پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دوره‌گردی - Walkabout


دوره‌گردی - Walkabout
سال تولید : ۱۹۷۱
کشور تولیدکننده : استرالیا
محصول : ماکس ل. راب - سی لیتوینوف فیلمز
کارگردان : نیکلاس روگ
فیلمنامه‌نویس : نیکلاس روگ
فیلمبردار : ادوارد باند، برمبنای رمانی نوشته جیمز ونس مارشال
آهنگساز(موسیقی متن) : جان باری
هنرپیشگان : جنی آگوتر، لوسی‌ین جان، دیوید گالپیلیل، جان میلن، پیتر کارور و باری دانلی،
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه.


پدری (میلن)، دختر چهارده‌ساله (آگوتر) و پسر شش ساله‌اش (جان) را در صحرای استرالیا به پیک‌نیک می‌برد، ناگهان با تپانچه‌ای به‌طرف‌شان شلیک می‌کند و بعد خودش را می‌کشد. بچه‌ها در صحرا گم شده و گرسنه، سرگردان می‌شوند تا این که به یک نوجوان بومی استرالیائی (گالپیلیل) برمی‌خورند که به زبان خودش - که نمی‌فهمند - توضیح می‌دهد که در دوره شش ماهه «دوره گردی»اش است - دوره‌ای که هر نوجوانی برای مرد شدن باید تنها در صحرا بگذراند. بومی همراه‌شان می‌شود و برای‌شان آب و غذا تهیه می‌کند. روزی کلبه‌ای متروک پیدا می‌کنند و وقتی برادر نیست، بومی برای دخترک رقص خواستگاری اجرا می‌کند و وقتی او اعتنائی نمی‌کند، فردا صبح جسدش را در تنه درختی پیدا می‌کنند. برادر و خواهر به‌سوی زندگی متمدن باز می‌گردند. سال‌ها بعد، دختر در حالی‌که برای شوهر تاجر جاه‌طلبش شام می‌پزد، حسرت روزهائی را می‌خورد که سه نفری آزاد و رها، در دل طبیعت بدوی چرخ می‌خوردند.
* روگ اسطوره وحشی‌های شریف را به زبانی سینمائی باز می‌آفریند. در فصل آغازین رشته‌ای از اصوات و تصاویر از انسان‌های متمدن چنین القا می‌کنند که آدمیزاد مدرن از آئین‌های قبیله‌ای فراتر نرفته، بلکه صرفاً آنها را تحریف کرده است. سپس روایت همراه با سرود اشتوکهاوزن، شخصیت‌ها را از تمدن به سوی طبیعت می‌راند. سرودی که نتیجه تراژیک و اجتناب‌ناپذیر این اودیسه را اعلام می‌کند. اگرچه فیلم با آنتی‌تزهای آشنائی کار می‌کند (وحشی شریف و اجتماع تباه، بهشت گم شده و جهنم شهری) از آنجا که به جای ایده‌ها با تصاویر کار می‌کند، تأثیر نیرومندی برجای می‌گذارد. فیلم‌برداری درخشان روگ ستایشی است از تنوع بی‌منتها و رعب بی‌پایان طبیعت و هم‌جواری زندگی و مرگ را در چشم‌اندازی گذشته از زیر چرخ قرن‌ها نشان می‌دهد: چشم‌اندازی که دو بچه فیلم با لباس‌های فلانل‌شان افتادنو خیزان آن را می‌پیمایند. روگ به سراغ برخی ایده‌های بورخس‌ی فیلم قبلی خود، اجرای نقش (1970) نیز بازمی‌گردد - هم‌زیستی گذشته و حال، «هویت» سیال. و بار دیگر یک خودکشی آئینی را اوج کار قرار می‌دهد.