرض است ۱۰ که تعیین می کنند که چگونه یکی از کشورهای جنوب در صفحه شطرنج جهانی حرکت می کند. با تاکید بر نوآوری و ابداع با الزام به در نظرداشتن نه تنها رشد تولید ناخالص ملی بلکه همچنین کیفیت زندگی و نوع خاصی از برابری که از هرج و مرج احتراز می کند، بالاخره اهمیتی که برای استقلال و حق تصمیم گیری در تصمیم ها قائل می شوند و امتناع از واگذاری احتمال تحمیل دیدگاه شان به دیگران و از جمله قدرت های غربی.
● پیامدهای امنیتی گرم شدن کره زمین
این مفهوم بحث ها و انتقادات فراوانی برانگیخته است.±±برای مثال اینکه چین «مدل نوی» ارائه می دهد در حالی که نابرابری ها در آن رشد می کند و کشور پذیرفته که در چارچوب جهانی سازی قرار بگیرد. مفهوم فوق همچنین امکان می دهد که درک کنیم که هرگز از زمان استعمارزدایی، کشورهای جنوب تا این حدامکان پیشبرد سیاستی مستقل برای یافتن شریک - چه در میان کشورها و چه در بین شرکت های تجارتی- بی آنکه دیدگاه واشنگتن را بپذیرند، نداشتند. ارتباطات جدیدی به وجود می آید، همان طوری که اجلاس سران چین - آفریقا و نشست وزرای خارجه برزیل، روسیه، هند و چین در ۲۶ سپتامبر در نیویورک شاهد آن است. این کشورها قادرند که بدون تحمل تحقیر «اجماع واشنگتن» تصمیم بگیرند.
تغییر شکل مهم دیگری نیز در حال تغییر ژئوپولتیکی جهان است. در روز ۱۷ آوریل ۲۰۰۷، شورای امنیت سازمان ملل برای نخستین بار جلسه ای به پیامدهای سیاسی و امنیتی گرم شدن کره زمین اختصاص داد. از این پس، این بعد در هدف های استراتژیکی آمریکا، فرانسه و استرالیا پیش بینی شده است. ۱۲ بدون پرداختن به جزئیات، شرایط حاد روی محصول مواد غذایی ضروری محلی تاثیر خواهد گذاشت و رشد اپیدمی ها را تقویت خواهد کرد و بالا آمدن آب ها موجب پیدایش میلیون ها پناهنده زیست محیطی خواهد شد. برپایه برخی برآورد ها، این رقم معادل ۱۵۰ میلیون در سال ۲۰۵۰ خواهد بود و این امر باعث تند تر شدن مبارزه برای تقسیم زمین، به زیر آب رفتن آتول ها (جزایر مرجانی) و جزیره ها می شود که بر وسعت نواحی اقتصادی انحصاری ۱۳ تاثیر خواهد گذاشت اما اضافه می شود که افزایش شدید بهای مواد غذایی ثبات کشورهای زیادی را به خطر می اندازد.
از این پس، با علم به تنوع راه های رشد، با نظام چند قطبی، تنها تفوق و برتری اقتصادی غرب را رد نمی کند، بلکه همچنین حق غرب برای تعیین خیر و شر، برای تعیین حقوق بین المللی، برای دخالت در امور جهان تحت عنوان اخلاق یا کمک انسانی مورد اعتراض قرار می گیرد. اوبر ودرین، وزیر خارجه پیشین فرانسه توضیح می دهد که غرب، «انحصارتاریخ» یعنی انحصار «داستان بزرگ» را از دست داده است. تاریخ جهان، به صورتی که دو قرن پیش ابداع شد، به پیشرفت و برتری اروپا محدود است. پیشروی به سوی جهان چند قطبی، ممکن است به عنوان بختی برای پیشروی به سوی فراگیری واقعی تلقی شود اما این امر همچنین گاهی واکنش ترس در غرب را برمی انگیزد. یعنی جهان بیش از پیش تهدیدآمیز است، «ارزش های ما» از هر سو، از سوی چین و روسیه و اسلام مورد یورش قرار گرفته و باید تحت لوای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، علیه وحشی هایی که در صدد «نابودی ما» هستند، جنگ صلیبی جدیدی راه انداخت. این نسخه، اگر مراقب نباشیم، به پیشگویی که خود به خود به واقعیت می پیوندد بدل خواهد شد.
آلن گرش
ترجمه:بهروز عارفی
پی نوشت ها:
± - «سرانجام دموکراسی ها»، انتشارات گراسه، پاریس، ۱۹۸۳.
² - به کتاب زیر و نقد آن توسط اوبر ودرین، لوموند دیپلماتیک، آگوست ۲۰۰۸ مراجعه کنید:
Farid Zakari, The Post-American World. W.W.Norton, New York ۲۰۰۸
http://ir.mondediplo.com/article۱۲۹۷.html
³ - دفاع و امنیت ملی، کتاب سفید، انتشارات اودیل، دوکومانتاسیون فرانسز، پاریس، ۲۰۰۸. صفحه ۳۴
´ - دوران غیر قطبی، در پی برتری آمریکا، چه پیش خواهد آمد؟
The age of nonpolarity, What will follow US dominance, Foreign Affairs, NewYork, May-June ۲۰۰۸.
µ - این سازمان، رسماً در سال ۲۰۰۱ ایجاد شده و شامل چین، روسیه، قزاقستان (در واقع کازاخستان)، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان است. بعدها، چهار کشور هند، پاکستان، ایران و مغولستان به عنوان ناظر به آن پیوستند.
¶ - صفحه ´´، دفاع و امنیت ملی....
· - http://bostonreview.net/BR۳۲/burns.html
¸ - به کتاب زیر از جمله صفحات ۱۶۴ تا ۱۷۰ مراجعه کنید:
Jacques Sapir, Le Nouveau XXIe Siڈcle. Du siڈcle « amژricain » au retour des nations. Seuils, Paris, ۲۰۰۸
¹ - «اجماع واشنگتن» Washington Consensus اصطلاحی است که جان ویلیامسن (اقتصاد دان) در سال ۱۹۸۹ ابداع کرده است. این مفهوم هم بیانگر تصمیمات لیبرالی است که نهاد های بین المللی از جمله «صندوق بین المللی پول» به کشورهای دارای مشکلات اقتصادی و توجهی که آنان ظاهراً به «حقوق بشر» دارند، تحمیل می کند.
۱۰- در مورد «اجماع پکن»، به مطلب زیر مراجعه کنید:
The Beijing Consensus, The Foreign Policy Center, London, ۲۰۰۴.
۱۱-http://anscombe.mcmaster.
ca/global/servlet/position۲pdf,fn=
PP_Dirlik_BeijingConsensus
۱۲- به مقاله زیر توجه کنید:
Alan Dupont,
«The strategic implications»
ofclimate change», Survival, The International Institute for Strategic Studies, London, june-july,۲۰۰۸.
۱۳- ZEE از سوی کنوانسیون سازمان ملل در مورد حقوق دریایی در سال ۱۹۸۲ تدوین شده است. این نواحی به دولت ها امکان می دهند حقوق مشخصی را در درون خط ۲۰۰ مایلی دریایی (۳۷۰ کیلومتر) از سواحل خود اعمال کنند .
منبع : روزنامه سرمایه